لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
تفاوت بین تمدن و تکنولوژی و فرهنگ
هرسکویتس در تعریف تمدن می نویسد ((تمدن عبارت است از مجموعه ی دانشها ،هنرها ،فنون ،آداب و رسوم تاسیسات نهادهای اجتماعی که در پرتو ابداعات و اختراعات و فعالیتهای افراد و گروههای انسانی طی قرون و اعصار گذشته توسعه و تکامل یافته و در تمتم قسمتهای یک جامعه و یا چند جامعه که با هم ارتباط دارند رایج است مثل تمدن مصر تمدن ایران و هر کدام دارای ویژگیهایی است که به عوامل جغرافیایی ،تاریخی و تکنیکی خاص بستگی دارد.)) (روح الامینی ،1377،ص49)
مارسل موس : تمدن مجموعه ای است به قدر کافی بزرگ از پدیده های شهر نشینی به قدر کافی متنوع و به قدر کافی با اهمیت از نظر کمی و کیفی و معمولا بین چند جامعه مشترک است. (روح الامینی ،1377،صص49-50)
ویل دورانت اندیشه هاو فعالیت های فرهنگی جوامع را وقتی در شمار تمدن به حساب می آورد که شهرنشینی تکامل یافته باشد.وی تمدن را عبارت از نظم اجتماعی می داند که در اثر وجود آن خلاقیت فرهنگی امکان پذیر می شود و جریان پیدا می کند .وی همچنین تمدن را تابع عواملی چند می داند که یا سبب تسریع در حرکت آن می شود و یا آن را از سیر و حرکتی که در پیش دارد باز می دارد و این عوامل به نظر او عبارتند از شرایط معرفه الارضی ،جغرافیایی ،اقتصادی ،زیستی ،روانی ،نظم سیاسی وحدت زبانی و قانون اخلاقی. (روح الامینی ،1377،ص50)
با توجه به تعاریف فوق می توان گفت که هر تمدنی با یک یا چند اندیشه اساسی شکل می گیرد.ممکن است علت شکوفایی تمدنی در عرصه اقتصاد باشد. مثلا تمدن اروپا . تمدن بیشتر به جنبه های مادی و تکنولوژی زندگی انسانها اشاره دارد.که فراتر از قومیت هاست.میراث انسانها در طول تاریخ بشر می باشد.
افرادی مثل ویل دورانت شهرنشینی را لازمه ی تمدن دانسته اند.با رجوع به تقسیم کار دورکیم شاید به این علت که در شهر به دلیل تراکم جمعیت و افزایش نیازها تقسیم کار پیچیده می شود این تقسیم کار در تمام نهادهای بشری مثل اقتصادی ، سیاسی،اجتماعی اتفاق می افتد.و در این حال با راه یافتن تکنولوژی به آن و شکل گیری ابداعات و اختراعات تمدن بروز می کند. عناصر تمدن می تواند نیازهای مادی ساکنانش را برآورده کند.
تمدن، هویت هر جامعه و از نشانههای بارز فرهنگ آن است. شناخت تمدن هر جامعه کمک مینماید تا نسبت به جهان بینی و دیدگاه آن جامعه نسبت به زندگی پی برد.
تمدن ها پدیده هایی پویا هستند که انشعاب می یابند در هم ادغام می شوند .و سر انجام افول می کنند.
تعریف فرهنگ Culture ))
در بین تمامی موجودات زنده انسان تنها موجودی است که دارای فرهنگ است.چون متفکر و ناطق است.
فرهنگ بنا بر دیدگاههای مختلف ، تعاریف گوناگونی دارد..با وجود نقاط مشترک در تعاریف اما باز هم هرکدام از آنها جنبه ای از زندگی انسان را در نظر گرفته اند که برای فرد دیگر آن ممکن است فرهنگ نباشد.
