لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
مختصری راجع به کاشی
پخت انواع کاشی مشهد
بقراط نادری دفتر فنی حفاظت آثار باستانی «گیلان»
کاشی یکی از عناصر تزئینی بناهاست که از قرنها پیش در بنا بکار میرفته است و حتی آجرهای زیبا با لعاب فیروزهای درشوش را که اکنون در موزه لوور پاریس نگهداری می شود میتوان مثال اورد.
بعد از شروع اسلام، بناها ، بدون تزئینات کاشی، گچبری یا نقاشی ساخته و مورد استفاده قرار گرفت. در عصر سلجوقیان کاشی را میتوان به صورت معدود در بنا دید. از آن پس روز بروز بر زیبائی و تنوع آن و زئینات دیگر افزوده شد. یکی از هنرهای که در مورد کاشی بکار میرود معرق کاری است که هنری ظریف، پرکار، زیبا، که دردوران تیموری به اوج خود رسید و با شروع سلسله صفویه و بکار بردن کاشی هفت رنگی اندک اندک به علت صرف وقت فراوان و دقت زیاد برای تهیه آن کمتر در بناها بکار رفت.
کاشی از لحاظ مواد تشکیل دهنده آن دو نو است:
الف – کاشی گلی
ب – کاشی جسمی
الف : کاشی گلی : ازکاشی گلی جت تهیه کاشی فهت رنگیب و زیر رنگی استفاده میشود مواد تشکیل دهنده کاشی گلی، از خاک لای است که از رسوبات رودخانه بدست آوررده جمع آوری و به محل خت زدن حمل می کنند و سپس با مخلوط مقداری گل سرشوری ( بخاطر چسبندگی بیشتر) ورز داده و آماده می سازند. علت استفاهد از خاک لای به خاطر تیشه خوری بیشتر است ،باین معنی که این گل پس از پخت در کوره بر عکس گل رس به صورت خشک و شکننده درنمی آید و هنگام تیبشه کاری آن به جهت استفاهد در نما یا در سطوح دیگر نمی شکند و لبه آن نمی پرد.
از کاشی گلی همانطورکه گفته شد برای تهیه کاشی هفت رنگی هم استفاهد میشودو آن به این خاطر است که اگر بجای کاشی گلی از کاشی مجسمی استفاهدکنند،چون باری پخت کاشیهفت رنگی مجبورند ه مرتبه،به جهت مراحل مختلف پخت، آن را بکوره ببرند کاشی جسمی به صورت جوش درآمده و از حالت طبیعی خود خارج شده و بکار نمیاید ولی در مورد کاشی گلی این چنین نیست و هر قدر کاشی بکوره برود محکم تر و مقاومتر میشود پس از گرفتن مواد اضافی گل و لای سرشوری با اضافه نمودن آب،گل آماده میشود و در قالب هایی به ابعاد مورد نظر پر مینمایند و در محل مورد نظر وارونه می کنند تا خشک شود و پس از گذشت یکی دو روز زمانی که خشتها هنوز کاملا خشمک نشده و به اصطلاح کاشی پزها دو نم ( نه خشک و نه تر9 است با استفاده از وسیلهای چوبی بنام قالب و اکوب می کنند این قالب عبارتست از چوبی مربع شکل با طول و عرض کاشیهای مورد نظر و با قطر 4 سانتی متر و دارای دستکی که آن را بر روی خشتهای دو نم قرار داده و با زدن پتکی بر روی ذدستک آن در حقیقت سطح خشک را صاف نموده و اگر احتمالا اطراف خشت ناصافی و یا اضافی داشته باشد به وسیله کاردک مخصوصی ، از خشت جدا میسازند، بر روی دستک قالب و اکوب لاستیکی قرار میدهند تاهنگام استفاده از آن و موقع ضربه زدن باعث شکستن دستک و قالب و اکوب نشود. پس از واکوب نمودن و خشک شدن خشتها، وقت عمل لعاب دادن بر روی کاشیها فرار میرسد، ابتدا میبایست کاشی گلی را به اصطلاح خوم پز ( خام پز) نمایند یعنی قرمز رنگ ( نه کاملا پخته و نه خام) باین دلیل که اگر بخواهند کاشی را که خوم پز نشده است لعاب دهند بعلت خشک بودن سطح کاشی گلی، لعاب داده شود فوراً خشک شده و جذب کاشی میشود.
