لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 27
حیات سیاسى فاطمه (س)
این بخش خود شامل سه فصل است. فصلى ازآن در موردمشى سیاسى فاطمه (س) است. و در آن سعى داریم از راه و روشى که فاطمه (س) در زندگى به کار مىگرفت و از آیندهنگرى او بحث کنیم و سپس جلوههاى مشى سیاسى او سخن گفته و اعلام حق او، صراحت لهجهاش، احتجاج و توبیخش، بىاعتنائیش، از سیاست مات کردن او بحث خواهیم کرد و حاصل مشى او را در عرصه سیاست عرضه خواهیم داشت .
فصل دوم آن در موردحقطلبىهاى فاطمه (س) است و در آن از جریان سقیفه و تلاش مخالفان در این راه و کوشش و تلاشى که براى سرکوب کردن على (ع) بکار بردهاند بحث کرده و دور نماى آینده و اندیشه او را در گشودن باب مبارزه مورد بررسى قرار داده و از تلاش فاطمه (س) در احقاق حق خود و على (ع) سخن خواهیم گفت و از استنصارهاى او بحث خواهیم کرد .
و بالاخره فصل آخر آن در مورد مبارزات فاطمه (س) است و در آن پس از ذکر مقدمهاى از هدف و مراحل مبارزه و رمز سماجتهاى او و خیانتهائى که به او شده بحث کرده و از دو گونه مبارزات فعال و منفى او وتداوم آن مبارزه سخن خواهیم گفت. و سرانجام از حاصل مبارزه و صدمات ناشى از آن بحث خواهیم کرد .
مشى سیاسى
مقدمه
اسلام دینى است که ما را به موضعگیرى مثبت در رابطه با جهان و واقعیتهاى آن دعوت مىکند و از ما مىخواهد در رابطه با حوادث و جریانات بىتفاوت نباشیم. حرکتها و وقایعى که در حیات بشر پدید مىآیند هر کدام بنحوى در سرگذشت ما و بشریت مؤثرند و طبعاً طرز برخورد با آن وقایع باید مسؤولانه باشد. و اصولاً از طرق ارزیابى شخصیت انسان و شناخت این مسأله که چه کسانى صاحب قدرت و ارزشند یکى این طریقه است که درباره مواضع او در رابطه با پدیدهها به ارزیابى بنشینیم .
براساس این معیار مىتوان فاطمه (س) و همسرش را از پیشروان حرکت اسلامى دانست و از نخستین و مهمترین افرادى که براى حفظ و تداوم حرکت اسلامى قد برافراشتند. و در راه مبارزه و جهاد خود تا سرحد از دست دادن جان به پیش رفتند. آنها در دورانى از حیات اسلامى مىزیستند که دوره بحران، دوران حساسیت و دوران آماده باش لشکر اسلامى بود. بدین سان راجع به وقایع و حوادث حساسیت بیشترى لازم بود. و اینکه فاطمه (س) در عین داشتن قلبى مهربان، دست و بدنى در حال کار و تلاش، با تنى خسته و اندیشه و جسمى مشغول به اطاعت چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه ظاهر مىشود و عرض وجود مىکند به خاطر وجود آن شرایط خاص و بحرانى است .
حیات سیاسى فاطمه (س)
اگر سیاسیت را به معنى نوع برخورد و روابط متقابل بین مردم و هیئت زمامدار بحساب آوریم همه انسانها باید افرادى سیاستمدار باشند و در این رابطه جنسیت مطرح نیست. فاطمه (س) دختر پیامبر سزاوارترین افراد براى مشارکت سیاسى و حضور در صحنه سیاست است .
او با اینکه بدنى خسته ناشى از کار روزانه و رسیدگى به امور خانه و سرپرستى چند کودک خردسال دارد، و با اینکه اشتغالات اجتماعى متعددى او را به خود مشغول مىدارند خود را از سیاست دور نمىدارد و هم چون سیاستمدارى قهرمان در صحنه زندگى و حتى مبارزه حاضر مىشود و سعى دارد گره کورى را باز نماید.
او زندگى سیاسى و آشنائى با الفباى آن را از همان دوران خردسالى و از سنین - 5- 6 سالگى آغاز کرد. زیرا او همه گاه بهمراه پدر و حاضر و شریک در درگیرىهاى پدر با مردم نابکار بود و دوران سخت قبل از هجرت را با همه دشوارىها و مصائب آن گذراند.