فرهنگ را بیشتر جنبه های معنوی انسان و جامعه و تمدن را به جنبه های مادی اطلاق می کنند.به عبارتی فرهنگ درماست و تمدن درابزار ماست.(رادمنش،1370،ص17)
رالف لینتون فرهنگ را ترکیبی از رفتار مکاتب می داند که به وسیله اعضای جامعه معینی از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود و در میان افراد یک جامعه مشترک است.(طباطبایی، 1385،ص1)
هرسکویتس می گوید فرهنگ بنایی است بین تمامی باورها رفتارها واکنشها ارزشها و مقاصدی که شیوه زندگی هر ملا را مشخص می کند و از هر آنچه یک ملت دارد از آنچه می کند و هر آنچه می اندیشد.
با توجه به تعاریف فوق فرهنگ را محصول معنوی مشترک جامعه انسانی می دانند که شامل آداب و رسوم ،رفتارها و عقاید می باشد .و می تواند علت تمایز یک جامعه با جوامع اطرافش شود.فرهنگ می تواند با تعریف دورکیم از واقعیت اجتماعی همخوانی داشته باشد. چون فرهنگ پدیده ای فرافردی است که با از بین رفتن یک انسان از بین نمی رود بلکه به نسل بعدی منتقل می شود.
تمدن از دیدگاه مکاتب انسانشناسی
مکتب تطور گرایی
نظریه پردازان تطورگرایی تمدن را معادل فرهنگ دانسته و در تعریف فرهنگ بین آنهانقاط مشترک وجود دارد.همه آنها فرهنگ را مجموعه ای از عقاید ،آداب و رسوم و...می دانند.به طور کل جنبه معنوی برای فرهنگ در نظر می گیرند.و آن را چیزی می دانند که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود.
َلینتون از اشاعه گراهاست و در مورد تمدن می گوید هر تمدنی خود را به یک بعد خاص مثل بعد فنی ،هنری ،معماری...متمایل کرده و در آن بعد به جلو رفته است. و معتقد است تمدنها همیشه رو به جلو نیستند.
مقایسه فرهنگ و تمدن
1-تمام جوامع دارای تمدن نیستند اما هیچ جامعه ای را نمی توان یافت که دارای فرهنگ نباشد.
2- بعضی از صاحب نظران در تعریف تمدن فرهنگ را لحاظ کرده اند.و فرهنگ را مبنای تمدن دانسته اند.مثلا رضا داوودی از متفکران ایران می گوید :تمدن صورت خاص زندگی مردم بر مبنای فرهنگ و تفکر است.به عبارت دیگر تمدن مجموعه ی آداب و رسوم و سنن و رفتار و کردار و فنون و صنایعی است که با تعلق به اصول و مبانی است ،نه آنکه بسط و تحول تمدن به خودی خود بتواند موجب تفکر تازه باشد.( منصورنژاد ،1381،ص18 )
و یا کسی مثل اشپنگلر معتقد است که تمدن در بستر زمان شکل می گیرد.
3- بعضی تمدن و فرهنگ را معادل هم می دانند.و تعریف یکسانی از هر دو ارائه داده اند.مثل تایلر که فرهنگ و تمدن را همه ی میراثهای نوع بشری می داند.
4-تمدن و فرهنگ هر دو تحت شرایط محیط جغرافیای شکل می گیرند.مثلا درمصر رود نیل یک عامل مهم در بروز تمدن بود. مراسم برف چال( زن شاهی )در آب اسک آمل زمانی که برف کوه در اردیبهشت در حال آب شدن است انجام می شود.
5-بعضی ها مثل دکتر شریعتی فرق بین تمدن و فرهنگ را این طور گفتند: تمدن مجموعه ی اندوخته ها ،ساخته های معنوی و مادی در طول تاریخ انسان و فرهنگ عبارت است از مجموعه ساخته ها و اندوخته های مادی و معنوی یک قوم یا نژاد خاص در طول تاریخ.
