لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
فصل اول
تبیین مفهوم مشروعیت
مقدمه
« مشروعیت » یکی از قدیمی ترین و اسـاسـی ترین مباحـث نظـام های سیـاسی است . هر حکومت و دولت و نظام سیـاسـی بـرای حـدوث و بقـای خـویش ناچار به باز شناسی مبانی مشروعیت نظام سیـاسی خویش اسـت تا با پشتیبانی از مبانی بتـواند در امـور عمـومی و اجتـماعی مـردم تصـرف کنـد و حـق فرمانـروایی را از آن خود قرار دهد .
مهمترین پرسشی که در این فصل پاسخ داده می شود این است که مشروعیت به چه معناست ؟ و در کدام یک از حوزه های علوم سیاسی مورد بحث قرار می گیرد ؟
منبع و مشروعیت در نظام سیاسی چیست ؟ و چه رابطه ای میان مشروعیت با مصولیت و کار آمدی برقرار است ؟
آیا قدرت و اقتدار و زور و غضب حکومت ، منشأ مشروعّیت آن می گردد و در تثبیت حق حاکمیت توانمند است ؟ آیا مشروعیت مبتنی بر سنّت مقبولیّت آفرین است و آیا توافقات عقلانی و قرار دادهای اجتماعی مشروعیّت سازند و آیا ویژگیهای رهبران فرزانه می توانند منشأ مشروعیت گردند ؟ اصلاً ملاک مشروعیّت حکومتها چیست ؟ ملاک مشروعیت از دیدگاه اسلام چیست ؟ و اصولاً بحث بحث مشروعیت پاسخ گوی دو پرسش اساسی است ؛
1-چه کسانی حق فرمان دادن بر افراد جامعه را دارند ؟
2- چرا باید فرامین حکومت را گردن نهاد ؟
تعاریف « مشروعیّت »
اینک به پاره ای از تعاریف در باب مشروعیت اشاره می شود :
مشروعیت عبارت است از توجیه عقلانی « اعمال سلطه و اطاعت » . اگر اطاعت ، غیر عقلایی باشد مستند به سنت جاری یا محبوبیت حاکم ( فره risایزدی یا Charisma ) خواهد بود 1.
مشروعیت یعنی توجیه عقلی برای اطلاعات از حاکم ارایه می کنند . مشروعیت ، متضمن توانایی نظام سیاسی و ایجاد و حفظ این اعتقادات است که نهادهای سیاسی موجود مناسب ترین نهادها برای جامعه هستند مشروعیت ارتباط نزدیکی با مفهوم تعهد و التزام به فرمانبری دارد 2.
« مشروعیت » به معنی قانونی بودن است . در گذشته در اروپای سره های میانه هم به همین معنا به کار می رفت .
سیسرو ( cicero ) این واژه را برای قانونی بودن قدرت به کار برد . بعدها واژه مشروعیت در اشاره به روشهای سنتی ، اصول قانون اساسی و انطباق سنتهای به کار رفته است . بعد از آن هم مرحله ای فرا رسید که در آن عنصر رضایت به معنی آن افزوده شد و « رضایت » پایه و اساس فرمانروایی مشروع دانسته شد 3.
وقتی حکومت ، مشروعیت دارد که مردم تحت فرمان ، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ، ساختار ، عملکردها ، اقدامات ، تصمیمات ، سیاست ها ، مقامات ، رهبران یا حکومت از شایستگی ، درستکاری یا خیر اخلاقی از حق صدور قواعد الزام آور برخوردار باشند4 .
ژال بیندال مشروعیت را چنین تعریف کرده که مردم به طور طبیعی و بدون تردید ، سازمانی را که به ان تعلق دارند می پذیرند 5.
مشروعیت که در فلسفه سیاست مطرح می شود مفهومی اصطلاحی دارد که نباید آن را با معنای لغوی این واژه و واژه های هم خانواده اش اشتباه گرفت ، به عبارت دیگر نباید مشروعیت را با « مشروع » « مشروته » و « متشرعین » که از « شرع » به معنای دین گرفته شده همسال گرفت . بنابراین معنای این واژه در مباحث سیاسی تقریباً مترادف قانونی بودن است .
منظور از « مشروعیت » ایـن است که کسـی حـق حـاکمیـت و در دست گرفتن قدرت و حکومت را داشته باشد ، و مـردم وظیـفه خـواهند داشـت از آن حاکم اطاعت کنند1 .
« رابطه حق و تکلیف »
میان « حق و حاکمیّت » و « تکلیف اطاعت » تلازم و به اصطلاح منطقی ، تضایف بر قرار است . وقتی کسی « حق » داشت ، طرف مقابل ، « تکلیف » دارد که آن حق را رعایت کند . اگر پدر حق دارد به فرزندش دستور بدهد پس یعنی فرزند باید رعایت کند . وقتی می گوییم که حاکم « حق » دارد فرمان دهد ، یعنی مردم باید به دستورش عمل کنند . پس می توان گفت : « مشروعیت » یعنی « حقانّیت » پس مشروعیت حکومت یعنی حق حکومت برمردم . در میان مردم این باور وجود دارد که در هر جامعه ای کسانی حق دارند بر مردم حکومت کنند و کسان دیگری چنین حقی را ندارند . پس اگر گفته شود فلان حکومت مشروع است . دربین معنانیت که دستورهای آن حکومت ، لزوماً حق و مطالب با واقعیت است . حقی که در اینجا گفته می شود ، مفهوم اعتباری است که دو رابطه اجتماعی مطرح می گردد2 .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
فصل اول
تبیین مفهوم مشروعیت
مقدمه
« مشروعیت » یکی از قدیمی ترین و اسـاسـی ترین مباحـث نظـام های سیـاسی است . هر حکومت و دولت و نظام سیـاسـی بـرای حـدوث و بقـای خـویش ناچار به باز شناسی مبانی مشروعیت نظام سیـاسی خویش اسـت تا با پشتیبانی از مبانی بتـواند در امـور عمـومی و اجتـماعی مـردم تصـرف کنـد و حـق فرمانـروایی را از آن خود قرار دهد .
