لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
رامسس دوم وقتی بعد از پدرش Sethos بر تخت سلطنت نشست ، هنوز خیلی جوان بود. بعد از تا جگذاری ، باید طرح هایی را به بزرگی آرزوهایش به اتمام میرساند . او اهل شمال بود. جایی که پایتختش Piramses را آن جا بنا کرد.هر چند ،هر دو قسمت مصر یعنی شمال و جنوب را با مقبره های زیادی پوشاند. وی در Thebes ساختن چندین مقبره را ر عهده گرفت و آنها را به افتخار Amon پدر روحانی اش وقف کرد.
مطابق رسوم،مقبره او که در دره سلاطین کنده شد،یکی از کارهای ضروری بود.او در شرف رسیدن به پادشاهی بود که ساختن House of milion of years of ousermatre Sepetere به عبارت دیگر ،معبد سلطنتی رامسس دوم ،را شروع کرد به Thebesthe-city در قلمرو Amon می پیوند که توسط Jean-Fracois Champollion در سال 1829 نامگذاری شد.
کار ساختمان سازی قبل از پایان دومین سال حکومت رامسس شروع شد و حدود بیست سال بعد درست قبل از اولین جشن Sovereign 's sed festival پایان یافت.این بنیاد زیر قدرت دو نفر تحقق یافت.Penre که اهل CoptosوAmenmone که اهل Abydos بود،هر دو معمار در Thebes به خاک سپرده شدند.
توقیف معبد
Ramesseum ، مانند اکثر معابد ، در حاشیه غربی Thebes بنا شده است و در محدوده بین زمین مزروعی و بیابان قرار دارد که شامل دو معبد و یک کاخ است.به طور کلی این معبد،متمایل به شرق و غرب،با ترکیب آجری در ساختمان های دور افتاده،سطحی در حدود 5 هکتار را در بر می گیرد.
نقشه این مکان شامل موارد زیر می شود:
معبد اصلی.(A)
کاخ سلطنتی،که در جنوب اولین حیاط واقع شده.(B)
معبد Mout-touy و Nefertari در شمال تالار در معبد اصلی(C)
دیوار اطراف آن و دریاچه مقدس(موقعیت اخیر هنوز کشف نشده است)(E)
ساختمانهای دور افتاده آجری یا ناحیه اقتصادی معبد.
منافع مادی یا منافع دنیوی Ramesseum باید مورد توجه واقع شود.اما ما هیچ فهرستی از آنها مانند وضعیت karnak متعلق به Ramses III نداریم.اگرچه ،اطلاعات زیادی درباره کارهایی که در ناحیه اقتصادی معبد انجام می شود،وجود دارد.برخی از منابع اطلاعات در مورد کارکنان آن در دسترس است.بویژه،متنها ،برجسته کاریها و نقاشی های مقبره چند خدمتکار در Thebes مانند مقبره
Amenemipet[TT.177]،Amenemipet[TT.374]،Amenouahsou[TT.274]،
Bakhet- Sekhmet[TT.384]،Hori-mes[TT.c.7]،Mahou[TT.257]،Mes[TT.137]،
Nachtamon[TT.341]،Nebmeht[TT.384]،Ndejemgr[TT.138],
Nebsoumenou[TT.183],Nebmehyt[TT.170],،Nedjemger[TT.138]
مسئولیت درخت کاری را به عهده دارند و Neferrempet،مسئولیت بافتن و نخ ریسی را بر عهده دارندو Piay[TT.263]
نقشه معماری Ramesseum بعضی از ویژگی های اصلی را به طور مسلم نشان می دهد .
دروازه های دو برجی آن از سنگ ساخته شده است،هر چند که قسمت بالای دروازه فقط از آجرهای خشتی بود.
معبر عمومی اش ردیفی از مجسمه های ابوالهول.
و بالاخره ،در داخل محوطه Ramessum،یک معبد با یک جایگاه مقدس وجود دارد که به ملکه مادر Mout-Touy و ملکه اصلی Nefertari اختصاص دارد.
موضوعات تصویر نگاری در برجسته کاری در چهار نقش مهم پادشاه جمع بندی می شوند.
به نقش پادشاهی(سیاسی در چند صحنه که مراسنم تاجگذاری و تجدید سلطنت را نشان می دهد،اشاره می شود.(سوء استفاده از تاج ها،با انتقال تاج سلطنتی و طلوع سلطنت).
نقش کشیشی هم مهم است.Ramses به عنوان پاپ،جشنهای بزگ را ریاست می کرد.(جشن وزارتخانه،جشن قشنگ دره،جشن سال نو،بزرگداشت خدایان پایین تر و بالاتر اماکن مقدس مصر.)
نقش نظامی هم نشان داده می شود.بعضی از صحنه های بزرگ جنگ،با اطمینان از عملیات جنگی شاه می گویند:
جنگ Qadech در سال V در سمت غرب اولین دروازه دو برجی و در سمت غربی لغاز شمالی دومین دروازه توصیف می شود.
چند لشگر کشی به چندین شهر آسیایی در سال 7111 در سمت غرب لغاز شمالی اولین دروازه دیده می شود.
عملیات جنگی بر روی قلعه Tounip و Dapour در جنوب شرقی دیوار تالار بزرگ ستون دار.
نقش خانوادگی هم زیاد نشان داده می شود که شاه جای بزرگی را به بچه هایش ،ملکه اصلی Nefertari و ملکه مادر اختصاص می دهد.
نقش Ramesseum
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
فصل دوم
فرمت دیتا
فرمت دیتای پیام نما
اساساً برای صفحاتی که در فاصله میدان محو (FBI) سیگنال تلویزیون ارسال می شوند دو تکنیک فرمت دیتا وجود دارد: یکی فرمت آزاد و دیگری فرمت ثابت
1-1-2) فرمت آزاد
جهت تعیین انتهای هر خط از روشهای کدهای پیشرفت خطی (LINE FEED) و یا برگشت به سر سطر در یک صفحه شامل دیتا و گرافیک به شکل یک رشته پیوسته از ارقام می تواند نشان داده شود. (این فرمت زمانی به کار می رود که دیتا بر روی خطوط تلفن یا خطوط ارسال دیتا فرستاده شود.)
در دیتا با فرمت آزاد هیچگونه ارتباطی بین مکان کرکترهای روی صفحه و مکانشان در بلوک دیتا وحود ندارد. بنابر این می باید اطلاعات مربوط به مکان دیتا به عنوان قسمتی از سیل دیتا ارسال شوند.هنگام ارسال هر تداخل یا تغییر شکلی که به موجب هر گونه عیبی در اطلاعات شود باعث ایجاد خطاهایی در دیتای دریافت شده خواهد شد.
برای محافظت در برابر این مشکلات می باید روشهای مختلف حفاظت در برابر خطا به کار برده شود و این کار موجب خواهد شد که مقدار دیتای مورد نیاز یک صفحه از اطلاعات به شکل موثری افزایش یابد.
