لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
تاریخچه
مصر در دوران دودمان ششم مصر باستان به اوج شکوفایی خود رسید و به گونهٔ مرکز آیین پتاح درآمد. با برپایی شهر تبس از رونق آن کاستهشد. با چیرگی ایران بر مصر ممفیس یک ساتراپی و رونقش بازگردانده شد. با برپایی اسکندریه باز این دوران شکوفایی به سر آمد و اهمیتش پس از این شهر قرار گرفت. با روی کار آمدن روم باز هم ممفیس پس از اسکندریه دومین شهر مهم مصر بود. وضعیت تا پدیدآمدن فسطاط در ۶۴۱ (میلادی) به همین ترتیب بود. در این زمان شهر رو به فراموشی سپرده شد و سنگهای این شهر برای ساخت زیستگاههایی در گرداگردش به کاربرده شد.
ریشهٔ نام
نام مصر باستانی این شهر اینِب هِج(Ineb Hedj) به معنای دیوارهای سپید بود. نام ممفیس ریخت یونانی دگرگونشدهٔ از نام هرم فرعون مصر پپی یکم بود که مِننهفِر (Men-nefer) در زبان قبطی بود. همچنین در مصر باستان بدین شهر آنخ تاوی (Ankh Tawy) به معنای به بندکشندهٔ دو شهر هم میگفتند. این نام بر وضعیت استراتژیک این شهر در میان مصر بالا و پایین تاکید دارد.
ماسونها و مصر باستانفلسفه مادهگرای مصر باستان پس از اضمحلال این تمدن همچنان به حیات خود ادامه داد. بعضی یهودیان پذیرای آن شدند و در سایه اصول کابالا به ادامه حیات آن کمک نمودند. از سوی دیگر، گروهی از فلاسفه یونان همان فلسفه را اقتباس کردند و با تفسیر مجدد آن مکتب «هرمتیسیسم» (Hermeticism) را به وجود آوردند. کلمه هرمتیسیسم از نام «هرمس» (Hermes)، همتای یونانی خدای مصری «تاث» (Toth) برگرفته شده است. به عبارت دیگر این فلسفه نسخه یونانی فلسفه مصری است.سلامی ایشینداغ در توضیح مبدأ این فلسفه و جایگاه آن در فراماسونری مدرن مینویسد:در مصر باستان جامعه مذهبی وجود داشت با طرز تفکری مبتنی بر هرمتیسیسم فراماسونری نیز چیزی مشابه آن اتخاذ نمود. کسانی که با گذراندن تشریفات سازمان به سطوح خاص میرسیدند، افکار معنوی و احساسات خود را آشکار مینمودند و به تربیت افرادی که در سطوح پایینتر قرار داشتند میپرداختند. فیثاغورث پیرو این مکتب بود و در میان آنها آموزش دید. نظام فلسفی مکتب اسکندرانی و نئوافلاطونی در مصر باستان ریشه دارد و شباهتهای عمدهای میان آن و تشریفات ماسونی وجود دارد.2ایشینداغ پا را فراتر مینهد و در توضیح تأثیر تفکرات مصری بر مبادی فراماسونری چنین اظهار میکند: فراماسونری یک سازمان اجتماعی ـ تشریفاتی است که نقطه آغازش مصر باستان است.3بسیاری از دیگر صاحبنظران ماسون همین عقیده را دربارة خواستگاه فراماسونری دارند و معتقدند این سازمان از تخم جوامع مخفی تمدنهای مشرک، همچون مصر و یونان متولد شده است. سلیل لییکاتاز، یک ماسون ارشد ترک در مقالهای با عنوان «اسرار ماسونی: چه چیز محرمانه است و چه چیز محرمانه نیست؟» مینویسد:«در تمدنهای کهن یونان، مصر و روم مکاتب پنهانی وجود داشتند که از مفاهیم مشترکی در زمینه علوم ماوراءالطبیعی و اسرارآمیز برخوردار بودند. اعضای این مکاتب سرّی تنها پس از گذراندن دوران طولانی تحصیل و تشریفات خاص به عضویت پذیرفته میشدند. پنداشته میشود اولین مکتب از این دست، مکتب «اُسیریس» (Osiris) باشد که بر مبنای تولد این خدا دوران جوانی او، مبارزهاش با تاریکی، مرگ او و رستاخیزش شکل گرفته است. این مفاهیم طی مراسمی توسط روحانیون به نمایش درمیآمد. با این روش مراسم و نمادهای به نمایش درآمده بسیار مؤثرتر واقع میشدند... .