لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
ظهور برنامه کار زنان
واقعیت این است که زنان اسلام گرا اکنون فعالیت هایی بیش از پرسش در مورد نقششان در جنبش ها انجام می دهند. آنها همچنین مدتی است یک بحث جنجالی و دور از دسترس درباره نقش ها، ملاحظات و نگرانی ها، و حقوق زنان، از منظر یک چارچوب اساساً اسلام گرایانه - که هم تفسیرهای مسلط از دیدگاه های اسلامی در مورد زنان و هم دیدگاه مسلط غربی در مورد یک تعریف معتبر جهانی از حقوق زنان را به چالش می کشد – را آغاز کرده اند. به بیان دیگر، فعالان زن اسلام گرا در حال جستجوی پاسخ هایی قانع کننده به سئوالات مطرح شده توسط سازمان های جهانی زنان، با استفاده از اصول و سنت های اسلامی، و نه دنباله روی از سنت غربی، هستند.
فعالان زن اسلام گرا چنین استدلال می کنند که تعریف و تعیین حقوق زنان دقیقاً بخشی از تعریف اسلام از خود و علیه کج فهمی ها از آموزه های اسلامی است. آنها معتقدند که هدف و غایت مفاهیم اسلامی اساساً انقیاد و محدودیت زنان نیست، بلکه این اصول و مفاهیم توسط معیارهای اجتماعی و فرهنگی قبل از ظهور اسلام از حالت اصلی خود خارج شده و علی رغم گسترش اسلام، همچنان مسلط باقی ماندند. از این دیدگاه، کشمکش برای احقاق حقوق زنان، بدین ترتیب یکی از راه های بازگرداندن اسلام به شکل و قالب اصلی آن است. فعالان اسلام گرا معتقدند که اسلام بنیان محکمی را برای شناسایی و برقراری حقوق واقعی زنان فراهم می کند و بدین ترتیب قرار دادن تقاضاهای فمینیست ها در درون یک چارچوب گسترده تر و محکم تر دینی، یک برتری مضاعف را نیز به آن می دهد.
در حال حاضر زمان برای اظهار نظر و گرفتن این نتیجه که یک پارادایم اسلامی جامع نگر برای رسیدگی و حل و فصل مسائل، ملاحظات، و نگرانی های زنان شکل گرفته، فرا نرسیده، اما وجود و پیشرفت تلاش ها برای گسترش چنین پارادایمی قطعی و مشخص است. و اگر چنین پارادایمی شکل گرفته و بطور گسترده مورد پذیرش قرار گیرد، می تواند در جهان عرب و بطور گسترده تر در جهان اسلام مؤثر واقع شود؛ و تأثیر آن قطعاً از تلاش های سازمان های فمینیستی غربی یا مورد حمایت غرب برای ارتقاء حقوق زنان، بیشتر خواهد بود.
هم اکنون موضوعات بسیاری در مورد زنان همچنان وجود دارد. از یک سو، کاملاً روشن است که زنان قوی و تأثیر گذاری در میان فعالان اسلام گرا حضور دارند، و اینکه احتمال پذیرش یک تفسیر از اسلام، که زنان را به یک موقعیت سیاسی و اجتماعی حاشیه ای می راند، از سوی آنان بسیار ناچیز است. از سوی دیگر، زنان اسلام گرا به شدت منتقد برخی ایده ها و درخواست های فمینیستی هستند، بطوری که اطمینان از ایجاد و گسترش یک پارادایم اسلام گرا برای حقوق زنان در پایان، وجو دارد و برخی ملاحظات و روندهای مهم و کلیدی از همین حالا مشخص و بدیهی هستند.
رد فمینیسم
مصاحبه های متعدد ما با زنان فعال در جنبش حزب الله لبنان و نیز اخوان المسلمین مصر یک مورد بسیار مهم را روشن ساخت: آنها فمینیسم غربی را کاملاً رد کرده و حتی مفاهیم آن را مورد اهانت و تحقیر قرار می دهند؛ آنها فمینیسم غربی را نه به عنوان یک کشمکش برای شناسایی و احقاق حقوق زنان، بلکه به عنوان جنبشی برای آزادی زنان از هر نوع محدودیت و قیود اجتماعی و اطاعت از اصول مقدس خانواده و اجتماع می دانند که به فردگرایی افراطی و حتی گسترش شهوترانی و هرزگی منتهی می شود.
زنان طرف مصاحبه ما همگی فعالانی بودند که اکنون موقعیت خوب، مشروعیت، و احترام و جایگاه مناسبی را در درون جنبش های خود بدست آورده و بدین ترتیب احساس خودمختاری و اعتماد به نفسی قابل قبول دارند. با این حال، همه آنها این نظر که آنها در نوک جبهه یک جنبش فمینیستی اسلامی قرار دارند را رد کردند. حتی یکی از زنان فعال در جنبش حزب الله لبنان قویاً معتقد بود که « اسلام و فمینیسم، دو واژه متضاد و مقابل هم هستند.» اما باز با این شرایط هم، این فعالان زن مسلمان سه درخواست مهم را مطرح می کنند و می پذیرند که این موارد برای سازمان های زنان غربی هم بسیار مهم هستند؛ آنها خواستار احقاق حقوق زنان برای آموزش، کار و مشارکت فعالانه سیاسی و اجتماعی هستند. فعالان زن طرف مصاحبه، چندان به بحث در مورد این موضوع که آیا اساساً چیزی به نام فمینیسم اسلامی وجود دارد یا نه، علاقمند نبودند. آنها بدون توجه به تفاوت های موجود میان فعالان زن در غرب، فمینیسم را به سادگی به عنوان پذیرش یک ایده اساساً غربی معنی می کنند، و البته معتقدند که اصطلاح "فمینیسم اسلامی" در واقع قرار دادن یک روکش نازک اسلامی روی همان مفهوم غربی است. در نتیجه آنها هیچ علاقه ای به مطرح شدن این موضوع یا بحث در مورد آن ندارند. اما واقعیت این است که این موضوع در میان زنان مسلمان در محافل آکادمیک مورد بحث قرار می گیرد. به بیان دیگر بحث در مورد فمینیسم اسلامی گاهگاهی در میان دانشگاهیان رونق می گیرد، و در بیشتر موارد به موضوع تفاوت میان آن و فمینیسم غربی هم اشاراتی می شود.
