لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بخش اول: اهل بیت در قرآن
فصل اول: گفتهها و نظریات
کلمه «اهل البیت» در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرمصلى الله علیه وآله براىگروه خاصى که به آن حضرتصلى الله علیه وآله منسوبند، به کار رفته است. براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگىهایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤولیتهاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شدهاست.
در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخنبهمیان آمدهاست. یکى از آن تعابیر «اهلالبیت» است. از آن جایى که گروهىبه عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه «اهلالبیت» به راست و چپرفتهاند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مىجوییم و بر او توکل مىکنیم و بحث را به حول وقوه او پى مىگیریم.
رسول اکرمصلى الله علیه وآله منظور از تعبیر «اهلالبیت» را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کردهاست، اما با کمالتعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بینببرد; و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خداصلى الله علیه وآله مخالفتکنند! تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مىآید بیان خواهیم کرد.
اهل بیت در قرآن
لفظ «اهل بیت» سه بار در قرآن کریم آمده است:
اول، در داستان موسىعلیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعوناو را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنىرا به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند. آنگاه خواهرموسىعلیه السلام به آنان گفت:
هل ادلکم على اهل بیتیکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امهکى تقر عینها ولا تحزن; .
آیا مایلید که من شما را به خانوادهاى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانىتربیت کنند راهنمایى کنم؟ بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیدهاش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.
در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسىعلیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟ آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟ و آیا منظورش فقط قرابت نسبى استیا نسبى و سببى؟ یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمىگیرد؟
گذشته از این، لفظ اهل بیتبه صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.
دوم، در داستان ابراهیمعلیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان کهبهاو مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفتآمد. ملائکه به او گفتند:
اتعجبین من امر الله رحمة الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید;
فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟ (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است; زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.
در این آیه مبارکه همسر ابراهیمعلیه السلام از اهل البیتشمرده شده است; زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمىتواند دلیل این مطلبباشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیتاست; زیرا توجیه خطاب در آیه فوقالذکر به همسر ابراهیمعلیه السلام مىتواندقرینهاى براى داخل شدن وى در زمره اهل یتباشد، اما نمىتواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمىگیرد، به گونهاى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینهاى، باید به ذهن شنونده تبادر کند. در مباحثآتى بحثبیشترى درباره این آیه خواهد آمد.
سوم، فرموده خداوند متعال:
یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقولفیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکنولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى واقمن الصلاة وآتین الزکاة واطعنالله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکمتطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمة ان الله کانلطیفا خبیرا.
ملاحظه مىشود که فرموده خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکمالرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» در میان آیاتى قرار گرفته کهزنان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است. همینموجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عدهاى پیش آید و همانگونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزهاى براى برانگیختن شکهایىپیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مىدهند.
گفتهها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مىدهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد. این اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عکرمه که در بازارها ندا مىداد و مردم را براى مباهلهفرامىخواند. ادعاى وى این بود که منظور از «اهلالبیت» در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبرصلى الله علیه وآله است و احدى غیر از آنان را در بر نمىگیرد.
این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت دادهشده است. چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت دادهاند. به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر و عروة بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشهفرود آمد نسبت داده شده است.
2. گروهى گفتهاند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسینعلیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله.
بعضى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب کساء را بدون پیامبرصلى الله علیه وآله آوردهاند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایتکرده است. .
3. گفتهاند: منظور پیامبرصلى الله علیه وآله است و بس.
4. گفتهاند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمىگیرد.
5. گفتهاند: منظور کسانى است که در پایینترین جد پیامبرصلى الله علیه وآله با او نسبتدارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبرصلى الله علیه وآله پیوند رحمى دارد. و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد.
6. ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیتشامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و پدرانآنان مىشده، لفظ مذکر بر مؤنث غالب آمده است.
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنانحرام شد.
8. گفته شده: «اهلالبیت» على، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام هستند. بعضىاز اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله هم جزء آنان است. این گفته بهانس بن مالک، واثلة بن اسقع ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه نسبت دادهشده است. طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى و بلکه عقیده جمهور و بیشتر مفسران همیناست. حتى بعضى گفتهاند: مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کردهاندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد. گفتهاند: منظور مدعى اجماع مفسراناین است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیتاست و آنان اصحاب کساء مىباشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبرصلى الله علیه وآله راهم دربر مىگیرد یا نه، اختلاف نظر است. یا منظور، اجماع کسانى است کهنظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآلهیا کسانى از صحابهبرمىگردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم بهدروغگویىاند.
