لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
اوحدالدین بن حسین مراغه ای
شاعر سده هفتم و هشتم ایران است. او در مراغه زاده شد و مدتی در اصفهان مقیم بود. معاصر ایلخان مغول سلطان ابوسعید بود. آرامگاه او در مراغه است. هم اکنون یک موزه دائمی در مقبره اوحدی در مراغه دایر میباشد در 670 هجری در مراغه متولد شد او از جوانی انسانی عارف و وارسته کامل بود و در علوم دینی و عرفانی بدرجه کمال رسید او تحت صافی تخلص می کرد اوحدی مانند اغلب شاعران عصر خود پس از گذراندن جوانی و پایان بردن تحصیلات معمولی زمان خود از مراغه به قصد سیر و سیاحت خارج شد و مدتها به سیاحت گذراند. هم در این سیاحتها بوده است که گذارش به کرمان می افتد و از محضر شیخ اوحدالدین کرمانی بهره ور می شودو به علت انتصاب به طریقت اوحدالدین کرمانی لقب اوحدی گرفت اثر جاویدانی وی ( جام جم )مثنوی شانل پنجهزار بیت است که در 733 آنرا به نظم کشیده است سایر آثار اوحدی ( ده نامه ) ( منطق العشاق ) است که همواره مورد توجه شاهان ایلخانی بوده است. وفات اوحدی در سال 738 قمری در مراغه اتفاق افتاد و آرامگاه او در باغی زیبا زیارتگاه عاشقان عرفان است. اوحدی علاوه بر قصائد و غزلیات دارای کتابی است به نام « جام جم » که مهمترین اثر اوست. این کتاب، یک مثنوی است که اوحدی در سرودن آن به « حدیقة » سنـــایی نظر داشته است. و اما غزل زیر که سرودة اوحدی است علاوه بر برخورداری از زبانی گرم و پویا ، مانند غزلهای سعدی تمام زیباییهای خود را به یکباره به خواننده می بخشد
اوحدی اصفهانی از شاعران نسبتا توانای قرن هفتم و هشتم هجری است که تاکنون تحقیق و تفحصی در خور در دیوان اشعار او صورت نگرفته است. رساله حاضر گامی است-هرچند کوچک-در جهت رفع این نقیصه که در آن ابتدا با استفاده از دیوان شاعر ، تذکره ها و کتابهای تاریخی نزدیک به عصر وی، شرح حال ، آثار ، افکار و سبک شاعری او به طور دقیق مورد نقد و بررسی قرار گرفته است. پس از آن کلیه دیوان او-به استثنای مثنوی جام جم-مطالعه گردیده و نکات و اشارات مهم و برجسته این دیوان به قرار زیر شرح گردیده است:1-آیات قرآن، احادیث و سخنان مشایخ.2-تلمحیات و اشارات.3-اهم کنایات و امثال و حکم.4-واژه ها و اصطلاحات عرفانی.5-واژه ها و ترکیبات دشوار..
مست امـــدم امشب کـــه ســر راه بگیـــرم یک بوسه بزور از لب آن مــاه بگیـــــــرم
دانـــم که دهــد عقل نکو خــــواه مرا پنـــد لیکن عجب از پنـــد نکو خـــــواه بگیـــرم
تا هیچ کسم راز دل ریــش نــــــدانــــــــــد این اشک روان بر رخ چـــون کاه بگیرم
هــر چند بکوشد کــه ببیگــــاه بیایـــــــــــد مــــن نیــز بکوشم کــــه بنــاگاه بگیــــرم
گر زانکه ببالای بلندش نـــرســـــد دسـت در دست کشم زلفش و کـــوتــاه بگیـــــرم
از چاه زنخ گـــر ندهــــد آب چــــــو دزدان بــــر قافله عشـــق سر چــــاه بگیــــــرم
با اوحدی ارحیلت روبـــــآه کنــد کـــــــس من نیستم آن شیر کــــه روبـــاه بگیـــرم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
زندگینامه حضرت امام حسین
بخش اول
طلوع مهر
صبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری، شهر مدینه میزبان کودک نو رسیدهای بود که در خانه فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) چشم به جهان گشود و بعدها به "سید الشهدای اسلام" ملقب شد. این طفل نو رسیده، دومین فرزند خانوادهای است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) پس از نزول آیه تطهیر بارها آنها را با عنوان "اهل بیت نبوت" مورد خطاب قرار داده و به آنها سلام گفته بود.مادر او فاطمه (سلام الله علیها)، دختر پیامبر و یکی از برترین زنان تاریخ است که به جهت بلندی معرفت و فضایل اخلاقی و پاکی زبانزد خاص و عام بوده و خداوند در بیان شان و جایگاه رفیعش سورهای را در قرآن آورده است. علی (علیه السلام) نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش میگرفت، اولین مسلمان، برترین دانای دین و بالاترین سخنور عرب و دارای سوابقی بینظیر در ایثار و دفاع از دین خدا، در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام بود. تا آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و اله) به دستور حضرت حق، بارها او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود.