مهمترین پرسشی که در این فصل پاسخ داده می شود این است که مشروعیت به چه معناست ؟ و در کدام یک از حوزه های علوم سیاسی مورد بحث قرار می گیرد ؟
منبع و مشروعیت در نظام سیاسی چیست ؟ و چه رابطه ای میان مشروعیت با مصولیت و کار آمدی برقرار است ؟
آیا قدرت و اقتدار و زور و غضب حکومت ، منشأ مشروعّیت آن می گردد و در تثبیت حق حاکمیت توانمند است ؟ آیا مشروعیت مبتنی بر سنّت مقبولیّت آفرین است و آیا توافقات عقلانی و قرار دادهای اجتماعی مشروعیّت سازند و آیا ویژگیهای رهبران فرزانه می توانند منشأ مشروعیت گردند ؟ اصلاً ملاک مشروعیّت حکومتها چیست ؟ ملاک مشروعیت از دیدگاه اسلام چیست ؟ و اصولاً بحث بحث مشروعیت پاسخ گوی دو پرسش اساسی است ؛
1-چه کسانی حق فرمان دادن بر افراد جامعه را دارند ؟
2- چرا باید فرامین حکومت را گردن نهاد ؟
تعاریف « مشروعیّت »
اینک به پاره ای از تعاریف در باب مشروعیت اشاره می شود :
مشروعیت عبارت است از توجیه عقلانی « اعمال سلطه و اطاعت » . اگر اطاعت ، غیر عقلایی باشد مستند به سنت جاری یا محبوبیت حاکم ( فره risایزدی یا Charisma ) خواهد بود 1.
مشروعیت یعنی توجیه عقلی برای اطلاعات از حاکم ارایه می کنند . مشروعیت ، متضمن توانایی نظام سیاسی و ایجاد و حفظ این اعتقادات است که نهادهای سیاسی موجود مناسب ترین نهادها برای جامعه هستند مشروعیت ارتباط نزدیکی با مفهوم تعهد و التزام به فرمانبری دارد 2.
« مشروعیت » به معنی قانونی بودن است . در گذشته در اروپای سره های میانه هم به همین معنا به کار می رفت .
سیسرو ( cicero ) این واژه را برای قانونی بودن قدرت به کار برد . بعدها واژه مشروعیت در اشاره به روشهای سنتی ، اصول قانون اساسی و انطباق سنتهای به کار رفته است . بعد از آن هم مرحله ای فرا رسید که در آن عنصر رضایت به معنی آن افزوده شد و « رضایت » پایه و اساس فرمانروایی مشروع دانسته شد 3.
وقتی حکومت ، مشروعیت دارد که مردم تحت فرمان ، اعتقاد راستین داشته باشند بر اینکه ، ساختار ، عملکردها ، اقدامات ، تصمیمات ، سیاست ها ، مقامات ، رهبران یا حکومت از شایستگی ، درستکاری یا خیر اخلاقی از حق صدور قواعد الزام آور برخوردار باشند4 .
ژال بیندال مشروعیت را چنین تعریف کرده که مردم به طور طبیعی و بدون تردید ، سازمانی را که به ان تعلق دارند می پذیرند 5.
مشروعیت که در فلسفه سیاست مطرح می شود مفهومی اصطلاحی دارد که نباید آن را با معنای لغوی این واژه و واژه های هم خانواده اش اشتباه گرفت ، به عبارت دیگر نباید مشروعیت را با « مشروع » « مشروته » و « متشرعین » که از « شرع » به معنای دین گرفته شده همسال گرفت . بنابراین معنای این واژه در مباحث سیاسی تقریباً مترادف قانونی بودن است .
منظور از « مشروعیت » ایـن است که کسـی حـق حـاکمیـت و در دست گرفتن قدرت و حکومت را داشته باشد ، و مـردم وظیـفه خـواهند داشـت از آن حاکم اطاعت کنند1 .
« رابطه حق و تکلیف »
میان « حق و حاکمیّت » و « تکلیف اطاعت » تلازم و به اصطلاح منطقی ، تضایف بر قرار است . وقتی کسی « حق » داشت ، طرف مقابل ، « تکلیف » دارد که آن حق را رعایت کند . اگر پدر حق دارد به فرزندش دستور بدهد پس یعنی فرزند باید رعایت کند . وقتی می گوییم که حاکم « حق » دارد فرمان دهد ، یعنی مردم باید به دستورش عمل کنند . پس می توان گفت : « مشروعیت » یعنی « حقانّیت » پس مشروعیت حکومت یعنی حق حکومت برمردم . در میان مردم این باور وجود دارد که در هر جامعه ای کسانی حق دارند بر مردم حکومت کنند و کسان دیگری چنین حقی را ندارند . پس اگر گفته شود فلان حکومت مشروع است . دربین معنانیت که دستورهای آن حکومت ، لزوماً حق و مطالب با واقعیت است . حقی که در اینجا گفته می شود ، مفهوم اعتباری است که دو رابطه اجتماعی مطرح می گردد2 .