لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
مقدمه:
اشاره به موقعیت قابل ملاحظه ای که ورزش در جوامع کنونی ما بدست آورده امری پیش پاافتاده است. پخش تلویزیونی مسابقات بزرگ، خصوصاً بازی های المپیک «جهانی» قوتبال و مسابقات کلاسیک تنیس که با جلب نظر تماشاچیان بعد جهانی به آن بخشیده و در هر نقطه ای از دنیا قابل مشاهده است، چون در هیچ زمینه دیگری چیزی شبیه آن پیدا نمی شود. نشانه بعد اجتماعی چشمگیر پدیده ورزش می باشد. زمین ورزش شاید تنها مرکز ثقل انسانی به شمار می رود. همانطوری که ورزش کردن هم روز به روز در حال توسعه می باشد.
با این حال در ازای چنین ذوق و شوق عمومی به نظر می رسد که مطالعه علمی ورزش فوق العاده به تأخیر افتاده است. این امر هم درباره ورزش صدق می کند و هم در مورد بازی. بازی مدتهای مدیدی به عنوان تفریح و سرگرمی بی هدف و بی معنی تلقی می گردید.
جامعه به چشم بدگمانی و بی اعتمادی به آن می نگریست زیرا نوعی فعالیت و کار غیر تولیدی و بی ثمر به شمار می رفت. مطالعه و بررسی برخی بازیهای گروهی، یعنی بازیهاییی که تصادف و شانس در آن دخالت دارند، یعنی بازیهای دیگر با موانع مذهبی برخورد کرده می کرد. زیرا چنین تصور می شد که بخت و اقبال تابع قوانین الهی نیست و لذا مطالعه علمی در این قسمت با تأخیر انجام شد تا وقتی که تحقیقات پاسکال انجام گرفت و نامه هایی که او با فرما مبادله کرد منتشر شد. که نتیجه این چنین تحقیقاتی نیاز به تذکر ندارد. مطالعه علمی ورزش هم با موانعی برخورد می کند که مطالعه بازی با آن مواجه بوده است. حتی می توان گفت که موانع دیگری هم بر آن افزوده شده است. مسئولان ورزشی تا مدتهای مدید به این نوع مطالعه و تحقیق روی خوش نشان نمی دادند و هدفشان قبل از هر چیزی این بود که به عنوان مردان عمل مردان زمین ورزش معرفی شوند. مربیان ورزشی هم تا قبل از اینکه بعضی از آنان برای کمک به طرف اهل علم برگردند سکوت برگزیدند. بعد از جنگ جهانی دوم مسأله اعتلای درجه مهارت و مربی گری عقالیی تری داشته باشند. فیزیولوژیست ها اولین کسانی بودند که توانستند به درخواست مربیان جواب مثبت دهند. پیشرفت نسبی بیولوژی ورزشی نشانه ای از این امر است زیرا با توجه به خطرناک بودن فعالیت های ورزشزی پزشکان خیلی زود در زمین های ورزشی حضور پیدا کردند. مشاهداتی که پزشکان مذکور بعمل آوردند اساس رشته ای عملی را پایه ریزی کرد که در حال حاضر می تواند توصیه های مقتضی و مناسبی در اختیار مربیان روزشی قرار دهد.
ولی اخیراً مربیان ورزشی متوجه شده اند که مهارت ورزشی در عین حال به عوامل مختلف روانی نیز بستگی دارد. در نتیجه سعی می کنند به تجزیه و تحلیل های شخصی دست بزنند که مبتنی بر استنباط خودشان می باشد. ولی بعضی از مربیان معتقدند که در این زمینه متخصصین بهتر می توانند به آنها کمک کنند.
در کشورهای خارجی خصوصاً در ممالکی که علاقه دارند ورزشکان برگزیده ای که به مسابقات بین المللی می فرستند در صف اول ورزش بین الملل قرار گیرند خیلی وقت است که روان شناسی ورزش ریشه گرفته و جا افتاده است.
به این ترتیب، این رشته جدید به عنوان رشته ای مستقل از علوم علمی شناخته شده است. کنگره های جهانی و قاره ای که متخصصین امر نتایج تحقیقات و مطالعات خود را در آنجا ارائه می دهند، نه تنها یکی بعد از دیگری تشکیل می شود بلکه هیأت علمی مخصوص ورزش نیز در حال شکل گیری است.
فصل اول
تاریخچه و پیدایش روان شناسی ورزش
وقتی مؤلفی بخواهد تاریخچه یکی از علوم را دوباره مطرح کند، ممکن است ریشه های مطالعه آن علم را در نزد فلاسفه یونان پیدا کند. ولی باید قبول کرد که در این صورت خیلی دیر میتوان به نتیجه رسید. در واقع لازم است مشخص شود که محدود کردن میدان مطالعه ای که فرضیه هایی در آن باره مطرح شده یا مشاهدات و تجارب سیستماتیکی در آن مورد ساخته و پرداخته شده است، در موضوع و مطلب مورد نظر چه تأثیری می تواند داشته باشد.
اگر چه ارسطو به مطالعه حیات روح پرداخته است، با این حال روان شناسی علمی فقط از قرن نوزدهم آغاز شده و روان شناسی ورزش که یکی از موارد استعمال خاص آن را تشکیل می دهد، نمی تواند از سابقه بیشتری برخوردار باشد. هر چند که فلاسفه یونان از بحث دربازه بازی هایی که در المپ، دلف یا کورنت جریان داشت، غافل نبوده اند.
