لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 14
حزب کمونیست توده و تحولات ایران
چکیده: در مسئله نفت شمال که حزب توده سرسختانه تلاش میکرد امتیاز آن به شوروی واگذار شود غایلهای هم که پیشه وری از اعضای قدیمی و سرسخت کمونیست، آن را در آذربایجان به دستور استالین راه انداخت بی ارتباط با نفت نبود...
حزب توده و شورویپیشینه شورویگرایی در ایران به تشکیل حزب کمونیست ایران باز میگردد. هرچند در دوره رضاشاه گروه پنجاه و سه نفر مروج کمونیسم دستگیر و زندانی شدند ولی در شهریور 1320 اعضای گروه آزاد شده با حضور نیروهای ارتش سرخ در ایران و با حمایت مستقیم دولت شوروی حزب توده تشکیل شد.(1) به رغم پژوهشهای صورت گرفته در این زمینه، نقش این حزب در تاریخ معاصر ایران هنوز جای پژوهش بسیار دارد.(2) علیرغم اهمیت حزب توده در پیشبرد سیاستهای شوروی در ایران کتاب دکتر حسنلی اطلاعات زیادی در این مورد نمیدهد؛ حتّی در مراحلی چنین تصوری هم ایجاد میکند که بین حزب توده ایران و اتحاد جماهیر شوروی در مورد فرقه دمکرات اختلاف نظر اساسی وجود داشته است. اگرچه در زمان تأسیس فرقه دمکرات، حزب توده غافلگیر شد و از برآمدن یک تشکیلات رقیب راضی نبود، ولی بدون تردید براساس همراهیهای بعدی حزب توده به دستور مقامات شوروی و با تکیه بر سازماندهیها و زیرساختهای این تشکل فرقه دمکرات سربرآورد.در سایه حمایتهای اتحاد جماهیر شوروی، حزب توده آذربایجان فعالیتهای گستردهای کرد. کسانی که به هر نحو در مقابل حزب توده مقاومت کردند توسط ارتش سرخ سرکوب شده یا مقدمات تبعید آنها از آذربایجان فراهم میشد. از رئیس شهربانی تبریز گرفته(3) تا معاون فرماندار و رئیس فرهنگ خوی(4) جزو این دسته بودند. حسن وزیری بخشدار سلماس و شاهپور، در پی اقدامات شورویها، به دلایل سیاسی مجبور گردید «در اسرع وقت به تهران عزیمت» کند. (5) همچنین فرماندار خوی تحت فشار ارتش سرخ، در اواخر آبان 1323 دستور خروج میرقاسم موید ماکویی، یداللَّه فتحی، سیدعلیاصغر صادقی را از شهر صادر کرد. علت اصلی اخراج این افراد به روایت اسناد چنین است: «گویا آقای فرماندار هم احضار شده و احضار سه نفر نامبرده بالا در اثر شکایت یک نفر توزیعکننده روزنامه (وطن یولندا) تعبیر مینماید. چون در چندی قبل حسن نامی پیشخدمت حزب توده، به واسطه توزیع روزنامه در خیابان صدا میزده، آقای نواب فرماندار جلو فرمانداری بوده و از پسر مؤاخذه و بالاخره منجر به کتککاری میگردد که چند قطعه روزنامه هم که در دست او بوده پاره شده است و حسن وزیری و آقای جوانشیر هم حضور داشتهاند و نظر رئیس شهربانی خوی بر این است که اگر چه حسن نامبرده با دلایلی به دادستانی و دادگستری خوی شکایت نموده، از قراین، این تصور میرود به تهران و مقامات عالیتری هم شکایت و با شرح و بستی تقدیم داشتهاند که سبب احضار آنها شده است.»(6)رحمتاللَّه ریاحی خویی نیز به دلیل مخالفت با حزب توده از خوی تبعید شد و در نتیجه تضیقات ارتش سرخ و عوامل داخلی آنها، از هستی ساقط گشته و فرزندش فوت نمود.(7) همچنین در شهرستان سلماس (شاهپور) اقدامی از آنها گزارش شده است؛ بدین ترتیب که دکتر سعید، رئیس بهداری؛ لطفی آذر، کارمند دارایی؛ معینی، کارمند شهربانی؛ علی بهنیا، خبرنگار روزنامه اطلاعات و واعظزاده به دلیل مخالفت با حزبتوده به دستور ارتش سرخ از شهر اخراج شدند.(8)
