لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
موضوع: تصمیم گیری در مدیریت
استاد: جناب اقای روستائی
محقق: الناز طاهری
بهار86
مقدمه
از جمله جنبه های حساس وظایف مدیریت را می توان تصمیم گیری، ارتباطات، تنظیم و هدایت دانست. مدیریت برای تحقق کارآمد این وظایف، مبادرت به استفاده از فرایند تصمیم گیری در قالب نقش تصمیم گیری می کند. هربرت سایمون (Herbert Siman)، محققی که در زمینه تصمیم گیری تحقیقات زیادی انجام داده است، معتقد است مدیریت و تصمیم گیری دو واژه هم معنا و مترادف هستند. به عبارت دیگر مدیر به وسیله تصمیماتش شناخته می شود. در واقع تصمیم گیری جوهره مدیریت بوده و آینه تمام نمای توانایی ها و قابلیت های مدیر است. از سوی دیگر ریشه یابی دلایل موفقیت و عدم موفقیت سازمان ها به تصمیمات اتخاذ شده مدیران آن سازمان ها منتهی می شود. از این رو است که نیومن (Newman) کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیم گیری می داند و مدعی است که تصمیم گیری به تنهایی، مهم ترین نقش مدیر است زیرا کیفیت طرح و برنامه ها اثربخشی و کارآمدی استراتژی ها و کیفیت نتایجی که از اعمال آن ها به دست می آید همگی تابع کیفیت تصمیماتی است که مدیر اتخاذ می کند.
اصولا مدل های تصمیم گیری مختلفی توسط صاحب نظران معرفی شده که از آن جمله می توان به مدل عقلایی، مدل کارنگی، مدل تصمیم گیری مرحله ای، مدل ادغام مرحله ای و الگوی کارنگی، الگوی سطل زباله، الگوی تصمیم گیری اقتضایی، مدل تصمیم گیری در بحران و مدل تصمیم گیری در نظریه آشوب اشاره کرد. در این مقاله از مدلی تحت عنوان مدل تصمیم گیری حکیمانه که توسط باقریان و همکاران (1381) ارائه شده ست، استفاده می شود. این مدل بواسطه در نظر گرفتن این مطلب که چیزها را آن چنان که هست باید شناخت، و کارها را آن چنان که باید به انجام رساند (تعریف حکمت)، به تصمیم گیری حکیمانه مشهور شده است. در مدل حاضر تاثیر اساسی مفروضات مدل، بخصوص در مبحث حق گرایی تا واقع گرایی، تجلی یافته است. در واقع باید تفاوت بین حقیقت به معنای آنچه حق است و باید به آن برسیم با واقعیت به معنای آنچه هست و الزاما هم می تواند نباشد، روشن شود و ترکیب عملی این دو در یک مدل ماتریسی تعیین گردد. بنابراین تمرکز اصلی این مدل بر آرمان گرایی و واقعیت نگر بودن دستگاه تصمیم گیری است که محصول یا خروجی این دستگاه تصمیم گیری، تصمیمات حکیمانه است.
عمل تصمیم گیری در اداره امور سازمانها به قدری مهم است که برخی نویسندگان ، سازمان را " شبکه تصمیم " و مدیریت را عمل "تصمیم گیری " تعریف کرده اند، زیرا در دنیای امروز اداره امور سازمانی نمی تواند صرفاً بر نبوغ و قضاوت شخصی افراد متکی باشد، بلکه تصمیمات بایستی حتی الامکان بر پایه بررسیهای علمی ، آمار و اطلاعات دقیق و به موقع و بر طبق اصول و روشهای خاصی صورت پذیرد. امروزه پیچیدگی سازمانها، هزینه های بالای عملیات و وسعت تشکیلات سازمانی ، لزوم شیوه های تصمیم گیری مناسب و اخذ تصمیمات مستدل را برای مدیران روشن می سازد. آنچه مدیران بیش از هر چیز به آن نیازمندند، ابزاری راحت ، مطمئن و علمی برای یاری آنان در انجام تصمیمات است که پیوسته یا گه گاه با آن مواجه می شوند. تکنیک های کمی و ابزارهای ریاضی در این راستا کارساز و ثمر بخش است . از جمله مدیرانی که همواره در معرض اخذ تصمیمات گوناگون در راستای وظایف شان قرار دارند، مدیران مالی و عملیاتی هستند. مهمترین و شناخته شده ترین ابزاری که می تواند این گونه مدیران را در انجام تصمیمات بهینه یاری کند، تکنیک های "پژوهش عملیاتی " و "مدیریت مالی " است . اگر اثرات ناشی از تصمیم گیریهای مدیران را بتوان به صورت کمی محاسبه کرد، بدون تردید اهمیت استفاده و کاربرد این ابزار علمی بهتر و بیشتر مشخص خواهد شد. به منظور درک چگونگی میزان استفاده از این روشها، در