در نظر داشته باشیم که می توان ملاحظه کرد که مطالعات اولیه بعضی رشته های روان شناسی با مطالعات روان شناسی ورزش همزما و منطبق است. به این ترتیب، متخصصین امر درباره تثبیت اساس روان شناسی اجتماعی تجربی در سال 1898 با تحقیقات نورمان تریپلت آمریکایی متفق القول هستند. وی در این دوره به مطالعه ای می پرداخته که به تأثیر حضور تماشاچی در نتیجه مسابقه یک فرد مربوط می شود. تریپلت بعد از مشاهده آماده سازی دوچرخه سواران و بعد از اینکه متوجه شد زمان لازم برای طی همان فاصله برحسب حضور یا عدم حضور سایر شرکت کنندگان و مربی فرق می کند آیا حضور افراد یک تیم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 49 صفحه
قسمتی از متن .doc :
عنوان تحقیق :
جایگاه محبّت ومهرورزی
در اسلام
نام محقق:
هدیه مولایی
مشاورین راهنما:
سرکارخانم واحدی و خانم حسینی
پایهی تحصیلی : سال اول عمومی
سال تحصیلی : 86-1385
تاریخ شروع کار : 15/11/85
تاریخ پایان کار : 30/1/1386
استان مازندران، شهرستان قائمشهر، دبیرستان بنتالهدی.
تقدیم به :
آنان که خونشان را نثار این خاک پاک کردند.
به آنان که یادشان از ذهن انسانها شسته نمیشود.
و آنان که آیندهی روشن این گیتی عشق را میسازند.
با تشکر از :
او که تما م هستی به ستایش و پرسش او میپردازند و با تشکر از دبیران گرامی که با راهنمایی آنان موفق به اتمام این کار شدم و خانوادهی عزیزم که مدا در این راه یاری کردند.
پیشگفتار:
با توجه به اطلاعات کمی که در مورد جایگاه مهرورزی در اسلام داشتم وخواهان درک مسائل دینی بودم و همچنین برای انجام وظیفهی دانشآموزی تصمیم به انجام این کار پژوهشی گرفتم که انجام این تحقیق مرارتهایی همچون : کمبود وقت، کمبود منابع، هزینهی مالی و ... را برایم به همراه داشتهاست.
با کمک خدا و تلاش خود توانستم این کار را به روش کتابخانهای با مطالعهی زیاد به پایان برسانم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
جایگاه خمس در اسلام
دورنمائى از فلسفه خمس و زکات
گرچه اسلام درآمدهایى را که از طرق نامشروع، همچون اختلاس، احتکار، کمفروشى، ربا، سرقت، رشوه و امثال آن بدست مىآید، به شدّت حرام کرده و حکومت اسلامى را مسئول بازگشت این اموال به صاحبان اصلى آنها دانسته است، چنانکه امیرالمؤمنین علىعلیه السلام فرمود: تمام اموالى را که در زمان خلیفه سوّم میان نورچشمىها به ناحق تقسیم شده است، برخواهم گرداند، گرچه آن اموال در مهر زنان هزینه شده باشد. (2) امّا با این حال به دلایل تفاوتهاى حکیمانهاى که خداوند میان انسانها قرار داده است و به خاطر تلاش و تخصّص و ابتکار، برخى افراد درآمد بیشترى دارند که از طریق مشروع نیز کسب کردهاند، و برخى افراد با درآمد کم، توانِ اداره زندگى خود را ندارند.
تمام نظامهاى بشرى براى کمدرآمدها به فکر چاره بودهاند، زیرا اگر این خلاء به نحوى پر نشود، کینه و حسادتِ کمدرآمدها نسبت به پردرآمدها شعلهور مىشود و شعلهاش ممکن است همه چیز را بسوزاند. اگر گرسنگان سیر نشوند، خطر بالارفتن آمار جنایات جدّى مىشود و هر نظامى که به فکر گرسنگان نباشد، ماندنى نیست.
گرسنگىِ جمعى از مردم و پرخورى جمع دیگر را هیچ عقل و وجدان سالمى نمىپذیرد. به همین دلیل، براى حلّ این مسأله افراد و حکومتها، طرحهاى زیادى ارائه دادهاند که رایجترین آنها گرفتن مالیات و برقرارى تأمین اجتماعى و ایجاد مؤسسات خیریّه و صندوقهاى قرض الحسنه و امثال آن است.
اسلام نیز که مکتبى جامع و اجتماعى است، براى فقرزدایى و حل مشکل محرومان جامعه، طرحهایى را ارائه داده که یکى از آنها، مسئله خمس است.
رسیدگى به فقرا به قدرى مهم است که حضرت علىعلیه السلام در حال نماز انگشتر خود را به فقیرى که در مسجد از مردم تقاضاى کمک مىکرد و کسى به او پاسخ مثبتى نداد، عطا کرد و اشاره نکرد که صبر کند و بعد از نماز به او کمک کند بلکه در حال رکوع انگشتر خود را به او بخشید و آیه نازل شد: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله و الّذین آمنوا الّذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزّکاة و هم راکعون» (3)
البتّه در بحث خمس، تفاوتهاى خمس و زکات با مالیات مرسوم دولتى بیان شده است که ان شاءاللّه مورد مطالعه قرار خواهد گرفت.
خمس، نوعى تعدیل ثروت است که انسان با اراده خود و با قصد قربت، براساس ایمانى که دارد و اعتمادى که به او مىشود، درآمدهاى خود را بررسى و هزینه متعارف زندگى خود را از آن کاسته و بیست درصد از سودى که مازاد بر هزینه زندگى سالانه او است، به عالمترین، متّقىترین و بىهوسترین افراد مىپردازد تا او همچون وکیلى مورد اعتماد، در آنچه به صلاح جامعه مىبیند، هزینه کند.
