انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق؛ اقتدار دین در پالایش جامعه از انحرفات اجتماعی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 18

 

اقتدار دین در پالایش جامعه از انحرفات اجتماعی

(قسمت اول)

نویسنده: حجت الاسلام والمسلمین دکتر حمیدرضا شریعتمداری

چکیده:

ربط و نسبت دو مقوله دین و پیشگیری از انحرافات اجتماعی هم برای کسانی که دغدغة دین و اجتماع دارند به خصوص آنان که در جامعه دینی زندگی می‏کنند، از اهمیت زیادی برخوردار می باشد، اینکه دین در این زمینه چه وظیفه ای دارد و از چه ظرفیت‏های و کارکردهای در قبال این موضوع برخوردار است و اینکه انحرافات اجتماعی چه جایگاهی دارند و چه نسبتی میان آنها و گناه شرعی و انحرافات اخلاقی برقرار است، در این نوشتار به اختصار مورد بحث و بررسی قرار گرفته است. لازم به ذکر است هر چند چاره جویی برای انحرافات اجتماعی ـ که با گناه فقهی و اخلاقی نسبت عموم و خصوص من وجه دارد ـ لزوماً و در همه موارد نمی‏باید از منظر دینی پی جویی شود و علوم تربیتی و تدبیرهای حکومتی بیشترین مسئولیت را در این زمینه دارد، اما دین به ویژه دین همه جانبه نگر، معنوی و اجتماعی اسلام، اگر به خوبی فهم و تطبیق شود، می‏تواند نقش تعیین کننده ـ به ویژه در مرحله پیشگیری و واکسینه نمودن ـ ایفا نماید.

مفاد تعالیم دینی، اعم از نظم، انضباط، محدودیت‏های سازنده و جهت دار و مایه‏های عمیق معنوی ادیان به ویژه در دین اسلام، بخشی از توانمندی‏های دین است که در همة زمینه‏های فردی و اجتماعی و از جمله در مقابله با انحرافات اجتماعی بکار می‏آید.

واژگان کلیدی:

انسان، دین، گناه، الگو، اراده، نظم، انحرافات اجتماعی، نیاز درونی.

در طول تاریخ انحرافات اجتماعی از جمله معضلات جوامع بوده است، بدین سبب فلاسفه، جامعه شناسان، روانشناسان و حقوق دانان با توجه به تخصص‏های مربوطه راهکارهایی برای مقابله و پیشگیری از انحرافات به جوامع ارائه می‏دهند، نکته قابل تأمل آن است که آیا دین در این مقوله هم می‏تواند نقشی ایفا نماید؟ و آیا می‏توان از اهرم دین برای این امر بهره برد؟ به جهت اهمیت این سؤالات در نوشتار ذیل از منظر دینی و فلسفی به آنها پاسخ داده می شود و در شماره آتی با رویکرد جامعه شناختی این موضوع مورد بررسی قرار خواهد گرفت.

موضوع انحرافات اجتماعیاز موضوعات مهمی است که همواره هم ذهن کارگزاران سیاست و تعلیم و تربیت را به خود مشغول داشته و هم توجه جدّی جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی را برانگیخته است. گرایش مطالعاتی آسیب شناسی اجتماعیعهده دار کندوکاو در همین موضوع است. اهتمامی که اغلب ادیان شناخته شده به جامعه و رفتارهای اجتماعی دارند، در کنار تأثیر شگرفی که دین در جوامع دیندار دارد، می‏طلبد که به نگرش ادیان به ویژه اسلام که از اجتماعی ترین دین‏های شناخته شده است، به انحرافات اجتماعی و راههای پیشگیری از آن، توجه ویژه ای مبذول شود. البته ذکر نکته ای قابل توجه است که رویکرد دینی به این بحث، تداعی کننده این مطلب نیست که گویا پیشگیری و درمان انواع انحراف‏های اجتماعی فقط وظیفة دین یا در وسع و توان دین است، لذا قبل از بیان رسالت اصلی هر نهاد، باید میزان توانایی‏های نهفته در آن به خوبی شناخته شود تا بی دلیل، سطح مطالبات و انتظارات از آن نهاد بالا نرود تا در صورت برآورده نشدن آن توقعات، ناخواسته زمینه بدبینی فراهم نگردد. این اشتباه ومغالطة بزرگی است که دین مسئول و عهده دار پاسخگوئی به همة پرسش‏ها و موظف به حلّ همة مشکلات آدمیان شناخته شود، همچنان که در مقابل، این نهایت گوهرنشناسی است که قدر ومنزلت دین پاس داشته نشود و کارکردهای مثبت آن در ساحت‏های گوناگون فردی و اجتماعی نادیده گرفته شود، لذا این اهمال و فروگذاری در حقیقت به معنای محروم ساختن جامعه از عنصری اثرگذار می‏باشد که تا اعماق جان در همة ساحت‏های وجودی انسان نقش می‏آفریند. از این رو لازم است، قبل از تبیین رویکرد دینی به انحرافات اجتماعی از مفهوم انحراف اجتماعی و نیز ماهیت اصلی و وظیفة اساسی دین تصویر درستی اراده شود.

انحرافات اجتماعی

انحراف یا کجروی رفتاری است که با معیارهای پذیرفته شده یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه ای خاص مغایر باشد. این تعریف، شامل رفتارهای گوناگون، نظیر تقلّب، ارتشا، جنایت، اعتیاد، ظلم و … می‏شود. بنابر نظر «کلینارد» این اصطلاح زمانی کاربرد دارد که رفتار، صورتی ناپسند پیدا نماید و ناپسندی آن به گونه ای باشد که از حدود اغماض جامعه فراتر برود.