دلیل دیگر خو پز کرذدن این است که چون حرارتی را که برای پخت آجر در کوره میدهند بیشتر از حرارت مورد احتیاج پخت لعاب روی آن است ، لذا در صورت عدم خوم پز کردن لعاب روی آن به صورت جوش درآمده و از حیز انتفاع میشود.
ب : کاشی جسمی
از کاشی جسمی برای ساختن کاشی نره و کاشی معرق استفاده میشود مواد تشکیل دهنده کاشی جسمی عبارتست از :
1 – آبگینه ( شیشه)
2 – سنگ سیلیس یا سنگ چخماق که از معدن آورده شده است( بخاطر استحکام بیشتر)
3 – گل سرشوری یا گل جوراب، جهت چسبندگی بیشتر. که حتماً میبایست مقدار و درصد آنها متناسب باشد، و بدیهی است که با کم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اطلاعاتی راجع به کامپیوتر و زبانهای برنامه نویسی
نسخه اصلی Basic (که شامل symbolic instruction code begginers all purpose به معنی «کد حاوی دستورات نمادین همه منظوره مخصوص نوآموزان» در کالج دارتموت در سال 1964 به عنوان زبانی آموزشی ابداع گشت.یادگیری و طریقه استفاده از سایر زبانهایی که تا آن زمان وجود داشتند- از جمله اسمبلی، فرترن و کوبول- بسیار مشکل تر بود و برای دانشجویان مبتدی علوم کامپیوتر مناسب نبود.
زبان کامپیوتری چیست؟گاهی اوقات ممکن است مفهومی که ما از «زبان برنامه نویسی» در ذهن داریم با آنچه دیگران می دانند، فرق کند. لذا برای اطمینان از اینکه همه یک جور فکر می کنند برخی مفاهیم کامپیوتری از جمله زبانها را قبل از شروع بیسیک مرور خواهیم کرد.
کامپیوتر ابزاری است که محاسبات عددی را انجام می دهد و یا علایم مربوط به مجموعه مشخصی از قوانین دستکاری می کند. قوانین به صورت برنامه وارد کامپیوتر می شوند. برنامه لیستی از دستورات و داده هایی است که کامپیوتر می تواند انها را تفسیر و اجرا نماید. هر خط درون برنامه معمولا یک حکم (statement) نامیده می شود؛ هر حکم دستورالعملی را به کامپیوتر منتقل می سازد (مثلا:دو مقدار مشخص را با هم جمع کن و حاصل را ذخیره نما).
ممکن است دستورالعملی را به کامپیوترهای مدرن، هم رقمی و هم دودویی هستند.بدین معنی که اطلاعات ذخیره شده درون آنها خواه دستورالعمل باشد و خواه داده، به صورت مقادیر گسسته کمیت دار(ارقام) هستند که در مبنای 2 یا نمادگذاری دودویی ذخیره می شوند.(مثلا: در دودویی عدد 5 به صورت 101 در می آید). در واقع کامپیوتر قادر به درک رشته های بزرگی از یک و صفر می باشد. یک کد ثابت فرمان می دهد که چطور این رشته ارقام دودویی باید تفسیر گردند.
مفسر بیسیک
در چند پاراگراف قبلی ذکر کردیم که بیسیک فاقد یک یا دو مرحله لازم در سایر زبانها برای اجرای برنامه ها می باشد. حال زمان آن رسیده تا منظور خود را از این حرف بیان داریم.