سالها بعد، طی این مراسم و تشریفات اولین محافل مجمع برادران تشکیل شدند و با عنوان فراماسونری به فعالیت پرداختند. این انجمنها آرمانهای یکسانی داشتند و در مواقع فشار قادر به فعالیت بودند. دلیل بقای آنان این است که پیوسته نام و القاب و روش خود را تغییر میدادند. با این حال به مکتب سری کهن و ویژگیهای خاص آن وفادار ماندند و تفکرات خود را نسل به نسل منتقل کردند. آنها برای اجتناب از به خطر افتادن تشکیلات قوانین ویژهای میان خویش وضع نمودند. ایشان برای محافظت از خود در برابر مردم نادان به فراماسونری عملی که دربردارندة احکام دقیق حرفهشان بود، پناه بردند و آن را با اندیشههای خود پیوند زدند. این روند بعدها در تشکیل فراماسونری خرد محور مؤثر واقع گشت.»نقل قول بالا نیز مؤید ادعای ماست. از میان سه تمدن باستانی مصر، یونان و روم، قدیمیترین تمدن، تمدن مصر میباشد. میتوان گفت عمدهترین منبع فراماسونری مصر است. (پیشتر دیدیم که شوالیههای معبد رابط اصلی فراماسونری مدرن و این تمدن ملحد بودند.)لازم به یادآوری است که تمدن مصر کهن نمونه اصلی «تمدن طاغوتی» است و در قرآن از آن یاد شده است. آیههای متعددی به فرعونیان، جوامع آنها،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
تاریخچه تاریخ :
چگونه است واژه اشو ( عاش ) در هیچ جای کشوری به وسعت وقدمت این سرزمین ( ایران ) مصطلح نیست و فقط در هرمزگان رایج است ؟ با تفسیر جناب آقای پشتکوهی هرمزگان را باید مهد زرتشت نامید در حالیکه همه می دانند زرتشتی های ایران هم اکنون در چه نقاطی از ایران ساکن هستند . انگار این نویسنده که مرا کم خوانده پیش پا بین و خود را علامه دهر می بیند فقط در عهد زرتشت می زیسته و به خوابی چند هزار ساله فرو رفته و اکنون برخاسته است و هیچکدام از تحولات تاریخی و زبانی این مرز و بوم را ندیده و نخوانده است . اینکه هرمزگان چند هزار سال قدمت دارد کاملا واضح و مبرهن است آثار تاریخی نه تنها از زرتشتیان که از بسیاری از اقوام و ادیان در این سرزمین به یادگار مانده است . جناب نویسنده توجه داشته باشید که آثار بسیاری از فنیقیها و بابلیها ، سومریها بر جای مانده اما سرنوشت زبان آنها چه شد ؟ آیا همان مردمانی که اطراف آن ویرانه ها زندگی می کنند آیا به آن زبانها تکلم می کنند ؟ توجه داشته باشید که مردم قاهره در کنار اهرام ثلاثه و مقبره های فرعونیان هم اکنون زندگی می کنند . وقتی تعبیر شما را از ایوه ( بلی ، آری ) هرمزگانیها ، نام ضبط صوت آیوا( AIWA ) خواندم عرق شرم بر پیشانی ام نشست و مطمئن هستم دیگران هم حالی بهتر از من پیدا نکردند . آری من هم می دانم که گویش بندری بخشی از آن مربوط به فارسی میانه و پهلوی است اما اینکه این گویش واژه های زیادی را از زبانهای دیگر وام گرفته است که دیگر قابل انکار نیست ، واژه هایی مثل عاش ، ایوه ، یا سلام ، الله علیک و . .. که ورد زبان جنوبیهاست را که دیگر نمیتوان به زرتشت ربط داد . پس حتما یمبو سعنه ( ظاهرا از واژه های وارداتی آفریقایی است ) از دیدگاه جنابعالی زرتشتی است . در اینجا لازم دیدم جهت تنویر افکار کسانی که مطلب نویسنده ساده اندیش اشو همان اشو زرتشت است را خوانده اند جوابیه ای به وب سایت هرمزگانی دات نت ارسال کنم تا حداقل من باب زبانشناسی آقای پشتکوهی از سیر و تحولات این علم مطلع شوند ومن بعد با آگاهی به وسائل ارتباط جمعی مطلب ارسال کنند .
