انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

غدیر در سیره اهل بیت (ع)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

غدیر در سیره اهل بیت (ع)

احمد زمانى

غدیر از اساسى‏ترین برنامه‏هاى پیامبر خدا(ص) براى دوام و عزت و شکوه اسلام و قرآن بود. او در بازگشت از حجة‏الوداع آخرین رسالت‏خویش را انجام داد. زیرا خدایش فرموده بود:

یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته والله یعصمک من الناس ان الله لا یهدى القوم الکافرین. (1)

اى پیامبر، آنچه از سوى پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن و اگر نکنى پیامش را نرسانده‏اى; خداوند تو را از گزند مردم نگه مى‏دارد. خداوند گروه کافران را هدایت نمى‏کند. (2)

در پى اجراى اوامر پروردگار و معرفى وصى و جانشین خود على‏بن‏ابى‏طالب(ع) آیه اکمال دین: «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتى و رضیت لکم الاسلام دینا; امروز دین شما را کامل کردم و نعمت‏خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم‏» نازل (3) و روز غدیر جشن ولایت و وصایت‏شد.

اهل بیت پیامبر و امامان بر حق شیعه، که نگاهبان اسلام حقیقى بودند و سعى داشتند آن را از خطرات دور سازند، از هر فرصتى بهره بردند تا غدیر را زنده بدارند و آن خاطره گرامى و به یاد ماندنى را مطرح کنند; زیرا در تابش آفتاب غدیر اهداف والاى پیامبر جامه عمل مى‏پوشد و براى فتنه‏انگیزى کج‏اندیشان فرصت‏باقى نماند.

نگاهى گذرا به سیره فاطمه و امیرمؤمنان - علیهما السلام - و دیگر امامان راستین شیعه ما را با اهمیت واقعه غدیر و نقش عظیم و سرنوشت‏ساز آن هدایت و نیکبختى بشر آشنا مى‏سازد.

راویان، نویسندگان و مفسران اهل سنت و شیعه به واقعه غدیر و آیات نازل شده در آن توجه بسیار داشته‏اند. برخى از علماى شیعه مانند علامه طبرسى روایات (4) نزول آیه تبلیغ (5) در سرزمین غدیر را مشهور دانسته‏اند. از اهل سنت ابوالقاسم عبیدالله بن‏عبدالله حسکانى، از دانشمندان اهل سنت، نیز همین را مطرح مى‏کند. او احادیث غدیر را در دوازده جزوه دسته‏بندى کرده، آن را «دعاء الهداة الى اداء حق الموالاة‏» نامیده است. (6)

ابوالعباس احمد بن‏محمد بن‏سعید مشهور به ابن‏عقده - مورد اعتماد مذاهب چهارگانه اهل سنت - در این باره کتابى به نام «حدیث الولایة‏» (7) تدوین کرده است.

علامه امینى نیز کتاب گرانسنگ «الغدیر» را، در یازده مجلد، به رشته نگارش درآورد. آنچه در مجموعه این آثار جلب توجه مى‏کند موضعگیرى آشکار ائمه اهل بیت - علیهم السلام - در باره این واقعه مهم است، موضعگیریهایى که از اهمیت غدیر و نقش آن در سعادت بشر پرده برمى‏دارد. در این مقاله به بررسى بخشى از این موضعگیریها مى‏پردازیم:

فاطمه زهرا - سلام الله علیها - بر مزار حمزه سید الشهداء (احد)

روزى در احد بر مزار عموى پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزادارى مى‏کرد. محمود بن‏لبید فرصت را نیمت‏شمرده، پس از عزادارى پرسید: اى دختر پیامبر خدا(ص)، آیا براى امامت و زعامت على بن‏ابى‏طالب(ع) از سخنان پیامبر خدا(ص) دلیلى به یاد دارى؟

فاطمه فرمود:

و اعجبا انسیتم یوم غدیر خم؟... اشهد الله تعالى لقد سمعته یقول: على خیر من اخلفه فیکم و هو الامام و الخلیفة بعدى و سبطاى و تسعة من صلب الحسین، ائمة ابرار، لئن اتبعتموهم وجدتموهم هادین مهدیین و لئن خالفتموهم لیکون الاختلاف فیکم الى یوم القیامة. (8)

شفگتا! آیا حادثه عظیم غدیر خم را فراموش کرده‏اید؟... خدا را گواه مى‏گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار مى‏فرمود: على بهترین کسى است که او را در میان شما جانشین خود قرار مى‏دهم، على [علیه السلام] امام و خلیفه بعد از من است.

دو فرزندم حسن و حسین[علیهما السلام] و نه نفر از فرزندان حسین[ع] پیشوایان و امامانى پاک و نیک‏اند.اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایت‏خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.