سال 1379 تحقیقی در شرکتهای تولیدی - صنعتی استان خوزستان که یکی از جمله مراکز صنعتی کشور به حساب می آید، صورت گرفته است که دستاورد آن در پی می آید. تکنیک ها و مدل های تصمیم گیری مورد نظر در این تحقیق عبارت از درخت تصمیم ، برنامه ریزی خطی ، کنترل موجودی ، مدل های شبکه ، تجزیه و تحلیل نقطه سربه سر، بودجه بندی سرمایه ای ، شبیه سازی و نسبتهای مالی هستند. فرضیات تحقیق در قالب هشت فرضیه منفی ، مبنی بر عدم استفاده مدیران از تکنیک های مذکور تدوین گردیده است . جامعه آماری تحقیق ، 55 شرکت از شرکتهای تحت پوشش اداره کل صنایع استان خوزستان است که هر کدام 50 و یا بیش از 50 نفر پرسنل دارند. به منظور سنجش فرضیات و شناخت علت یا علل عدم استفاده (احتمالی ) از تکینک های فوق پرسشنامه ای شامل 30 سؤال و در سه بخش تهیه و در بین آزمودنیها که 140 نفر از مدیران (مالی و عملیاتی ) شرکتها بوده اند، توزیع گردید. 8 سوال اول پرسشنامه درخصوص استفاده و میزان اهمیت روشهای نامبرده ، سوال نهم به صورت باز در مورد استفاده از سایر روشها، 17 سوال بعدی راجع به موانع استفاده از روشهای مذکور و 4 سوال آخر در مورد ویژگیهای عمومی پاسخگویان طراحی شده است . از بین پرسشنامه های توزیع شده مجموعاً 125 پرسشنامه (از 44 شرکت ) دریافت و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
پیشگو
درمانگر بیماریهای روح و جسم
« نظری بر مقدمه کتاب فصوص الحکم ابن عربی
چگونه میتوان جن و موکل داشت؟ »
سرکوب جوانان ؟ چرا؟ مقصر کیست؟ علل و نتایج از کتاب سرمایه اجتماعی در ایران
بخشی از کتاب سرمایه اجتماعی در ایران تالیف وتحقیق اقای علی باقری در ذیل به تلخیص ارایه می شود.
جوانان؟ انها کیستند؟ اگر در باره انها سوال کنیم ؟از افراد و اقشار مختلف حتی از خود انها ؟ چه پاسخی می شنویم؟ایا پاسخها یکسان است ؟البته دانشمندان حوزه علوم اجتماعی ممکن است این سوال را از نظر علمی رد کنند> هزار دلیل هم برای غیر علمی بودن ان باشد؟اما به هر حال من به عنوان یک جوان حق سوال از خودم را که دارم؟ندارم؟
حالا سوال را محدودتر کنیم جوانان در خانه چه جایگاهی دارند؟چرا معمولا اب انها در خانه در جوی پدر و مادر نمی رود؟ برای حل مساله باید صورتی از اختلافات وموارد ان ارایه داد.اولین مساله به نظر شما چیست؟علمای سیاسی و اجتماعی می گویند ..مثلا بحران هویت؟چرا چون فلان کتاب ترجمه و بهمان کشور چنین می گوید .در فرانسه یا امریکا..درست هم گفته و در سفته اما ایا مساله جوانان یاخجی اباد همان مساله بچه های نیاوران و جردن و ظفر است؟یا مساله بچه های تهران عینا مثل مسایل بیله سوار مغان و بشاگرد معروف و.. است؟پس میان ماه ما تا ماه گردون….
میگویند یکی از مهمترین اختلافات میان والدین وفرزندان برسر نحوه لباس پوشیدن یا آرایش کردن است .جوانان یک جوری؟. شده اند می خواهند کفش ولباسی بخرند که هیچ شکل معقولی ندارد .آرایشی در مو وصورت میکنند که در گذشته اصلا نبود پدر مادر شدیدا نگرانند از یک پدر ومادر نگران می پرسیم چرا از رفتار بچه ها ناراحتید؟میگویند:
1-اولین مساله در مخالفت دستگاه اداری وانتظامی است پدر ومادر نگرانند که مبادا فرزندانشان به خاطر ریخت وقیافه مورد پیگرد و برخورد قرار گیرند.
2-مردم چه می گویند ؟ممکن است موقعیت اداری اجتماعی اقتصادی پدر ومادر تحت الشعاع قرار گیرد.وضرر مستقیم یا غیر مستقیم به آنها برسد.
3-بچه ها بجای خواندن درس ومشق به تظاهر ومدپرستی بیفتند ودرآینده نتوانند گلیم خود را از آب بیرون بکشند .
4-اصلافرهنگ و روش زندگی در خانه باید امرانه باشد. دستور والدین وتحکم انها و اطاعت فرزندان . رفتار جوانها ضد ان است.گاهی هم توجیهی برای این ناهمگونی نمی یابند.چرا پسرها ارایش میکنند؟یا دختر ها پررو شده اند؟ مخفی کاری و پنهان کاری دارند؟
5 تامین هزینه های این مد زیاد است.
