لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .docx :
تفسیر سوره حمد
در آبان ماه سال یکهزار و سیصد و سی و چهار بعضی از طلاب ووعاظ از من خواهش کردند تا تفسیری را شروع کنم. قرار شد مجلس تفسیر، هفته ای یک ساعت، روزهای جمعه ساعت ده صبح در منزل باشد. آقایان آمدند و از اول قرآن شروع شد. اینک خلاصه ای ازبعضی مطالب تفسیر را در این جا نقل می کنم.
برای سوره فاتحه چند اسم است. یکی «حمد» به مناسبت آن که سوره مشتمل بر حمد خداوند است و یکی «فاتحه » به مناسبت افتتاح قرآن یا افتتاح نماز به این سوره. سوم «ام الکتاب »،ام به چیزی می گویند که در بر دارنده چیزی باشد، مثل ام الراس که اسم پرده نازک روی مخ است و چون فاتحه الکتاب در واقع همانند فهرست و خلاصه ای از تفصیل کتاب مجید در مباحث اعتقادی واخلاقی و احکام است، لذا آن را «ام الکتاب » گفته اند.
معنی دیگر «ام » شروع است. شیخ طوسی در تفسیر تبیان می گوید:
«و تسمی العرب کل جامع امرا او متقدم للامر اذا کانت له توابع یتبعه اما» و چون سوره فاتحه مقدم بر سایر سوره های قرآن است،آن را ام الکتاب می گویند.
بسم الله الرحمن الرحیم
الف) کسی که می خواهد قومی را از آداب و عقاید غلطی نجات دهدباید به جای هر یک از آداب و اخلاق باطل عمل خوبی را ارایه کند.
قبل از اسلام عرب های مشرک کارها را به نام بت ها شروع می کردند باسم اللات و العزی - مکتب اسلام آمد تا بت را بردارد، برای اشباع حس عادت باید چیزی به جای آن بگذارد. «باسم الله » راگذارد که در تمام مواقع آن را بگویند.
ب) اسلام دین توحید است و تبلیغ توحید هنگامی به نتیجه کامل می رسد که همواره نام خداوند برده شود و دل های مردم رنگ توحیدبگیرد. یکی از راه های حصول این نتیجه تکرار لسان است. از این رو اسلام بر «بسم الله الرحمن الرحیم » تاکید کرده و هر امری که شانی دارد باید به نام خداوند شروع شود. اثر این دستورتمرین همیشگی «توحید» و روح خداپرستی در اجتماع است.
الرحمن الرحیم
خداوند صفات متعددی دارد ولی در تمام مواقع در کنار عبارت «بسم الله » «الرحمن الرحیم » را می آورد و خود را با این صفات یاد می کند. و حال آن که ممکن بود بگوید «بسم الله العلیم الحکیم »، «بسم الله الجبار المنتقم » و همچنین سایرصفات.
نکته مطلب، در جلب قلوب مردم از راه رحمت است. برای جمع آوری مردم هیچ نیرویی بهتر از رحمت - که موجد امید است - نیست.
مردم وقتی امید پیدا کردند حرکت می کنند و امید از راه رحمت وبشارت میسر است. پیغمبری که می خواهد تمام طبقات مردم جمع وآنان را امیدوار کند. باید قدرتی در اختیار داشته باشد که به وسیله آن در مردم روح امید ایجاد کند، بشارت و رحمت بهترین ابزار برای ایجاد امید است. از این رو می گوید: سبقت رحمته غضبه (1) ، فضل و رحمتش بر غضبش سبقت دارد. آوردن رحمن و رحیم در«بسم الله » باعث امیدواری و تجمع مردم بر گرد پیغمبر است،از این رو تمام مظاهر مختلف اسلام «رحمت » معرفی شده است،قرآن (هدی و رحمه للمؤمنین) (2) و رسول (و ما ارسلناک الا رحمه للعالمین) (3) و (اشداء علی الکفار رحماء بینهم) (4) بر می شمرد.
الحمدلله رب العالمین
حمد هو الثناء علی الجمیل الاختیاری، حمد ثنا و تمجید برزیبایی است که از محمود با اراده و اختیار صادر شده است.
خداوند از حیث اسم جمیل است (لله الاسماء الحسنی) (5) و از حیث خلقت جمال آفرین است (الذی احسن کل شی ء خلقه) (6) .
جمال یکی از علل بقای قوم است «الله جمیل و یحب الجمال »داروین نیز در فرضیه خود یکی از علل بقای نوع بعضی از حیوانات را جمال آن ها می داند.
پرطاووس در اوراق مصاحف دیدم گفتم این منزلت از قدر تو می بینم بیش گفت خاموش که هر کس که جمالی دارد هر کجا پای نهد دست نیارندش پیش
برای بقای امت، دین اسلام برای مراعات و حفظ زیبایی، دستورات موکدی دارد. از این رو بر مسواک زدن و حفظ زیبایی و نظافت وصورت و لباس سفارش شده است.
تفاوت حمد و مدح
در حمد، ثنای بر جمیل اختیاری است پس اگر در موجودی جمال غیراختیاری باشد تمجید او را «مدح » می گویند نه «حمد».
درخشندگی برلیان یا درخشانی آفتاب را نباید به حمد تعبیر کرد«حمدت اللولو یا حمدت الشمس » درست نیست، باید گفت:
«مدحت اللولو والشمس ».
این نکته واضح است که خداوند در خلقت عالم اراده و اختیارداشته و برای او جبری در خلقت نبوده است، از این رو «حمد»تعبیر شده است.