به یاد آورید که متذکر شدیم برای اینکه کامپیوتر بتواند مستقیما برنامه ای را اجرا کند، دستورات برنامه باید به صورت صفر و یک های زبان ماشین باشد که زبانی مشکل برای نوشتن برنامه است. اگر برنامه ای را به دیگر زبانها بنویسیم، دستورات برنامه خود ابتدا باید توسط برنامه ای دیگر به زبان ماشین ترجمه گردند(این مرحله ویژه ای است که در بالا ذکر کردیم). در اکثر حالات، قبل از اینکه برنامه اجرا شود، کل آن ترجمه می گردد. اما در بیسیک این طور نیست. برنامه بیسیک تفسیر می گردد و برای تفسیر هر چیز به یک مفسر احتیاج است.
مفسر برنامه ای با دستورات زبان ماشین است که جهت درک و اجرای دستورات در زبانی دیگری مانند بیسیک نوشته می شود. هنگامی که کامپیوتر برنامه ای به زبان بیسیک استاندارد را اجرا می کند در حقیقت برنامه دیگر را اجرا می نماید که در هر زمان یک دستور بیسیک از برنامه اول را می خواند و بر اساس آن عملی را انجام می دهد. زبانی که بدین شیوه اجرا می شود، زبان تفسیری نامیده می شود.
یکی از اشکالات زبان تفسیری آن است که کامپیوتر با هر بار برخورد با یک دستور باید آن را بخواند و مجددا ترجمه نماید-- حتی اگر در یک حلقه هزاران بار با یک دستور رویرو شود! این دوباره کاری تفسیر وقت زیادی تلف می کند.
در Q basic این امر تغییر یافته است. این بدان مفهوم است که قبل از اجرای برنامه توسط کامپیوتر یک بار کل برنامه به زبان ماشین ترجمه می گردد. برنامه ای که عمل ترجمه را انجام می دهد، مترجم (کامپایلر) نامیده می شود.
مترجم Qbasic برنامه ای (در حقیقت زیربرنامه ای همراه Qbasic) است که دستورات برنامه به زبان بیسیک را خوانده و آنها را درک می نماید، بر اساس قواعدی مشخص آنها را چک می کند تا خطا نداشته باشند، و سپس انها را به زبان ماشین ترجمه می کند. کامپایلر تنها لازم است هر دستور را یک بار ترجمه کند، لذا بدین سبب کارآیی آن از مفسر بیشتر است. کامپایلر تنها لازم است هر دستور را یک بار ترجمه کند، لذا بدین سبب کارآیی آن از مفسر بیشتر است. کامپالر دستوراتی که ترجمه می نماید را اجرا نمی کند؛ این برنامه تنها مجموعه ای از دستورات زبان ماشین تولید می کند که کامپیوتر می تواند مستقیما و به سرعت وظیفه برنامه بیسیک مورد نظر را انجام دهد. دو ویژگی برجسته Qbasic سرعت و کارآیی آن به علت ترجمه کردن (کامپایل) برنامه ها می باشد.
همچنین در بسیک استاندارد تنها در زمانی که برنامه اجرا می گردد خطاها مشخص می گردند و لذا خطاها بعد از چندین بار اجرا برطرف خواهند گشت(در بعضی مواقع برخی از خطاها مطمئنا اتفاق نخواهد افتاد). از طرف دیگر ویرایشگر مترجم Qbasic، کل برنامه را پویش می کند و بسیاری از خطاها را پیش از اجرا مشخص می کنند. این امر سبب صرفه جویی در زمان و کاهش دردسرهای ناشی از رفع خطاها می شود.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 58
آموزش و مطالب کلی راجع به میکرو کنترلر
آشنایی با دستگاه اسیلوسکوپ
معرفی پورت موازی
میکروپروسسور به عنوان قلب یک کامپیوتر
مختصری بر تاریخچه ی ریزپردازنده ها
چرا میکروکنترلر؟
بررسی انواع حافظه ها
آشنایی با پورت سریال
مفهوم فرکانس ساعت پردازنده
همه چیز در باره بایوس کامپیوترتان
در این قسمت قصد داریم یک دوره کوتاه و ساده از کار با اساسی ترین وسایل تولید و اندازه گیری سیگنال های الکتریکی ارایه کنیم. سعی کردیم که توضیحات به زبانی ساده بیان شود .