شریعتی به نظر می رسد محدوده جغرافیایی را علت تفاوت تمدن و فرهنگ می داند.مثلا تمدن ایرانی که شامل نژادها و قومیت های مختلفی همچون لر ،کرد ،فارس... می باشد که دارای فرهنگهای مختلف و متفاوت از هم هستند اما تنها یک قوم در متمدن شدن ایران نقش نداشت بلکه همه باهم در به اوج رسیدن و متمدن شدن ایران نقش داشتند .
منابع
رادمنش،عزت الله،سبکهای تاریخی و نظریه های نژادی ،انتشارات کویر ،1370
روح الامینی،محمود،زمینه ی فرهنگ شناسی ، انتشارات مهدی ،1377
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
امروزه باوجود پیشرفتهای علمی و فن آوریهای شگرف تمدن بشری، پیشگیری و درمان معلولیت های مختلف و محو پدیده ناخوشایند نابینایی ـ به جز در مواردی بسیار معدود ـ آرزویی بیش نیست. نابینایان به عنوان قشر غیرقابل اغماضی از جامعه در سطوح مختلف سنی مطرحند. کودک نابینا برای نخستین بار در فضای خانواده نفس می کشد. افراد خانواده نخستین کسانی هستند که کودک نابینا حضور آنها را درک می کند. بنابر این پدر ومادر کودک نابینا نخستین آموزگاران و سازندگان بنای شخصیتی اویند.
پدر ومادری که بطور غیرمنتظره کودک نابینایی را در آغوش می گیرند با احساسی آمیخته با ناباوری و عدم قبول این واقعیت ناخواسته، اضطراب اندیشه «چه کنم» امروز و نگرانی و وحشت «چه خواهد شد» فردا، روبرو می شوند. این احساس مخرب در روحیه و احساسات این طفل کوچک و معصوم اثر می گذارد. احساس ناامنی را در ضمیر او تقویت می کند. اتکای به نفس را از او می گیرد و به خود یاری و استقلال وی زیان می رساند. به همین جهت آموزش و راهنمایی پدر ومادر کودک نابینا در درجه اول ضروری تر از خود اوست. والدین کودک نابینا، نابینایی او را فاجعه یی بزرگ می پندارند و نمی دانندکه درک آنها از فرزندشان به کلی با درک وی از خودش متفاوت است. کودک نابینا ابتدا اصلاً نمی دانسته که از چه چیزی محروم شده و یا چه چیزی را از دست داده است و دیگران با او متفاوتند.
این ناآگاهی از خود، تا مدتها ادامه دارد. کودک نابینا در سنین پیش از دبستان آمادگی پذیرش آموزشهایی را دارد که به کسب محارتهای خودیاری منجر می شود. لیکن از آنجایی که بیشتر مراحل یادگیری در این سنین از طریق تقلید صورت می گیرد، شایسته است دیگر حواس وی به حدی تقویت شوند که بتوانند جایگزین حس بینایی شوند. در حین تقویت حواس در هر فرصت مناسب با گفتن مطالبی شیرین و جذاب محیط پیرامون او را توصیف و قابل درک نمود تا قادر به تقلید شود. همچنین باید به رشد حرکتی و تقویت مهارتهای جهت یابی کودک توجه خاصی داشت. کودک در این سنین دارای انرژی فراوان و هیجان بسیار، برای تحرک وبازی است و بتدریج به تفاوتهای خود با دیگران پی می برد.
کم کم به محدودیتهای خود می اندیشد، و احساس عدم امنیت نسبت به محیط پیرامونش در وی به وجود می آید. در این زمان باید کودک را دریافت. باید او را با محیط آشنا کرد تا احساس امنیت کند.
شرایط شرکت او را در بازیهای گروهی با همسالانش فراهم ساخت. او را با توانمندیهای خود آشنا کرد و مقدمات بروز استعدادها و توانایی هایی را فراهم ساخت. اگر کودک رها شده و در خود فرو رود، بتدریج از فرآیند رشد عقب مانده و از بستر طبیعی اجتماع منزوی می شود.