فرمت آزاد در سیستم ANTIOPE فرانسه استفاده می شود مزیت سیستم با فرمت آزاد این است که وقتی هیچگونه دسترسی به سیستم تلویزیون نباشد دیتا می تواند به سهولت از طریق کامپیوترهای خارجی تغذیه شود.
2-1-2) فرمت ثابت:
سیستم فرمت ثابت همانگونه که سیستم جهانی پیام نما (World System Teletext) WST برای هر دو سیستم 625 خطی و 525 خطی استفاده کرد زمانهای ثابت و معینی از سیگنال تلویزیون را که محتوی دیتاست استخراج میکند تا تضمین کند که کرکترها همواره در محل صحیحی روی صفحه تلویزیون نمایش داده می شوند. بنابراین لازم است اطلاعات کمتری مربوط به مکان کرکترها ارسال شود و دکور نیز ساده تر می شود. وقتی کرکتری موجود نباشد یک کرکتر فاصله خالی (SPACE) ارسال می شود برای آنکه هر سطر از اطلاعات می باید همواره کدی مطابق با 40 کرکتر حاضر در سیل دیتا داشته باشد. بنابراین یک رابطه مستقیم یک به یک بین محل کرکتر در صفحه نمایش و موقعیت آن در خط دیتا وجود دارد که در شکل 2-1 شرح داده شده.
شکل 2-1، فرمت ثابت صفحه در wst
جهت همزمانی کلاک دیکودر، هر سطر دیتا با یک رشته دیتای وارد شونده (RUNIN) شروع می شود بدنبال آن بیت های بایت همزمانی برای همزمانی منطقی (لاجیکی) می آیند و سپس شماره سطر و مجله مربوطه میآیند همانگونه که در شکل 2-2 نشان داده شده است.
شکل2-2 زمان بندی دیتا و رشته وارد شونده RUN-IN
وقتی هر سطر دیتا برای یک صفحه مشخصی شماره صفحه و مجله را به عنوان آدرسش دارد آنها به هر ترتیبی می توانند ارسال شوند و یا سطرهای مجلات دیگر مخلوط گردند. سطرهایی که اطلاعاتی ندارند لازم نیست ارسال شوند (به جای آنها یک سطر از کرکترهای فاصله خالی (SPACE) ارسال می شود). به تکنیک ارسال سطرهایی که حاوی اطلاعاتی هستند ارسال قابل تطبیق با سطر می گویند. این شکل ارسال خصوصاً موقعیکه زیر نویس ها ارسال می شوند مفید است به خاطر اینکه زیر نویس ها تنها یک دو یا حتی الامکان سه سطر از اطلاعات را شامل می شوند. برای خبرهای کوتاه نیز وضع به همین شکل است چونه آنها هم تنها چند سطر از اطلاعات را در بر می گیرند. وقتی صفحه کاملی ارسال می شود دکودر از سر صفر (سطر عنوان) صفحه بعد متوجه می شود که صفحه به طور کامل دریافت شده است.
پهنای باند سیستم های 525 خطی کمتر از سیستمهای 625 خطی است در حالی که زمان تناوب موثر خط آن دو حدوداً برابر است با (52 میکروثانیه). بنابراین ظرفیت دیتا به تقریب به نسبت 625/525 کاهش می یابد مفهوم این جمله آن است که فقط 32 کرکتر در هر سطر در مدت زمان تناوب یک خط تلویزیون می تواند ارسال شود اما می دانیم که باید 40 کرکتر در هر سطر نمایش داده شود. در سیستم فرمت ثابت تکنیکی به نام رفع عیب (GEARING) وجود دارد که برای
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
موضوع دوم:
محیط زیست: بدون شک، بهره بردارى از منابع نفتى موجب خطر آلودگى دریا به وسیله نفت است. محیط دریاى خزر حسّاس بوده و آلودگى نفتى موجب بروز تأثیراتى مضّر بر محیط دریایى است. این مطلب با این حقیقت تقویت مى شود که دریا، یک «دریاى بسته» است و نیاز به محافظت ویژه دارد. مطابق آن، برخى جنبه هاى حقوقى، سیاسى، اقتصادى و زیست محیطى دریا باید به وسیله دولت هاى ساحلى با نقطه نظر دست رسى به تفاهم عمومى مورد بحث قرار گیرند و موافقت نامه جدیدى که مسائل مهم را حل و فصل نمایند، منعقد گردند.
موضوع عمده اى که از موقعیت جدید دریاى خزر ناشى مى شود، این است که موافقت نامه هاى بین ایران و اتحاد شوروى (سابق) در خصوص دریاى خزر، پس از ایجاد پنج دولت ساحلى جدید، به حال خود باقى هستند. موافقت نامه هاى دو جانبه ایران و روسیه از آن رو به اعتبار خود باقى هستند که در عمل، روسیه جانشین اتحاد شوروى (سابق) است. مشکل از ابقاى رژیم حقوقى موجود دریاى خزر ناشى مى شود، به گونه اى که آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان را دربرگیرد.
از نقطه نظر بین المللى، دولت هاى جانشین ملزم نیستند همانند همه طرف ها، موافقت نامه ها و معاهدات دوجانبه و چندجانبه را ادامه دهند، در حالى که دولت اصلى [فقط] یک عضو آن بوده است. به هر حال، یک اعتراض [استثن] نسبت به ماهیت این موافقت نامه هاى دوجانبه یا بین المللى وجود دارد. ممکن است هیچ مشکلى در اختتام یک معاهده یا یک موافقت نامه، که بیانگر همکارى دو جانبه یا چند جانبه در زمینه هاى اقتصادى، فرهنگى، سیاسى موضوعات مشابه است، وجود نداشته باشد. اما اگر موضوع اصلى یک معاهده یا یک موافقت نامه اشاره به موضوعات مرزى داشته باشد، ممکن نیست که هیچ دولت جانشینى آن را رد نماید. حتى اگر یک دولت به دولت هاى جدید تجزیه گردد. ممکن است موافقت نامه هاى مرزى، اعم از اینکه نسبت به مرزهاى خشکى یا آبى باشد، دوام یابد. این یک موضوع جدال انگیز مربوط به دریاى خزر است.
یکى از موضوعاتى که به وسیله ایران و اتحاد شوروى (سابق) مورد بررسى قرار گرفته، در ارتباط با خط تحدید حدود دریاى خزر است. در مجموع، هیچ قانونى در موافقت نامه هاى موجود بین این دو دولت در ارتباط با تحدید حدود، وارد نشده است.
روسیه در مکاتبه با سازمان ملل متحد، اعلان کرد که موافقت نامه هاى موجود هنوز داراى اعتبارند. این کشور تصریح کرد: «رژیم حقوقى دریاى خزر، که بر اساس موافقت هاى 26 فوریه 1921 و 25 مارس 1940 مقرّر شده، هنوز هیچ تغییرى نکرده است.»