حزب توده و نفت شمال ایرانحزب توده، مجری سیاستهای شوروی در ایران بود و با مشخص شدن سیاست این کشور درباره نفت شمال ایران (9)، برنامهها و فعّالیتهای خود را در حمایت از اعطای نفت شمال به شوروی متمرکز ساخت.(10) در ادامه، مخالفت با کابینه ساعد مراغهای که بخشی از سیاست اتخاذ شده توسط روسها و حزب توده بود، تحرکات حزب از آبان ماه سال 1323 در شهرهای آذربایجان شروع گردید. تقیزاده، مسئول حزب توده مراغه، در سخنرانی 10 آبان ضمن حمله به ساعد، خواستار اعطای نفت به روسها شد.(11) روز چهاردهم آبان نیز اجتماعی به صحنهگردانی حزب توده مراغه و «جمعیت دوستان اتحاد جماهیر شوروی»(12) در مخالفت با ساعد و در حمایت از اعطای امتیاز نفت به شوروی ترتیب یافت.(13) در سلماس (شاهپور) نیز حزب توده در 18 آبان مراسم مشابهی (14) برگزار کرد. مشابه همین مراسم در اردبیل، در میدانهای عالیقاپو و پیرعبدالملک (15) و در تبریز، مقابل شهرداری و باغ گلستان برپا شد. در مراسم تبریز، محمد بیریا در «اطراف امتیاز نفت شمال و واگذاری آن به دولت شوروی اظهار مخالفت با کابینه جناب آقای نخستوزیر {سخنرانی} نمود و به طور دسته جمعی در خیابانهای شهر با نظم و آرامش نمایش میدادند.» (16) در مراسمی که روز 6 آبان توسط حزب توده رضائیه (ارومیه) برپا شد «از خدمات لنین، رئیس جماهیر شوروی» نیز تجلیل گردید.(17) در گزارشی از سلماس (شاهپور) میخوانیم: روز «20 آبان ماه، اهالی شاهپور در حزب توده تجمع و با پرچمهای سفید و سرخ به میدان گندم رفته، چند نفر از افراد حزب راجع به واگذاری امتیاز نفت به دولت شوروی و تعویض آقای ساعد سخنرانی نمودند.» (18)
گسترش فعّالیّت حزب تودهبراساس گزارشهای موجود، از اواخر سال 1323 تشکیلات حزبتوده در آذربایجان گسترش فوقالعادهای یافت. تلاشحزب توده برای رخنه در بازار تبریز و به دست گرفتن مقدرات آن، موضوع گزارش مهمی از ستاد ارتش به نخستوزیری در بهمن 1323 است. (19) همچنین حزب توده در 21 دیماه اولین جلسه ایالتیحزب توده آذربایجان را با حضور 150 نماینده برگزار کرد. هیأت رئیسه به این شرح انتخاب گردید: 1- شبستری 2- صادق پادگان 3- علی امیرخیزی 4- محمد بیریا 5- یکانی 6- چشمآذر 7- احمد اصفهانی.(20) به اعتقاد حسنلی فکر تشکیل این کنفرانس از آن شورویها بود و با نظارت ماتوییف سرکنسول شوروی در تبریز برگزار شد. (21) در این زمان سیدجعفر پیشهوری به دستور مقامات شوروی از تهران به تبریز عزیمت (22) و پس از استقرار در تبریز، در اوّل اسفندماه اولین سخنرانی خود را در پی رد اعتبارنامهاش در دبیرستان فردوسی ایراد کرد. وی در قسمتی از سخنرانی خود اعلان کرد: «از طرف متفقین، مخصوصاً دولت اتحاد جماهیر شوروی، هیچگونه نیت سوءقصد به استقلال و تمامیت ایران نخواهد شد.»(23)پیشهوری چند روز بعد راهی اردبیل شد و در سخنرانیای که در سالن دبیرستان صفوی این شهر ایراد کرد چنین گفت: «من مأموریت دارم در ولایات آذربایجان به تشکیلات جبهه آزادی توسعه داده و [آن را] به طرز مرتب و صحیح درآورده و روشنفکران ملت ایران را برای تشریک مساعی با جبهه آزادی دعوت تا ملت بیچاره از این فلاکت نجات داده شود و نیز درباره کسانی که بر علیه متفقین انتشار منفی میدهند بایستی مخالفت نمود.»(24)این اقدامات در حالی صورت میگرفت که ارتش سرخ از سربازگیری مأموران در نواحی تحت اشغال خود جلوگیری میکرد،(25) ضمن آن که جلسات حزب توده در شهرستانها در پناه نیروهای ارتش سرخ برگزار میشد. برای مثال
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
حزب چپ (آلمان)
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
Jump to: navigation, search
حزب چپ (سابقاً: حزب سوسیالیسم دموکراتیک) حزبی سوسیالیست و دست چپی در آلمان است. این حزب خلف قانونی حزب اتحاد سوسیالیستی آلمان است که تا ۱۹۹۰ حاکم آلمان شرقی بود.