بدون شک نقص بینایی در احراز تجربه و کسب دانش محدودیتهایی ایجاد می کند، ولی این محدودیت ها به آن اندازه نیست که فرد نابینا را از تمام فعالیت های آموزشی، فراگیری حرفه و تجربه اندوزی محروم گرداند. چه بسیارند افراد نابینا که در آموزش بسیاری از علوم و فنون از بینایان نیز بهتر عمل کرده اند. نابینایان در علوم انسانی پیشرفتی قابل توجه دارند. در موسیقی ممتاز می شوند.
برخی از کارها را مشترکاً با بینایان انجام می دهند. فکر و دست آنان با کمک و دید بینایان بر بسیاری از مشکلات فایق می آید.
آموزش و پرورش کودکان و بخصوص نابینایان درگرو اتحاد مستمر و محکم اولیا خانه و مدرسه امکان پذیر می گردد. متولیان امور آموزشی و پرورشی باید از وحدت رویه و وفاق کامل و تقسیم کار مناسبی برخوردار باشند تا اجرای صحیح وظایفشان، به اهداف عالی هم نزدیک شود. اولیاً خانه و مدرسه دانش آموز نابینا، ضمن برقراری جلسات و ملاقات های مستمر و مکرر، آموزش و پرورش فرزندشان را جریان می دهند و از هر گونه وقفه یا عدم هماهنگی جلوگیری می کنند. به این ترتیب تحصیل دانش آموز نابینا بی وقفه استمرار خواهد داشت، تا چشمان خاموش او بتواند فانوس راه خود و دیگران باشد.
زندگی امروز حاکی از ایده های نوینی است که مبتنی بر پرورش تفکر و استدلال افراد می باشد. ایجاد عادت به تفکر و استدلال در کودکان بوسیله پرورش خلاقیت امکان پذیر است و این امر برعهده خانواده و مدرسه است.خلاقیت بکارگیری توانایی های ذهنی برای ایجاد یک فکر و مفهوم جدید است لذا برای خلاق بودن باید آنگونه فکر کرد که دیگران فکر نمی کنند.کودکی که دچار آسیب بینایی است ممکن است دوره های حساس رشد را به خوبی طی نکند و با مشکلات اجتماعی و عاطفی بسیاری مواجه شود. بینایی، انگیزه تعامل با دیگران و کشف محیط را در کودک ایجاد می کند، بنابراین ضروری است که والدین و مربیان این کودکان، محیط را برای پرورش همه جانبه آنان مهیا سازند و حتی می توان انتظار را از این حد نیز فراتر برد و با اتخاذ روشهایی ساده به پرورش خلاقانه آنان پرداخت.راه های گوناگون و متنوعی برای پرورش خلاقیت در کودکان وجود دارد که تقریباً تمام آنها برای کودکان آسیب دیده بینایی نیز کاربرد دارد، برخی از این راهها عبارتند از:-تشویق کودکان به طرح سؤالها و پاسخهای عجیب و غریب که سبب ارتقای رفتار خلاق و تعمیم آن به سایر زمینه های زندگی می گردد.-آموزش مهارتهای پژوهشی، حل مسئله و طرح مسئله.کسب این مهارتها به کودکان کمک می کند تا در عرصه های مختلف زندگی بتوانند مسائل و مشکلات را بطور عاقلانه حل کنند.-تشویق و ترغیب کودکان به انجام کارهای متنوع هنری.هنر به کودک آرامش می بخشد، روح کنجکاوی، تحقیق و سازندگی را در او بیدار می
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسمه تعالی
عنوان تحقیق :
تمدن و فرهنگ ایران بعد از اسلام
نام دبیر :
جناب آقای دلارام
محقق :
احمد نورزی
کلاس 202 انسانی
مدرسه شهید حمید کیخازاده
فهرست مطالب صفحه
نگاهی کلی به تاریخ 1
قدرت فرهنگی 1
فرهنگ ایران باستان 2
فرهنگ ایرانی – اسلامی 2