همچنین روسیه به طور رسمى موقعیت کشورش را در زمینه قدرت قانونى موافقت نامه ها در ارتباط با همه دولت هاى ساحلى بیان داشت. آن کشور اعلام کرد: «مطابق اصول و قوانین حقوق بین الملل، روسیه و دیگر دولت هاى ساحلى ـ جمهورى هاى سابق اتحاد شوروى سابق (شامل آذربایجان، قزاقستان و ترکمنستان) ـ و ایران بر اساس مقرّرات موافقت نامه هاى 1921 و 1941 ملزم هستند. روسیه به دقت شرح نداد آنچه را اصول و قوانین بین الملل به آن بازگشت دارد، چیست.
ایران همان موضع روسیه را اتخاذ کرده است، چه در مورد اعتبار موافقت نامه ها، چه قدرت الزام آورى این موافقت نامه بر دولت هاى ساحلى دریاى خزر، تا موقعى که بر یک رژیم حقوقى فراگیر توافق حاصل گردد. این مطلب مورد تردید نیست که موضع ایران و روسیه، تأثیرات مثبتى داشته است; زیرا بدون وجود [یک ]چهارچوب قانونى، دریاى خزر، مکان جدال و ستیزه خواهد بود.
گسترش اعتبار موافقت نامه ها نسبت به همه دولت هاى ساحلى بدین معناست که تا زمانى که یک رژیم حقوقى جدید براى دریاى خزر برپا مى شود، موافقت نامه هاى موجود یک چهارچوب معقول براى اعمال حقوق و اجراى وظایف دولت هاى ساحلى دریاى خزر، تأسیس مى نمایند. این مطلب ممکن است از ادعاها و اعمال یک جانبه جلوگیرى نماید.
مطابق آن، همه دولت هاى هم مرز دریاى خزر، شامل آذربایجان، ایران، قزاقستان، روسیه و ترکمنستان داراى حقوق آزاد کشتى رانى و پرواز هواپیما ـ با توجه به شرایط خاصى که براى کشتى ها و هواپیماهاى نظامى وجود دارد ـ هستند که از یک محدوده انحصارى ماهى گیرى ده مایلى استفاده مى نمایند; همچنین از حقوق انحصارى کابوتاژ (تجارت ساحلى) بهره مند هستند یا ممکن است چنین حقى را بر اساس رفتار متقابل به دیگران اعطا نمایند. همچنین هر دولت ساحلى دریاى خزر ممکن است با کشتى هاى بازرگانى دیگر دولت ها شبیه کشتى هاى ملّى خودش در خصوص ورود، توقف و ترک بنادر چنین دولتى، رفتار نماید.
هر مقدار که موافقت نامه داراى ارزش حقوقى باشد، ضرورى است که یک رژیم حقوقى براى دریاى خزر ترسیم گردد. این [ضرورت] ناشى از نارسایى موافقت نامه هاى موجود در پوشش دادن همه جنبه هاى دریاى خزر، بخصوص با نقطه نظر پیشرفت هایى است که در نیم قرن اخیر اتفاق افتاده اند. در حال حاضر، رژیم حقوقى دریاى خزر در حال تحوّل قرار دارد. بنابراین، پیشنهاد این مطلب منطقى است که دولت هاى ساحلى طى این دوره انتقالى، به موافقت نامه هاى موجود احترام بگذارند تا سرانجام، به یک رژیم حقوقى جامع و جدید براى دریاى خزر دست رسى یابند. این رژیم حقوقى باید انعکاس دهنده موازنه منابع پنج دولت ساحلى به انضمام مقرّراتى با ساز و کار واحد براى شراکت منابع طبیعى دریا باشد.
آنچه مهم است این است که دولت هاى ساحلى دریاى خزر باید درک کنند که این به نفع آن هاست که مراحل مذاکرات را با نقطه نظر[ توجه به ضرورت انعقاد ]یک موافقت نامه جدید، سرعت بخشند. اگرچه باید هر تأخیرى در این مراحل به حداقل برسد، تمام جریانات با دقت قطعیت پیدا کنند و متضمّن دقیق همه جنبه هاى دریاى خزر باشند.
طرح روسیه در مورد رژیم حقوقى بین المللى براى دریاى خزر و موضع دیگر دولت هاى ساحلى
همان گونه ذکر شد، در 5 اکتبر 1995، فدراسیون روسیه به طور رسمى موضع خود را به سازمان ملل اعلام کرد. روسیه تأکید نموده که تا [حصول] یک موافقت نامه جدید از سوى دولت هاى ساحلى، موافقت نامه 1921 و 1940 بین ایران و شوروى، داراى اعتبارند. این کشور پذیرفته است که تغییرات جدید در حالى که شامل دولت هاى ساحلى نوبنیاد مى شوند، نیاز به تأسیس رژیم حقوقى جدید براى دریاى خزر دارند. به هر حال، روسیه مدّعى است مقرّرات ویژه موافقت نامه 1921 و 1940 م مى توانند در تنظیم موافقت نامه هاى جدید استفاده گردند. روسیه اظهار مى دارد: اهمیت انعقاد موافقت نامه جدید در نگه دارى اکوسیستم آسیب پذیر دریاى خزر است.
روسیه اعلام کرده است که هیچ گونه اقدام یک جانبه در دریاى خزر، که متناقض با ماهیت حقوقى دریاى خزر است، نمى تواند به رسمیت شناخته شود. ایران هم داراى همین موضع بوده و به وسیله وزیر امورخارجه ایران، این موضوع مورد تأیید قرار گرفته است که «ایران و روسیه هر اقدام یک جانبه راجع به دریاى خزر را رد مى نمایند.»
روسیه با تکیه بر غیرکاربردى بودن قواعد حقوق دریاها، ادعاهاى یک جانبه در دریاى خزر را رد مى نماید. در این زمینه، دو موضوع باید مورد بحث قرار گیرند:
موضوع اول آنکه دولت هاى مجاور دریاهاى محصور در خشکى نمى توانند به طور یک جانبه ادعاهایى نسبت به [این ]دریاها داشته باشند. اما این براى همیشه این گونه نیست; از آن نظر که قواعد حقوق دریاها نسبت به این گونه دریاها اعمال نمى گردند. دلیل عمده این است که ماهیت جمعى این مجموعه هاى آبى، که ممکن است به عنوان «اموال مشترک» در نظر گرفته شوند، در حقیقت دریاهاى محصور در خشکى هستند که با چندین کشور ساحلى هم مرزند و متعلّق به این کشور مى باشند. به این دلیل، هیچ ادعاى یک جانبه اى مورد پذیرش واقع نمى شود. ادعاهاى یک جانبه ممکن است تأثیرات مضرّى بر دیگر دولت هاى ساحلى داشته باشند. این ماهیت طبیعى دریاهاى محصور در خشکى است که دولت هاى ساحلى را از اظهار ادعاهاى یک جانبه منع مى نماید.