بعضى از روایات، امامان دوازده گانهعلیهم السلام را هم اضافه کرده است. بعضىمدعىاند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامانعلیهم السلام مىشود.
نتیجه گفتهها
اگر در این گفتهها به دقتبنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامونسه عنصر دور مىزند.
اول، دخول زنان در مراد از کلمه «اهل البیت» یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنىهاشم یا با افرادى که دایره شمول گستردهتر یاتنگترى دارد.
دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى، بنىهاشم، غیر از اصحاب کساء;یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبرصلى الله علیه وآله خویشاوندى نسبىدارند. بعضى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله را مىافزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.
سوم، اختصاص اهل البیتبه اصحاب کساء. گروهى با استناد به روایاتچندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازدهگانه را هم بدانمىافزایند.
تمامى دلایل در حقیقتبه نفى یا اثبات این عناصر برمىگردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مىکوشند با هم اختلاف جزئى دارند.
نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کردهاند که منظور آیه تطهیر شخصپیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است و به نظر مىرسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد. از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحثخود نمىیابیم. در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیمپرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سهگانه فوق دارد.
فصل دوم: آیه تطهیر در تفسیر پیامبرصلى الله علیه وآله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 27 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بخش اول: اهل بیت در قرآن
فصل اول: گفتهها و نظریات
کلمه «اهل البیت» در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرمصلى الله علیه وآله براىگروه خاصى که به آن حضرتصلى الله علیه وآله منسوبند، به کار رفته است. براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگىهایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤولیتهاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شدهاست.
در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخنبهمیان آمدهاست. یکى از آن تعابیر «اهلالبیت» است. از آن جایى که گروهىبه عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه «اهلالبیت» به راست و چپرفتهاند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مىجوییم و بر او توکل مىکنیم و بحث را به حول وقوه او پى مىگیریم.
رسول اکرمصلى الله علیه وآله منظور از تعبیر «اهلالبیت» را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کردهاست، اما با کمالتعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بینببرد; و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خداصلى الله علیه وآله مخالفتکنند! تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مىآید بیان خواهیم کرد.
اهل بیت در قرآن
لفظ «اهل بیت» سه بار در قرآن کریم آمده است:
اول، در داستان موسىعلیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعوناو را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنىرا به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند. آنگاه خواهرموسىعلیه السلام به آنان گفت:
هل ادلکم على اهل بیتیکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امهکى تقر عینها ولا تحزن; .
آیا مایلید که من شما را به خانوادهاى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانىتربیت کنند راهنمایى کنم؟ بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیدهاش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.
در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسىعلیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟ آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟ و آیا منظورش فقط قرابت نسبى استیا نسبى و سببى؟ یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمىگیرد؟
گذشته از این، لفظ اهل بیتبه صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.
دوم، در داستان ابراهیمعلیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان کهبهاو مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفتآمد. ملائکه به او گفتند:
اتعجبین من امر الله رحمة الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید;
فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟ (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است; زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.
در این آیه مبارکه همسر ابراهیمعلیه السلام از اهل البیتشمرده شده است; زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمىتواند دلیل این مطلبباشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیتاست; زیرا توجیه خطاب در آیه فوقالذکر به همسر ابراهیمعلیه السلام مىتواندقرینهاى براى داخل شدن وى در زمره اهل یتباشد، اما نمىتواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمىگیرد، به گونهاى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینهاى، باید به ذهن شنونده تبادر کند. در مباحثآتى بحثبیشترى درباره این آیه خواهد آمد.
سوم، فرموده خداوند متعال:
یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقولفیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکنولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى واقمن الصلاة وآتین الزکاة واطعنالله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکمتطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمة ان الله کانلطیفا خبیرا.
ملاحظه مىشود که فرموده خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکمالرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» در میان آیاتى قرار گرفته کهزنان پیامبر اکرمصلى الله علیه وآله مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است. همینموجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عدهاى پیش آید و همانگونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزهاى براى برانگیختن شکهایىپیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مىدهند.
