لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
بسم الله الرحمن الرحیم
نام : امید
نام خانوادگی : شاه میری
دانشجوی ترم اول مهندسی صنایع
نام استاد: ایوب کیانی
شرح سه غزل از
حافظ
فهرست
عنوان صفحه
شرح سه غزل از حافظ.....................................................................1
خرقه بسوزان حافظ.........................................................................2
شرح سه غزل از سعدی..................................................................4
شعر یتیم ..........................................................................................5
نفحات صبح .....................................................................................6
منابع و مواخذ :
دیوان غزلیات حافظ
دیوان غزلیات سعدی
خرقه بسوزان حافظ
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تاکجا بازدل غمزده ای سوخته بود.
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه ای بود که برقامت او دوخته بود
جان عاشق سپند رخ خود می دانست
و آتش چهره درین کار برافروخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود
در شعر بالا شاعر در مقام هنرمندی والا از موعظه ی مستقم پرهیز کرده است در ابتدای شعر به توصیف پرداخته است و شخصی را توصیف کرده است که کارش خرابکاری و شهرآشوبی است شاعر در بیت چهارم پند پیام اخلاقی خود را بیان کرده است شاعر دنیا و خوشی های دنیوی را زودگذر می داند و سفارش به درک دنیا و زودگذز بودن آن می کند و وابسته نبودن به دنیا را گوشزد می کند و همه ی دار وندار انسان را آخرت می داند و با رندی راه رهایش دنیوی و با عشق راز گشایش و رستگاری احروی را به ما می آموزد.
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
بسم الله الرحمن الرحیم
نام : امید
نام خانوادگی : شاه میری
دانشجوی ترم اول مهندسی صنایع
نام استاد: ایوب کیانی
شرح سه غزل از
حافظ
فهرست
عنوان صفحه
شرح سه غزل از حافظ.....................................................................1
خرقه بسوزان حافظ.........................................................................2
شرح سه غزل از سعدی..................................................................4
شعر یتیم ..........................................................................................5
نفحات صبح .....................................................................................6
منابع و مواخذ :
دیوان غزلیات حافظ
دیوان غزلیات سعدی
خرقه بسوزان حافظ
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تاکجا بازدل غمزده ای سوخته بود.
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه ای بود که برقامت او دوخته بود
جان عاشق سپند رخ خود می دانست
و آتش چهره درین کار برافروخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود
در شعر بالا شاعر در مقام هنرمندی والا از موعظه ی مستقم پرهیز کرده است در ابتدای شعر به توصیف پرداخته است و شخصی را توصیف کرده است که کارش خرابکاری و شهرآشوبی است شاعر در بیت چهارم پند پیام اخلاقی خود را بیان کرده است شاعر دنیا و خوشی های دنیوی را زودگذر می داند و سفارش به درک دنیا و زودگذز بودن آن می کند و وابسته نبودن به دنیا را گوشزد می کند و همه ی دار وندار انسان را آخرت می داند و با رندی راه رهایش دنیوی و با عشق راز گشایش و رستگاری احروی را به ما می آموزد.
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
بسم الله الرحمن الرحیم
نام : امید
نام خانوادگی : شاه میری
دانشجوی ترم اول مهندسی صنایع
نام استاد: ایوب کیانی
شرح سه غزل از
حافظ
فهرست
عنوان صفحه
شرح سه غزل از حافظ.....................................................................1
خرقه بسوزان حافظ.........................................................................2
شرح سه غزل از سعدی..................................................................4
شعر یتیم ..........................................................................................5
نفحات صبح .....................................................................................6
منابع و مواخذ :
دیوان غزلیات حافظ
دیوان غزلیات سعدی
خرقه بسوزان حافظ
دوش می آمد و رخساره برافروخته بود
تاکجا بازدل غمزده ای سوخته بود.
رسم عاشق کشی و شیوه شهر آشوبی
جامه ای بود که برقامت او دوخته بود
جان عاشق سپند رخ خود می دانست
و آتش چهره درین کار برافروخته بود
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
گفت و خوش گفت برو خرقه بسوزان حافظ
یارب این قلب شناسی زکه آموخته بود
در شعر بالا شاعر در مقام هنرمندی والا از موعظه ی مستقم پرهیز کرده است در ابتدای شعر به توصیف پرداخته است و شخصی را توصیف کرده است که کارش خرابکاری و شهرآشوبی است شاعر در بیت چهارم پند پیام اخلاقی خود را بیان کرده است شاعر دنیا و خوشی های دنیوی را زودگذر می داند و سفارش به درک دنیا و زودگذز بودن آن می کند و وابسته نبودن به دنیا را گوشزد می کند و همه ی دار وندار انسان را آخرت می داند و با رندی راه رهایش دنیوی و با عشق راز گشایش و رستگاری احروی را به ما می آموزد.
دل میرود زدستم صاحب دلان خدا را