موضوع دوم این است که هیچ مانعى براى دولت هاى ساحلى دریاهاى محصور در خشکى در اعمال حقوق دریاها نسبت به این مجموعه هاى آبى وجود ندارد، اگر همه دولت هاى ساحلى نسبت به چنین درخواستى موافقت داشته باشند. براى مثال، دولت هاى ساحلى ممکن است مناطق گوناگونى در دریاهاى محصور در خشکى تأسیس نمایند. به هر حال، ممکن است عوامل متعدد، راه حل هاى گوناگونى را در تأسیس رژیم حقوقى براى دریاهاى محصور در خشکى فراهم سازند.
روسیه پیش نویس یک موافقت نامه در مورد حفظ و استفاده از منابع آبزى دریاى خزر را به دولت هاى ساحلى ارائه داده است، اما این پیش نویس باید به وسیله این کشورها امضا گردد. همچنین روسیه طرفدار پیش نویس ایرانى است که با همکارى دیگر دولت هاى ساحلى تهیه شده باشد. این پیش نویس مبنایى براى همکارى منطقه اى مى باشد. روسیه نفوذ خود را در انعقاد این دو موافقت نامه اعمال نموده است.
روسیه اخیراً یک محدوده بیست مایلى براى «منطقه ماهى گیرى» و یک محدوده ده مایلى براى «قلمرو دریایى انحصارى» به منظور بهره بردارى مواد معدنى روى بستر دریا مطرح ساخته است. روسیه پیشنهاد نموده است که براى ماهى گیرى وراى بیست مایل منطقه ماهى گیرى انحصارى، و بهره بردارى منابع معدنى و نفتى وراى ده مایل انحصارى، یک گروه مرکّب از نمایندگان دولت هاى ساحلى را مى توان به عنوان یک «مجموعه صالح» براى صدور مجوّز ماهى گیرى و بهره بردارى از منابع معدنى و نفتى مطرح کرد و تا آنجا که به وجود موافقت نامه ها مربوط مى شود، حقوق کشتى رانى به همه دولت هاى ساحلى اعطا شود.
به دنبال نشست نمایندگان مجالس پنج کشور ساحلى در خصوص «قلمرو قدرت» [حوزه قضایى] دریاى خزر در 20 اکتبر 1995 ـ که در «مخاچ قلعه»، پایتخت جمهورى داغستان، برگزار شد ـ معاون وزیر امور خارجه روسیه پیش نویس یک کنوانسیون و سه موافقت نامه را مطرح ساخت. راجع به پیش نویس کنوانسیون، وزیر امور خارجه چنین مطرح ساخت: «ایران نظرات خاصى نسبت به این [پیش نویس ]کنوانسیون دارد و قصد دارد در این مورد، با روسیه در سطح معاون حقوقى ـ بین المللى وزیر امور خارجه مذاکره نماید.» وزیر امورخارجه ایران همچنین گفت: «پنج دولت ساحلى باید نشست مذاکراتى داشته باشند; چون هر عضوى ممکن است دیدگاه هاى مشخصى داشته باشد که باید مورد توجه قرار گیرند.»
تقریباً یک توافق [همه جانبه] در خصوص نیاز به ایجاد یک «سند حقوقى جدید»، که حاکم بر روابط دولت هاى ساحلى در مورد دریاى خزر باشد، وجود دارد. در نشست سه جانبه «عشق آباد»، معاونان وزراى خارجه ایران، قزاقستان و ترکمنستان تأکید کردند: «رژیم حقوقى دریاى خزر باید بر اساس توافق هاى همه دولت هاى ساحلى تنظیم گردد.»، همچنین آن ها براى تأسیس یک «سازمان همکارى جمعى دولت هاى ساحلى» [از همه اعض] دعوت نمودند.
طرح روسیه ممکن است اساسى را براى بحث میان پنج دولت ساحلى فراهم سازد. این دولت ها باید منافع خود را به عنوان یک «نفع جمعى» ملاحظه نمایند و لازم است از «منافع شخصى»، که مانع پیشرفت مراحل مذاکرات در انعقاد یک موافقت نامه مى شود، خوددارى ورزند.
راهکارهاى مناسب براى شراکت منابع نفتى دریاى خزر
چند راهکار وجود دارند که ممکن است به عنوان راهنما براى ایجاد یک رژیم حقوقى جدید براى بهره بردارى منابع طبیعى دریاى خزر مورد استفاده قرار گیرند. اگرچه این مطلب مورد تأیید قرار گرفته است که باید «رژیم حقوقى جدید» تنظیم گردد، ولى این سؤال مطرح است که چه راهکارى باید این «رژیم حقوقى» را شکل دهد. تا آنجا که به تقسیم منابع طبیعى مربوط مى شود، ممکن است سه راهکار عمده براى ایجاد یک رژیم حقوقى در دریاى خزر وجود داشته باشند:
راهکار اول این است که کل منطقه دریاى خزر به پنج قسمت برابر تقسیم گردد; هر قسمت متعلّق به یکى از دولت هاى ساحلى باشد. این راهکار به سادگى قابل انجام نیست; چون چند خلیج کوچک در مناطق ساحلى و چندین جزیره در دریا وجود دارند. این نحوه تقسیم ممکن است روى منافع همه دولت ها تأثیر بگذارد; زیرا ممکن است قواعد و حقوق متفاوتى در مناطق خاص قابل اعمال باشند، حتى اگر موضوع تقسیم منابع طبیعى حل و فصل گردد. علاوه بر این، تقسیم کامل دریاى خزر ممکن است تأثیرات منفى بر همکارى دولت هاى ساحلى داشته باشد، حتى اگر تقسیم دریاى خزر امکان پذیر باشد. هنوز به همکارى دولت هاى ساحلى، بخصوص در زمینه حفاظت محیط دریایى و نیز حفظ و اداره منابع آبزى، نیاز است، حتى اگر دریاى خزر به طور برابر قابل تقسیم باشد. در یک روش خاص، به نظر نمى رسد که این سازوکار خاص براى همه دولت هاى ساحلى مفید باشد. این بدان روست که دولت هاى ساحلى، که داراى خطوط اساسى بزرگ تر هستند، ممکن نیست به سادگى یک تقسیم برابر دریایى را بپذیرند. همچنین تقسیم دریا براساس طول خط ساحلى ممکن نیست دولت هاى ساحلى را راضى نماید که از سهم کمترى از دریا استفاده نمایند. در چنین حالتى [به خاطر مشکلات مزبور]، این راهکار امکان پذیر نیست; چون رژیم حقوقى دریاهاى محصور در خشکى باید به وسیله توافق همه دولت هاى ساحلى ذى ربط تأسیس گردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
فصل دوم
آزادى اعتــصـاب
آزادى اعتصاب رسمى و غیر رسمى
دستمزد ایام اعتصاب صندوق اعتصاب
مصطفى صابر: منظور از آزادى اعتصاب مشخصا چیست. دامنه آزادى اعتصاب چقدر باید باشد؟ اعتصاب رسمى و غیر رسمى چیست ؟ آیا هر اعتصابى رسمى شناخته میشود و هیچ محدودیت و قید و شرطى روى اعتصاب میتواند وجود داشته باشد یا خیر؟ منصور حکمت لــطفا شما شروع کنید.
