لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
نقش رباتها وآینده آنها در رابطه با شیوهای آموزشی
مقدمه
نقش رباتها وآینده آنها در رابطه با شیوهای آموزشی هدف این نوشته است. سوالهای متعدی در این رابطه مطرح است. از جمله اینکه: آیا رباتها می توانند در گسترۀ وسیعتری نقش آموزشی را بازی کنند؟ رباتها چه تاثیری می توانند در آینده در یادگیری برانسانها داشته باشند؟ آیا رباتها می توانند یادگیری را آسانتر کنند ، در این صورت به چه شکلی؟ کاربرد رباتها در آموزش چه تاثیراتی بر جامعه و فرد می گذارد؟ در خاتمه این نوشته جمعبندی از قسمتهای مختلف خواهد شد.
توضیح مختصری در مورد کاربردهای کنونی هوش مصنوی در یادگیری وآموزش
رباتهایی که در زمینه های آموزشی مورد استفاده قرار میگیرند بنام [Educational robotics [1 شناخته می شوند. Isaac Asimov از جمله کسانی است که کتابها ، رمانها و مقالات زیادی در مورد رباتها نوشته است و به این موضوع رباتها خیلی علاقمند بود. کلمۀ "robotics" را که امروزه به معنی دانش یا علم رباتها [8] robotik است ، برای اولین او استفاده کرد. در حال حاضر دریایی از اینگونه رباتها و سیستمهای متخصص در سراسر دنیا وجود دارد . Legorobot قابل برنامه ریزی یک نمونه مشخص است که در آموزشهای فنی مورد استفاده قرار میگیرد. این رباتها آموزشی از ساختار تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات برخوردار هستند. ساختاری که در آموژش و یادگیری زمان معاصر بسیار مهم است.
دورنمای آینده
Norbert Wiener یکی از صاحبنظران در علم سیبرنتیک در کتاب خود بنام (The human use of human beings (1950 اشاره میکند که رباتها در آینده در بسیاری از زمینه های فعالیت روزمره زندگی ، جای انسانها را خواهد گرفت. [7] در حال حاضر پروژه های کوچک و بزرگی در سراسر دنیا در دست اجراست که رباتها بتوانند جای انسان را یا بطور کلی و یا بخشی در زمینه های گوناگون از جمله آموزش و پرورش بگیرند.
Cynthia Breazeal مسئول گروه Robotic Life Group در انستیتو تکنولوژی ماساچوست رباتی طرح ریزی کرده است که از توانایی اجتمایی خوبی برای ارتباط با انسانها برخوردار است . او متعقد است که در سده آینده هوش این ربات تا سطح هوش یک انسان بالا خواهد رفت و بدین ترتیب می توان از آن در مدارس و دانشگاهها استفاه کرد. [10]
یکی دیگر از رباتهایی که در حال حاضر بسیار مطرح است و میتواند رقیب جدی انسان در آینده باشد ، ASIMO است. این ربات در آینده ای نچندان دور صاحب اعضای بدن انسانی خواهد شد. [6] غیرفابل تصور نخواهد بود که این ربات بعنوان معلم در مدارس و دانشگها ها استفاده شود. در واقع می توان گفت که حد و مرزی در استفاده از رباتها در آینده در زمینه های مختلف وجود ندارد.
Rodney Brooks بنیان گذار iRobot و رئیس AI-labbet در MIT چنین می گویید: " من به بچه هایم میگویم : شما تمرد خود را با سوراخ کردن زبان خود و حلقه ای در آن گذاشتن نشان می دهید ، ولی بچه های شما تمرد خودشان را از طریق کاشتن اتصاهای بی سیم در قسمت رویی عقب مغز نشان خواهند داد و در حالی که شما فکر می کنید به حرفهای شماگوش می دهند ، مشغول چت کردن با دوستانشان هستند. من فکر می کنم این آینده ای اجتناب ناپذیر است. "[11]
پیآمدهای هوش مصنوعی در آموزش و یادگیری
مدارس و دانشگاها از جمله مهمترین مراکزی هستند که انسان با علم و دانش آشنا می شود. تا بحال بهترین کمک آموزشی برای انسان خود انسان بوده است. البته سخت افزار یا نرم افزارهایی وجود دارند که روند یادگیری را ساده تر یا سریع تر می کنند ولی با وجود این ابزار کمکی ، باز این خود انسان است که این ابزار را ساخته و بر روی آنها تسلط دارد.
