لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .DOC ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 30 صفحه
قسمتی از متن .DOC :
رابطه عدالت با همدلی و همبستگی اجتماعی مردم
گونه شناسی مفاهیم عدالت اجتماعی:
1. مفهوم سلبی(منفی) یا ایجابی(اثباتی) عدالت: وقتی به دنبال عوامل رفع تضییع حقوق افراد و ایجاد نضامی برای مساله هستیم به جنبه سلبی مفهوم عدالت توجه نموده ایم اما زمانی که برای مثال، به تبیین روابط عادلانه میان افراد می پردازیم و در صدد ایجاد روابطی عادلانه هستیم، از جنبه ایجابی به بحث پرداخته ایم. صحبت ار توزیع مجدد ثروت یک بحث ایجابی است..
مفهوم عدالت می تواند محافظه کارانه یا اصلاح طلبانه باشد. مفهوم سلبی عدالت یک مفهوم محافظه کارانه است. بحث ایجابی نیز به مباحث اصلاحی منتهی می گردد.
مفهوم اقلی یا اکثری عدالت: وقتی خواهان برقراری عدالت در بخش خاصی مانند حفظ شهروندان در برابر حکومت هستیم با مفهومی اقلی روبروییم اما زمانی که خواهان عدالت در همه بخش ها و زمینه ها باشیم، مواجه با مفهومی حداکثری مفاهیمی فربه خواهیم بود.
مفهوم عدالت گاه سیاسی و گاه اجتماعی است.سیاسی زمانی است که به ارتباط ما با حکومت مربوط است ام وقتی به گروه هایی مثل خانواده، همکاران و غیره می پردازد، اجتماعی است.
مبانی معرفت شناسی عدالت
هر نظریه اجتماعی حداقل با سه رکن مواجه است: انسان شناسی، ارزش شناسی و عقلانیت.
در بحث انسان شناسی، دیدگاه ما در خصوص انسان مهم است آیا انسان را موجودی خردمند می دانیم که با خرد خویش می تواند راه خود را پیدا کند؟ در اندیشه های اسلامی، با چگونه انسانی روبروییم؟ رابطه انسان و طبیعت چگونه رابطه های است؟ رابطه انسان با انسان های دیگر چطور؟ رتبطه انسان با خیرو با خداوند چه تاثیری در روابط دیگرش دارد؟ آیا ما برای انسان نقش انتخابگری قائلیم و یا انسان اسلام همیشه منتظر است تا کسی دست او را بگیرد؟ شان آزادی انسان چقدر است؟
در باب رکن دوم که ارزش های پذیرفته شده در یک فرهنگ است، باید بدانیم این ارزش ها از کجا آمده اند و آیا پذیرفتن آنها فرایندی عقلی داشته است یا خیر. در هر فرهنگ ارزش هایی وجود دارد و آنچه با هم فرق می کند نوع رابطه این ارزش ها با یکدیگر است. مساله دیگر این است که ایا ما اب مجموعه منظم و منسجمی از ارزش ها مواجهیم یا خیر. ارزش ها باید بگونه ای با هم ارتباط داشته باشند تا دچار تزاحم درونی نگردند. ارزش ها همیشه در یک نظام ارزشی مطرح می شوند. به علت اختلاف ارزش ها در هرنظام ارزشی با دیگر نظام ها، فرهنگ ها با هم فرق می کند. یک فرهنگ ازادی محور است و فرهنگی دیگر ارزشی دیگر را محوریت می دهد. در نظام ارزشی ما ارزش ها چگونه با هم در ارتباط هستند؟ چه ارزش هایی فراتر و چه ارزش هایی فروتر هستند؟ خیرهای برتر و برترین نزد ما کدامند؟و چه مفهوم و معنایی دارند؟ جایگاه تقوی کجاست و چگومه قابل اندازه گیری است؟ چه جایگاهی در ارتباط با موضوع انتخاب ما دارد؟در مساله ولایت، تبعیت و التزام جایگاه عقل چیست و جایگاه مصلحت کدام است؟
عقلانیت ها از یکدیگر متفاوت است. یک لیبرال اومانیسم در مباحث خود تنها به عقل بشر تکیه می کند اما یک مسلمان به وحی نیز اعتقاد دارد. جایگاه عقل در این دو فرهنگ با یکدیگر متفاوت است. بایستی بدانیم عقل انسان چه جایگاهی در استدلای هایمان(به عنوان مسلمان و معتقد به وحی) دارد. کارکرد عقل در مراجعه به وحی چیست؟ آیا عقلانیت مورد نظر ما زمانمند و مقید به زمان و مکان است؟ آیا در چارچوب تفکر اسلامی به نوعی تعدد قایل هستیم؟ حد و مرز ان چیست؟ آیا می توانیم به سمت یک اجماع حرکت کینم و تعدد رایمان را حل نماییم؟ راه و روش ان چیست؟آیا حقیقت را تفسیر، تاویل، کشف یا اختراع می کنیم؟
بنابراین مطابق دیدگاه کتاب، بایستی مبانی انسان شناسی، ارزشی و اخلاقی و مبانی عقلانی نظریه عدالت اجتماعی را بدانیم. بایستی بدانیم که:
1. مبانی انسان شناسی نظریه عدالت اجتماعی در اسلام چیست؟
جایگاه عدالت در نظام ارزشی اسلام چیست؟ با چه ارزشهایی همتراز و یا در تضاد قرار می گیرد. و چه ارزش های اخلاقی ای پایه سیاست قرار می گیرند؟
مطابق اندیشه های اسلامی، چه دیدگاهی نسبت به عقل وجود دارد؟ عدالت تا چه اندازه متاثر از عقل است و در چه جاهایی باید به وحی رجوع نمود؟ آیا در اندیشه اسلام، با مفهوم و درکی یکسان از عدالت مواجهیم و یا اختلاف نظر وجود دارد؟ این اختلافات اگر وجود دارد، در چه فسمت هایی است؟ آیا قابل حل است؟ از چه راهی می توان به اجماعی در زمینه عدالت دست یافت؟
البته چنانکه پیداست در دل سه رکن معرفتی فوق، مبانی دیگری نهفته است که باید حل شود و نیز سوالات دیگری که در زمینه راه و روش های دست یافتن به اجماع و رسیدن به حقیقت وجود دارد.