یک راهنمای قدم به قدم استفاده از اسکوپ نیز در انتهای مطالب قرار دادیم تا مورد استفاده سریع شما قرار گیر
1- اسیلوسکوپ (oscilloscope)
اصولا کلمه oscilloscope به معنی نوسان نما یا نوسان سنج است و این وسیله برای نمایش دوبعدی سیگنال های متغیر با زمان است. که محور افقی نمایش زمان و محور عمودی محور اختلاف ولتاژ بین دو نقطه از مدار است. پس اسیلوسکوپ فقط توانایی نمایش ولتاژ رو داره و وسیله ای صرفا برای اندازه گیری است و یک اسکوپ ایده آل نباید هیچ تاثیری بر روی سیگنال ورودی داشته باشه و فقط اون رو نمایش بده.
2- تنظیمات پایه
اگرچه کلیدهای کنترلی اسکوپ های مختلف کمی با هم فرق می کنه ولی در مجموع در اسکوپ های آنالوگ یک سری کلید های اساسی وجود داره که اگرچه در ظاهر تفاوت هایی وجود داره ولی در نهایت وظیفه ی اونا در مدل های مختلف یکیه و در شکل زیر یکی از ساده ترین مدل ها رو می بینید. این شکل به چهار قسمت مختلف تقسیم شده که سه قسمت مهم اون نامگذاری شده که در زیر توضیح اون ها رو می بینید.
a. انتخاب و ضعیت عمودی (کلید Vertical MODE در مرز مشترک قسمت 2 و 3)
بسته به این که بخواهیم از کدوم یک از ورودی های اسکوپ استفاده کنیم می تونیم کلید MODE رو تنظیم کنیم که به ترتیب از بالا به پایین اسکوپ، روی صفحه نمایش، کانال یک، کانال دو، دو موج را
همزمان و در وضعیت ADD، جمع ریاضی دو موج را نشان خواهد داد.
توجه1: بعضی از اسکوپ ها بجای کلید DUAL دو کلید دیگر به نام های ALT و CHOP دارند که هر دوی اون ها هم دو موج رو همزمان نمایش می دن اما تفاوت ALT و CHOP در اینه که ALT یک دوره تناوب از یک موج رو به طور کامل و بسیار سریع نمایش میده و بعد موج کانال دیگه رو. اما این تغییر انقدر سریع انجام میشه که ما اون رو حس نمی کنیم. اما وضعیت CHOP به صورت انتخابی بریده هایی از یک موج و بریده هایی ازیک موج دیگه رو هم زمان نشون میده که ممکنه شکل موج در فرکانس های پایین با نقطه هایی خالی نشون داده بشه.
توجه2:(MODE X-Y) در بعضی از اسکوپ ها دکمه ی تغییر وضعیت به X-Y در کنار همین دکمه های Vertical mode قرار داره و در بعضی در قسمت تریگر و برخی در قسمت های دیگه مثلا کلید MODE (نه Vertical MODE مثل چیزی که در بالا توضیح داده شد). اما چیزی که مهمه اینه که این وضعیت برای حذف بین دو کانال استفاده میشه و درواقع اونچه بر روی اسکوپ نشون داده میشه، مشخصه ی انتقالی بین دو نقطه است که محور عمودی معرف تغییرات کانال A و محور افقی نمایش تغییرات کانال B است.