نام گذاری
در آن روز فرخنده طفل را به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آوردند و علی (علیه السلام) آن چنان که وظیفه داشت و نیز به رسم ادب و احترام از ایشان خواست که همچون فرزند نخست، نامگذاری این نو رسیده را نیز بر عهده گیرند. پیامبر هم به امر الهی او را "حسین" خواند. نامی که معرب نام عبری "شبیر"، نام پسر کوچکتر هارون - وصی و جانشین موسی (علیه السلام) - بود. محمد (صلی الله علیه و اله) و موسی، علی و هارون، شبر و حسن، شبیر و حسین. تشابهی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در یک واقعه تاریخی آنرا به علی (علیه السلام) گفته بود: "یا علی؛ جایگاه تو نسبت به من، نظیر جایگاه هارون نسبت به موسی است؛ با این تفاوت که سلسله پیامبران با من خاتمه مییابد."
ریحانه پیامبر
حسین (علیه السلام) دوران کودکی را در دامان پر مهر علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذراند. علاقه و توجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حسین (علیه السلام) چنان بود که همه اصحاب از آن آگاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند. در کتب تاریخی مختلف نیز روایات فراوانی در این باره نقل شده است.
از جمله روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سجده نماز را بر خلاف معمول طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت طولانی شدن سجده را از رسول خدا جویا شدند و پرسیدند: "آیا از طرف پروردگار وحی نازل شده و یا دستوری رسیده است؟"، پیامبر فرمود: "خیر، فرزندم حسین بر پشتم سوار بود، خواستم صبر کنم تا خواستهاش برآورده شود." این نمونهای از رفتار بهترین بنده خدا در بهترین حالات بندگی با حسین (علیه السلام) بود.
اصحاب، بارها رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده بودند که با حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) که کودک بودند، بازی میکند و آنها را بر دوش خود سوار میکند. حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبهای حسین (علیه السلام) را میبوسید و میفرمود: "حسین از من است و من از اویم، خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست میدارد." و باز از ایشان نقل شده که فرمودند: "حسن و حسین دو گل خوشبوی من از این دنیا هستند."
