لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
اطمینان سازمانی در کسب وکار
سید حسین هویت طلب cio@irmcg.com سید جعفر زنوزی j.zonoozi@gmail.com
چکیده
حقیقت جامعه امروزی این است که اگر انسانها، احساس بهتری نسبت به کاری داشته باشند، موفقیتشان در آن کار بیشتر خواهد بود. سازمانها نیز از این موضوع مستثنی نیستند. زیرا اگر سازمانها اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند، برای ادامه کار انرژی بیشتری میگیرند و احتمال موفقیتشـــــان بیشتر می شود. «گارتنر»، اطمینان سازمانی(BUSINESS CONFIDENCE) را اینگونه تعریف کرده است: «یک مفهوم و فلسفه سازمانی که ازطریق ترکیب و تعامل عواملی چون عملکرد سازمان و موقعیت رقابتی، فرهنگ سازمانی، تمایلات و مقاومتها در مقابل تغییر و توان سرمایه گذاری سازمانی، ایجاد میشود».سوال اساسی این است که عوامل ایجاد و افزایش اعتماد به نفس در سازمانها چیست؟ سازمانها چگونه اعتماد به نفس خودشان را افزایش دهند؟ و بالاخره از چه طریقی می توانند، موفقیت خودشان را تضمین کنند؟ زیرا اطمینان سازمانی، لزوما" ضامن موفقیت نیست، زیرا عوامل محیطی سازمان از جمله تهدیدات محیطی یا فراهم نیامدن فرصتهای محیطی می توانند مانع این موفقیت شوند. در تحقیقی که از اردیبهشت سال 1382 تا اسفند سال 1383 به طول انجامید، با 971 سازمان بزرگ و موفق از 8 کشور اروپایی (بلژیک، فرانسه، آلمان، ایرلند، هلند، اسپانیا، سوئد و انگلستان) در زمینه های مختلف ازجمله، ارزیابی و تحلیل عملکرد، فرهنگ سازمانی، مشتری مداری ، مدیریت استراتژیک، برنامه ریزی استراتژی، سرمایه گذاری و...، مکاتبه شد ومصاحبه به عمل آمد که نتایج آن را در قالب موضوعات زیر می توانید مطالعه کنید. سازمانهای مورد تحقیق در زمینه های تولیدی، مالی، صادرات و واردات، خدمات و حتی کسب وکار الکترونیک فعالیت داشتند. نتایج تحقیق در قالب طراحی شاخص سنجش اطمینان و اعتماد به نفس کسب وکار سازمانی به شکل مقایسه ای با توصیف مزایا و معایب ممکن در شرایط مختلف ارائه و درانتها، اثرات و راهکارهای پیشنهادی برای سازمانهای ایرانی نیز توصیف می شود. لازم به توضیح است که در پارهای از جملات این مقاله، دو واژه «اطمینان سازمانی» و «اعتماد به نفس در کسب و کار» معادل گرفته شده است.
مقدمهاین یک حقیقت است که هرچه انسان در رابطه با چیزی، احساس بهتری داشته باشد، احتمال موفقیتش در آن بیشتر است. سازمانها هم از این قاعده مستثنی نیستند. هرچه در باره خودشان، احساس خوبی داشته باشند، انرژی بیشتری گرفته و احتمالا" موفقیتشان نسبت به شرکتهای دیگر بیشتر خواهد بود. اما چه چیزی باعث ایجاد احساس اطمینان سازمانی می شود و سازمانها چه کنند که اعتماد به نفس بیشتری کسب کنند؟ اطمینان در کسب وکار برای سازمانهایی که توانایی بالقوه برای ارتقای سطح عملکرد و کسب مزیت رقابتی در مقابل شرکتهای دیگر دارند، بسیار مهم است.
اطمینان در کسب وکار چیست؟گارتنر، اعتماد به نفس در کسب وکار را اینگونه تعریف کرده است: «یک مفهوم و فلسفه سازمانی که ازطریق ترکیب و تعامل عواملی چون عملکرد سازمان و موقعیت رقابتی، فرهنگ سازمانی، تمایلات و مقاومتها در مقابل تغییر و توان سرمایهگذاری سازمانی، ایجاد می شود». تحقیق یادشده و نتایج آن که ارائه شاخص اعتماد به نفس (BCI) در کسب وکار است، از دریافت و تجزیه و تحلیل اطلاعاتی حاصل شده که در طول زمان تحقیق بسختی دریافت شده است وبرای تصمیم سازی و تصمیم گیری مدیران عالی و سازمانهای امروزی در آینده بسیار مفید است. اطمینان سازمانی در کسب وکار لزوما" منجر به موفقیت نمی شود. ممکن است عوامل بیرونی مانع از موفقیت شوند و یا اساسا"، حس اعتماد به نفس اشتباه باشد. بدیهی است که موفقیت یک موضوع نسبی است و بستگی به اهداف سازمان در زمان خاص دارد. ارزیابی عملکرد بر مبنای اهداف سازمان، بخش کلیدی مدل اعتماد به نفس در کسب وکار است که در نمودار 1، ملاحظه می کنید. در این مدل، گارتنر، پنج ناحیه کلیدی که بر سطوح اعتماد به نفس سازمان تاثیر گذار هستند را معین کرده است. این پنج ناحیه شامل عملکرد، مشتری مداری، فرهنگ، سرمایه گذاری و اقتصاد هستند. سازمانی که واقعا" اعتماد به نفس داشته باشد، سازمانی است که قادر به حداکثر کردن تواناییهای خود است و برتمامی این پنج ناحیه، کنترل ومدیریت مؤثر ومستقیم داردوبین آنها تعادل ایجاد می کند.
روش شناسی مدل BCاطلاعات به دست آمــــده از تحقیق یادشده با آمار و اطلاعات مربوط به اقتصاد کلان در آن کشور و حتی آن صنعت خاص مقایسه شده تا بتوان شاخص اعتماد به نفس هر سازمان را طراحی و تعریف کرد. شاخص اعتماد به نفس کسب وکار، وسیله ای را جهت ارزیابی تک تک سازمانها با استفاده از مجموعه مشترکی از پارامترها فراهم می آورد و امکان مقایسه سازمانها را با یکدیگر با شرایط ثابت ایجاد می کند. در نتیجه سازمان می تواند، زمینه هایی را که باعث پیشرفت عملکردشان می شوند را بشناسند.