حیرت انگیز است که جناب آقای پشتکوهی زبان عربی با تاریخ بیش از پنج هزار ساله اش را به امارات متحده عربی نسبت داده اند و تاثیرات آن بر زبان پارسی را چنان نادیده گرفته اند که گویی چنین زبانی وجود نداشته است مثل اینکه ایشان متوجه نیستند که حد اقل 3/1 زبان پارسی را واژگان عربی تشکیل داده اند . بسیاری از شاعران و نویسندگان بزرگ این سرزمین به تاسی از همین زبان آثار فراوانی را به یادگار گذاشته اندعلم زبانشناسی میگوید هیچ زبانی برتر از سایر زبانها نیست بر اساس شواهد تاریخی در ایران تا 200 سال اجازه سخن گفتن جز به زبان عربی وجود نداشت محمد علی گلشیری اعتقاد دارد ریشه زبان پارسی دری ، پارسی مادری می باشد زیرا در همین زمان در خانه توسط مادران و پدران به فرزندان آموزش داده می شد . نویسنده رمان سلوک اظهار می دارد: «در زمان حکومت عباسی یکی از کارهایی که هویت ایرانی را شکل داد رسمی کردن زبان فارسی در کنار زبان عربی بود. اما این سلطه به معنای طرد شدن زبان عربی و کنار رفتن آن از جامعه نبوده است زیرا زبان عربی، زبان قرآن بود و جایگاه خود را داشت طوری که بسیاری از آثار به این زبان تألیف می شد محمد علی سپانلو شاعر در پاسخ به این سؤال که چرا زبان عربی با وجود تمام تأثیرات و تأثراتی که بر زبان پهلوی یا فارسی میانه گذاشت، نتوانست زبان غالب و دایم مردم ایران شود، می گوید : « ببینید! زبان عربی، تنها پدیده ای بود که عرب در آن تبحر داشت اما با تسلط مسلمانان به ایران، این ایرانیان بودند که دستور زبان عربی را نوشتند و برای آن چارچوب تعیین کردند. در واقع زبان فارسی توانست با جذب نقاط قوت زبان عربی به اعتلای خود کمک کند . زبان فارسی همواره در تقابل با زبان ها و گویش های مختلف بوده است و همواره نیز خود را در مواجهه با آنها نه تنها حفظ کرده بلکه تداوم بخشیده است. این خصوصیت، ویژگی هر زبان زنده و کاملی است که در گوشه و کنار جهان، وجود دارد . اما قبل از همه، در همین ابتدا باید به فهرستی از عوامل و حقایق اشاره شود تا جناب نویسنده مطلب اشو زرتشت ( پشتکوهی ) دقیق با برخی از بدیهیات زبانشناسی آشنا شود. جناب پشتکوهی درنظر داشته باشید که :
زبانها در عین تفاوتهای ریشه ای از مشابهتهای زیادی برخوردارند.- زبانها از نظر ساختاری در گروههای مشابه طبقه بندی میشوند.- زبانها همواره در طول زمان در داد و ستد بوده و متاثر از یکدیگر بوده اند.
برخی از زبانها به سبب تهاجمات استعماری و فقر فرهنگی در معرض نابودی قرار دارند.
علی رغم اختلافات عجیب و قریب بین زبانها و کدهای آنها، زبانها به تعبیری از ساختار واحدی برخوردارند.
زبان هیچ ملتی برتر و یا پست تر نیست، و این قدرتهای فائقه اقتصادی و یا امپراطوریهای مالی است که سبب فراموشی ویا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
تاریخچه مجارستان
جمهوری مجارستان ( Republic of Hungary ) در مرکز اروپا ،شمال غرب رومانی ، شمال کرواسی و صربستان ، شرق اتریش و جنوب اسلوواکی واقع شده است. پایتختمجارستان ، شهر بوداپست(Budapest ) با 1 میلیون و 800 هزار نفر جمعیت می باشد . مساحت مجارستان 93.030 کیلومتر مربع و جمعیت آن 9 میلیون و 956 هزار نفر است.