تعریف اسلام از حقوق زنان
دانشگاهیان و فعالان مسلمان موضوع زنان و حقوق آنان را با نیم نگاهی به مفهوم فمینیسم اسلامی مورد بررسی قرار می دهند، چرا که از نظر آنها فمینیست ها، سکولارهایی هستند که مذهب را مانعی بر سر راه احقاق حقوق زنان می دانند. بیشتر این اندیشمندان مسلمان معتقدند که مسئله حقوق زنان در دنیای کنونی باید توسط اندیشه اسلامی - در حال تقویت و تجدید حیات – و پیگیری یک تفسیر جدید از قرآن و سنت تعقیب شود. آنها این نظریه را به شدت رد می کنند که چنین تفسیری در هر حال بخشی از بدنه کلی حقوق و اندیشه اسلامی است؛ به جای آن معتقدند که در شرایط کنونی و برای رسیدن به تفسیری جدید، آنها فقط از ابزارهایی شبیه به ابزارهای مفسران قدیمی استفاده می کنند. همچنین برخی دانشگاهیان معتقدند که میان آنچه اسلام در مورد حقوق و وضعیت زنان می گوید و راهی که قوای قانونگذاری و مجریه و سیاست های دولتی در کشورهای اسلامی در این زمینه می روند، اختلاف جدی وجود دارد. "امیمه ابوبکر"، یکی از صاحبنظران مباحث مرتبط با حقوق زنان و فمینیسم اسلامی در یکی از نوشته هایش چنین استدلال کرده که بی عدالتی هایی که تاکنون بر زنان مسلمان تحمیل شده، نتیجه نفوذ ایده ها و رسوم قبل از ظهور اسلام هستند که «در طول زمان و تحت شرایط خاص هر دوره، اندیشه ها و تفکرات مذهبی را تحت تأثیر قرار داده و اکنون شکلی شرعی به خود گرفته اند.»(5)
حرف ها و استدلال های دانشگاهیان مذکور و زنان فعالی که ما با آنها مصاحبه کردیم، کاملاً با هم مشابه هستند. هر دو گروه از این نقطه نظر حمایت می کنند که « تفسیر متون دینی باید همراه با زمان و تحولات جدید حرکت کند.» آنها منتقد جدی پارادایم غربی بوده و از ملاحظه آن به عنوان خط کش و معیاری برای اندازه گیری میزان پیشرفت یا کمبود و فقدان آن به شدت امتناع می کنند. اما در عین حال آنها وضعیت زنان در جنبش های خود را مورد انتقاد قرار داده و حضور بیشتر در رده های بالاتر سازمانی و تصمیم گیری را خواستارند. آنها از این موضوع تا حد زیادی ناراحت هستند که برخی اوقات از جانب رهبری جنبش از آنها حمایت صورت می گیرد، اما این حمایت ها به شدت پدر سالارانه هستند.
فعالان مذکور چندان مستعد مشغول شدن به بحث های تئوریک و دنباله دار نیستند اما در عوض معتقدند برای حمایت از این دیدگاه که زنان همیشه نقشی مؤثر در عرصه های عمومی ایفا می کنند، شواهد محکم و غیر قابل انکاری وجود دارد. بسیاری از آنها به عنوان علامت و نشانه ای از احترام جدی به نقش زنان در ایران، این عبارت معروف آیت الله خمینی را تکرار می کنند که « زنان، نماینده و تشکیل دهنده نیمی از جامعه و مسئول تعلیم و تربیت نیم دیگر آن هستند.» آنها اساساً خود را عقب افتاده از زنان غربی تصور نمی کنند، چرا که پیشرفت های خود را با یک استاندارد متفاوت مقایسه می کنند. "ام مهدی"، رئیس شاخه زنان "سازمان حمایت از مقاومت"، بازوی مالی حزب الله لبنان،صراحتاً به ما گفت « ما ابداً به دنبال کسب برابری با مردان نیستیم؛ ما در پی عدالت، و نه برابری هستیم. »
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
مقدمه
سپاس و ستایش خدای یکتایی را سزد که جهان ، جملگی به اراده او هست گردید و به هنر بی نظیر او به زینت های بسیار آراسته گشت . نقاش زبر دست ، طبیعت را بر دو زمره زن و مرد بیافرید تا در کار زار زندگی یار و غمخوار همدگر باشند و در پیمودن راه کمال مکمل یکدیگر . خانه خاموش قلب این دو را به اتش مهر و محبت میان هم روشن و نورانی ساخت و انس و الفت این دو مایه بقاء نسل و تداوم حیات گردید .
زن و مرد هر از یک گوهر افریده شدند و در نظام هستی هر دو یک مسیر را می پویند و یک مقصد را می جویند . لیک برای انکه راه پر فراز و نشیب را کاروانیان اسان تر طی کنند و امور سفر به نحوی موثرتر انجام پذیرد ، هر کدام به گونه ای بار مسئوولیت را به دوش کشیده و هر کدام وظایفی معین را عهده دار گشته اند . دستهای مهربان افرینش نیز تن و روان این دو را به گونه ای تراشیده که در این مسیر مقدر برای انجام وظایف خود به نیکی مهیا باشند و همپا و همدل یکدیگر به سوی شاهد مقصود پیش بروند .
بر این اساس زن و مرد در عین حال که از آفرینشی یکسان برخوردارند و فضیلت و شرافت آنها در نظام هستی و نزد خداوند برابر است ، هر کدام مختصات روحی و جسمی ویژه ای نیز برای خود یافته اند که انها را برای ایفاء نقش خود در طبیعت تواناتر می سازد .
تفاوت میان زن و مرد در اجتماع نیز از همین ویژگی های روحی و جسمی ایشان نشأت می گیرد . زن و مرد در اجتماعی نقش های گوناگونی را می توانند بر عهده گیرند ، لیک حضور آنها در پست های مختلف به توانایی و قابلیت های ذاتی این دو وابسته است . توانایی های جسمی ، ذهنی و عاطفی هر کدام موجب می شود که در برخی جایگاه های اجتماعی و برخی مشاغل حضور بیشتر و موفق تری داشته باشند و در برخی دیگر حضوری کم رنگ تر و کم جلوه تر . از جمله حساس ترین و مهم ترین جایگاه های اجتماعی که نابرابری حضور زن و مرد در ان به گونه ای چشمگیر خود نمای می کند پست های مدیریتی است .
بحث نابرابری حضور این دو و سنگین تر بودن کفه ترازو به نفع مردان در پست های مدیریتی آن چنان واضح و مبرهن است که نگارنده نیازی به ارائه امار و ارقام برای اثبات ان نمی بیند . شاید بسیاری از ما ان گاه که واژه مدیریت را بشنویم بی درنگ مردی میانسال با موهای جو گندمی و عینک ظریف و کت و شلوار اتو کشیده را در ذهن بیاوریم که خونسرد و متین به نظر می رسد و آرام و شمرده صحبت می کند و ... شاید ان گاه که برای ملاقات با یک مدیر در اتاق انتظار به سر می بریم هیچ کدام این تصور را نداشته باشیم که لحظاتی دیگر با یک خانم روبرو خواهیم شد . گویا ذهن ما عادت کرده تنها مردان را به عنوان مدیر در بخش های مختلف سازمانی بشناسد و مرد بودن مدیرها برای ذهن ما به نوعی شرطی شده است .