پیآمدهای مثبت کاربرد هوش مصنوعی در آموزش و یادگیری میتواند به شرح ذیل باشد:
- آموزش بعضی مواد درسی خیلی ساده تر می شود. برای نمونه ، رباتهایی هستند که به دانشجویان در نوشتن کدهای زبان برنامه نویسی Java کمک میکنند. بدین ترتیب آنها احتیاجی ندارند که مقدار زیادی کد بنویسند چرا که رباتها این وظیفه نوشتن کد را در اختیار دارند.[12]
- زمان و هزینه کمتر ، به تجربه ثابت شده است با بکارگیری رباتها روند یادگیری سریع تر می شود. مسلمأ آموزش ریاضی از طریق یک ربات برای دانش آموزان بسیار جالب تر است تا بوسیله یک معلم خشک واخمو ریاضی. به همین ترتیب نیز درس ریاضی جالب تر بنظر می آید و آموزش آن هم سریعتر میشود. از طرف دیگر هزینۀ کمتری نیز در بر دارد چرا که احتیاج به چندین معلم ریاضی نیست. یک ربات میتواند کار چندین معلم را انجام دهد. در این قسمت می توان به این نکته هم اشاره کرد که آپدیت کردن یک ربات
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
بررسی رابطه بین اعتیاد به کار و رفتار شهروندی سازمانی در بین معلمان مدارس شهر شوشتر
نگارش:علی کرم پور
کارشناس ارشد مدیرت دولتی
چکیده:
امروزه متصدیان مشاغلی مانند پزشکی، پرستاری، استادی، معلمی و وکالت که بیشتر به عنوان حرفه محسوب می شوند، ساعات متعددی را حتی به صورت فعالیت های شبانه به کار می گذرانند. اشتغال به کار مداوم معلمان در مدارس و بعضا در آموزشگاه ها و مراکز علمی، در فضای کاری این گونه مشاغل بسیار تعجب برانگیز است. این مقاله در پی تبیین شیفتگی عجیب معلمان به کارشان در قالب اعتیاد به کار است. یافته های مقاله بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری حاکی از آن است که بین اعتیاد به کار معلمان با بروز رفتار شهروندی سازمانی در میان آنها رابطه معنی داری وجود دارد. همچنین بین ابعاد اعتیاد به کار (عجین شدن با کار، تمایل درونی در کار و لذت از کار) و رفتارهای شهروندی سازمانی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. جامعه آماری شامل معلمان مدارس شهر شوشتر می باشد که در مدارس و آموزشگاه ها و مراکز علمی و آموزشی به طور همزمان فعالیت می کنند. روش انجام پژوهش حاضر نیز به صورت توصیفی و از شاخه همبستگی بوده است که به صورت پیمایشی انجام شده است.
واژه های کلیدی: اعتیاد به کار، رفتار شهروندی سازمانی، عجین شدن با کار
مقدمه:
امروزه کارکنان، بیشتر از گذشته درباره زندگی کاری خود فکر می کنند و نگران هستند، آنها شغل مطمئن، درازمدت و ارضا کننده می خواهند،کارمندان اغلب حرفه خود را با امید و انتظاراتی ویژه برای رسیدن به بالاترین سطح در سازمان شروع می کنند و اکثر آنها به پیشرفت خود، رسیدن به قدرت، کسب بالاترین مسئولیتها و پاداشها اهمیت می دهند. در بین مشاغل مختلف جامعه، مشاغلی مانند معلمی و استادی احتمال زیادی وجود دارند که علاوه بر پاداشهای بیرونی، به دلیل انگیزه های درونی نیز با شغلشان عجین یا معتاد به کار شوند. اعتیاد به کار، اعتیادی است که ممکن است لذت بخش، ولی خسته کننده و مشکل ساز باشد. به گونه ای که حتی عده ای این حالت را یک بیماری می دانند. آنها الزاما عاشق کار شان نیستند ولی بدون کار نمی توانند ساعات خود را بگذرانند. آنها تصور می کنند که خودشان تنها کسانی هستند که می توانند این کار بخصوص را انجام دهند، و به دلیل افراط در کار، معتاد به کار شناخته می شوند.