جوان دنبال چیست؟میگوید دنیا عوض شده .اینها توجهی به نیازهای ما ندارند.پدر و مادر ما رو به دنیا اوردند ما که نخواسته بودیم حالا یاید جور مارا بکشند.باید از زندگی استفاده کرد و لذت برد.ما هم این جوری اظهار وجود می کنیم.
البته این ماجرا به جوانها ختم نمی شود .در میان افراد میان سال و مسن هم این مساله هست.دیده اید برخی مدام قصد دارند لباس های خاص بپوشند . مدام از خود تعریف کنند.از تیپ و کار و شغل و …اینقدر می گویند که مخاطب احساس بیزاری پیدا میکند.راستی جرا عده ای چنین نیازی دارند؟اگاهانه یا نااگاهانه ؟ایا در این جواب ها معلوم شد که چرا جوانها این طورند؟
ریشه رفتار ها
انسان موجودی اجتماعی است.در جامعه می اموزد .یاد میگیرد.احساس خود را نیاز و نحوه رفع ان را می اموزد.احساس امنیت می کند. ان را درک میکند و می خواهد.تقسیم کار اجتماعی را مفید می بیند ان را میپذیرد.ونظم وتعاون و چیز های دیگر
مشکلات خانواده :
در حال حاضر وضعیت اقتصادی جامعه به نوعی است که پدر ومادر ناچارند از بام تاشام برای تامین معاش کارکنند.درجائی نوشته ایم ,درجامعه سه گروه وسه طبقه را می توان دسته بندی کرد .
گروه اول که اکثریت مردم جامعه اند ؛در شش وبش تامین هزینه ها هستند ؛ تمام فکر وذکرو وقت آنها صرف کار و تلاش برای خرید وسایل مورد نیاز واجاره وهزینه مدرسه و…. می شود .گاه دو یا سه کار دارند ؛وقتی برای استراحت وتفریح ندارند؛ اوقات فراغتی ندارند ؛ فرصت برای تفکر ومطالعه نیست ؛ آنها غالبا خسته اند؛ عصبی اند؛نگرانند ؛ ناآرامند ؛برای تامین زندگی آینده و.. از این ها چه توقعی برای تربیت صحیح فرزندان هست ؟اصلا آیا کسی آنها را تربیت کرده ؟آیا دولت برخلاف وعده هایش در فکر آنان بوده و هست ؟ وتا وقتی تامین اجتماعی وبیمه ها در یک جامعه تحقق نیابد بحث از عدالت وامنیت وآسایش واخلاق مداری شعاری ن بیش نیست ؟
طبقه دوم طبقه متوسط جامعه است .آنها به اصطلاح دستشان به دهنشان می رسد .اما آنها هم زیاد رابطه همه جانبه ای با فرزندان ندارند ؛ زیرا تصور عمومی این است که بچه ها به خانه ووسایل تفریح وبازی وغذا ولباس ویک مدرسه خوب دارند؛پدر ومادر دیگر حال و وقتی ندارند که برای آنان گذارده ؛به اصطلاح دل به دل آنها بدهند ؛با آنها سخن بگویند ؛حرف بزنند ودرد دل کنند ومانند یک دوست آنها را طرف صحبت ومشورت قرار دهند شند . این خانواده ها معمولا در تلاشند یکی خود را دوتا کنند ؛در چشم وهمچشمی رایج جامعه دنبال زندگی بهتر وتحمل بیشتر هستند .درحالی که در جوامع پیشرفته چنان وضعی وجود ندارد ؛نه طبقه ضعیف این همه محروم وبی پناه است نه طبقه قدرتمند با این همه امکانات؛حکومت مردم فقیر را کاملا رها نکرده است .با تامین نیازهای اولیه ؛شرایط خوبی را فراهم می کند تا امنیت اجتماعی به وجود آید . امکان درمان وآموزش ؛ تامین خانه ؛تامین بخشی از اجاره ؛ بیمه بیکاری و….واین کار هم برای دلسوزی و بحث اخلاقی نیست. برای ان است که گدا غیرت نیاورد وجهان پر بلا نسازد.
وقتی نیازهای اولیه افراد تامین شد احساس امنیت روانی ومادی در جامعه بیشتر می شود ؛دیگر از کیف زنی وقالپاق دزدی وشرخری وسرقت وکلاهبرداری های گوناگون و…خبری نیست ؛پلیس ودادگاه وزندان ومراکز وابسته کم هزینه تر می شوند .عناوین مجرمانه کمتر می شود . مشاغل کاذب وپنهان محدود می شود .ممکن است بگویند خوب اینها به ما مربوط نیست. دست حکومت است .ازدست من یا ما کاری بر نمی اید.چرا همه تقصیرها را به گردن حکومت می اندازیم ؟خود برای اصلا ح خودمان چه کرده ایم ؟بیانست این موارد برای آن است که درحین ارائه پیشنهاد اصلی ؛ عده ای اعتراض نکنند ای بابا با این کارهاکه نمیشه ؟وقتی مردم این همه مشکل دارند ؟ شما از روی شکم سیری حرف می زنید؛ این کارها وظیفه ما نیست ؛باید دولت حل کند.