ایران باستان 3
هخامنشیان 5
تمدن و فرهنگ هخامنشی 6
لباس ویژه شاهنشاه 6
کشورداری 7
سپاه ایران 8
میراث تمدنهای گذشته 9
پایتخت هخامنشیان 10
بنای تخت جمشید توسط داریوش 11
پایتخت سلسله های بعدی 12
تخت جمشید 12
اسناد تخت جمشید و کارگران مزد بگیر 14
تصویری از عظمت کاخها 15
خط میخی هخامنشی 16
تاریخ خط میخی 17
کتیبه های داریوش 19
پیدایش خط میخی 20
منابع 21
نگاهی کلی به تاریخ
کشور و تمدنی بسیار پیچیده و شگفت انگیز ؛ با تاریخی بسیار درخشان و طولانی . از اولین مکان هایی که بشر زندگی دسته جمعی را بنا نهاد و شهرها و بناهای درخشان را به وجود آورد . کشوری در چهارراه تمدن های بزرگ بشری ، از یکسو هم مرز با هند و از سویی دیگر از سمت شمال شرقی و آسیای میانه در مراوده ای دائمی با فرهنگ و تمدن بزرگ چین . از سمت غرب هم مرز با یونان و امپراطوری روم شرقی و از سمت شمال در مراوده و مواجهه ای دائمی با روس ها و از سمت جنوب نیز اعراب . اعرابی که با معرفی اسلام به ایران زمین ، نقشی مهم و چشمگیر در تکامل فرهنگ ایرانی ـ اسلامی ایفا نمودند .
قدرت فرهنگی
شاید شگفت انگیزترین ویژگی ایرانی ، بقای فرهنگ خاص آن باشد . فرهنگی که با تکامل ها و تغییرات آن ، از دیرباز تا به امروز ادامه یافته است و در برهه هایی از زمان ، درخشان ترین محصولات تمدنی را به بشریت عرضه داشته است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
تمدن بین النهرین
اولین تمدن در بین النهرین
بیشتر مورخان و باستانشناسان عقده دارند که بین النهرین محل پیدایش تمدن بوده است . وجود رودخانه پر آب ، آنرا مهد مهمترین تمدنهای رودخانه ای ساخت و موقعیت ارتباطی بسیار مناسب آن ، موجب تماس با سرزمین های دیگر و در نتیجه پیشرفت و انتشار تمدن گردید . چنانچه بعضی از علوم و از همه مهمتر احتملا پیدایش خط از بین النهرین باستان می باشد . نخستین شهر های مهم تاریخ نیز در همین سرزمین بوجود آمدند و بدنبال خود قواعد زندگی مدنی را پدید آوردند . برتری محسوس تمدن بین النهرین باستان ، آن سرزمین را کانون توجه اقوام همجوارش ساخته بود و از این رو رفت و آمد اقوام و درگیری میان آنان ، اگر چه از یک سو موجب پر تلاطم شدن تاریخ آن گردید از سوی دیگر موجب تنوع و توسعه فرهنگ نیز می شد . در پی این تاریخ پر فراز و نشیب در حالیکه بیش از 3000 سال از حیات تمدنی بین النهرین باستان می گذشت در حدود 500 ق . م حیات سیاسی آن به پایان رسید و جزئی از تاریخ ایران باستان گردید .
بین النهرین
رودهای دجله و فرات هر دو از کوهای پر برف مشرق آسیای صغیر سر چشمه می گیرند . این دو رود پس از پیچ و خم های فراوان به سمت جنوب جریان یافته و با پیمودن صدها کیلومتر به خلیج فارس وارد می شوند . این دو رود بسیار پر آب و بزرگ هستند . بخصوص در فصل بهار که برفهای نواحی کوهستانی آسیای صغیر آب می شوند ، آب آنها بسیار زیاد می شود که معمولا منجر به طغیان و سیلاب رود می گردد . جز نواحی علیای دجله و فرات ، بقیه مسیر آنها در دشت وسیعی جریان دارد که بین النهرین نامیده می شود و به معنای میان دو رود است .
