لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 36 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روند تکاملی روانشناسی ورزش :
مانند پیدایش بسیاری از (( علوم رفتاری )) ریشه مطالعه علمی روانشناسـی ورزش ، به قرن بیستم بر می گـردد در بین سال های آخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم بود که اولین مجموعه مطالعات علمی جنبه های (( روانشناختی ورزش )) چاپ شد. با این همه این مجموعه برجسته مطالعات علمی، منجر به مطالعات (( سیستماتیک )) روانشناس ورزش نشد، تا اینکـه (( کولمن ر. گریفت )) که روانشـناس تربیتی بود دو کتاب در زمینه (( روانشناسی ورزش )) و (( مربیگری ))1 در اواخر ( 1920 ) به چاپ رسانید .
متاسـفانه بعد از دوران (( گریفت )) روانشناسی ورزش ، رشد و ترقی نکـرده تا سال ( 1965 ) که روانشناسی ورزش ، کـار رسمـی خود را از طریق اولیـن کنگره بین الملـلـی روانشناسی ورزش2 ـ که در روم ایتالیـا برگزار شد ـ آغاز نمود . (( کنگره رم تا مطالعات علمی ، میتینگ ها ، کنگره ها و تعلیم جنـبه های گوناگون ورزش، در اغلب کلاس های دانشکده ها تا سال ( 1970 ) فاصله زمانی کوتاهی بود .
اما قبل از آنکـه نظری به زمینه تاریخـی روانشـناسی ورزش داشتـه باشیم باید به این سوالات جواب بدهیم ، چرا خود را به زحمـت اندازیم ؟ از بررسـی تاریخچه و تحـول روانشناسی ورزش چه چیزی یاد می گیریم ؟ ابتدا جالب خواهد بود و کارهای کسـانی را که در این زمینه پیش قدم بوده اند مطالعه کنیم وبدانیم چه جنبه هایی ازروانشناسی ورزش علاقـه آن ها را بر انگیخـته است . بعلاوه روانشناسان معاصر به محققـان قبلی مدیـون هستند و دست کـم ، کـاری کـه جهـت نشـان دادن احتـرام خودشـان بـه ایـن داوطلـبان و پیش قدمان می توانند انجام دهند این است که بدانند آن ها چه کسـانی هستند و چه کار هایی در ایـن زمینه انجام داده اند ، دوم اینکـه شخص مطالـعه کننده با بررسـی این تحقیقات ( بطور مثال تجربه (( تـریـپـلـت )) ) و مخصـوصـاً نوشتـه های (( گریفت )) چیز های زیـادی در مـورد فرایـند روانشناسی ورزش یاد می گیرد (( گریفت )) نظریـه هایی ارایه داده است که هر زمانی می تواند به فرضیه های تجربی تبدیل شود .
اما بسیاری از موضـوعاتی که توسط (( گریفت )) بحث شده از نظر روانشناسـان معاصر دوره مانده است ، شاید بخاطر آن است که اغلب آن ها اصلاً نمی دانند که شخصی به نام (( گریفت )) وجود داشتـه است . خلاصـه مطالعات اولیـه ، برای تقـویت یافته های روانشـناسان معاصـر ، می تواند مورد استفاده قبلـی ، می تواند بعنوان هستـه اصـلی تحقیقات تجربی مورد استفاده قرار گیرد .
اولین آزمایش در زمینه روانشناسی ورزش :
نخسـتین آزمایش علمی ، در سال ( 1898 ) به وسیـله (( تریپلت )) انتشار یافت .
پیش از اینکـه (( تریپلت )) نـتایـج مطالعه اش را انتشـار دهد . (( فیـتز )) مقـاله ای را منتشـر کرد که در آن طرح و ساختمان دسـتگاه نشان دهنده واکنش سریع و داده های تجربـی را در مورد تفـاوت های فردی ، برای انجام کـار های مورد نیـاز سرعت انتـقال و صحت شرح داد .