از مهمترین شهرهای مجارستان می توان به، دبرتسن 205 هزار نفر، میشکولتس 178 هزارنفر، سگد 163هزار نفر، پچ 158هزار نفر و گیور 129هزار نفر اشاره کرد. دو رودمهم از جنوب صربستان وارد مجارستان می شود، رود دانوب ( Danube River ) کهبا گذر از بوداپست، پایتخت مجارستان راه شمال و شمال غرب را طی می کند و بهاسلوواکی و اتریش می رود و دیگری رود تیسزا ( Tisza River ) که آن هم از جنوب واردمجارستان شده و راه شمال شرق را درپیش می گیرد و وارد اوکراین می شود. دریاچه اینیز به نام دریاچه ی بالاتون ( Balaton Lake ) در غرب مجارستان قرار دارد .
مجارستان حالت دشت مانند و صاف بوده و دارای خاک حاصلخیزی نیز می باشد، اینکشور اقلیم نسبتاً سردی دارد، با زمستان هایی سرد و مرطوب و تابستان هایی ملایم وکمی گرم . بلندترین نقطه ی مجارستان ، منطقه ی ککس ( Kekes ) با 1014 متر ارتفاع درشمال مجارستان واقع شده است.
در قرن 14 پیش از میلاد، مجارستان غربی به عنوانقسمتی از امپراطوری روم با نام " پانونیا و دوسیا " ( Panonnia and Docia ) شناختهمی شد. ولی مجارستان شرقی هرگز جزء امپراطوری روم نبوده و قسمت وسیعی از آن درتملک توتونی ها و آسیایی ها بوده است . در 896 میلادی منطقه ی هنگری توسط مجارها ( Magyars ) تصرف و اشغال شد و یک نظام پادشاهی در این ناحیه تشکیل شد.
آیین مسیحیتدر بین سالهای 977 تا 1038 میلادی در منطقه ی استفن ( Stephen ) مجارستان گسترشیافت و رفته رفته همه ی مجارستان را در بر گرفت. در تهاجم ویرانگر مغولان در سال 1241 میلادی به مجارستان، نیمی از مردم این منطقه قتل عام شدند. اوج اقتدارمجارستان در اروپا به قرون وسطی و سال 1342 تا1382 میلادی باز می گردد، جایی کهدر دوران پادشاهی لوئیز اول ( Louis I ) که به " لوئیز بزرگ " نیز مشهور بود،مجارستان از قدرت های مهم اروپا به شمار می رفت، در این زمان مجارستان به کل ناحیهی شرق و مرکز اروپا ، از دریای بالتیک تا دریای سیاه و از دریای سیاه تا دریایمدیترانه تسلط داشت. این سلطه در سال 1389 و با حمله ی ترکان به مجارستان شکستهشد، ترکان عثمانی تا 100 سال بعد کل منطقه ی بالکان و شرق اروپا را زیر نگین خودداشتند. در سال 1526 و جنگ بین ارتش مجارستان و عثمانی ها ، عثمانی ها شکست خوردند . س از آن نواحی غربی و شمالی مجارستان حکومت هاپسبورگ ( Hapsburg ) را پذیرفته واز اشغال عثمانی ها رهایی یافتند. جنگ مجارها و عثمانی ها سرانجام با انعقادپیمانی در سال 1699 خاتمه یافت. در سال 1867 میلادی حکومت های اتریش و مجارستان باهم متحد و سپس ادغام شده و دولت " اتریش - مجارستان " را شکل دادند. این پادشاهیدوتایی در طی جنگ جهانی اول توسط قدرت های مرکزی اروپا از هم گسسته شد. یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
تاریخچه آنکارا و اطراف آن به تمدن هیتی در دوران مفرغ برمیگردد. 2هزارسال قبل از میلادمسیح ، هیتی ها قدرت حاکم بر منطقه شدندوسپس اقوام فینیقی ، لیدی و پارسی آمدند . در قرن سوم پیش از میلاد مسیح ، نژادی سلتی بنام گالاتی آنکارا را به عنوان پایتخت خود ساختند. اسم آنکارا از واژه « آنکیرا » به معنای لنگر گرفته شده است .
آنکارا تحت رهبری آتاتورک در پایداری ملی همراه با جنگ جهانی اول اهمیت زیادی یافت . هنگامی که جنگ استقلال ملی ترکیه را از اشغال بیگانگان آزاد کرد ، آنکارا پایتخت جمهوری جدید ترکیه در 13 اکتبر سال 1923 گردید .
یکی از قسمتهای برجسته شهر آنیت کبیر است که مقبره ای مجلل به یاد بود آتاتورک ساخته اند . این ساختار که در سال 1953 تکمیل گردید، ترکیبی از مضامین معماری کهن ونو است ونشاندهندة زیبایی و استحکام معماری ترکیه ای است .