على(ع) و استدلال به غدیر

سلیم بن‏قیس هلالى مى‏گوید: در زمان خلافت عثمان، در مسجد النبى(ص) نشسته بودم; جمعى از مردم نیز در مسجد در حال گفتگو بودند. على بن‏ابى‏طالب(ع) به پاخاست، سوابق خویش در خدمت‏به اسلام را برشمرد و همگى بر درستى گفتارش گواهى دادند حضرت در باره روز غدیر خم فرمود:



خرید و دانلود  غدیر در سیره اهل بیت (ع)


اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

نویسنده: استاد مرتضى مطهرى

بسم الله الرحمن الرحیم

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

الله نور السموات و الارض مثل نوره...

تفسیر این آیه کریمه در دو قسمت‏بحث‏شد:یک قسمت در اطلاق نور بر ذات مقدس الهى که فرمود «الله نور السموات و الارض‏» و قسمت دوم درباره تمثیلى که آیه کریمه ذکر فرموده است، در واقع خانه‏اى یا خانه‏هایى را در نظر مى‏گیرد که با چراغى-با همان ترتیبى که جلسه پیش عرض کردم-روشن است و این را مثلى نه براى ذات خدا بلکه براى نور خدا در خلق ذکر مى‏کند.راجع به مفاد این مثل مطالبى عرض کردم و وعده دادم که نتیجه آن را در این جلسه بیان کنم.

هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش

همان طورى که قبلا عرض کردم، این آیه کریمه از آیاتى است که نظر بیشتر مفسرین و غیر مفسرین را جلب کرده است.

مطلبى را که شاید تا اندازه‏اى مفاد این آیه را روشن کند برایتان عرض مى‏کنم و آن اینکه در روایات ما یک مطلبى در باب «معرفة الله‏» یعنى در باب خداشناسى آمده است که در ابتدا به نظر بسیار سخت و دشوار مى‏رسد و آن این است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود، و بلکه در روایات ما تعبیر عجیبى آمده است، ظاهرا عبارت این است: «کل معروف بغیره مصنوع‏» یعنى هر چیزى که او را فقط و فقط به وسیله شى‏ء دیگر باید شناخت او مخلوق است و خدا نیست، و این، جمله عجیبى است که «خدا به ذات خودش شناخته مى‏شود و غیر خدا به خدا شناخته مى‏شود» در صورتى که ما این طور فکر مى‏کنیم-و خیال مى‏کنیم که راه منحصر هم این است-مى‏گوئیم ما عالم را به خود عالم مى‏شناسیم یعنى مخلوق را به خود مخلوق مى‏شناسیم و خدا را به وسیله مخلوق مى‏شناسیم.حتى بعضى از نویسندگان اسلامى -که ابتدا از مصریها شروع شد و بعد هم به غیر مصریها سرایت کرد-گفتند اساسا راه شناختن خدا منحصرا مخلوقات هستند و خدا را فقط از راه مخلوق یعنى پس از شناختن مخلوق باید شناخت، و حتى این انحصار را به گردن قرآن گذاشتند.این مطلب به این صورت یعنى به صورت «فقط و انحصار» مسلم حرف غلطى است، [البته] براى مردم مبتدى این طور است، یعنى براى متذکر کردن مبتدیها به خدا، راه ابتدایى و کلاس اول همین است، که خود قرآن هم این کار را کرده است و مخلوقات را آیات و نشانه‏هاى خدا مى‏داند، ولى از این راه، انسان فقط یک نشان اجمالى و مبهمى از خدا پیدا مى‏کند بدون آنکه به آنچه که نامش معرفت‏خدا و شناسایى خداست [دست‏یابد].

مطلب دیگر این است که در قرآن کریم به یک اصلى برخورد مى‏کنیم-که در جلسه قبل هم اشاره کردم-و آن اصل هدایت است، یعنى قرآن هیچ موجودى را کور و گمراه نمى‏داند، همه موجودات را بینا و راه یافته مى‏داند.بگذریم از انسان به حکم اینکه مکلف است راهى را خودش پیدا کند و یک گمراهى نسبى در سطح تکلیف پیدا مى‏کند، در نظام تکوین عرض مى‏کنم (1) .

اصل هدایت در قرآن

در آیات قرآن به مساله هدایت همه موجودات، تصریح مى‏کند، از زبان موسى(ع)نقل مى‏کند که وقتى فرعون گفت‏خداى تو کیست، خدایت را به ما معرفى کن، گفت:

«ربنا الذی اعطى کل شى‏ء خلقه ثم هدى‏» (2) در این جمله به دو برهان اشاره شده است:یکى برهان نظم که خدا به هر مخلوقى آنچه را که برایش امکان داشت و شایستگى داشت داد، یعنى نظام موجود، «ثم هدى‏» مطلب دیگرى است، یعنى بعد هم هر موجودى را نسبت‏به آینده خودش و هدف خودش و کمال خودش روشن کرد و راهنمایى نمود.