این درست است که همه این موارد وجود دارد ؛ اما هر کس در جامعه تکلیف ووظیفه ای هم دارد ؛ صر فنظر از آن که دیگران چه کار می کنند باید پرسید من چه می کنم و چه کرده ام؟ اول خود را اصلاح کرد .اما نه به شیوه اصلاح طلبی . اصلاح طلبی هم حرف مشخص ندارد؛کلی گوئی وسیاست بازی ودعوای قدرت ؛مجالی برای رسیدن به مسائل به ظاهر جزئی وپیش پا افتاده نمی دهد. می گویند که اصلاح می تواند از راس حکومت باشد هم در ذیل ؛ این به معنای فشار از بالا وچانه زنی از پائین است که باز دعوای قدرت است .واین مشکلی تاریخی است که افراد و احزاب سیاسی در ایران هیچ یک دارای برنامه مشخص واصولی برای اصلاح امور فرد وخانواده نبوده اند؛ تا بعد از آن برسد به جامعه و…وهمین شاید یکی از عوامل وسبب عدم پایداری آ نهاست ؛حداقل یکی از دلایل مهم آنها است .
شعار فرهنگ سازی هم نیست ؛که فاقد برنامه ومقدمه ؛موضوع وروش وابزارها وسیاستها واهداف ووجوه سلبی وایجابی موضوع باشد.
حل مساله مد ولباس باید از درون خانه وخانواده شروع شود . اول بررسی کنیم که در مجموع با بچه ها معمولا چگونه رفتار می کنند؟اگر درخانه با بچه ها رفتار تحقیرآمیز وتند باشد؛سرکوبگرانه باشد ذلیل کننده باشد ؛بدون رعایت حریم وشخصیت واراده ومحدوده او باشد ؛اگر هنگام بیان خواسته ؛نظر ؛اندیشه ولو به اشتباه ؛ به آنان توجه نشده ؛یا برخورد حذفی صورت گیرد؛چه وضعی پیش میاید؟
چنان با آنها رفتار می شود که ” خفه شو ” بشین سرجات ” به تو این حرفها نیامده ” یا بدتر از آن فحش وکتک وبدرفتاری در قبال رفتار خود می بینند.وقتی آنها را در سن نوجوانی وجوانی چون کودک ضعیف وبی پناه مشاهده کنند ؛ که باید مدام به فکر نان وآب ولباس آنها باشند؛وقتی اجازه نمیدهند در مسائل جزئی وکلی مشارکت کنند ونظر دهند ؛وقتی اعتماد متقابل نیست ؛وقتی همه اعضا خانواده به هم شک دارند ؛حریم جغرافیائی ؛روانی واخلاقی معلوم نیست ؛وقتی اوقات خوش را نمی خواهند یا نمی توانند در کنار هم سپری کنند ؛وقتی نیاز ها ؛معضلات ومشکلات را از هم پنهان می کنند؛آیا خانواده معنائی دارد؟
خانواده ستون وبنیان اساسی هر جامعه است هر آنچه در خانواده ها روی می دهد به شکل بزرگتر در جامعه خود را نشان می دهد.خانواده عبارت از یک خانه با چند ستون مساوی است ؛پدر یک ستون ؛مادر یک ستون ودیگر بچه یا بچه ها بقیه ستون ها ؛بدون هر یک از این ستونها ؛ یا ضعف آنها ؛ ستون های دیگر امنیت وآرامش نخواهندداشت ومخصوصا بچه ها که باید در آینده خود را نشان دهند؛ روی پای خود بایستند وخانواده جدید تشکیل دهند.
ابعاد مساله لباس پوشیدن :
امنیت محمل مادی صرف ندارد ؛ بیش از همه روحی وغیر جسمی است .امنیت یک بحث متقابل است ؛ یک مجموعه است ؛ یک بستر است .وتابع عوامل ومسائل زیادی است .امنیت تنها وابسته به شرائط فیزیکی مثل وجود نگهبان وحتی داشتن قدرت نیست .احساس امنیت با داشتن قدرت حاصل نمی شود ؛جنبه سلبی آن هم است ؛یعنی کسی امنیت مارا به خطر نیندازد.
کسی قدرت ما را مورد تعرض قرار ندهد؛واز همه مهمتر من بتوانم خود را نشان دهم ؛ اظهار وجود کنم وآزاد باشم ودر آزادی خود به درک آزادی دیگران هم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
تصمیم گیری درست
آموزش مهارت های زندگی (ویژه جوانان و نوجوانان)
آینده گری
تحولات شناختی دوران بلوغ
تعریف تحولات شناختی : تحولات شناختی عبارت است از توسعه توانمندیهای تفکر و استدلال کردن.
کودکان (6 تا 12 سال) یاد می گیرند که چگونه تفکر انتزاعی پیدا نمایند مثلاً چطور تلفیق و ترکیب نمایند (جمع کردن) و مجزا و جداسازی کنند (تفریق و تقسیم). مرتب کنند (تفکیک و مرتب نمودن حروف و اعداد) و یا تبدیل نمایند (تبدیل اسکناس به سکه) یا رفتارشان را تغییر دهند.