یکی از مفاهیم نزدیک به انحراف، مفهوم نابهنجاری است. فرد نابهنجارکسی است که فاقد سازگاری با ساخت کلّی یک نظام باشد که یا در کارآیی یک نظام، مضرّ یا با انتظار و توقع مردم، ناهمخوان و یا از آنچه معمول، متداول و طبیعی شمرده می‏شود، متمایز باشد. در روانشناسی اجتماعی، شخصی نابهنجار خوانده می‏شود که با ضوابط اجتماعی - فرهنگی محیط پیرامون خود، سازگاری نیافته باشد و در روانپزشکی کسی نابهنجار تلقی می‏شود که با خود، محیط پیرامون و انتظارات محیطش همساز نباشد.

بدین ترتیب، مبنای انحراف دانستن یک رفتار، مخالفت آن با هنجارهای پذیرفته شده، انتظارهای جامعه یا هر گروه اجتماعی دیگر و ناهمخوانی آن با یک نظم خاص اجتماعی یا گروهی است، پس از یک سو با تنوع فرهنگ‏ها، معیارهای کجروی نیز تفاوت می‏یابد (همین نسبیّت معیارها و تنوع فرهنگ‏ها، مایة ناسازگاری و گاه ستیز دولت‏ها و ملت‏ها می‏شود) و از سوی دیگر، از آنجا که هیچ کس دقیقاً رفتاری منطبق با الگوهای اجتماعی ندارد، زیرا رفتار هر فردی تابع خطوط خاص شخصیت خود نیز هست، پس آن رفتاری نابهنجار، انحراف و آسیب تلقی می‏شود که حاوی انحرافات گسترده ای از معیارهای اجتماعی باشد. از منظر جامعه شناسی، مشروعیت و بهنجار بودن یک رفتار از نوع دیدگاه و انتظار یک جامعه یا هر گروه اجتماعی ناشی می‏شود و در صورتی انحراف تلقی می‏شود که هنجارها مکرّر و در حدی گسترده نادیده گرفته شوند. اما اگر از منظر دین، کجروی معادل گناه باشد، تنها خاستگاه ترک اوامر الهی و انجام نواهی الهی است. بنابراین، تلقی و انتظار جامعه در این جهت نقشی ندارد، بلکه یک فعل یاترک در صورتی که مخالف نهی یا امری باشد گناه شمرده می‏شود. کوچک و بزرگ بودن، درگناه بودن یک فعل یا ترک تأثیری ندارد، البته در آمرزیده شدن، قبول توبه و نیل به سعادت، کمیت و نوع گناه اثرگذار است، همانطور که نیت فرد نیز در استحقاق عقوبت مؤثر است، در حالیکه جامعه شناس هرگز با نیت و باطن افراد کاری ندارد.



خرید و دانلود تحقیق؛ اقتدار دین در پالایش جامعه از انحرفات اجتماعی


تحقیق درباره، اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی

مهر و محبّت مایه و سرمایه‏اى است که جایگاهش ، قلبى که در معارف الهیه از آن تعبیر به بیت اللّه‏ و حرم اللّه‏ و عرش اللّه‏ شده است ، قلبى که همه ارزش انسان به اعتبار محتویات مثبت و نورانى آن است ، قلبى که افق طلوع ایمان و یقین و عشق به حق و مهرورزى نسبت به خلق خداست ، قلبى که صاحبش از آن مراقبت و مواظبت نموده و از این که جایگاه رذایل شود حفظش کرده و آن را به صلاح و سواد آراسته و فضاى آن را شایسته جلوه فیوضات حضرت فیّاض نموده است .

قلب خالى از حالات مثبت و محروم از مایه مهر و محبّت بنا به نظر اولیاى حق و به ویژه حضرت مولى الموحدین ، صاحبش موجودى بى‏منفعت و وجودى فاقد ارزش است .

« عِظَمُ الْجَسَدِ وَطُولُهُ لاَ یَنْفَعُ إذا کَانَ الْقَلْبُ خَاوِیاً » ۱ .

بزرگى و بلندى بدن در صورتى که قلب خالى از حقایق و حالات مثبت باشد سودى نمى‏دهد .

رسول خدا صلی الله علیه و آله مى‏فرماید :

« إذَا طَابَ قَلْبُ الْمَرْءِ طَابَ جَسَدُهُ وَإذَا خَبُثَ الْقَلْبُ خَبُثَ جَسَدُهُ » ۲ .

هنگامى که قلب انسان از همه رذایل پاک باشد ، حرکات بدن و اعضا و جوارحش پاک خواهد بود و چون قلب آلوده باشد جسد و حرکات اعضا و جوارحش آلوده خواهد بود .

و نیز از آن حضرت در روایت بسیار مهمى آمده :

« إنَّ للّه‏ِِ تَعَالى فِى الاْءَرْضِ أوَانِىَ أَلا وَهِىَ الْقُلُوب فَأحَبُّهَا إلَى اللّه‏ِ أَرَقُّهَا وَأصْفَاهَا وَأَصْلَبُهَا ، أَرَقُّهَا لِلإخوانِ وَأَصْفَاهَا مِنَ الذُّنُوبِ وَأَصْلَبُهَا فِى ذَاتِ اللّه‏ِ » ۳ .

براى خدا در زمین ظرف‏هایى است ، آگاه باشید که آن ظرف‏ها قلب‏هاست محبوب‏ترین آن ظرف‏ها در پیشگاه خدا مهربان‏ترین و صاف‏ترین و سخت‏ترین آن‏هاست ، مهربان‏ترینش نسبت به برادران انسانى و ایمانى ، صاف‏ترینش از گناهان و سخت‏ترینش در استقامت و پایدارى در راه خدا . پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در بیانى پر ارزش مى‏فرماید :

« إنَّ اللّه‏َ تَبَارَکَ وَتَعالَى لاَ یَنْظُرُ إلى صُوَرِکُمْ وَلاَ إلى أمْوَالِکُمْ وَلَکِنْ یَنْظُرُ إلى قُلُوبِکُمْ وَأعمَالِکُم » ۴ .

خداى تبارک و تعالى نه به ظاهر شما مى‏نگرد و نه به ثروت و اموالتان ، بلکه به قلوب شما و اعمالتان نظر مى‏کند .