چرا اطمینان سازمانی؟ مزایایی که استخدام و کار کردن در سازمانهای با اعتماد به نفس بالا به وجود می آورد، اطمینان از حمایت مستمر و پایدار سازمان از کارکنان، سرمایــــه گذاری مطمئن ومؤثر در کسب و کارهای فعلی و جدید و همچنین ایجاد فرایندهای نوین ارتباطی با مشتریان است. چنین سازمانی، توان بالقـــوه ای برای عملکرد عالی وکسب مزیت رقابتی در مقابل رقبا (که اعتماد به نفس کمتری دارند) دارد که دستاورد آن را می توان به شکلهای مختلف، مشاهده کرد. ترازهای سود و زیان مالی، افزایش بهرهوری کارکنان، کاهش نیروهای غیر کارآمد و افزایش نیروهای کیفی، رضایت مشتریان و وفاداری آنها و ... نمونــــه هایی از این دستاوردها هستند که البته همه اینها را نمی توان در قالب آمار و اطلاعات کمی بیان کرد. نکته کلیدی در طراحی مدل BC و تعریف و بکارگیری شاخص BC، ایجاد تعادل در تمامی فاکتورهای مورد ارزیابی است. تحقیق انجام شده نشان می دهد که سازمانهای تک بعدی که به سایر فاکتورهای محیطی وسازمانی توجهی نکرده اند، کمتر توانسته اند به اهداف تعیین شده در کسب وکار خود نائل آیند.
معرفی سازمانهایی با بیشترین اعتماد به نفس ارقام حاصل از سنجش شاخص اعتماد به نفس در 20 شرکت اول از شرکتهای مورد تحقیق، اعداد 67 تا 76 از صد (بیشترین مقدار شاخص 100 است) را نشان می دهد. در ارزیابی شرکتها، دو نکته عجیب و جالب به چشم می خورد. نخست آنکه اولین شرکت مربوط به بخش مهندسی در انگلستان است که در طول سالهای اخیر تحت فشار شدید بازار بوده است که این امر موجب شد که با اعتماد به نفس بالا و همت فزاینده، خود را حفظ کند. نکته دوم اینکه شرکتهای فعال در امر خدمات و پیمایش اطلاعات و تولید فناوری بخصوص فناوری اطلاعات، جزو شرکتهای با شاخص بالا هستند که این موضوع هم به دلیل آن است که این سازمانها خود تولید کننده فناوری و دانش اولیه بودند که به عنوان بزرگترین مزیت آنها به شمار می رود. لازم به ذکر است که توزیع مقدار BC در بسیاری از شرکتهایی که تحت پوشش قرار دارند بین 60 - 51 است و تنها 1درصد جمع نمره بالای70 را کسب کرده اند. مسئله جالب توجه دیگر دراین تحقیق، میزان پراکندگی منطقه ای و جغرافیایی 100 شرکت برتر در کسب امتیاز بالا درشاخص BC است. کشور انگلستان با بیشترین و کشورهای آلمان، هلند و سوئد با کمترین میزان توزیع، در 100 شرکت برتر هستند.از 100 شرکت برتر، 16 شرکت فعالیت حمل ونقل کالا داشته، 18 شرکت تولیدی بوده اند، 12 شرکت به خدمات مالی اشتغال داشته اند و کلیه 54 شرکت بعدی، درقالب خدمات و سرمایه گذاری بر روی IT، رایانه، ارتباط الکترونیک و خرده فروشی، فعالیت داشته اند.برای بدست آوردن مقدار کلی شاخص BC، مقادیر پنج محور فعالیت در تحقیق (فرهنگ، مشتری مداری، سرمایه گذاری، عملکرد و اقتصاد)، تلفیق شدند، به طوری که بتوان به یک تعادل در عناصر اصلی رسید تا از این طریق بتوان به راهکارهایی جهت بیشینه نمودن میزان هرکدام از عناصر دست یافت.برای تعیین و مقایسه شرکتها بر اساس نمره کسب شده در BC، شرکتهایی که بیشترین مقادیر و کمترین مقادیر را کسب کرده اند، مشخص و حد بالا و پایین مقدار BC مشخص شد. نمودار2، ازطریق نمودار راداری، حد بالا و پایین را در 5 محور اصلی فعالیت نشان می دهد.توجه به این نکته حائز اهمیت است که در شرکتهایی که محور فعالیت آنها اقتصاد است، مقادیر بدست آمده نمی تواند کاملا" تحت کنترل شرکت باشد و درضمن از یک شرکت به شرکت دیگر در یک کشور نیز نمی تواند زیاد متغیر باشد، زیرا کلیه شرکتهای یک کشور با یک زیربنای اقتصادی درحال فعالیت هستند. بنابراین درصورتی که یک شرکت با فعالیت اقتصادی، نمره بالایی در BC بدست بیاورد و مثلا شرکتهای دیگر با فعالیت اقتصادی در همان کشور، نمره پایینی آورده باشند، متاثر از وضعیت و سیاستهای اقتصادی کشور نیست و مرتبط با خود شرکت است.