آنچه در این نوشتار سعی داریم بدان بپردازیم دلایل موثر در این نابرابری است . اینکه چه عواملی سبب می شود تا خانمها که نیمی از جامعه بشری را تشکیل می دهند سهمی بسیار کمتر از 50 % در جایگاه های مدیریتی را به خود اختصاص دهند و در ادامه نیز اشاره ای خواهیم داشت که این عدم مساوات میان خانمها و آقایان در مدیریت چه پیامدهای مثبت و منفی را در پی دارد .
چند جمله راجع به مدیریت
نخست به این مهم باید بپردازیم که در این نوشتار منظور از مدیریت چیست؟ مدیریت در لغت به معنای گردانندگی است و انچه امروزه از این واژه مستفاد می گردد پیش بردن عوامل در راستای مورد نظر می باشد .
به عبارت کلی تر مدیریت یعنی توانایی رسیدن به هدف . آمال و ارزوهای انسان نامتناهی است . لیک منابع و امکاناتی که در جعان در اختیار اوست محدود می باشد . مدیریت به انسان این توانایی را می دهد که به خواسته ها و تمنیات خود در چارچوبی معقول جامة عمل بپوشاند . مدیر فردی است که با بهره گرفتن از امکانات محدود اهداف عالی خود را محقق می سازد .
هر کدام از ما در زندگی شخصی و خصوصی برای خود مدیرانی هستیم و ماحصل زندگی ما نتیجه مدیریت ماست .
انچه موضوع بحث ماست مدیریت در سطح کلان جامعه است . جوامع بشری به حسب نیازهای خود سازمان ها ، ارگان ها و نهادهای دولتی و خصوصی کوچک و بزرگ را بنیان نهاده اند و برای تامین حقوق مختلف خود به انها متکی هستند .
اهداف یک جامعه و خواسته های کلی مردم از طریق این نهادها و سازمان ها پیگیری و محقق می شود . نقش این سازمان ها در پیشبرد جوامع حساس و تعیین کننده است . به دیگر سخن سرنوشت یک جامعه در دست افرادی است که در سطوح
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
در جامعهای که فعالان امور زنان شبانهروز در جستجوی راهی برای برابری دیه و ارث زن و مرد هستند، صحبت کردن از روابط جنسی و حقوق جنسی زنان شاید کمی گزافهگویی باشد. بر اساس قوانین موجود ایران، دختران ما نصف برادران خود از اموال پدرانشان ارث میبرند و دیه قتل یک زن نصف قتل یک مرد است. قانون به صراحت مردان را مجاز دانسته که بیش از یک همسر داشته باشند و شهادت یک مرد در محضر دادگاه معادل شهادت دو زن است. سنگسار زنان خائن به همسرانشان نیز قانون مشهوری است که حتماً به گوش شما خورده است.
مشکل از آن جا پیچیدهتر میشود که بدانیم بخش مهمی از مردم کوچه و بازار (مخصوصاً مردان) در اعماق وجودشان مخالفت چندانی با این قوانین تبعیض آمیز ندارند. در واقع، نادر مردی را میتوان پیدا کرد که هنگام تقسیم ارثیه پدر حاضر باشد از سهم دوبرابر خود چشمپوشی کرده و در موقعیتی برابر با خواهرش قرار گیرد. همچنین مردان بسیاری از این که قانون و تربیت ایرانی به آنها حق میدهد تا روابط جنسی خارج از خانواده داشته باشند خشنودند. مخصوصاً آن که همین قانون و تربیت ایرانی هرگونه روابط جنسی زنان در خارج خانواده و حتی رویاپردازیهای ذهنی یک زن را گناهی نابخشودنی میداند.
متاسفانه باید گفت که رویکرد بخشی از جامعه به حقوق زنان و روابط جنسی زنان مخصوصاً در روستاها و شهرهای محروم حتی سختگیرانهتر از قوانین موجود است. پدیده «قتلهای ناموسی» یکی از مظاهر این واقعیت است. بر اساس آمار موجود، ۲۰ درصد قتلهای اتفاق افتاده در کل کشور از دسته «قتلهای ناموسی و جنسی» است و در بسیاری از موارد؛ مردان بدون اطمینان از خیانت همسر اقدام به قتل وی میکنند.
متاسفانه در برخی از روستاهای دورافتاده ایران هنوز دختران کوچک را وحشیانه ختنه میکنند و زندگی زناشویی و عاطفی آنان را تباه میسازند. عمل تحقیرکننده بررسی بکارت دختران توسط مادر و خواهران داماد یکی از اقدامات همچنان معمول در شهرهای کوچک و روستاهاست. ازدواج دختران زیر ۱۲ سال هنوز اقدامی متعارف در شهرهای کوچک است و این سنت وحشیانه قبایل پاکستان برای تجاوز به دختران قبیله متخاصم، ولو به ندرت اما در برخی روستاهای نوار مرزی شرق کشور به اجرا گذاشته میشود.
نمیخواهم تصویری نگران کننده یا ترسناک از جامعه ایران ارایه دهم. در حقیقت موارد فوق رویدادهایی نادر است که در صورت وقوع؛ حتی شهرنشینان ایرانی را نیز به حیرت و خشم وامیدارد. اشاره به موارد فوق ضروری است چرا که میخواهم باور کنید بخش اعظم مشکلات زنان در ایران ناشی از تلقی سنتی یک جامعه مردسالار از موجودی به نام زن است.
در جامعهای که مردسالاری توام با تعصب در تمام ابعادش ریشه دوانیده، فرآیند گذر از سنت به مدرنیت و فرآیند اعاده «حقوق اجتماعی زنان» فرآیندی به شدت پیچیده و گاه پارادوکسیکال است. این فرآیند در زمینه «حقوق جنسی زنان» به مراتب پیچیدهتر میگردد چرا که سکس و جنسیت بزرگترین تابوی اجتماعی برای زنان است.