هرچند که در اکثر موارد، اعتیاد به کار در یک شغل، با درآمد بالا همراه است، اما این حالت ممکن است در کسانی که به طرز افراطی به ورزش، موسیقی، هنر و مانند آن می پردازند هم صدق کند. این اصطلاح در بسیاری از موارد به اشتباه در مورد شخصیت افراد پر انرژی و پر کار به کار برده می شود که علاوه بر داشتن رابطه خوب با همکاران، لذت بردن از فعالیتهای فاقد سود مالی، استراحت کافی و حضور مناسب در خانواده و جامعه، زمان زیادی را هم برای کار در نظر می گیرند. این افراد، اشخاصی نرمال هستند که تنها تفاوتشان با دیگران، برنامه ریزی صحیح در امور زندگی شخصی و شغلی است. در حالی که فرد مبتلا به اعتیاد به کار، به شکلی رفتار می کند که تلاش وی برای خود، خانواده و زندگی اجتماع خارج ازکار وی، زیان آور است (قلی پور و همکاران، 1387).
از سوی دیگر، اعتیاد به کار نتایج مثبتی نیز به همراه دارد و باعث می شود که کارکنان در سازمان با توجه به ویژگی اعتیاد به کار، رفتارهای فراتر از شرح وظایف رسمی خود را به صورت داوطلبانه بروز دهند. گر چه این ویژگی شخصیتی دارای عواقب جبران ناپذیری برای فرد بوده و باعث تحلیل رفتگی در مسیر شغلی بلند مدت وی می شود. لذا، محققین در این تحقیق بر آنند که رابطه میان اعتیاد به کار با پیامدهای رفتاری مثبت نظیر رفتار شهروندی سازمانی را در بین معلمان مدارس شهر شوشتر بدون توجه به پیامدهای منفی آن مورد بررسی قرار دهند.
اعتیاد به کار
اگر چه واژه اعتیاد به کار به طور گسترده ای مورد استفاده قرار می گیرد ولی تحقیقات تجربی کمی جهت بهبود و افزایش درک افراد از این پدیده صورت گرفته است. از این رو اتفاق نظر روی معنی و ابعاد آن وجود ندارد (Snir and Harpaz, 2004). به ویژه در این مورد در کشور تحقیقات چندانی صورت نگرفته است.
اعتیاد به کار با پر کار بودن متفاوت است، افراد پر کار، کار را به عنوان چیزی واجب انجام می دهند و گاه آنرا یک وظیفه ارضا کننده می دانند ولی معتادان به کار، کار خود را به عنوان جای امنی در نظر می گیرند که می توانند در حین انجام آن از احساسات و تعهدات ناخواسته خارج از کار دور شوند. افراد پر کار می دانند چگونه و در چه زمانی محدوده ای برای کار خود قائل شوند تا بتوانند به طور مناسب در کنار خانواده و دوستان حضور یابند ولی کار برای معتادان به کار بالاترین اهمیت را در فهرست امور زندگی دارد و به خاطر الزامات کار نمی توانند زمان کافی به خانواده و دوستان اختصاص دهند. از نظر فیزیولوژیکی نیز معتادان به کار در مواجهه با ضرورتها و موقعیتهای سخت شغلی، ترشح اعتیاد آور آدرنالین را تجربه می کنند ولی افراد کوشا و پر کار چنین حالتی ندارند. همچنین افراد کوشا و پرکارمی توانند اشتیاق خود به کار را از بین ببرند ولی معتادان به کار نمی توانند دست از کار بکشند. آنها حتی اگر در حال بازی گلف هم باشند یا به دیدن نمایش مدرسه فرزند خود رفته باشند، باز هم فکرشان مشغول کار است. ذهن این افراد مدام درگیر مسایل و مشکلات کاری است. (Seybold and Salomone, 1994)
اولین بار واژه معتاد به کار بوسیله آتس (1971)بکار گرفته شد. در نظر وی معتادان به کار افرادی هستند که نیاز به کار در آنها به حدی زیاد و افراطی است که ممکن است خطری جدی برای سلامتی، شادی فردی، روابط درون فردی و وظایف و نقشهای اجتماعی آنها بوجود آورد؛ چرا که تعهد غیر معقولی به کار بیش از حد دارند( Cherrington, 1980 ) و زمان بسیار زیادی را به طور دلخواه و درونی به فعالیتهای کاری اختصاص می دهند ( Snir and Zohar, 2000 ).