این حزب تا پیش از اینکه تغییر نام دهد و در زمانی که با نام «حزب سوسیالیسم دموکراتیک» فعالیت میکرد تا حدود زیادی به عنوان «حزب شرق» شناخته میشد و در غرب آلمان نفوذ اندکی داشت. با این حال معمولا از ۱۵ تا ۲۵ درصد آرا در شرق آلمان را کسب میکرد و دولتی ائتلافی ( با حزب سوسیال دموکرات) در بعضی ایالات شرق آلمان تشکیل میداد.
در ۲۰۰۵ با اتخاد نام «حزب چپ» و شرکت در ائتلافی انتخاباتی با «حزب کارگر و عدالت اجتماعی» (که بیشتر در آلمان غربی پایه داشت) بیش از ۸.۷ درصد آرا در انتخابات فدرال آلمان را به دست آورد. (این دو برابر آرای حزب سوسیالیسم دموکراتیک در انتخابات ۲۰۰۲ بود)
حزب سوسیالیسم دموکراتیک از موسسان حزب چپ اروپا بود. امروز، حزب چپ بزرگترین حزب در گروه پارلمانی «چپ متحد اروپا و چپ سبز نوردیک» در مجلس اروپا است.
مارکسیسم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
Jump to: navigation, search
مارکسیسم مکتبی سیاسی و اجتماعی است که به نوعی طرفداری از اندیشههای کارل مارکس، فیلسوف و انقلابی آلمانی، میپردازد.
مارکسیسم-لنینیسم
از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد.
Jump to: navigation, search
مارکسیسم-لنینیسم همانطور که از نامش پیداست به نوعی طرفداری از اندیشهٔ مارکسیستی و تعبیر آن توسط ولادیمیر لنین اشاره میکند.
اما در عمل جریانات بسیار مختلف و گاها مخالف همدیگر خود را «مارکسیست-لنینیست» نامیدهاند. برای مثال مارکسیست-لنینیستها میتوانند طرفدار استالین یا مائو باشند یا نباشد.
بعضی جریانات مائوئیستی خود را مارکسیست-لنینیست-مائوئیست و یا طرفدار «مارکسیسم-لنینیسم-اندیشهٔ مائو تسه دون» میدانند.
حزب مارکسیست لنینیست آلمان
حزب کمونیست ایران (مارکسیست-لنینیست-مائوئیست)
حزب کمونیست کانادا (مارکسیست-لنینیست)
حزب کار ایران (طوفان)
نگاهی به بسط تاریخی مارکسیسم
خبرگزاری "مهر"- گروه دین و اندیشه : هرچند مارکسیسم با وقوع حوادث دو دهه آخر قرن بیستم، اثرگذاری سابق خود را از دست داده همچنان موضوع بسی تحلیل و واررسی قرار دارد. آنچه در ذیل می آید نگاهی مجمل است به بسط تاریخی این مکتب تأثیرگذار در دو سه سده اخیر از تاریخ بشری.
به گزارش خبرنگار گروه دین و اندیشه "مهر"، کارل مارکس نظریه ای در مورد تاریخ ارائه نمود که بر پایه ماتریالیسم دیاکلتیکی مبتنی بوده است. بر اساس این نظریه، نظام تولید اقتصادی تعیین کننده ساختارهای نهادی و ایدئولوژیک جامعه است. هر کس کنترل نظام اقتصادی را در دست دارد کنترل نظام سیاسی را نیز در دست خواهد داشت و در سرتاسر تاریخ، نیروهای متنازع و یک دیالکتیکی وجود دارد که به ظهور نظام جدیدی می انجامد. مبارزه طبقاتی میان یک گروه حاکم و یک گروه مخالف همیشه وجود دارد که از بطن آن نظام اقتصادی، سیاسی و اجتماعی نوینی سر بر می آورد. مدل مطالعاتی مارکس برای جامعه، شامل یک نهاد یعنی گروه حاکم و یک برابر نهاد یعنی گروه مخالف است که از برخورد این دو همنهادی به وجود می آید یعنی همان تز و آنتی تز و نتیجه سنتز.