الزامات مدل اعتماد به نفس در کسب وکار اینک زمان آن رسیده است که بتوانیم معین کنیم که عامل اصلی کسب اعتماد به نفس در کسب وکار چیست؟ همانطور که از نمودار 2 معین است، کسب وکاری می تواند بالاترین نمره BC را بدست آورد که در حالت ایده آل، در کلیه زمینه ها به یک تعادل رسیده باشد و منحنی رادار این شرکت، یک پنج ضلعی منظم شود. برهمین اساس اگر بخواهیم الزامات مدل را بیان کنیم، میبایست موارد زیر را رعایت کنیم:_ از نقطه نظر فعالیت فرهنگی، یک سری اهداف مشترک در بین کارکنان می بایست به وجود آید. هماهنگ با این کار، ابزار و وسائل مناسب و مؤثر ارتباطی را نیز میبایست فراهم آورد تا تمامی کارکنان از نکات و مسائل مهم و با اهمیت در پیشرفت شرکت مطلع باشند. _ با توجه به محور مشتری مداری، یک شرکت موفق باید از بازخورد مشتریان خود کاملا" مطلع باشد. این موضوع از طریق سنجش مستمر رضایت مشتریان حاصل میشود. بدیهی است، کارکنان شرکت پشتوانه این موضوع هستند. بنابراین، متناسب با افزایش میزان رضایت مشتریان، پاداش مناسب و درخور توجه کارکنان نمی بایست فراموش شود. نتیجه این امر، ایجاد یک سازمان مشتری مدار با رعایت همبستگی و شایسته گزینی در آن سازمان خواهد بود._ در محور عملکرد، براحتی می توان بیان کرد که میزان عملکرد سازمانی از نظر مالی، کمی و کیفی بالاست که بتواند برنامه های عملیاتی خود را در سه بازه کوتاه، میان و بلند مدت بدرستی تدوین و اجرا نماید و این برنامه ها نیز به صورت منظم بازبینی می شوند که نتیجه آن، توان واکنش سریع و مناسب در مقابل تغییرات محیطی و داخلی خواهد بود. _ نهایتا" از نظر سرمایه گذاری، شرکت می بایست مطابق با استراتژیهای سازمانی، جهت تحقق اهداف خود سرمایه گذاری کند. این موضوع به سازمان کمک می کند تا بتواند بدرستی، میزان سرمایه گذاری و بازده آن را مورد سنجش قرار دهد. نتیجه اینکه، سرمایهگذاریهایی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم موجب ایجاد ثروت و رفاه میشوند، مفید و مؤثر هستند.باتوجه به موضوعات بیان شده در بخشهای قبل، دو عامل اصلی می توانند در افزایش یا کاهش اعتماد به نفس در کسب وکار، نقش مهمی ایفا نمایند و فعالیت ICT، بیشترین اثر خود را در سرمایه گذاری گذاشته است، به گونه ای که کلیه شرکتهایی که در ICT سرمایه گذاری کرده اند و توانسته اند تا حد ممکن، پنج محور فعالیت خود را متعادل کنند، بیشتر از بقیه سازمانها موفق بوده اند. بنابراین عوامل اثرگذار در بالا بردن میزان اعتماد به نفس شامل، فرهنگ سازمانی و استراتژی های سرمایه گذاری (به منظور فناوری خاص و منحصر به فرد) هستند و بالاترین میزان اعتماد به نفس در شرکتهایی است که محور فعالیت آنها، ICT است و در این موضوع، سرمایه گذاری کرده اند. دلیل اصلی نتایج فوق این است که، شرکتهایی که فعالیت خود را بر سرمایه گذاری روی ICT، متمرکز کرده اند، تنها 27.2 درصد آنها سود کمتر از 10 درصدی داشته اند و 23.4 درصد آنها سود بین 10 تا 20 درصدی داشته اند و بیش از 50 درصد آنها، سودی بیش از 20 درصد داشته اند. ازطرف دیگر، شرکتهایی که مشتری مداری را کانون توجه خود قرار داده اند، 37.8 درصد آنها سود کمتر از 10 درصد داشته اند و 16 درصد آنها سودی بین 10 تا 20 درصد داشته اند و بقیه آنها (46.2 درصد) سودی بیش از 20 درصد را کسب کرده اند.رشد اقتصادی یک کسب وکار به معنی افزایش اعتماد به نفس در کسب و کار و متعاقب آن افزایش شاخص اعتماد به نفس نیست. دلیل این مطلب، رشد قابل توجه نرخ تولید ناخالص ملی در ایرلند است. بنابراین شاخص اعتماد به نفس در شرکتهای ایرلندی ظاهرا" می بایست بیش از کشورهای دیگر باشد، اما شرکتهای فعال در کشورهای انگلستان و اسپانیا، میزان شاخص اعتماد به نفس بیشتری نسبت به ایرلند داشته اند. اینک زمان آن فرا رسیده است که نقش و اثرات هریک از عوامل پنج گانه در مدل اعتماد به نفس را با توجه به آمار واطلاعات دریافت شده، بررسی کنیم.
فرهنگشناخت فرهنگ برتر، سنجش تاثیرات آن و افزایش تاثیر گذاری آن در کارایی و اثربخشی فعالیت یک شرکت، محور بحث و قلم فرسایی اکثر نویسندگان و صاحب نظران علمی (آکادمیک) یا تجربهگرا (تکنوکرات) بوده و هم اینک نیز در صدر مقالات و نوشته هاست. (یکی از مقاله های معتبر مربوط به آقایان Deal و Kennedy در سال 1999 با عنوان «فرهنگ جدید سازمانی» است.) نتایج و آمار این تحقیق نشان داده است که بین سطح عملکرد یک سازمان با فرهنگ سازمان، همبستگی بالایی وجود دارد که دلیل آن میزان همبستگی 683/0 و خط رگرسیون Y=0.5734X+0.2131 مقادیر عملکرد است. لازم به ذکر است که هدف تحقیق، تشخیص فرهنگ خوب یا بد و دلایل به وجود آمدن آنها نیست. موضوع اصلی، یافتن فرهنگی است که محبوبیت بیشتر یا کمتر دارد.هر فرد در سازمان، شخصیتی خاص و متفاوت با دیگران دارد. نتیجه اینکه شرکتها با فرهنگهای متفاوتی در حال فعالیت هستند که این تفاوتها نقش بسزایی در شکوفائی سازمان ایفا می نماید. بدیهی است که تنها میزان عملکرد نمی تواند نقش فرهنگ بالای سازمانی را بیان کند. عواملی مانند سرمایه گذاری و فناوری نیز نقش مهمی در این مقوله ایفا می نمایند.