هر چند که این حداقل زمان ممکن مربوط به ارایه پاسخ به محرک توسط آزمودنی را می توان به صورت مناسب تری بعنوان ، (( تحقیق یادگیری حرکتی )) نامید تا اینکـه تحقیـق روانشـناسی ورزش نام گذاشت . به همان ترتیب به مقاله ( 1897 ) (( فیتز )) تحـت عنـوان (( بازی بعنـوان عامـل پیـش رفـت )) علـی رغـم اینکـه دارای ایـده ها و دیدگاه های جالبی در رابطه با بازی ، آموزش و پیـش رفـت بشری می باشد ، به سختی می توان در زمینه روانشناسی ورزش نقشی داد .
زمینه ساز بودن (( تریپـلت )) نه تنها به علت اولیـن مطالعه صـورت گرفته در ایـن زمینه بوده ، بلکـه به علت طرح خوب و گسـترده آن نیز می تواند خط شکن ایـن زمینه نو به حساب آید .
مقاله ، در شکل چاپ شده اش از ( 26 ) صفحه تجاوز نکرد و از دو قسمت عمده و با هدف شرح دادن موضوع گام برداشتن ورقابت، تشکیل شده بود .اوابتدا گزارش های رسمی دوچـرخـه سـواری را در مـورد سه نوع مسـابقه حرفـه ای مورد بررسـی قـرار داد :
مسابقه تدوین گام زدن در مقابل وقت نگه داشتن ، مسابقه همره با گام برداشتن در برابر وقت نگه داشتن و مسابقه گام برداشتن یا مسابقه واقعی ، نتایج نشان داد کـه مسابقـات همره با گام برداشتن از لحاظ زمانی سریـع تر از مسابقات بـدون گام بوده است ؛ یعنـی ، 25 % سریـع تر از نـوع اول بوده است . علـی رغـم اینکـه (( تریـپـلت )) دانشـمند دقیقـی بوده ، از خود می پرسیـد که تفـاوت پیدا شـده در بیـن ایـن دو نـوع مسابقه ، همراه با گام برداری و بدون گام برداری ، ناشـی از گـام برداری بوده یا ناشـی از فردی که در مسابقـه شرکـت داشتـه است . برای بافتـن جواب ایـن سوال او هفـت فرضـیه را برای توجیه مسالـه فوق ( هفت تئـوری : کشـش ، حفاظ ، تشویـق ، تشویـق ذهنی ، تلقین (( هیپنوتیزمی )) غیر ارادی و عوامل (( دینامیـکی )) ) پیش کشید . تئـوری اخیر را ثابت نموده است و برای اثبات ارزش واقعـی آن آزمایشگاهی را طراحی کرد .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
روانشناسى در قرآن جنبه کشف روانشناسى در فلسفه قرآن تابع قوانین زیر است کهچیزى جز بسط دادن همان حقیقتى که در آغاز بیان کردیم نیست:1 - روان، چنانچه دو گروه تندرو از فلاسفه پنداشتهاند نه شمشنقره است و نه صخره سیاه، بلکه حد وسط میان این دوست.2 - از همین رو جوانب منفى و مثبت انسان در کنار هم قرار دارندوهیچ نیرویى از خارج آن دو را بر انسان تحمیل نمىکند و تنهاخداست که خیر را بدو عطا مىکند و گاهى تقوا را در اختیار اومىنهد.3 - نخستین خطاى فلاسفه از این جا ناشى مىشود که پیشاپیشگمان کردهاند نفسى که تابع خیر است نمىتواند منبع شر باشدوعکس آن را نیز صادق مىدانند غافل از آن که طبیعت شرور نفس باعطاى خیر از سوى خدا منافاتى ندارد چنانچه طبیعت انسان مرگاست ولى خدا حیات را بدو عطا فرموده است و ذات او عدم استوخداوند به او هستى و وجود عطا فرموده و به همین ترتیب.4 - از همین رو انگیزههاى طبیعى به همان قوّت عوامل فرهنگىحق و واقعى است، پس تعصّب در کنار ایثار و شهوت در کنارپاکدامنى و ریا در کنار اخلاص همگى امور واقعى هستند که مورداعتراف و اقرار مىباشند.5 - تربیت، اخلاق و کیفرها و فشارها تماماً امور ضرورى هستندزیرا جنبه مثبت انسان را علیه جنبه منفى او یارى مىرساند، البتّه پساز اقرار به واقعیّت حالتهاى تجاوز گرانه در نفس بشرى و تأثیر عواملوراثتى و هوا و هوس و مشکلات زندگى که او را به سوى جوانبمنفى رانده است.