این جور اعمال شناختی را انتزاعی گویند چون اعمال فکری هستند که در حضور اشیاء و حوادث و وقایع ملموس و موردتفکر صورت می پذیرند.
بلوغ، آغاز توسعه فرایندهای پیچیده تر تفکر را رقم می زند (که اعمال منطقی رسمی نیز نامیده می شوند) که شامل افکار سمبولیک (تفکر در مورد امکانات)، توان استدلال کردن از بین اصول آموخته و شناخته شده و نظرات و پرسشهای جدیدخود و توان در نظر آوردن نقطه نظرات دیگران بر حسب ویژگیهای متفاوت آنها (از طریق مناظره ، گفتگوی ایده ها و نظرات متفاوت) و توان تفکر دربارة فرایند و مراحل تصمیم گیری می باشد.
در دوران بلوغ چه تغییراتی در سیر تحولات شناختی روی می دهد؟
در طول بلوغ (از 12 تا 18 سالگی) نوجوان در حال رشد یاد می گیرد تا بطور منظم دربارة ارتباط منطقی اجزاء یک مسئله تفکر نماید. انتقال از تفکر انتزاعی به تفکر منطقی و رسمی در طول زمان اتفاق می افتد.
هر نوجوانی با سرعت مختص خود می تواند به تحولات توانمندی تفکر پیچیده و منطقی دست یابد و هر نوبالغی بتدریج دارای جهان بینی خاص خود می شود. بعضی ازنوبالغین درطول بلوغ ممکن است بتوانند تفکر منطقی را در مورد کارهای تحصیلی خود بیشتر از کارهای شخصی بکار بندند. چون وقتی موضوعات عاطفی پیش بیاید اغلب به توان نوبالغان در تفکر منطقی و پیچیده خدشه وارد می شود. در نتیجه توان در نظر گرفتن راه حلها و امکانات و حقایق ممکن است در قدرت تصمیمگیری نوبالغان نفوذ کرده مسیر تفکری آنها را به جهت مثبت یا منفی سوق دهد.
ویژگیهایی که نشان دهنده رشد و توسعه تحولات شناختی از حالت ساده به پیچیدگی و منطقی است عبارتند از:
آغاز بلوغ:
شخص نوبالغ در ابتدای دوران بلوغ از مهارت تفکر پیچیده بیشتر در جهت تصمیمگیری های خانه و مدرسه استفاده می کند مثلاً :در انجام تکالیف مدرسه از مهارت افکار منطقی و رسمی استفاده می کند.استانداردهای جامعه و مسئولین آنرا مورد تجزیه و تحلیل منطقی تر قرار میدهد.
- شروع می کند به اظهار نظر درمورد موضوعات متعدد که مربوط به زندگی شخصی اش درابعاد زیر می باشد:
v چه ورزشی بهتر است انجام بدهم
v عضو چه تیم یا گروهی شوم
v چه ظاهری برای من جذاب تر و دلپذیر تر است
v چه قوانینی در خانه من باید تغییر کند.
مثلاً :
- در انجام تکالیف مدرسه از مهارت افکار منطقی و رسمی استفاده می کند.
- استانداردهای جامعه و مسئولین آنرا مورد تجزیه و تحلیل منطقی تر قرار میدهد.
- شروع می کند به اظهار نظر درمورد موضوعات متعدد که مربوط به زندگی شخصی اش درابعاد زیر می باشد:
- چه ورزشی بهتر است انجام بدهم؟
- عضو چه تیم یا گروهی شوم؟
- چه ظاهری برای من جذاب تر و دلپذیر تر است؟
- چه قوانینی در خانه من باید تغییر کند؟
اواسط بلوغ
با وجود پیدا کردن تجربه هایی در بکارگیری فرایندهای تفکر پیچیده نوبالغ در اواسط بلوغ مهارت خود را در زمینه گسترش موضوعات فلسفی و آینده نگری توسعه می دهد. مثلاً
- سئوالات و پرسشهای او عمیقتر و وسیعتر می شود.
- اغلب به تجزیه و تحلیلهای دقیقتر و وسیعتر می پردازد.
- دربارة استانداردهای اخلاقی تفکر و انتخاب می نماید. (مثلاً : چه کاری درست است تا من انجام بدهم؟)
- دربارة اهداف آینده و امکانات آن تفکر و انتخاب می کند. (مثلاً: من چه چیزی از زندگی خودم می خواهم؟)
- درباره طرح و برنامه های خود تفکر وانتخاب می نماید؟
- شروع می کند به تفکر طولانی مدت روی مسائل زندگی خود و دیگران؟
- با استفاده از تفکر انتقادی و سیستماتیک شروع می کند به نفوذ در روابط خود با دیگران.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 45
تصمیم گیری
اهداف عمده این فصل
تحلیل تصمیم گیری به عنوان یک فراگرد منطقی با عطف توجه خاص به ارزیابی گزینه ها در پرتو اهداف مورد نظر .