آن روز که ازدواج کرد و زندگى مشترک خود را آغاز نمود بازهم در جریان زندگى اجتماعى همگام با على (ع) به پیش مىرفت و سنگر به سنگر با او همراهى مىکرد. و پس از وفات پیامبر فصلى جدید از زندگى را آغاز کرد که در آن براى تحکیم پایههاى انقلاب حتى دست به احقاق حق و مبارزه گشود و در جریان سیاسى عظیمى حضور یافت که در آن براساس توطئهاى على، آن رادمرد جهان بشریت را از صحنه سیاست بیرون رانده بودند.
فاطمه (س) کارى به این نداشت که پدرش رسول خدا (ص) سرگرم انجام مهمترین وظایف و مسؤولیتهاى خویش است و یا شوهرش پیشواى راستین امت و مردى مجاهد و جنگجوست خود را زنى مسلمان مىدانست که باید به وظایف خویش آشنا بوده و تکلیف و وظیفه شرعیش را شخصاً عمل کند. بدین خاطر در روزهاى آتش و خون و شکنجه پس از وفات پیامبر، و در روزهائى که سیاست روز آتش زدن به در خانه و بیعت خواهى از روى زور و اعمال قدرت بود، قد علم کرد تا تکلیف دینى و سیاسى خود را نیکو به انجام رساند.
در مشى سیاسى او
مشى سیاسى فاطمه (س) مشى اعتراض، بى اعتنائى، عدم تأیید دستگاه رهبرى، مشى به محاکمه و استیضاح کشاندن رهبر و خلیفه موجود امت، مشى مظلومیت و سرانجام که فریاد به جائى نرسد گریستن است، آن هم نه براى عقده دل خالى کردن بلکه براى بیدار کردن و هشیار ساختن اذهان به سوئى که در آنجا حقى را زنده دفن کردهاند.
مشى سیاسى فاطمه (س) مشیى آگاهانه، توأم با بینش و بصیرت، اندیشیده و حساب شده، انتخابى و گزینش شده و مبتنى برایمان و عقیده است، هدف آن سعادت انسانها و نجات از بردگىها و ذلتها، و تضمین و فراهم آوردن مبادى ارزشهاى معقول در جامعه است. او مىخواهد جامعهاى بسازد که در آن انسانها زندگى کنند نه چند بره تسلیم و بى رأى و بى محتوا.
و آنچه در این راه از شأن و سیاست او بدور است حیلهگرى، فریبکارى، وعدههاى تو خالى در دل، تحمیق در استحمار مردم، گندم نماى جو فروش بودن است. این سره و خالص بودن بدان خاطر است که سیاست فاطمه (س) از اسلام مایه مىگیرد و در اسلام حیله و نیرنگ نیست، بر سر مردم کلاه گذاردن نیست، با خلق خدا حُقه بازى کردن وجود ندارد، باید راست و مستقیم به پیش رفت چه مردم بپذیرند و چه نپذیرند. سیاست نان را به نرخ روز خوردن سیاست نامردمى است و شأن اسلام ازآن پاک و مطهر است .
