لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .docx ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .docx :
رابطه دین و اخلاق :
آیا اخلاق و مسائل مربوط به آن مستقل از دین هستند یا منشا دینی دارند ؟ سؤالی است که نظریات گوناگونی بعنوان جواب بدنبال داشته است برخی اخلاق را دینی می دانند و اخلاق منهای دین را غیر ممکن ( مانند اشاعره ) و برخی دیگر اخلاق را امری عقلی و فطری میدانند و بی نیاز از دین ( مانند سکولارها و ملحدان و ... )( اخلاق خودکفا ) و برخی دیگر حد وسط راگرفته و گفته اند : اخلاق دینی و عقلی است .
اما قبل از اینکه رابطه دین و اخلاق مطرح شود نیاز است که منظور از دین و اخلاق مشخص شودآنچه که محل بحث فعلی است دین اسلام و اخلاق با مبنای کمال طلبی و با هدف تقرب الی الله است .
پس سؤال اصلی این می شود که : آیا اسلام بعنوان دین یک سیستم اخلاقی مستقلی دارد یا نه ؟
و بعبارتی آیا علم اخلاق اسلامی بعنوان یک علم اسلامی است یا یک علم فرار دینی است گو اینکه اسلام آنرا پذیرفته باشد .
اگر جواب سوال مذکور این باشد که مسائل اخلاقی و علم اخلاق یک علم فرادینی و مستقل است قهرا سؤال بعدی ( رابطه فقه و اخلاق ) موضوعا منتفی می شود زیرا فقه می شود علم اسلامی و اخلاق علم غیر دینی ( عقلی ) اما اگر جواب چنین باشد که اسلام بعنوان یک دین کامل و جامع یک نظام و سیستم اخلاقی مستقل دارد چنانکه نظام اقتصادی ،نظام سیاسی ، نظام حقوقی و ... دارد این سؤال مطرح می شود که علم فقه و علم اخلاق چه رابطه ای با هم دارند و آیا اصلا دو علمند یا یک علم و اگر دو علمند مرز بین این دو و تفاوت بین آنها چیست ؟
اجمالا می توان گفت : اگر جامعیت اسلام و کامل بودن آنرا بپذیریم و نگاهی به متون دینی ( قرآن و سنت ) داشته باشیم که آیات و روایات فراوانی درباره اصول اخلاقی و جزئیات آن دارد اذعان خواهیم نمود که اسلام یک نظام اخلاقی و تربیتی جامع و کامل آورده است ( المیزان جلد 1 ص 358 ) و اما اشتراک بعضی از اصول اخلاقی اسلام با مکاتب دیگر دلیل بر غیر اسلامی بودن نیست . ( دقت شود )
( رابطه فقه و اخلاق در اسلام )
یا رابطه قانون با اخلاق
رابطه بین فقه و اخلاق و مز بین ایندو چگونه و کدام است ؟
شاید کسی را نتوان یافت که بگوید هر کدام از فقه و اخلاق حوزه ای کاملا مستقل و بی ارتباط با دیگری دارد بنابراین دو فرض بیشتر باقی نمی ماند و آن اینکه آیا هر دو علمند و مرز مشخصی بین ایندو وجود ندارد یا اینکه دو علمند و دارای مشخصات و نقاط مشترک اند ؟
با توجه به اینکه اکنون فقه و اخلاق بعنوان دو علم مطرحند و هر کدام کتابها و نوشتارهای مخصوص بخود را دارند گروهی در صدد بررسی و بیان نقاط مشترک و مختصات این دو برآمده اند که ذیلاً به آنها اشاره می شود :
الف – نقاط مشترک :
1- هر دو برای تنظیم روابط چهارگانه انسان و اصلاح فرد و جامعه اند .
2- هر دو از حکمت عملی بشمار می روند .
3- هر دو مربوط با فعال اختیاری بشرند .
4- هر دو دارای احکام خمسه تکلیفیه اند .
5- هر دو مبتنی بر مصالح و مفاسد بوده و مفاهیمشان معقول ثانی فلسفی اند .
6- هر دو مستند به عقل و وحی اند .
7- منشا الزام هر دو وحی است .
8- بعضی از افعال مانند غیبت ،قذف و ... مشترک در هر دو علمند ولی حیثیت بحث در هر کدام با دیگری متفاوت است .
ب- نقاط تمایز :
1- قلمرو فقه وسیع تر از اخلاق است . ( در فقه – اقتصاد ،سیاست و ... نیز مطرح است )
2- در فقه اسقاط تکلیف هدف است ولی در اخلاق رسیدن به کمال و دستیابی به فضائل
3- فقه غالبا ضامن اجرای بیرونی دارند ( حکومت ) ولی ضامن اجرای اخلاق فقط وجدان درونی است .
4- در فقه ثواب و عقاب مطرح است ولی در اخلاق نه
5- فقه علم ظاهری و اخلاق علم باطنی (جوارجی –جوانحی )
6- از نظر احکام گاهی با هم تفاوت و حتی تضاد پیدا می کنند – مثلا ممکن است فعلی از نظر فقهی حرام باشد ولی از نظر اخلاقی ممدوح و بعکس مانند ایثار در بعضی موارد – حیله های شرعی – ( مثالها فراوان غزالی )
7- کمال و سعادت هدف مستقیم اخلاق است و در فقه هدف مستقیم سقوط تکلیف و صحت عمل است و مع الواسطه بهدف کمال و سعادت ناظر است .