عظمت خداوند و ناچیزی حمدگو
در آیه، «احمدک » یا «احمدالله » نیامده بلکه «الحمدلله »گفته است. زیرا استحقاق خداوند برای ثنا و تمجید، آن قدر عظیم است، که گویا گوینده خود را لایق تقدیم حمد نمی داند و نمی تواندبگوید من تو را حمد می کنم. زیرا تو بزرگتر و من کوچکتر از آنم که «حمد» خود را با درنظر گرفتن شخصیت خود، تقدیم پیشگاه مبارکت کنم، بلکه با صرف نظر از شخصیت خود «حمد» را تقدیم می کنم.
خداوند رب عالم است
در آیه عبارت «رب العالمین » آمده و خالق نگفته است. عالم هستی نه تنها در خلقت احتیاج به خداوند دارد بلکه در هر لحظه این احتیاج باقی است و خداوند در هر لحظه مربی عالم است ودایما فیض تربیت از خداوند سبحان برای بقا و دوام عالم می رسد.
این موضوع همان بحث علمی است که «آیا احتیاج ممکن واجب ازراه امکان است یا حدوث » بر اساس دیدگاه کسانی که احتیاج رافقط به علت حدوث می دانند، پس از خلقت احتیاج عالم از خداوندقطع شدنی است. مانند بنا که احتیاجش به بنا برای حدوث است، ازاین رو اگر بنا بمیرد بنا باقی است ولی این گفته در باره خداوند و عالم هستی خلاف تحقیق است. احتیاج عالم به خداوند ازجهت امکان است و چون امکان دایمی است از این رو احتیاج دایماهست. از رب العالمین می توان به این نکته توجه کرد که تربیت فیض تدریجی و دایمی است و باید همیشه باشد.
الرحمن الرحیم مالک یوم الدین
تفسیر جمله اول در بالا گفته شد. اما جمله دوم بیان حکومت خداوند در روز قیامت است. «دین » در این جا به معنی جزا است خداوند مالک روز جزا است.
ایاک نعبد و ایاک نستعین
چند نکته در این آیه قابل ذکر است.
استمداد، ویژه خدا است و آیه در صدد بیان توحید افعالی وتوحید در عبادت است. جز خداوند کسی شایسته بندگی نیست.
(فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا ولا یشرک بعباده ربه احدا). (7) کسی که خداوند را مسلط بر جهان «کون » و تمام علل رادر اختیار او می داند از غیر خداوند مدد نمی خواهد و دست تمنابه سوی دیگری دراز نمی کند. جبرئیل در موقعی که ابراهیم خلیل گرفتار آتش بود برای مدد آمد ولی ابراهیم به او ابراز احتیاج نکرد و از او استمداد ننمود. جبرئیل گفت:
(الک حاجه قال: اما بک فلا! قال سل حاجتک قال: علمه بحالی حسبی فی سوالی). این مرتبه ایمان در توحید افعالی درجه کامل توحید برای موحدین است. انحصار عبادت در خداوند بلااشکال است ولی در استعانت جویی، خداوند، در قرآن انحصار را برهم زده وفرموده:
(واستعینوا بالصبر و الصلاه) (8)
(تعاونوا علی البر و التقوی) (9)
صبر که یکی از حالات نفسانی بشر است، به دستور قرآن مورداستعانت واقع شده. ما ماموریم در توحید افعالی فقط از خداونداستمداد کنیم ولی در جاهایی که خداوند در نظام عمومی و علل واسباب اجازه داده از بعضی از امور استمداد شود یا آنکه از نظرتعاون عمومی اجازه استمداد داده است همانگونه عمل می کنیم.
البته این هم استمداد از خداوند است و منافی اصول توحید نیست.
زیرا کمک از خدا خواستن گاهی مستقیم است و گاهی از راهی است که او اجازه داده است پس اگر کسی استمداد از صبر کند نبایدگفت بر خلاف توحید افعالی عمل کرده است. مثل آن که پیری از عصایا مریضی از دوا استمداد کند. این ها علل و عوامل عمومی نظام طبیعی یا اجتماعی عالم است که مورد امضای خداوند است ولی اگرکسی از راهی که اجازه نداده است استمداد کند، بر خلاف انحصاراستعانت است مانند قضیه یوسف که از ساقی استمداد کرد و گفت(اذکرنی عند ربک) یا آن که در تفسیر روایتی نقل می کندکه خلاصه اش این است:
مرد متقی عابدی از پادشاه فاسقی برای حاجتی استمداد کرد.
پادشاه حاجتش را برآورد اتفاقا پس از چندی پادشاه و عابد هردو در یک روز مردند جنازه فاسق و گناه کار با کمال تجلیل برداشته شد. ولی جنازه مرد عابد روی زمین ماند تا جایی که حیوانات صورت او را خوردند. موسی این مطلب را به پیشگاه خداوند عرض کرد، خطاب شد، مرد متقی آبروی خود را نزد فاسقی برد و استمداد کرد ولی فاسق قضای حاجت متقی را نمود. برای احترام به قضای حاجت جنازه اش را احترام کردیم و برای این که مرد متقی از کافری استمداد کرد و آبروی خود را برد صورت او ازوضع آبرومند، خارج و طعمه حیوان کردیم.
پس در واقع استعانت و استمداد اگر موافق اجازه خداوند نباشد،منافی با اصل «ایاک نستعین » است ولی اگر