بحث درمورد رویکردهای تصمیم گیری ، با تاکید خاص بر روی رویکرد تحقیق وتحلیل و استفاده از تحقیق درعملیات به عنوان بهترین مثال این رویکرد .
ارائه رویکردهای جدیدتر تصمیم گیری ، با توجه خاص به تحلیل ریسک ، درخت تصمیم گیری ، وتئوری ترجیح .
پیشنهاد رهنمودهایی که باتوجه به آنها می توان اهمیت نسبی تصمیمات راتعیین کرد .
تصمیم گیری ، یا انتخاب ازمیان گزینه های مختلف انجام یک کار، هسته اصلی برنامه ریزی را تشکیل می دهد. می توان گفت اگر تصمیمی اتخاذ نشود، برنامه ای وجود نخواهد داشت مدیران گاهی اوقات ملاحظه می کنند که تصمیم گیری شغل اصلی انها را تشکیل می دهد زیرا مداوما باید انتخاب کنند چه کاری باید انجام شود، چه کسی آن را انجام دهد چه زمانی، درکجا و حتی چطور باید انجام گیرد. به هر حال تصمیم گیری فقط گاهی در برنامه ریزی است همچنین قسمتی از زندگی روزانه هر فردی است.
برخی از شرکتها ملاحظه کرده اند که تهیه و انتشار مفروضات برنامه ریزی، فرضیاتی که کاربرد زیادی در برنامه ریزی دارند و ارائه آن به افراد مربوطه بسیار عاقلانه است، البته این مفروضات باید تازه و بهنگام نگه داشته شود این شرکتها همچنین از مدیران خود می خواهند که مفوضات تکمیلی را در هنگام ارائه بودجه یا سایر برنامه های مربوط تهیه و پیشنهاد نمایند. برای یک مدیر بسیار خطرناک است که تصور نماید بعد از تصویب برنامه و اتخاد تصمیم دیگر تعیین مفروضات ضرورتی ندارد . حقیقت این است که تا وقتی که یک شخص تمام عملیات راانجام نداده است ، تصمیم گیری وجود دارد وتصمیم گیری خوب موقعی انجام می شود که شخص مسئول تصویرروشنی ازمحیطی که تصمیمات درآن اجرا می گردد، داشته باشد.
سوالاتی برای بحث و بررسی
یک مسئله تصمیم گیری را در مقابل خود قرار داده و مفروضات حیاتی برنامه ریزی احاطه کننده آن را مختصراً شرح دهید. چه تعدادی از آنها مربوط به دانش و چه تعدادی مربوط به پیش بینی است؟ چه تعدادی کیفی و چه تعدادی کمی هستند؟ چه تعدادی در کنترل شما هستند؟
یک پیش بینی فروش اغلب هم به عنوان یک برنامه و هم به عنوان یک مفروض در نظر گرفته می شود. اظهار نظر نمایید.
مفروضات عمده ای را که به نظر شما شرکت «فوردموتور» برای پیش بینی فروش اتومبیلهای ود در 2 سال آینده لازم دارد، مشخص نمایید.
آیا اهداف، خط مشیها، و روشها می توانند برای برنامه ریزی به عنوان مروضات در نظر گرفته شوند؟
توضیح دهید چگونه مفروضات یکسان به هماهنگی برنامه ها کمک می کنند.
مفروضات چطور باید ایجاد و انتقال یابند؟
دقیقا شما چطور می توانید تکنیک «دلفی» را برای تعیین مفروضات مسائل عمده اجتماعی شرکتی که در 10 سال آینده با آنها مواجه خواهد شد، مورد استفاده قرار دهید
تصمیم گیری به عنوان گام مهمی در برنامه ریزی
قبلا توضیح داده شد که تصمیم گیری بخش عمده ای از برنامه ریزی است. در حقیقت هسته اصلی برنامه ریزی شرح فراگرد تصمیم گیری است. به این ترتیب تصمیم گیری ممکن است به این ترتیب تصور شود: 1. تعیین مفروضات، 2. تعیین گزینه ها، 3. ارزیابی گزینه ها، 4. انتخاب یک گزینه یعنی اتخاذ یک تصمیم. اگر چه در این فصل راجع به منطق و تکنیکهای انتخاب بحث می شود ولی در واقع تصمیم گیری به عنوان گامی در برنامه ریزی در نظر گرفته شده است.
معقولیت و تصمیم گیری
تصمیم گیری موثر مستلزم یک انتخاب منطقی است. ولی معقولیت چیست؟ چه موقع یک شخص منطقی فکر می کند یا تصمیم می گیرد؟ غالبا تصوی می شود که حل کردن مسئله، تفکر یا تصمیمی منطقی است، و گاهی اوقات یک مسئله به عنوان حالتی از ابهام، عدم اطمینان، یا هرج و مرج تعریف شده است. ولی اگر هدف یک شخص در وضعی مبهم، نامطمئن یا نامنظم قرار داشته باشد، مسلما هیچ مسئله ای وجود نخواهد داشت و نیازی به تصمیم گیری نیز نخواهد بود.