من خود در جریان مشاوره به زنان متاهل بارها به بانوانی برخوردهام که حتی پس از چند سال زندگی زناشویی، هیچ شناختی از ارگاسم نداشتهاند. برخی از مسایلی که در جهان غرب خشونت جنسی شوهر نامیده میشود (مثلاً نزدیکی بدون اجازه) در جامعه ایران امری معمول است که زنان آن را به عنوان یک خشونت نمیشناسند. ظاهراً آموزههای سنتی، سیستم آموزشی، نوع روابط اجتماعی و قوانین قضایی، ناخودآگاه احساس برتری جنسی مذکر را به یک اصل مسلم برای بسیاری از زنان تبدیل کرده است. یکی از دختران دانشجو چندی قبل به شوخی میگفت که ایران را میتوان بهشت مردان فتیشیست نامید؛ چرا که بسیاری از زنان سنتی، تمکین جنسی در مقابل شوهرانشان را اساساً یک اصل خدشهناپذیر میدانند.
شاخصی به نام «میزان رضایت جنسی» در جامعه سنتی ایران و در میان زنان سنتی اساساً شاخصی بیمفهوم است. زنان سنتی بسیاری را دیدهام که سکس و نزدیکی با همسر را صرفاً عاملی برای جلب رضایت مرد، دوام زندگی مشترک و لابد ادامه حمایتهای مالی مرد از خود میدانند. آخرین نمونه، دختری ۲۴ ساله به نام لیلا بود که به دلیل تمایلات شدیداً سادیستی همسرش و تمکینهای دائمی در مقابل وی به سوختگی ۷۰ درصدی مزمن و ناشنوایی ۶۵ درصدی دچار گشته بود. میخواهم بدانید که لیلا هیچ گونه تمایلات مازوخیستی نداشت و در حقیقت از شکنجههای همسرش بیزار بود، با این حال آموخته بود که جلب رضایت مرد با هر قیمتی وظیفه یک زن ایدهآل است. او نیز از ایفای نقش یک زن ایدهآل به خود مباهات میکرد.
تصویری که ارایه کردم با آن که عین واقعیت است اما هرگز تمام واقعیت نیست. در واقع روابط زناشویی در ایران و رویکرد جامعه زنان به روابط جنسی را نمیتوان بررسی کرد مگر آن که نگاهی عمیق به نسل نوین بانوان ایرانی انداخت.
اگر تا همین چند سال پیش از «بحران سکس» در جامعه ایران سخن گفته میشد، اکنون دیگر روابط جنسی دختر و پسر امری طبیعی و تکراری است. تغییر رویکرد جوانان مخصوصاً دختران به مقوله روابط جنسی نه بیانگر سقوط ارزشهای دینی و اخلاقی است و نه نشانگر تضعیف نهاد خانواده در ایران. هیچ پیام یا رفتار سیاسیای در کار نیست. از بین رفتن بحران سکس، پدیدهای صرفاً اجتماعی بر مبنای نیازهای نسل جوان و آگاه است.
در واقع فعالیتهای اجتماعی دختران، تحصیلات دانشگاهی آنان، فراگیری ماهواره و اینترنت و ارتقای سطح عمومی دانش در جامعه باعث شده است که دختران طبقه متوسط روابط جنسی را با رویکردی نوین مورد بازنگری قرار دهند. به رغم محدودیتهایی که همچنان اعمال میشود، سایتهای اینترنتی دوست یابی، چتهای شامگاهی، کافیشاپها، سینماها، پارتیها و از همه مهمتر، خیابانهای شلوغ شهرها به دختران امکان داده است که به سادگی با یک پسر دوست شوند. دختران ما درست یا نادرست پذیرفتهاند که دوستی با جنس مخالف فقط یک تفریح نیست؛ بلکه یک نیاز انسانی است. ناگفته پیداست که روابط جنسی؛ خواسته یا ناخواسته یک مرحله ناگزیر و پله دوم از چنین رابطهای خواهد بود.
در کشوری که یک دهه قبل دختران و پسران به جرم قدم زدن با یکدیگر بازداشت میشدند، اکنون چیزی که «روابط سالم» دختران و پسران خوانده میشود رسماً ترویج میگردد. مراد دستگاههای فرهنگی ایران از «سلامت» یک رابطه، پرهیز دو طرف از رابطه جنسی است؛ با این حال بسیاری از دختران تعریف متفاوتی از سلامت یک رابطه دارند. اصلاً باید گفت که تابوی سکس در میان اغلب دختران نسل جدید شکسته شده است. کافی است وبلاگهای دختران جوان را مرور کنید یا سری به چترومها بزنید تا نوشتههای بیپرده وبلاگها و حرفهای رکیک دختران در چترومها شما را قانع سازد که با نسل دیگری روبرو هستید.
«ازدواج» البته هنوز یکی از اصلیترین اهداف دختران ایرانی در دوستی با یک پسر است. نسل جدید دختران ایرانی البته ترجیح میدهد که پیش از ازدواج، رابطه جنسی با همسر آینده خود را تجربه کند. این یعنی آن که شاخصهایی مانند «رضایت جنسی» به مسالهای مهم در نگاه دختران نسل جدید به خانواده تبدیل شده است. در جامعهای که الگوهای هالیودی حداقل در میان نسل جوان از جذابیت بسیاری برخوردار است، تصویر زنی که اقتدار جنسی همسر خود را پذیرفته و بدون توجه به خواستههای خود در برابر او تمکین میکند، تصویری غیرقابل قبول است. در واقع نسلی که از طریق اینترنت، فتیشیسم و BDSM را میشناسد هرگز به سرنوشت لیلا دچار نخواهد شد. اکنون دختران بسیاری را میتوان پیدا کرد که برای پیشنهاد دوستی یا حتی ازدواج به پسر مورد علاقه خود پیشقدم شدهاند. این پیشرفت، نمادی از گذار جامعه دختران ایران از «جنس دوم» به «جنس برابر» است.
کاهش آمار رسمی رجوع به اداره پزشکی قانونی برای تایید بکارات زنان طی سالهای گذشته را شاید بتوان به کاهش حساسیت مردان ایرانی نسبت به این دغدغه سنتی تعبیر کرد. با این حال تعبیر صحیحتر آن است که بگوئیم الگوی رابطه جنسی زنان پیش از ازدواج حتی اگر پذیرفته هم نشده باشد، با عنوان یک واقعیت مقابل مردان جوان قرار گرفته است. دختران بزرگ شده در خانوادههای سنتی و دختران شهرستانها البته راهحل دیگری نیز برای مساله بکارت پیدا کردهاند. به این شکل که روابط جنسی پیش از ازدواج خود را به گونهای تنظیم میکنند که همچنان باکره باقی بماند.
