لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 75
پیشگفتار:
« فرش در فرهنگ ترکمن ریشه در تاروپود هستی و زندگی ترکمن دارد. فرش ترکمن، زادهی ذهن خلاق و اندیشهی جستجوگر و دستهای آفرینندهی مادر است. مادر، با زبان دل و با دستهای هنرمندش، فرش را زمینه و جلوهگر اندیشهاش کرد و با هر گره تمامی احساس و عاطفه و عشق مادرانهاش را به دخترش و به مردم ترکمن هدیه کرد. و در پایان برای زینت بخشیدن به قالی و اثبات حضور همیشگی خود در میان جلوههای گوناگون بافتهاش، اثری از انگشتان خسته و خونبارش را بعنوان نمادی بنام گلین بارقاق به یادگار گذاشت. مادر، زندگیاش را به قالی بخشید و ذرهذرهی جسم و روحش را بر تاروپود قالی گره میزد. او، در تلاطم همیشگی زندگیاش، برای زینتبخشیدن به آلاچیق، نواری بافت؛ اما چه نقشی را میبایست به آن مینهاد و چگونه میتوانست آنرا بیاراید؟
شاید اگر کاروانی را که خنچههای عروسی دختر دلبندش را در سراب حمل میکردند نقش این نوار میکرد- که چنین هم کرد- زیبا بود اما سراب را چگونه میتوانست بنمایاند. بیتاب و بیآرام و در شور همیشگی خود، تصویر همان کاروان را در آینهی خیالش نقش کرد، که صدای زنگهای آن چونان انفجار الهامی بر اندیشهاش طنین افکند. مادر، میراثش را به همهی عشق و مهر و احساس نهفته در آن، برای دخترانش به یادگار نهاد. که دختران امروز، مادران فردایند. اما دریغا! بافندگانی که سختی معیشت ناگزیرشان کرد تا برای بدست آوردن لقمهی نان ببافند و سریعتر ببفاند، بدون در نظرگرفتن کیفیت طرح و نقش و رنگ و بیآنکه بدانند نام آگاهانه با دست خود میراث گرانبهای مادر را در زیر خروارها خاکستر فراموش دفن میکند. چشمانشان را بستند تا چشمان غمزده و نگران مادر را نبینند. طرحها درهم سخت؛ اصالت گم شده؛ رنگها سست و بیدوام شد. کسی باید باشد تا آن همهی خوابی، آن همه شور و شیفتگی آن همه تکاپوی آگاهانه و از سرهوشیاری و آن همه رمزوراز خفته در هر نماد و آذین را حرمت نهند و پاس دارد. در این میان دل سوختهی عاشق که خود از میان همهی مردم و فرهنگ برخاسته، سعی دارد که فریاد دردآلود فرش ترکمن را به گوش هراهل دردی برساند، تا شاید از آن میان یکی کارگر افتد. درحال حاضر هنر قوی در حال از دست دادن خصلتهای خویش است و فرش از این مقوله جدا نیست. درنتیجه نه تنها ظرافت نقشها بلکه زیبایی رنگها هم آسیب خواهند دید.
هنگامی که فرشهای آسیای مرکزی، درمیان مردم شهرهای وین، برلن، پاریس، یا لندن - که در تجمل غوطهورند - رواج یافت و مدشد هجوم خریداران اروپایی به دورترین بازارها و روستاهای دستنخورده و حتی اردوگاها چادرنشینان آغاز شد. در نتیجه. بومیان این مناطق که فریفتهی پول خریداران شدهبودند، فرشهایی را که از قیمت واقعی آنها اطلاع نداشتند، به فروش رساندند و بدین نحو مناطق زندگی آنان، گزیدهترین، گرانبهاترین، و پرمایهترین فرآوردههای خود را از دست داده و به دنبال خارجشدن این آثار، امکان بافت و تهیهی نمونههای مشابه آنها از بین رفت. هماکنون بافندگان اینگونه فرشها، برا ثر اغوای سود بیشتر و آنیتر توجه به این وظیفه و حرفهی خانوادگی را از دست دادهاند و فرشهایی ارائه میکنند که باکار کم ظاهری چشم گیرد و دلپذیر دارد. امروز ایران، قفقاز و ترکستان شاهد فرشهایی هستیم که فاید کیفیت هنری هستند.»
لالایی قالیباف ترکمن
آبادان بر بلندی نشسته میخواند
و به افتخار ترکمن قالی میبافد
برکوهپایهها، ردپای گور خزان