قدیمی ترین قسمت شهر اطراف قلعه قرار دارد .مسجد علاء الدین که در داخل دیوارها پیدا شده هنوز یکی از بهترین نمونه های هنر و هنروری بر روی چوب است ، علیرغم این حقیقت که این مسجد توسط عثمانی ها بازسازی شده است .این منطقه با بازسازی بسیاری از خانه های قدیمی مورد علاقه ترکیه ای ها احیا شده وگالری های هنزی و رستورانهای خوب که نمونه هایی از آشپزخانه های سنتی ترکیه ای هستند افتتاح شده است. نزدیک دورازه قلعه موزة تمدن آناتولی قرار دارد که بازسازی شده بسیار زیبای بازارقدیمی است . در این موزه مصنوعات گرانبهای متعلق به دوران نئولتیک و پالئولتیک و همچنین تمدنهای هستی ، هیتیتی ، اورارتو ورم وجود دارد. آنکارا فرهنگی زنده وحیاتی هنری با بسیاری گروههای رقص ، تئاتر ، اپرا و رقصهای سنتی دارد . ارکستر موسیقی دوستان شهر که همیشه می نوازند بسیار معروف است .
ناحیه ها :
آلتینداگ Altindag
این ناحیه در 1کیلومتری مرکز شهر است و از دوران پیش از تاریخ وجود داشته است . این ناحیه مرکزی مهم در دوران عثمانی و سلوکی بوده ومکانهای دیدنی زیادی برای بازدید کنندگان دارد. درمیان آنها می توان از قلعة آنکارا معبد آگوستس ، ستون جولیان ، حمام رومی ها ، یادبود عمومی ، موزه تمدنهای آناتاولی ، موزه ایالتی نقاشی و مجسمه ، موزه قوم شناسی ، موزه جنگ استقلال و موزه ملی نام برد . همچنین در این ناحیه ، مقبره های کاراکابی Karacabey آهی سرافتینA hi Serafettin هاکی بایرام Haci Bayram ولی افندی Veli Efendi کاریقدی Karyagdi گل بابا Gulbabaو گمزتین بابا Izzettin baba و مساجد Haci Bayram ، اصلان هان Aslanhane ، آهن الوان Ahi Elvan ، علاالدین Alaaddin ، زین سیرلی Zincirli وجود دارد .
کانکایا Cankaya
یکی از نواحی مهم آنکارا است . این ناحیه وسیع شامل مکانهای دیدنی بسیاری است . دریاچه ایمیر Eymir ، ساختمانهای الماج اسکای Elmadg Ski و مرکز تفریحی ورزشی آهلا تسلیبل همه در این ناحیه قرار دارند .
لیست جاذبه های توریستی شامل : آنیت کبیر ، موزه آتاتورک ، یادبود آتاتورک ، موزه تاریخ طبیعی MTA یادبود امنیتی ، یادبود قوم شناسی آتاتورک ، موزه تاریخ طبیعی ، موزه باستان شناسی دانشگاه تکنیکی خاورمیانه ، نمایشگاه مجسمه و نقاشی ، پارک یادبود ، باغ گیاهشناسی ، پارک عبدی ایپکی Abdi Ipekci ، پارک گوون Guven ، پارک کورتولوس Kurtulus پارک کوگولو ( قو ) پارک استقلال ملی ، پارک احمد عارف و ساختمانهای ورزشی مانند زمین اسکی روی یخ وابسته به شهرداری و استخر سرپوشیده است . همچنین موزه اسباب بازی (قسمت آموزش دانشگاه کبک - آنکارا ) یادبود هیتیتی ، ساختمانهای مجلس ملی ترکیه نیز از مناطق دیدنی هستند .
ککیورن Kecioren
این ناحیه یکی از نواحی مرکزی آنکارا و میزبان بزرگترین مرکز هواشناسی جهان وهمچنین ساختمانهای متعدد دانشگاههای آنکارا ، آکادمی نظامی پزشکی گولهین Gulhane است . همچنین در این ناحیه قدیمی ترین مدرسه کشاورزی آنکارا قرار دارد که توسط مصطفی کمال آتاتورک به عنوان مرکز فرماندهی نظامی در جنگ استقلال مورد استفاده قرار می گرفت و اکنون تبدیل به موزه شده است .
