لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
مقدمه :
یهود یا جهود یکی از ادیان الهی است که بنیان گذار آن حضرت ابراهیم (ع) است . اما چون حضرت موسی صاحب شریعت بود وقوم بنی اسراییل را از مصر نجات داد , این دین به نام وی شهرت یافت . واژه یهودی که خود منسوب است به ((یهودا)) یکی از فرزندان حضرت یعقوب , بعد از حضرت سلیمان و تجزیه بنی اسراییل متداول شد زیرا لقب حضرت یعقوب اسراییل بود و فرزندان او را هم بنی اسراییل می گفتند ونه یهود .گاهی هم در اصطلاح به آنها کلیمی می گویند که این واژه منصوب است به (کلیم الله)که از القاب حضرت موسی است . قدیمی ترین واژهای که این قوم بدان نامیده شده اند , کلمه عبری است .زیرا یهودیان عبری نژادند که آن شاخه ای از نژاد سامی می باشد .
چادر نشینان عبرانی در حدود هزارو چهارصد سال قبل از میلاد از رود اردون گذشته وارد سرزمین فلسطین شدند .
معنای واژه عبری بعضی گفته اند به معنی عبور از رود فرات یا اردون است . اما تحقیقات دانشمندان بیانگر آن است که (عبری) از یک ریشه بوده و به معنی ((بدوی))و ((بیانگرد))است, وچون در اصل عبرانیها از بیابانهای عربستان به سرزمین فلسطین هجوم آوردند , آنهارا عبرانی یعنی بدوی گفتند. قوم عبرانی قبل از حضرت ابراهیم (ع) موحد نبوده وبه خدایان گوناگون که از آن تعبیر به ((الوهیم) یا ((الیم)) یعنی خدایان می کردند اعتقاد داشتند .
از جمله کوههای آتشفشان نیمه خاموش که در آن سرزمین وجود داشت برای آنها مقدس بوده است و گاهی قربانی های خونین خود را بر روی صخرههای این کوهها انجام می دادند .کلمه ((بعل)) را هم که به معنی خداوند ومالک زمین است از کنعانیان اقتباس کردند وآن را خدای حاصلخیزی وخیر و برکت شمردند . درباره زندگی پس از مرگ معتقد بودند که مردگان گودالی تاریک به نام ((شه عول ))بی آنکه پاداش ویا سزایی باشد در بدبختی بسر مبردند .
نخستین پیشوای توحید :
در بین قرون 19-16پیش از میلادحضرت ابراهیم که به عبری او را ((ابرام )) میخوانند و به معنی (پدر عالیقدر) است ظهور کرد وقوم خود را به سوی خداوند یکتا دعوت نمود .حضرت ابراهیم در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان بسیار مقدس است .و از آنجا که وی در همه انبیاء بنی اسراییل و نیز از نیای بزرگ حضرت محمد(ص) است ,به ( (شیخ الانبیا)) معروف است . بنا به مقتضیات اوضاع اجتماعی , حضرت ابراهیم (ع) با زنش سارا و برادرزاده اش لوط وهمراه با عشیره خود از شهر ((اور)) واقع در جنوب بین النهرین , رهسپار حران شد . مطابق روایت تورات مهاجرت حضرت ابراهیم از شهر (اور ) به کنعان در زمان ((امرافل))پادشاه شنعار که ظاهرا"همان حامورابی پادشاه بابل است , انجام گرفت . هنگامی که حضرت ابراهیم نود ونه ساله بود , خداوند بر او ظاهر شد وگفت:(من هستم خدای قادر مطلق, پیش روی من بخرام وکامل شو ,و عهد خویش را در میان خود تو خواهم بست , وتو را کثیر خواهیم گردانید , تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم . اما تو عهد مرا نگهدار , و بعد از تو هر ذکوری از شما باید ختنه شود و...) واز آن تاریخ (ختان)بین یهودیان وسپس مسلمانان معمول شد , اما مسیحیان از آن عدول کردند .