این موارد پنجگانه براى تمرکز انقلابى فکرى است که همان قاعدهدوگانگى در پدیدهها هستى و نفس بشرى است، قاعدهاى که فلاسفهقدیم و جدید در آن دستخوش خطا شدهاند و قرآن این چنین انسانهارا به سوى آن هدایت مىکند:)وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا * فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا * قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا *وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا * کَذَّبَتْ ثَمُودُ بِطَغْوَاهَا * إِذِ انبَعَثَ أَشْقَاهَا * فَقَالَلَهُمْ رَسُولُ اللَّهِ نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْیَاهَا * فَکَذَّبُوهُ فَعَقَرُوهَا فَدَمْدَمَ عَلَیْهِمْ رَبُّهُمبِذَنبِهِمْ فَسَوَّاهَا(109))."سوگند به نفس و آن که نیکویش بیافریده، سپس بدیها و پرهیزگاریهایشرا به او الهام کرده که هر که در پاکى آن کوشید رستگار شد و هر که در پلیدیشفرو پوشید نومید گردید، قوم ثمود از روى سرکشى تکذیب کردند آن گاه کهشقىترینشان برخاست، پیامبر خدا به آنها گفت: ماده شتر خدا را سیرابکنید، تکذیبش کردند و شتر را پى کردند، پس پروردگارشان به سبب گناهشانبر سرشان عذاب آورد و با خاک یکسانشان ساخت."نفس خود، تبهکارى را مىشناسد و مىداند که چگونه در آن باقىبماند یا از ضایعات آن رهایى یابد ولى گاهى به تزکیه و گاهى به تقلّبو دورویى روى مىآورد ولى به هر طرف که روى آورد برخاسته ازنیرویى است که در جان او ریشه دوانده است. مردم "ثمود" هنگامىکه گمراهى را برگزیدند با نیروى سرکششان آن را انتخاب کردند و دربرابر نعمتها سرکشى کردند و سرکشى در برابر نعمتها حقیقتى استکه از سوى اسلام به عنوان یک سنّت اجتماعى مورد اعتراف و اقراراست و از سوى دیگر ثمود را محکوم مىکند، زیرا این گروهمىتوانستند از قید و بندهاى این سنّت اجتماعى رهایى یابند و بهنداى رسولشان پاسخ دهند لذا رستگار نشدند و خدایشان بر آنهاعذاب نازل کرد و با خاک یکسانشان نمود. عقوبت، خود در اسلامبرخاسته از تشخیص است، زیرا اگر عقیده نمىداشتیم که قوم ثموداین توانایى را داشتهاند که در برابر سنّتهاى هستى طغیان کنند دیگرکیفر و حتّى محکوم کردن وجهى نمىداشت.بدور از تفسیر پدیدههاى روانى به دوگانگى )ذات + موهبت( درفلسفههایى یک سونگر فرو خواهیم رفت که نمىتواند تکامل را دراختیار وجود آدمى بگذارد و بیشتر این گونه فلسفهها انسان را درگزینش رفتار نیک و پسندیده از آزادیش دور مىسازد، مثلاً:الف - داروین. مسألهپیشرفت بشر را تا حدّ بسیارىطبیعى مىداندو مبارزه براى "وجود" داشتن را تنها وسیله به سوى پیشرفت طبیعىبه شمار مىآورد و سپس میان شرور و انسان ارتباط برقرار مىکند تاجایى که تقریباً این شرور را تقدیس مىکند و نظریه گناه نخستین را درمسیحیت منعکس مىسازد و سرى را فاش نکردهایم اگر بگوییم برپاکردن دانش نو که با انسانشناسى درارتباط مىباشد بر نظریه دارویناستوار است آن هم نه فقط در اصالت شر در آدمى، بلکه در تلقّىمبارزه براى بقا به عنوان تنها وسیله براى پیشرفت انسان.ب - فروید. ویژگى تجاوزگرى را "طبیعت انسان" مىداند و درویژگى رحمت خود را کاملاً به نادانى مىزند و این چنین سخن بهتندروى مىزند که: "مانع شدن از تجاوز گرى همگان عملى غیرصحیح است."ج - گروه مقابل نیز تندروى کرده و هیچ شرى را در انسان، اصیلنمىدانند و معتقدند که طبیعت انسان به هیچ خطایى جز خطاىاصلى که جامعه علیه او مرتکب شده دست نیازیده است که"روسو"، "کانت"، "گوته" و دیگران چنین نظریهاى دارند.نتیجه اعتقاد به اصالت گناه )و نه فضیلت( نومیدى از اصلاحانسان و حتّى تبدیل ارزشها تا به آن جاست که رذالت، فضیلتشمرده مىشود و نتیجه نظریه عکس، آن است که همه خطاهاىانسان به ترتیب نسبت داده مىشود و از عوامل متضادّ ذات بشر و درنتیجه عدم واقعیّت ذات بشر غفلت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 38
جمهوری اسلامی ایران
وزارت آموزش و پرورش خراسان رضوی
اداره آموزش و پرورش ناحیه 7
مرکز نیروی انسانی
موضوع
گرد آورنده :
سکینه میر
بهار 1385
تقدیم به آنکه
جرعه ای از معرفت در نگاهش و آیینه ای از استقامت در پیشگاهش و فردایی از پیروزی در دستهایش و در پایان عشق بی کران پدرانه در عرفان سینه اش پر معناست.