این تعدیل ثروت از طریق خمس و زکات، امرى واجب است، ولى اسلام براى تعدیل ثروت راههاى غیر الزامى دیگرى نیز از قبیل وقف، هبه، صدقه، انفاق، وصیّت، کفّاره، نذر، عهد، ایثار و قرضالحسنه، قرار داده است.
تعدیل ثروت در بعضى از مکاتب اقتصادى همچون کمونیسم، از طریق نفى مالکیّت خصوصى و به انحصار دولت درآوردن همه چیز، آن هم به صورت اجبار صورت مىگیرد که در این نوع تعدیل هیچگونه آزادى و انتخاب و رشد وجود ندارد.
جامعیّت اسلام
آرى، از امتیازات اسلام آن است که اقتصاد آن با اخلاق و عاطفه آمیخته است، همانگونه که سیاست و دیانت آن به هم آمیخته است. نمازجمعه با این که یک عمل عبادى است، یک مانور سیاسى هم هست. اسلام حتّى در جهاد، به مسائل عاطفى، اخلاقى، اجتماعى و سیاسى نیز توجّه دقیق دارد.
این على بنابیطالبعلیه السلام است که در بحبوحه جنگ به خورشید نگاه مىکند تا مبادا نماز اوّل وقتش از دست برود! و فرزندش امام حسینعلیه السلام ظهر عاشورا در برابر سیل تیر دشمن، نه تنها نماز واجب مىخواند، بلکه به مستحبات نماز نیز از قبیل اذان، اقامه، جماعت، اوّل وقت و... توجّه کامل دارد. و باز مىبینیم همین علىّ بنابیطالبعلیهما السلام در وسط جنگ، وقتى یارانش آب را در ظرفى تَرکدار براى او مىآورند، مىفرماید: آشامیدن آب از ظرف ترکدار مکروه است. (چه بسا ذرّات آلودهاى که لابهلاى آن ترک باشد و آب را غیربهداشتى کند.)
باز مىبینیم در وسط جنگ بعضى از حضرتش مىپرسند: نظر شما درباره فلانى و فلانى چیست؟ حضرت مىبیند پاسخ این سئوال سبب فتنه و تفرقه مىشود، سؤالکننده را توبیخ مىکند و اجازه نمىدهد امّتى که به وحدت کلمه نیاز دارند دستخوش تفرقه شوند، و باز مىبینیم به هنگام جنگ، شخصى از علىعلیه السلام معناى توحید را مىپرسد و رزمندگان از سؤال او ناراحت مىشوند، حضرت مىفرماید: جنگ ما براى توحید است و سپس توحید را براى او معنا مىکند.
به رزمندگان دستور مىدهد آب آشامیدنى دشمن را مسموم نکنید، درختانشان را قطع و به فراریان تیراندازى نکنید، به زنان و کودکان و سالمندان کارى نداشته باشید. در کجاى دنیا سراغ دارید که جنگ، سیاست، عبادت و اقتصاد اینگونه با مسائل اعتقادى، اجتماعى، اخلاقى، بهداشتى و عاطفى آمیخته باشد.
در نظام اسلامى رابطه میان مردم و رهبر الهى رابطه صلوات و درود است. به مردم فرمان مىدهد که به پیامبرشان درود فرستند: «یا ایّها الّذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً» (4) و به پیامبر نیز دستور مىدهد به پرداختکنندگان زکات صلوات و درود فرستد: «خُذ من اموالهم صدقة و صَلِّ علیهم» (5)
در اسلام، روزهایى عید نامیده شده است که ضمن شادى و تبریک، رسیدگى به محرومان از طریق تقسیم گوشت قربانى در عید قربان و سیر کردن شکم گرسنگان در عید فطر از طریق زکات فطرة مورد توجّه است. جامعیّت اسلام تا آنجاست که حتّى خوردن و آشامیدن، هدفمند طرّاحى شده است؛ در کنار جمله «کلوا» که فرمانِ خوردن است، یکجا مىفرماید: «کلوا...و لاتسرفوا» (6) در خوردن زیادهروى نکنید.
یکجا مىفرماید: «کلوا... و اشکروا» (7) به خاطر خوردن از خداوند تشکّر کنید.