مشتری مداریدر دو دهه گذشته، شعارهای زیادی از سوی شرکتها مبنی بر اهمیت مشتری و تامین خواسته مشتری بیان شده است. امروزه هم شرکتها بر اهمیت نقش مشتری تاکید فراوانی دارند. نتایج تحقیق نیز معین کننده بالاترین اهمیت شرکتها بر مشتری و تامین نیازهای مشتری است وجالب توجه اینکه میزان سنجش عملکرد این شرکتها همبستگی خاصی با میزان اهمیت گذاری آنها به مشتری نداشته است. _ 78 درصد شرکتها در پرسشنامه های خود امتیاز 6 تا 7 از 10 را به مشتری مداری داده اند اما تنها 23 درصد آنها اعلام کرده اند که به کارکنان خود به جهت افزایش عملکرد شرکت، پاداش داده اند._ بیش از 50 درصد شرکتها، عملکرد بالا (امتیاز بیش از 7 از 10) داشته اند که تنها 12 درصد آنها به دلیل افزایش میزان رضایت مشتریان، به کارکنان خود پاداش داده اند. بدیهی است که در بطن محیط متغیر و آشوب زده کسب وکار امروزی، عوامل خاصی رشد و نمو می کنند که رسیدگی به این عوامل و شاخص بودن در آنها می تواند موجب موفقیت یا شکست سازمانها شود. موج مشتری مداری نیز جزء عوامل امروزی است، اما موضوع اصلی، مدیریت صحیح این عوامل است زیرا سازمانی موفق خواهد بود و اعتماد به نفس بیشتری خواهد داشت که مقادیر عوامل مهم را بالا یا پایین نبرد، بلکه بتواند از این عوامل، پاسخ مناسبتری به مشتری خود بدهد.
سرمایه گذاریدر تحقیق حاضر معین شده است که سرمایه گذاری، یکی از عوامل کلیدی در بالا بردن شاخص BC است. نفس سرمایه گذاری و عواملی که می توان بر روی آن سرمایه گذاری کرد هم مهم است. سرمایه گذاری می تواند بر روی کارکنان، بازاریابی، تبلیغات وحتی زیرساختار باشد، اما آمار و اطلاعات تحقیق حاضر با ذکر چند دلیل زیر، به صورت خاص، سرمایه گذاری روی ICT را به عنوان مهمترین سرمایه گذاری معین کرده است._ شرکتهای انگلیسی، بیشترین میزان شاخص BC را بدست آورده اند که متعاقب آن و طبق نمودار 2، بیشترین سرمایه گذاری نیز بر روی ICT انجام شده است._ افزایش در سرمایه گذاری روی ICT در شرکتهای مورد مطالعه منجر به کاهش قابل توجه هزینه های کنترل در این شرکتها شده است._ آمار موجود در جدول 1 نمایانگر این است که 80 درصد از 20 شرکت اول، به طور مستقیم در این محور فعالیت داشته یا اساس مدیریت سازمان مبتنی بر سرمایه گذاری مؤثر بر روی ICT است.
عملکردنتایج تحقیق مبتنی است بر اینکه بیشترین عامل اثرگذار در عملکرد بهینه سازمانها، فرهنگ است. این بدان معنی است که شرکتهای موفق با میزان بالای شاخص BC عملا" بر اساس فرهنگ بالای سازمانی، دارای استراتژیهای معین ومشخصی بوده اند که وجود این استراتژیها، عامل و معیاری برای سرمایـــــه گذاری صحیح بر روی عوامل صحیح، ایجاد وبکارگیری فناوریهای مناسب، دقت بر روی معیارهای مشتری مداری و مواظبت از انطباق شرایط سازمان با سیاستهای اقتصادی کشور بوده است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نشانگرهای سازمانیابزاری برای واکنش سریع
آمنه کدیوردکتر سلطانی دلگشا
چکیده
خلبانان برای پروازی امن و راحت از وسائل و تجهیزاتی پیشرفته استفاده می کنند تا از تمامی شرایط متغیر مطلع باشند و نسبت به آنها سریع تصمیم گیرند. با پیشرفت فناوریهای نوین برای سازمانها نیز این امر مهیا شده است .امروزه دیگر سازمانهای بزرگ ، برتر محسوب نمی شوند. این برتر بودن از آن سازمانهایی میشود که سریعتر عمل کنند. به همین دلیل مزیت بالقوه یک سازمان در برابر رقبای خود، واکنش سریع به تغییراتی تلقی میشود که تنها راه آن مطلع بودن از اطلاعات برای آگاهی از شرایط متغیر است و این کاری است که نشانگر (داشبورد) سازمانی با ارائه تصاویر، نمودار ها و گزارشهای جمع آوری شده از داده های پراکنده در سطوح سازمان بخوبی در آن ایفای نقش می کنند. داشبوردهای سازمانی برای کاربران خود تصمیم گیریهای شفافتر، تحلیلهای آسان ، آگاهی از شرایط لحظه به لحظه سازمان واکنش سریع نسبت به تغییرات را به ارمغان می آورد.
مقدمههر فردبا شنیدن واژه داشبورد، در ذهن خودصفحه زیر شیشه ماشین را تصور میکند. این صفحه شامل شاخصها، قسمتهای مختلف و وسایل کنترل است که زیبایی آن در کارکرد آنها نهفته است.داشبورد وسایل نقلیه، اکثر داده های مورد نیاز را در دید راننده قرار میدهد تا وی بتواند داده های مهم مورد نیاز را با یک نگاه تحلیل کند و عکس العمل بموقع را انجام دهد. در واقع داشبورد یک روش آسان و راحت برای تصمیم گیریهای ضروری حین رانندگی ارائه می دهد. به عنوان مثال فرض کنید که عقربه نشانگر بنزین خودرو شما درست کار نمی کند، آیا می توانید یک رانندگی مطمئن داشته باشید؟ مسلما جواب منفی است، چرا که وجود نشانگرهای سالم، رانندگی مطمئن را تضمین می کند.در سازمانها با توجه به حجم داده های پراکنده تصمیم گیری به این آسانی امکان پذیر نیست. برای تصمیم گیران سازمان ، مقدار دادهای که باید در روز کاری مشاهده و تحلیل شود، بسیار چالش بر انگیز است. با باز شدن درهای بیشمار سازمانها بر مشتریان، شرکا و عرضه کنند گان، سازمانها دیگر قادر به مدیریت با اطلاعات کم و ناقص نیستند. حجم وسیع اطلاعات و توزیع آن از طریق پخش گزارشهای معمول دیگر پاسخگوی نیاز سازمانها نخواهد بود، چرا که این گزارشها غالبا ایستا هستند و با توجه به ایستایی و حجم بسیار باعث سردرگمی می شوند. بنابرین فرصتها و تهدیدها نادیده گرفته شده یا بسیار دیر کشف می شود و این موضوع باعث میشود که سازمان نتواند به حرکت سریع خود ادامه دهد. بنا بر این بهطور طبیعی از صحنه رقابت حذف میشود.پس زمان نگاه جدید به داشبورد سازمانی - که مفهومی جدید در مدیریت اطلاعات را ارائه دهد و پاسخگوی نیازهای متخصصان امروزی باشد- فرا رسیده است. بنا به این دلایل داشبوردهای سازمانی ، به یک پدیده پویا رو به گسترش تبدیل گشته اند.