در سوره اعلى مى‏خوانیم: «الذی خلق فسوى و الذی قدر فهدى‏» (3) .و من در بین مفسرین تنها «فخر رازى‏» را دیدم که متوجه این نکته شده است-و ظاهرا این تعبیر از او باشد-که:براى اولین بار قرآن این نکته را براى مردم بیان کرد که اصل نظام مخلوقات یک مطلب است و یک شاهد بر وجود حق است و اصل هدایت موجودات مطلب دیگر و شاهد دیگرى بر وجود حق است.جهان از آن جهت که یک ماشین است‏یک حساب دارد، [به عبارت دیگر نظام مخلوقات یک اصل است]و اینکه یک نیروى مرموز ناشناخته‏اى «غریزه مانند» هر موجودى را به جلو مى‏کشاند اصل دیگرى است.حال هدایت موجودات و اینکه خداوند هر موجودى را به مقصدى از مقصدها هدایت کرده چگونه است؟این هم درست مثل مساله معرفت است، یعنى هر موجودى اول به سوى خدا هدایت مى‏شود، بعد به سوى مقصد دیگر، یعنى خداوند «غایة الغایات‏» است و هر مقصدى مقصد بودن خودش را از خدا دارد.

اینکه خدا نور آسمانها و زمین است و هر چیزى نورانیت‏خودش را از خدا دارد همان مطلب است که هر چیزى به خدا شناخته مى‏شود و خدا به خود، هر چیزى به خدا ظاهر است و خدا به خود ظاهر است، و هر چیزى به وسیله خدا «مهتدى الیه‏» است، یعنى به سوى او راه یافته مى‏شود و مقصد واقع مى‏شود، جز خدا که به ذات خودش مقصد و مقصود همه کائنات و همه موجودات است، و به همین دلیل است که قرآن همه موجودات و همه ذرات را داراى نوعى حیات و زندگى و شعور مى‏داند.در دو سه آیه بعد تصدیق مى‏کند: «الم تر ان الله یسبح له من فى السموات و الارض و الطیر صافات کل قد علم صلاته و تسبیحه‏» این دیگر نتیجه منطقى همین مطلب است.نتیجه منطقى «الله نور السموات و الارض‏» همین است که: «ان من شى‏ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم‏» (4) .

همان طورى که موجودات درجات و مراتب دارند، به تناسب درجاتشان هدایتها هم فرق مى‏کند.جماد در حد خودش هدایت دارد، نبات در حد خودش، حیوان در حد خودش، و انسان از نظر فردى و اجتماعى درجات هدایتى دارد در حد خودش (5) .

در جلسه پیش عرض کردم که چه در روایات و چه در غیر روایات، یعنى کلمات مفسرین و علما، راجع به این مثل-که این مثل ناظر به چیست-بیانات مختلفى شده است.بعضى این مثل را براى کل جهان دانسته‏اند یعنى به اصطلاح مجموع این استعاره را یک چیز در نظر گرفته‏اند که این دار وجود و دار هستى یک خانه تاریک نیست، خانه‏اى است که پرنورترین چراغها در آن وجود دارد(آن مثال چراغ را به عنوان مصداق پر نورترین چراغهاى عصر ذکر کرده است)پس جهان هستى تاریک و کور نیست، و بعضى این مثل را در مورد انسان پیاده کرده‏اند.راجع به انسان هم در جلسه پیش مطالبى عرض کردیم، حالا یک بیان مختصرى که جامع همه اینها باشد عرض مى‏کنیم.

انواع هدایت

مى‏گویند هدایت چند نوع است: «هدایت طبیعى‏» که در طبیعت‏بى‏جان هم وجود دارد. هدایت‏حسى‏» یعنى همین حواس ما.تمام اینها چراغهاى هدایتى است که در وجود انسان یا حیوان هست. «هدایت غریزى‏» که در هر حیوانى یک سلسله غرایز وجود دارد که حیوان را به سوى مقصدش رهبرى مى‏کند. «هدایت عقل‏» :

خود قوه عاقله یک نور است که به انسان داده شده است تا از این نور با تفکر و تدبر استفاده کند.دین خودش یک نوع هدایت دیگرى است که آن را «هدایت وحى‏» مى‏نامند.