بر پایه آیات و روایات ، قلب در وجود انسان از موقعیت ویژه‏اى برخوردار است تا جایى که صلاح و فساد و پاکى و ناپاکى انسان در ارتباط با حالات این مرکز حساس و این سرمایه ملکوتى و عنصر عرشى است . پاره‏اى از حرکات و امور انسان ریشه در عشق و محبّت فراوان او نسبت به خلق خدا دارد که لازم است انسان ، قدردان این عشق و محبّت باشد و خدا را نسبت به این نعمت معنوى سپاس‏گزارى کند ، در مثل انسان از مسیرى عبور مى‏کند ، مى‏بیند در راه رفت و آمد مردم خارى ، تیغى ، سنگ و یا شى‏ء آزار دهنده‏اى افتاده ، بدون آن که وضع و شخصیت خود را ملاحظه کند ، براى آن که انسان و یا جاندارى در رفت و آمدش از این مسیر صدمه و آزار نبیند ، جاده و راه را از آن اشیاء آزار دهنده پاک مى‏کند و یا گم شده‏اى را به محلى که گم کرده ، راهنمایى مى‏کند یا به عیادت بیمارى مى‏رود یا جنازه‏اى را که نمى‏شناسد تشییع مى‏کند و . . . این‏ها امورى است که محرک انجامش ،مایه و سرمایه‏اى چون محبّت و عشق به دیگران است که جز قلب جایگاهى ندارد ، آن هم قلبى که به حیات معنوى و فیوضات الهى و برکات آسمانى و نور ایمانى زنده است .

توجه اسلام به مهرورزی

پیامبر بزرگ اسلام صلی الله علیه و آله در روایتى مردم را براى حل مشکلاتشان به سوى آراستگان به مهر و محبّت راهنمایى مى‏کند ، آنجا که مى‏فرماید :

« اُطْلُبُوا الْحَوائِجَ إلى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ أُمَّتِى تُرْزَقُوا وَتَنْجَحُوا فَانَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : رَحْمَتى فِى ذِى الرَّحْمَةِ مِنْ عِبَادِى وَلاَ تَطْلُبُوا الْحَوائِجَ عِنْدَ القاسِیَةِ قُلُوبُهُمْ فَلاَ تُرْزَقُوا وَلاَ تَنْجَحُوا فَإنَّ اللّه‏َ عَزَّوَجَلَّ یَقُولُ : إِنَّ سَخَطِى فِیْهِمْ » 

نیازمندى‏ها و حوائج خود را در میان امت من از آراستگان به مهر و محبّت بخواهید تا به رزق و روزى دست یابید و کامیاب و رستگار شوید ، زیرا خداى عزّوجلّ مى‏فرماید : مهر و رحمت من در میان بندگانم نزد آراستگان به مهر و رحمت است ، نیازمندى‏ها و حوائج خود را از سنگدلان مخواهید که به رزق و روزى نرسید و کامیاب نگردید ، زیرا خداى عزّوجلّ مى‏گوید : خشم و غضب من در آنان است .

آیات و احادیث منتخب در مورد مهرورزی

پیامبر اسلام (ص):ان حسن الخلق ذهب بخیر الدنیا و الاخره    ( جامع السعاده/ ج 1 ص 273)امام صادق (ع) : لاعیش اهنأ من حسن الخلق( علل الشرایع / ج2/ ص 246)هیچ زندگانی گواراتر از حسن خلق نیستامام صادق (ع) : من ساء خلقه عذّب نفسه ( جامع السعاده/ ج 1 ص 271)هرکس بداخلاق باشد خودرا عذاب می دهدامام علی (ع) : حسن الخلق خیر الرفیق ( بحار الانوار/ ج77/ص 396)خوش اخلاقی بهترین رفیق آدمی استقرآن کریم:انک لعلی خلق عظیم ( سوره قلم / آیه 4)همانا بدرستیکه تو دارای اخلاق نیکو هستیمحدثین در باره اخلاق پیامبر اسلام نوشته اند:آن حضرت با مردم انس می گرفت و هیچکس را زا خود نمی راند. بزرگان هر قومی را مورد احترام قرار می داد اگر کسی تقاضایی از آن حضرت میکرد اجابت می نمود و اگر میسر نبود با نهایت محبت اورا قانع میکرد. با مردم به گشاده روئی برخورد می نمود. برای خدا غضب میکرد ولی هیچگاه برای خودش خشمگین نمی شد. همیشه لبخند بر لب داشت . تند خووسختگیر نبود . هرگز دشنام و سخن زشت از دهانش بیرون نمی آمد. از کسی عیبجویی نمی کرد.امام صادق:از مانیست کسی که هنگام خشم ، خویشتندار بوده و با همنشینان و دوستان خود خوش اخلاق و خوش رفتار نباشد.        ( الامام الصادق والمذاهب الاربعه ج2 ص 350)پیامبر اسلام:خوش اخلاق باشید زیرا سرانجام آن خواه ناخواه بهشت است و از بدخلقی بپرهیزید که خلق بد خواه ناخواه در آتش است.  ( وسایل الشیعه / ج2/ ص221)پیامبر اسلام : آنکس نزد من از همه محبوبتر و روز قیامت ازهمه به من نزدیکتر است که اخلاقش نیکو تر و تواضعش  بیشتر باشد.( قرب الاسناد / ص22)



خرید و دانلود تحقیق درباره، اسلام دین محبت و مسلمان نماد مهرورزی


تحقیق در مورد دین وبحران فناوری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 62 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

<<دین وبحران فناوری>>

بحران فناوری ،نه ازذات ،که ازلجام گسیختگی آن سرچشمه می گیرد .این که انسان برساخت ماشین وبهره وری آزآن توانا باشد ،ذاتاًنوعی کمال وارزش به شمار می آید ،اما آن چه آفت زا است ساختن هرچیز ممکن وبهره وری به هرطریق ممکن ، بدون وجود حدومرزاست . کارنامه انسان متجدد نشان می دهد که حرصی لجام گسیخته وولعی پایان ناپذیر درساخت واستفاده از ماشین دارد به گونه ای که قراردادهای انسانی وتعمدهای سیاسی قادربرمحدود ساختن آن نیست واز این رو ،نیاز به عامل محدود کننده دیگری است .