یکجا مىفرماید: «کلوا... و اعملوا صالحاً» (8) با قدرتى که از غذاخوردن بدست مىآورید کار نیک انجام دهید.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
جایگاه مطبوعات در سیاست ملی ارتباطی و رسانهای
دکتر محمد مهدی فرقانی
چکیدهسیاستگذاری ملی ارتباطات نیازمند شناخت نقش و تعیین جایگاه هر یک از رسانهها در سپهر توسعه ملی است. این که ساختار قدرت سیاسی و مجموعه دولتمردان (به مفهوم عام) چه نگرش و، در عین حال، چه انتظاراتی نسبت به جایگاه رسانهها، هم به صورت نظاممند و هم به شکل مجزا، دارند بر حضور، فعالیت و ایفای نقش رسانهها و روزنامهنگاران تاثیری انکارناپذیر دارد. آخرین مطالعه و تحقیق میدانیای که در مورد رابطه اعتماد مردم به رسانه ها با اعتماد آنها به حکومت در سال 1382 در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها صورت گرفته است، همبستگی بالایی را در این زمینه نشان میدهد. به بیان دیگر، تحقیق مذکور نشان میدهد که اگر مردم به رسانهها اعتماد داشته باشند، به دولت (به مفهوم عام) نیز اعتماد خواهند داشت و، به عکس، اعتماد مردم به دولت با اعتماد آنها به رسانهها رابطه مستقیم دارد. این امر، البته برای رسانهها و از جمله مطبوعات، وضعیت خوشایندی نیست، زیرا اولاً بیانگر آن است که مردم سرنوشت رسانهها را به سرنوشت دولت پیوند میزنند و آنها را جدا از هم نمیانگارند و ثانیاً شکاف تاریخی دولت ـ ملت در ایران عملاً عدم اقبال یا اعتماد آنها را به رسانهها نیز سبب شده است. از زاویهای دیگر نیز میتوان، از دل این تحقیق، واقعیتی تلخ را استخراج کرد: هر چه دولتمردان ما بکوشند مردم را نسبت به رسانهها و از جمله مطبوعات ـ به هر دلیل ـ بدبین سازند عملاً باعث میشوند که بلور اعتماد مردم به خود آنها نیز ترک بردارد. سیاست ملی ارتباطات و رسانهها میباید اولاً استقلال رسانهها را از دولت به رسمیت بشناسد و آن را تبیین و تضمین کند؛ ثانیاً آزادی و کثرتگرایی آنها را بپذیرد؛ و ثالثاً نسبت به رابطه آنها را با توسعة ملی تعریف کند. در این میان، مطبوعات به دلیل نقش و جایگاه تاریخی خود در جهان و ایران، اهمیتی مضاعف دارند.گزارش حاضر می کوشد تا ضمن بررسی و ارزیاب سرگذشت تاریخی مطبوعات به عنوان یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین رسانهها، نکات و محورهای اساسی «توسعه مطبوعات» را که باید در سیاستگذاری ملی ارتباطات و رسانهها مدنظر قرار گیرند به اختصار ترسیم کند. در عین حال، تاکید بر این نکته ضروری به نظر میرسد که سیاستگذاری ملی ارتباطات، پیش و بیش از هر چیز، نیازمند حصول اجماع و توافق در میان دولتمردان و مدیریت عالی سیاسی کشور بر سر استقلال، آزادی و حقوق حرفهای رسانهها، مطبوعات و روزنامهنگاران است.
مقدمهمطبوعات، در ایران، تاریخی پرفراز و نشیب را طی کردهاند. نزدیک به یکصدوهفتاد سال از تولد نخستین روزنامه در ایران میگذرد؛ اما به نظر میرسد مسائل، نیازها، آسیبها و نقاط ضعف حوزه مطبوعات، همچنان دچار تکرار، تسلسل یا دور معیوب است.اگر از بیرون حوزه مطبوعات بنگریم، نگاه و برخورد با مطبوعات و روزنامهنگاران، داوریها، انتظارات و اظهارنظرها هنوز هم حاکی از نگاهی نامهربانانه، ابزاری و تبلیغاتی است؛ نگاهی که فرصت و فضای تجربهکردن روزنامهنگاری و مطبوعات آزاد، مستقل و کثرتگر را به شدت از جامعه ما گرفته است و، از این رو، روزنامهنگاران ایران، امروز هم کموبیش با همان مسائلی روبرو هستند که از سپیددم تولد مطبوعات در ایران حضور خود را به رخ کشیده است.از زاویه نگاه به درون نیز سایه عدم حرفهایگرایی و نیز عدم تحقق و تامین آزادی، استقلال و امنیت حرفهای، فقر آموزش تخصصی، سیاستزدگی، جابهجایی سریع و گسترده نیروی انسانی و ... همچنان بر این حوزه سنگینی میکند. به این ترتیب، سیاستگذاری در حوزه مطبوعات، بدون شناخت و ارزیابی وضعیت گذشته و حال نمیتواند راه به آیندهای روشن و امیدبخش ببرد. سیاستها و ضوابط حاکم بر فعالیتهای مطبوعاتی، حقوق و حدود روزنامهنگاری، مقتضیات و ضرورتهای طراحی و تدوین نظام حقوقی حرفهای (نظام جامع) مطبوعات را بررسی و بازکاوی کند تا برخی ابزارهای لازم برای سیاستگذاری در این حوزه را در اختیار قرار دهد.