در فرهنگ لغت هریتیج، معتاد به کار به شخصی گفته می شود که نیاز وسواس گونه و بی امانی نسبت به کار دارد. اعتیاد به کار که برگرفته از الکلیسم از آن یاد می شود، اعتیادی است که برای شخص می تواند لذت بخش یا خسته کننده و مشکل ساز باشد. عده ای این حالت را یک بیماری می دانند که در دسته اختلالات وسواس گونه قرار می گیرد. مشکل این است که این افراد اعتقاد دارند که اگر کار نکنند، احساس عجز و ناتوانی به آنها دست می دهد. آنها لزوما عاشق کار خود نیستند یا کوششی برای رسیدن به مدارج بالا از خود نشان نمی دهند.
برخی با پدیده اعتیاد به کار موافقند و آن را ترغیب می نمایند و برخی دیگر با آن مخالف هستند و تمایل به ممانعت از آن دارند .(Snir and Harpaz, 2004)در هر حال لازم است که سازمانها به ویژه به خصوصیات این افراد پی ببرند. با توجه به نوع شناسی اسپنس و رابینز(1992)، اعتیاد به کار
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 41 صفحه
قسمتی از متن .doc :
انسان و ایمان
فهرست
• علم و ایمان
الف : رابطه علم و ایمان
ب : جانشینی علم و ایمان
ج : ایمان مذهبی
د : آثار و فوائد ایمان
• مکتب ایدئولوژی
• اسلام مکتب جامع و همه جانبه
• مجموعه تعلیمات اسلامی
الف : اصول عقاید
ب : اخلاقیات
ج : احکام
• لغزشگاههای اندیشه از نظر قرآن
• منابع تفکر در اسلام
الف : طبیعت
ب : تاریخ
ج : ضمیر انسان
• جهانبینی توحیدی
الف : تعاریف
ب : جهان احساسی و جهانشناسی
• انواع جهانبینی
الف : جهانبینی علمی
ب : جهانبینی فلسفی
ج : جهانبینی مذهبی
• معیارهای خوبی جهانبینی
الف : جهانبینی توحیدی
ب : جهانبینی اسلامی
ج : جهانبینی واقع گرا
علم و ایمان
رابطه علم و ایمان :
رابطه انسانیت انسان و حیوانیت او ،به عبارت دیگر رابطه زندگی فرهنگی و معنوی انسان را با زندگی مادی او میدانیم و روشن است انسانیت در انسان اصالت و استقلال دارد، صرفاً انعکاسی از زندگی حیوانی او نیست و معلوم است که علم و ایمان دو رکن از ارکان اساسی انسانیت انسان است.