پدرم
تقدیم به آنکه
به پاس دلواپسی و دلشوره ها و امیدها و آرزوهای بی پایان او برای من و به امید آرزوهای آبی سرشار از زندگی برای او که تبسم شکیبایی و وفای مادرانه است.
مادرم
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
پَرخاشگَری، در روانشناسی و دیگر علوم رفتاری و اجتماعی، به معنی رفتاری است که منجر به آزار و درد میشود.
طرفداران ذاتی بودن پرخاشگری
گروهی از صاحب نظران علوم رفتاری نظیر فروید۱ و لورنز۲ معتقدند که پرخاشگری یک رفتاری است که ریشه در ذات و فطرت انسان دارد. این دو معتقدند که پرخاشگری به عنوان یک نیروی نهفته در انسان دارای حالت هیدرولیکی است که به تدریج در شخص متراکم و فشرده میشود و سرانجام نیاز به تخلیه پیدا میکند. به نظر لورنز اگر چنین انرژی به شکل مطلوب و صحیح مثلاً در طرق ورزشها و بازیها تخلیه شود جنبه سازندگی خواهد داشت. در غیر اینصورت به گونهای تخلیه میشود که مخرب خواهد بود و ممکن است اعمالی از قبیل قتل، ضرب و شتم ، تخریب و نظایر آن را در برداشته باشد. از نظر فروید پرخاشگری در انسان نماینده غریزه مرگ است که در مقابل غریزه زندگی در فعالیت است، یعنی همچنان که غریزه زندگی مارا در جهت ارضای نیازها و حفظ هدایت میکند غریزه مرگ به صورت پرخاشگری میکوشد به نابود کردن و تخریب کردن بپردازد این غریزه چنانچه بتواند دیگران را نابود میکند و از بین میبرد و اگر نتواند دیگران را هدف پرخاشگری و تخریب خود قرار دهد به جانب خود متوجه شده و به صورت خودآزاری و خودکشی جلوه گر میشود، بنابراین از نظر وی پرخاشگری حالتی مخرب و منفی دارد.(اکبری سال ۱۳۸۱-ص ۱۹۱).
