لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 71 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
اینک گلی از بوستان همیشه معطر ایران:
نغمه ها به صد راز و رمز شگفتیهای روح را تجلی می بخشند، از سینه های شرحه شرحه از فراق می گویند، از حجاب جان پرده می افکند و نوای باغ ملکوت را به گوش معشوق ازلی می رسانند. نغمه ها از سازها برمی خیزند و سازها زبان گویای دستان هنرمندان و قلبها همیشه عاشق، تبلور یکی شدن انسان با مصنوع خود، نشانگر نوازشهای مهربانانة انگشتانی درد آشنا و مبین روح یکی شدن انسان با طبیعت.
کتاب حاضر کوششی است برای انعکاس تجارب چندین سالة تحصیل و نیز چهل روز نجوا و گفتگوی هنرمندانه با چوب و همنشینی با هنرمندان این حرفه، استادان این هنر خاضعانه از روز کار خویش می گویند و بی هیچ پرده و پوششی هنرمندان جوان و شایق به ساخت سازهای سنتی ایرانی را گام به گام دست می گیرند راه می برند امید آنکه قدر بدانند و پی بگیرند.
از بذر تا ثمر راه زیادی در پیش است دقت نظر و سعة صدر و همدلی های فراوان درد آشنایان هنر و فرهنگ این مرز و بوم پشتوانة راه بود. چاپ این پایان نامه نیز مرهون توجهات خاص استاد فرزانه و گرانقدر آقای مهندس اردشیر عبدی و استادان کارگاه برادران فتاحی بوده است همگی را پاس می داریم و در تداوم راه نیازمند همدلی و همراهی ایشان هستیم.
تاریخچة کارگاه:
کار و فعالیت این کارگاه در راستای ساخت آلات موسیقی است. این کارگاه ابتدا در سال 1374 بنا به علاقة شخصی استاد قیم فتاحی که خود یکی از استادان نوازندگی ماهر تار و سه تار در استان است ابتدا در محیطی کوچک از خانة خودشان بوده است که با توجه به نیاز شهرستان و نیز افزایش تعداد هنرجویان موسیقی و نیاز آنها به ساز، استاد فتاحی در سال 1378 به طور رسمی و با همکاری برادرانش و سرمایه گذاری بیشتر جهت خرید دستگاه و تجهیزات پیشرفته تر برای کار کارگاهی هر چند کوچک اما فعال را تاسیس نمودند که هر روز رو به پیشرفت بیشتر همچنان به کار خود ادامه می دهند. مواد خام کارگاه که شامل چوب، چسب، شاخ، استخوان و صدف میباشد قسمتی را در همین شهرستان و بعضی دیگر را از استانهای هم جوار تهیه می نمایند.
در یک کارگاه ساز سازی بسته به نوع ماشینهای موجود در کارگاه و تعداد استادکاران ساخت یک یا چندین نوع ساز را انجام می دهند. در کارگاه ساز سازی برادران فتاحی ساخت دو ساز «تار و سه تار» انجام میشود که در فصلهای بعد به تشریح آنها خواهیم پرداخت.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .doc :
برگزیده ای از تاریخ پیامبر اسلامی
مقدمه :
نوشته اند که شماره مسلمانان در جنگ تبوک به سى هزار نفر رسید و ده هزار اسب و دوازده هزار شتر داشتند, برخى هم عده مسلمانان را چهل هزار و بعضى دیگر هفتادهزار گفته اند ((366)).
ابوخیثمه
((ابوخیثمه )) از کسانى بود که در حسن عقیده چند روزى با رسول خدا رهسپار بود,ولى به مدینه بازگشت و در کنار همسران خود آرمید او پشیمان گشت و گفت : پیامبرخدا در آفتاب و گرما رهـسـپـار باشد و ((ابوخیثمه )) در سایه اى سرد و خوراکى مهیا و بازنانى زیبا در مدینه بماند؟ از انـصـاف به دور است , سپس به زنان خود گفت : توشه فراهم کنید و زنان چنان کردند, آنگاه شتر خـود را سوار شد و به راه افتاد و همچنان مى رفت تا در تبوک به آن حضرت ملحق شد رسول خدا وى را تحسین کرد و درباره اودعاى خیر فرمود ((367)).