او در این سیاست که الهى است راست و با استقامت به پیش مىرود و در آن باکى از کتک خوردن، بدن خود را به رنج افکندن ندارد. او درس جرأت وشهامت را از پدر خود گرفته و در مکتب و خانه على (ع) و در سایه همگامى با او آن را تقویت نموده است. براى او هدف الهى مهم است و در دفاع از هدف باید ایستاد. ما در تاریخ اسلام و حتى بشریت زنى را سراغ نداریم که در راه هدف الهى و اندیشیده وآیندهنگر خود تا بدین میزان به پیش رفته باشد و مصداق آیه فاستقم کما مرت که درباره پیامبر نازل شده است، باشد. [1]
آیندهنگرى او
او در سیاستى که در پیش گرفته، با چشم باز به پیش مىرود، آینده را چنان مىبیند که گوئى اینک در پیش روى او حاضر است و جمع بندى از گذشته را چنان در پیش رو دارد که گوئى قدم به قدم در طول بروز و ظهور حوادث گذشته حضور داشته است مشى خاص او در سیاست مبتنى بر آگاهى و شناخت دقیق از اسلام و از روح زمان است و این خود سازنده روشى نو براى اقدام فاطمه (س) است. یک نمونه از پیش بینى وآیندهنگرى او را از زبان ابن ابى الحدید ذکر کنیم:
او در مورد ترک مردم از خلافت على (ع) آنها را مورد سرزنش قرار داد و چنین فرمود: اکنون آماده حوادث ناگوار باشد و منتظر شمشیرهاى برنده و هرج و مرج دائم و دیکتاتورى ستمکاران باشند، بیتالمال شما را غارت خواهند کرد و منافع شما را به جیب خود خواهند ریخت...[2]و خواننده گرامى خوب توجه دارد که چگونه این پیش بینىها به وقوع پیوست و چگونه آنچه را که فاطمه (س) در این زمینه عرضه داشته بود براى مردم پیش آمد - آن هم نه در قرون بعد بلکه در فاصلهاى اندک و کمتر از 20 - 15 سال .
آرى او حتى در بستر بیمارى وضع آینده را پیش بینى کرد و به زنان فرمود که چه آیندهاى در انتظار مردان آنهاست و آینده تاریک مسلمین را مىنگریست. و هم او مىدانست امروز حق او را بردند، و على (ع) را خانه نشین کردند و فردا نوبت حسن و حسین، و روز بعد و على الاسلام السلام است .
جلوهاى مشى او
مشى فاطمه (س) را مىتوان در چهرههاى گوناگون و متعددى ملاحظه کرد که با تکیه بر خطوط کلى اندیشه فاطمه (س) آنها را مورد عنایت قرار مىدهیم .
1- مشى اعلام حق:
از خطوط کلى سیاست فاطمه (س) این است که چون رسولى قصد اعلام حق را دارد و مىخواهد به دیگران برساند آنچه که در پیش گرفتهاند چگونه است؟ آیا به صواب است یا ناصواب؟ او در مسأله فدک بیش از آنکه به جنبه مالى و اقتصادى آن توجه داشته باشد به جنبه حقانیت مسأله عنایت مىکند .
او مىخواهد بگوید فدک حق من است و این حق باید رعایت گردد. او مىخواهد با غصب حق مبارزه کند و حرمت اموال مسلمین حفظ بماند. البته او به این نکته آگاه است که مسأله فدک به یک معنى غصب ولایت مطلقه است و دشمن به همین دید و نظر آن را از فاطمه (س) باز داشته بود. مىخواستند على (ع) و فاطمه (س) از نظر اقتصادى به زانو در آیند و در آن صورت تیغى بران در دست نداشته باشند.
فاطمه (س) اعلام حق مىکند و دستگاه حاکمه را از سوء اعمال بر حذر مىدارد. با روشنگرى خود و ذکر آیات مربوط به ارث سعى دارد به آنان تفهیم کند که خلاف قرآن عمل کردهاند و کسى که این چنین باشد در خور حاکم اسلامى شدن نیست...
2- مشى صراحت لهجه :
فاطمه (س) در مشى سیاسى صریح اللهجه است، مطلب خود را بدون پرده با مردم در میان مىگذارد و سعى دارد به مردم تفهیم کند در چه شرایطى هستند. و یا اگر بنابود عیب و ایرادى را از خلفا بیان کند آن را به صراحت مىگفت و از این باب حجت را بر مردم و بر آنان تمام مىکرد.