تاریخ سیاسی بین النهرین
جنوب بین النهرین را سومر می نامیده اند . کشفیات باستان شناسان نشان می دهد که سومر از هزاران سال پیش ساکنانی داشته که کم کم فنون بهره برداری از آب رودخانه را فرا گرفته بودند . در حدود 5000 سال پیش مردمی به این سرزمین مهاجرت کردند که سومری نامیده می شوند . در مورد نژاد سومریان و اینکه ابتدا در کجا زندگی می کرده اند اطلاع دقیقی در دست نیست . طبق افسانه های سومری ، آنها از طریق دریا یعنی خلیج فارس به سومر وارد شده اند .
سومری ها با تسلط بر جنوب بین النهرین و با استفاده از تجارب ساکنان قدیمی آن سرزمین شیوه خشککردن باتلاقها ، حفر نهرها و کشاورزی را فرا گرفتن و بتدریج شهرهای بزرگ و آباد ایجاد کردند . شهرهای متعددی و بزرگ سومری نشان دهنده کشاورزی پر رونق سومریان و نیز تجارت گسترده آنان با سرزمین های اطراف می باشد .
شهر های سومر هر یک دارای دولتی مستقل بودند و از یک حکومت مرکزی اطاعت نمی کردند . هر شهر علاوه بر زمیبنهای زراعی ، شبکه آبیاری و دولت ، دارای یک معبد نیز بود . این معبد که به شکل ساختمانی پلکانی بود زیگورات نام داشت . معبد توسط شخصی به نام انسی اداره می شد . انسی علاوه بر مقام مذهبی ، فرمانروایی شهر را نیز بر عهده داشت
سومریان تاریخ خود را به دو دوره قبل از طوفان و بعد از طوفان تقسیم می کردند . نخستین شهر مهم آمنان اریدو نام داشت . در سال 4000 سال پیش اریدو شهری مهم بوده است . اما 3000 سال پیش شهر اور اهمیت بسیار یافت و طولی نکشید که شهر دیگری بنام نیپور شهرت بسیار یافت زیرا دارای معبد بسیار مهمی بود . هر یک از این شهرهاو شهرهای دیگر سومر ی برای مدتی توانستند قدرت خود را گسترش دهند و بر تمام یا قسمتی از آن سرزمین حاکم گردند . در نتیجه این جنگها دولت سومری را ضعیف کرد و سرانجام استقلال خود را در برابر اقوام که سرزمینشان را مورد حمله قرار داده بودند از دست دادند .
اکد
در اواسط هزاره سوم قبل از میلاد گروهی از اقوام سامی از صحرا به شمال سرزمین سومر وارد شدند و آنجا را تصرف کردند . این گروه از اقوام سامی اکدی نامیده می شدند . و بتریج صاحب دواتی نیرومند شدند که به دولت اکد معروف شده است .
کسی که دولت اکد را قدرتمند ساخت سارگن نام داشت . او با استفاده از جنگهای سومر توانست بر آن سرزمین غلبه کند و حتی سرزمین های مغرب بین النهرین تا سواحل مدیترانه را تصرف نماید . تا قرن 22 ق . م اکدی ها تا آن اندازه جذب فرهنگ سومری شده بودند که دیگر جزو سومریان محسوب می شدند . در نتیجه در این قرن سومریان بار دیگر فرصت یافتند که استقلال شهرهای خود را احیا نمایند . اما هجوم اقوام گوتی که در کوهستان زاگرس زندگی می کردند مانع از این امر شد و برای مدتی سومر دچار ویرانی و نابسامانی گردید .
پس از تهاجم گوتی ها ، سومریان برای مدتی به رهبری فرمانروایان شهر اور استقلال خود ار باز یافتند اما هجوم همسایه شرقی آنها یعنی دئلت ایلام که قلمرو آن در دشت خوزستان قرار داشت ضربه سختی بر سومر وارد ساخت . بدنبال آن حمله دسته جدیدی از اقوام صحرانشین در 2000 ق . م برای همیشه به حیات سیاسی سومر خاتمه داد .