b.کنترل زمان
همون طور که در شکل قسمت 1 می بینید صفحه نمایش (CRT) اسکوپ با واحدهایی مدرج شده که در مورد زمان برای پیدا کردن فرکانس موج استفاده می شه به این شکل که فرض کنیم یک موج به ورودی اسکوپ وارد شده(منبع اش می تونه مثلا یک سیگنال ژنراتور یا یک ترانس باشه که توضیح داده خواهد شد) و ما می خواهیم فرکانس اش رو پیدا کنیم. اول باید سوییچ Sweep time/Div رو به صورتی تنظیم کنیم که یک موج ثابت با حداقل یک دوره ی تناوب بر روی صفحه مشخص بشه، بعد از اون عددی رو که سوییچ روی اونه در واحد اون قسمت ضرب کنیم و به این ترتیب دوره ی تناوب یا پریود موج به دست می یاد که با معکوس کردن اون می تونیم فرکانس اش رو به دست بیاریم. مثلا فرض کنیم در مورد موج بالا اگه سوییچ time/div(بخونید تایم دیویژن) روی عدد 5 در قسمت ms باشه، نشون می ده که هر واحد افقی ما 5 میلی ثانیه رو نشون می ده و از اون جایی که موج ما در یک دوره ی تناوب در امتداد 4 خونه قرار گرفته، پس 4 تا 5 میلی ثانیه که 20 میلی ثانیه(یا 0.02 ثانیه) است دوره ی تناوب این موجه و در نتیجه فرکانس اون 0.02/1 یا پنجاه هرتزه که مثلا می تونه خروجی یه ترانس از برق شهری باشه.
c.کنترل ولتاژ یا دامنه
کنترل دامنه یا روش خوندن دامنه ی موج دقیقا مثل روش خوندن زمانه با این تفاوت که باید واحد های عمودی در Volt/Div (بخونید ولت دیویژن) ضرب بشه. مثلا در مورد موج بالا اگه بخواهیم ولتاژ P-P (پیک تو پیک یا از قله تا قله) رو اندازه بگیریم.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 40
مختصری راجع به ماشینهای acوdc
ماشین سنکرون همواره یکی از مهمترین عناصر شبکه قدرت بوده و نقش کلیدی در تولید انرژی الکتریکی و کاربردهای خاص دیگر ایفاء کرده است.
تاریخچه وساختار
ماشین سنکرون همواره یکی از مهمترین عناصر شبکه قدرت بوده و نقش کلیدی در تولید انرژی الکتریکی و کاربردهای خاص دیگر ایفاء کرده است.
ژنراتور سنکرون تاریخچهای بیش از صد سال دارد. اولین تحولات ژنراتور سنکرون در دهه ۱۸۸۰ رخ داد. در نمونههای اولیه مانند ماشین جریان مستقیم، روی آرمیچر گردان یک یا دو جفت سیمپیچ وجود داشت که انتهای آنها به حلقههای لغزان متصل میشد و قطبهای ثابت روی استاتور، میدان تحریک را تامین میکردند. به این طرح اصطلاحاً قطب خارجی میگفتند. در سالهای بعد نمونه دیگری که در آن محل قرار گرفتن میدان و آرمیچر جابجا شده بود مورد توجه قرار گرفت. این نمونه که شکل اولیه ژنراتور سنکرون بود، تحت عنوان ژنراتور قطب داخلی شناخته و جایگاه مناسبی در صنعتبرق پیدا کرد. شکلهای مختلفی از قطبهای مغناطیسی و سیمپیچهای میدان روی رتور استفاده شد، در حالی که سیمپیچی استاتور، تکفاز یا سهفاز بود. محققان بزودی دریافتند که حالت بهینه از ترکیب سه جریان متناوب با اختلاف فاز نسبت به هم بدست میآید. استاتور از سه جفت سیمپیچ تشکیل شده بود که در یک طرف به نقطه اتصال ستاره و در طرف دیگر به خط انتقال متصل بودند. هاسلواندر اولین ژنراتور سنکرون سه فاز را