او در بیان مسائل از کسى باک ندارد و از این امر نگران نیست که خلیفه مسلمین را به استیضاح بکشاند. براى او شخصیت ظاهرى و عنوان مطرح نیست، حاکم هم چون احدى از مسلمانان است، با این تفاوت که مسؤولیت او سنگینتر است. آنچه مهم است شایستگى و لیاقت است نه نام و عنوان.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
« تصاویری از حیات شهید شاهد شمع »
شریعتی مزینانی علی
‹ زندگانی دکتر علی شریعتی ›
مزینان این دهی که با آبادی ها و امروز خرابی ها پیرامونش یاد آور کانون خانـدان ما وگوینده خاموش قصّه های از یاد رفتة نیکان ما است :
در دوم آذر ماه 1312 در یکی از توابع دهکده به نام کاهک از پدری دانشمند و مادری روستایی وابسته به خاندانی نیمه مالک ـ نیمه عالم به دنیا آمد . اما خانواده او در مشهد زندگی می کردند و او از هفـت سالگی در مشهد به دبستان ابن یمین می رفت . علی در خانواده ای روحـانی تولد یافته بود پدرش استـاد محّمد تقی شریعتی مزینانی و مادرش خانم زهرا امینی بود . در شانزده سالگی سیکل اوّل را در دبیـرستان فردوس تمام کرد و در دانشسرای مقدماتی ( مرکز تربیت معّلم ) آن زمان نام نویسی کرد . بین سالهای 1329 و 1330 علی شریعتی سیکل دوم را می گذراند ناگـهان طـوفانی برخاست و دنیـا آرامشش بر هم خورد و کشمکش از همه سـو درگرفت و دکتـر از جایگاه ساکت تنهایش کنـده شـده و داستـان آغاز شـد و دکتـر وارد دنیـایی از عقیده و ایمان و قلم و حماسه و هراس و آزادی و عشق به آرمان هایی برای دیگران شد . در سال 1331 انجمن اسلامی دانش آموزان و دانشجویان به همّت دکتر تأسیس شد و در مدت هشت سال جلسات هفتگی آن را که سخنرانی و بحث و تحقیق در مسائل فکری و مکاتب فلسفی و اجتماعی بود بر عهده داشت در همین سال از دانشسرا فارغ التحصیل شد و از تاریخ 20 / 7 / 31 در اداره فرهنگ استخدام شد و از 11 / 8 / 31 در دبستان کاتب پور ( در قلعه احمد آباد ) مشهد تدریس می کرد علی منبای فکری اخلاقی خویش را در مکتب پدرش آموخت .
استاد محمّد تقی شریعتی مفسر و سخنور دانشمند اسلامی و یکی از متفکران روشن بین معاصر بود او در سال 1332 عضویت نهضت مقاومت ملّی را پذیرفت .
علی در سال 1333 در حین آموزگاری به تحصیل نیز ادامه می داد تا دیپلم ادبی را گرفت و در ضمن تدریس در کلاسهای شبانه کتاب ( نمونه های اخلاقی در اسلام است نه در مجمدون ) اثر کاشف الغطاء را نیز به فارسی ترجمه کرد . در سالهای میان 38 ـ1343 ضمن کوشش های فکری و اجتماعی و ادبی مقالات علمی و تفسیرهای سیاسی در روزنامة خراسان بطور مداوم و احیاناً دیگر مطبوعات می نوشت .
علی شریعتـی همیشـه در صـحنه
مبارزات سیاسـی و اجتماعی بود
و به نظر او : یک انقلابی پیش از
هـر چیز یـک جوهـر دگـرگونـه
خود ساخته است ، انسـانی اسـت
که « خویشتـن خـود ساخـته اید
ئولوژیک » را جانشین «خویشتن
موروثی سنتی و غریـزی » کرده
است . مبارزات سیاسی نه تنها به
معنای اعم تجلی عالیترین استعداد
اجتماعـی انسـان است بلـکه برای
روشنفکر کار سازنده و خودساز نیز هست ، مبارزه اجتماعی بزرگترین عامل خود آگاهی روشنفکر بشمار می آید . دکتر در سال 1335 انجمن « انجمن ادبی »را پایه گذاشت که در آن نویسندگان و شاعران جوان و نواندیش خراسان شرکت می کردند و در این انجمن بود که شعر و ادب نو نخستین بار در محیط راکد و در برابر تعصب شدید ادبی محیط قامت افراشت و دکتر شریعتی در قبال حملات تند و دشمنان مدافعان سنت های کهن ادبی با ارائه آثار شهری نو خویش و دفاع فنی و علمی از این بدعت مشروع در مذهب شعر و ادب در های بسته محیط ادبی خراسان را برای ورود نسیم تازه ای از میان (( یوش) و ( تهران )) از سالها پیش وزیدن گرفته بود گشود همچنین در همین سال کتابی به نام اخلاق شریعتی را