نگرانی از بارداریهای ناخواسته، هراس از بیماریهای مقاربتی و نگرانی از رسوایی یک رابطه جنسی نامشروع؛ گرایش کمرنگی را نیز به همجنسگرایی در میان دختران ایجاد کرده است. این گرایش در سنین پایین مخصوصاً در دبیرستانها مشهودتر است. این همجنسگرایان نوجوان تفاوتی ماهُوی با لزبینهای غربی دارند. به معنای دیگر، این همجنسگرایی نه تنها یک عمل انتخابی نیست که یک واکنش سلبی و انفعالی در مقابل خطرات رابطه نامشروع با جنس مخالف مخصوصاً در سنین نوجوانی است.
طی سالهای اخیر فیلمهای متعددی از روابط جنسی یک دختر با دوست پسرش که توسط همان پسر به صورت مخفیانه ضبط گشته، بر روی شبکه اینترنت قرار گرفته یا در تیراژ وسیع تکثیر شده است. این فیلمها غالباً برای انتقامگیری از دختر یا به عنوان یک اقدام ماجراجویانه و هیجانآمیز ضبط و پخش شدهاند. پخش چنین فیلمی میتواند نه تنها حیثیت که جان دختران را نیز تهدید کند. طی ماههای اخیر، برخورد شدید دستگاه قضایی با این پدیده رو به گسترش خوشبختانه به مهار نسبی آن انجامیده است. با این حال، نگرانی شدید دختران نوجوان از چنین رسواییای عامل دیگری است که رابطه با همجنس را برای آنان کم خطرتر میسازد. چند ماه قبل پس از خودکشی یک دختر که قربانی چنین دسیسهای شده بود، وبلاگهای دخترانه پر شد از مطالبی که تاکید میکردند رابطه جنسی با دختر خاله یا دختر عموی خود را به رابطه با هیچ پسری عوض نخواهند کرد.
نهایتاً بایستی تاکید کرد که نسل جدید دختران ایرانی هرگز نسلی بیبند و بار نیست. گرایشهای این نسل جدید به سرعت در حال سرایت به شهرستانها و روستاهای دورافتادهای است که دخترانی سنتی اما کنجکاو و دلربا دارند. رابطه جنسی برای این نسل دیگر نه یک تابو که یک واقعیت انسانی است که سرکوب آن معنا ندارد.
دکتر مینا محمدیصفا، روانشناس و فعال امور زنان.
توطئه شرم آور دشمن
دوستان سلاممن نمیدونم چی باید بگم اما این موبایل ها هم شده دست آویز دشمن . شاید شما هم دیده باشید به تازگی تصاویری از طریق موبایل ها پخش شده که تعدادی از شیعیان رو در حال اهانت کردن به اهل تسنن نشان میده یا بر عکس اون سنی ها رو نشون میده که به شیعیان اهانت می کنند راستش من فکر می کنم صد البته حق دارند چون اصولا ما مسلمانان بی جنبه ایم تا یه تکنولوژی تازه میاد به فکر سوء استفاده از اون هستیم تا استفاده درست .بگذریم این تصاویر به قدری شرم آوره که من به شخصه از عنوان کردنش هم شرم دارم حالا این دیگه بستگی به جنبه بیننده داره که چه عکس العملی از خودش نشان بده راستش من لحظه اول که دیدم خندم گرفت و حسابی خندیدم ولی آیا کار درستی کردم؟بعد از اینکه بقدر کافی راجع به کار خودم فکر کردم علی رغم اینکه حالا حالا ها وقت نوشتن رو نداشتم تصمیم گرفتم تا وقت با ارزشتون رو بگیرم و راجع به این موضوع مطلب بنویسم . من یکی که باور نمی کنم اون کسی که با این جسارت به صف نماز جماعت حمله بکنه واون کار زشت رو انجام بده شیعه باشه یا اون کسی که به خودش اجازه میده با ناموس مردم تو خیابون ....... سنی باشه به هر حال ما باید حواسمون به این مسائل کاملا جمع باشه وحداقل کاری که می کنیم به پخش چنین تصاویری کمک نکنیم.این یکی خفن تره
قابل توجه دختران دبیرستانی وراهنمایئ و.....به تازگی حدود یک ماهه که در بعضی از مدارس دخترانه فرم هائی با عنوان دوست یابی و همسر یابی و.....پخش شده که برای اغفال دختران دست به حیله های کثیفی مثل این زده اند وحتی در نگاه اول کار خودشون رو کاملا شرعی معرفی کردند که باید بگم اصلا این طور نیست من نمتونم درست توضیح بدمیعنی زبان بیان خوبی ندارم ولی توجه شما رو به بخشی از این اعلامیه ها جلب می کنم :اگر می خواهید رابطه ای سالم با جنس مخالف داشته باشیداگر می خواهید رابطه ای رویائی با جنس مخالف خود بصورت کاملا شرعی وقانونی داشته باشیداگر می خواهید برای اولین بار داشتن دوست پسر تحت نظارت و سالم را تجربه کنیداگر می خواهید .........و هزار اگر می خواهید دیگهکه به راحتی میتونه هر دختر ساده ای رو گول بزنه با ما تماس بگیرید و تازه در این فرم ها این عبارت هم هست ((اگر معذوریات خانوادگی دارید ساعت خاصی را مشخص کنید تا ما با شما تماس بگیریم و شما را راهنمائی کنیم))و یک ادرس اینترنتی هم در اون هست .من نمیدونم چی باید بگم اما برای کسانی که این مطلب رو بخونن و باز هم گرفتار دام این گونه باند ها بشن جدا متاسفم حالا خودتون قضاوت کنین
دوست یابی
امروزه اینترنت این امکان را برای افراد به وجود آورده است تا بار دیگر با همکلاسی ها، همکاران یا دوستان دوران کودکی در ارتباط قرار گیرند که در غیر این صورت شاید برای همیشه ناپدید می شدند.