در سال ۱۸۸۷ ساخت که توانی در حدود ۸/۲ کیلووات را در سرعت ۹۶۰ دور بر دقیقه (فرکانس ۳۲ هرتز) تولید میکرد. این ماشین دارای آرمیچر سه فاز ثابت و رتور سیمپیچی شده چهار قطبی بود که میدان تحریک لازم را تامین میکرد. این ژنراتور برای تامین بارهای محلی مورد استفاده قرار میگرفت. در سال ۱۸۹۱ برای اولین بار ترکیب ژنراتور و خط بلند انتقال به منظور تامین بارهای دوردست با موفقیت تست شد. انرژی الکتریکی تولیدی این ژنراتور توسط یک خط انتقال سه فاز از لافن به نمایشگاه بینالمللی فرانکفورت در فاصله ۱۷۵ کیلومتری منتقل میشد. ولتاژ فاز به فاز ۹۵ ولت، جریان فاز ۱۴۰۰ آمپر و فرکانس نامی ۴۰ هرتز بود. رتور این ژنراتور که برای سرعت ۱۵۰ دور بر دقیقه طراحی شده بود، ۳۲ قطب داشت. قطر آن ۱۷۵۲ میلیمتر و طول موثر آن ۳۸۰ میلیمتر بود. جریان تحریک توسط یک ماشین جریان مستقیم تامین میشد. استاتور آن ۹۶ شیار داشت که در هر شیار یک میله مسی به قطر ۲۹ میلیمتر قرار میگرفت. از آنجا که اثر پوستی تا آن زمان شناخته نشده بود، سیمپیچی استاتور متشکل از یک میله برای هر قطب / فاز بود. بازده این ژنراتور ۵/۹۶% بود که در مقایسه با تکنولوژی آن زمان بسیار عالی مینمود. طراحی و ساخت این ژنراتور را چارلز براون انجام داد. در آغاز، اکثر ژنراتورهای سنکرون برای اتصال به توربینهای آبی طراحی میشدند، اما بعد از ساخت توربینهای بخار قدرتمند، نیاز به توربوژنراتورهای سازگار با سرعت بالا احساس شد. در پاسخ به این نیاز اولین توربورتور در یکی از زمینههای مهم در بحث ژنراتورهای سنکرن، سیستم عایقی است. مواد عایقی اولیه مورد استفاده مواد طبیعی مانند فیبرها، سلولز، ابریشم، کتان، پشم و دیگر الیاف طبیعی بودند. همچنین رزینهای طبیعی بدست آمده از گیاهان و ترکیبات نفت خام برای ساخت مواد عایقی مورد استفاده قرارمیگرفتند. در سال ۱۹۰۸ تحقیقات روی عایقهای مصنوعی توسط دکتر بایکلند آغاز شد. در طول جنگ جهانی اولی رزینهای آسفالتی که بیتومن نامیده میشدند، برای اولین بار همراه با قطعات میکا جهت عایق شیار در سیمپیچهای استاتور توربوژنراتورها مورد استفاده قرار گرفتند. این قطعات در هر دو طرف، با کاغذ سلولز مرغوب احاطه میشدند. در این روش سیمپیچهای استاتور ابتدا با نوارهای سلولز و سپس با دو لایه نوار کتان پوشیده میشدند. سیمپیچها در محفظهای حرارت میدیدند و سپس تحت خلا قرار میگرفتند. بعد از چند ساعت عایق خشک و متخلخل حاصل میشد. سپس تحت خلا، حجم زیادی از قیر داغ روی سیمپیچها ریخته میشد. در ادامه محفظه با گاز نیتروژن خشک با فشار ۵۵۰ کیلو پاسکال پر و پس از چند ساعت گاز نیتروژن تخلیه و سیمپیچها در دمای محیط خنک و سفت میشدند. این فرآیند وی پیآی نامیده میشد. در اواخر دهه ۱۹۴۰ کمپانی جنرال الکتریک به منظور بهبود سیستم عایق سیمپیچی استاتور ترکیبات اپوکسی را برگزید. در نتیجه این تحقیقات، یک سیستم به اصطلاح رزین ریچ عرضه شد که در آن رزین در نوارها و یا وارنیش مورد استفاده بین لایهها قرار میگرفت. در دهههای ۱۹۴۰ تا ۱۹۶۰ همراه با افزایش ظرفیت ژنراتورها و در نتیجه افزایش استرسهای حرارتی، تعداد خطاهای عایقی به طرز چشمگیری افزایش یافت. پس از بررسی مشخص شد علت اکثر این خطاها بروز پدیده جدا شدن نوار یا ترک خوردن آن است. این پدیده به علت انبساط و انقباض ناهماهنگ هادی مسی و هسته آهنی به وجود میآمد. برای حل این مشکل بعد از جنگ جهانی دوم محققان شرکت وستینگهاوس کار آزمایشگاهی را بر روی پلیاسترهای جدید آغاز کرده و سیستمی با نام تجاری ترمالاستیک عرضه کردند. نسل بعدی عایقها که در نیمه اول دهه ۱۹۵۰ مورد استفاده قرار گرفتند، کاغذهای فایبرگلاس بودند. در ادامه در سال ۱۹۵۵ یک نوع عایق مقاوم در برابر تخلیه جزیی از ترکیب ۵۰ درصد رشتههای فایبرگلاس و ۵۰ درصد رشتههای PET بدست آمد که روی هادی پوشانده میشد و سپس با حرارت دادن در کورههای مخصوص، PET ذوب شده و روی فایبرگلاس را میپوشاند. این عایق بسته به نیاز به صورت یک یا چند لایه مورد استفاده قرار میگرفت. عایق مذکور با نام عمومی پلیگلاس و نام تجاری داگلاس وارد بازار شد. مهمترین استرسهای وارد بر عایق استرسهای حرارتی است. بنابراین سیستمهای عایقی همواره در ارتباط
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
اطلاعاتی راجع به کامپیوتر و زبانهای برنامه نویسی
نسخه اصلی Basic (که شامل symbolic instruction code begginers all purpose به معنی «کد حاوی دستورات نمادین همه منظوره مخصوص نوآموزان» در کالج دارتموت در سال 1964 به عنوان زبانی آموزشی ابداع گشت.یادگیری و طریقه استفاده از سایر زبانهایی که تا آن زمان وجود داشتند- از جمله اسمبلی، فرترن و کوبول- بسیار مشکل تر بود و برای دانشجویان مبتدی علوم کامپیوتر مناسب نبود.
زبان کامپیوتری چیست؟گاهی اوقات ممکن است مفهومی که ما از «زبان برنامه نویسی» در ذهن داریم با آنچه دیگران می دانند، فرق کند. لذا برای اطمینان از اینکه همه یک جور فکر می کنند برخی مفاهیم کامپیوتری از جمله زبانها را قبل از شروع بیسیک مرور خواهیم کرد.
کامپیوتر ابزاری است که محاسبات عددی را انجام می دهد و یا علایم مربوط به مجموعه مشخصی از قوانین دستکاری می کند. قوانین به صورت برنامه وارد کامپیوتر می شوند. برنامه لیستی از دستورات و داده هایی است که کامپیوتر می تواند انها را تفسیر و اجرا نماید. هر خط درون برنامه معمولا یک حکم (statement) نامیده می شود؛ هر حکم دستورالعملی را به کامپیوتر منتقل می سازد (مثلا:دو مقدار مشخص را با هم جمع کن و حاصل را ذخیره نما).
ممکن است دستورالعملی را به کامپیوترهای مدرن، هم رقمی و هم دودویی هستند.بدین معنی که اطلاعات ذخیره شده درون آنها خواه دستورالعمل باشد و خواه داده، به صورت مقادیر گسسته کمیت دار(ارقام) هستند که در مبنای 2 یا نمادگذاری دودویی ذخیره می شوند.(مثلا: در دودویی عدد 5 به صورت 101 در می آید). در واقع کامپیوتر قادر به درک رشته های بزرگی از یک و صفر می باشد. یک کد ثابت فرمان می دهد که چطور این رشته ارقام دودویی باید تفسیر گردند.