نوشت که در دبستانهای مشهد برای دانش آموزان سالهای 4و 5 و6 تدریس می شود و تقریباً تا سال تحصیلی 42 ـ 1336 تدریس می شود اگر علی را در تاریکی ( تاریکی عشق ) و در ( نور عقل ) و روشنایی اندیشه و آزادی و علم اگر او را بنگریم هرگز نخوا هی شناخت چون علی با تعصب ، اصرار ، جدیت ، اطمینان ، یقین همیشه بر عقاید و اندیشه های خود پا فشاری می کرد و از روحانیون پند و اندرز می آموخت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 23 صفحه
قسمتی از متن .doc :
حیات برزخی انسان
(نظر جمعى از مفسرین در باره زنده بودن شهداء)
(و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء، و لکن لا تشعرون)بعضى از مفسرین چهبسا گفته باشند: که خطاب(نگوئید)به مؤمنین است که به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارند ومعتقدند که بعد از زندگى دنیا زندگى دیگرى هست و دیگر از چنین کسانى تصور نمىرود که
1 - بقره آیه 45
2 - سوره لقمان آیه 17
3 - سوره فصلت آیه 35
4 - سوره زمر آیه 10
5 - سوره عنکبوت آیه 45
6 - سوره حدید آیه 4
بگویند: آنهائى که در راه خدا کشته شدهاند بکلى از بین رفتهاند، با اینکه دعوت حقه دین رااجابت کردهاند و آیات بسیارى از قرآن را که در باره معاد صحبت مىکند شنیدهاند.
علاوه بر اینکه آیه شریفه سخنش در باره عموم مردم نیست بلکه براى خصوص شهداء کهدر راه خدا کشته شدهاند، خبر از زندگى بعد از مرگ میدهد و این خبر را به مؤمنین که هنوزشهید نشدهاند و به همه کفار میدهد، با اینکه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، وشهید و مؤمن غیر شهید، و کفار، همه این زندگى را دارند پس باید گفت: منظور از زندگى بعد ازشهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود، ایننظریه جمعى از مفسرین است و ما باین تفسیر چند اشکال داریم:
(چند اشکال بر این نظر)
اول اینکه این حیاتى که شما آیه را با آن معنا کردید، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مىشود نه در خارج، حیاتى استخیالى که بغیر از اسم، حقیقتدیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدائیکه جز بحقدعوت نمىکند، و میفرماید: (فما ذا بعد الحق الا الضلال، بعد از حق غیر از ضلالت چه مىتواندباشد)، (1) (آنوقت چگونه به بندگانش مىفرماید: در راه من کشته شوید و از زندگى چشم بپوشید تابعد از مرگ مردم بشما بگویند(چه مرد خوبى بود)؟.
منظورش (2) ذکر خیر آیندگان نبوده، بلکه منظورش این بوده که دعوتحقهاش در انسانهاى آینده نیز باقى باشد و لسان صادقش همواره گویا بماند، نه اینکه بعد از اوذکر خیرش را بگویند و بس.
بله این سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب، با منطق مردمى مادى و طبیعى مسلک، جور در مىآید، براى این که آنها نفوس را هم مادى مىدانند و معتقدند وقتى انسان مرد بکلىباطل و نابود مىشود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.
از سوى دیگر احساس کردند که انسان بالفطره احتیاج دارد به اینکه در راه امور مهمهقائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسیدن و ارتقاء بههدفهاى بلند، فداکارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدفهاى بسیار مهم که بخاطر آنباید اقوامى کشته شوند تا اقوامى دیگر زنده بمانند.
و اگر بنا باشد هر کس بمیرد نابود شود، دیگر چه کسى خود را فداى دیگران مىکند و چه
1 - یونس آیه 32
2 - سوره شعراء آیه 84
داعى دارد کسى که معتقد به موت و فوت است، ذات خود را باطل کند تا ذات دیگران باقى بماند، نفس خود را از زندگى محروم سازد تا دیگران زنده بمانند.لذائذ مادى را که میتواند از راه جور وزندگى جابرانه بدست آورد، از دست بدهد، تا دیگران با داشتن محیطى عادلانه از آن لذائذبهرهمند شوند؟
آخر هیچ عاقلى هیچ چیزى را نمىدهد، مگر براى اینکه چیزى دیگر بگیرد، و اما دادن ونگرفتن و صرفنظر کردن بدون گرفتن، کار عاقلانهاى نیست هیچ عاقلى حاضر نیست بمیرد براىزندگى دیگران، محرومیت بکشد بخاطر بهرهمندى دیگران.