مارکسیسم ترکیبی یا ملغمه ای از ماتریالیسم دیالکتیکی (متافیزیک)، دترمینیم اقتصادی (نظریه تاریخ)، جامعه شناسی و علوم اقتصادی نظریه و استراتژی تحول و انقلاب، اخلاق اجتماعی، ایدئولوژی سیاسی، و نوعی خداشناسی اخلاقی - آخرت شناسی با رسیدن به رستگاری دنیوی به معنای ساختن یک نظام اجتماعی فاقد طبقه و سراسر عادلانه ای که در آن درگیری و منازعه وجود نداردبه وجود می آورد.
از دید مارکس منازعه طبقاتی موتور تحولات اجتماعی بوده است و این منازعه لزوماً از حرکت و زندگی میان طبقات اقتصادی - اجتماعی ریشه می گیرد و کلیه پدیده های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حزب سیاسی
دوره معاصر، ارتباطات فعالیتهای مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی را در بر می گیرد و در این میان با پیچیده تر شدن و گسترش جوامع اهمیت ارتباطات در بعد سیاسی نیز روزافزون می گردد تا حدی که باید گفت در شرایط فعلی ارتباطات مایه اصلی زندگی سیاسی است و بدون بهره گیری از وسایل ارتباطی و رسانه های گروهی نظام های سیاسی قادر به نظم بخشیدن در جامعه و شریک ساختن مردم در زندگی سیاسی نیستند. همچنین اعضای جامعه برای ایفای نقش فعال، شرکت در انتخابات و ارتباط متقابل با سیاستمداران به رسانه های جمعی نیازمندند. در ارتباط سیاسی آنچه اهمیت دارد تاثیر بر رفتار است، ارتباط گر سیاسی که در این نوع ارتباط به طور عمده سیاستمدار است سعی می کند با بهره گیری از ابزار مختلف ارتباطی و کاربرد قوانین و تکنیک های لازم بر مخاطب تاثیر گذارد و وی را همواره هماهنگ با برنامه ها و ایده های خود ساخته و با کسب نفوذ و جلب افکار و آرا» عمومی مردم، موقعیت خود را تحکیم بخشیده و به گسترش دایره قدرت خود بپردازد.
ماهیت ارتباط سیاسی
جامعه مجموعه ای از افراد است که در محیطی مشترک زندگی می کنند و نهادها، فعالیتها و منافع مشترکی دارند، اما اگر به هیچ ترتیبی با یکدیگر ارتباط برقرار نکنند، حتی نمی توانند از منافع مشترک خود آگاه شوند; چه رسد به اینکه بخواهند اقدام مشترک هدفمندی انجام دهند. اغلب گفته می شود که اساس سیاست، اشکال مختلف ارتباط به ویژه گفتگو است که نماد تعامل اجتماعی میان افراد است. ارسطو خویشاوندی طبیعی سیاست و ارتباط را به رسمیت می شناسد و محل پیوند این دو حوزه را "علم بیان " می داند.
وی در "علم بیان " خود اهمیت گفتگو و اشکال مختلف ارتباط اقناعی را به شکل منظمی تجزیه و تحلیل می کند. از نظر او ارتباط یعنی "جستجوی کلیه امکانات برای اقناع " و این عبارت امروزه هم محور اصلی ارتباط سیاسی را شکل می دهد. بالغ بر دو هزار سال است که سیاست و ارتباط، همواره دست در دست یکدیگر امور گوناگون ازجمله حوزه سیاسی را زیر پوشش خویش داشته اند، زیرا این دو قسمت های ضروری طبیعت سرشت انسان را نشان می دهند.