گفتهها و اجتهادها
مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مىدهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد. این اقوال عبارتند از:
1. ادعاى عکرمه که در بازارها ندا مىداد و مردم را براى مباهلهفرامىخواند. ادعاى وى این بود که منظور از «اهلالبیت» در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبرصلى الله علیه وآله است و احدى غیر از آنان را در بر نمىگیرد.
این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت دادهشده است. چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت دادهاند. به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر و عروة بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشهفرود آمد نسبت داده شده است.
2. گروهى گفتهاند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسینعلیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله.
بعضى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب کساء را بدون پیامبرصلى الله علیه وآله آوردهاند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایتکرده است. .
3. گفتهاند: منظور پیامبرصلى الله علیه وآله است و بس.
4. گفتهاند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمىگیرد.
5. گفتهاند: منظور کسانى است که در پایینترین جد پیامبرصلى الله علیه وآله با او نسبتدارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبرصلى الله علیه وآله پیوند رحمى دارد. و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد.
6. ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیتشامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و پدرانآنان مىشده، لفظ مذکر بر مؤنث غالب آمده است.
7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنانحرام شد.
8. گفته شده: «اهلالبیت» على، فاطمه، حسن و حسینعلیهم السلام هستند. بعضىاز اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله هم جزء آنان است. این گفته بهانس بن مالک، واثلة بن اسقع ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه نسبت دادهشده است. طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى و بلکه عقیده جمهور و بیشتر مفسران همیناست. حتى بعضى گفتهاند: مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کردهاندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد. گفتهاند: منظور مدعى اجماع مفسراناین است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیتاست و آنان اصحاب کساء مىباشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبرصلى الله علیه وآله راهم دربر مىگیرد یا نه، اختلاف نظر است. یا منظور، اجماع کسانى است کهنظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآلهیا کسانى از صحابهبرمىگردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم بهدروغگویىاند.
بعضى از روایات، امامان دوازده گانهعلیهم السلام را هم اضافه کرده است. بعضىمدعىاند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامانعلیهم السلام مىشود.
نتیجه گفتهها
اگر در این گفتهها به دقتبنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامونسه عنصر دور مىزند.
اول، دخول زنان در مراد از کلمه «اهل البیت» یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنىهاشم یا با افرادى که دایره شمول گستردهتر یاتنگترى دارد.
دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى، بنىهاشم، غیر از اصحاب کساء;یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبرصلى الله علیه وآله خویشاوندى نسبىدارند. بعضى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله را مىافزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.
سوم، اختصاص اهل البیتبه اصحاب کساء. گروهى با استناد به روایاتچندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازدهگانه را هم بدانمىافزایند.
تمامى دلایل در حقیقتبه نفى یا اثبات این عناصر برمىگردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مىکوشند با هم اختلاف جزئى دارند.
نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کردهاند که منظور آیه تطهیر شخصپیامبر اکرمصلى الله علیه وآله است و به نظر مىرسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد. از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحثخود نمىیابیم. در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیمپرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سهگانه فوق دارد.
فصل دوم: آیه تطهیر در تفسیر پیامبرصلى الله علیه وآله
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 85
اهل بیت چه کسانی هستند
طبق احادیث متواتر و بیشماری که از طریق شیعه و حتی سنی وارد شده است، آیه تطهیر درباره پیغمبر اکرم(ص) و اهل بیت او نازل شده است. این احادیث درکتابهای معتبر اهل تسنن همچون صحیح مسلم، مسند احمد، درالمنثور، مستدرک الحاکم، ینابیع الموده، جامع الاصول، الصواعق المحرقه، سنن ترمذی، نورالابصار، مناقب خوارزمی و... موجود است و درکتابهای شیعه فراوان است از جمله احادیثی که در منابع اهل تسنن آمده است احادیث ذیل است.
انس ابن مالک می گوید: رسول خدا(ص) تا مدت شش ماه هنگام نماز که به خانه حضرت زهرا(س) میرسید، می فرمود: ای اهل بیت من برخیزید، انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیراً.
حضرت علی(ع) فرمود: رسول خدا(ص) هر روز صبح درب منزل ما تشریف آورده و می فرمود: خدا شما را رحمت کند برای نماز برخیزید، انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیراً.
پیغمبر اکرم(ص) مدتی این برنامه را ادامه داد که مصداق اهل بیت برای همه مشخص شود و به اهمیت موضوع توجه پیدا کنند.