ریچل پاین(1)ژوئیه 2004 آیا هیچ وقت به این فکر افتاده اید که چه بر سر بهترین دوست دوران دبستانتان یا یکی از اساتید دانشگاهتان آمده است؟ شاید دلتان بخواهد با یک همکار قدیمی که دیگر از او خبر ندارید تماس برقرار کنید. کاربران اینترنت به طور روز افزون از شبکه برای جست و جوهای فردی استفاده می کنند تا باردیگر با افرادی که در گذشته با آن ها در تماس بوده اند از جمله دوستان قدیم زمان مدرسه، اقوامی که مدت ها است از آن ها بی خبرند و همکارانی که به شغل های دیگر روی آورده اند ارتباط برقرار کنند.Classmates.com و Reunion.com در راس این حوزه قرار دارند، با این وجود تارنماهای فراوان دیگری نیز وجود دارند که خدمات مشابهی را ارایه می دهند. تارنمای Classmates.com 38 میلیون عضو به ثبت رسیده دارد. این تعداد در تارنمای Reunion.com 22 میلیون است که روزانه 40.000 عضو به آن اضافه می شود. قرار است این تارنماها که مرکزشان آمریکا است در آینده در سطح جهانی فعالیت نمایند.دکتر جان یاگر(2) نویسنده بیش از 20 کتاب درباره دوستی، مشاغل و شبکه سازی از جمله ”زمانی که دوستی آزار می دهد“(3) که قرار است در ژوئن 2004 توسط جریر(4) به زبان عربی چاپ شود می گوید: ”دوباره در ارتباط قرار گرفتن می تواند برای هر دو دوست تجربه شگفت آوری باشد. داستان های بی شماری درباره دوستانی که از طریق اینترنت دوباره یکدیگر را پیدا می کنند و یا ایجاد ارتباطاتی با نتیجه مثبت وجود دارد.“
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
خشونت علیه زنان
سازمان بهداشت جهانی در اولین مطالعه خود درباره خشونت علیه زنان نتیجه گرفته است که در هر 18 ثانیه یک زن مورد حمله یا بدرفتاری قرار می گیرد. حتی باردار بودن، زنان را از خشونت مردان مصون نمی دارد.
30 تا 35 درصد زنان آمریکایی مورد آزار جسمی شوهرانشان قرار می گیرند و 15 تا 25 درصد آنها به هنگام بارداری نیز مورد ضرب و شتم قرار می گیرند. همچنین از هر 10 قربانی زن سه نفر توسط شوهر یا سایر مردان کشته شده است. در شیلی 63 درصد زنان مورد آزار جسمی قرار می گیرند. 41 درصد زنان هند بر اثر آزار جسمی همسران خود دست به خودکشی می زنند. در بنگلادش بیش از 50 درصد قتل ها ناشی از خشونت مردان است.
متأسفانه در مورد ایران هرگز آمار درست و مشخصی در مورد خشونتی که در خانه بر زنان اعمال می شود منتشر نشده است. از طرفی باورهای مردسالار به نوعی این خشونت را طبیعت مرد می داند و سعی می کند آن را توجیه کند و به زنان می قبولاند که زن با لباس سفید به خانه بخت می رود و هر چه که بر سرش آید باید با کفن سفید از آن بیرون بیاید. خشونت علیه زنان جا و مکان خاصی ندارد. در خانه ، خیابان یا محل کار.
در بسیاری از کشورها مراکزی به نام خانه های امن وجود دارد که زن خشونت دیده تا زمانی که خطر تهدیدش می کند به آنها پناهنده می شود ولی در ایران هنوز چنین خانه هایی وجود ندارد.
تأثیری که خشونت بر روی زن می گذارد بیش از آنکه جسم را بخراشد روح را جریحه دار می کند و به او احساس موجودی بی اراده و مفعول و منفعل می دهد.
عوامل خشونت علیه زنان
عامل اصلی خشونت علیه زنان را می توان در تبعیضی یافت که مانع از برابری زن با مرد در زندگی می شود. خشونت هم در تبعیض ریشه دارد و هم به آن دامن می زند. از آنجایی که بسیاری از دختران و زنان حاضر نیستند خشونت خانگی را به پلیس گزارش دهند یا نیروی قضایی در برخی کشورها به شکایات در این زمینه ترتیب اثر نمی دهد و آن را موضوعی خصوصی قلمداد می کند، آمار خشونت خانگی دقیق و منعکس کننده واقعیات نیست. با این حال آمار جمع آوری شده همچنان تکان دهنده است.
به گفته سازمان عفو بین الملل خشونت در خانواده بیش از ابتلا به سرطان و تصادفات جاده ای عامل مرگ یا معلولیت جسمانی زنان اروپایی در گروه سنی 16 تا 44 سال است. اما برخی کشورها با کمک سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر دست به ابتکارات تازه ای برای مهار این روند کرده اند.
مثلاً به تازگی دولت اسپانیا برای مقابله با خشونت خانگی سیاست هایی اتخاذ کرده که براساس نظرات جمع آوری شده از زنان آسیب دیده تدوین شده است. قوانین جدید برای سازمان بهزیستی و پلیس اسپانیا قدرت بیشتری در نظر گرفته تا از رفتار خشونت آمیز مرد پیش از خطر آفرینی جلوگیری کند. این قوانین همچنین از قربانیان خشونت خانگی پشتیبانی می کند تا احساس تنهایی نکنند.
آمار جهانی همچنان ترس آور
بنابر تخمین دولت روسیه احتمالاً در سال 1999 حدود 14 هزار زن توسط اقوام خود به قتل رسیده اند. با این حال در این کشور قانونی برای مقابله با خشونت خانگی ندارد. در آفریقای جنوبی تعداد زنانی که در خانه به ضرب گلوله کشته می شوند بیش از آنهایی است که در خارج خانه و توسط فردی غریبه به قتل رسیده اند. افکار سنتی در این گونه کشورها باعث شده که آماری مستند از میزان حوادث خانگی در دست نباشد.
سازمان عفو بین الملل اخیراً با اشاره به خشونت خانگی علیه زنان در جوامع سنتی جهان گفت در کشوری مانند افغانستان که سنت های زندگی فئودالی بسیار ریشه دار است، به زن به چشم دارایی نگاه می کنند و تجاوز به حقوق آنان بدون مجازات می ماند.
تعدد زوجات نیز می تواند به خشونت خانگی دامن زند. چون برخلاف دستورات اسلامی مردها به طور عمومی برای ازدواج مجدد اجازه همسر اول را جویا نمی شوند و مشاجره در این باره در خیلی از مواقع به خشونت کشیده می شود.
بحث در مورد تعدد زوجات اکنون در عراق به یک موضوع داغ سیاسی تبدیل شده است. در ایران هم در کنار دیگر مسائل حقوقی زن، افزایش آمار چند همسری مردان باعث شده تا زنان (به ویژه در گروه های سنی بالاتر) بیش از گذشته نسبت به حقوق خود دغدغه داشته باشند و برای حفظ آن اقدام کنند.
خشونت علیه زنان امری پنهان است زیرا بسیاری از زنان در جوامع مختلف به دلایلی همچون مجازات سخت و عدم حمایت های قانونی از ابراز آن خودداری می کنند. خشونت علیه زنان مرز نمی شناسد، محدود به جوامع عقب مانده نیست. در همه جای دنیا زنان کم و بیش مورد انواع خشونت های جسمی، جنسی و کلامی واقع می شوند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 4
زمینههای بزهکاری زنان
ایران - فریبا زمانی:
ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد.
زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
افزایش ناموزون جمعیت و توزیع نامتعادل آن، آلودگیهای زیست محیطی، بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، مهاجرتهای دستهجمعی، حاشیهنشینی در کلان شهرها، نزاعهای قومی و افزایش جرم و جنایت از جمله مسائلی هستند که توجه بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی را جلب کردهاند.
چرا که جرایم نهتنها افزایش یافتهاند، بلکه طیف وسیعی از اعمال خلاف، از استعمال مواد مخدر گرفته تا سرقتهای مسلحانه و آدمربایی و سوءاستفادههای مالی را دربرمیگیرد.این اعمال صدالبته مختص مردان نیست. گروهی از جمع خلافکاران را زنان تشکیل میدهند. اگرچه نسبتشان با مردان ناچیز است. این مطلب به چون و چرایی رشد زمینه های اقتصادی و اجتماعی بزهکاری زنان میپردازد.
زمینههای بزهکاری زنان
ایران - فریبا زمانی:
ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد.
زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
افزایش ناموزون جمعیت و توزیع نامتعادل آن، آلودگیهای زیست محیطی، بحرانهای اقتصادی، افزایش بیکاری، مهاجرتهای دستهجمعی، حاشیهنشینی در کلان شهرها، نزاعهای قومی و افزایش جرم و جنایت از جمله مسائلی هستند که توجه بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی را جلب کردهاند.
چرا که جرایم نهتنها افزایش یافتهاند، بلکه طیف وسیعی از اعمال خلاف، از استعمال مواد مخدر گرفته تا سرقتهای مسلحانه و آدمربایی و سوءاستفادههای مالی را دربرمیگیرد.این اعمال صدالبته مختص مردان نیست. گروهی از جمع خلافکاران را زنان تشکیل میدهند. اگرچه نسبتشان با مردان ناچیز است. این مطلب به چون و چرایی رشد زمینه های اقتصادی و اجتماعی بزهکاری زنان میپردازد.
مسئله جرم و بزهکاری، که در پی مسائل و مشکلات اجتماعی دیگر نظیر فقر و بیکاری و بحرانهای اقتصادی و اجتماعی و دگرگونی در قوانین و الگوهای اجتماعی، خلاصه، بر هم خوردن تعادل در نظم اجتماعی پدید میآید، منحصر به مردان نیست.
زنان نیز از صدمات این مشکلات اجتماعی مصون نیستند و زندگی آنان، به دلیل ابعاد نقشها و مسئولیتهایشان، که با توجه به ساختار طبقاتی آنها شکل میگیرد، بر اثر آنها دستخوش بحران و نابسامانی میگردد. اما به مسائل و مشکلات زنان، به دلیل برخی محظورات و قیود ناشی از فرهنگ جوامع سنتی و شرایط اجتماعی پرداخته نشده و در قیاس با سایر مسائل اجتماعی، اهمیت کمتری یافته است.
سؤال اساسی که در این جا مطرح میشود چنین است: چگونه عوامل محیطی مانند خانواده و شرایط اقتصادی و اجتماعی، با ایجاد زمینههای مستعد، میتوانند در گرایش زنان به ارتکاب جرم و بزهکاری به عنوان عمل اجتماعی و در واکنش نسبت به شرایط اجتماعی، نقش مؤثری ایفا کنند؟
در این بررسی، سعی بر این بوده است که با توجه به آراء گوناگونی که در زمینه جرم و بزهکاری، بهویژه جرایم زنان، مطرح شده است رابطه آن دو با شرایط اجتماعی و اقتصادی زنان مجرم سنجیده شود. شاید تذکر این نکته خالی از اهمیت نباشد که ارتکاب جرم و عمل خلاف به قشر اجتماعی یا جنس معینی اختصاص ندارد. زن یا مرد در جایگاههای اقتصادی و اجتماعی متفاوت، از راههای گوناگون فرصتهایی برای عمل خلاف پیدا میکنند.
به عبارت دیگر شرایط نامساعد اقتصادی و اجتماعی میتواند به صورت عوامل مستعد کننده درآید و انگیزه ارتکاب جرم و عمل خلاف را شدت بخشد. بر اساس یافتههای یک تحقیق، بیشترین درصد (1/43 درصد) زنانی که، به دلیل ارتکاب جرم و عمل خلاف، در مراکز مذکور نگهداری میشوند در گروههای سنی 15 تا 24 سال قرار دارند.
میانگین سنی زنان در زندان و مراکز بازپروری 28 سال است. 3/50 درصد از آنان در شهر تهران متولد شدهاند و در آن سکونت دارند. درصد چشمگیری (5/43 درصد) از متولدین در سایر شهرها، بهتنهایی یا به همراه اعضای خانواده خود، به تهران مهاجرت کردهاند. 7/30 درصد آنها بیسوادند و معادل همین درصد در حد خواندن و نوشتن و دوره ابتدایی سواد دارند.
حدود نیمی (49 درصد) از کسانی که مجبور به ترک تحصیل شدهاند مخالفت خانواده با ادامه تحصیل یا مشکلات خانوادگی و 8/20 درصد ازدواج زودرس را دلیل ترک تحصیل خود یاد کردهاند. 3/8 درصد نیز به دلیل عمل خلاف مجبور به ترک تحصیل شدهاند. این نتایج مؤید آن است که مسائل و مشکلات درون خانواده عمدهترین عامل ترک تحصیل دختران است. حتی ازدواج زودرس، به نوعی، یا برای فرار از مشکلات درون خانواده است یا تحمیلی و اجباری است.
تصویر جامعی که از این زنان میتوان به دست داد چنین خواهد بود که آنان عموماً جوان، بیسواد یا کمسوادند و دارای زندگی خانوادگی نابسامان و ناپایداری بودهاند.
بیش از نیمی از زنان بزهکار و مجرم، از نظر اقتصادی، غیرفعال بودهاند. شاغلین، هم میزان تحصیلاتشان پایین است و هم، به همین دلیل، طبعاً در مشاغلی به کار اشتغال دارند که درآمد و ثبات کافی ندارند لذا صرف اشتغال نمیتواند مانع جرم و بزهکاری باشد و نوع شغل، میزان دستمزد، ثبات و امنیت شغلی، کارآیی و مهارت شغلی از این حیث نقش مهمی دارند. به عبارت دیگر، مشاغلی که درآمد حاصل از آنها قادر به تأمین حداقل نیازهای زندگی نیست توسل به راههای دیگر کسب درآمد را منتفی نمیسازد.