منصور حکمت: هیچ نوع محدودیتى روى آزادى اعتصاب نباید وجود داشته باشد. حق دست از کار کشیدن در هر لــحظه که کارگران، هر تعدادى شان، اراده بکنند مثل حق نفس کشیدن است. اگر این حق را از کارگر بگیرند بهمان درجه جامعه را به دوره برده دارى برگردانده اند. کارگر باید بتواند دست از کار بکشد و بگوید بدلــیل اینکه اشکالــى در کار مى بینم کار را متوقف میکنم. این به معنى زدن زیر اصل قرارداد کار یا نفى کار کردن و نفى کل موازینى که تولــید جامعه بر آن مبتنى است نیست. کارگر میگوید در این مقطع معین کار نمیکنم چون اشکالــى در کار میبینم. آزادى اعتصاب یعنى هیچکس نمیتواند کارگرى را که کار را متوقف کرده است مجبور کند که کار کند. اگر حق اعتصاب وجود نداشته باشد یعنى اینکه اگر من کارگر دست از کار بکشم ایشان میتواند بیاید و مرا بطور فیزیکى مجبور کند کار کنم. کسى نمیتواند آزادى اعتصاب را خط بزند و همراه با این کار سرنیزه را نیاورد. چون اگر من دست از کار بکشم تو بالاخره چکار میکنى تا مرا به کار ناگزیر کنى؟ بنابراین من فکر میکنم آزادى اعتصاب هیچ قید و شرطى بر نمیدارد. و دقیقا به درجه اى که این آزادى را محدود میکنند، کارگر را از موقعیت یک انسان آزاد در جامعه، یعنى همان صورت از نظر حقوقى آزادى که جامعه سرمایه دارى به فرد داده است، خارج کرده اند و به موجودى تبدیل کرده اند که اختیار خودش را ندارد.
منتها مسالــه اى که در مورد آزادى اعتصاب وجود دارد آن وضعیتى است که اعتصاب براى خود کارگر بوجود میاورد. براى مثال در کشورى ممکن است بگویند که فقط در مورد اعتصاب رسمى حقوق ایام اعتصاب پرداخت میشود و در اعتصاب غیر رسمى حقوق پرداخت نمیشود. هرکس میتواند دست از کار بکشد، و الــبته اگر اعتصابش غیر رسمى باشد حقوق نمیگیرد. در کشور دیگرى براى مثال میگویند اعتصاب آزاد است مشروط بر اینکه موضوع اعتصاب به همان کارگاه و همان بخش از کارگران مربوط باشد. یعنى شما نمیتوانید در دفاع از مبارزات کارگران بخش دیگر در جامعه و یا در دفاع از یک امر اجتماعى دست به اعتصاب بزنید. فقط هنگامى مجاز به اعتصاب هستید که در کارخانه خودتان خبرى شده باشد و یا بر سر دستمزد خودتان بلائى آمده باشد. این محدودیت نوع دوم از جنس محدود کردن آزادى اعتصاب بطور کلــى است. اما اینکه موازین پرداخت حقوق در اعتصاب رسمى و غیر رسمى چیست اینها میتواند در چهارچوب اصل آزادى اعتصاب مورد بحث باشد و خود جنبش کارگرى میتواند این موازین را تعیین بکند. این حق مسلــم هر کارگرى است که هرلــحظه میخواهد ابزار را به دلــیلــى زمین بگذارد و دست از کار بکشد. اما ممکن است اکثریت کارگران با اینکار موافق نباشند.ممکن است سازمان مستقل کارگرى با این کار موافق نباشد. اینها یک تفاوتهائى بویژه در جنبه مالــى اعتصابات ایجاد میکند. دستمزد حین اعتصاب چه میشود. این را میتوان در چهارچوب آزادى کامل اعتصاب هنوز بحث کرد. بحث اعتصاب رسمى و غیر رسمى در خودش این فرض را دارد که مرجعى براى اعلام رسمیت و یا عدم رسمیت اعتصاب وجود دارد. و این مرجع نمیتواند جز یک مرجع کارگرى و منتخب کارگران باشد. باید سازمان و نهادى کارگرى باشد و توسط کارگران به رسمیت شناخته شده باشد. ممکن است گفته شود که تا آزادى تشکل نباشد اعتصاب رسمى هم بنابراین معنى ندارد و تکلــیف مسالــه آزادى اعتصاب نامشخص میشود. من فکر میکنم حتى در بدترین حالــت هم کارگران میتوانند مجمع عمومى واحدى را که دست به اعتصاب زده است بعنوان مرجعى که میتواند رسمیت اعتصاب را اعلام بکند و بر این مبنا خواهان حقوق کامل ایام اعتصاب بشود قرار بدهند. خلاصه کلام حق اعتصاب یک حق مسلــم انسانى است و نقض آن برملا کننده و افشاء کننده بردگى طبقاتى اى است که در جامعه سرمایه دارى برقرار است. در این چهارچوب میشود تازه در مورد اعتصاب رسمى و غیر رسمى و موازین مالــى اعتصاب صحبت کرد. این را هم بگویم که فکر نمیکنم کشورى باشد که آزادى بى قید و شرط اعتصاب در آن برقرار باشد. هر کشور سرمایه دارى به نحوى از انحاء آزادى اعتصاب را محدود کرده است. اما براى کارفرما چنین محدودیتى وجود ندارد. اگر کسى دارد ادعا میکند که جامعه اش مبتنى بر مواجهه آزاد صاحبان وسائل تولــید است، یکى سرمایه دار یعنى مالــک ابزار تولــید و منابع فنى و فیزیکى کار و دیگرى صاحب منبع زنده تولــید یعنى نیروى کار، آنوقت سلــب آزادى اعتصاب مثل این میماند که کارفرما حق نداشته باشد سرمایه اش را جابجا بکند. آزادى اعتصاب براى کارگر غیر قابل چشم پوشى است و کارگرى که به همین بند رضایت داده باشد که آزادى اعتصاب نداشته باشد و یا این آزادى محدود باشد دیگر باقى قید و بندهاى بردگى و بندگى را دارد قبول میکند.
مصطفى صابر: سوالــى اینجا مطرح میشود و آن اینست که طبق صحبت هاى شما بنابراین مثلا اگر در یک کارخانه یک سوم کارگران بخواهند اعتصاب بکنند و بقول شما دست از کار بکشند با این حساب نمیتوانند اعتصابشان را رسمى کنند چون دو سوم بقیه چنانچه مجمع عمومى اى در کار باشد به احتمال زیاد راى منفى میدهند.