تاریخچه مطبوعات در ایران
اولین روزنامه در ایران به نام کاغذ اخبار در سال 1253 قمری، مطابق با سال 1837 میلادی، در تهران منتشر شد. میرزا صالح شیرازی که افتخار انتشاردادن اولین روزنامه ایران را داراست، جزو اولین گروه دانشجویانی بود که توسط عباسمیرزا برای تحصیل به اروپا اعزام شده بود. هدف از انتشار روزنامه را میتوان در چند سطر آغازین اولین مقاله آن روزنامه یافت:« ... همت ملوکانه اولیای دولت علیه مصروف بر این گشته که ساکنین ممالک محروسه تربیت شوند»(1).انتشار نشریه کاغذ اخبار که ماهانه منتشر میِشده است دیری نمیپاید و احتمالاً سه سال بعد، یعنی در سال 1256، این روزنامه به دلیل اوضاع آشفته داخلی، بیعلاقگی شاه و وزیرش (2) به اقدامات فرهنگی و سیاستهای ضد فرهنگی آنان، عدم اطمینان کافی به میرزا صالح و احساس خطر از سوی روزنامه او، تعطیل میشود. مهمترین ویژگی کاغذ اخبار «مولود دربار بودن» بود.چهارده سال پس از انتشار کاغذ اخبار، دومین روزنامه فارسی زبان به نام وقایعاتفاقیه، در سومین سال سلطنت ناصرالدین شاه، به همت میرزا تقیخان امیرکبیر منتشر میِشود. از آن جا که صدراعظم و وزیر نظام مؤسس این روزنامه بود، آن را میتوان روزنامهای زاییده دربار دانست. با در نظر گرفتن این واقعیت که، در شرایط استبدادی آن روزگار، پذیرفتنی نبود که روزنامهای خارج از چارچوب دربار و کنترل شدید بر محتوای آن منتشر شود، اولین شماره روزنامه خطمشی آن را نشان میدهد:«از آنجا که همت ملوکانه مصروف به تربیت اهل ایران و استحضار و آگاهی آنها از امورات داخله و وقایع خارجه است، لهذا قرار شد که هفته به هفته احکام همایون و اخبار داخلیه مملکتی و غیره را که در دول دیگر گازت مینامند در دارالطباعه زده شود ...»تاکید هر دو روزنامه، با فاصله زمانی حدود چهارده سال، بر تربیت مردم ایران نشاندهنده نوع نگاه و نگرش حاکمان نسبت به مردم است. بررسی گذرای محتوای آشکار روزنامه نشان میدهد که فقط اخباری برای آگاهی و تربیت اهالی مملکت محروسه چاپ میِشدند که حاکمیت استبدادی وقت را توجیه کنند واز نظر تبلیغاتی به سود آنان باشند اما رویکرد توسعهای محتوای روزنامه و محیط انتشار را هم نمیتوان نادیده انگاشت. «از جنبه ارتباطات اجتماعی و روزنامهنگاری، پس از مرگ امیرکبیر، تا چندین سال روزنامه وقایع اتفاقیه جریده منحصر به فرد ایران ماند و قدم جدیدی در توسعه مطبوعات و روزنامهنگاری برداشته نشد».(3)ده ساله دوم سلطنت ناصرالدین شاه از منظرهای گوناگون شاهد تغییر و تحولات عمیقی بود. پیدایش مدارس جدید، رسوخ افکار اروپایی و رونق صنعت چاپ، تنور خواندن و نوشتن را در کشور اندکی گرم کرده بودند. «برای اولین بار در ایران، نشر و توزیع افکار عقاید از دو طریق بین طبقات مختلف انجام میگرفت؛ یکی طریقه قدیمی ارتباطات شفاهی که شامل ارتباطات فردی، گروهی، سخنرانیها، دورهها و انجمنها میشد و دیگری که برای محیط ایران تازگی داشت، نشر کتاب، جزوه، اعلامیه و روزنامه بود».(4)تغییر تدریجی وضعیت ارتباطی ایران از حالت فردی و گروهی به ارتباطات جمعی و ورود کتاب و روزنامه(5) به عرصه ارتباطات ایران، کیفیت ارتباطات جامعه را تا حدودی پربارتر و حساستر کرده بود. این وضعیت، دولت را مجبور میساخت که نظام تازه ارتباطی را زیر کنترل خود در آورد تا بتواند از ابزارهای نوین، به بهترین شکل، به نفع خود استفاده کند. به همین منظور، «حکومت در سال 1288 هجری قمری، امور مربوط به انتشار روزنامه رسمی و چاپ و تکثیر کتاب و دیگر نشریات را که در چارچوب مسئولیتهای وزارت نوبنیاد علوم پراکنده بود، در اداره مطبوعات دولتی گرد آورد و صنیعالملک (اعتمادالسلطنه) را به ریاست آن گمارد».(6) سال 1288 را میتوان سال آغاز سانسور رسمی مطبوعات ایران دانست.در بررسی سیر تاریخی مطبوعات ایران از آغاز تا مشروطیت، دو پدیده مهم قابل ذکرند:1. دوران صدارت میرزا حسینخان مشیرالدوله معروف به سپهسالار؛2. پیدایش روزنامهنگاری در تبعید و شبنامهها.
میرزا حسینخان سپهسالار ناشر اولین روزنامه تخصصی در ایران
اگر میرزا صالح را اولین و میرزا تقیخان امیرکبیر را دومین مرد مطبوعات ایران بنامیم، به طور یقین، رتبه سوم متعلق به میرزا حسینخان مشیرالدوله معروف به سپهسالار است که خدمات دولتی را در زمان امیرکبیر و با سمت سفیر ایران در عثمانی آغاز کرد.شخصیت مطبوعاتی برجسته سپهسالار مدیون دو عملکرد منحصر به فرد اوست؛ تاسیس اولین نشریه تخصصی و چاپ اولین روزنامه ایران که به رؤیت عوامل سانسور شاه رسانده نشد.روزنامه وقایع عدلیه نام اولین روزنامه تخصصی ایران بود که سپهسالار، به منظور توجیه و تشریح اصلاحات قانونگذاری و نظام حقوقی مترقیانه، به دور از سانسور مرسوم منتشر میکرد و در آن از عدالت، حقوق مردم، و ضدیت با ستم و تجاوز سخن میرفت.روزنامه وقایع عدلیه، به دلیل آن که از قانون سخن میگفت، این توهم را به وجود آورده بود که دولت میخواهد با ایجاد قوانین تازه، بدعتی در دین بگذارد و بدعت هم برخلاف شریعت است. به همین دلیل، این روزنامه بعد از چند شماره تعطیل شد.ایجاد روزنامهای به دو زبان فارسی و فرانسه به نام وطن (7) اقدام مهم دیگر سپهسالار است. در فضای خفقان ناصرالدین شاهی، انتشار روزنامهای که از آزادی، قانون، ترقی، مساوات و تملق نگفتن سخن بگوید، مجازاتی جز بسته شدن نمیتوانست داشته باشد. به محض آن که سرمقاله روزنامه وطن را برای شاه خواندند، شاه فرمان توقیف و جمعآوری و معدوم کردن تمام نسخههای آن را صادر کرد. این روزنامه، تنها روزنامه ایران است که اولین شمارهاش، آخرین آن بود. ممکن است چنین به نظر برسد که سپهسالار، با بسته شدن روزنامههایش، در رسیدن به اهداف خود شکست خورد، ولی شکی نیست که آنچه در سال 1324 قمری اتفاق افتاد، ریشه در سالهایی دارد که سپهسالار اصول قانونگرایی و مفاهیم آزادی بیان و مطبوعات را در جامعه مطرح کرده بود.