این مثل را بعضى راجع به هدایت عمومى موجودات پیاده کرده‏اند و بعضى در مورد انسان(که البته برخى گفته‏اند مقصود تمام هدایتهایى است که در انسان هست از حس و عقل و غریزه و حتى هدایت وحى، و بعضى آن را مخصوص «هدایت عقل‏» دانسته‏اند که گفتیم در بیان بو على چنین است).بعضى هم آن را در مورد «هدایت وحى‏» پیاده کرده‏اند که در روایات، این مطلب آمده است که «مشکات‏» قلب پیغمبر اکرم است و «مصباح‏» همان نور وحى است که بر ایشان نازل شده است، تا آخر، که قبلا عرض کردم.

هیچ مانعى ندارد که این آیه که در مقام بیان نور «هدایت الهى‏» است که جهان را پر کرده است، شامل همه اینها باشد، مخصوصا همین که عرض کردیم دو بیان در روایات آمده است که هر دو این را در مورد انسان پیاده کرده‏اند، یکى در مورد هر فرد انسان یعنى یک مؤمن و یکى در مورد جامعه انسانى از نظر هدایت وحى.

هر دوى اینها بیانات بسیار عمیقى است‏خصوصا با توجه به آیه بعد که مى‏فرماید: «فى بیوت اذن الله ان ترفع و یذکر فیها اسمه‏» .

در یک روایت که جلسه قبل مقدارى از آن را عرض کردم، از یک تعبیرى در آیه استفاده شده است.در آیه این طور آمده است که مثل نور الهى و هدایت الهى مثل یک مشکات است-یک چراغدان-که در آن چراغى قرار بگیرد و آن چراغ در یک قندیل و شیشه‏اى قرار بگیرد.طبعا این سؤال به وجود مى‏آید که چرا اصلا قرآن این طور تعبیر کرده است، مى‏توانست‏بگوید: «کمشکوة فیها زجاجة، فى الزجاجة مصباح(فیها مصباح)» چراغى باشد، اما مى‏گوید مشکاتى که در آن چراغى باشد، و بعد مى‏گوید و چراغ در شیشه‏اى.

روایات ما این آیه را این طور تفسیر کرده‏اند که مقصود این است که چراغ ابتدا در مشکاتى باشد و بعد این چراغ از مشکات به زجاجه‏اى منتقل شود، و سر اینکه آیه این طور ذکر شده این است که مقصود از «مشکوة‏» مشکات نبوت است و مقصود از «زجاجة‏» ولایت و امامت است و مقصود از آن درخت مبارک و پر برکتى که این مشکات و این زجاجه و این مصباح از او پیدا شده شجره ابراهیم است و[اینها]نتیجه دعاى ابراهیم است.این مطالبى که راجع به این آیه عرض کردم در واقع حاشیه‏اى بود راجع به مطالبى که در جلسه قبل عرض کرده بودم.

مقصود از «بیوت‏» چیست ؟



خرید و دانلود  اهل بیت (علیهم السلام) مثل نور الهى 20 ص


اهلبت(~1

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 38

 

اهل بیت (ع) و مرجعیت فکری و علمی مسلمانان

۱. رسول اکرم «ص» در اداره امور حکومت، ریاست دینی تام داشت. آن حضرت از یک‌سو به اداره امور ارتش و حفظ و حراست سرحدات و مرزها می‌پرداخت، مالیات و غنائم را در بین مسلمانان تقسیم می‌کرد، در میانشان به داوری می‌نشست و کارهائی از این قبیل را که به امور دنیوی مربوط می‌شد انجام می‌داد و از سوی دیگر به اقداماتی که صبقه معنوی داشت دست می‌زد از جمله اینکه:

۱. احکام شرعی را به صورت کلی و جزئی تبیین می‌کرد و به مسائل و رویدادهای جدید که حکم آنها در قرآن و سنت وجود نداشت پاسخ می‌داد.

۲. با تفسیر قرآن کریم به تبیین و توضیح آیات می‌پرداخت و ابهامهای این کتاب مقدس را برطرف می‌کرد.

۳. به شبهات و تشکیکهائی که دشمنان اسلام یعنی مشرکان مکه و یهودیان و مسیحیان پس از هجرت مطرح می‌کردند پاسخ می‌داد.

۴. به حفظ و صیانت دین از هرگونه تحریف و خدشه در آموزه‌های مقدس آن می‌پرداخت.

بدون تردید کسی که چنین مسئولیت‌های خطیری داشته باشد فقدان او خلأ بزرگی در حیات اجتماعی به وجود می‌آورد و شکاف عمیقی را در رهبری موجب می‌شود که پر کردن آن منوط به وجود کسی است که دارای همان شایستگی‌های فکری و علمی پیامبر اکرم به جز ویژگی نبوت و دریافت وحی باشد.