حضرت ابراهیم پس از چندی با همسر خود رهسپار مصر شد . ابراهیم به سبب نازا بودن زنش سارا , با کنیزی از اهالی مصر به نام هاجر ازدواج کرد وصاحب فرزندی به نام اسماعیل شد . در یکصد سالگی ساره آبستن شده و اسحاق فرزند دومش به دنیا آمد .اسحاق به کنعان می آید و در آنجا سکونت اختیار می کند . وی دارای دو فرزند پسر است نخستین آن ((عیسو )) نام دارد ,اسحاق مایل است که وی را وارث عهد خود گرداند . لیکن زنش گرایش به یعقوب فرزند دیگر دارد . به همین جهت زوجه اسحاق , پوست بزغاله بر تن یعقوب کرده وآن را نزد اسحاق که در آن هنگام به کم بینایی مبتلا شده بود میبرند . اسحاق ندانسته برای یعقوب دعا کرده و او را به جای (عیسو )برکت می دهد .بعد که متوجه می شود دیگر کار از کار کذشته است .یعقوب جانشین اسحاق میشود , وی در یک شب تا صبح با خداوند کشتی میگیرد . اما چون خداوند حریف یعقوب نمی شد , خداوند یعقوب را به ((اسراییل ))به معنی پهلوان خدا ملقب فرمود . در همین زمان حضرت موسی بن عمران در یک خانواده ای از از سبط(لاوی)متولد شد .مادرش پس از مدتی از بیم فرعون او را در سبد قرار داد و به نیل انداخت . دختر یا همسر فرعون آن سبد را بر نیل دید وآن را گرفت , چون چشم او بر طفل افتاد دلش به حال او سوخت و در جستجوی دایه ای بر آمد , بر حسب اتفاق مادر موسی به عنوان دایه برگزیده شد و فرز ند خود را موسی نامید . که به زبان مصری به معنی بر گرفته از آب است. بدین ترتیب موسی در دربار فرعون بزرگ شد . موسی روزی مردی قبطی (مصری )را دید که مردی از بنی اسراییل را میزند ,به کمک آن مرد آمد و قبطی را کشت . روز دیگر موسی از ترس بگریخت و به شبه جزیره سینا رفت و در مدین به حضور حضرت شعیب رسید و مدتی به گوسفندان شعیب مشغول بود . در همین زمان روزی در صحرای سینا به کوه(( حریب))یا((جبل الله))رسیدآتشی دید که درمیان درختی که از آن ندایی برخاست و می گفت :((ای موسی ,به پیش آی ونعلین خیش را از پای بی رون کن زیرا مکانی که در آن ایستاده ای , زمین مقدس است . ومن یهوه هستم خدای پدرانت )) .پس او را امر فرمود که به مصر رود , وقوم بنی اسراییل را از بندگی نجات دهد .بنابراین بعثت حضرت موسی از این جا آغاز گردید .
احکام عشره(فرمان های دهگانه) :
پس از آنکه موسی قوم خود را از دست لشکریان فرعون نجات داد وارد صحرای سینا شد . در همین ایام ((یهوه)) خدای بنی اسراییل , موسی را به بالای کوه طور فرا خواند و اصول دین یهود را به وی وحی فرمود . احکام عشره که در واقع اصول دین یهود است, به این قرار است :
1)من ((یهوه))خدای تو هستم که تو را ا زکشور مصر و سزمین بندگی واسارت بیرون آوردم .جزٍمن خدای دیگر نخواهی داشت .
2)من برای تو نه بتی ونه تصویر ی از آنچه در بالای آسمان ها وبر روی زمین ودر آبهای زیر زمین قرار نمی دهم . زیرا که من ((یهوه))خدای تو میباشم,خدای غیوری هستم .