8- در اخلاق افعال ارزشی مورد بحث است و در فقه مطلق افعال از حیث تکلیف
9- گزاره های اخلاقی اخباری اند گزاره های فقهی انشائی
10 – در فقه حکم افعال بیان می شود ولی در اخلاق روش کسب فضائل ورفع رذائل نیز مطرح می شود .
( تفکیک فقه و اخلاق مزیِّت یا آسیب ؟)
آنچه که عملا اتفاق افتاده است جدائی این دو علم است اما تاریخ تفکیک و انگیزه تفکیک مطلبی است که قابل دقت و جای بحث و بررسی است
سؤالات اساسی و مهمی که در خور توجه بوده و نیازمند پاسخ محققانه و مستدل می باشد این است که آیا جداسازی اخلاق از فقه امری بایسته و ضروری بوده است ؟ دلیل بایستگی و ضرورت چیست ؟ و مرز بین دو حوزه کدام است ؟ و آیا این تفکیک پیامدهای منفی نداشته است ؟ و اگر داشته است راه حل از بین بردن یا به حداقل رساندن دین تبعات منفی چیست ؟
برای اینکه اهمیت این سؤالها تا حدی روشن شود نکاتی چند را متذکر می شویم :
1- در متون دینی ما و منابع اصیل دین یعنی کتاب و سنت فقه و اخلاق و عقائد کاملا در هم تنیده است بطوریکه در صدر آیه فقهی و ذیل آن اخلاقی یا اعتقادی است یا صدر آیه اخلاقی و ذیل آن اعتقادی یا فقهی است وهکذا در روایات ( بعنوان نمونه بآیات 35 حج – 177 – 179 – 197 بقره – 36 نساء – 17 لقمان و ... رجوع شود . )
و این درهم ریختگی خود سری و حکمتی دارد که قابل دقت و تامل است .
بنظر می رسد چون هدف اسلام کمال انسان است و حصول این هدف وابسته مجموعه معارف دینی است بطوریکه هر یک از نقشها مکمل دیگری است و هر کدام بدون دیگری اثر لازم را ندارد و لذا این مجموعه بصورت ترکیبی و در هم آمیخته بیان شده است . و تقسیم معارف به بخشهای مختلف بلحاظ ابعاد مختلف وجودی بشری است .
2- نکته دوم – با توجه به آیات و روایات و نظر اندیشمندان اخلاقیو فلسفی مسئله اخلاق و تهذیب و تزکیه نفس از اهمیت ویژه ای برخوردار است و در درجه بندی معارف پس از عقائد و قبل از فقه قرار می گیرد .
بعنوان نمونه آیات و روایاتی ذکر می شود که نشان دهنده اهمیت خاص مسائل اخلاقی است .
در برخی آیات تهذیب و تزکیه جزو اهداف اصلی بعثت شمرده شده است ( هو الذی بعث فی الامیین ... و یزکیهم و یعلمهم ( سوره جمعه ) و نیز در سوره آل عمران و سوره بقره ) و در آیاتی فلاح و رستگاری و جای گرفتن در بهشت در گرو تهذیب و تزکیه دانسته شده است قد افلح من زکاها ( الشمس ) اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه حفی الماوی . و هکذا
و در روایات نیز جهاد با نفس بخاطر اهمیت آن جهاد اکبر نامیده شده ( حدیث مشهور نبوی میان شیعه و سنی ) و نیز روایت : انما بعثت لا تمم مکارم الاخلاق . و از امام هفتم در ضمن روایتی آمده است : ... و الزم العلم مادلک علی صلاح قلبک و اظهر لک فساده . و هکذا اهمیت مسئله اخلاق از نظر اندیشمندان نیز به نمونه های ذیل اشاره می شود .
برخی علماء از اخلاق به فقه اکبر تعبیر می نمایند در مقابل فقه اصغر که همان فقه اصطلاحی است.
و امام راحل در چهل حدیث خود در ذیل حدیث اول بهشت و جهنم را تقسیم می کند به بهشت و جهنم اعتقادی ،اخلاقی و عملی و می فرماید : غالبا وصف جهنم و بهشت که در کتاب و اخبار شده جهنم و بهشت اعمال است .... و اشاره خفیه ای نیز به بهشت و جهنم اخلاق که اهمیتش بیش تر است شده است ... در هر حال آنچه راجع به بهشت و جهنم اخلاق گفته اند مصیبتی است که طاقت شنیدنش را هم نداریم ... جهنم اعمال که جهنم سهل و آسان و سرد و گواراست مال کسانی است که اهل معصیت اند ولی برای اشخاصی که ملکه فاسده و رذیله باطله پیدا کرده اند از فبیل ملکه طمع ،حرص ... جهنمی است که نمی شود تصور کرد الخ .
مرحوم علامه طباطبایی در المیزان مجلدات 1 ص 354 - 4 ص 109 - 5 ص 269 - 10 ص 135 اخلاق را مبنا و اساس و روح روایتی فقهی می داند و توحید را روح و مبنای اخلاق و تمام هدف معارف قرآنی را توحید می داند .
مرحوم علامه جعفری ره در مجلد 24ص 304 تفسیر و شرح نهج البلاغه می فرماید : دین یعنی اخلاق و اخلاق یعنی دین شاهد دیگری بر اهمیت اخلاق تربیت و تبوبیت بزرگوار نسبت با احادیث معصومین است .