پیدایش روزنامههای در تبعید و شبنامهها
اختناق فکری و فرهنگی و سلطه رژیم خودکامه قاچار عرصه را بر پارهای از روشنفکران ایرانی که به خصوص در تماس با دنیای غرب بودند، تنگ کرد. به این ترتیب، شهرهای لندن، پاریس، استانبول، نجف و قاهره میزبان و مرکز فعالیت روشنفکرانی شدند که مهاجرت و خودتبعیدی را بر ماندن و زیستن در آن شرایط ترجیح دادند.به طور کلی، بیست و دو روزنامه حاصل اعتراض روشنفکران و روزنامهنگارانی بودند که خارج از مرزهای ایران را برای مبارزه با استبداد برگزیده بودند. قانون، اختر، عروهالوثقی، شاهسون، حکمت، ثریا و حبلالمتین، از جمله مهمترین این روزنامهها هستند.میتوان ادعا کرد که، در دوران سانسور و اختناق ناصرالدین شاهی، شبنامهها هم از وسایل ارتباط جمعی محسوب میشدند و، به طور قطع، مخاطبانی بیش از روزنامههای دولتی داشتند. تولد اولین شبنامه مقارن با واگذاری امتیاز توتون و تنباکو به یک انگلیسی بود که، طی آن، مردم به شاه و نخست وزیر اعتراض کرده و خواهان لغو این امتیاز شده بودند.در یک نگاه، نشر روزنامههای مخالف در خارج از کشور و انتشار شبنامهها در داخل، که نوای مفاهیمی چون قانون، آزادی، پیشرفت، توسعه، برابری و مساوات را به گوش مردم میرساندند، بالا رفتن سطح سواد مردم و افزایش تعداد باسوادان در نتیجة افزایش مدارس، پیروزی غیرمنتظره و باورنکردنی مردم در قضیه توتون و تنباکو، افزایش مراوده با خارج از کشور، پیروزی ژاپن بر روسیه، آگاهی بخشی و تنویر افکار عمومی توسط مبارزان داخلی، تشکیل انجمنهای سری و، سرانجام، اتحاد روشنفکران و روحانیان موجب شدند که مظفرالدینشاه، در چهارم مرداد 1285 شمسی مطابق با 1324 قمری، به خواست مردم و امضای فرمان مشروطیت تن دهد و دوران تازهای از حیات سیاسی و، در نتیجه، حیات مطبوعات آغاز گردد.
ب) مطبوعات ایران از پیروزی انقلاب مشروطه تا شهریور 1320
بعد از اعلام مشروطیت و فترتی که تا تشکیل مجلس شورای ملی پدید آمده بود، وزارت انطباعات وظیفه سانسور روزنامههای دولتی و غیردولتی را انجام میداد. با اعلام مشروطیت، از تعداد شبنامهها نه تنها کاسته نشد بلکه بر آنها افزوده نیز شد، به این دلایل که اولاً سطح روحیه پویندگی مردم بالا رفته بود و شنیدن صداها و عقاید دیگران تبدیل به «ارزش» شده بود و ثانیاً جامعه در شرایط بحرانزده و انقلابی به گروهها و جناحهای خاص تقسیم گردیده بود. هر یک از آن گروهها برای اعلام موجودیت و اعلام دیدگاههای خود به تریبونی نیاز داشتند تا صدای خود را به گوش مردم برسانند. با گشایش رسمی مجلس شورای ملی، تاریخ سیاست ایران فصل تازهای را آغاز و روزنامهنگاری نیز، به تبع آن، دگرگونی و تحول عظیمی را تجربه میکند. در یک کلام، سال 1325 قمری، سالی منحصر به فرد در تاریخ مطبوعات ایران است که با تهماندههای سانسور قبل از مشروطیت آغاز شد و با آزادی مطلق روزنامهنگاری پایان یافت. گرچه این آزادی، عاقبت خوشی هم نداشت. با وجود این که روزنامههای متعددی در پی انحلال وزارت انطباعات متولد شدند ولی بسیاری از آنها، به خاطر وابستگی سیاسی و طبقاتی خود، مشروطه را به نفع خود تعریف میکردند و چون پشتوانه مردمی نداشتند، خیلی زود از بین میرفتند. از میان روزنامههایی که ماندند، حبلالمتین، صوراسرافیل، مساوات، ندای وطن و روحالقدس توانستند آگاهی و روشنگری را به درون تودهها منتقل کنند. وجه غالب مطالب این روزنامهها انتقاد از وضع موجود، مقایسه ایران با سایر کشورها، ارائه راهحل برای مشکلات بنیادی، انعکاس نابسامانیها و آشنا کردن مردم با حقوق حقه خود بود. سرنوشت غمناک هر یک از این نابسامانیها و آشنا کردن مردم با حقوق حقه خود بود. سرنوشت غمناک هر یک از نشریات به تنهایی میتواند موضوع یک پژوهش باشد. در تاریخ 22 آذرماه 1304 شمسی، که رضاشاه مراسم سوگند را در مجلس به جای آورد، 19 سال از عمر حکومت مشروطه میگذشت. عدم تمرکز قدرت، مطبوعات شجاع، صریح و منتقد، محدودیتهای دائمی و گاهوبیگاه و مجلس معترض، از ویژگیهای این دوره 19 ساله هستند. آغاز دهه سوم مشروطه با دو دهه قبل بسیار تفاوت داشت. دو دهه اول را میتوان دوران «عدم تمرکز قدرت» و دهه سوم تا پایان شهریور 1320 را دوران «تمرکز قدرت» دانست. از سال 1258 شمسی به بعد، هر چه به سال 1304 نزدیک میشویم، آزادی مطبوعات کمرنگتر میشود تا این که در سال 1304 به کلی رنگ میبازد.در دوره 16 ساله حکومت رضاشاه، تنها روزنامههایی میتوانستند به حیات خود ادامه دهند که برخلاف دولت و شاه مطلب ننویسند. مطبوعات، بدون اجازه شهربانی، حق نشر مطلبی را نداشتند. دو روزنامه ایران و اطلاعات از مهمترین روزنامههای منتشره در این دوره هستند. البته، روزنامه اطلاعات در 28 آبان 1308 به علت انتقاد از وضع دادگستری به مدت 51 روز توقیف شد. در این دوره، از آزادی قلم که بهترین ثمره انقلاب مشروطه بود، اثری برجای نماند. در این دوره 16 ساله، کمترین میزان امتیاز انتشار روزنامه متعلق به سال 1310، یعنی زمان اوج قدرت رضاشاه، و بیشترین تعداد امتیاز متعلق به سال 1305 است که پایههای قدرت شاه مستحکم نبوده است. بر این اساس، این فرضیه در ذهن شکل میگیرد که، در ایران نسبت تمرکز اقتدار سیاسی با انتشار مطبوعات، نسبتی معکوس است.