امروزه برخی پژوهشگران، ازجمله دیوید ال سوانسون ثابت کرده اند که ارتباطات سیاسی آشکارا از قلمروی تعریف شده اولیه و نهادی خود فراتر رفته است و پرسش های مربوط به این رشته آنقدر توسعه یافته که نظریه های اقتصادی و مطالعات فرهنگی را نیز دربرگرفته است. همچنین بسیاری از پژوهشگران علوم انسانی، ارتباطات را نه تنها محور اصلی مبارزات سیاسی نوین بلکه اساس معرفت شناسی آن می دانند و عقیده دارند که بدون ارتباطات، مبارزه سیاسی آگاهانه ای صورت نمی گیرد.
با بهره گیری از تعاریف و دیدگاه هایی که پژوهشگران درخصوص ارتباط سیاسی ارایه داده اند می توانیم بگوییم ارتباط سیاسی یعنی ارتباط هدفمند یا هدفدار درباره سیاست. که شامل موارد زیر است:
همه شکل های ارتباطی که برای کسب هدف های معین زیر نظر سیاستمداران و دیگر عاملان یا بازیگران سیاسی قرار دارند.
2- همه شکل های ارتباطی درباره بازیگران سیاسی و فعالیت های آنان مثل گزارش های خبری، سرمقاله ها و همه شکل های مباحثه رسانه ای که سیاست را دربرمی گیرد. 3- همه شکل های ارتباطی که افراد غیرسیاسی مانند رای دهندگان و نویسندگان روزنامه ها برای بازیگران سیاسی ارسال می کنند.
عناصر ارتباط سیاسی
هر ارتباطی از سه عنصر اساسی فرستنده، پیام و گیرنده پیام تشکیل شده است. در ارتباط سیاسی نیز این عناصر عبارتند از: فرستنده یا پیام دهنده (بازیگران سیاسی، سازمانها و احزاب سیاسی)، وسیله ابزار ارتباطی (رسانه ها) و پیام گیرنده (شهروندان) پیام مورد نظر و واکنش و منظور خواسته شده از سوی پیام دهنده.
پیام دهنده: هر فرد یا گروهی که به منظور تاثیرگذاری بر قدرت سیاسی و خط مشی دولت اقدام کند یک پیام دهنده سیاسی است. انواع اصلی چنین پیام دهندگانی در جوامع سیاسی مدرن، احزاب و سازمانهای سیاسی هستند. همچنین روابط عمومی های سازمان های دولتی و غیردولتی نیز در پی تاثیرگذاری بر افکار عمومی جامعه اند. پیام: پیام دهندگان فرآیند ارتباط و اقناع را با ارسال پیام آغاز می کنند. هر پیامی از نمادهای مختلف کلمه، تصویر، صدا و حرکت دست و صورت و... تشکیل شده است و پیام دهندگان می کوشند به یاری آنها افکار و آرا» خود را به ذهن دریافت کنندگان مورد نظر منتقل کنند.
گیرنده پیام: دریافت کننده پیام فرد یا گروهی است که از پیام پیام دهنده آگاه می شود چه مستقیم و چه غیرمستقیم. در این مورد (ارتباط سیاسی) به طور عمده منظور گستره جمعیتی جامعه یا شهروندان است.
ابزار ارتباطی: پیام دهندگان ناگزیر باید از رسانه ها استفاده کنند و راهی را برای انتقال پیام هایشان به مخاطبان بیابند راه های مختلفی ازجمله گفتگوی خصوصی و چهره به چهره برای انتقال پیام وجود دارد ازجمله مباحثات و گفتگوهای سیاسی. ولی در ارتباط سیاسی سروکار پیام دهندگان و کنشگران سیاسی عمدتا با رسانه های گروهی و ارتباطات جمعی است تا بدین وسیله بتوانند بر مخاطبان گسترده تاثیرگذاری نمایند.
جایگاه ارتباطات سیاسی
در جامعه
ارتباط سیاسی یک نوع ارتباط اقناعی است. در این نوع ارتباط هدف مشخصی در نظر است و پیام به صورت ویژه ارسال می شود. هدف از ارتباطات سیاسی ایجاد نظم در جامعه است.
همچنین ارتباطات سیاسی به وظیفه نظام سیاسی در فراهم آوردن اطلاعات برای توجه ملت به قوانین زندگی سیاسی اشاره می کند; اینکه چرا و چگونه مردم یک جامعه باید رفتار نمایند و به حمایت از نظام و حاکمیت ادامه دهند.