اشتباه است که ما پیامبر «ص» را العیاذ بالله متهم کنیم به اینکه پیش از رحلت خود در فکر پر کردن خلأهای معنوی بعد از خود نبوده است.

این موضوع ما را وا می‌دارد که در سخنان پیامبر دقت کنیم تا بدانیم آن حضرت چه کسی را برای پر کردن خلأهای پس از خود معین کرد.

با مراجعه به احادیث آن حضرت به روشنی در می‌یابیم که رسول خدا این خلأها و کاستی‌ها را توسط ائمه که آنها را همسنگ و برابر با قرآن معرفی نموده بود، پر کرده و هدایت شدن است را بسته به پیروی از آنها و از قرآن دانست.

در اینجا به چند نمونه از احادیث و سخنان بسیار آن حضرت در این خصوص اشاره می‌کنیم:

۱. ابن اثیر جزری در جامع‌الاصول از جابربن عبدالله نقل می‌کند که گفت:

رسول خدا در حجه‌الوداع در روز عرفه دیدم که سوار بر شتر بود و برای مردم سخنرانی می‌کرد، آن حضرت فرمود: «من در میان شما دو چیزی را به جای گذاشته‌آم که اگر آن را برگیرید هرگز گمراه نمی‌شوید و آن کتاب خدا و عترت و خاندان من است».

۲. مسلم در صحیح خود از زیدبن ارقم نقل کرده که گفت:

روزی رسول خدا در کنار بر که آبی به نام خم ما بین مکه و مدینه برای ما سخنرانی کرد و پس از حمد و ثنای الهی و دادن پند و اندرز فرمود: ای مردم! من انسانی هستم که نزدیک است فرشته خدا (جبرئیل) بیاید و من دعوت او را اجابت کنم در حالی که در میان شما دو چیز گرانبها می‌گذارم که یکی از آنها کتاب خداست با هدایت و نور، آن را برگیرید و به آن چنگ زنید. رسول خدا به کتاب خدا تشویق و ترغیب کرد، آنگاه فرمود: دیگری اهل بیت من است و سه بار تکرار کرد: درباره اهل بیتم خداپسندانه عمل کنید. [۱]

۳. ترمذی در صحیح خود از جابربن عبدالله انصاری نقل کرده که گفت:

رسول خدا را در مراسم حج در روز عرفه بر روی شتری دیدم که می‌فرمود: «ای مردم من در میان شما چیزی به یادگار گذاشته‌ام که اگر آن را برگیرید هرگز گمراه نمی‌شوید: و آن کتاب خدا و عترتم است.[۲]

۴. امام احمد بن حنبل از ابوسعید خدری نقل می‌کند که گفت: رسول خدا فرمود: من دو امانت سنگین در میان شما می‌گذاریم که یکی از آنها بزرگتر از دیگری است. آن دو: کتاب خدا، آن ریسمان کشیده شده میان آسمان و زمین و دیگری عترت و خاندان من است و آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا آنکه در کنار حوض، بر من وارد شوند.[۳]

این حدیث معروف به حدیث ثقلین را بیش از ۳۰ صحابی از پیامبر نقل کرده و بیش از ۳۰۰ دانشمند آن را در کتابهای خود در علوم و متون مختلف و در تمام دوره‌ها و قرنها نگاشته‌اند.

این حدیث، حدیثی صحیح و در میان مسلمانان متواتر است و پیامبر «ص» به برکت این حدیث، کسانی را تعیین کرده که ضمن پر کردن خلأها، مرجع علمی مسلمانان پس از ایشان به شمار می‌روند و آنها جز اهل بیت آن حضرت نیستند.

۱-۱ اهل بیت چه کسانی هستند؟

سؤال این است که اهل بیتی را که پیامبر در حدیث ثقلین مورد اشاره قرار داده و خداوند متعال در قرآن آیه: «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا»[۴] را در حقشان نازل کرده، چه کسانی هستند؟

در پاسخ این سؤال باید گفت: پیامبر اکرم «ص» در مواضع متعدد، آنان را معرفی کرده و حتی عنایت و توجه فراوان و کم‌نظیری نسبت به معرفی آنان مبذول داشته است.

اولا: اسامی کسانی را که آیه فوق در شأن آنان نازل شده بیان فرموده است.

دوم: آن حضرت آنهایی را که آیه درباره‌شان نازل شده بود، در زیر عبای خود قرار داد و دیگران را از ورود به آن منع کرد.

سوم: هنگام عزیمت به نماز چندین ماه به خانه فاطمه گذر می‌کرد و می‌فرمود: وقت نماز است ای اهل البیت و آیه فوق را قرائت می‌کرد.