بابل
مهاجماین که 2000 ق . م به سومر وارد شدند دسته ای از اقوام سامی بودند که آموری نام داشتند . آنان پس از تصرف سومر دولتی بوجود آوردند که به دولت بابل معروف شده است . زیرا پایتخت این دولت شهر بابل بود . بابلی ها با استفاده از دستاوردهای تمدن سومری دولت نیرومندی ساختند و تمامی ساکنان را به اطاعت خود در آوردند .
اوج قدرت دولت بابل در زمتان پادشاه معروف آن حمورابی بود . حورابی در قرن 18 ق . م حکومت می کرد و علاوه بر بین النهرین بعضی از نواحی اطراف آن را نیز در تصرف داشت . پایتخت او شهر بابل نیز بزرگ و آباد بود . بیشتر شهرت حمورابی به خاطر مجموعه قوانین و دستوراتی است که بدستور او بر سنگ استوانه ای شکلی نوشته شده و در مرکز شهر قرار داشته است تا همگان از آن مطلع شوند . این سنگ نوشته قدیمی ترین قانون مدون کشف شده بشمار می رود . مجموعه قوانین حمورابی درباره حقوق مالک ، پدر ، وظایف فرزندان و امثال آنها می باشد .
پس از حمورابی جانشینان او برای مدتی قدرت و قلمرو دولت بابل را حفظ کردند اما آنان به سختی موفق به انجام این کار شدند . هجوم اقوام مختلف از اطراف فرصت لازم برای تقویت دولت را بوجود نمی آورد . در قرن 16 ق . م قومی بنام هیتی از سمت شمال بابل را مورد تهاجم قرار داد . در همان قرن هجوم قوم کاسی که در کوهستانهای زاگرس بسر می بردند ، مقاومت دولت بابل را در هم شکست . کاسی ها بین النهرین را تاراج و تخریب نمودند و اگر چه نتوانستند تسلط خود را بر آن سرزمین حفظ کنند لیکن پس از آنان دولت مهاجمی به نام میتانی ضربات سخت تری بر بابل وارد ساخت . در چنین شرایطی دولت بابل قسمت های وسیعی از بین النهرین را از دست داد و سرانجام قلمرو آن محدود به نواحی جنوبی و ساحلی بین النهرین گردید . پس از آن دولت بابل تبدیل به دولتی کوچک و کم اهمیت گشت و شهر بابل بارها دستخوش هجوم و غارت شد در شرایطی که دولت بابل آخرین روزهای خود را می گذراند دسته ای از اقوام سامی بنام آشوریان از سمت صحرا به شمال بین النهرین وارد شدند و بنیان دولت جدیدی را نهادند .
آشور
آشوریان از جمله اقوامی سامی نژادی بودند که در هزاره دوم قبل از میلاد به بین النهرین وارد شدند . نام این قوم برگرفته از نام آشور رب النوع مورد پرستش آنان بود . از خصایص آشور جنگجویی و جنگ طلبیبود و آشوریان از ابتدا بنیان دولت خویش را بر کشور گشایی قرار دادند . دولت آشور که با غلبه بر مدعیان و تصرف بین النهرین قدرت گرفته بود ، ادامه فتوحات را اساس کار خود قرار داد . لذا از قرن 12 ق . م . که آغاز قدرت یافتن آشوریان است ، آنان را مدام در حال جنگ با همسایگان ، فتح سرزمی ها ، غارت شهرها و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
مقدمه
« به خواست اهورا مزدا ، من چنینم که راستی را دوست دارم و از دروغ روی گردانم . دوست ندارم که ناتوانی از حق کشی در رنج باشد . هم چنین دوست ندارم که به حقوق توانا به سبب کارهای ناتوان آسیب برسد . آن چه را که درست است من آن را دوست دارم من دوست برده دروغ نیستم ، من بردة خشم نیستم ، حتی وقتی خشم مرا برمی انگیزاند ، آن را فرو می نشانم . من سخت بر هــوس
خود فرمانروا هستم »
« داریوش »
بی شک بخش عمده ای از فرهنگ و تمدن امروز ما ، به روزگاران و هزاره های دور باز می گردد . قرونی که بومیان فلات ایران و سپس مهاجرین به ویژه آریای ها ، با تلاش و کوششی در خور ستایش ، فرهنگ و تمدنی را آفریدند که در خدمت بشریت بوده و تمدنهای بسیاری را تا به امروز وام دار خود کرده است . روش زندگانی آنان در طی قرون موجب شکل گیری یک الگوی جهانی شد که امروزه آن را در قالب سازمان های وابسته به حقوق بشر مشاهده می کنیم .