این ارتباطات همچنین اطلاعات دریافتی از ملت یا بازخوردی که به درخواست ها و حمایت ها مربوط می شود را نیز دربرمی گیرد. بنابراین بدون ارتباطات کلیه جوانب فعالیت سیاسی باز خواهد ایستاد.
ارتباطات در سطح ملی، پایتخت سیاسی را به پایتخت فرهنگی تبدیل می کند، مرکز و هویت ملی به وجود می آورد. با ایجاد وحدت ملی از
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 31 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حزب پیمان شکن از نگاه دیگر(2)
در میان فرماندهان نظامى جهان کسى را سراغ نداریم که به اندازهء امام على (ع ) به دشمن مهلت بدهد و با اعزام شخصیتها و دعوت به داورى قرآن , در آغاز کردن نبرد صبر وحوصله به خرج دهد و به اصطلاح دست به دست کند, تا آنجا که صداى اعتراض و شکوهء مخلصان و یاران او بلند شود. از آن رو, امام (ع ) ناچار شد که به آرایش سپاه خود بپردازدو فرماندهان خود را به نحو زیر تعیین کرد:ابن عباس را فرمانده کل مقدمهء سپاه و عمار یاسر را فرمانده کل سوار نظام و محمد بن ابى بکر را فرمانده کل پیاده نظام . آن گاه براى سواره و پیاده نظام قبایل <مذحج >و <همدان >و<کنده > و <قضاعه >و <خزانه >و <ازد>و <بکر>و <عبدالقیس >و... پرچمدارانى معین کرد. آمار کسانى که در آن روز, اعم از سواره و پیاده , تحت لواى امام (ع ) آمادهء نبرد شده بودند به شانزده هزار نفر مى رسد.(1)
آغاز حمله از طرف ناکثان
در حالى که امام (ع ) مشغول بیان دستورات جنگى به سپاهیان خود بود, ناگهان رگبار تیر از طرف دشمن لشکرگاه امام را فرا گرفت و بر اثر آن چند تن از یاران امام درگذشتند. ازجمله , تیرى به فرزند عبدالله بن بدیل اصابت کرد و او را کشت . عبدالله نعش فرزند خود را نزد امام آورد و گفت : آیا باز هم باید صبر و بردبارى از خود نشان دهیم تا دشمن ما راى یکى پس از دیگرى بکشد؟ به خدا سوگند, اگر هدف اتمام حجت باشد, تو حجت را بر آنان تمام کردى .سخنان عبدالله سبب شد که امام آمادهء نبرد شود. پس , زره رسول خدا (ص ) را پوشید و استر او را که به همراه داشت سوار شد و در برابر صفوف یاران خود ایستاد. قیس بن سعدبن عباده (2) که از صمیمیترین یاران امام بود اشعارى دربارهء آن حضرت و پرچمى که برافراشته بود سرود که دو بیت آن چنین است : هذا اللواء الذى کنا نحف به مع النبى و جبریل لنا مدداًما ضر من کانت الانصار عیبة ان لا یکون له من غیرها احداًپرچمى که به گرد آن احاطه کرده ایم همان پرچمى است که در زمان پیامبر دور آن گرد مى آمدیم و جبرئیل در آن روز یار و مددکار ما بود. آن کس که انصار رازدار او باشند ضرر نداردکه براى او از دیگران یار و یاورى نباشد .سپاه چشمگیر و منظم امام (ع ) ناکثان را به تکاپو انداخت و شتر عایشه را که حامل کجاوهء او بود به میدان نبرد آوردند و زمام آن را به دست قاضى بصره , کعب بن سور, دادند و اومصحفى برگردن آویخت و افرادى از قبیلهء ازد و بنى ضبه جمل را احاطه کرده بودند. عبدالله بن زبیر پیش روى عایشه و مروان بن حکم در سمت چپ او قرار داشت . مدیریت سپاه با زبیر بود و طلحه فرمانده سواره نظام و محمد بن طلحه فرمانده پیاده نظام بودند.