در خصوص مورد اول باید گفت:

۱. طبری در تفسیر آیه فوق از ابوسعید خدری نقل می‌کند که رسول خدا فرمود: این آیه درباره ۵ نفر نازل شده؛ من، علی، حسن، حسین و فاطمه در این زمینه روایاتی ذکر شده که علاقمندان می‌توانند به تفسیر طبری والدار المنشور سیوطی مراجعه کنند.

دوم: سیوطی به نقل از عایشه روایت کرده که گفت: روی رسول خدا «ص» به هنگام صبح در حالی که عبائی از موی سیاه بر دوش داشت از منزل خارج شد، در آن حال حسن و حسین (ع) بر او وارد شدند، حضرت آن دو را در زیر عبای خود گرفت آنگاه علی آمد و او را نیز به زیر عبا گرفت، سپس فرمود: «خدا چنین می‌خواهد که پلیدی را از شما اهل البیت دور کند و شما را پاک کرده‌اند».

هر چند نام فاطمه «س» در این حدیث نیامده اما در حدیث دیگری ذکر شده است، چنانکه سیوطی به نقل از ابن مردوبه بن سعد می‌گوید: به رسول خدا وحی آمد آنگاه علی و فاطمه و دو فرزند آنان را در زیر عبای خود گرفت فرمود: خدایا اینها خانواده و اهل بیت من هستند.

سوم: طبری از انس نقل کرده که پیامبر «ص» مدت شش ماه به هنگام نماز به خانه فاطمه گذر



خرید و دانلود  اهلبت(~1


اهل بیت در قرآن

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 27

 

بخش اول: اهل بیت در قرآن

فصل اول: گفته‏ها و نظریات

کلمه «اهل البیت‏» در موارد بسیار زیادى از سخنان رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله براى‏گروه خاصى که به آن حضرت‏صلى الله علیه وآله منسوبند، به کار رفته است. براى اینان(اهل البیت) اوصاف و ویژگى‏هایى بیان گشته، منزلتى شایان قرار داده شده ودر قبال آنان، حقوق و مسؤولیت‏هاى فراوان و گوناگون و در عین حال مهم وخطیر بر عهده امت گذاشته شده‏است.

در قرآن نیز در موارد گوناگون و با تعابیر مختلف از همین گروه سخن‏به‏میان آمده‏است. یکى از آن تعابیر «اهل‏البیت‏» است. از آن جایى که گروهى‏به عمد یا سهو در تعیین منظور قرآن از کلمه «اهل‏البیت‏» به راست و چپ‏رفته‏اند، لازم دیدیم که دقیقا به بحث و بررسى درباره این مطلب بپردازیم.از خداوند متعال یارى مى‏جوییم و بر او توکل مى‏کنیم و بحث را به حول وقوه او پى مى‏گیریم.

رسول اکرم‏صلى الله علیه وآله منظور از تعبیر «اهل‏البیت‏» را در یکى از مواردى که درقرآن آمده، به شکلى غیرقابل تشکیک و تاویل تبیین کرده‏است، اما با کمال‏تعجب باید گفت: این تصریحات هم نتوانسته است ریشه اختلاف را از بین‏ببرد; و دلیل آن، وجود افرادى است که اصرار دارند در این مورد یا موارددیگر به صورت آشکار و پنهان و بنا به دلایلى با رسول خداصلى الله علیه وآله مخالفت‏کنند! تفصیل مطلب را در مباحثى که در پى مى‏آید بیان خواهیم کرد.

اهل بیت در قرآن

لفظ «اهل بیت‏» سه بار در قرآن کریم آمده است:

اول، در داستان موسى‏علیه السلام، آن گاه که نوزادى کوچک بود و خانواده فرعون‏او را پیدا کردند تا در آینده، دشمن و مایه اندوهشان باشد و پستان هیچ زنى‏را به دهان نگرفت و خانواده فرعون در کارش درمانده شدند. آن‏گاه خواهرموسى‏علیه السلام به آنان گفت:

هل ادلکم على اهل بیت‏یکفلونه لکم وهم له ناصحون فرددناه الى امه‏کى تقر عینها ولا تحزن; .

آیا مایلید که من شما را به خانواده‏اى که دایه این طفل شوند و او را با مهربانى‏تربیت کنند راهنمایى کنم؟ بدین وسیله ما موسى را به مادرش برگرداندیم تادیده‏اش به جمال موسى روشن شود و حزن و اندوهش برطرف گردد.