شریک ابن عبدالله میگوید: بعد از رحلت رسول خدا حضرت علی(ع) خطبه خوانده و فرمود: شما را به خدا سوگند آیا جز من و اهل بیتم، کسی را سراغ دارید که آیه«انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُمُ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُم تَطهیرا»ًدربارهاش نازل شده باشد؟ مردم عرض کردند: نه.
و همچنین حضرت علی(ع) به ابوبکر فرمود: تو را به خدا سوگند! آیه تطهیر درباره من و همسرم و فرزندانم نازل شده است یا درباره تو و خانوادهات؟ پاسخ داد: درباره تو و خانوادهات.
اشکال: بعضی گفتهاند؛ آیه تطهیر درباره زنان پیغمبر نازل شده؛ زیرا آیات قبل و بعد از آن هم درباره زنهای پیغمبر اکرم)ص) یا لااقل زنان پیغمبر اکرم(ص) هم شامل آیه تطهیر میشوند؛ بنابراین دلیل عصمت نیست؛ زیرا کسی زنان پیغمبر را معصوم نمیداند.
پاسخ: علامه سید عبدالحسین شرف الدین(ره) به چند صورت پاسخ داده است.
این احتمال اجتهاد در مقابل نصّ است؛ زیرا روایات زیادی که به حد تواتر رسیده است و در شأن نزول آیه آمده میگوید: درباره پیغمبر و فاطمه و علی و حسن و حسین(علیهم السلام) است. اگر درباره زنهای پیغمبر(ص) بود، باید به صورت خطاب مؤنث آمده باشد نه مذکر؛ یعنی باید چنین باشد انّما یُریدُ اللهُ لِیُذهِبَ عَنکُنَّ الرِجسَ ویُِطَهِرَکُنَّ تَطهیرا.ً آیه تطهیر بین آیههای قبل و بعد جمله معترضه است و این بین عرب های فصیح مرسوم است و در قرآن هم آمده است؛«فَلمّا رأی قَمیصهُ قد مَن دبر قالَ انّهُ من کیدکنَّ انَّ کیدَکنَّ عظیمٌ یوسف اَعرِض عَن هذا و استَغفِری لِذَنبِک انَّکَ کُنتَ مِنَ الخاطئین» که جمله«یوسف اعرض عن هذا» خطاب به حضرت یوسف و جمله معترضه است و قبل و بعدش خطاب به زلیخا است.
چکیده
آیة تطهیر (احزاب آیه 33)، از مهمترین ادله قرآنی در خصوص فضیلت و برتری اهل بیت (ع) محسوب میگردد مفسران و دانشمندان مذهب اهل بیت و اهل سنت در طول تاریخ درباره این آیه بخثهای زیادی کردهاند.با توجه به اهمیت این موضوع، آیه را به صورت تطبیقی از دیدگاه مذهب اهل بیت (ع) و اهل سنت بررسی میکنیم و به شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط، پاسخ خواهیم داد.البته تا کنون در این خصوص کتابهایی نیز نوشته شده است. از این میان، میتوان از کتابهای مجمع الانوار یا آیه تطهیر و حدیث کساء، نوشتة سید حسین موسوی کرمانی، آیة التطهیر فی احادیث الفریقین، نوشتة آیت الله سید علی موحد ابطحی، اهل البیت یا چهرههای درخشان در آیه تطهیر؛ نوشتة آیت الله شهاب الدین اشراقی و آیت الله محمد فاضل لنکرانی، همچنین اهل البیت فی آیة التطهیر، نوشتة علامه سید جعفر مرتضی عاملی و آیه تطهیر در کتب دو مکتب، نوشتة علامه سید مرتضی عسکری نام برد.اما با وجود این، در هیچ یک از کتب مذکور، همة شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیة تطهیر جمع بندی و نقد و بررسی نشده است. که ما در این اثر به این نکته، توجه کردهایم. بنابر این، مباحث ارائه شده در این نوشتار شامل این بخشهاست:بخش اوّل: تفسیر و تبیین اجمالی آیة تطهیر؛ بخش دوم: آیة تطهیر از دیدگاه روایات فریقین؛ بخش سوم: آیه تطهیر از دیدگاه مفسران فریقین؛ بخش چهارم: نقد و بررسی شبهات، ابهامات و سؤالات مربوط به آیةتطهیر؛ بخش پایانی: نتایج به دست آمده از مباحث گذشته.