داشبورد چیست؟واژه داشبورد از داخل هواپیما یا خودرو الهام گرفته شده است وهدف اصلی آن در هر سه مورد خودرو ،هواپیما و سازمان یکی است : مشاهده اطلاعات مورد نیاز و هدایت یک سیستم پیچیده .می توان ادعا کرد که هدایت سازمانهای امروز، در محیط پیچیده رقابتی، به مراتب پیچیده تر از هدایت یک هواپیما است. بنابرین مدیران جهت اجرای ماموریت سازمان و حرکت در راه آرمانهای سازمان، حداقل به وسایلی که نمایانگر جنبه های مختلف عملکرد سازمان و هدایت آن است نیاز دارند.یک قانون مدیریت این است که شما نمی توانید چیزی را که قابل اندازه گیری نیست، بخوبی مدیریت کنید. به همین منوال می توان اذعان داشت که نمی توان آنچه را که قابل مشاهده و دیدن نیست مدیریت کرد و این جایی است که بحث داشبورد های سازمانی ضرورت مییابد.داشبوردهای سازمانی که یک مفهوم جدید در مدیریت اطلاعات ارائه داده، ابزار دیداری داده های حیاتی است که مجموعه انبوهی از تحلیل های مربوط به فرایند مدیریتی را در زمینه های مورد نیاز به افراد مربوط ارائه می دهد.به زبان ساده داشبورد یک واسط کامپیوتری غنی با نمودارها، گزارشها، شاخصهای دیداری و مکانیزم اخطار است که در یک نرم افزار پویا و اطلاعاتی مربوط یکپارچه شده اند و برای تمامی کارکنان سازمان و مدیران ارشد آن روشی ساده برای دسترسی به داده های به روز سازمان است تا اطمینان از کسب اهداف و مطلع شدن از مشکلات بالقوه و واقعی را فراهم کند. کاربرد اصلی داشبوردهای سازمانی صرفا گزارش دهی و گزارشگیری نیست. وظیفه اصلی داشبوردهای سازمانی ارائه بهنگام اطلاعات مورد نیاز به افراد مربوط برای مدیریت دانش و واکنش سریع به تغییرات است. تصور کنید که داشبورد خودرو، گزارش جزئیات مقدار بنزین مصرف شده در هر روز یا هر ماه را نشان دهد، این گزارش چندان مورد استفاده قرار نمی گیرد چرا که کیفیت اطلاعات در زمان مناسب برای تصمیم گیری سریع نادیده گرفته شده است. بهجای آن باید جزئیات کمیت کنونی بنزین یعنی مقدار بنزین موجود را نشان دهد، چرا که کیفیت این اطلاعات برای تصمیم گیری سریع مورد نیاز است.با توجه به تعاریف، یک نکته به اشتباه گرفته شده معمول این است که داشبورد تنها برای مدیران ارشد به منظور ارائه اطلاعات جامع از عملکرد سازمان به آنها، مورد استفاده قرار می گیرد. این برداشتی کاملا اشتباه بوده چرا که امروزه تکنولوژی داشبورد سازمانی به گونه ای است که میتواند در سطوح مختلف سازمان استقرار یابد و بدین منظور داشبوردهای مختلفی تعریف شدهاند که هدف نهایی تمامی آنها ارائه سریع و بهنگام اطلاعات به مدیران و کارکنان سطوح مختلف سازمان برای آگاهی از شرایط متغیر و اتخاذ تصمیم های صحیح با توجه به آنهاست.
انواع داشبورد های سازمانیداشبوردهای سازمانی را می توان به شش دسته کلی تقسیم کرد:1.داشبوردهای عملکرد شرکت:داشبوردهای عملکرد شرکت، داده های بخشها و دپارتمان ها ی مختلف سازمان را یکپارچه میکند و تحلیلهای مالی، شاخصهای حیاتی عملکرد ( kpi ) سازمان، عملکردهای فروش و ... را در بر میگیرد، تا دیدی جامع از عملکرد سازمان را ارائه دهد. ازین رو معمولا برای مدیران ارشد، کاربرد بیشتری دارد .2.داشبوردهای دپارتمانی:مدیران دپارتمان های سازمان و مدیران عملیاتی نیازمند داشبورد ی هستند که مقیاسهای عملکردی مربوط به آنها را نمایش دهد. بدین منظور از داشبوردهای مختص به دپارتمان خود بهره می گیرند. برای مثال مدیر فروش با بهره از داشبورد مربوط به دپارتمان فروش می تواند از فروش واحد در مقایسه با سال پیش، تعداد مشتریان اضافه شده و از دست داده و... مطلع شود. بنابر این بیش از 50درصد افراد سازمان بیشتر به داشبوردهای دپارتمانی به عنوان داشبوردی که در سطوح مختلف سازمان استقرار یافته است دسترسی دارند.