در این آیه بیانى وجود ندارد که مشخص سازد: منظور خواهر موسى‏علیه السلام ازاین تعبیر چه بود؟ آیا منظورش تمام کسانى بودند که با آن خانواده قرابت وخویشاوندى داشتند یا بعضى از آنان؟ و آیا منظورش فقط قرابت نسبى است‏یا نسبى و سببى؟ یا علاوه بر قرابت نسبى و سببى کسانى را که از راه ولاء و یاتربیت هم به خانواده منتسب هستند در برمى‏گیرد؟

گذشته از این، لفظ اهل بیت‏به صیغه نکره آمده است نه به صیغه معرفه،یعنى اهل البیت.

دوم، در داستان ابراهیم‏علیه السلام، آن گاه که همسرش از بشارت فرشتگان که‏به‏او مژده دادند اسحاق و پس از او یعقوب را به دنیا خواهد آورد به شگفت‏آمد. ملائکه به او گفتند:

اتعجبین من امر الله رحمة الله وبرکاته علیکم اهل البیت انه حمیدمجید;

فرشتگان به او (زن ابراهیم) گفتند: آیا از کار خدا عجب دارى؟ (عجب مدارکه) رحمت و برکات خدا مخصوص شما اهل بیت است; زیرا خداوند بسیارستوده صفات و بزرگوار است.

در این آیه مبارکه همسر ابراهیم‏علیه السلام از اهل البیت‏شمرده شده است; زیرااو در این آیه مورد خطاب قرار گرفته است، اما این نمى‏تواند دلیل این مطلب‏باشد که همسر هم در تمام مواردى که لفظ اهل البیت اطلاق شده، حتى درمواردى هم که قرینه مناسب براى تعیین مقصود وجود ندارد، جزء اهل بیت‏است; زیرا توجیه خطاب در آیه فوق‏الذکر به همسر ابراهیم‏علیه السلام مى‏تواندقرینه‏اى براى داخل شدن وى در زمره اهل یت‏باشد، اما نمى‏تواند دلالت کندبر این که کلمه اهل البیت، همسر را هم در برمى‏گیرد، به گونه‏اى که به مجردشنیدن این کلمه و بى هیچ قرینه‏اى، باید به ذهن شنونده تبادر کند. در مباحث‏آتى بحث‏بیش‏ترى درباره این آیه خواهد آمد.

سوم، فرموده خداوند متعال:

یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول‏فیطمع الذى فى قلبه مرض وقلن قولا معروفا وقرن فى بیوتکن‏ولاتبرجن تبرج الجاهلیة الاولى واقمن الصلاة وآتین الزکاة واطعن‏الله ورسوله انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت ویطهرکم‏تطهیرا واذکرن مایتلى فى بیوتکن من آیات الله والحکمة ان الله کان‏لطیفا خبیرا.

ملاحظه مى‏شود که فرموده خداوند متعال: «انما یرید الله لیذهب عنکم‏الرجس اهل البیت ویطهرکم تطهیرا» در میان آیاتى قرار گرفته که‏زنان پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله مخاطبند و بلکه جزء یکى از این آیات است. همین‏موجب شده که آن شبهه معروف در مراد آیه براى عده‏اى پیش آید و همان‏گونه که خواهیم دید گروهى آن را انگیزه‏اى براى برانگیختن شک‏هایى‏پیرامون مفاد حقیقى آیه مبارکه قرار مى‏دهند.

گفته‏ها و اجتهادها

مراجعه به سخنان مفسران ودیگران به دست مى‏دهد که درباره مراد ازاهل البیت در آیه مبارکه اقوال متعددى وجود دارد. این اقوال عبارتند از:

1. ادعاى عکرمه که در بازارها ندا مى‏داد و مردم را براى مباهله‏فرامى‏خواند. ادعاى وى این بود که منظور از «اهل‏البیت‏» در آیه تطهیر فقطوفقط زنان پیامبرصلى الله علیه وآله است و احدى غیر از آنان را در بر نمى‏گیرد.

این گفته بنا به روایت عکرمه به ابن عباس و سعید بن جبیرهم نسبت داده‏شده است. چنان که این ادعا را به مقاتل هم نسبت داده‏اند. به عطاء، کلبى،سعیدبن جبیر و عروة بن زبیر هم که مدعى بود این آیه در خانه عایشه‏فرود آمد نسبت داده شده است.

2. گروهى گفته‏اند: منظور اصحاب کساء است، یعنى پیامبرصلى الله علیه وآله، على،فاطمه، حسن، حسین‏علیهم السلام و همسران پیامبرصلى الله علیه وآله.

بعضى همسران پیامبرصلى الله علیه وآله و اصحاب کساء را بدون پیامبرصلى الله علیه وآله آورده‏اند.این عقیده فخر رازى و خطیب بغدادى است که قسطلانى از بخارى روایت‏کرده است. .

3. گفته‏اند: منظور پیامبرصلى الله علیه وآله است و بس.