به گمان ما ،تعالیم دینی –اگر سرلوحه عمل انسان معاصر قرارگیرد-به راحتی می تواند از عهده مهارکردن غول فناوری برآید . دین بانشان دادن جایگاه واقعی انسان درطبیعت ونقاط قوت وضعف او وحقوق وتکالیف او ،قیود ومحدودیت های بهره گیری از ماشین را تعیین می کند . انسان دینی ،کمال خویش را دراستفاده از تکنولوژی مطلق العنان نمی بیند ،بلکه به مجموعه ای از بایدهاونباید ها تن درمی دهد . برای مثال درنگرش دینی ،پرهیز از اسراف درمصرف انرژی ،حتی درموقعیتی که محدودیت عامل انرژی وجود ندارد ،کاری بایسته است وبرخلاف پاره ای دیدگاه های تجدد گرا،نفس مصرف انرژی نشانه پیشرفت واز شاخصه های توسعه یافتگی به شمار نمی آید. اساساً،درنگرش انسان دین باور ،سلطه برطبیعت یک ارزش ذاتی نیست . بلکه صرفاًابزاری است برای شکوفاشدن استعداد های متعالی او وهمین هدف ،چندوچون بهره گیری از ماشین را معین می کند. ومرزهای فناوری راترسیم می نماید . اگردرمتون دینی ،سخن از مسخر بودن جهان برای انسان به میان آمده ،ابداًبه معنای مطلق العنان بودن انسان نیست ،بلکه مقدی به قیود وشرایطی است که درتعالیم دینی مطرح شده است . انسان دینی ،جهان را آیه ای از آیات الهی می داند وازاین رو آن را شایسته احترام وتکریم می شمارد.

برای انسان دینی ،ارزش های معنوی دردرجه اول اهیمت قراردارند واز این رو درحالی که پیشرفت درصنعت وفناوری را امری مطلوب می شمارد ،می کوشد تا از آن درجهت اهداف انسانی واخلاقی بهره گیرد وآماده است تاهرگاه آن مقدمه درخدمت این هدف نباشد ،مقدمه را درراه اهداف متعالی فدا کند . انسان دینی،برخلاف انسان متجدد ،هرگز داعیه خداوندگاری زمین را درسر نمی پروراند ،بلکه خویش را خلیفه خدا درزمین واز این رو مسئول فقط ونگاهداری محیط طبیعی خود می بیند .

آنچه گفته شد حدیث مجملی است از ماجرای مفصلی که درعصر تجدد برسرانسان رفته است . به باور ما ،بحران ها ومعضلات اساسی معاصر،دیریا زود واقعیت سراب گونه تجدد گرایی را به انسان خواهدنمود واورا به اندیشه بازگشت به دین ومعنویت دینی فروخواهد بود .ص 29 الی 30کتاب معارف اسلامی 1.

فناور ی نوین ،فرهنگ واخلاق ویژه خود را برجوامع پیشرفته تحمیل می کند . آزادی بی حد وحصردربهره برداری از ماشین ،روحیه قناعت پذیری وپرهیز از اسراف وتبذیر را –که قرن ها از فضایل اخلاقی به شمار می آمده است –خشکانده وآتش هوس خداوندگاری طبیعت را دردل انسان متجدد شعله ور ساخته وبذر پندار استغنا را که از مهیب ترین آفات اخلاقی است ،درذهن او کاشته است .

مصنوعات رنگارنگی که هرروز از سوی کمپانی های تولید کننده روانه بازارهای فروش شده و دراختیار مصرف کنندگان قرار می گیرد ،چنان انسان متجدد را مفتون ومسحورخویش کرده که از اندیشه درمسائل بنیادی تر بازمانده است . شهرفرنگ کالاهای تجملی سبب شده که روحیه تنوع طلبی ومدگرایی درجوامع شایع شود وچه آفات وبلاهایی که درپی گسترش این روحیه دامنگیر انسان ها نشده است !حجم غیر قابل تصور داده های اطلاعاتی ،که درسایه پیشرفت صفت رسانه ها دردسترس بشر قراردارد ،دستگاه ادراکی اورا چنان دچارتکثروتشتت کرده است که امروزه دیگررسیدن به حالت تمرکز دراندیشه ،آرزویی دست نیافتنی است .

دردهه های اخیر ،فناوری نوین ،خاستگاه بحران هایی اساسی ،نظیر بحران انرژی وبحران محیط زیست بوده است . طمع ورزی انسان مدرن ،زیاده روی بی سابقه ای را درمصرف انرژی های محدوده کره خاکی سبب شده ودرحال حاضر ،این پرسش به صورت جدی مطرح است که جهانی که منابع انرژی آن کفاف همه ساکنانش را نمی دهد،چه کسی حق حیات دارد . انسان متجدد ،پس از مصرف نابخردانه ومسرفانه مواهب الهی که طبیعت ،سخاوتمندانه دراختیارش نهاده بود ،اینکه دراین اندیشه فرورفته که لابد نسل های بعدی نیز دراستفاده ازاین مواهب حقی دارند !