بررسی مهمترین لغات آیة تطهیر
خداوند متعال در این سورة چنین میفرماید:...انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً ؛ «خدا فقط میخواهد پلیدی و [گناه] را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد. با توجه به اختصاص این نوشتار به همین بخش از آیه، مهمترین واژه های آن را بررسی میکنیم:
1. إنما:
لفظ «إنما» در زبان عربی بیان کننده حصر و انحصار مطلبی است که پس از آن ذکر میشود. همین مطلب را میتوان از آیات متعدد قرآن کریم نیز به دست آورد. به عنوان مثال، خداوند متعال میفرماید:
قُلْ اِنَّماَ هُوَ اِلهٌ واحِدٌ وَ إِنَّنی بَرِیٌ مِمَّا تُشرِکوُنَ؛(2)بگو اوست تنها معبود یگانه و من از آنچه برای او شریک قرار میدهید، بیزارم.
بدون شک یگانه بودن معبود و بیزاری پیامبر خدا (ص) از شرک مشرکان مطلبی است که در آن به طور روشن حصر و انحصار به چشم میخورد.(3) آیة شریف تطهیر نیز با توجه به اینکه با لفظ «إنما» شروع شده، دارای دو انحصار است که عبارت اند از:
الف ـ انحصار اراده و خواست خداوند متعال در تطهیر و دور کردن پلیدی؛ب ـ انحصار این عصمت و دوری از پلیدیها و عیوب در اهل بیت.(4)
2. اراده:
راغب اصفهانی چنین میگوید:
فمتی قیل: اراد الله کذا، فمعناه: حکم فیه انه کذا و لیس بکذا؛(5)هر گاه گفته شود: اراد الله؛ خدا اراده کرده است، معنایش آن است که خدا حکم کرده چنین باشد، در حالی که چنین نبوده است.
آیت الله سید علی اکبر قرشی مینویسد: «رود: طلب کردن، خواستن؛ اراده به معنای قصد از همین مادّه است.»(6)به طور کلی، آنچه از دیدگاه واژه شناسان قرآن و زبان عربی به دست میآید، این است که واژة اراده در مورد انسانها به معنای طلب کردن، اختیار و قصد نمودن و دربارة خداوند متعال به معنای اراده، حکم و دستور به کار میرود.
3. رجس:
احمد بن محمد الفیومیمیگوید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 23
سیره پیامبر اکرم در بیت المال
معناى بیت المال
کلمه بیت المال مرکب از دو واژه ((بیت)) و ((مال)), به معناى خانه دارایى و خزینه مال است. و در اصطلاح به دو معنا مىآید: گاهى به معناى اموال عمومى و حکومتى و هر آنچه که مردم به نحوى در آن حق دارند, استعمال مى شود و گاهى به معناى مکانى که اموال عمومى در آن نگهدارى مى شود. معناى اول قائم به اموال است و معناى دوم قائم به مکان است.