مفسر بیسیک
در چند پاراگراف قبلی ذکر کردیم که بیسیک فاقد یک یا دو مرحله لازم در سایر زبانها برای اجرای برنامه ها می باشد. حال زمان آن رسیده تا منظور خود را از این حرف بیان داریم.
به یاد آورید که متذکر شدیم برای اینکه کامپیوتر بتواند مستقیما برنامه ای را اجرا کند، دستورات برنامه باید به صورت صفر و یک های زبان ماشین باشد که زبانی مشکل برای نوشتن برنامه است. اگر برنامه ای را به دیگر زبانها بنویسیم، دستورات برنامه خود ابتدا باید توسط برنامه ای دیگر به زبان ماشین ترجمه گردند(این مرحله ویژه ای است که در بالا ذکر کردیم). در اکثر حالات، قبل از اینکه برنامه اجرا شود، کل آن ترجمه می گردد. اما در بیسیک این طور نیست. برنامه بیسیک تفسیر می گردد و برای تفسیر هر چیز به یک مفسر احتیاج است.
مفسر برنامه ای با دستورات زبان ماشین است که جهت درک و اجرای دستورات در زبانی دیگری مانند بیسیک نوشته می شود. هنگامی که کامپیوتر برنامه ای به زبان بیسیک استاندارد را اجرا می کند در حقیقت برنامه دیگر را اجرا می نماید که در هر زمان یک دستور بیسیک از برنامه اول را می خواند و بر اساس آن عملی را انجام می دهد. زبانی که بدین شیوه اجرا می شود، زبان تفسیری نامیده می شود.
یکی از اشکالات زبان تفسیری آن است که کامپیوتر با هر بار برخورد با یک دستور باید آن را بخواند و مجددا ترجمه نماید-- حتی اگر در یک حلقه هزاران بار با یک دستور رویرو شود! این دوباره کاری تفسیر وقت زیادی تلف می کند.
در Q basic این امر تغییر یافته است. این بدان مفهوم است که قبل از اجرای برنامه توسط کامپیوتر یک بار کل برنامه به زبان ماشین ترجمه می گردد. برنامه ای که عمل ترجمه را انجام می دهد، مترجم (کامپایلر) نامیده می شود.
مترجم Qbasic برنامه ای (در حقیقت زیربرنامه ای همراه Qbasic) است که دستورات برنامه به زبان بیسیک را خوانده و آنها را درک می نماید، بر اساس قواعدی مشخص آنها را چک می کند تا خطا نداشته باشند، و سپس انها را به زبان ماشین ترجمه می کند. کامپایلر تنها لازم است هر دستور را یک بار ترجمه کند، لذا بدین سبب کارآیی آن از مفسر بیشتر است. کامپایلر تنها لازم است هر دستور را یک بار ترجمه کند، لذا بدین سبب کارآیی آن از مفسر بیشتر است. کامپالر دستوراتی که ترجمه می نماید را اجرا نمی کند؛ این برنامه تنها مجموعه ای از دستورات زبان ماشین تولید می کند که کامپیوتر می تواند مستقیما و به سرعت وظیفه برنامه بیسیک مورد نظر را انجام دهد. دو ویژگی برجسته Qbasic سرعت و کارآیی آن به علت ترجمه کردن (کامپایل) برنامه ها می باشد.
همچنین در بسیک استاندارد تنها در زمانی که برنامه اجرا می گردد خطاها مشخص می گردند و لذا خطاها بعد از چندین بار اجرا برطرف خواهند گشت(در بعضی مواقع برخی از خطاها مطمئنا اتفاق نخواهد افتاد). از طرف دیگر ویرایشگر مترجم Qbasic، کل برنامه را پویش می کند و بسیاری از خطاها را پیش از اجرا مشخص می کنند. این امر سبب صرفه جویی در زمان و کاهش دردسرهای ناشی از رفع خطاها می شود.