طرفداران منشاء اجتماعی پرخاشگری
عدهای دیگر در مقابل ذاتی بودن پرخاشگری اعتقاد دارند که فکر ذاتی بودن پرخاشگری برای انسان خطرناک و مخرب است زیر داشتن چنین فکری سبب میشود که پرخاشگری مانند میل به غذا یک واکنش اجتناب ناپذیر تلقی شود بنابراین انسان در کنترل یا کاهش آن نمیتواند نقش داشته باشد همچنین این گروه دلائل فراوانی را مبتنی براینکه پرخاشگری منشاء غریزی و ذاتی نمیتواند داشته باشد ارائه دادهاند به همین دلیل از نظر اجتماعی هم قابل آموزش است هم قابل پیشگیری و کنترل این گروه دلائل خود را در این باره این طور برمی شمرند:
۱: دشمنی ذاتی بین حیوانات وجود ندارد و آنچه ما در این مورد میبینیم آموزشهایی است که والدین این حیوانات به آنها دادهاند. ۲: وجود کرومزوم اضافی را نمیتوان دلیلی برذاتی بودن پرخاشگری دانست، کروموزم اضافی سبب افزایش و درشتی اندام میشود ولی چه بسا وجود اندام قوی و قد بلند از نظر اجتماعی خود یک امتیاز است و این گونه افراد را به عنوان مأمون، آدم کش که حالتهای پرخاشگرانه را به وجود میآورند باشند حال میتوان عدهای از پرخاشگران را یافت که فاقد کروموزم اضافی نیز هستند. ۳: تحریک الکتریکی هیپوتالاموس در مورد حیوان وقتی موجب رفتار پرخاشگرانه میشود که او در برابر حیوان ضعیف تر از خود قرار گرفته باشد اگر حیوان در مقابل او قویتر از وی باشد واکنش او فرار و ترس است نه پرخاشگری. در انسان نیز حالت هیچانی عصبانیت و پرخاشگری بر طبق نظریه تحریکی- شناختی ناشی از شناخت فرد از کلمات و مفاهیم به عنوان ابزار عصبانی کننده و توهین آمیز استفاده کرد به همین دلیل ممکن است از دو فرد یکی در برابر شنیدن کلمهای عصبانی نشود و دیگری در برابر شنیدن همان کلمه عصبانی شود حال آنکه اگر پرخاشگری ذاتی بود بایستی هر دو نفر عصبانی میشدند. گذشته از دو گروه اصلی مطرح شده، گروهی معتقدند که رفتار پرخاشگری ریشه در عدم فرصت یادگیری دارد، یعنی کودک به علت اینکه فرصت یادگیری نداشته و یک موجود ناپختهاست، نمیداندکه نسبت به یک محرک چگونه عمل کند لذا ممکن است به صورت پرخاشگری از خود واکنش نشان دهد. لذا این کودک باستی به مرور یادبگیرد تا چگونه پاسخ محرکات را به صورت مناسب دهد. (نوابی نژاد سال ۷۳ ص ۴۲و۴۳). گاهی رفتارهای پرخاشگرانه ناشی از یک احساس ناامنی است که در حقیقت این رفتار یک پاسخ دفاعی به وضعیت ناامنی است که در آن قرار گرفتهاست. یک کودک با ابزار دفاعی که یک حرکت پرخاشگرانهاست از خود دفاع میکند تا وضعیت ناامن را زا بین ببرد.(نوابی نژاد سال ۷۳ ص۴۸)
فرضیه ناکامی – پرخاشگرانه
گرچه پاسخ افراد نسبت به ناکامی بسیار متفاوت است زیرا عوامل ناکام کننده و شخصیت فرد ناکام شونده دامنه بسیار گستردهای دارند در مجموع میتوان گفت که پاسخ ناکامی پرخاشگری یعنی رفتار دشمنانه و تند به هنگام عدم سازگاری با موفقیت در این رفتار در زندگی روزمره ارتباط بسیار نزدیک با ناکامی دارد مثلاً کودکی که از بازی کردن منع میشود در اثر خشم اخم میکند یا پاهای خود را بر زمین میکوبد. چیزی که ثابت شدهاست این است که ناکامی پرخاشگری را افزایش میدهد پرخاشگری میتواند ناکامیهای فشرده را رها سازد و نوعی تسکین موقتی برای فرد مزاحم آورد اما پایان آن معمولاً رضایت بخش نیست به هنگام مواجه شدن با ناکامی باید آنرا به صورت یک مساله مطرح کرد و به دنبال آن راه چاره افتاد. پرخاشگری ممکن است مستقیما خود مانع را هدف قرار دهد.(فرقان رئیسی سال ۱۳۷۶ ص ۸۳و ۸۴) جان والر و همکارانش فرضیه پرخاشگری در کلمه پاسخ به ناکامی را ارائه نمودند که در آن پرخاشگری همیشه در پی ناکامی خواهد بود(والر دوب-مورد سیرز-۱۹۳۹) این افراد مانند فروید پرخاشگری را در حکم عامل تصفیه میدانستند پیداست که فرضیه ناکامی- پرخاشگریها میتوانند واکنشی در برابر ناکامی باشد اما عوامل دیگری نیز میتواند در پرخاشگر بودن یا نبودن یک کودک موثر باشد افزون بر آن ناکامی یا سایر تحریکهای عاطفی همیشه موجب پرخاشگری نمیشود(ریتا ولکسی نلسون، سال ۱۳۶۹ ص ۵۲۲- ۵۲۷)