با نگاهى در منابع روایى و تاریخى به دست می آید که لفظ بیت المال و استعمال آن در زمان پیامبر اکرم(ص) وجود نداشته است. بلکه این اصطلاح در چند دهه بعد از وفات آن حضرت, خصوصا در زمان حکومت على(ع) رواج یافته است. بنابراین اگر این اصطلاح در زمان حاضر در مورد اموال عمومى در زمان پیامبر اکرم(ص) به کار برده مى شود, از باب حکایت از معناى آن خصوصا معناى اول آن است, نه این که این لفظ در گفتار پیامبر(ص) و صحابه در زمان حکومت آن حضرت استعمال شده باشد(1)
O سیره پیامبر(ص) در اداره بیت المال
گرچه دوران حکومت پیامبر(ص) و به تبع آن, اداره امور بیت المال از ناحیه آن حضرت, محدود به ده سال بود و از طرفى منابع تإمین کننده بیت المال و مصارف آن محدود به مدینه و اطراف آن بوده است, ولى با این حال شیوه آن حضرت در گردآورى, حفظ و نگهدارى, تقسیم و مصرف آن در موارد خاص خود داراى جایگاه خاصى است. چه این که سیره علمى و عملى آن حضرت نشان از حضور قطعى قدرت سیاسى و مدیریتى وى در اداره امور مالى مسلمانان مى باشد. و این مى تواند سرمشق مناسبى براى تمام مدیران بیت المال باشد. همان طور که حضرت على(ع) خود را ملزم به تبعیت از آن حضرت در مدیریت بیت المال مى داند و سیره آن حضرت را سرمشق رفتارهاى خود قرار مى دهد; چنانچه مى فرماید:
(( و انى حاملکم على منهج نبیکم(ص) و منفذ فیکم ما امرت به ان استقمتم لى و بالله المستعان الا ان موضعى من رسول الله(ص) بعد وفاته کموضعى منه ایام حیاته فامضوا لما تومرون و قفوا عند ما تنهون عنه(2);من شما را به راه و روش پیامبر (ص) خواهم برد و به آنچه فرمان داده شده ام درباره ى شما عمل خواهم کرد. اگر به آنچه مى خواهم[ تن سپردید و] مستقیم شدید و[ البته] از خدا باید یارى جست. بدانید که موضع من نسبت به رسول الله(ص) پس از رحلت او همچون موضع من در دوران زندگى اوست. پس نسبت به آنچه امر مى شوید, ملتزم و نسبت به آنچه نهى مى شوید, متوقف شوید.))
و نیز مى فرماید: ((کان خلیلى رسول الله(ص) لا یحبس شیئا لغد و کان ابوبکر یفعل و قد رإى عمربن الخطاب فى ذلک ان دون الدواوین و اخر المال من سنه الى سنه و اما انا فإصنع کما صنع خلیلى رسول الله(ص) ;(3) دوستم رسول خدا(ص) چیزى را براى فردا نگه نمى داشت و ابوبکر این کار را مى کرد و[ اما] عمر بن خطاب در این کار نظر کرده و دفاتر حقوق و عطایا را تدوین کرد و مال را از این سال تا آن سال به تإخیر انداخته[ و انبار مى کرد] و اما من همان کارى را مى کنم که دوست من رسول خدا (ص) مى کردند.))
و باز مى فرماید: ((محوت دواوین العطایا و اعطیت کما کان رسول الله(ص) یعطى بالسویه و لم إجعلها دوله بین الاغنیإ(4); دفاتر حقوق و عطایا را[که به دستور عمر طبق ملاک هاى طبقاتى تعیین شده بود] از بین بردم. و مانند رسول خدا(ص) که به طور مساوى تقسیم مى کرد, آن را به مساوات تقسیم کردم و آن را در دست توانگران قرار ندادم.))
امام صادق(ع) نیز بر تإسى از سیره پیامبر(ص) تإکید مى کند, شیوه آن حضرت را به عنوان حکم خداوند مطرح مى کند. نمونه اش جواب از سوالى درباره نحوه تقسیم بیت المال است که مى فرماید: ((هذا هو فعل رسول الله(ص) فى بدو امره(5); این[ تساوى در حقوق] همان شیوه رسول خدا(ص) در[ همان] ابتداى حکومتش است((
از جمله اوصاف مهدى(ع) نیز اداره امور بیت المال به شیوه پیامبر(ص) ذکر شده است. عبدالله بن مسعود از پیامبر(ص) در مورد اوصاف آن حضرت نقل مى کند که: ((یقسم المال بالسویه و یجعل الله الغنى فى قلوب هذه الامه;([ (6مهدى (عج]( مال را طبق مساوات تقسیم مى کند و خداوند قلب هاى این امت را لبریز از بى نیازى خواهد کرد.))
O منابع مالى بیت المال
1 ـ انفال
((انفال)) عبارت است از هر مالى که اختصاص به مقام نبوت و ولایت امر دارد.(7) (یسئلونک عن الانفال قل الانفال لله وللرسول);(8) ((اى پیامبر! از تو در مورد انفال سوال مى کنند, بگو: انفال مال خدا و رسول اوست.))
زمین هاى بایر, سواحل دریاها, جنگل ها, کوه ها, اموال پادشاهان, غنائم برجسته و مال بى وارث از مصادیق انفال هستند که پیامبر اکرم(ص) طبق مصلحت اسلام و مسلمین, از آن ها بهره بردارى و به مصرف مى رساند.(9)
2 ـ خمس
((خمس)) عبارت است از یک پنجم درآمد سالانه و بعضى اموال دیگر که به حاکم اسلامى تحویل داده مى شود.