به هرتقدیر ،اینک مارخوش خط وخال تکنولوژی که مدت زمانی درآستین انسان متجدد پرورانده شده ،به اژدهایی سهمگین مبدل گردیده که حیات سعادتمندانه بشربرروی کره خاک را به آتش کام خود می سوزاند ودیو سرکش صفت سخت



خرید و دانلود تحقیق در مورد دین وبحران فناوری


تحقیق در مورد دین و اخلاق زیست محیطى

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 22 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دین و اخلاق زیست محیطى (1)

نویسنده : عطیه فاضل دربندی

چشمهاى جهانیان به ما دوخته شده است؛ آنان مى خواهند اسلام را از رفتار ما بشناسند. این رفتار و کردار ماست که مى تواند اسلام واقعى را به جهانیان بنمایاند. نگاهى گذرا به آیات قرآن و زندگى معصومان روشن مى سازد که عدالت در رفتار و کردار از مهم ترین فضایل اخلاقى است؛ اما عدالت نه فقط در میان انسانها، بلکه در برخورد با نعمتهاى الهى و دیگر موجودات که چون ما حیات دارند و شاید گاه در تصدیق و تکریم مقام ربوبیّت از ما پیش تر باشند نیز مطرح است. اینکه با دست یافتن به تکنیک و فن آورى، با حیوانات و گیاهان با بدى و بى توجهى رفتار کنیم خلاف عدالت است.

امروزه با اینکه دستگاههاى تولیدى و ماشینى گسترده شده و همه چیز را تحت الشعاع قرار داده، دامدارى و کشاورزى مهم ترین بخش از زندگى انسان را تشکیل مى دهد. نیاز به این دو تا آن پایه مهم است که گاه کشورهاى قدرتمندى همچون روسیه براى رفع نیازمندى خود ناچار مى شوند با دادن امتیازهاى سیاسى، به سوى کشورهاى قطب مخالف، دست نیاز دراز کنند.

از این رو در اسلام و تعلیمات حیات آفرین آن، دامدارى و کشاورزى اهمیت بسیارى یافته است. اسلام، مسلمانان را به این دو تشویق نموده که به عنوان نمونه، سخنى چند را یادآور مى شویم: [1]

«پیامبر اکرم ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ به یکى از بستگانش فرمود: چرا در خانه ات برکت نمى آورى. عرض کرد: منظورتان از برکت چیست؟ فرمود: گوسفند شیرده! سپس اضافه فرمود: هر کس در خانه خود گوسفند شیرده یا گاو ماده داشته باشد، سر تا پا برکت است.» [2]

«از پیامبر نقل شده که درباره اهمیت گوسفند فرمود: گوسفند سرمایه بسیار خوبى است.» [3]

در تفسیر نور الثقلین ذیل آیات مورد بحث از امام امیرالمؤمنان على ـ علیه السلام ـ مى خوانیم:

«بهترین چیزى که انسان در خانه براى خانواده خود تهیه مى کند گوسفند است، هر کس در منزل خود گوسفندى داشته باشد، در هر روز فرشتگان خدا دو بار او را تقدیس مى کنند.»

ممکن است شرایط تربیت کردن گوسفند در خانه براى بسیارى فراهم نباشد، ولى هدف اصلى این است که به تعداد خانواده ها تولید و تربیت گوسفند به طور مستمر انجام گیرد. در اهمیت زراعت نیز همین بس که امیرمؤمنان على ـ علیه السلام ـ مى فرماید:

«من وجد ماءً و تراباً ثم افتقر فابعده اللّه.» [4]

«هر کس آب و خاکى داشته باشد و با این حال فقیر باشد، خدا او را از رحمت خویش دور کند.»

بدیهى است این گفتار بزرگ، همان گونه که درباره یک فرد صادق است درباره یک ملت نیز صدق مى کند؛ مردمى که آب و خاک به قدر کافى دارند و امّا باز هم به دیگران نیازمندند، مسلم است که از رحمت الهى به دورند!

از پیامبر ـ صلى الله علیه وآله وسلم ـ نقل شده است که فرمود:

«علیکم بالغنم و الحرث فانهما یروحان بخیر و یغدوان بخیر.» [5]

«بر شما باد که به تربیت گوسفند و کشاورزى بپردازید که در رفت و آمد هر دو (آغاز و انجامشان) خیر و برکت است.»

از امام صادق ـ علیه السلام ـ نقل شده که فرمود:

«ما فى الاعمال شىء احب الى اللّه من الزراعة.» [6]

«هیچ عملى نزد خدا از زراعت محبوب تر نیست.»

همچنین در حدیثى از امام صادق ـ علیه السلام ـ مى خوانیم:

«الزارعون کنوز الانام یزرعون طیباً اخرجه اللّه عز و جل و هم یوم القیامة احسن الناس مقاماً و اقربهم منزلة یدعون المبارکین.» [7]

«کشاورزان گنجهاى مردم اند، غذاى پاکیزه را که خداوند ارزانى داشته زراعت مى کنند و آنها در روز قیامت برترین مقام را دارند و به خدا نزدیک ترند و آنها را به نام "مبارکها" صدا مى زنند.»

وقتى امامان معصوم تا این حد از کشاورزى و دامدارى سخن مى گویند، چگونه ما به خود اجازه مى دهیم که این چنین با طبیعت رفتار کنیم؟ شاخه اى را بشکنیم و درختى را ریشه کن کنیم؛ یا وقتى حیوانى را مى بینیم، با نهایت بى رحمى با آن رفتار مى کنیم. ما سرمشقى بهتر از پیامبران و امامان معصوم نداریم و باید از آنان درس بگیریم. آیا نمى دانیم که آن بزرگواران چگونه با این طبیعت زیبا که به بیان قرآن هر دم در حال حمد و ثناى پروردگار است، رفتار مى کردند؟

بحثهاى خود را درباره نمودهاى اخلاق زیست محیطى، در ضمن چند فصل به شما خوانندگان ارجمند تقدیم مى داریم.

فصل اول: اخلاق زیست محیطى در قرآن کریم

سلیمان در وادى مورچگان

پرواضح است که سخن به میان آوردن از این داستان، نشان از اهمیت موضوع براى پروردگار عالمیان دارد. خداوند در آیه 18 سوره نمل مى فرماید:

(حتى اذا اتوا على واد النمل قالت نملة یا ایها النمل ادخلو مساکنکم لا یحطمنّکم سلیمان و جنوده و هم لا یشعرون)

«تا به سرزمین مورچگان رسیدند، مورچه اى گفت: اى مورچگان! به لانه هاى خود بروید تا سلیمان و لشکرش شما را پایمال نکنند در حالى که نمى فهمند!»