در رابطه علم و ایمان از دو ناحیه میتوان سخن گفت : یکی اینکه آیا تفصیر و برداشتی که ایمانزا و آرمانخیز باشد و در عین حال مورد تأئید منطق باشد وجود دارد یا تمام تفکراتی که علم و فلسفه به ما میدهد همه بر ضد ایمانها و دلبستگیها و امیدها و خوشبینیها است؟ ناحیه دیگر ناحیه تأثیرات علم از یک طرف و ایمان از طرف دیگر بروی انسان است. آیا علم به چیزی میخواند و ایمان به چیز دیگری ضد آن؟ علم ما را به گونه ای میخواهد بسازد و ایمان به گونه مخالف آن؟یا علم و ایمان متمم و مکمل یکدیگرند علم نیمی از ما را می سازد و ایمان نیمی دیگر را هماهنگ با آن؟
علم به ما روشنایی و توانائی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی، علم و ابزار می سازد و ایمان مقصد، علم سرعت میدهد و ایمان جهت، علم توانستن است و ایمان خوب خواستن، علم مینمایاند که چه هست و ایمان الهام می بخشد که چه باید کرد. علم انقلاب برون است و ایمان انقلاب درون، علم جهان را جها ن آدمی میکند و ایمان روان را روان آدمیت می سازد علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش دهد و ایمان به شکل عمودی بالا میبرد علم طبیعت ساز است و ایمان انسان ساز. هم علم به انسان نیرو میدهد هم ایمان اما علم نیرویی منفصل میدهد و ایمان نیروی متصل، علم زیبایی است و ایمان هم زیبایی است علم زیبائی عقل است و ایمان زیبایی روح، علم زیبایی اندیشه است و ایمان زیبایی احساس، هم علم به انسان امنیت می بخشد و هم ایمان، علم امنیت برونی میدهد و ایمان امنیت درونی، علم در مقابل هجوم بیماریها، سیلها، زلزله ها ، طوفانها ایمنی میدهد و ایمان در مقابل اضطرابها، تنهائیها، احساس بی پناهیها پوچ انگاریها،علم جهان را با انسان سازگار میکند و ایمان انسان را با خودش.
نیاز انسان به علم و ایمان تواماً ، سخت توجه اندیشمندان را اعم از مذهبی و غیر مذهبی بر انگیخته است ویل دورانت نویسنده معروف « تاریخ تمدن» با اینکه غیر مذهبی است می گوید :
اختلاف دنیای قدیم با دنیا ماشینی جدید فقط در وسائل است نه در مقاصد…. چه خواهید گفت اگر همه پیشرفتهای ما تنها اصلاح روشها و وسائل باشد نه بهبود نمایات و مقاصد؟
امروز غالباً دریافته اند که سیاتیتسم (علم گرائی محض) و تربیت علمی خالص، از ساختن انسان تمام ناتوان است،تربیت علمی خالص، نیمه انسان را می سازد و نه انسان تمام. محصول این تربیت ماده خام انسان است نه انسان ساخته شده امروز همه دریافته اند که عصر علم محض به پایان رسیده است و یک خلاء آرمانی جامع ها را تهدید میکند برخی میخواهند این خلاء را با فسلفه محض پر کنند بعضی دست به دامن ادبیات و هنر و علوم انسانی شده اند. در کشور ما نیز کم و بیش پیشنهاد فرهنگ انسانگر و مخصوصاً ادبیات عرفانی از قبیل ادبیات مولوی و سعدی و حافظ برای پر کردن این خلاء معنوی و آرمانی مطرح است غافل از اینکه این ادبیات روح و جاذبه خود را از مذهب گرفته است روح انسانگرائی این ادبیات همان روح مذهبی اسلامی است و گر نه چرا برخی ادبیات نوین امروزی با همه تظاهر به انسانگرائی اینهمه سرد و بیروح و بی جاذبه است؟! محتوای انسانی ادبیات عرفانی ما ناشی از نوعی تفکر درباره جهان و انسان است که همان تفکر اسلامی است اگر روح اسلامی را از این شاهکاریهای ادبی برگیریم تفاله ای و اندام مرده ای بیش باقی نمیماند.
جانشینی علم و ایمان:
بدیهی است که نه علم میتواند جانشین ایمان گردد که علاوه بر روشنایی و توانائی عشق و امید ببخشد سطح خواسته های ما را ارتقاء دهد و علاوه بر اینکه ما را در رسیدن به مقاصد و هدفها و در پیمودن راه به سوی آن مقاصد و آرمانها و خواسته هایی از ما را که به حکم طبیعت و غریزه بر محور فردیت و خود خواهی است از ما بگیرد و در عوض مقاصد و آرمانهای به ما بدهد بر محور عشق و علاقه های معنوی و روحانی و علاوه بر اینکه ابزاری است در دست ما جوهر و ماهیت ما را دگرگو سازد نه ایمان میتواند جانشین علم گردد طبیعت را به بشناساند قوانین آن را برای ما مشکوف سازد و خود ما را به ما بشناساند تجربه های تاریخی نشان داده است که جدائی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران را به بار آورده است ایمان را در پرتو علم باید شناخت. ایمان در روشنایی علم از خرافات دور میماند با دور افتادن علم از ایمان، ایمان به جمود و تعصب کور و با شدت به دور خود چرخیدن و راه به جایی نبردن تبدیل می شود.