منصور حکمت: نخیر. بحث من ابدا بر سر این نیست که چه کسرى از کارگران اگر طرفداراعتصاب باشند اعتصاب رسمى است. این را باید سازمان کارگرى مربوطه تعیین کند. اگر من بعنوان راى دهنده در آن مجمعى باشم که میخواهد این موازین را تعیین کند که اگر چه درصدى از کارگران بخواهند اعتصاب کنند اعتصاب رسمى خواهد بود، میگویم ده درصد. هنوز چنین سازمانى را نداریم. اینطور نیست که نصف بیشتر کارگران یا بخش قابل ملاحظه اى از کارگران باید موافق باشند تا اعتصاب رسمى بشود. ممکن است بخش معینى از قسمت معینى این حد نصاب را تامین کند. ممکن است در یک کارخانه فقط یک قسمت بخاطر مسائلــش اعتصاب کند و کل کارخانه، با اینکه مستقیما در این مسالــه ذینفع نیست، به آن قسمت حق بدهد و کلا بیاید بیرون. یعنى اعتصاب آن قسمت را رسمى اعلام کند. تصمیم راجع به این چیزها دست خود تشکل کارگرى است و فکر میکنم اگر دست خود کارگر باشد ملاکى میگذارد که دست و بال خودش را نبندد.
مصطفى صابر: در مورد اعتصاب رسمى و غیر رسمى باز مشکلى که من دارم بجاى خود باقى است. من فکر میکنم رسمى و غیر رسمى کردن اعتصاب محدودیت هائى بر آزادى بى قید و شرط اعتصاب میگذارد. و فکر میکنم گفتن اعتصاب رسمى و غیر رسمى لزومى ندارد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
«بررسی مشکلات آموزش زبان دوم (عربی)»
چکیده
در این مقاله، موانع یادگیری زبان عربی در ابعاد دانشآموزی ـ اجتماعی ـ معلمان و نظام آموزشی مورد بررسی قرار گرفته است. عوامل مربوط به دانشآموز: کمبود انگیزه وسیلهای و یکپارچه ـ عدم تسلط بر پیشنیازهای این درس ـ قرار نگرفتن در محیطی که به زبان عربی تکلم میشود. از عوامل مربوط به معلمان ـ عدم تسلط آنان در مکالمه به زبان عربی ـ عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی و تأکید بیشازحد بر روش سخنرانی قابل ذکر است. از موانع اجتماعی میتوان به عدم اهمیت جامعه بر یادگیری زبان عربی ـ وجود نگرش منفی نسبت به عربزبانان و کمبود مؤسسات آموزشی زبان عربی در سطح شهر اشاره کرد. سرانجام از عوامل مربوط به نظام آموزشی میتوان محدود بودن ساعت درس عربی، وسعت مطالب مورد تدریس و تأکید بر یادگیری قواعد به منظور موفقیت در پاسخ به سؤالات کنکور و عدم تبیین هدفهای درس عربی برای معلمان و دانشآموزان را نام برد. علاوه بر موانع مذکور، روشهای عمده آموزش زبان عربی مورد بحث قرار گرفته و پیشنهاداتی به منظور رفع برخی از این موانع ارائه گردیده است.
انسان موجودی با ابعاد زیستی، روانی، اجتماعی و اخلاقی است و در هر یک از این ابعاد نیازهایی دارد. به منظور برآورده ساختن نیازهای خود ناچار گردید تا به صورت اجتماعی زندگی کند و در این شرایط نیاز به داشتن وسیله ارتباطی در حد بالایی احساس شد. ابتدا به زبان اشارهای روی آورد اما به دلیل محدودیتهای این زبان، به خلق زبان کلامی نیاز پیدا کرد و برای پاسخگویی آن به زبان کلامی و بعد هم نوشتاری پرداخت. این موضوع امروزه به حدی تنوع دارد که حدود 4000 زبان را میتوان در دنیای امروزی شناسایی نمود. (وزیرنیا، 1379).
تعدد زبانی و نمادهای نوشتاری و نیاز روزافزون انسانها در دهکده جهانی به برقراری ارتباط و استفاده از امکانات علمی، فنی و... یکدیگر، ضرورت یادگیری بعضی از زبانهای دنیا را بسیار حتمی نموده است. از جمله یادگیری زبان انگلیسی و عربی برای ایرانیان. این آموزش در آموزشوپرورش کشور ما از دوره راهنمایی به طور رسمی آغاز میشود و سالانه وقت زیادی از معلمان و دانشآموزان صرف یادگیری مسائل مختلف این زبانها به عنوان زبان خارجی میشود.
در اینجا این سؤال مطرح میشود که آیا نظام تعلیم و تربیت به اهدافی که در یادگیری زبانهای خارجی تعیین نموده است، دست مییابد؟ تا چه حد این اهداف با روشهای فعلی قابل دستیابیاند؟ موانع موجود کدامند؟ در این مقاله به برخی از موانع فعلی در یادگیری زبانهای خارجی در نظام آموزشوپرورش پرداخته شده است.
بدین منظور این موانع در چند مقوله زیر مورد بحث قرار میگیرند:
1ـ عوامل مربوط به دانشآموزان
2ـ عوامل مربوط به جامعه
3ـ عوامل مربوط به نظام آموزشی
4ـ عوامل مربوط به معلمان
بدیهی است که دانشآموزان محور مهمی از آموزشوپرورش را تشکیل میدهند و ویژگیهای آنان در تسهیل یا دشواری یادگیری تمام دروس مؤثرند. این ویژگیها در یادگیری دروسی که برای آنان تازگی دارند از اهمیت بیشتری برخوردار خواهند بود. ویژگیهای دانشآموزان در دو حیطه شناختی و عاطفی با یادگیری دروس زبان خارجی مرتبط میشوند. از ویژگیهای شناختی آنان میتوان به هوش، تجارب و آموختههای گذشته اشاره کرد. هوش دانشآموزان در یادگیری تمامی دروس تأثیرگذار است. تجارب و آموختههای گذشته آنان در یادگیری دروس عربی و زبان انگلیسی به شکل خاصی نقش بازی میکند. بدین صورت که دانشآموزان در کلاس اول راهنمایی تقریباً بدون گذراندن هیچ درس پیشنیاز، یادگیری این دروس را آغاز میکنند و طبیعی است که عملکرد آنان در این دروس در مقایسه با دروس دیگر از جمله ریاضی، فارسی و... متفاوت و احتمالاً پایینتر باشد. تحقیقات مختلف از جمله تحقیق بلوم در چندین کشور دنیا نشان داده است که رفتارهای ورودی شناختی نقش مهمی در یادگیری آموزشگاهی دارند (سیف، 1379) بنابراین، یکی از موانع یادگیری دروس عربی و زبان انگلیسی فقدان رفتارهای ورودی شناختی کافی در دانشآموزان است.