سلیمان با آن لشکر عظیم حرکت کرد تا به سرزمین مورچگان رسید. مورچه اى از مورچگان، همنوعان خود را مخاطب قرار داد و آنها را از خطر احتمالى آگاه ساخت.

از عبارت «در حالى که نمى فهمند» برداشت مى شود که عدالت سلیمان حتى بر مورچگان ظاهر و آشکار بود؛ چرا که مفهومش این است که اگر آنها متوجه باشند، حتى مورچه ضعیفى را پایمال نمى کنند و اگر پایمال کنند، بر اثر عدم توجه آنهاست. در آیه بعد چنین آمده است:

(فتبسم ضاحکاً من قولها وقال رب اوزعنى ان اشکر نعمتک التى انعمت علىَّ و على والدىَّ و ان اعمل صالحاً ترضه و ادخلنى برحمتک فى عبادک الصالحین)

«(سلیمان) از سخن او تبسمى کرد و خندید و گفت: پروردگارا! شکر نعمتهایى را که بر من و پدر و مادرم ارزانى داشته اى به من الهام فرما و توفیق مرحمت کن تا عمل صالحى که موجب رضاى تو گردد، انجام دهم و مرا در زمره بندگان صالحت داخل نما.»

در اینکه چه چیز سبب خنده سلیمان شد، مفسران سخنان گوناگونى دارند؛ اما برخى گفته اند این خنده شادى بود؛ چرا که سلیمان متوجه شد حتى مورچگان به عدالت او و لشکریانش اعتراف دارند و تقواى آنها را مى پذیرند. برخى دیگر گفته اند که سلیمان از آن شاد شد که با آن همه حشمت و مکنت و قدرت، مورى زیر پاى لشکریان او آزرده نمى شود.

آنچه شایان توجه است آن که سلیمان با داشتن آن قدرت و حکومت بى نظیر، از خدا مى خواهد تا به وى توفیق دهد همیشه عمل صالح انجام داده و در زمره بندگان شایسته باشد. روشن است که هدف نهایى سلیمان قدرت نیست. او همه اینها را مقدمه اى براى جلب خشنودى و رضاى خدا مى داند. [8]

داستان هدهد و ملکه سبا

در سوره نمل، در ادامه داستان سلیمان آمده است:

(و تفقَّد الطیر فقال مالى لا ارى الهد الهد ام کان من الغائبین لاَُعَذِّبَنَّهُ عذاباً شدیداً و لا ذبحنَّه او لیاتینى بسلطان مبین) [9]

«(سلیمان) در جست و جوى پرنده (هدهد) برآمد و گفت: چرا هدهد را نمى بینم یا اینکه او از غائبان است؟ من او را قطعاً کیفر شدیدى خواهم کرد یا او را ذبح مى کنم یا دلیل روشنى براى من بیاورد.»

اینکه سلیمان هدهد را ندید و در جست و جوى او برآمد، به وضوح بیانگر این حقیقت است که وى به دقت، مراقب اوضاع حکومت خود بود و حتى غیبت یک مرغ از چشم او پنهان نمى ماند! اینکه سلیمان ابتدا گفت: «من او را نمى بینم» و سپس افزود «یا اینکه او از غائبان است» ممکن است اشاره به این باشد که او بدون عذر موجهى حضور نداشته یا با عذر موجهى غیبت کرده است.

سلیمان براى اینکه حکم غیابى نکرده باشد و در ضمن غیبت هدهد بر دیگر پرندگان ـ و بلکه مأموران حکومت ـ اثر منفى نگذارد افزود: من او را قطعاً کیفر شدیدى خواهم داد، یا او را ذبح مى کنم؛ مگر اینکه براى غیبتش دلیل روشنى بیاورد. منظور از «سلطان» در اینجا دلیلى است که مایه تسلط انسان بر اثبات مقصودش شود و تأکید آن به وسیله «مبین» براى این است که این پرنده متخلّف «حتماً» باید دلیل روشنى براى تخلف خود اقامه کند.

در حقیقت سلیمان بى آنکه عجله اى در کار داورى به خرج داده باشد، در صورت ثبوت تخلف، تهدید لازم را انجام داد و حتى براى تهدید خود دو مرحله قائل شد که متناسب با مقدار گناه بوده است. او با این کار خود نشان داد که حتى در برابر پرنده ضعیفى، تسلیم دلیل و منطق است و هرگز بر قدرت و توانایى خود تکیه نمى کند.

نکته جالب آنکه سلیمان به حدى به لشکریان خود و حتى پرندگانى که مطیع فرمان او بودند آزادى و امنیت و جسارت داده بود که هدهد بدون ترس و با صراحت به او مى گوید: «من به چیزى آگاهى یافتم که تو از آن آگاه نیستى.» برخورد او با سلیمان همچون برخورد درباریان چاپلوس با سلاطین جبار که براى بیان یک واقعیت، نخست مدتى تملق مى گویند، نبود. اینها همه آثار دیانت و عدالت و خداترس بودن سلیمان است. [10]

سلیمان حکیمى بود که در عین قدرت جز با منطق سخن نمى گفت و حتى در گفت و گو با پرنده اى همچون هدهد، حق و عدالت را زیر پا نمى نهاد.

فصل دوم: اخلاق زیست محیطى در نهج البلاغه



خرید و دانلود تحقیق در مورد دین و اخلاق زیست محیطى


تحقیق در مورد دین زرتشت 29 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 29 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

دین زرتشت

هنگامی که آریائیان به ایران آمدند، پس از چند سالی زندگی روستایی و شهرنشینی شکل گرفت. در آن زمان انسان اصلاح‌گری جهت پایان دادن به خرافات و آئین‌های منحرف قیام کرد. این پیامبر مصلح خود را فرستادة خدای خوبی و روشنایی معرفی کرد. او خود را زرتشت و خدای آئینش را اهورا مزدا نامید. اکثر علمای اسلام زرتشتیان را اهل کتاب دانسته به دلیل این که در قرآن کریم مجوسی را در کنار پیروان ادیان دیگر می‌آورد.

