لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
موضوع:
تاثیر رنگ در شهرسازی
شهرسازی تحت تاثیر نگرش های مدرن و پسامدرن ورنگ در شهرسازی
برنامه ریزی از ارکان و ضرورت های اساسی دستیابی به اهداف از پیش تعیین شده محسوب می شود. به این معنا که برنامه ریزی می تواند کوتاه ترین مسیر در تحقق هر هدفی را تعیین و تبیین کند و با صرفه جویی در زمان، نیرو و هزینه های مورد نیاز، دستیابی به هدف تعیین شده را سهولت بیشتر بخشد. کنترل و هدایت پدیده های جهان امروز نیز در سمت و سوی اهداف مورد نظر بدون تدوین و تبیین برنامه به هیچ وجه میسر نیست. در واقع برنامه ریزی است که با ایجاد بستر مناسب برای شناخت امکانات و محدودیت ها، تمهیدات بهره گیری بهینه از امکانات موجود و تبدیل محدودیت ها و تهدیدها به فرصت ها را فراهم می سازد و از انحراف به بیراهه ها و مسیرهای پرفراز و نشیبی که نه تنها به اهداف تعیین شده ختم نمی شود، بلکه موجب دوری از آنها و بروز مشکلات و تنگناهای متعدد می شود، پیشگیری می کند.
امروزه «برنامه ریزی» ابزار اصلی «مدیریت» در تمامی عرصه های جوامع انسانی شناخته شده و الگوهای متعددی را براساس تجارب جهانی در دستیابی به مفهوم واقعی توسعه و زندگی بهتر، پیش روی انسان معاصر قرار داده است؛ انسانی که با تجارب پیشینیان و گستره دانش خود، همچنان در جست و جوی افق های روشن تر، کامیابی های بیشتر و آرمان های ذهنی خویش است. در این تکاپو دستاوردهای علمی و فنی از یک سو موجب گسترش شهرنشینی و از سوی دیگر موجب دوری انسان از عناصر طبیعی، تخریب محیط زیست و ناهنجاری های ناشی از آن شده است. کنترل این ناهنجاری ها و ایجاد تعادل بین دستاوردهای نوین علمی و فنی با عناصر طبیعت را تنها «برنامه ریزی» می تواند میسر سازد و رابطه انسان با محیط پیرامونی اش را متعادل کند. در این زمینه هر چند دانش شهرسازی همزمان با پیدایش و گسترش شهرها همواره راهنمای جوامع مختلف در نحوه بهره گیری از امکانات مصنوع و طبیعی بوده است، اما باور و تلقی اولیه در این زمینه تا آغاز قرن بیستم بر این بود که دانش شهرسازی در قلمرو رشته های کاربردی معماری و مهندسی قرار دارد.
براساس چنین باوری نیز همواره حل و فصل مسائل شهری با محاسبات فنی و مهندسی پیگیری می شد و برنامه ریزی، نقش و جایگاهی در حیطه آن نداشت. با آغاز قرن بیستم و همزمان با گسترش شهرها و بروز معضلات زیستی در آنها ضرورت برنامه ریزی توسعه شهری نیز آشکار شد و به این ترتیب، رابطه دانش شهرسازی با علوم اجتماعی و مبانی نظری آن بیش از رابطه این دانش با رشته های معماری و مهندسی تجلی یافت. در عین حال، پیشینه شهرسازی و دامنه کاربردی آن نیز خود موید رابطه این دانش با علوم اجتماعی بوده است، کما اینکه شهرسازی همواره در دوره های مختلف تاریخی خود، تحت تاثیر شرایط سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جوامع و حکومت های حاکم بر آنها متحول و هدایت شده است.
در ادامه این تحولات با مداخله برنامه ریزی، دانش شهرسازی هر چند به عنوان یک دانش میان رشته یی مستقل از رشته های فنی و مهندسی شناخته شد، اما سالیان متمادی به ورطه آرمانگرایی و غفلت از واقع گرایی کشیده شد که در عین حال عوامل اصلی ناکامی آن در توسعه هدفمند شهرها نیز در همین نگرش آرمانگرایی و غفلت از واقع گرایی قابل جست وجو است.
با وجود این تحولات گسترده در عرصه معادلات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جوامع انسانی در نیم قرن گذشته و پیدایی دیدگاه های «دوران پسامدرنیسم»، دانش و نگرش های نوین برنامه ریزی توسعه شهری را به چالش های جدی تر کشانده است. در این زمینه، نظریه ها و رویکردهای جدیدی از جمله رویکرد برنامه ریزی راهبردی در کشورهای پیشرفته و سایر کشورهای جهان از جمله در ایران مطرح شده است که همراه خود، مسائل و مشکلات فراوانی را نیز از جنبه های نظری و عملی ایجاد کرده است. این مسائل از نظر تجارب ملی و جهانی نیز قابل توجهند.