پس فطرت انسان هرگز چنین معامله بى سودى را نمىپذیرد، جوامع و افراد طبیعى مسلکو مادى، این فطرت را دارند و چون این معنا را مىفهمند، لذا مجبور شدند براى دلخوشى خوداوهام و خرافاتى کاذب را درست کنند، خرافاتى که جز در عرصه خیال و حظیره وهم، موطنىدیگر ندارد، مثلا میگویند: انسانهاى حر و آزاد مردانى که از قید اوهام و خرافات رهیدهاند، بایدخود را براى وطن و یا هر چیزى که مایه شرف آدمى است فدا کنند تا به زندگى دائم برسند، بهاین معنا که دائما ذکر خیرش در صفحه روزگار باقى بماند و براى رسیدن به این منظور مقدس، ازپارهاى لذائذ خود بخاطر اجتماع صرفنظر کند تا دیگران از آن بهرهمند شوند و در نتیجه امراجتماع و تمدن استقامت بپذیرد و عدالت اجتماعى بر قرار گردد و آن که جان خود را در این راهداده، به حیات شرف و علاء برسد.
کسى نیست از ایشان بپرسد: وقتى شخص فداکار کشته شد، ترکیب مادى بدنیش از همپاشید و جمیع خواص زندگى که از آن جمله حیات و شعور است از دست داد، دیگر چه کسىهست که از زندگى شرف و علاء برخوردار گردد و چه کسى هست که این نام نیک را بشنود و ازشنیدنش لذت ببرد؟و آیا این حرف از خرافات نیست؟.
دوم اینکه ذیل آیه یعنى جمله(و لکن لا تشعرون)با این تفسیر مناسبت ندارد، چون اگرمنظور از جمله(بلکه زندهاند، و لکن شما نمیدانید)، نام نیک بود.جا داشت بفرماید:
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
اهمیت و فضیلت صلوات بر پیامبر اعظم(ص) ؛ تسلیم و حیات جاودانه
مقدمه :
براساس روایاتی که شیعه و سنی به طور گسترده، به نقل آن رداخته اند، کیفیت صلوات بر آن حضرت به دست می آید.
ابوحمزه ثمالی از کعب بن عجره حدیث می کند، آنگاه که آیه صلوات بر پیامبر نازل شد، گفتیم: یا رسول ا...! ما می دانیم که چگونه بر شما سلام دهیم اما کیفیت صلوات بر شما چگونه است. حضرت فرمودند که بگویید: «اللهم صل علی محمد و علی آل محمد کما صلیت علی آل ابراهیم انک حمید مجید اللهم بارک علی محمد و علی آل محمد کما بارکت علی آل ابراهیم انک حمید مجید.»(1)برجستگی «آل پیامبر» در این حدیث و حضور قطعی ایشان در کنار پیامبر(ص) به هنگام درود بر آن حضرت نشان از رفعت مقام آنان و حضور دائمی عترت در کنار سنت پیامبر(ص) دارد. در اهمیت این حضور باید گفت، پیامبر صلواتی را که شامل آل و خاندان آن حضرت نباشد نکوهش کرده و از آن به صلوات «ابتر و ناقص» یاد کرده است. به عنوان مثال، ابن حجر هیثمی که از بزرگان اهل سنت است، روایت کرده که پیغمبر فرمود: «بر من درود ناتمام نفرستید.» گفتند: درود ناتمام چیست؟
فرمود: «اینکه بگویید اللهم صل علی محمد بگویید اللهم صل علی محمد و آل محمد(2)در تفسیر «الدر المنثور، سیوطی هجده حدیث از پیامبر نقل شده که بر اساس آن «آل محمد» را به هنگام صلوات باید ذکر کرد.»(3)در روایتی دیگر، قبولی نماز مشروط به صلوات بر پیامبر و خاندان او معرفی شده و آمده است: «هر کس نماز بگزارد و در آن بر من و اهل بیتم صلوات نفرستد، نمازش قبول نیست.(4)
اهمیت صلوات