این است که انسان عالم بی ایمان امروز با انسان جاهل بی ایمان دیروز، از نظر طبیعت و ماهیت رفتارها و کردارها کوچکترین تفاوتی ندارد. چه تفاوتی هست میان چرچیلها و جانسونها و نیکسونها و استالینهای امروز با فرعونهای و چنگیزهای و آتیلاهای دیروز؟
با توجه به ایکه گفته شد علم هم روشنایی است و هم توانایی و روشنایی و توانایی بودن علم اختصاص به جهان بیرون ندارد. جهان درون ما را نیز بر ما روشن میکند و به ما مینمایاند و در نتیجه ما را بر تغییر جهان درون نیز توانا میسازد نمیتوان نتیجه گرفت که علم، هم میتواند جهان را بسازد و هم انسان را پس هم کار خودش را انجام دهد(جهان سازی)و هم کار ایمان را(انسان سازی) زیرا قدرت و توانائی علم، از نوع قدرت و توانائی ابزار است. یعنی بستگی دارد به اراده و فرمان انسان، انسان در هر ناحیه بخواهد کاری انجام دهد با ابزار علم بهتر میتواند انجام دهد این است که میگوئیم علم بهترین مدد کار انسان است برای وصول به مقاصد و پیمودن راههایی که انسان برای طی کردن انتخاب کرده است.
سخن در این است که انسان پیش از اینکه ابزار را به کار اندازد و مقصد را در نظر گرفته است ابزارها همواره در طریق مقصدها استخدام می شوند. انسان به حکم اینکه ار روی طبع حیوان است و به صورت اکتسابی انسان، یعنی استعدادهای اکتسابی انسان تدریجاً در پرتو ایمان، باید پرورش یابد. به طبع خود به سوی مقاصد طبیعی حیوانی فردی و مادی خود خواهانه خود حرکت کند و ابزارها را در همین طریق مورد بهره برداری قرار میدهد از این رو نیازمند نیرویی است که ابزارها انسان و مقصد انسان نباشد بلکه انسان را مانند ابزاری در جهت خود سوق دهد. نیازمند به نیرویی است که انسان را از درون منفجر سازد و استعدادهای نهانی او را به فعلیت برساند این کاری است که علم و کشف قوانین حاکم بر طبیعت و بر انسان ساخته نیست، اینگونه تأثیر مولد تقدس یافتن و گرانبها شدن برخی ارزشها در روح آدمی است و آن خود مولد یک سلسه گرایشهای متعالی در انسان است که آن گرایشها به نوبه خود ناشی از برداشتی خاص و طرز فکری خاص درباره جهان و انسان است که نه در لابراتوارها میتوان به آن دست یافت و نه از محتوای قیاسها و استدلالها.
ایمان مذهبی :
آن چیزی که لازم است مورد توجه واقع شود این است که تنها ایمان مذهبی قادر است که انسان را به صورت یک مومن واقعی در آورد هم خود خواهی و خود پرستی را تحت الشعاع ایمان و عقیده و مسلک قرار میدهد و هم نوعی تعبید و تسلیم در فرد ایجاد کند بطوری که انسان در کوچکترین مسئله ای که مکتب عرضه میدارد به خود تردید راه ندهد. و هم آن را بصورت یکی شی عزیز و محبوب و گرانبها در آورد در حدی که زندگی بدون آن برایش هیچ و پوچ و بی معنی باشد و با نوعی غیر و تعصب از آن حمایت کند.