3. داشبوردهای مشاهده فعالیت - فرایند:داشبوردهای مشاهده فعالیت- فرایند، برای مشاهده فرایند های خاص سازمان یا فعالیتهای گسترده مانند امنیت ملی، کنترل بیماری و ... استفاده می شود.این نوع داشبوردها با بهره از تجهیزات دیداری و تحلیلی به وقوع مشکلی پیش از اتفاق آن پی میبرند و سعی در کاهش خسارات احتمالی می کنند. این داشبوردها را به گونه های مختلف می توان تقسیم کرد که در زیر به چند نمونه از داشبورد های مشاهده فرایند اشاره می شود :داشبورد مشاهده تقلبات : برای شرکتهای دارای کارت اعتباری و موسسه های مالی.داشبورد مشاهده فرایند تولید : مورد استفاده کارخانه ها، پالایشگاه و معادن برای مشاهده فرایندهای حیاتی و پیچیده صنعتی.داشبورد مشاهده انبار- توزیع : مورد استفاده مراکز توزیع و انبار برای مشاهده موجودی واقعی، موجودی خارج شده، فضای تخصیص داده شده و ....داشبورد مشاهده بازار مالی : مشاهده شرایط بازار، شاخصهای اقتصادی و ...داشبورد مشاهده ترافیک، همچنین داشبورد مشاهده آب و هوا و از این قبیل داشبوردها.4.داشبوردهای برنامه خاص:در این داشبوردها مقیاسهای خاص مورد نیاز برنامه مورد نظر مطرح می شود که غالبا واسط ترجیحی کاربران به شمار می رود.5.داشبورد مشتری:برای استفاده مشتری از سازمان طراحی می شود و مقیاسهای مربوط به مشتری سازمان را ارائه میدهد.6. داشبورد عرضه کننده:این گونه داشبورد به عرضه کنند گان، امکان مشارکت و قرار گرفتن در یک سطح اطلاعات مربوط به سازمان را میدهد و هر عرضهکننده می تواند عملکردش را در برابر دیگران ارزیابی کند. از این رو می توان گفت که این گونه داشبوردها یک ارزش افزوده اثربخش بر روابط عرضه کنندگان ایجاد می کنند.
ویژگیهای نشانگرویژگی یک داشبورد سازمانی را می توان در دو کلمه (SMART) و (IMPACT) خلاصه کرد: ویژگی SMART از حروف ابتدایی ویژگی های زیر گرفته شده است :SynergeticMonitor kpiAccurateResponsiveTimelyبه اختصار هر ویژگی را تعریف می کنیم:1. ویژگی هم افزایی (SYNERGETIC):داشبوردهای سازمانی از لحاظ ارگونامیکی و دیداری اثر بخش هستند و با جمع کردن و ارائه اطلاعات از جنبه های متفاوت باعث هم افزایی اطلاعاتی میشوند.2. مشاهده شاخصهای حیاتی عملکرد (Monitor kpi ) : یک داشبورد شاخصهای حیاتی عملکرد (kpi ) را برای تصمیم گیری اثر بخش به نمایش می گذارد.3. دقت (Accurate) : اطلاعات و آمار دقیق و داده های پشتیبانی معتبر را به نمایش می گذارد.4. پاسخگویی(Responsive ) : داشبورد پاسخگوی مرزهای عملکردی از پیش تعیین شده بهوسیله ایجاد اخطار برای جلب توجه سریع کاربر و عکسالعمل سریع وی است.5. بهنگام بودن ( timely) : تمام اطلاعات حال و به روز برای تصمیم گیری اثربخش را ارائه میدهد و اطلاعات در زمان واقعی و مناسب ارائه میشود.همانگونه که ذکر شد، علاوه بر موارد بالا یک داشبورد IMPACT نیز وجود دارد که ویژگی IMPACT نیز از حروف ابتدایی ویژگیهای زیر شکل گرفته است:InteractiveMore data historyPersonalizedAnalyticalCollaborativeTrack ability
تعاملی(Interactive) :به کاربران برای رسیدن به جزئیات بیشتر،ریشه مسائل و ... امکان کند و کاو می دهد. تصور کنید اگر خلبان بتواند بر نشانگر بنزین خود کلیک کند و متوجه شود که در 15 دقیقه اخیر حجم بنزین نصف شده است متوجه نشت بنزین میشود .دسترسی به داده های پیشین( More data history ):داشبورد به کاربران قابلیت مرور روندهای گذشته را می دهد.به عنوان نمونه ممکن است در زمان کنونی در سهم بازار رشد مشاهده شود، اما با مرور روندهای گذشته رکود نسبت به سال بیش نمایان شود. شخصی سازی (personalized ): ارائه داشبورد برای هر فرد ویژگی مربوط به مسئولیت وی را داراست .برای نمونه مدیر فروش بخش غربی نیازمند مقیاسهای مربوط به ناحیه خود و مدیر فروش بخش شرقی نیز نیازمند مقیاسهای مربوط به ناحیه خود است.قابلیت تحلیل(Analytical ) : قابلیت تحلیلهایی نظیر "اگر چنین شد، آن وقت...." را می دهد و با ارائه متغیرهای مختلف قوه ادراک فرد را تسهیل می کند.مشارکت(Collaborative) :داشبوردهای سازمانی قابلیت تعویض یادداشت ها یا نظرات را تسهیل می کنند. پی گیری (Track ability ) :به هر کاربر قابلیت دنبال کردن مقیاسهای مورد علاقه را میدهد.ممکن است مدیر فروش شرق مایل به دنبال کردن سهم بازار و مدیر فروش غرب مایل به دنبال کردن موجودی خود باشد.
مزایای تجهیز سازمان به داشبورد:1 - تدوین و ارائه شاخصها:برای شرکت های کوچک و بزرگ فهم و یکپارچه سازی داده ها در تمامی سطوح بزرگترین چالش به شمار می آید و تدوین مقیاسها، اندازه گیری، به روز نگه داشتن، مقایسه و تمرکز بر آنها در سازمانها مشکلی همیشگی است که با ورود داشبورد های سازمانی به تمامی این مشکلات خاتمه داده می شود. داشبورد ها در مشاهده شاخصهای حیاتی به تمامی سطوح سازمان یاری می رسانند و به کاربر امکان دنبال کردن جایگاه سازمان توسط شاخصها را میدهند. با دنبال کردن شاخصهای متعدد و مورد نظر و تحلیل روندها می توان یک درک بهتر از اینکه سازمان چگونه عمل می کند، و فهم عمیقتری از موارد حیاتی سازمان کسب کرد.
2 - مشاهده سلامت سازمان در یک نگاه داشبوردها با ارائه مقیاسها و شاخصهای حیاتی سازمان بهصورت دیداری، در نمودارهای مختلف امکان درک وضعیت سازمان را تنها در یک نگاه فراهم می سازند و تصویری از سلامت سازمان در یک صفحه با یک نگاه را ارائه می دهند.