شرایط و موقعیت در زندگی خانوادگی در ایجاد زمینه مساعد برای گرایش فرد به کجروی عامل مؤثری است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که پدران 40 درصد پاسخگویان بیسوادند. میزان تحصیلات در مادران بهمراتب وضع بدتری دارد، وضع سواد والدین پاسخگویان و دلایلی که پاسخگویان برای ترک تحصیل ذکر کردهاند نشان میدهد که پدر و مادر بیسواد یا کمسواد، برای تحصیل فرزندان بهخصوص دختران خود اهمیت چندانی قایل نیستند.
بهعلاوه، اکثریت پاسخگویان در خانوادههایی بزرگ شدهاند که حداقل یکی از والدین و در مواردی هر دوی آنها را در سنین کودکی و نوجوانی از دست دادهاند. بدینسان، اکثر پاسخگویان، به دلیل از دست دادن والدین یا جدایی آنها در خانوادههای از هم پاشیده پرورش یافتهاند. حدود 50 درصد پاسخگویان کمتر از 14 سال از عمر خود را در کانون خانواده گذراندهاند. 6/71 درصد از این عده سبب جدایی خود را از خانواده ازدواج و 22 درصد فرار از خانه یاد کردهاند.
نکته درخور توجه اینکه اکثریت نظرگیری از پاسخگویان علت فرار خود را شرایط نابسامان خانوادگی و بدرفتاری اعضای خانواده اظهار داشتهاند.تحقیقات نشان میدهد زندگی در محیط زندگی نابسامان و پرتنش، گسستگی پیوندهای میان فرد و خانواده را در پی دارد و این سبب میشود که فرد کمبودهای عاطفی و مادی خود را در جایی بیرون از خانواده جستوجو کند و در مواردی برای جبران آنها وسایل و راههای نامشروع را برگزیند.
یکی از راههای فرار از چنین شرایطی ازدواج است که به خواست دختر یا افراد خانواده صورت میگیرد. اینگونه ازدواجها، که معمولاً سرسری و بیتوجه به تناسب زوج از نظر سن، میزان تحصیلات، موقعیت خانوادگی و جهات دیگر صورت میگیرد، غالباً بیدوام و ناپایدار است و منجر به جدایی میگردد.این جدایی علاوه بر آثار و عواقب روانی برای هریک از زن و شوهر، در شرایطی که زن از نظر اجتماعی و اقتصادی پایگاه محکم و استواری نداشته باشد، زمینه مساعد را برای کجروی فراهم میسازد.
علاوه بر آن، قرار گرفتن در معرض خردهفرهنگ بزهکاری موجب تقویت الگوهای رفتاری میگردد که در آن اعمال خلاف امری عادی تلقی میشود و وسعت ارتکاب عمل خلاف نیز بستگی به میزان قرار گرفتن فرد در این محیط و طول مدت رابطه و شمار دفعات آن دارد.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که، پس از نابسامانی محیط خانواده و اختلافات درون آن رابطه با دوستان ناباب، از نظر اهمیت، در مرتبه دوم قرار میگیرد و کمبود محبت سومین عامل گرایش به ارتکاب عمل خلاف است. شاید بتوان علت پناه بردن به دوستان ناباب را ناشی از همین کمبودهای عاطفی دانست که فرد جبران آن را در جایی بهجز خانواده جستوجو میکند.
اولین عمل خلاف و درگیر شدن با سیستم قضایی و در نهایت ورود به زندان جریان تداوم کجروی را شکل میبخشد. به محض ورود به زندان، فرد در رابطه با کسانی قرار میگیرد که یا شرایط او را دارند یا دارای سوابق متعددی از اعمال خلافاند. فرد، طی دورانی که در رابطه نزدیک با این افراد بهسر میبرد، تجربیات جدیدی کسب میکند و با خردهفرهنگهای بزهکاری و گروههای بزهکار آشنا میشود.
او برای پذیرفته شدن و سازگاری با محیط، ناچار به پیروی از این خردهفرهنگ میگردد؛ در چنین وضعیتی، یک انحراف ساده به مسئلهای دامنهدار و یک تخلف کوچک از هنجارها به بخشی از شیوه زندگی فرد مبدل میگردد.
یکی دیگر از عواملی که به نوعی با نظریه خردهفرهنگ رابطه پیدا میکند و در ایجاد فرصت و امکان ارتکاب عمل خلاف مؤثر است، شرایط زیستی و محل سکونت فرد است. یعنی زندگی در مناطقی که گروههای بزهکاری در آنجا فراوان است، میزان رشد جمعیت در این مناطق بالاست و افراد ساکن در این محلات از پایگاه اقتصادی- اجتماعی بالایی برخوردار نیستند. در چنین مناطقی، خردهفرهنگ بزهکاری، به صورت خردهفرهنگی رایج، درون هنجارهای کلی جامعه قرار میگیرد.
یکی دیگر از عواملی که به نظر میرسد در گرایش افراد به کجروی مؤثر باشد نداشتن برنامهای مناسب برای گذراندن اوقات بیکاری و فراغت است. گذراندن اوقات فراغت بعد مهمی از زندگی درونی انسانها و بخشی از تصویر زندگی اجتماعی فرد است. در جامعه ما، که هنوز خانواده مهمترین نهاد اجتماعی است، بیشترین اوقات افراد در درون خانواده سپری میشود و تخصیص زمان مجزایی برای اوقات فراغت برای قشر عظیمی از جامعه مفهوم ندارد. 57 درصد از پاسخگویان عقیده داشتند که داشتن برنامهای برای گذراندن اوقات فراغت میتواند از روی آوردن به کارهای خلاف جلوگیری کند.
به این ترتیب نتایج این تحقیق نشان میدهد که جرم و بزهکاری در جامعه مورد بررسی عوامل متعدد دارد که دست به دست هم میدهند و زمینه مساعد را برای آن فراهم میآورند. اما معمولاً، در هر مورد، نقش یک عامل بارزتر از عوامل دیگر و در حکم جرقهای است که باعث اشتعال میشود.
فقر اقتصادی، بیسوادی، ناآگاهی اجتماعی، زندگی خانوادگی نابسامان و از هم پاشیده، سکونت در محلات پست و جرمخیز که خود متأثر از شرایط اقتصادی است، از جمله عواملی هستند که هریک از آنها متأثر از عوامل دیگر و در تعامل با آنهاست. هیچیک از این عوامل بهتنهایی موجب بروز کجروی و انگیزه عمل خلاف نمیگردد، اما در صورتی که مجموعهای از عوامل مساعد کننده وجود داشته باشد، هریک از عوامل مذکور میتواند نقش تعیین کنندهای در گرایش فرد به کجروی ایفا کند.
منبع : http://www.hamshahri.org/News/?id=26435