در حیطه عاطفی و رفتارهای ورودی عاطفی میتوان به تجارب دانشآموزان که در سالهای قبل از یادگیری زبان عربی و انگلیسی از طریق اعضاء خانواده (خواهران و برادرانی که در دوره راهنمایی و دبیرستان تحصیل میکنند) و دوستان و... کسب میشوند، اشاره کرد.
به نظر میرسد که بیشتر دانشآموزان در هنگام ورود به کلاسهای این دو درس نگرش مثبتی نسبت به یادگیری آنها ندارند و احتمالاً یا دارای حالتی خنثی و یا منفی هستند.
با توجه به اینکه تحقیقات قبلی نقش رفتارهای ورودی عاطفی را در یادگیری دروس تقریباً 25 درصد بیان داشتهاند، لذا میتوان گفت که 25 درصد از علت پیشرفت یا عدمپیشرفت دانشآموزان در این دروس به رفتارهای ورودی عاطفی آنان مربوط میباشد. (بلوم به نقل از سیف، 1363).
عامل دوم در زمینه رفتارهای ورودی عاطفی به انگیزه دانشآموزان بر میگردد. در واقع هیچ فردی بر نقش انگیزه در یادگیری تردید ندارد و این انگیزه در یادگیری زبان خارجی به دو شکل مطرح میباشد:
انگیزه یکپارچه و انگیزه وسیلهای. مطالعات پژوهشی گسترده ثابت کردهاند که زبانآموزان هنگامی بیشترین موفقیت را کسب میکنند که فرهنگ و مردم وابسته به زبان خارجی مورد مطالعه خود را دوست داشته باشند و بخواهند با جامعهای که در آن به آن زبان تکلم میشود، آشنا شوند. این حالت را اصطلاحاً انگیزه یکپارچه گویند. منظور از انگیزش وسیلهای این است که در این نوع انگیزه هدف از یادگیری زبان خارجی بیشتر کاربرد آن است، مانند گذراندن واحد درسی یا آماده شدن برای کنکور. زبانآموزانی که دارای انگیزة وسیلهای هستند، موفقیت چندانی در کلاسهای زبان خارجی کسب نمیکنند. حال اگر بیانگیزگی تعدادی از دانشآموزان در زبان عربی و انگلیسی به این عامل افزوده شود، پیشبینی عملکرد آنان در یادگیری این دروس بسیار آسان خواهد بود و آن هم این است که صرف داشتن انگیزه ابزاری باعث یادگیری سطحی دروس مذکور خواهد شد و نداشتن انگیزه هیچگونه یادگیری را به دنبال نداشته و حتی باعث احساس استرس و سرانجام ایجاد تنفر نسبت به کتاب و دبیران این دروس خواهد شد (گرجی، 1375).
به عبارتی دیگر، میتوان گفت فراگیرانی که دارای انگیزة یکپارچه هستند، میتوانند در یادگیری زبان خارجی موفقیت کسب نمایند، حال آنکه زبانآموزان واجد انگیزه وسیلهای ممکن است حتی در هنگام قرار گرفتن در بافت زبان دوم، موفقیت چندانی به دست نیاورند.
البته میزان قرار گرفتن در معرض زبان دوم نیز اهمیت دارد. هیچ کس نمیتواند بدون اینکه به اندازه کافی در معرض زبانی قرار گیرد، بر آن مسلط شود. مهمترین برنامههای زبانی طوری طرحریزی میشوند که از هر سه عامل مورد بحث یعنی انگیزه یکپارچه، وسیلهای و قرار گرفتن در معرض زبان و بافت زبان موردنظر استفاده کنند.
از این رو برنامههای تابستانی در خارج از کشور (مثل سفر حج یا زیارت عتبات عالیه در کشورهای عربی) یا برنامههای مربوط به گذراندن سال آموزشی در خارج از کشور موجب خواهد شد تا آنانی که از انگیزه یکپارچه برخوردارند فرصت یادگیری زبان را در بافتی پیدا کنند که در همان زبان به منزلة وسیله ارتباطی عمده عمل میکند و لذا فرصت استفاده دائمی از آن زبان را به دست میآورند. هر چند که انجام این راهبرد پیشنهادی برای نظام آموزشوپرورش تقریباً امکانپذیر نیست.
یکی از عواملی که باعث کاهش انگیزه وسیلهای دانشآموزان نسبت به یادگیری درس عربی میشود این است که این درس برای آنان جنبه کاربردی ناچیزی دارد. بدین معنی که یک دانشآموز ممکن است این گونه پیشبینی نماید که تا پایان عمر خود با یک فرد عرب زبان مواجه نخواهد شد و یا در شرایطی قرار نخواهد گرفت که مجبور به استفاده از آموختههای کلاسی خود شود. علاوه بر این، چنانچه دانشآموزان قصد ادامه تحصیل در دانشگاه را نداشته باشد و یا رشته مورد علاقه او در دانشگاه نیازی به یادگیری زبان عربی نداشته باشد، انگیزه وسیلهای او بسیار کاهش خواهد یافت.
عاملی که در کاهش انگیزه یکپارچه دانشآموزان نقش دارد وجود نگرش منفی و یا خنثی نسبت به مردمان کشورهای عربزبان در زمینه پیشرفت علمی، تکنولوژی و انسانی است. این عامل باعث میشود تا شاید هیچ دانشآموزی آرزوی زندگی و تحصیل در کشورهای عربزبان را در ذهن نداشته باشد و لذا ضرورتی برای یادگیری این درس احساس نکند.
از عوامل مربوط به جامعه میتوان به ناکافی بودن مؤسسات آموزش زبان عربی در سطح شهرها اشاره نمود. ملاحظه میشود که برای یادگیری زبان انگلیسی، دانشآموزان میتوانند در مؤسسات خصوصی آموزش زبان شرکت نمایند. اما در خصوص زبان عربی چنین مؤسساتی یا وجود ندارد و یا بسیار محدوداند. طبیعی است که دانشآموزان با یادگیری زبان انگلیسی در دوره ابتدایی و یا همزمان با درس زبان انگلیسی در مدرسه میتوانند عملکرد بهتری در این درس از خود نشان دهند ولی در درس عربی این امتیاز در جامعه ما وجود ندارد.
در جامعه، مردم و خانوادهها نیز اهمیتی که برای یادگیری زبان انگلیسی قایلاند، نسبت به درس عربی و زبان عربی قایل نیستند. به عبارتی دیگر، ضمن بیاهمیت دانستن یادگیری زبان عربی، نگرش چندان مثبتی به تکلم با آن زبان وجود ندارد. از این رو، تقویتهای اجتماعی که زبانآموز در درس زبان انگلیسی از دیگران دریافت میکند، در درس عربی دریافت نمینماید.