(واعلموا إنما غنمتم من شیىء فإن لله خمسه و للرسول...);(10)((اى مومنان بدانید که هر چه به شما غنیمت رسد خمس آن, مال خدا و رسول اوست((.
منفعت کسب, معدن, گنج, مال حلال مخلوط به حرام, غواصى, غنیمت جنگى و زمینى که کافر ذمى از مسلمان بخرد, از مواردى است که خمس به آن تعلق مى گیرد.(11) بله در زمان پیامبر اکرم(ص) طبق تصریح مورخان و مفسران و فقهإ, خمس اختصاص به غنیمت هاى جنگى داشته است و در غیر آن, پیامبر اکرم(ص) از مردم خمس نگرفته است. گرچه بعضى از عالمان گفته اند که خمس در زمان پیامبر اکرم(ص) اختصاصى به غنایم جنگى نداشته بلکه از مطلق درآمد بوده است, و مستند خود را نامه هاى آن حضرت به قبایل و عاملان خود در نقاط مختلف محدوده حکومت اسلام قرار داده اند و گفته اند بدون آن که جنگى میان پیامبر اکرم(ص) و قبیله اى باشد و یا قبیله اى به اذن آن حضرت جهادى کرده باشد, پیامبر اکرم(ص) از آن ها مطالبه خمس کرده است, که یک نمونه اش عبارت است از:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 38 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بیت المال در نهج البلاغه
این نوشتار، نگاهى اجمالى به موضوع «بیت المال» در نهج البلاغه دارد. قلمروِ مقاله، تنها، بخشى از سخنان امام على(ع) در نهج البلاغه است، نه تمامى سخنان آن حضرت.هرچند، گاهى، فرازهاى نقل شده از نهج البلاغه، براى چند عنوان مربوط به بحث، مفید است ولى براى طولانى نشدن نوشته، از تکرار، جز در یک یا دو مورد، خوددارى شده است.اموال عمومى، به اقسام گوناگونى مانند مشترکات عمومى و مباحات اوّلیه و مجهول المالک و درآمدهاى عمومى، تقسیم مى شود، ولى مقصود از بیت المال، در این نوشته، اموالى است که اختیار هزینه کردن آن، به دست امام است، مانند غنائم جنگى و خراج و جزیه و زکات و صدقات عامه و اوقاف عمومى و ...
الف) جایگاه ثروت در اسلام
بى گمان، از نگاه اسلام، ثروت و مال، در حیات مادّى و معنوى انسانها، نقش اساسى دارد. تا آنجا که در برخى روایات، از «تنگدستى» به «روسیاهى در دنیا و آخرت»[1] و «مرگ سرخ»[2] و «مرگ بزرگ»[3] تعبیر شده است.در بعضى از روایات، فقر، موجب نقصان در دین و کاهش عقل و تحریک خشم معرفى شده است.[4] از این رو، در دین مقدّس اسلام، به مقوله اقتصادى و معیشتى بشر، در ابعاد مختلف آن، توجّه فراوانى شده است. هرچند مطالب مربوط به اقتصاد، به گونه اى پراکنده و جدا از هم مطرح شده، ولکن بررسى و تحقیقى همه جانبه، نشانه این است که مکتب اسلام، داراى نظام اقتصادى ویژه اى است که از وحى الهى نشأت گرفته و در دامن عصمت، رشد و نمو کرده و از ویژگیهاى بى شمارى برخوردار است.
ب) جایگاه بیت المال
آنچه قابل توجّه و دقّت است، این است که بیت المال، در نظام اقتصادى اسلام، بیشترین مباحث را به خود اختصاص داده و از جایگاهى ویژه برخوردار است. هدف از بیت المال، تأمین اهدافى بلند در حرکت تکاملى انسان به سوى سعادت و معنویّت و قرب الهى است. برخى از آن هدفها چنین است:1ـ هدایت مردم به سمت اخلاق کریمه و ارزشهاى معنوى.2ـ استقرار عدالت اجتماعى و اقتصادى در جامعه.3ـ رشد استعدادها و شکوفایى ابتکار و خلاقیّت انسانها.4ـ ریشه کن کردن فقر از جامعه.5ـ رسیدگى به مصالح و منافع محرومان و مستضعفان و ... .