ج) مطبوعات ایران از سال 1320 تا 1332مطبوعات ایران، بعد از شهریور 20 و رفتن رضاشاه از ایران، نفسی به راحتی کشیدند: روزنامهنگاران، مانند صدر مشروطه، مثل فنرهای تحت فشار به ناگهان رها شدند و به رغم اعتبار قوانین بازدارنده، در کمال بیپروایی، انتقاد از مسئولان قبلی کشور را آغاز کردند. مهمترین ویژگیهای مطبوعات نیمه اول این دوره عبارتند از: انتقادنگری به صورتی که گاهی به هتاکی و دهندریدگی تبدیل میشد؛ عدم توجه به وضع ظاهری نشریه و چاپ روی کاغذهای کثیف با صفحهبندی غیراصولی، استفاده از زبان محاورهای، شمارگان زیاد، سوءٍاستفادههای مالی صاحبان جراید، ظهور روزنامههای وابسته به احزاب، تغییر نام مکرر روزنامهها، تقسیم روزنامهها به دو گروه چپ و راست و تعدد مطبوعات.(8)قانون ملی شدن صنعت نفت ایران در تاریخ 29 اسفند سال 1329 به تصویب رسید و دکتر محمد مصدق در 15 اردیبهشت سال 1330، با گرفتن رای اعتماد از مجلس، نخستوزیر ایران شد. سیاست مطبوعاتی دکتر مصدق ترکیب آزادی و مسئولیت بود. او در یکی از سخنرانیهای خود خطاب به روزنامهنگاران گفت: تقاضای اول من از بعضی از آقایان و روزنامهنگاران این است که از آزادی سوءاستفاده نکنند و عفت قلم را همیشه رعایت کنند.»(9)وی به اداره کل تبلیغات دستور داده بود که در مورد او از به کار بردن عناوین و القاب بپرهیزند، و طی پیامی، به مطبوعات اطمینان داد که آزادند در مورد او هرچه میخواهند بنویسند.مطبوعات، در دوره مصدق، اگرچه از نظر دولت مشکلی نداشتند ولی، از طرف گروههای فشار، مورد تهدید واقع میشدند. اولین تهدید علیه مطبوعات در چهاردهم آذر 1330 صورت گرفت که دفاتر روزنامههای آینده، نوید آزادی، طلوع و آتش مورد حمله قرار گرفتند و اثاثیه این دفاتر شکسته و غارت شد. تامین آزادی بیان برای گروههای چپ و راست از دیگر امتیازاتی بود که در حکومت مصدق مورد نظر بود. به طور کلی، عصر دولت دکتر مصدق را می توان عصر آزادی مطبوعات ایران دانست. در روزگار زمامداری مصدق، بر روی هم 373 روزنامه مخالف و موافق منتشر میشدند. صفحات این روزنامهها که میبایست محل تحلیل و تفسیرهای واقعبینانه و علمی در جهت رشد و آگاهی مردم می بود، پر از الفاظ و عبارات رکیک بود. این روزنامهها که سخت به منافع حزبی و گروهی خود چسبیده بودند، از تساهل و مدارای مصدق به معنای واقعی سوءاستفاده کردن و فضای مناسب کودتا را به وجود آوردند؛ کودتایی که در 28 مرداد 1332 به عزل و دستگیری مصدق انجامید و خط قرمزی روی فعالیتهای آزادی مطبوعاتی کشید، خط قرمزی به طول 25 سال و به عرض عدم ابراز هر گونه انتقاد به شاه و خاندان سلطنت.