در یادگیری زبان فارسی و قواعد آن عوامل دیگری به غیر از معلم و مدرسه نقش دارند از جمله کتابهای غیردرسی، داستانی، رسانههای گروهی مانند تلویزیون و رادیو، مطبوعات مانند مجلات و روزنامهها. این عوامل در یادگیری درس عربی و زبان در جامعه وجود ندارند. لذا یادگیری دانشآموز به فعالیتهای معلم و کتب درس عربی محدود میباشد.
در مقایسه با دبیران زبان میتوان گفت که آنان تقریباً به خوبی میتوانند به این زبان تکلم کنند و با یک فرد خارجی زبان مکالمه نمایند. اما دبیران عربی در این حد توانمند نیستند، شاید یکی دیگر از موانع مربوط به معلمان وجود این قانون در آموزشوپرورش باشد که یک دبیر اگر 3 سال این درس را در دبیرستان تدریس کرده باشد میتواند این دروس را ارائه نموده و به عنوان دبیر عربی شناخته شود. سؤال این است که آیا میزان اطلاعات یک دبیر باید صرفاً در حد مطالب کتاب باشد؟ آیا دبیری که یک شب از دانشآموزان جلوتر باشد میتواند کارایی مورد انتظار نظام آموزش را تأمین نماید؟!!
معلمان عربی شناختی از دانش زبانشناسان و روانشناسان ندارند. بدین معنی که یک دبیر عربی فاقد آشنایی لازم با یادگیری زبان و مراحل تکامل آن و روانشناسی یادگیری و روشهای آموزشی کارآمد میباشد.
دبیران عربی نمیتوانند اهداف تدریس زبان عربی را به حدی که دانشآموزان متقاعد شوند، تبیین نمایند و شاید علت آن نظام آموزشی باشد که این تبیین را برای دبیران بیان نکرده است و لذا هر دبیر در حد توان خود تلاش میکند تا هدف از یادگیری زبان عربی را برای دانشآموزان تبیین نماید.
بنابراین وقتی دانشآموزان پاسخ کافی نسبت به این سؤال که چرا باید درس عربی را یاد گرفت؟ دریافت نمیدارند، انگیزه لازم برای تحمل دشواریهای یادگیری این درس را پیدا نخواهند کرد.
عدم استفاده دبیران از روشهای متنوع تدریس در کلاسهای عربی و تأکید صرف بر روش آموزش سنتی به صورت سخنرانی باعث افت جذابیت مطالب این درس میشود. عدم استفاده از وسایل کمک آموزشی نیز بر این مشکل خواهد افزود.
بنابراین، تا زمانی که اهداف یادگیری و آموزش درس عربی تبیین و اصلاح نشوند، روشهای سنتی جای خود را به روشهای فعال و فرآیند مدار و روش یادگیری در حد تسلط ندهند و دبیران دانش کافی در خصوص علم روانشناسی و زبانشناسی به دست نیاورند، عملکرد یادگیری دانشآموزان و عملکرد آموزشی دبیران در همین سطحی که وجود دارد، خواهد بود.
آیا دبیران زبان غربی در مورد تئوریهای رشد زبان و آموزش زبان دوم شناختی دارند؟ نگاهی به واحدهای درسی گذرانده شده آنان نشان میدهد که آنان مستقیماً این مطالب را در طول دوران تحصیل خود فرا نمیگیرند. لازم است در اینجا مختصری از این روشها و مطالب موردنیاز آورده شوند. اول اینکه باید خاطرنشان شود که بین زبان دوم و زبان خارجی تفاوت وجود دارد. بدین صورت که در یادگیری زبان دوم امکان قرار گرفتن زبانآموز در بافت آن زبان وجود دارد. اما این شرایط برای یادگیری زبان خارجی میسر نیست. برای مثال برای یک فرد ترکزبان، زبانفارسی به عنوان زبان دوم مطرح میباشد و او میتواند در شهرهایی که به زبان فارسی تکلم میکنند قرار گیرد و یا از صداوسیما آن را فرا گیرد و یا در محیط مدرسه روزانه چند ساعت در معرض و بافت زبان فارسی قرار گیرد اما برای یادگیری زبان عربی و انگلیسی این امکان به راحتی فراهم نمیباشد و ناچاراً باید در قالب کتاب و دستورات آموزشی آن را فرا گیرد.
از طرف دیگر، بین یادگیری زبان اول (تکلم به زبان مادری) و زبان دوم یا خارجی تفاوت وجود دارد. بدین معنی که یادگیری زبان اول نوعی فراگیری جهانی است یعنی همة کودکان یاد میگیرند تا به زبان مادری خود تکلم نمایند. اما یادگیری زبان دوم یا خارجی برای آنان حالتی فراگیر و اجباری ندارد. یعنی یک کودک فارسزبان همان زبان مادری خود را میداند و اجباری به یادگیری زبان عربی و انگلیسی احساس نمیکند. ولی یک کودک ترکزبان ناچار میشود زبان فارسی رادر مدرسه بیاموزد ولی برای یادگیری زبان عربی و انگلیسی آنچنان تحت فشار و اجبار قرار ندارند.
در واقع تنها دلیل یادگیری زبان دوم یا خارجی برآورده نشدن نیازهای ارتباطی افراد به وسیله زبان اول است. از آنجا که تعداد زیادی از همسایههای ایران را کشورهای عربزبان تشکیل میدهند و ارتباطات بیشتری بین ایرانیان و کشورهای عربزبان مثل عراق، کویت، عربستان و سوریه وجود دارد، برای ایجاد ارتباط با آنها، نیاز به یادگیری زبان عربی وجود دارد.
از طرفی دیگر، بخشی از کلمات زبان فارسی را لغات عربی تشکیل میدهند و به منظور ریشهیابی لغات، نیاز دانشآموزان فارسزبان به یادگیری دستورات و قواعد، صرف و نحو و واجشناسی زبان عربی بیشتر میباشد. کتاب آسمانی ما مسلمانان و بسیاری از متون دینی معتبر به زبان عربی بوده و به منظور درک بهتر و استفاده بهینه از آن، یادگیری زبان عربی ضروری مینماید. سرانجام این که زبان عربی، زبان مشترک مسلمین محسوب شده و برای تحکیم ارتباطات خود لازم است به این زبان در حد تسلط آشنا شده باشند.
اکثر شرایط یادگیری زبان دوم مانند یکی از سه نوع زیر میباشد:
اضافی، تکمیلی و جانشینی در نوع اضافی، فرد علاوه بر یادگیری زبان اول به یادگیری زبان دوم نیاز دارد یعنی یادگیری زبان دوم در شرایط خاص موردنیاز خواهد بود. مثلاً وقتی فرد برای مدت کوتاهی به یک کشور عربزبان میرود یا علاقمند به خواندن مطالب نویسندگان خارجی است.