در حقیقت فرهنگ و تمدن ایرانی و به ویژه ایران هخامنشی ، سهم به سزایی در این رابطه دارد . به درستی این مهم بدست نیامده ، مگر در سایة خردمندی و آزادی ، که مردم ایران شهر به آن باور داشته و برای پاسداری از آن و گسترشش ، حتی از ارزانی داشتن جان خود نیز دریغ نورزیدند .
در واقع می توان چنین برداشت کرد که فرهنگ و تمدن ایران باستان ، به گواهی مورخان داخلی و خارجی ، بر پایة اخلاق بنا شده بود . اخلاقی که از میراث سنتی آریایی ها و باورها و آموزه های زرتشت مایه می گرفت .
در کتب مقدس یهودیان ، از پادشاهان هخامنشی به عنوان فرمانروایان اهورایی که خداوند آنها را برای فرمانروایی بر زمین آفریده است ، یاد شده آنان معتقد بودند که کوروش بزرگ همان مسیح وعده داده شده ، در تورات است . و در قرآن نیز فرمانروایی آرمانی خدایی در شکل ذوالقرنین نمود پیدا می کند .
قالوا یا ذالقرنین یا جوج و ماجوج مفسدون فی الارض فهل نجعل و لک خرجا
علی ان تجعل بیننا و بینهم سدا .
« ( آن گروه به او ) گفتند : ای ذوالقرنین ! یأجوج و مأجوج در این سرزمین
فساد می کنند ، آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که
میان ما و آنها سدی ایجاد کنی ؟ » « کهف /94 »
فهرست عناوین
مقدمه
1- سرفصل 1 – ذوالقرنین
2- تشکیلات
قوانین
3- آداب و رسوم
4- مراسم رسمی و جشن ها
5- هنر
قالیبافی
ریخته گری
کنده کاری بر روی فلزات
هنر نمایشی
6- ساختار اجتماعی
- اقتصاد
- خط و زبان
- دانش ها و علوم
- پوشاک
7- وسعت ایران هخامنشی
8- سخن آخر ( فرهنگ ملی )
9- منابع
ذوالقرنین که بود : ( کهف / 94 )
( من اعلام القرآن ) ، در این که ذوالقرنین ( صاحب دو قرن ) که در قرآن مجید آمده از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می شود ؟ در میان مفسران گفتگو بسیار زیاد است . نظریات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه زیر است :
اول : بعضی معتقدند او کسی جز « اسکندر مقدونی » نیست ، لذا بعضی او را به نام اسکندر ذوالقرنین می خوانند و معتقدند که او بعد از مرگ پدرش بر کشورهای روم و مغرب و مصر تسلط یافت و شهر اسکندریه را بنا نهاد ، سپس شام و بیت المقدس را در زیر سیطرة خود گرفت و از آن جا به ارمنستان رفت ، عراق و ایران را فتح کرد ، سپس قصد « هند » و « چین » کرد و از آن جا به خراسان بازگشت و شهرهای فراوانی را بنا نهاد و به عراق آمد و بعد از آن در شهر « زور » بیمار شد و از دنیا رفت و به گفته بعضی بیش از 36 سال عمر نکرد ، جسد او را به اسکندریه بردند و در آن جا دفن کردند ( بعضی گفته اند ، نخستین کسی که این نظریه را ابراز کرده شیخ ابوعلی سینا در کتاب الشفاء بوده است ) .