علل و عوامل پرخاشگری
عوامل خانوادگی پرخاشگری
عوامل خانوادگی به عنوان یکسری از عوامل محیطی در بررسی عوامل تربیتی افراد موثر میباشند، چرا که خانواده به عنوان اولین محیط اجتماعی زندگی افراد بسیار حائز اهمیت میباشد و خیلی از چیزها را افراد در سالهای اولیه حیات اجتماعی خود در آن میآموزند. خانواده میتواند از جهات مختلف موجب بروز یا تشدید پرخاشگری شود که مهمترین این عوامل عبارتاند از: ۱) نحوه برخورد والدین با نیازهای کودک: معمولاً کودکی که وسایل و اسباب بازی مورد علاقه خود را در دست دیگری میبیند برانگیخته میشود و در صدر گرفتن آن حتی با اعمال خشونت میشود.تجربه نشانگر آن است که چنانچه در کودکی همیشه توقعات و انتظارات فرد برآورده شده باشد او بیشتر از کسانی که توقعات و انتظاراتشان برآورده نشدهاست خشمگین وپرخاشگر میشود. ۲) وجود الگوهای نامناسب، داشتن الگوی مناسب در زندگی یکی از نیازهای انسان است زیرا انسانها علاقه مند هستند که رفتار و کردار خود را مطابق با کسی که مورد علاقه خودشان است انجام دهند و چنین کسانی را راهنما و الگوی زندگی خود قرار دهند بررسیهای انجام شده نشان میدهد که بیشتر کودکان پرخاشگر والدین خشن و متخاصمی داشتهاند یعنی نه تنها کودک آنها از محبت لازم برخوردار نبود از الگوی پرخاشگری موجود در خانواده نیز تأثیر پذیرفته بود. دیکتاتوری خانوادههایی که تابع اصول دیکتاتوری هستند معمولاً رشد فرزندانشان را محدود میکند در این نوع از خانواده یک نفر حاکم بر اعمال و رفتار دیگران است که غالبا پدر چنین نقشی را دارد اما گاهی اوقات مادر، خواهران و برادران بزرگتر نیز با دیکتاتوری رفتار میکنند در این گونه خانوادهها فرد دیکتاتور تصمیم میگیرد، هدف تعیین میکند، راه نشان میدهد، وظیفه معلوم میکند، برنامه میریزد و همه باید به طور مطلق مطابق میل او رفتار کند و حق اظهارنظر از آن اوست. بچههایی که در محیط دیکتاتوری پرورش پیدا میکنند ظاهراً حالت تسلیم و اطاعت در رفتارشان مشاهده میشود و همین حالت آنهارا به هیجان و اضطراب وا میدارد. این بچهها در مقابل دیگران حالت دشمنی و خصومت به خود میگیرند و به بچههای هم سن و سال خود یا کمتر از خود صدمه میرسانند این افراد از تعصب خاصی نیز برخوردارند و از به سر بردن با دیگران عاجز هستند، در کارهای گروهی نمیتوانند شرکت کنند و از اعتماد به نفس ضعیفی برخوردارند و در امور زندگیشان بی لیاقتی خود را نشان میدهند و اغلب در کارها با شکست روبرو میشوند. ۳) تأثیر رفتار پرخاشگرانه: عدهای از افراد پرخاشگر و زورگویی را تقبیح نمیکنند بلکه آنرا نشانه شهامت و قدرت خود میدانند این افراد اعمال پرخاشگرانه خود و دیگران را مثبت موجه و حتی لازم میدانند و به آن صحه میگذارند. ۴) تشویق رفتار پرخاشگرانه: در مواقعی که رفتار پرخاشگرانه توسط والدین و دیگر افراد سبب تقویت مثبت و تثبیت این رفتار میشود. گاه با والدین یا مربیانی روبرو میشویم که به بهانه آموزش دفاع از خود به کودکی میگویند «از