د) مطبوعات ایران از سال 1332 تا پیروزی انقلاب اسلامی
در این فاصله زمانی، رژیم محمد رضا پهلوی روزبهروز مقتدرتر و بر اوضاع مسلطتر میشود. اگر چه مبارزه، شورش، نبرد مسلحانه، اعتراض و انتقاد همه اقشار در این مقطع وجود دارند، اما شاه تقریباً بدون تهدید جدی و تعیینکننده حکومت میکند. در این دوره، مطبوعات در حیطة نظارت و کنترل شدید قرار دارند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 42
جایگاه ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران با نگرش برنظام حکومتی سایر کشورها
1) تفاوت حکومتهای سلطنتی و جمهوری
در ادبیات سیاسی، چند نوع حکومت معرفی میکنند. یکی حکومت سلطنتی است که معمولاً با وراثت به حاکم بعدی منتقل میشود. قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران چنین رژیمی در کشور حاکم بود. این سلطنت تا مدتها مطلقه بود، یعنی سلطان به صورت مستقل تصمیم میگرفت و هیچکس نمیتوانست در کار او دخالت کند؛ ولی بعد از انقلابکبیر فرانسه و سایر انقلابهای آزادیخواهانه، اختیارات سلطان به صورتهای مختلف محدود شد.
نوع دیگر حکومت، جمهوری است؛ یعنی خود مردم در تعیین حاکم دخالت دارند. در عالَم، دهها نوع جمهوری داریم. حکومت چین یک میلیارد و چند صد میلیون نفر جمعیت را اداره میکند و کمونیستی است، ولی جمهوری خلق چین نام دارد؛ اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی هم مجموعهای از جمهوریها بود؛ این جمهوریها خودشان هم با یکدیگر تفاوت داشتند و هر جمهوری قوانین مخصوص خودش را داشت.
2) عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت
بعضی جمهوریها ریاستی است که مردم در آن مستقیم رئیس حکومت را انتخاب میکنند و برخی دیگر، پارلمانی است؛ یعنی ابتدا مردم نمایندگان مجلس را برمیگزینند و سپس حزب غالب در مجلس، رئیسجمهور را تعیین میکند. در هندوستان رئیسجمهور نقش چندانی در مدیریت حکومت ندارد و بیشتر کارها بر عهده نخستوزیر است؛ اما در همسایگیاش پاکستان، رئیسجمهور نقش مؤثری در مدیریت حکومت دارد.
اینها همه نشان میدهد تنها عامل مؤثر در مفهوم جمهوریت این است که مردم نقشی در تحقق حکومت و تعیین حاکم داشته باشند؛ خواه بیواسطه و خواه باواسطه. بیواسطه مثل جمهوریهای ریاستی و باواسطه مانند جمهوریهای پارلمانی.
3) وجه تمایز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران
در این میان برخی از جمهوریها پسوندهایی با خود دارند، مثل: جمهوری دموکراتیک، جمهوری اسلامی و.... پاکستان و موریتانی، «جمهوری اسلامی» هستند و این پسوند برای آنها جنبه تشریفاتی دارد. فقط جمهوری اسلامی ایران است که با پسوند خود، میخواهد ماهیت حکومتش را تعیین کند.
قانون اساسی همه جمهوریها و سلطنتیها، یک اختلاف روشن با قانون اساسی ایران دارند: در ایران، «ولایت فقیه» داریم که ملیگراها همیشه با آن مخالف بودهاند. در خبرگان قانون اساسی هم نمایندگان سرسخت ملیگراها اصلاًً با گنجاندن واژه ولایتفقیه در قانون اساسی مخالف بودند، ولی اکثریت قاطع اصرار داشتند که باید مسئله ولایت فقیه مطرح شود.
4) با وجود رئیس جمهور، آیا ولایت فقیه یک مقام تشریفاتی است؟
گاه این سؤال طرح میشود که با وجود رئیسجمهور، ولیفقیه چه نقشی دارد؟ تبلیغاتی که از خارج صورت میگیرد و در داخل هم کسانی آن را دنبال میکنند، به این سمت است که مقام رهبری تضعیف و سرانجام حذف شود. سرّ اینکه در قانون اساسی، مقامی جدا از جمهوری و بلکه فوق رئیس جمهوری، در نظر گرفته شده است، چیست؟
برخی تصور میکنند که ولیفقیه یک مقام تشریفاتی است و چون روحانیان در انقلاب نقش مؤثری داشتهاند، خواستهاند برای خود جایگاهی دست و پا کنند و بر سایر مردم یک نوع امتیاز داشته باشند!
5) رأی اکثریت، مشروعیتآور نیست
پاسخ این سؤالها به نگرشی برمیگردد که اسلام از حکومت دارد. هدف مردمی که انقلاب کردند و صدها هزار شهید دادند، برقراری نظام اسلامی بود. صرف اینکه مردم رئیسجمهوری را برای چند سال انتخاب کنند، هیچ ضمانتی ندارد که مشروعیت الهی داشته باشد و اطاعت از رئیسجمهور منتخب واجب شرعی باشد. هیچکس نمیتواند ادعا کند که وقتی پنجاه درصد به علاوه یک نفر به کسی رأی دادند، اطاعت از او برای دیگران وجوب شرعی دارد. حداکثر میتوانند بگویند: عرف جهانی این است که وقتی کسی رأی اکثریت را کسب کرد، دیگران هم باید او را اطاعت کنند. اما اینکه شرعاً واجب است از او اطاعت کنند، به چه دلیل؟!
6) چرا اطاعت از رئیسجمهور بدون تنفیذ ولی فقیه حرام است؟
از ماهیت جمهوری، وجوب اطاعت شرعی از حاکم به دست نمیآید. مطلب از این هم بالاتر است؛ ممکن است حتی نود و نه درصد مردم به کسی رأی بدهند؛ ولی به فرموده امام راحلu اگر رئیسجمهور منتخب از طرف ولیفقیه نصب نشود، طاغوت به شمار میآید و اطاعت از او حرام میباشد! این عبارت را نمیشود از صحیفه نور حذف کرد، تأویلبردار هم نیست. این بینش