صلوات شعار رسمی مسلمانان است که هر صبح و شام بارها در بهترین عبادت خویش (نماز) آن را تکرار می کنند. صلوات پیوسته خداوند و فرشتگان بر پیامبر و امر تأکیدی به مؤمنان بر تداوم صلوات بر ایشان را تسلیم بودن در برابر فرمانهای پیامبر(ص) جلوه دیگری از این اهمیت است. «یاایها الذین ءامنوا صلوا علیه و سلموا تسیماً»
در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که ابوبصیر سؤال کرد: منظور از صلات بر پیامبر(ص) را فهمیده ایم، اما معنی تسلیم بر او چیست؟ امام فرمود: «منظور تسلیم بودن در برابر او در هر کار است.» (5)
از صلوات، در روایات به عنوان «برترین اعمال» یاد شده، چنانکه خوارزمی در «مناقب» خود از ابوعلقمه نقل کرده که روزی پیغمبر(ص) نماز صبح را با ما گزارد و بعد از آن به ما رو کرد و فرمود:
«ای یاران، من دیشب عموی خود حمزة بن عبدالمطلب و برادرم جعفربن ابیطالب را در خواب دیدم. از ایشان پرسیدم: فدایتان شوم، کدام اعمال را برتر یافتید؟ گفتند: بهترین اعمال را در سه چیز یافتیم: صلوات بر شما، آب دادن تشنگان و دوستی علی بن ابیطالب(ع).(6)
در روایتی دیگر که اهمیت صلوات را نشان می دهد، از امام صادق(ع) به نقل از پیامبر(ص) می فرمایند: «هر که نزد او نام من آورده شود و او صلوات بر من نفرستد، حق تعالی او را از بهشت دور گرداند.» (7)
البته چنین عقوبت سنگینی از آن کسی است که عمداً و از روی دشمنی با آن بزرگواران از ذکر صلوات روی برتابد.
وجوب صلوات در نماز و مشروط بودن قبولی آن بر درود بر پیامبر(ص) و خاندان پاک وی، جلوه دیگری از اهمیت صلوات را بیانگر است. اجماع علمای شیعه به وجوب صلوات در تشهد اول و دوم نماز است. علاوه بر روایاتی که از امامان شیعه در این زمینه آمده است، در کتابهای اهل سنت نیز روایاتی که بر وجوب صلوات دلالت می کند ، کم نیست.
در روایتی، قبولی نماز مشروط بر صلوات بر پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) یاد شده است: «من صلی صلوة و لم یصل فیها علی و علی اهل بیتی لم تقبل منه»(8)
از این رو، از فقهای اهل سنت «شافعی، آن را در تشهد دوم واجب می داند و از احمدبن حنبل و جمعی دیگر از فقها بر وجوب آن عقیده دارند؛ اگر چه «مالک» و «ابوحنیفه» و عده ای نیز آن را مستحب می دانند.(9)عده ای از مفسران بر اساس برخی روایات معنا و حقیقت صلوات را با پیمان روز الست (الست بربکم، قالوا بلی...) و عالم ذر مرتبط دانسته و صلوات را تجدید عهد و میثاق با عهد اولیه آدم در آغاز خلقت دانسته اند. از امام موسی بن جعفر(ع) روایت شده که: کسی که صلوات بر پیغمبر اکرم(ص) می فرستد، معنایش آن است که وفای به عهد و میثاقی که در عالم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
« تصاویری از حیات شهید شاهد شمع »
شریعتی مزینانی علی
‹ زندگانی دکتر علی شریعتی ›
مزینان این دهی که با آبادی ها و امروز خرابی ها پیرامونش یاد آور کانون خانـدان ما وگوینده خاموش قصّه های از یاد رفتة نیکان ما است :