گرایشهای ایمانی مذهبی موجب آن است که انسان تلاشهایی علیرغم گرایشهای طبیعی فردی انجام دهد و احیاناً هستی و حیثیت خود را در راه ایمان خویش فدا سازد این در صورتی میسر است که ایده انسان جنبه تقدس پیدا کند و حاکمیت مطلق بر وجود انسان بیابد تنها نیروی مذهبی است که قادر است به ایده ها تقدس ببخشد و حکم آنها را در کمال قدرت بر انسان جاری سازد و بی تفاوت یک ایده مذهبی و غیر مذهبی این است که آنجا که پای عقیده مذهبی به میان آید و به ایده قداست ببخشد فداکاریها از روی کمال رضایت و به طور طبیعی صورت میگیرد فرق است میان کاری که از روی وفا و ایمان صورت گیرد که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 2
دانشگاه
شهیدبهشتی
دانشکده
علوم تربیتی وروان شناسی
عنوان پایان نامه
بررسی رابطه بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم با حل مشکلات دینی دانش آموزان سوم راهنمایی مدارس عادی ـ دولتی شهر تهران.
دوره
کارشناسی ارشد – آذر ماه 1383
گروه
علوم تربیتی
رشته
برنامه ریزی درسی
نام دانشجو
علی اکبر عجم
استاد راهنما
دکترزهرا صباغیان
استاد مشاور
دکتر محمد رضا حمیدی زاده
اساتید داور
چکیده
هدف این پژوهش شناخت رابطه بین خلاقیت دبیران درس علوم با حل مشکلات درسی دانش آموزان سال سوم راهنمایی شهر تهران بوده است. بدین منظور یک فرضیه اصلی و پنج فرضیه فرعی مطرح شده اند که عبارتند از:
فرضیه اصلی تحقیق : بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم با حل مشکلات درسی دانش آموزان رابطه معنی دار وجود دارد.
فرضیات فرعی پژوهش:
بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم و ایجاد انگیزه در دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد.
بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم و میزان مطالعه دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد.
بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم و جلب توجه دانش آموزان به مطالب درسی در هنگام تدریس رابطه معنی داری وجود دارد.
بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم و فهمیدن مطالب درسی توسط دانش آموزان رابطه معنی داری وجود دارد.
بین میزان خلاقیت دبیران درس علوم و مشارکت دادن دانش آموزان در فعالیته های یادگیری رابطه معنی داری وجود دارد.
روش تحقیق در این پژوهش از نوع همبستگی است. جامعه آماری شامل کلیه دبیران و کلیه دانش آموزان پسر سوم راهنمایی شهر تهران بوده و از روش نمونه گیری خوشه ای استفاده شده است که تعداد نمونه دانش آموزان 275 نفر و تعداد نمونه معلمان 55نفر می باشد.
ابزار اندازه گیری شامل دو پرسش نامه: 1ـ سنجش شخصیت خلاق برای تعیین میزان خلاقیت دبیران، و 2ـ پرسشنامه حل مشکلات درسی دانش آموزان برای تعیین میزان حل مشکلات درسی دانش آموزان توسط دبیران درس علوم می باشد.
پس از جمع آوری اطلاعات، با استفاده از برنامه spss ابتدا اطلاعات بصورت جداول: درصد، فراوانی و میانگین تنظیم و در محدوده آمار توصیف تحلیل شد. و برای بررسی رابطه بین متغیر ملاک و پیش بین از ضریب همبستگی پیرسون استفاده شده است.
نتایج پژوهش نشان داد که فرضیات 5،4، 3، 1 تأیید شد و فرضیه فرعی 2 رد شد. بنابراین نتیجه گیری می شود که دبیران خلاق بهتر می توانند مشکلات دانش آموزان از جمله عدم انگیزه، عدم توجه، عدم مشارکت و عدم درک و فهم را حل کنند.