4. گفته‏اند: منظور بنى هاشمند و زنان را در بر نمى‏گیرد.

5. گفته‏اند: منظور کسانى است که در پایین‏ترین جد پیامبرصلى الله علیه وآله با او نسبت‏دارند و نیز گفته شده: هر آن کس که با پیامبرصلى الله علیه وآله پیوند رحمى دارد. و نیزگفته شده: هر آن که با او پیوند نسبى یا سببى دارد.

6. ابو حیان گفته: از آن جا که اهل البیت‏شامل زنان پیامبرصلى الله علیه وآله و پدران‏آنان مى‏شده، لفظ مذکر بر مؤنث غالب آمده است.

7. گفته شده: منظور زنان است و تمامى بنى هاشم که صدقه بر آنان‏حرام شد.

8. گفته شده: «اهل‏البیت‏» على، فاطمه، حسن و حسین‏علیهم السلام هستند. بعضى‏از اقوال و روایات تصریح دارد که پیامبرصلى الله علیه وآله هم جزء آنان است. این گفته به‏انس بن مالک، واثلة بن اسقع ، ابو سعید خدرى، عایشه و ام سلمه نسبت داده‏شده است. طحاوى، کنجى شافعى، ذهبى و قمى بر آن اصرار داشته و نیزعقیده مجاهد، قتاده، کلبى و بلکه عقیده جمهور و بیش‏تر مفسران همین‏است. حتى بعضى گفته‏اند: مفسران اجماع دارند و جمهور روایت کرده‏اندکه این آیه درباره اهل کساء فرود آمد. گفته‏اند: منظور مدعى اجماع مفسران‏این است که مفسران بر این مطلب اجماع دارند که آیه مبارکه شامل آل البیت‏است و آنان اصحاب کساء مى‏باشند، اما درباره این که آیا زنان پیامبرصلى الله علیه وآله راهم دربر مى‏گیرد یا نه، اختلاف نظر است. یا منظور، اجماع کسانى است که‏نظرشان در مورد شان نزول و مانند آن قابل اعتناست و عکرمه و مقاتل ازاین افراد نیستند، زیرا این مساله به خبر دادن از پیامبرصلى الله علیه وآله‏یا کسانى از صحابه‏برمى‏گردد که گفته آنان معتبر است، در حالى که مقاتل و عکرمه متهم به‏دروغگویى‏اند.

بعضى از روایات، امامان دوازده گانه‏علیهم السلام را هم اضافه کرده است. بعضى‏مدعى‏اند که امامیه اجماع دارند که آیه تطهیر شامل تمام امامان‏علیهم السلام مى‏شود.

نتیجه گفته‏ها

اگر در این گفته‏ها به دقت‏بنگریم، خواهیم یافت که تمام آنها پیرامون‏سه عنصر دور مى‏زند.

اول، دخول زنان در مراد از کلمه «اهل البیت‏» یا به طور مستقل یا بااصحاب کساء یا با سایر بنى‏هاشم یا با افرادى که دایره شمول گسترده‏تر یاتنگ‏ترى دارد.

دوم، دخول خویشاوندان پیامبرصلى الله علیه وآله; یعنى، بنى‏هاشم، غیر از اصحاب کساء;یعنى، کسانى که صدقه بر آنان حرام است و با پیامبرصلى الله علیه وآله خویشاوندى نسبى‏دارند. بعضى زنان پیامبرصلى الله علیه وآله را مى‏افزایند و بعضى هم در نفى آنان اصراردارند.

سوم، اختصاص اهل البیت‏به اصحاب کساء. گروهى با استناد به روایات‏چندى که در این باره تصریح دارد، سایر امامان دوازده‏گانه را هم بدان‏مى‏افزایند.

تمامى دلایل در حقیقت‏به نفى یا اثبات این عناصر برمى‏گردد، اگرچه دربیان آنچه که در اثبات آن مى‏کوشند با هم اختلاف جزئى دارند.

نهایت امر این که، آنچه بعضى بیان کرده‏اند که منظور آیه تطهیر شخص‏پیامبر اکرم‏صلى الله علیه وآله است و به نظر مى‏رسد که زاید بر عناصر سه گانه فوق الذکراست، کسى را نیافتیم که در اثبات آن استدلال کرده یا بدان ملتزم شده و آن رامبناى عقیده خویش قرار داده باشد. از این رو، نیازى به نفى یا اثبات آن دربحث‏خود نمى‏یابیم. در این جا تنها به بررسى و بیان مطالبى خواهیم‏پرداخت که ارتباط مستقیمى با عناصر سه‏گانه فوق دارد.

فصل دوم: آیه تطهیر در تفسیر پیامبرصلى الله علیه وآله



خرید و دانلود  اهل بیت در قرآن