لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 17 صفحه
قسمتی از متن .doc :
موضوع تحقیق:
دیدگاه فروید درباره منشا دین
درباره منشا دین
دیدگاه فروید درباره ی منشاء دین: فروید ترس را منشا اعتقاد به خدا و پیدایش دین پنداشته واین نظریه که گاهی آن را به مارکس نیز نسبت می دهند، بسیار قدیمی و کهنه است و به روایت مورخان نخستین بار از سوی یک شاعر رومی به نام »تیتوس لوکریتوس« ، متوفای 99 میلادی، به صورت یک تخیل شاعرانه ابراز گردیده است که »لوکریتوس« در شعر خویش سروده است:
دیدگاه فروید درباره ی منشاء دین: فروید ترس را منشا اعتقاد به خدا و پیدایش دین پنداشته واین نظریه که گاهی آن را به مارکس نیز نسبت می دهند، بسیار قدیمی و کهنه است و به روایت مورخان نخستین بار از سوی یک شاعر رومی به نام »تیتوس لوکریتوس« ، متوفای 99 میلادی، به صورت یک تخیل شاعرانه ابراز گردیده است که »لوکریتوس« در شعر خویش سروده است: »نخست ترس بود که خدایان را آفرید« و فروید بعد از آن شاعر، سعی کرده همین تخیل را با استفاده از مبانی روانکاوی ساخته ی خود به صورت یک واقعیت علمی درآورد واز جمله چنین می گوید: »حوادث بی حس و سوانح بی رحمی که حیات ما را تهدید می کنند،اگر آنهارا به طبیعت کر وکور نسبت دهیم احساس ناامنی و بی پناهی به شدت ما را آزار می دهد. زیرا هیچ راهی برای کنار آمدن یامقابله با آن نیروهای بی روح وانعطاف ناپذیر وجود ندارد، اما اگر آن نیروها به موجودات ذی شعور و دارای عواطف نسبت دهیم،در صورت لزوم خواهیم توانست از طریق التماس و عبادت و قربانی ها، دل آن موجودات زنده را به دست آوریم« . آنگاه فروید دیدگاه خود را اینگونه خلاصه می کند:»آدمیان به جای همه ی عوامل ترس آفرین به منشا مشترکی معتقد گشته و آن را خدا نامیدند ودرحقیقت خدا مخلوق انسان است نه خالق او«(1) فروید در تحلیل خود دو امر مربوط به دین (یعنی احساس نیاز به دین و منشا به وجود آمدن دین) را با هم اشتباه گرفته است. به علاوه اگر منشا دین ترس می بود می بایستی ترسویی ملازم دینداری ودلاوری منافی دینداری باشد وترسوترین انسانها دیندارترین آنها و دلاورترین انسانها دورترین آنها از دین باشد، در صورتی که تاریخ ا دیان عینا عکس اینها را نشان می دهد و اما این عبارت فروید که : »در حقیقت خدا مخلوق انسان است نه خالق او!« که ژرژ پولیستر نیز در مقدمات فلسفه آن را تکرار می کند، بی گمان نشانگر این است که آنان حتی از ساده ترین و معروف ترین اصطلاحات فلسفی یعنی تفاوت های »وجودخارجی« و »وجود ذهنی« ناآگاه بوده اند. زیرا آنچه انسانها را آفریده است - نه وجود ذهنی بلکه - وجود خارجی خداست؛ و آنچه انسانها د رذهن خود پیدا کرده اند، وجود ذهنی - نه وجود خارجی خداست - و اگر تصور اشیا، خلق کردن آنها شمرده شود؛ پس هر کودکی آسمان و زمین و زمان و پدر ومادر خود و وجود خودش راهم خلق کرده است! استنباط فروید از روانکاوی : در غالب جوامع اتفاق می افتد افرادی در خانواده هایی به دنیا می آیند که علت فقر وبی بضاعتی امکان تامین خواسته ها و امیال غریزی (اعم از جنسی و غیره) را ندارند و برای امکان ایجاد تامین آن خواسته ها، استعدادهای نهفته ی خود را به کار می اندازند و برخی از آن استعدادهای نیرومند و نافذ، مستقیما در راه اندوختن سرمایه های مادی و برخی در راه اندوختن سرمایه های معنوی و هنری مانند شعر و نقاشی واختراعات و ابتکارات و علوم و معارف به کار انداخته می شود. در نتیجه نوابغی در شعر و فلسفه و همچنین اختراعات و ابتکارات و صنایع محیر العقول از خانواده های فقیر و بی بضاعت به وجود آمده اند و اکثر فلاسفه و نوابغ و رهبران جنبشهای عظیم جهانی ازخانواده های بی بضاعت سر بیرون آورده