کی نخوری» «توسری نخوری» و... که به طور وضوح به جای نشان دادن رفتارهای منطقی در مقابل برخورد با موانع شخصی را به پرخاشگری بی مورد تشویق میکنند. ۵) تنبیه والدین و مربیان: والدین و مربیان که در برابر پرخاشگری و خشونت کودک عصبانی میشوند به صورت پرخاشگرانه اورا تنبیه میکنند از تشدید این رفتار در او موثرند درچنین مواقعی تنبیه عامل فزاینده و تقویت کننده پرخاشگری است زیرا علاوه بر اینکه سبب خشم و احتمالاً پرخاشگری کودک میشود، شخص تنبیه کننده الگوی نامناسبی برای پرخاشگری کودک میشود.(اکبری-۸۱ ص۱۹۷و۱۹۸)
عوامل محیطی (اجتماعی – فرهنگی)
عواملی که در پیرامون زندگی انسان هستند میتوانند در بروز یا تشدید پرخاشگری و تخفیف یا تعدیل آن اثر گذار باشند، برخی از اینگونه عوامل عبارتاند از: ۱) زندگی در ارتفاع خیلی بلند و تغذیه ناقص؛ پژوهشهای به عمل آمده در میان سرخپوستان قبیله کولا در میال آندورپرو، که به پرخاشگرترین انسانهای روی زمین شهرت دارند حاکی از آن است که پرخاشگری این قبیله سه دلیل دارد: الف: زندگی در ارتفاعات خیلی بلند کمبود مواد غذایی و بالاخره تغذیه ناقص. ب: جویدن برگ کوکا که محتوی کوکائین و نوع مخدر است و سبب میشود مصرف کنندگان آن موقتا احساس آرامش میکنند اما
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
مقدمه:
این فلسفه که عقل سالم در بدن سالم است، به تمدن یونان و چین باستان باز می گردد. به هر حال، فقط در سالهای اخیر است که دیسیپلینی، که به نام روانشناسی ورزشی مشهود می باشد، به عنوان جزء مهمی از علوم ورزشی، شناخته شده است.
روانشناسی ورزشی در دو دهه ی اخیر به شکل معنا داری رشد و توسعه یافته است. توجه و علاقه به این رشته تدریجا رو به افزایش است و گستره ی دانش وابسته به این حوزه آنقدر رشد کرده است که به شاخه های متعددی تقسیم شده است.
به مفهوم وسیع کلمه روانشناسی ورزشی در بر گیرنده جنبه های روانشناختی، ورزشهای رقابتی، تمرین، آمادگی جسمانی، استراحت و پیشرفت مهارتهای حرکتی می باشد. در کتابهای دانشگاهی و مجلات علمی بیشماری در این مورد مطالب و مقاله های ارزشمندی نوشته شده است.
به هر حال، این تحقیق سعی ندارد تا تمام جنبه های روانشناسی ورزشی را نشان دهد، اما بر عواملی که با رفتار و اجرای حرکات ورزشی در رشته های رقابتی، بسیار مرتبطند، تاکید می نماید.
بخشهای این تحقیق، عناوین متفاوتی دارند و در نگارش آن از مثالهای عملی استفاده شده است. این مثالها شما را در درک بهتر یاری داده و قادر می سازد تا نحوه ی اجرای حرکات ورزشی خود یا دیگران را بهبود بخشید.
توسعه تاریخی روانشناسی ورزشی
در سال 1895، جورج فیتز آزمایشی بر زمان عکس العمل که یکی از قدیمی ترین تحقیقاتی است که توسط آن مراحل روانشناسی و اجرای حرکات ورزشی را می آموزند، انجام داد. در همان زمان نورمن تریپلت رابطه ی بین حضور رقیبان و نحوه ی اجرای حرکات در مسابقه دوچرخه سواری را مورد مطالعه قرار داد و کشف کرد که دفعات رکاب زدن در زمان حضور رقیبان تندتر از زمانی است که رقیبان حضور ندارند و فرد تنهاست. بنابراین او حوزه ی تحقیقات «تاثیر حریفان در ورزش» را که امروزه هنوز هم فعالیت دارد بنیان نهاد. چرا بعضی از ورزشکاران در زمان اجرای حرکات در حضور جمعیت و تحت فشار، بهتر عمل می کنند. در حالیکه بعضی دیگر تحت چنین شرایطی دچار افت عملکرد و شکست می شوند؟ برای پاسخ دادن به چنین سوالاتی کلمن گریفیت ، اولین آزمایشگاه تحقیقات روانشناسی ورزشی را در سال 1925 بنیان نهاد.