همسفران منافق
در غـزوه تـبـوک مـردانـى مـنـافـق نـیـز هـمـراه رسول خدا(ص ) رهسپار شده بودند, ازجمله : ((ودیـعـة بـن ثـابـت )), ((جـلاس بن سوید)), ((مخشى بن حمیر)) و ((ثعلبة بن حاطب )) که احیانا سـخـنـان کـفـرآمـیز مى گفتند, از جمله اصحاب رسول خدا در سرزمین حجر از بى آبى شکایت کـردنـد, رسول خدا دعا کرد و ابرى پدید آمد وبارانى بارید و همه سیراب وشاداب شدند, اصحاب رسول خدا به یکى از منافقان گفتند: با این معجزه دیگر چه جاى نفاق و تردید است ؟ گفت : ابرى رهگذر بود که بر حسب تصادف در این جابارید ((368)).و نـیـز چـون شـتر رسول خدا در بین راه گم شد و اصحاب در جستجوى او بیرون شدند,یکى از مـنـافقان به نام ((زیدبن لصیت )) گفت : مگر محمد نمى پندارد که پیامبر است وشما را از آسمان خبر مى دهد, پس چگونه اکنون نمى داند شترش کجاست ؟ رسول خدا(ص ) از گفتار زید خبر داد و گفت : من پیامبرم و جز آنچه خدا به من تعلیم مى دهدچیزى نمى دانم , اکنون خدا جاى شتر را به من بازگفت , شتر در فلان دره است و مهارش به درختى گیر کرده است , بروید او را بیاورید.بـه هر حال هر کدام از منافقان , سخنى کفرآمیز از در نفاق گفتند تا آنجا که ((مخشى بن حمیر)) گـفت : به خدا قسم , راضى ام قرار باشد که هر کدام ما را صد تازیانه بزنند, اما بر اثر این گفته هاى شـما چیزى از قرآن درباره ما نازل نشود, آنگاه آیات 64 ـ66 و 74 از سوره توبه درباره ایشان نازل گشت .
داستان ابوذر غفارى
((ابـوذر)) از کسانى بود که پس از گذشتن چند روز از حرکت رسول خدا به راه افتاد ودر یکى از مـنـازل بـین راه به رسول خدا ملحق شد و رسول خدا درباره وى دعا کرد و چنین گفت : ((خدا ابوذر را رحمت کند, تنها مى رود و تنها مى میرد و تنها برانگیخته مى شود)).((عـبـداللّه بـن مـسعود)) خود, این سخن را در غزوه تبوک درباره ابوذر از رسول خداشنید و او به هـنـگـام مـرگ ((ابـوذر)) آنـچـه رسـول خـدا درباره اش گفته بود, محقق یافت وبراى دیگران بازگفت ((369)).
رسول خدا(ص ) در تبوک
رسول خدا (ص ) با سى هزار مرد وارد تبوک شد, بیست روز آن جا ماند و ((هرقل ))در حمص بود و گزارش نبطى ها درباره تجمع رومیان در شام , اصلى نداشت .رسـول خـدا نـمـازهـا را سـفرى مى خواند و از منزل ((ذى خشب )) تا روزى که از تبوک به مدینه بازگشت , نماز ظهر را تاخیر مى کرد تا هوا سرد مى شد و نماز عصر را هم قدرى زودتر مى خواند و بدین ترتیب ما بین دو نماز جمع مى کرد ((370)) در تبوک و درمراجعت , چند قضیه پیش آمد که اکنون به آنها اشاره مى کنیم :.
اهل ایله و جربا و اذرح
چون رسول خدا(ص ) به تبوک رسید, ((یحنة بن رؤبه )) حاکم ایله نزد رسول خداشرفیاب شد و از در صـلـح درآمـد و جزیه پرداخت و نیز مردم جربا و اذرح نزد وى آمدندو جزیه پرداختند و رسول خدا براى آنان امان نامه نوشت .