3)تونباید نام مرا به باطل ببری زیرا مرتکب چنین گناهی در خور مجازات خواهد بود .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
مقدمه :
یهود یا جهود یکی از ادیان الهی است که بنیان گذار آن حضرت ابراهیم (ع) است . اما چون حضرت موسی صاحب شریعت بود وقوم بنی اسراییل را از مصر نجات داد , این دین به نام وی شهرت یافت . واژه یهودی که خود منسوب است به ((یهودا)) یکی از فرزندان حضرت یعقوب , بعد از حضرت سلیمان و تجزیه بنی اسراییل متداول شد زیرا لقب حضرت یعقوب اسراییل بود و فرزندان او را هم بنی اسراییل می گفتند ونه یهود .گاهی هم در اصطلاح به آنها کلیمی می گویند که این واژه منصوب است به (کلیم الله)که از القاب حضرت موسی است . قدیمی ترین واژهای که این قوم بدان نامیده شده اند , کلمه عبری است .زیرا یهودیان عبری نژادند که آن شاخه ای از نژاد سامی می باشد .
چادر نشینان عبرانی در حدود هزارو چهارصد سال قبل از میلاد از رود اردون گذشته وارد سرزمین فلسطین شدند .
معنای واژه عبری بعضی گفته اند به معنی عبور از رود فرات یا اردون است . اما تحقیقات دانشمندان بیانگر آن است که (عبری) از یک ریشه بوده و به معنی ((بدوی))و ((بیانگرد))است, وچون در اصل عبرانیها از بیابانهای عربستان به سرزمین فلسطین هجوم آوردند , آنهارا عبرانی یعنی بدوی گفتند. قوم عبرانی قبل از حضرت ابراهیم (ع) موحد نبوده وبه خدایان گوناگون که از آن تعبیر به ((الوهیم) یا ((الیم)) یعنی خدایان می کردند اعتقاد داشتند .
از جمله کوههای آتشفشان نیمه خاموش که در آن سرزمین وجود داشت برای آنها مقدس بوده است و گاهی قربانی های خونین خود را بر روی صخرههای این کوهها انجام می دادند .کلمه ((بعل)) را هم که به معنی خداوند ومالک زمین است از کنعانیان اقتباس کردند وآن را خدای حاصلخیزی وخیر و برکت شمردند . درباره زندگی پس از مرگ معتقد بودند که مردگان گودالی تاریک به نام ((شه عول ))بی آنکه پاداش ویا سزایی باشد در بدبختی بسر مبردند .
نخستین پیشوای توحید :
در بین قرون 19-16پیش از میلادحضرت ابراهیم که به عبری او را ((ابرام )) میخوانند و به معنی (پدر عالیقدر) است ظهور کرد وقوم خود را به سوی خداوند یکتا دعوت نمود .حضرت ابراهیم در میان یهودیان و مسیحیان و مسلمانان بسیار مقدس است .و از آنجا که وی در همه انبیاء بنی اسراییل و نیز از نیای بزرگ حضرت محمد(ص) است ,به ( (شیخ الانبیا)) معروف است . بنا به مقتضیات اوضاع اجتماعی , حضرت ابراهیم (ع) با زنش سارا و برادرزاده اش لوط وهمراه با عشیره خود از شهر ((اور)) واقع در جنوب بین النهرین , رهسپار حران شد . مطابق روایت تورات مهاجرت حضرت ابراهیم از شهر (اور ) به کنعان در زمان ((امرافل))پادشاه شنعار که ظاهرا"همان حامورابی پادشاه بابل است , انجام گرفت . هنگامی که حضرت ابراهیم نود ونه ساله بود , خداوند بر او ظاهر شد وگفت:(من هستم خدای قادر مطلق, پیش روی من بخرام وکامل شو ,و عهد خویش را در میان خود تو خواهم بست , وتو را کثیر خواهیم گردانید , تا تو را و بعد از تو ذریت تو را خدا باشم . اما تو عهد مرا نگهدار , و بعد از تو هر ذکوری از شما باید ختنه شود و...) واز آن تاریخ (ختان)بین یهودیان وسپس مسلمانان معمول شد , اما مسیحیان از آن عدول کردند .