این آزمایشگاه در دانشگاه ایلینویز در آمریکا قرار داشت. به زودی بعد از آن، آزمایشگاههای دیگری از این نوع در برلن و لنینگراد ساخته شد. در سال 1965 اولین کنگره ی بین المللی روانشناسی ورزشی در رم تشکیل شد. بعد از آن انجمنهای مشابهی به فواصل زمانی منظمی تشکیل گردید. که آخرین بار با میزبانی سنگاپور در سال 1989 انجام گرفت.
امروزه صدها روانشناس ورزشی در سراسر دنیا مشغول کار هستند. بسیاری از آنها در دانشگاهها و کالجها به دانشجویان درس می دهند و نتیجه ی تحقیقات خود را که به واسطه ی تلاشهای مداوم به دست آمده به دیگران انتقال می دهند تا بدین ترتیب منجر به شناخت هر چه بیشتر ما از مراحل روانشناختی که نحوه ی اجرای حرکات ورزشی و فعالیت های فیزیکی تحت تاثیر قرار می دهند، شوند. این تحقیق یک راهنمای عملی است که بعضی از این عوامل را می آزماید و روشهایی پیشنهاد می کند که با بکارگیری آنها می توانید ادراک خود را از روانشناسی ورزشی بهبود بخشید. سپس می توانید از این دانش در جهات بهبود اصولی که در ورزش به کار می رود، استفاده کنید. حالا فرقی نمی کند که بازیکن، مربی، داور و یا جزء والدین باشید.
انگیزش
اگر بخواهیم کلیه ی مفاهیم این تحقیق را با یک کلمه بیان کنیم، آن کلمه انگیزش است. نوعی خاص از انگیزش یا انواع دیگر آن پدید آورنده ی افکار، هیجانات و اعمال ما می باشند. بنابراین، بعضی از افراد برانگیخته می شوند تا ورزش کنند و گروهی دیگر در پی شهرت و عزت، فداکاری های بزرگی می کنند. در حقیقت هیچ ورزشی خالی از انگیزش نیست. به همین دلیل برای افراد ورزشکار، این موضوع قابل فهم و ادراک است. افرادی که ورزشکار، مربی، مدیر، مامور، طرفداران با حرارت و یا تماشاچیان موقتی هستند، مفهوم انگیزش را درک کرده و آن را تصدیق می کنند.
انگیزه های درونی و بیرونی
افرادی که در مورد انگیزش صحبت کرده و یا مطلبی نوشته اند، به انگیزه های درونی و بیرونی نیز اشاره نموده اند. آنها می گویند: «انگیزه های درونی، از درون فرد سرچشمه می گیرند، و منشا انگیزه های بیرونی محیط پیرامون فرد است.»
مساله ای که در این ارتباط وجود دارد عبارتست از اینکه هر انگیزه ای که تحت عنوان «درونی» از آن نام برده شود، محدود بوده و از اینکه بتواند به مساله عمیق تر بپردازد، عاجز است. به عنوان مثال، بوکسوری را در نظر بگیرید که تشنه ی موفقیت است. می گویند که او از درون برانگیخته شده است و این برای ارضای آن افرادی که تمایل دارند بفهمند «چرا او مبارزه می کند؟»، کافی است. ولی راستی چرا تشنه ی موفقیت است؟ چرا برادرش که در همان خانواده بزرگ شده است، به اندازه ی او مشتاق مسابقه و موفقیت نیست؟ برعکس، چرا یک قهرمان و یک میلیونر که به هیچ وجه نیازی به موفقیت ندارد و علی رغم توصیه ی پزشکان و منع او از شرکت در مسابقه، باز هم به جنگیدن و به مبارزه کردن ادامه می دهد؟ اگر انگیزه ی درونی هیچ معنایی ندارد، پس چرا افرادی که هیچ امیدی به موفقیتشان نیست، در مسابقه ی دو ماراتن تا سرحد خستگی مفرط و حتی مرگ می دوند؟