3 - تشخیص مشکلات بالقوه پیش از تبدیل به بحرانداشبورد ها با ارائه اطلاعات بموقع برای افراد مربوط، امکان تشخیص وقوع مشکلات بالقوه سازمان را برای مدیران فراهم می کند، تا قبل از تبدیل شدن مشکلات به بحران تشخیص داده شوند. داشبوردهای سازمانی با قابلیت کندوکاو و کلیک کردن بر هر مورد، می توانند جزئیات بیشتر ونمودارهای بیشتری را ارائه کنند و به داده های زیرین و تاریخچه آن دسترسی پیدا کنند و ریشه ضعفها و مسائل را نشان دهند. داشبوردها با اعمال سیستم اخطار که معمولا با اعمال جلب توجه مانند فرستادن email، چشمک زدن یا ارائه یک انیمیشن، همراه است، به کاربران در درک وجود مشکل و جلب توجه آنها به سمت مشکلات یاری میرسانند و از نادیده گرفته شدن و مورد غفلت واقع شدن مشکلات در نتیجه به بحران تبدیل شدن آنها جلوگیری می کنند و این اطمینان را می بخشند که مدیران ارشد به شاخصهای حیاتی توجه کرده و مشکلات را زودتر دیدهاند تا نسبت به آنها واکنش بهنگام نشان دهند.
4 - کاهش زمان و هزینه در جستجو برای اطلاعات مورد نیازداشبوردهای سازمانی روشی یگانه برای دسترسی به داده های متنوع از پایگا های متفاوت در سطح سازمان و تبدیل آن به یک فرمت قابل درک را ارائه می دهند . داشبوردها با جمعکردن تمامی اطلاعات و شاخصها و مقیاسهای مربوط و حیاتی برای کاربر در یک صفحه و تشخیص آنها در یک نگاه، در زمان و هزینه برای جستجوی اطلاعات در گزارشها باعث صرفه جویی میشوند.
5 - به روز بودن اطلاعات با بهرهگیری از داشبوردها، سازمانها به بهرهگیری از داده هایی که زمان مصرف آنها گذشته خاتمه میدهند و با یک کلیک آنها را به روز میکنند و یا خود داشبورد با استفاده از هوشمندی، مرتبا خود را به روز می کند. بنابراین مدیران در تمامی لحظات بخوبی می دانند در سازمان و زیر مجموعه آنها چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. هیچ چیز برا ی سازمان با ارزشتر از آن نیست که تنها به سرعت یک کلیک، داده های به روز استخراج شوند و مورد استفاده قرار گیرند.
6 - کمک به اتخاذ تصمیمات شفاف تر قابلیت مشاهده شاخصهای حیاتی عملکرد (kpi ) استخراج شده از داده های به دقیقه، همراه با سیستم اخطار و پی بردن به موارد حیاتی و مشکلات بالقوه و اطلاع از وضعیت سازمان با یک نگاه، همگی در تصمیم گیری های شفافتر، به مدیران و سایر تصمیم گیرندگان یاری میرسانند و از آنجا که تمامی سازمان بر اساس اطلاعات مشترک تصمیم گیری می شود، سازمان به عنوان یک مجموعه کاراتر عمل می کند.
7 - همراستایی عملیات سازمان با استراتژی سازمانداشبوردها به سازمان در همراستایی روز به روز عملیات با استراتژی سازمان کمک می کنند و عملیات اثربخش را با ارائه شاخصهای مربوط در هر سطح سازمان اطمینان می بخشند. با توجه به اینکه برنامه ها و اهداف استراتژی شرکت با تغییر شرایط بازار تغییر می کند، با وجود یک داشبورد تمامی داده ها و شاخصهای حیاتی عملکرد به روز شده و انعطاف لازم برای واکنش به تغییرات نیز فراهم می شود. مشاهده داده ها و شاخصهای عملکرد از طریق داشبوردها این امکان را ارائه می دهد که کارکنان همراه با مدیران برای رسیدن به اهداف همراستا شوند.حال با دانستن مزایا ی یک داشبورد سازمانی می توان بیان کرد که اگر پدیده اول فناوری اطلاعات را رایانه های شخصی و پدیده دوم را اینترنت نامیدند، به جرات میتوان پدیده بعدی را داشبوردها خواند، یعنی ابزاری دیداری که منابع متعدد اطلاعات را تنها در یک صفحه جمع می کند.گرچه داشبورد ابزاری جدید است و تمامی مزایای بالقوه آن هنوز کشف نشده است، اما تمامی افراد مزایای بالقوه ارائه اطلاعات مناسب در زمان مناسب به افراد مناسب را درک کردهاند. ازاین رو است که انگیزش برای اجرای تکنولوژی داشبورد روز به روز قوی تر می شود و داشبوردها به یک پدیده جهانی تبدیل گشته اند و نه تنها در آمریکا وکانادا اجرا می شوند بلکه اخیرا کاربرد آنها در کشورهایی نظیر انگلستان، آرژانتین، فرانسه، روسیه، سوئد، آفریقای جنوبی،عربستان سعودی، مکزیک، عمارات، برزیل، چین، ژاپن وهند نیز روبه گسترش است. مسئله فرهنگ نیز از اهمیت بسیار برخوردار است. برای اثر بخش تر بودن استفاده از داشبوردهای سازمانی، مدیران اجرایی بایستی این تکنولوژی را وارد کارهای روزمره و تصمیم گیریهای خود کنند تا فرهنگ استفاده از این تکنولوژی با ارزش در کل سازمان ایجاد شود.
نتیجه گیریداشبوردها به علت آنکه تمامی داده های سازمانی را بر یک صفحه جمع و آنها را با استفاده از نمودارها و اشکال مختلف براحتی برای مدیران و کارکنان تفسیر می کنند، ابزاری ارزشمند در محیط رقابتی کنونی محسوب می شوند. مدیران سازمانهایی که از داشبوردها بهره میگیرند، بهجای اتلاف وقت برای خواندن محتوای گزارشهای پیچیده و غیر قابل درک و استخراج اطلاعات مورد نیاز از میان آنها ، زمان خود را بر تصمیم گیریهای صحیح و روشن تر اختصاص می دهند و از مزیت رقابتی خود که همان واکنش سریع نسبت به شرایط و تغییرات است استفاده می کنند . امروزه هر سازمانی که ارزش کسب اطلاعات بموقع را درک کرده باشد، از این فناوری نوین و باارزش استفاده می کند و ازین رو است که روز به روز بر استفاده از پدیده این نسل که همان داشبوردهای سازمانی می باشد افزوده می شود.