ج) ماهیّت بیت المال
امام على علیه السلام خطاب به عبدالله بن زمعه[5] (از پیروان و یاران آن حضرت) آن هنگام که از او، درخواست کمک مى کند، ماهیّت بیت المال را براى او روشن مى کند. او، بیت المال را نه مال شخصى امام مى داند و نه مالِ فردى از مسلمانان، بلکه بیت المال، از آنِ مسلمانان است که در اختیار امامِ مسلمانان گذاشته مى شود تا به عدل، به مصرف مسلمانان برسد. حضرت مى گوید:إنَّ هذا المال لیس لی و لا لک! و انَّما هو فی ءٌ لِلمسلمین و جَلْبُ أسیافهم. فإنْ شَرَکْتَهم فی حربهم کانَ لکَ مثلُ حظهم و إلّا فَجَناةُ أیدیهم لا تکون لغیر أفْواهِهمْ[6]؛این اموال، نه مال من و نه از آنِ توست، بلکه غنیمتى گِردآمده از مسلمانان است که با شمشیرهاى خود به دست آورده اند. اگر تو، در جهاد، همراهشان مى بودى، سهمى چونان سهم آنان مى داشتى و گرنه، دسترنج آنان، خوراک دیگران نخواهد بود.
د) آثار بیت المال
على علیه السلام به بخشى از آثار و نقش بیت المال در زندگى مسلمانان، اشاره کرده است. این آثار، چنین است:
1ـ اصلاح امور
و تَفَقَّدْ أمرَ الخراجِ بما یُصْلِحُ أهلَه! فإنَّ فی صلاحه و صلاحهم صلاحاً لِمَنْ سِواهم و لا صَلاحَ لِمَنْ سِواهم إلّا بهم؛ لأنَّ الناسَ کُلُّهم عِیالٌ على الخراج و أهله[7]؛خراج (بیت المال) را به گونه اى که وضع مالیّات دهندگان را سامان دهد، وارسى کن! زیرا، بهبودى وضع مالیّات و مالیّات دهندگان، سبب بهبودى امور دیگر اقشار جامعه است و تا امور مالیّات دهندگان اصلاح نشود، کار دیگران نیز سامان نخواهد گرفت؛ زیرا، همه مردم، نانْ خورِ مالیّات و مالیّات دهندگانند.امام على علیه السلام در این فراز، براى بیت المال، نقش محورى قائل شده و اصلاح تمامى امور را، بسته به اصلاح وضع مالیات و مالیات دهندگان دانسته است و این، نشانه جایگاه بلند بیت المال از نظر اسلام است. اگر دقت شود، حقیقت مطلب، همین است که امام على علیه السلام گفته است. بنابراین، هرچند، اقتصاد، از نگاه امام على علیه السلام آن گونه که مکاتب مادى گرا مى گویند، اصل نیست، اما تأثیر محورى و اساسى آن در اصلاح امور و رفع نابسامانیها مورد تأکید قرار گرفته است.
2ـ رفع نیاز مردم به بیت المال
کلّهم عَیالٌ على الخراج و أهله[8]؛تمام مردم، نانْ خورِ مالیات و مالیات دهندگانند.روشن است که هیچ انسانى، به تنهایى، نمى تواند نیازمندیهایش را برآورده کند، از این رو، نیاز به همیارى بیت المال وجود دارد.
3ـ دوام حکومت
و لمْ یستقم أمْرُهُ الاَّ قلیلاً[9]؛حکومت، با نابودى مالیات (بیت المال)، جز اندکى، دوام نمى آورد.این مطلب نیز، از بدیهات است که اداره و دوام حکومت، نیازمند بودجه است و یکى از راه حلهاى تأمین هزینه هاى دولت، گرفتن مالیات است. جاى شگفتى از کسانى است که در زمان حاضر، بحث از لزوم گرفتن مالیات براى اداره حکومت را مطرح مى کنند، در صورتى که امام على علیه السلام حدود هزار و چهارصد سال پیش، بر ضرورت مالیات براى استمرار حکومت تأکید کرده است.یادآورى این نکته لازم است که همان گونه که گرفتن همه مالیات از عواملِ بقاى حکومت است، به ناحق گرفتن آن و یا ظالمانه مصرف شدن اش، سبب سقوط حکومت خواهد شد.