در دوم آذر ماه 1312 در یکی از توابع دهکده به نام کاهک از پدری دانشمند و مادری روستایی وابسته به خاندانی نیمه مالک ـ نیمه عالم به دنیا آمد . اما خانواده او در مشهد زندگی می کردند و او از هفـت سالگی در مشهد به دبستان ابن یمین می رفت . علی در خانواده ای روحـانی تولد یافته بود پدرش استـاد محّمد تقی شریعتی مزینانی و مادرش خانم زهرا امینی بود . در شانزده سالگی سیکل اوّل را در دبیـرستان فردوس تمام کرد و در دانشسرای مقدماتی ( مرکز تربیت معّلم ) آن زمان نام نویسی کرد . بین سالهای 1329 و 1330 علی شریعتی سیکل دوم را می گذراند ناگـهان طـوفانی برخاست و دنیـا آرامشش بر هم خورد و کشمکش از همه سـو درگرفت و دکتـر از جایگاه ساکت تنهایش کنـده شـده و داستـان آغاز شـد و دکتـر وارد دنیـایی از عقیده و ایمان و قلم و حماسه و هراس و آزادی و عشق به آرمان هایی برای دیگران شد . در سال 1331 انجمن اسلامی دانش آموزان و دانشجویان به همّت دکتر تأسیس شد و در مدت هشت سال جلسات هفتگی آن را که سخنرانی و بحث و تحقیق در مسائل فکری و مکاتب فلسفی و اجتماعی بود بر عهده داشت در همین سال از دانشسرا فارغ التحصیل شد و از تاریخ 20 / 7 / 31 در اداره فرهنگ استخدام شد و از 11 / 8 / 31 در دبستان کاتب پور ( در قلعه احمد آباد ) مشهد تدریس می کرد علی منبای فکری اخلاقی خویش را در مکتب پدرش آموخت .
استاد محمّد تقی شریعتی مفسر و سخنور دانشمند اسلامی و یکی از متفکران روشن بین معاصر بود او در سال 1332 عضویت نهضت مقاومت ملّی را پذیرفت .
علی در سال 1333 در حین آموزگاری به تحصیل نیز ادامه می داد تا دیپلم ادبی را گرفت و در ضمن تدریس در کلاسهای شبانه کتاب ( نمونه های اخلاقی در اسلام است نه در مجمدون ) اثر کاشف الغطاء را نیز به فارسی ترجمه کرد . در سالهای میان 38 ـ1343 ضمن کوشش های فکری و اجتماعی و ادبی مقالات علمی و تفسیرهای سیاسی در روزنامة خراسان بطور مداوم و احیاناً دیگر مطبوعات می نوشت .
علی شریعتـی همیشـه در صـحنه
مبارزات سیاسـی و اجتماعی بود
و به نظر او : یک انقلابی پیش از
هـر چیز یـک جوهـر دگـرگونـه
خود ساخته است ، انسـانی اسـت
که « خویشتـن خـود ساخـته اید
ئولوژیک » را جانشین «خویشتن
موروثی سنتی و غریـزی » کرده
است . مبارزات سیاسی نه تنها به
معنای اعم تجلی عالیترین استعداد
اجتماعـی انسـان است بلـکه برای
روشنفکر کار سازنده و خودساز نیز هست ، مبارزه اجتماعی بزرگترین عامل خود آگاهی روشنفکر بشمار می آید . دکتر در سال 1335 انجمن « انجمن ادبی »را پایه گذاشت که در آن نویسندگان و شاعران جوان و نواندیش خراسان شرکت می کردند و در این انجمن بود که شعر و ادب نو نخستین بار در محیط راکد و در برابر تعصب شدید ادبی محیط قامت افراشت و دکتر شریعتی در قبال حملات تند و دشمنان مدافعان سنت های کهن ادبی با ارائه آثار شهری نو خویش و دفاع فنی و علمی از این بدعت مشروع در مذهب شعر و ادب در های بسته محیط ادبی خراسان را برای ورود نسیم تازه ای از میان (( یوش) و ( تهران )) از سالها پیش وزیدن گرفته بود گشود همچنین در همین سال کتابی به نام اخلاق شریعتی را
نوشت که در دبستانهای مشهد برای دانش آموزان سالهای 4و 5 و6 تدریس می شود و تقریباً تا سال تحصیلی 42 ـ 1336 تدریس می شود اگر علی را در تاریکی ( تاریکی عشق ) و در ( نور عقل ) و روشنایی اندیشه و آزادی و علم اگر او را بنگریم هرگز نخوا هی شناخت چون علی با تعصب ، اصرار ، جدیت ، اطمینان ، یقین همیشه بر عقاید و اندیشه های خود پا فشاری می کرد و از روحانیون پند و اندرز می آموخت