حضرت ابراهیم پس از چندی با همسر خود رهسپار مصر شد . ابراهیم به سبب نازا بودن زنش سارا , با کنیزی از اهالی مصر به نام هاجر ازدواج کرد وصاحب فرزندی به نام اسماعیل شد . در یکصد سالگی ساره آبستن شده و اسحاق فرزند دومش به دنیا آمد .اسحاق به کنعان می آید و در آنجا سکونت اختیار می کند . وی دارای دو فرزند پسر است نخستین آن ((عیسو )) نام دارد ,اسحاق مایل است که وی را وارث عهد خود گرداند . لیکن زنش گرایش به یعقوب فرزند دیگر دارد . به همین جهت زوجه اسحاق , پوست بزغاله بر تن یعقوب کرده وآن را نزد اسحاق که در آن هنگام به کم بینایی مبتلا شده بود میبرند . اسحاق ندانسته برای یعقوب دعا کرده و او را به جای (عیسو )برکت می دهد .بعد که متوجه می شود دیگر کار از کار کذشته است .یعقوب جانشین اسحاق میشود , وی در یک شب تا صبح با خداوند کشتی میگیرد . اما چون خداوند حریف یعقوب نمی شد , خداوند یعقوب را به ((اسراییل ))به معنی پهلوان خدا ملقب فرمود . در همین زمان حضرت موسی بن عمران در یک خانواده ای از از سبط(لاوی)متولد شد .مادرش پس از مدتی از بیم فرعون او را در سبد قرار داد و به نیل انداخت . دختر یا همسر فرعون آن سبد را بر نیل دید وآن را گرفت , چون چشم او بر طفل افتاد دلش به حال او سوخت و در جستجوی دایه ای بر آمد , بر حسب اتفاق مادر موسی به عنوان دایه برگزیده شد و فرز ند خود را موسی نامید . که به زبان مصری به معنی بر گرفته از آب است. بدین ترتیب موسی در دربار فرعون بزرگ شد . موسی روزی مردی قبطی (مصری )را دید که مردی از بنی اسراییل را میزند ,به کمک آن مرد آمد و قبطی را کشت . روز دیگر موسی از ترس بگریخت و به شبه جزیره سینا رفت و در مدین به حضور حضرت شعیب رسید و مدتی به گوسفندان شعیب مشغول بود . در همین زمان روزی در صحرای سینا به کوه(( حریب))یا((جبل الله))رسیدآتشی دید که درمیان درختی که از آن ندایی برخاست و می گفت :((ای موسی ,به پیش آی ونعلین خیش را از پای بی رون کن زیرا مکانی که در آن ایستاده ای , زمین مقدس است . ومن یهوه هستم خدای پدرانت )) .پس او را امر فرمود که به مصر رود , وقوم بنی اسراییل را از بندگی نجات دهد .بنابراین بعثت حضرت موسی از این جا آغاز گردید .
احکام عشره(فرمان های دهگانه) :
پس از آنکه موسی قوم خود را از دست لشکریان فرعون نجات داد وارد صحرای سینا شد . در همین ایام ((یهوه)) خدای بنی اسراییل , موسی را به بالای کوه طور فرا خواند و اصول دین یهود را به وی وحی فرمود . احکام عشره که در واقع اصول دین یهود است, به این قرار است :
1)من ((یهوه))خدای تو هستم که تو را ا زکشور مصر و سزمین بندگی واسارت بیرون آوردم .جزٍمن خدای دیگر نخواهی داشت .
2)من برای تو نه بتی ونه تصویر ی از آنچه در بالای آسمان ها وبر روی زمین ودر آبهای زیر زمین قرار نمی دهم . زیرا که من ((یهوه))خدای تو میباشم,خدای غیوری هستم .
3)تونباید نام مرا به باطل ببری زیرا مرتکب چنین گناهی در خور مجازات خواهد بود .