آئین زرتشت حدود یک قرن قبل از میلاد و بنابر تحقیق «جان ناس» در سال 660 ق.م تحول یافت و این آئین را (مزدیستی) یا (مزدیسنا) می‌نامند که به معنای «ستایش مزدا» است.

زرتشتیان را «گبر» در «زبان سریانی» و کافر یا مجوس و یا پارسی می‌خوانند.

زندگی‌نامة زرتشت

درگاتها (بخشی از کتاب آسمانی زرتشت) نام وی را «زَرثوشتر» معادل «زرداشتر»؛ یعنی دارنده شتر زرد می‌باشد.

پدرش پور وَشسب (دارندة اسب پیر) و مادرش «دَغدو» دوشندة گاو ماده از خاندان «سپیتَمَه» سپیدنژاد بوده است.

او ایرانی و اهل آذربایجان بوده و محل بعثت او کوهی نزدیک دریاچة ارومیه بوده است. (از اینرو آب دریاچه ارومیه نزد زرتشتیان مقدس شمرده می‌شود.) زرتشت در سال 660 ق.م به دنیا آمده آمد.

بعضی دیگر با قراین و دلایل موجه برآنند که زمان ظهور این پیغمبر ایرانی 1000 ق.م بوده است.

روایات باستانی بر آن است که زرتشت در 15 سالگی نزد آموزگاری تعلیم یافت، و از او «کَشتی» «بند مقدس زرتشتیان» را دریافت کرد، از آغاز عمر به خوی مهربانی و سرشت لطیف معروف گردید.

او در سن بیست سالگی برای یافتن اسرار مذهبی که اعماق ضمیر او را مشوش می‌داشت، خانواده را رها کرده و در اطراف جهان سرگردان شد.

چون به 30 سالگی رسید مکاشفاتی به او دست داد، نخستین بار شبحی که بلندی قامت او نه برابر انسان بود، در برابر نظرش نمودار گردید، آن فرشته بهمن (پندار نیک) نام داشت. بهمن به زرتشت فرمان داد: جامة عاریتی کالبد را از جان دور کند و روان را پاک و طاهر کرده، آنگاه در پیشگاه اهورامزدا؛ یعنی خدای یکتا حاضر گردد، زرتشت به گفتة فرشته عمل کرد پس اهورامزدا او را تعلیم داد و به پیامبری برگزید، سپس امر فرمود: که حقایق و تعالیم و تکالیف آئین بهی را به عالمیان بیاموزد.

درگاتها که ظاهراً کلمات زرتشت است به این مکاشفات اشاره شده است.

زرتشت پس از این مکاشفه، بی‌درنگ تعلیم خلایق را آغاز کرد، در ابتدا کسی به سخنان او گوش نداد. امّان پس از ده سال نخستین کسی که آئین او را پذیرفت، و به او گروید عموزادة وی مردی به نام «میدینیمائونها» بود.

سپس زرتشت به دربار یکی از پادشاهان بلاد شرقی به نام ویشتاسپ راه یافت. ویشتاسب که ظاهراً مردی، پاکدل و نیکومنش بود، پس از دو سال با زرتشت همراه گردید، و آن هنگامی بود که معجزه‌ای از زرتشت ظاهر شد.

آن معجزه این بود؛ اسب سیاه ویشتاسب به بیماری مهلکی مبتلا شده بود و قابل درمان نبود؛ از آنجا که زرتشت آن اسب را درمان کرد، مورد مهر و توجة همسر ویشتاسب، به نام «هوتائوسا» و اطرافیان شاه قرار گرفت. بدین سبب ویشتاسب هم از زرتشت حمایت و پشتیبانی کرد و دین او را در میان مردم خود رواج داد.

از پیروان مؤثر و نیرومند زرتشت دو بردار از طبقة نجبا به نام «فراشائوشترا» و «جامناسپا» بودند که با او خویشاوندی پیدا کردند. اولی دختر خود را به او داد، و دومی دختر زرتشت را که از همسر اول زرتشت اول زرتشت بود به همسری برگزید.

سپس زرتشت در جنگ دوم با اسفندیار همراه شد و هنگامی که تورانیان بر شهر بلخ تسلّط یافتند؛ او را در سن 77 سالگی در حالی که مقابل محراب آتش مشغول عبادت بود، به قتل رساندند.

مکتب زرتشت

این مکتب در ابتداء آئینی اخلاقی و طریقة یگانه‌پرستی بود. زرتشت اهورامزدا را خدای یکتا و معبود خود نامید، او را خدای عالم و خلاّق نظام طبیعت می‌دانست، عبادت و پرستش را برخلاف آئین هندوان و دیگر ادیان گذشته خاص اهورامزدا که ذاتش به حکمت محض و خیر مطلق متصف است، قرار داد.

اصول تعالیم زرتشت

1- اعلام پیامبری خود از ناحیة اهورامزدا

2- اعتقاد بر این که از میان همه ارواح یک روان خوب و نیکو به نام اهورامزدا وجود دارد.

3-اراده و اوامر اهورامزدا به وسیلة فرشتگانی انجام می‌گیرد که عبارتند از:

1. وُهومَن (بهمن) فرشتة پندار نیک؛

2. آشه وهیشه (اردیبهشت) فرشتة راستی و عدالت؛

3. خشثره (خرداد) فرشتة رسایی‌ها و کامروائی؛

4. سپنته (شهریور) فرشتة نیرو و قدرت کامل؛

5. هَئورتات (اسفندارمز) فرشتة شفقت و لطف؛

6. امرتات (مرداد) فرشتة بقاء و جاودانگی؛

4- با آن که اهورامزدا در عرض خود هیچ ضد و ندی ندارد، با این وصف زرتشت معتقد است در برابر هر نیکی، بدیی موجود است. این ضدیت و دوگانگی بین دو عنصر بدی و نیکی از ابتدای خلقت وجود داشته است.