بنابراین ملاحظه می شود که قبل از تصمیم گیری منطقی شرایط معینی باید وجود داشته باشد. در وهله اول باید برای تحقق هدفی کوشش شود. ثانیا باید درک روشینی از گزینه ای که در جهت تحقق هدف است، داشت. ثالثا باید بتوان گزینه ها را در پرتو هدف مورد نظر ارزیابی کرد، و بالاخره باید گرایش داشت بهترین گزینه را برای تحقق هدف انتخاب کرد.
در زمینه مدیریت به ندرت می توان کاملا منطقی بود. چون اولا هیچ کس نمی تواند درباره گذشته تصمیم بگیرد، تصمیات باید در آینده اجرا شوند و آینده تقریبا شامل عدم اطمینان است. ثانیا به سختی می توان تمام گزینه های تحقق یک هدف را تشخیص داد، زیرا در بیشتر موارد راههای زیادی برای رسیدن به یک هدف وجود دارد.
آنچه یک مدیر می تواند در نظر بگیرد یک معقولیت محدود اس. برخی از مدیران برای اینکه می خواهند کاملا منطقی باشند اجازه می دهد عدم علاقه آنان به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
اطلاعات در مورد تصمیم گیری برای مدیریت میانی
این بخش طبیعت مدیریت میانی در سایه نگاه کارهای مدیر را بررسی می کند و اطلاعات جمع آوری شده او را مورد بررسی قرار می گیرد و زخیره می کند. این طور بیان می شود که شغل او یکی از مراحل اطلاعات آماری را در مورد کمک های لازم برای آسان کردن کارش می دهد.
مقدمه
این واقعاً یک بخش مقدماتی است. اگر چه علاقه مند به جمع آوری اطلاعات عادی مدیران هستم، اما اخیراً تصمیم گرفته ام که به مراحل اطلاعاتی در مدیران میان، دقیق تر نگاه کنم. این مدیران نسبت به مدیران ارشد متفاوت عمل می کنند .تصمیم گیران در سطح بالا برای مطالعه سخت است، اما مدیران میانه که هر روز تصمیمات زیادی می گیرند مانند دریای ناشناخته ایی هستند که در اطراف من هستند و برای تمام زندگی کاریم بوده اند. اگر چه بیشتر مشاهدات در طول مطالعات من در کتابخانه انگلیسی بدست آمده است. تصویر فعالیت مدیران میانه دیگر از آنهایی که در کتابخانه بوده اند درست نیست، نسبت به آن چیزی که من در جاهای دیگر مشاهده کرده ام. همچنین دیدگاهها و محاسبات تماماً برای خودم است و محاسبات کتابخانه بریتانیایی را ارائه نمی دهد.
این بخش ابتدایی است به خاطر اینکه افکار اولیه مرا ثبت می کند. این ها ممکن است اطلاعات جامع را بوجود آورند اما آنها اتصلاتی برای رد و انکار هستند. اگر شما مایل باشید . بعضی از وجوه موضوع را برای مطالعات بعدی پیشنهاد می کند. این افکار، بر پایه یک سری از بررسی های نمونه های کوچک از مدیران متوسط خواهم شده توسط دیدگاهها در 30 سال قرار گرفته است. این بخش اطلاعاتی را توضیح می دهد که عادات انواع مدیران میانی را که من با آنها کار کرده ام و می شناسم را بیان می کند. او حداقل یک لایه از مدیریت را داشت که به او گزارش می شد. او در عوض با تعداد زیادی از همکاران در همان سطح مشابه یک مدیر ارشد را گزارش می کرد که می تواند یک راهنمای اجرایی باشد.
سازمان یک سرویس به حساب می آمد ، اگر چه با حداقل فعالیت های تولیدی، یا با داشتن یک بخش بزرگ خدماتی در داخل آن مدیر وسطی ما تمایل دارد که برای یک بخش بزرگ از فعالیت های سازمان مسئول باشد، کارمندانی با 50 تا 500 نفر داشته باشد که تعداد قابل توجهی از آنها فارغ التحصیل شده اند.
در بسیاری از کشورها ، اصطلاح اجرایی ، به نظر می رسد که به عنوان معادلی بالاتر برای مدیر به کار برود. به طور شخصی من این مسئله را ندید می گیریم ، به خاطر اینکه فهم من از کلمات طوری است که اجرایی را کسی می دانم که به سمت تعلیمات و دستورات مفید سوق داده می شود، در حالی که مدیر کسی است که این دستورات را پخش می کند. و از آنجایی که همچنین مخالف هستم که مکانیک ها را مهندس بنامم و تایپیست ها را منشی ، به طور مشخص من یک مدل قدیمی هستم، و اگر شما بخواهید می توانید اجرایی را به جای مدیر قرار دهید (جایگزین کنید)
بنابر این ما تصمیم داریم که فعالیت های تصمیم گیری آنها را بررسی کنیم و ارتباط آنها را با اطلاعات و مدارک ، ما می توانیم با اطمینان تصور کنیم که مدیر میانی ما یک عضو مفید از سازمان است، شخصی که ارزش ها را به هر چیز ی که در ارتباط با آنهاست ، می افزاید. او فقط یک مرد میانی بی تحرک نیست ، بلکه هم جریان اطلاعاتی و هم آزادی عمل در اختیار اوست. اگر ما به این مدارک روی میزش نگاه کنیم ما ممکن است احساس کنیم که همانطور که جلو و عقب می رود، مدیر مشاهده می شود و قضاوتهای سخت را نمی گیرد.