در این میان بسیاری میدانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصا به حسین (علیه السلام)، یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 20
قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلام
قیام امام خمینی، پرتویی از قیام امام حسین علیه السلامبسم الله الرحمن الرحیم الهی انطقنی بالهدی والهمنی التقوی عزیزان بحث را زمانی می بینند که در آستانه 15 خرداد هستند. به مناسبت 15 خرداد کمی از انقلاب و امام خمینی صحبت کنیم. اگر بگوییم که قیام امام نسخه ای از قیام امام حسین بود، حرف دروغ و مبالغه ای نیست. حالا من پرتویی از قیام امام حسین را نقل می کنم تا ببینید که اینکه مردم شعار می دادند: نهضت ما حسینی است. این یک واقعیت بود. یک مقایسه و تشابهی بین قیام امام حسین و امام خمینی هست. بنابراین موضوع: قیام امام خمینی پرتویی از قیام امام حسین (علیه السلام):در اصل وقتی امام خمینی اعلامیه داد فرمود: ما از کربلا آموختیم، خون بر شمشیر پیروز است
هروقت که ما تهدید شدیم، چیزی که به مردم ایران قدرت داد ماجرای کربلا بود. مثلاً می خواهیم در محاصره اقتصادی قرار بگیریم. در محاصره اقتصادی چیزهایی را به ما نمی فروشند. مثلاً هواپیما، کشتی به ما نمی فروشند یا اینکه ما را در خریدن بعضی چیزها در منگنه قرار می دهند. خوب حالا در کربلا محاصره اقتصادی چه بود؟ حتی برای علی اصغر هم آب نبود. یعنی یک لیتر آب ممنوع بود. حالا ما از هواپیما ممنوع هستیم. الحمدلله ما خودمان شاید چند درصدی وابسته بودیم اما امام حسین برای آب که جزو مواد اولیه زندگی است مشکل داشت. ایستادگی در برابر محاصره اقتصادی و نظامیمحاصره نظامی: کشتی آمریکا تا کجا آمده و در خلیج فارس چه شده است...؟ بالاخره برای امام حسین دهها هزار نفر دور هفتادو دو نفر را گرفتند. محاصره نظامی و محاصره اقتصادی. اینکه می گویند که روضه خوانی کنید این روضه ها یک روضه هایی است که اصلاً همه مشکلات را حل می کنند. امروز در دانشگاهها یک رشته ای به نام مدیریت است و در مدیریتها یک شاخه است به نام مدیریت بحران. مدیریت بحران یعنی اینکه اگر صبح بلند شدیم و دیدیم که در بم زلزله شده است. چطور این مسئولین کشوری باید این بحران را حل کنند؟ مدیریت بحران. عصر عاشورا هم مدیریت بحران بود. زینب کبری حالا باید چه کند؟ هم خودش اینهمه داغ دیده است و هم حوادثی که رخ داده است و هم جمع و جور کردن و هم بتوان که از این خون استفاده کند، متن سخنرانی اش چه باشد؟ با چه کسانی برخورد بکند و چطور این رژیم را عوض کند؟ و چطور با سخنرانی اش آتش فشانی بکند؟ امام حسین یک جرقه راه انداخت اما این زینب کبری بود که این جرقه را یک جریانش کرد. گاهی یک کاغذ آتش می گیرد منتهی باید یک بادی بوزد که این کاغذی که آتش گرفته یک جنگل را به آتش بکشد. یعنی از یک جرقه یک جریان درست کند. مدیریت بحران. من به بعضی از اساتید دانشگاه که دکترای مدیریت داشتند و راجع به مدیریت در دانشگاه تدریس می کردند در دانشگاه تهران. گفتم: که شما راجع به مدیریت بحران هم تحقیقی دارید؟ بعد وقتی ماجرای مدیریت بحران زینب کبری را گفتم. گفت که من اصلاً به این جهت توجهی نداشتم عجب راست می گویی. مدیریت بحران این است. عرض کنم که: انقلاب فرهنگی، مقدم بر انقلاب نظامی1- هر دو فرهنگی و فکری بود: آغاز سخن امام با سخنرانی ها بود، با اعلامیه ها بود. چه خانه هایی که شب تا صبح نامه های امام را فتوکپی می کردند. و چه جور وسیله هایی که این نامه ها را می فرستادند؟ با ترس و لرز. یک وقتی امام هادی می خواست نامه ای را به کسی بدهد. نامه را در یک چوب که مثل عصا بود جاسازی کرد و گفت این نامه را ببر فلان جا که اگر در راه دیدند در قیافه یک عصا باشد. و این کسی که می برد در راه نزاع کرد و چوب را به طرف زد و و چوب شکست و نامه بیرون آمد و لو رفت و امام دعوایش کرد و گفت: من وقتی من می گویم چوب را ببر به فلانی بده چرا...؟ گفت: من نمی دانستم که در آن نامه جاسازی کرده ای. یعنی آغاز کار با توپ و تانک نبود بلکه با سخنرانی بود. امام حسین هم همین طور. امام حسین در سوم شعبان متولد شد و بعد 57 سال باز هم روز سوم شعبان وارد مکه شد. یعنی روز تولد امام حسین با روز ورودش به مکه برای قیام، چون اول رفتند مکه و بعد از مکه به کربلا آمدند. روز ورودشان با تولدشان یکی بود، منتهی بینشان 57 سال فاصله بود. و در مکه می ایستاد و برای هر حاجی که به مکه می آمد سخنرانی می کرد و می فرمود: سلام مرابه مردم منطقه برسان و بگو که حکومت یزید چنین و چنان است. یعنی با سخنرانی پیام می داد. انقلاب فرهنگی بر انقلاب نظامی مقدم است. یک زمانی که در پاریس کودتا شده بود. رئیس جمهور را گرفتند و زندانیش کردند و در زندان مطالعه می کرد یک وقتی بلند شد و کتابها را به هوا ریخت. گفت من فکر می کردم در فرانسه کودتای نظامی شده اما کوتای فرهنگی شده است. من نمی دانستم که این نامه ها را خوانده اند همین نامه ها را خواندند که زیر
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
زندگینامه حضرت امام حسین
بخش اول
طلوع مهر
صبح روز سوم شعبان سال چهارم هجری، شهر مدینه میزبان کودک نو رسیدهای بود که در خانه فاطمه (سلام الله علیها) و علی (علیه السلام) چشم به جهان گشود و بعدها به "سید الشهدای اسلام" ملقب شد. این طفل نو رسیده، دومین فرزند خانوادهای است که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و اله) پس از نزول آیه تطهیر بارها آنها را با عنوان "اهل بیت نبوت" مورد خطاب قرار داده و به آنها سلام گفته بود.مادر او فاطمه (سلام الله علیها)، دختر پیامبر و یکی از برترین زنان تاریخ است که به جهت بلندی معرفت و فضایل اخلاقی و پاکی زبانزد خاص و عام بوده و خداوند در بیان شان و جایگاه رفیعش سورهای را در قرآن آورده است. علی (علیه السلام) نیز که دومین فرزند پسر خود را در آغوش میگرفت، اولین مسلمان، برترین دانای دین و بالاترین سخنور عرب و دارای سوابقی بینظیر در ایثار و دفاع از دین خدا، در سراسر دوران ظهور و گسترش دین اسلام بود. تا آنجا که پیامبر (صلی الله علیه و اله) به دستور حضرت حق، بارها او را به عنوان جانشین خود معرفی کرده بود.
نام گذاری
در آن روز فرخنده طفل را به محضر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) آوردند و علی (علیه السلام) آن چنان که وظیفه داشت و نیز به رسم ادب و احترام از ایشان خواست که همچون فرزند نخست، نامگذاری این نو رسیده را نیز بر عهده گیرند. پیامبر هم به امر الهی او را "حسین" خواند. نامی که معرب نام عبری "شبیر"، نام پسر کوچکتر هارون - وصی و جانشین موسی (علیه السلام) - بود. محمد (صلی الله علیه و اله) و موسی، علی و هارون، شبر و حسن، شبیر و حسین. تشابهی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در یک واقعه تاریخی آنرا به علی (علیه السلام) گفته بود: "یا علی؛ جایگاه تو نسبت به من، نظیر جایگاه هارون نسبت به موسی است؛ با این تفاوت که سلسله پیامبران با من خاتمه مییابد."
ریحانه پیامبر
حسین (علیه السلام) دوران کودکی را در دامان پر مهر علی (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) و بیش از آن دو در دامان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) گذراند. علاقه و توجه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) به حسین (علیه السلام) چنان بود که همه اصحاب از آن آگاه بودند و بارها و بارها به چشم دیده و به گوش شنیده بودند. در کتب تاریخی مختلف نیز روایات فراوانی در این باره نقل شده است.