امام (ع ) در روز جمل پرچم را به دست فرزند خود محمد حنفیه سپرد و او را با جملاتى که عالیترین شعار نظامى است مخاطب ساخت و فرمود: <تزول الجبال و لاتزل , عض على ناجذک , اعر الله جمجمتک . تدفى الارضى قدمک , ارم ببصرک اقصى القوم و غض بصرک و اعلم ان النصر من عند الله سبحانه >(3)اگر کوهها از جاى خود کنده شوند تو بر جاى خود استوار باش , دندآنهارا بر هم بفشار. کاسهء سرت را به خدا عاریت دهد. گامهاى خود را بر زمین میخکوب کن . پیوسته به آخر لشکربنگر (تا آنجا پیشروى کن ) و چشم خود را بپوش و بدان که پیروزى از جانب خداى سبحان است .هر یک از جمله هاى على (ع ) شعار سازنده اى است که شرح هر کدام مایهء اطالهء سخن خواهد شد.وقتى مردم به محمد حنفیه گفتند که چرا امام (ع ) او را به میدان فرستاد ولى حسن و حسین را از این کار بازداشت , در پاسخ گفت : من دست پدرم هستم و آنان دیدگان او; او بادستش از چشمانش دفاع مى کند.(4)ابن ابى الحدید, از مورخانى مانند مدائنى و واقدى , حادثه را چنین نقل مى کند:امام با گروهى که آن را <کتیبة الخضراء>مى نامیدند و اعضاى آن را مهاجرین و انصار تشکیل مى دادند, در حالى که سحن و حسین اطراف او را احاطه کرده بودند, خواست به سوى سپاه دشمن حمله برد. پرچم را به دست فرزندش محمد حنفیه داد و فرمان پیشروى صادر کرد و گفت : به اندازه اى پیش برو که آن را بر چشم جمل فرو کنى . فرزند امام آهنگ پیشروى کرد, ولى رگبار تیر او را از پیشروى بازداشت . او لحظاتى توقف کرد تا فشار تیرباران فروکش نمود. در این هنگام امام مجدداً به فرزند خود فرمان حمله داد, اما چون ازجانب او درنگى احساس کرد به حال او رقت آورد و پرچم را از او گرفت و در حالى که شمشیر در دست راست و پرچم در دست چپ او قرار داشت , خود حمله را آغاز کرد و تاقلب لشکر پیش رفت . سپس براى اصلاح شمشیر خود, که کج شده بود, به سوى یارانش بازگشت .یاران امام , مانند عمار و مالک و حسن و حسین , به او گفتند: ما کار حمله را صورت مى دهیم , شما در اینجا توقف کنید. امام به آنان پاسخ نگفت و نگاهى هم نکرد, بلکه چون
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 31
حزب پیمان شکن از نگاه دیگر(2)
در میان فرماندهان نظامى جهان کسى را سراغ نداریم که به اندازهء امام على (ع ) به دشمن مهلت بدهد و با اعزام شخصیتها و دعوت به داورى قرآن , در آغاز کردن نبرد صبر وحوصله به خرج دهد و به اصطلاح دست به دست کند, تا آنجا که صداى اعتراض و شکوهء مخلصان و یاران او بلند شود. از آن رو, امام (ع ) ناچار شد که به آرایش سپاه خود بپردازدو فرماندهان خود را به نحو زیر تعیین کرد:ابن عباس را فرمانده کل مقدمهء سپاه و عمار یاسر را فرمانده کل سوار نظام و محمد بن ابى بکر را فرمانده کل پیاده نظام . آن گاه براى سواره و پیاده نظام قبایل <مذحج >و <همدان >و<کنده > و <قضاعه >و <خزانه >و <ازد>و <بکر>و <عبدالقیس >و... پرچمدارانى معین کرد. آمار کسانى که در آن روز, اعم از سواره و پیاده , تحت لواى امام (ع ) آمادهء نبرد شده بودند به شانزده هزار نفر مى رسد.(1)
آغاز حمله از طرف ناکثان