این تصمیم گیری شامل اطلاعات منتقل شده می شود. تصمیم باید با آنهایی که برای انجام آن به کار رفته اند، به کار رود. یا اینکه باید اینطور باشد که در مورد تصمیم هایی که هیچ چیزی انجام نمی دهد و یا منتظر نمی مانند که ببینند چطور وقایع بوجود می آیند؟ این موضوعی نیست که نیاز ب ارتباط داشته باشد. با تطابق و هماهنگی مثالی اتفاق افتاد وقتی که من در خانه در حال نوشتن این پاراگراف بودم. یکی از کارمندانم تلفن کرد که اطلاع دهد که یک برنامه جنجالی خاص تلویزیون دنبال اجاره بود که نمایش را در کتابخانه برای برنامه های ارتباط با مجوزها ، به عهده گیرد. او حدس زده بود که این ممکن است ارتباط داشته باشد با نزاعهای اخیر در مورد خصوصیات عقلانی که براه روشی که سیستم عمل می کند مهم است. بعد از توجهات و جستجوی برای ابزار همکاران ، او اجازه داده ، اما آنرا به عنوان گزارشی در نظر گرفتند. مقتدران عمومی حساس هستند.وقتی رسانه شروع به جستجوی کار می کند و یک دستور وجود دارد که من باید ارتباط داشته باشم، بنابر این می توانم تصمیم بگیریم که آیا به ادارة مطبوعات زنگ بزنم یا نه. مسألة مبهم در تماس تلفنی احساسی بود که چیزی نیاز به انجام دادن دارد که تضمین کند که برنامه تغییر نمی کند که به برای کتابخانه بسیار مهم باشد، اگر چه فقط چیزی که انجام می شد واضح نبود و او را به من واگذار کرد که در موردش فکر کنم و در مورد انجام دادن آن تصمیم گیری کنم. اینجا ما اطلاعات ساده ایی داریم که به مدیر میانی داده می شود و او را قادر به تصمیم گیری می کند. به هر حال ، این مسئله ساده مرا قادر می سازد که به سه نکته دیگر هم اشاره کنم. اول اینکه تمام عمل شامل اطلاعاتی می شود و نه چیز دیگر. دوم اینکه تمام اینها به صورت شفهی اتفاق می افتد. هیچ چیزی نوشته نمی شود و هیچ مدرکی نتیجه نمی شود. سوم اینکه مدیریت میانی بعد از اینکه عمل ظاهر شد، بوجود می آید. تمام فعالیت های زنجیره ی مدیریت و تصمیم گیری در حد بالا بوجود نمی آید. بیشتر اوقات مدیر میانی در تصمیم گیری ها و قضاوت و نتایج عظیم تر از وقایع نقش دارند. به همین دلیل بهترین ابزار او تجربه است به عبارت دیگر یادآوری اطلاعات از حافظه او.
اما من خودم را به یک وجه محدود نمی کنم . یعنی اینکه برای گفتن نکات ذکر شده در بخش، وقایع واقعی وجود دارد. وقایع به جزئیات وقوع بررسی می شوند در طول مدت تقریبی کوتاهی ، آنها برای بررسی های عددی در طول سه هفته در ژنویه و در فیبریه یک سال به کار رفتند و بقیه در طول سه ماه اول . اما همانطور که قبلاً گفتم من همچنین تجارب مدیران میانی را در سی سال کار کردن با آنها جمع کرده ام. در اینجا لازم است که تشکر کنم از دکتر فیلیپ هیل در کتابخانه دانشگاه کمیریج ع از آنجایی که کاری که من انجام دادم با پروژه او برای بررسی ارزش تکنولوژیهای اطلاعاتی برای تصمیم گیری مدیران، متناسب است. بدون ثبت ها و یادداشت های او از مطالعات و بحث های ما از درس هایی که ظهور خواهند کرد، این بخش در زمان مشخص نوشته نمی شد.
مراحل مدیریتی = اجازه دهید برای دقایقی کوتاه به مراحل مدیریتی نگاه کنیم. یک مدیر فقط یک کار را انجام می دهد، او اطلاعات را مرحله بندی می کند. کار او به طور کل شامل جذب اطلاعات می شود و به کار بردن آنها برای حل مشکلات ، تصمیم گیری و اطلاعات ارتباطی . ورودی اطلاعات شامل چیزهایی می شود که او می شود، چیزی که می خواند و موقعیت هایی که مشاهده می کند. نتایج و خروجی اطلاعات شفاهی می باشد و یا نوشتاری.