(346) T
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
تأملی در جایگاه و رابطه دانشگاه و صنعت
نتیجه و حاصل یک بررسی درمورد نیروهای فکری جامعه و مشخصاً دانش آموختگان دوره های عالی در حوزه مدیریت، گویای آن است که:به طورعمده علاقمندند به عنوان عضو هیئت علمی و مدرس در دانشگاهها و مراکز علمی کشور به تدریس بپردازند.جملگی براین باورند که حضور در دانشگاه مفید است ، ولیکن بخشی از آنها معتقدند که فرصت کافی برای فعالیت در مراکز دیگر را نیز دارند.بخش محدودی تمایل به استخدام تمام وقت در سازمانها را دارند و این درحالی است که بیشتر علاقمند به کارهای پروژه ای یا همکـــــاری پاره وقت با موسسه های مختلف هستند.گروه قابل توجهی از این افراد اندیشمند ، با بنگاههای صنعتی و موسسات اجرایی همکاری داشته و به کار تدریس و تحقیق و مشاوره انفرادی برای آنها مشغول می باشند.بخش قابل توجهی از این قشر در حالی که بعضاً هنوز دوره تحصیلی خود را به پایان نبرده اند، بجز دانشگاه در یک،دو و بعضاً چند مکان دیگر به ارائه خدمت اشتغال دارند.مستقل از مناسب بودن ویا نبودن این شرایط، این سوال عمده مطرح می شود که آیا نیاز و تقاضا برای آموزش و تحقیق ازسوی اشخاص حقوقی و حقیقی، بیش از ظرفیت نیروها و امکانات کشور است و درواقع نبودن توازن عرضه و تقاضا چنین شرایطی را موجب گشته است؟به نظر نمی رسد صرفاً مسئله عرضه و تقاضا در نحوه اشتغال نیروهای فکری دخیل باشد که اگر نیست پس مشکــــــل در چیست؟ و چــه مواردی را باید موردبررسی قرار داد. درواقع آنچه مهم است و تحلیل آن ضروری می نماید، مبانی و زیرساختهای اساسی است که بروز چنین شرایطی را موجب شده است.چنین پیداست که:1 - اساساً تعریف دانشگاه و مرکز علمی باید بازخوانی شود. از قرنها پیش که در اروپا بحث و نقش دانشگاه مطرح شده است، همه بر آن بودند که مسئولیت دانشگاه صرف علم آموزی نیست (که البته این بخش هم جایگاه مهمی دارد) و از دانشگاه انتظاری فراتر توقع می شود. با تعریفی متناسب و نسبتاً جامع، دانشگاه مرکزی است که دانشجو با درک محیط، به شخصیتی علمی، ممتاز و فرهیخته تبدیل می شود. اگر این تعریف درست باشد، این مهم به دست چه کسانی و در چه زمانهایی باید تحقق یابد؟ آیا می توان انتظار داشت که با وجود استادان و مدرسانی که تعهدات چندگانه ای داشته و به ناچار متعهد حضور در مکانهای دیگری نیز هستند، دانشگاه بتواند به رسالت خود جامه عمل بپوشاند؟ آیا نباید استاد و دانشجو در مکانی مطلوب و در شأن و منزلت محیط علمی در کنار هم رشد کنند و دانشجو حتی رفتار و فرهنگ شغلی و کاری و برخورد با زندگی را از استاد بیاموزد.2 - به هر حال تصور نمی رود که جامعه علمی با اصل آنچه گفته شد مخالف باشد، ولی مشکلاتی نیز وجود دارد، ازجمله اینکه اگر قرار است صنعت نیازهای خود را در ابعاد آموزش و مشاوره وتحقیق، مستقل از مراکز علمی دانشگاهی و حرفه ای تامین کند و یا در ارتباط با نیروهای علمی، با ایجاد مراکز آموزشی تحقیقاتی خاص خود، به جذب افراد پرداخته و با مراکز دانشگاهی و علمی آموزشی و مشاوره ای حـــــرفه ای رقابت کند حاصل کار چه می شود؟ مگر نباید مراکز صنعتی و تولیدی که امید فارغ التحصیلان برای حضور در این مکانها هستند با کمک به دانشگاه و یا سفارش به مراکز علمی و حرفه ای و مشاوره ای و آموزشی نیاز خود را مرتفع سازند؟ این عملکردهای مستقل که به طور عمده به لحاظ تفکر خاص مدیریتی و امکانات مالی است ممکن است در کوتاه مدت برخی مسائل و مشکلات صنعت را رفع و رجوع نماید، لیکن در مجموع پیامدهایی داردکه مهمترین آن کاستن از نقش مراکز حرفه ای علمی و دانشگاهی است.3 - در برخی حوزه ها خصوصاً علوم انسانی و مشخصاً