از جمله روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) سجده نماز را بر خلاف معمول طولانی کرد. بعد از نماز مردم علت طولانی شدن سجده را از رسول خدا جویا شدند و پرسیدند: "آیا از طرف پروردگار وحی نازل شده و یا دستوری رسیده است؟"، پیامبر فرمود: "خیر، فرزندم حسین بر پشتم سوار بود، خواستم صبر کنم تا خواستهاش برآورده شود." این نمونهای از رفتار بهترین بنده خدا در بهترین حالات بندگی با حسین (علیه السلام) بود.
اصحاب، بارها رسول خدا (صلی الله علیه و آله) را دیده بودند که با حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) که کودک بودند، بازی میکند و آنها را بر دوش خود سوار میکند. حتی پیامبر (صلی الله علیه و آله) لبهای حسین (علیه السلام) را میبوسید و میفرمود: "حسین از من است و من از اویم، خداوند دوست بدارد کسی را که او را دوست میدارد." و باز از ایشان نقل شده که فرمودند: "حسن و حسین دو گل خوشبوی من از این دنیا هستند."
در این میان بسیاری میدانستند که محبت پیامبر به این دو کودک و مخصوصا به حسین (علیه السلام)، یک
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
محمد حسین شهریار
سید محمد حسین بهجت تبریزی که بعدها نام (( شهریار )) را برگزید و بدین نام مشهور گشت ، به سال 1285 ه . ش در تبریز متولد شد . پدرش میرزا آقا خشکنابی وکیل عدلیه ( دادگستری ) و از افراد سرشناس تبریز بود .
دوران کودکی شهریار مصادف بود با ایام انقلاب تبریز در جریان نهضت مشروطه ، از این رو مدتی طعم نا امنی و آوارگی را چشید و در روستاهای اطراف تبریز و از آن جمله ده آبا و اجدادیش ، خشکناب ، به سر برد . تحصیلات خود را در تبریز آغاز کرد و مدرسه دارالفنون تهران به پایان برد. پس از پایان دوره متوسطه وارد دانشکدۀ پزشکی شد اما کمی پیش از آن که این دوره را به پایان برساند ، بیشتر به دلیل ناداری و تنگدستی و در پی یک شکست عاطفی ، که یه دنبال عشقی نا کام برای او پیش آمد ، تحصیل طب را رها کرد و در خط شاعری افتاد .
بعد از ترک تحصیل به خراسان و به دیدار کمال الملک نقاش بر جسته آن روزگار شتافت و شعری هم با عنوان (( زیارت کمال الملک )) به این مناسبت سرود .
شهریار از سال 1310 بناگزیر وارد خدمات دولتی شد و پس از چند بار تغییر شغل و سمت ، سر انجام در بانک کشاورزی به کار پرداخت و با آن که این کار را هم دوست نداشت تا ایام بازنشستگی به همین خدمت مشغول بود .
شهریار بیشتر اوقات خویش را با شعر و ادب سر می کرد و بویژه در سالهای انقلاب و پس از آن به موضوعات دینی و اخلاقی روی آورد . وی در سال 1367 به سن 84 سالگی درگذشت و در مقبره الشعرای (( سرخاب )) تبریز مدفون گشت .
شعر شهریار
محمد حسین شهریاری در سرودن انواع شعر سنتی فارسی از قصیده و مثنوی گرفته تا غزل و قطعه و رباعی مهارتی داشت . گذشته از این در طریق نیمایی نیز طبع آزمایی کرده و قطعات زیبایی چون : (( ای وای مادرم )) ، (( دو مرغ بهشتی )) ، (( مومیایی )) ، (( پیام به انشتین )) از خود به یادگار گذاشته است . در اشعار نیمایی او بویژه در (( پیام به انشتین )) روح انسان دو ستی و همدردی با جهان انسانی گرفتار در چنگال تمدن صنعتی موج می زند تا حدی که زبان او گاهی به مرز شعار نزدیک می شود . در کنار همۀ اینها شهریار به زبان مادری خود ، یعنی ترکی آذربایجانی اشعار نغزی سروده است . منظومه سلام حیدر بابا ی او ، که به فارسی هم ترجمه شده است ،از شاهکارهای ادبیات ترکی آذربایجانی است.عنوان ترکی منظومه (( حیدر بابایه سلام ))
است ، که در آن شاعر با دلدادگی تمام از اصالت و زیباییهای روستا و فرهنگ روستایی – که خود بدان متعلق بود – یاد کرده است . این منظومه چنان با جان و روح و احساس شاعر پیوند خورده که در واقع جوهر شعر و حاصل یک عمر تأملات عاطفی او را در خود انعکاس داده است . به همین اعتبار می توان شهریار را (( شاعر حیدر بابا )) و (( شاعر شکوه روستا )) نام نهاد . این منظومه نخستین بار در سال 1332 در تبریز منتشر شد و ابتدا در میان اهالی آذربایجان و بتدریج در سراسر ایران شهرت یافت و ورد زبانها شد .