گفتمان عدالت؛ پیش شرط ظهور
اشاره : غیبت و ظهور، ازپدیدههاى پررمز و راز، و در عین حال پر جاذبه تاریخ است. در چرایى غیبت صحبتهاى فراوانى شده است و در باره زمان ظهور و شرایط آن سخنهاى گوناگونى گفته شده است. در این نوشتار برآنیم تا یکى از پیششرطهاى ظهور را که کمتر و یا اصلا به آن توجهى نشده است، مورد بررسى قرار دهیم. این پیش شرط عبارت است از این که عدالت، گفتمان بشر قرار گیرد. چیزى که هم اکنون شاهد آن نیستیم. 1 - امامت؛ نیاز بشریت »امامت« در تفکر شیعى، یعنى زمامدارى و اداره امور بشر در راستاى هدایت الهى. انسان به معنى عام کلمه هیچگاه از وجود راهبر و راهنما بىنیاز نبوده و نیست.1 و به همین جهت زمین هیچگاه از حجت خداوند خالى نبوده، نیست و نخواهد بود. اولین انسان روى زمین، حجت خداوند بوده است و آخرین انسان نیز حجت خداوند خواهد بود. از زمان حضرت آدم(ع) تا کنون، همواره زمین از حجت خداوند بهرهمند بوده است.2 هر جا انسان یافت شود، امام و حجت خداوند وجود خواهد داشت، حتى اگر تعداد انسانها به حدّ تشکیل یک جامعه نرسد.3 بنابر این، پیش از انسان و همراه انسانها و پس از آنها، حجت خداوند وجود خواهد داشت.4 2 - نادر بودن دولت امامت تاریخ بشر از آغاز تاکنون، به ندرت شاهد تشکیل »دولت امامت« بوده است. هرچند خداوند براى اداره امور بشر، طرح امامت را ارائه کرده است، اما در عمل کمتر این امر تحقق پیدا کرده است. شاید دولت امامت در طول تاریخ انگشت شمار باشد. این خود جاى سؤال دارد که اگر امامت نیاز بشریت است، چرا دولت امامت، به ندرت تشکیل شده است؟3 - آفرینش و قوانین تکوینى وتشریعى جواب پرسش فوق را از اینجا آغاز مىکنیم که در نظام آفرینش انسان، دو گونه قانون وجود دارد: قوانین تکوین و قوانین تشریع. خداوند متعال وظایف و تکالیفى را براى بشر در نظر گرفته است که »شریعت« نامیده مىشود. هرچند قوانین شریعت، مسؤلیتآور است و انسان باید در برابر آن پاسخگو باشد. اما نظام آفرینش را خداوند به گونهاى تنظیم، طراحى و برنامهریزى عامل اصلى ستم، چیزى است که هم در حاکمیت سلطان (نظامهاى سلطنتى) وجود دارد و هم در حاکمیت مردم (نظامهاى دموکراتیک). از دیدگاه دین منشأ ظلم و ستم، هواى نفس است. هوس آدمى، کارخانه تولید ظلم است. نکرده که بشر ناخواسته و به اجبار هر چه را در شریعت آمده است، عمل کند. بلکه به بشر اختیار و حق انتخاب داده است.5 انسان »مىتواند« انتخاب کند و شریعت را برنگزیند. این امکان در نظام آفرینش انسان قرار داده شده که اگر بشر خواست راهى غیر از راه خدا را برگزیند، خواست او در عمل انجام شود. پس هرچند شرعاً موظف به انجام قوانین شریعت است، اما تکویناً مجبور به پذیرش شریعت نیست، بلکه باید خود انتخاب کند و برگزیند. 4 - امامت، تابع قوانین تشریع و تکوین امامت نیز تابع همین دو دسته از قوانین تشریع و تکوین است. امامت از قوانین شریعت است و لذا بشر به پیروى آن موظف است و درباره آن باید پاسخگو باشد. اما به حکم تکوین، حاکمیت یافتن امامت و تشکیل دولت امامت، اجبارى و به صورت تکوینى صورت نمىپذیرد، بلکه بر اساس آن چه در شماره 3 گفتیم، انسان باید آن را انتخاب کند و در راه استقرار دولت امامت تلاش نماید. 5 - استضعاف امامت اگر بشر به وظیفه خود درقبال امامت عمل نکند، پدیده »استضعاف امامت« پیش مىآید. استضعاف امامت یعنى تضعیف امامت و بىیاور گذاشتن آن. آنگاه که جامعهاى جریان امامت را تنها گذارد و منطق آن را نپذیرد و آن را در اقلیت