در حالى که امام (ع ) مشغول بیان دستورات جنگى به سپاهیان خود بود, ناگهان رگبار تیر از طرف دشمن لشکرگاه امام را فرا گرفت و بر اثر آن چند تن از یاران امام درگذشتند. ازجمله , تیرى به فرزند عبدالله بن بدیل اصابت کرد و او را کشت . عبدالله نعش فرزند خود را نزد امام آورد و گفت : آیا باز هم باید صبر و بردبارى از خود نشان دهیم تا دشمن ما راى یکى پس از دیگرى بکشد؟ به خدا سوگند, اگر هدف اتمام حجت باشد, تو حجت را بر آنان تمام کردى .سخنان عبدالله سبب شد که امام آمادهء نبرد شود. پس , زره رسول خدا (ص ) را پوشید و استر او را که به همراه داشت سوار شد و در برابر صفوف یاران خود ایستاد. قیس بن سعدبن عباده (2) که از صمیمیترین یاران امام بود اشعارى دربارهء آن حضرت و پرچمى که برافراشته بود سرود که دو بیت آن چنین است : هذا اللواء الذى کنا نحف به مع النبى و جبریل لنا مدداًما ضر من کانت الانصار عیبة ان لا یکون له من غیرها احداًپرچمى که به گرد آن احاطه کرده ایم همان پرچمى است که در زمان پیامبر دور آن گرد مى آمدیم و جبرئیل در آن روز یار و مددکار ما بود. آن کس که انصار رازدار او باشند ضرر نداردکه براى او از دیگران یار و یاورى نباشد .سپاه چشمگیر و منظم امام (ع ) ناکثان را به تکاپو انداخت و شتر عایشه را که حامل کجاوهء او بود به میدان نبرد آوردند و زمام آن را به دست قاضى بصره , کعب بن سور, دادند و اومصحفى برگردن آویخت و افرادى از قبیلهء ازد و بنى ضبه جمل را احاطه کرده بودند. عبدالله بن زبیر پیش روى عایشه و مروان بن حکم در سمت چپ او قرار داشت . مدیریت سپاه با زبیر بود و طلحه فرمانده سواره نظام و محمد بن طلحه فرمانده پیاده نظام بودند.امام (ع ) در روز جمل پرچم را به دست فرزند خود محمد حنفیه سپرد و او را با جملاتى که عالیترین شعار نظامى است مخاطب ساخت و فرمود: <تزول الجبال و لاتزل , عض على ناجذک , اعر الله جمجمتک . تدفى الارضى قدمک , ارم ببصرک اقصى القوم و غض بصرک و اعلم ان النصر من عند الله سبحانه >(3)اگر کوهها از جاى خود کنده شوند تو بر جاى خود استوار باش , دندآنهارا بر هم بفشار. کاسهء سرت را به خدا عاریت دهد. گامهاى خود را بر زمین میخکوب کن . پیوسته به آخر لشکربنگر (تا آنجا پیشروى کن ) و چشم خود را بپوش و بدان که پیروزى از جانب خداى سبحان است .هر یک از جمله هاى على (ع ) شعار سازنده اى است که شرح هر کدام مایهء اطالهء سخن خواهد شد.وقتى مردم به محمد حنفیه گفتند که چرا امام (ع ) او را به میدان فرستاد ولى حسن و حسین را از این کار بازداشت , در پاسخ گفت : من دست پدرم هستم و آنان دیدگان او; او بادستش از چشمانش دفاع مى کند.(4)ابن ابى الحدید, از مورخانى مانند مدائنى و واقدى , حادثه را چنین نقل مى کند:امام با گروهى که آن را <کتیبة الخضراء>مى نامیدند و اعضاى آن را مهاجرین و انصار تشکیل مى دادند, در حالى که سحن و حسین اطراف او را احاطه کرده بودند, خواست به سوى سپاه دشمن حمله برد. پرچم را به دست فرزندش محمد حنفیه داد و فرمان پیشروى صادر کرد و گفت : به اندازه اى پیش برو که آن را بر چشم جمل فرو کنى . فرزند امام آهنگ پیشروى کرد, ولى رگبار تیر او را از پیشروى بازداشت . او لحظاتى توقف کرد تا فشار تیرباران فروکش نمود. در این هنگام امام مجدداً به فرزند خود فرمان حمله داد, اما چون ازجانب او درنگى احساس کرد به حال او رقت آورد و پرچم را از او گرفت و در حالى که شمشیر در دست راست و پرچم در دست چپ او قرار داشت , خود حمله را آغاز کرد و تاقلب لشکر پیش رفت . سپس براى اصلاح شمشیر خود, که کج شده بود, به سوى یارانش بازگشت .یاران امام , مانند عمار و مالک و حسن و حسین , به او گفتند: ما کار حمله را صورت مى دهیم , شما در اینجا توقف کنید. امام به آنان پاسخ نگفت و نگاهى هم نکرد, بلکه چون