ینی محله Yenimahalle
این ناحیه درون شهر است و جاذبه هایی دارد که تاریخی غنی منطقه را منعکس می کند .مشخص ترین آنها پل آکوپرو Akkopru است که در سال 1222 توسط حاکم سلوکی علاء الدین کیقباد در طول جادة قدیمی بازرگانی بگدارت بر روی نهر آنکارا ساخته شده که دارای 4 آرک بزرگ و 3 آرک کوچک است .
خارج از شهر :
آکیرت Akyurt
این ناحیه در 33 کیلومتری مرکز شهر واقع شده و از ابتدای عهد مفرغ تا قرن14 مورد استفاده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
تاریخچه پل :
اگرچه در باره ساخته شدن پل به وسیله رومیان در زمان شاپور اول کمتر می توان شک نمود اما آنچه مسلم است لااقل از ابتدای دوره اسلامی تاکنون تغییرات زیادی در آن داده شده است . شاید قدیمی ترین تعمیر مربوط به زمان عضدالدوله دیلمی (سلطنت از338 تا 372 ق) بوده است ( پروفسور پوپ ص 1230 ج3 ) از تعمیر دیگری در زمان سلجوقیان نیز خبر داده اند (پروقسور پوپ ص 361 ج8 ) در اواخر سده هفتم این پل را خرابی روی داده است به طوری که مردم و کاروانیان امکان گذشتن از آن را نداشتند .
در سال 1142، میرزا مهدی خان استر آبادی ، در صفحه 117 جهانگشای نادری ، آورده :
(( بعد از ورود موکب والا [ی نادر شاه] ... بعلت اینکه رود دزفول طغیان داشت به فرمان والا کلک هایی ترتیب داده بدستیاری سباحان وتیز دستی آب بازان ، جنود مسعود از آن رود در چند روز به هزار کلک ، مانند فوج نجوم از رود نیل فلک گذشت))
کسروی (ص 172، تاریخ پانصد ساله ) از این مطلب نتیجه می گیرد که پل در آن زمان شکسته بوده است
در زمان حکومت محمد علی میرزا دولتشاه (از سال 1221 تا 1237 حکومت کرمانشاه و خوزستان را داشته است .) ( بامداد ،ص430 و431 ج 3 ) این پل تعمیر شد وبرای این کار ده سال وقت و 120000 تومان صرف شد ولی سیل بنیان کن سال 1832 .م (1249 ق) آنرا خراب نمود (لاکهارت ، ص155) . در دوره حکومت محمد میرزا حشمت الدوله (از سال 1245 تا 1250) حاکم خوزستان بوده – لسان الملک سپهرج 2 قاجاریه ص50 و ص 66 ) با صرف هیجده هزار تومان مجددا" آنرا تعمییر نمودند .
در سده سیزدهم هجری قمری حاج زین العابدین شیروانی در صفحه 282، گلشن هشتم بستان السیاحه ، نوشته ((پل دزفول در غایت استحکام ومتانت است.))
در سال 1336ق در جنگ بین المللی مأموران سیاسی وسپاهی دولت انگلیس (کذا فی الاصل) شرکت سهامی تشکیل داده وبا سیمهای تابیده کلفت بخش خراب شده را با پلی گهواره مانندترمیم کرده راه عبوری درست واز عابرین هم پول مأخوذ می نمودند.)) (رشیدیان ، ص 16)
پلی که برای عبور پیادگان وکاروانیان درست کرده بودند در جنگ جهانی دوم از طرف متفقین برای گذشتن کامیونهای دیزل واز آنها بزرگتر به کار می رفت وهمین امر باعث شد که از آن هنگام به بعد ، گاه بگاه بخشی از آن فرو ریزد وناچار به مرمت آن بپردازند
نامهای پل باستانی دزفول در منابع مختلف
نامهای پل باستانی دزفول بشرح زیر است:
1 – پل شهر اندامش،
2- پول اندامش،
3- پل دسفول
4- پل اندیمشک
5- پل آب زال[!] ،
6- پل رودخانه دزفول ،
7-پل دزفول ،
8- پل آب دز ،
آیا پل دزفول از آثار باستانی ایران است؟
برای بررسی باستانی بودن پل دزفول :
نخست عقاید کسانی که شخصا" در یک قرن اخیر از بل دزفول دیدن کرده وبگونه ای از قدمت آن یادکرده اند :
در سال 1299 ، حاج عبدالغفار نجم الملک ، در صفحه 22 سفرنامه خوزستان :