بند اول (( حیدر بابایه سلام )) با ترجمه آن چنین است :
حیدر بابا ، ایلدریملار شاخاندا سللر ، سولار شا قلیدیب ، آخاندا
قزلار اوناصف با غلیوب باخاندا سلام اولسون ، شوکتوزه ، ائلوزه
منیم ده بیر آدیم گلسین دیلو زه
ترجمه : حیدر بابا زمانی که رعد و برق می شود و سیلها و آبهای روان (( باران )) از کوهها و دشتها سرازیر می شوند و دختران زیبا در صفها و گروهی ایستاده ، نگاه می کنند ، سلام و درود باد بر شوکت و عظمت شما و بر جمع و گروه شما . در آن حال مرا نیز به یاد آورید .
شهریار به شاعران طراز اول فارسی یعنی فردوسی ، سعدی ، مولوی و حافظ عشق می ورزید و بویژه شهر و اندیشۀ حافظ را پیوسته می ستود و شیفتگی بیشتری به لسان الغیب شیراز از خود نشان می داد این عشق و احساس را در دو غزل (( واداع با حافظ )) و (( حافظ جاودان )) بیشتر و ژرفتر نشان داده است . بیشترین لطلیف طبع شهریار در قالب غزل نمودار گشته است . غزلهای او که یادگار دوران جوانی و روزگار پختگی شاعر است ، بویژه از لحاظ زبان و احساس در اوج است . گویی او در غزلسرایی از تجربیات سه شاعر بزرگ و غزلسرای نامی ایران : مولوی ، سعدی و حافظ بهره مند گشته است .
در شعر شهریار اندیشه های دینی در قالب نیایشهای مؤثر و دلدادگیهایی که مخصوصاً نسبت به حرت علی علیه السلام از خود نشان داده است ، کم نیست . در عین حال روی هم رفته او را شاعری شاد و صاحب طبع و احساس رقیق و بذله گو می یابیم . در شعر او با همۀ آزادگی و علو طبعی که در آن جلوه گر است ، دنیا گریزی مطلق جایی پیدا نکرده است . اینک نمونه هایی از شعر او :
چه خواهد بودن
آسمان گو ندهد کام چه خواهد بودن یا حریفی نشود رام چه خواهد بودن
حاصل از کشمکش زندگی ای دل نامیست گر نماند زمن این نام چه خواهد بودن
آفتابی بود این عمر ولی بر لب بام آفتابی به لب بام چه خواهد بودن
مرغ اگر همت آن داشت که از دانه گذشت گو همه پیچ و خم دام چه خواهد بودن
صبح اگر طالع وقتست غنیمت بشمار کس نخوانده ست که تام شام چه خواهد بودن
چند کوشی که به فرمان تو باشد ایام نه تو باشی و نه ایام چه خواهد بودن
گر دلی داری و پایبند تعلق خواهی خوشتر از زلف دلارام چه خواهد بودن
شرط موزونی اخلاق بود شاهد را ور نه موزونی اندام چه خواهد بودن
پیر ما گفت و چه خوش گفت که از خلق مدار چشم انعام که انعام چه خواهد بودن
شهریاریم و گدای در آن خواجه که گفت (( خوشتر از می و جام چه خواهد بودن ))