نصوص کتب زرتشتی، دربارة حد مسؤولیت اهورامزدا، در خصوص ایجاد روح شریر بسیار مبهم است. معلوم نیست که «انگره مینو» روح پلید، با اهورامزدا بوده یا بعداً خلق شده است. امّا شکی نیست که انگره مینو با اهورامزدا در حال ستیز و پیکار است.

5- روزی که اهورامزدا آدمی را آفرید، او را آزادی عمل عطا کرد که از بین دو راه، خطا و صواب یک راه را انتخاب کند، و آنان که گفتار نیک، کردار نیک، پندار نیک، آبادانی، کشاورزی، دامداری را برگزینند در صواب هستند.

6- گرچه خیر و شر به خوبی در اوستا تعریف نشده امّا آمده است هر که آئین زرتشت را پذیرفت، در خیر است و هر که به ادیان گذشته باشد، در شر است و خلاصه این که، آدمی خوب و نیکو است که همیشه راستگو و از درد و رنج بیزار است، و آدم بد و شریر کسی است، که خلاف این اعمال انجام دهد.

7- آتش در اوستا عطیة یزدان، رمز قدوسی و نشانی گرانبها از اهورامزدا معرفی شده است، بدین جهت زرتشتیان آتش را مقدس شمارده و عبادت در مقابل آن را جزء آداب و تشریفات مذهبی خود قرار داده‌اند.

8- در اوستا آمده:آخرالامر «اهورامزدا» بر «انگره‌مینو» پیروز می‌گردد، و آن روز، قیامت فرا می‌رسد و اندکی پس از مرگ، محاکمه مرده آغاز می‌شود و مردگان از پل چنیوت (پل جداکننده) عبور خواهند کرد. نیکان از پل گذشته به بهشت می‌روند، و بدان به پایین پرتاب شده، به جهنم می‌روند.»

تحولات آئین زرتشت

پس از درگذشت زرتشت آئین وی به وسیلة پیشوایان، روحانیون و فرمانروایان دستخوش دگرگونی‌های فراوانی گردید.

1- جنبه اُلوهیت دادن به زرتشت (شبان فقرا) مانند این که درگاتها آمده است؛ او بود که زمین و آسمان را به حرکت درآورد و از این قبیل افسانه‌های فراوانی که در زرتشت نامه (1200 م) تدوین گردیده است.

2- اندیشة توحید دستخوش تغییراتی گردید. مانند ان که وحدت اورمزد (نام اختصاری اهورامزدا) مورد تردید قرار گرفت و الهه‌های دیگری که دارای توانایی و نیروی فوق‌الطبیعه بودند به ظهور رسیدند. (همچون فرشتگان شش‌گانه که تبدیل شدند به: وهومنه: خدای زراعت، آشا: محافظ آتش، خشترا: پروردگار سنگ‌ها و معادن و ... .)

و همچنین تعداد الهه‌ها به بالاتر از این هم رسید، زیرا عامة مردم به فرشتگانی به نام یازاتا (یزدانها) قائل گردیدند. از اینرو یزدانها به چهل تن رسیدند که در کتب زرتشتی‌ها از آنها نام برده شده است.

مثلاً عقیدة به تقدیس شربت الهی «عصاره،‌ هوما» تا حدی رواج یافت؛ که در «ریگ ودا» آمده است، آن شربت خاصیت اعطای طول عمر، خلود روح و خاصیت ضد مرگ (نامیرایی) دارد و در واقع آن گیاه را خدایی صاحب روانی عُلوی و شفابخش تصور کردند.

3- اعتقاد به مبدأ شر و عامل تباهکاری و خطا در طول زمان تحوّل حاصل کرده و دین زرتشت از آئین یکتاپرستی به آئین دوگانه اخلاقی در آمده است.

بعضی از قطعات و اجزای اوستا که از آثار قرون اخیر است«انگوه مینو» را هم‌شأن و هم‌تراز با «اهورامزدا» شناسانده تا جایی که می‌گوید: هر دو در خلقت عالم به تساوی شریک بوده‌اند و به صورت دو عامل تساوی با یکدیگر به ستیز و نبرد می‌پردازند و بلکه بالاتر «انگره و مینو» (ابلیس) خالق بدی‌ها و زشتی‌ها حتی مرگ است!»

4- تبدیل امور اخلاقی به امور تشریفاتی

مبارزه با دیوها و اهریمن در زندگی، یک امر اخلاقی دین زرتشت بود. امّا بعدها به منظور باطل کردن نیروی دیوها و دوری از اهریمنان کتاب «وندیداد» عمل کردن به منتره‌ها (افسون‌ها) را توصیه نمود که با خواندن و قرائت بعضی عبارت گاتها، جلوگیری از شر شیاطین می‌شود و همچنین نوشیدن شربت الاهی «هوما» در از بین بردن شر دیوها مؤثر است.

از اینرو، موبدان و روحانیون زرتشتی شربت «هوما» را در مراسم‌های خود نوشیده و به دیگران هم می‌نوشانند.

5- تحوّل بنیادی در مسأله حیات

زرتشت اصل و قاعده‌ای را بنیان نهاد و گفت:

«هر کس مسؤول عمل خود است و دستاوردهای سرنوشت او در حیات دیگر معلوم خواهد شد.»

امّا زرتشتیان قرون بعد مسأله حیات عقبی را مبتنی بر یک سلسله افکار و تصورات، همراه با جزئیات اوصاف و تفصیلات بسیار، از قرار ذیل بیان نمودند.



خرید و دانلود تحقیق در مورد دین زرتشت 29 ص