منابع و ماخذ:1- Shadan Malik, Enterprise Dashboards
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 12 صفحه
قسمتی از متن .doc :
روانشناسی سازمانی
روانشناسی سازمانی عبارت است از علم بررسی مجموعه عوامل و متغیرهایی که رفتار فرد را در دنیای کار تحت تأثیر قرار میدهند. بطور کلی روانشناسان سازمانی رفتار را در موقعیتهای کاری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند.
تاریخچه روانشناسی سازمانی
قبل از سال 1900 حتی نامی از روانشناسی سازمانی وجود نداشت. تا اینکه روانشناسی به نام برایان مقالهای در این باره که چگونه تلگرافچیهای حرفهای مهارت خود را در زمینه فرستادن و گرفتن پیام توسعه دهند، انتشار داد. چند سال بعد در سال 1904 مطالعه روانشناختی تحت عنوان فعالیتها و کنشهای بهم پیوسته که در زندگی روزانه آشکار میشود، انجام گرفت که گامهای آغازین در مطالعات مربوط به حوزه روانشناسی سازمانی بود. سه شخص به عنوان پدران بنیان گذار روانشناسی سازمانی شناخته شدهاند که هر چند بطور مستقل کار کردهاند، ولی در اصل آنها آشکارا همپوشی داشته است.
والتر دلیل اسکات به عنوان یک روانشناس بر این نکته تأکید داشت که رهبران مؤسسات بازرگانی در تبلیغات خود نیاز به کاربرد علم روانشناسی دارند. فردریک تیلور ارزش طراحی مجدد شرایط کاری را برای دستیابی به بازده والتر برای کارخانه و دستمزدی بهتر را برای کارگران محقق ساخت. هوگو مونستربرگ یک روانشناس آلمانی یا آموزش آکادمیک سنتتی بود. او به کاربرد روشهای سنتی روانشناسی به مشکلات عملی صنعت علاقمند بود. او در کتاب خود گزینش کارکنان ، طراحی شرایط کار و کاربرد روانشناسی فروش را مورد بحث قرار داده است. بعد از جنگ جهانی اول و دوم روانشناسی سازمانی توسعه بیشتری پیدا کرد و قلمرو تخصصی خود را وسعت داد.
زمینههای روانشناسی سازمانی
استخدام و گزینش کارکنان
استخدام و گزینش کارکنان برای محیطهای کاری ، ادارات ، سازمانها ، کارخانجات و ... حائز اهمیت فراوانی است. نیازهای یک سازمان ، تواناییها و قدرتهای لازم برای احراز یک وظیفه و شغل انتخاب افراد مناسب طراحی میسازد. روانشناسی سازمانی در بررسی ویژگیهای افراد مفید برای احراز یک شغل نقش اساسی دارند.
ارزیابی عملکرد کارکنان
برای نظارت بر چگونگی پیشرفت کار در یک محل کاری نیاز به بررسیها و ارزیابیهای مختلف از عوامل دخیل در چگونگی عملکرد است. بر این اساس لازم است برای رفع مسائل احتمالی عملکرد کارکنان مورد بازبینی و ارزیابیهای مناسب قرار گیرد. روانشناسان سازمانی تحقیقات متعددی را در چگونگی انجام این ارزیابیها انجام دادهاند که در مراکز مختلف مورد استفاده قرار میگیرد.
توسعه و آموزش کارکنان
روانشناسان سازمانی مسائل پیرامون توسعه و آموزش نیروی انسانی را نیز در خط مشی وظایف خود میدانند. در برخی از حرف و مشاغل نیاز به آموزش و توسعه با شدت بیشتری احساس میشود که روانشناسان سازمانی چگونگی و شیوه انجام این امر را عهده دار هستند و بهترین روشها را پیشنهاد میکنند.
انگیزش و خشنودی شغلی
بررسی رضایت شغلی کارکنان مسألهای است که توجه بسیاری از اقشار شغلی را به خود جلب کرده است. فقدان و احساس خستگی و نارضایتی شغلی با کاهش عملکرد کارکنان ارتباط تنگاتنگ دارد. روانشناسان سازمانی به دنبال ارائه روشهایی هستند که انگیزش شغلی و خشنودی شغلی کارکنان را بالا ببرند.
محیط کار (بهداشت ، ایمنی ، استرس)
در بررسی عواملی که در محیط فیزیکی و روانی کار نقش مهمی روی افراد دارند. روانشناسان سازمانی نفوذ زیادی دارند، این روانشناسان در چگونگی طراحی فیزیکی محیط اعم از نور ، صدا ، رنگ ، طراحی تجهیزات و ایجاد محیط روانی و ارتباطی مناسب نقش مهمی ایفا میکند.
روانشناسی مهندسی
طراحی ابزار کار و تجهیزاتی که در برخی مشاغل کاربرد دارد با مسائل روانشناختی افراد در ارتباط هستند. روانشناسان سازمانی توصیههای مفیدی را برای طراحی این ابزار به روانشناسان مهندسی ارائه میکنند.
نیازهای ارباب رجوع و مصرف کننده
توجه به نیازهای ارباب رجوع مورد توجه روانشناسان سازمانی است که در پیشبرد اهداف سازمان ، کارخانه یا شرکت نقش مهمی دارد. طلب رضایت ارباب رجوع یا مصرف کننده در واحدهای تولیدی با راه کارهای روانشناسی سازمانی عملی است.
مدیریت و رهبری
استفاده از راه کارهای مدیریتی مناسب و قوی و سبکهای رهبری از جمله مباحثی است که روانشناسان سازمانی به آن میپردازند. اینکه کدام شیوه مدیریتی و رهبری میتواند نتایج بهینهای به همراه داشته باشد، نتیجه تحقیقات و پیشنهادات این روانشناسان است.
روشهای پژوهش در روانشناسی سازمانی
این دسته از روانشناسان از شیوههای مختلف پژوهشی استفاده میکنند، به این دلیل که اغلب راه کارهای خود را از یاختههای تحقیقاتی که انجام میدهند، بدست میآورد. تمام روشهای رایج در روانشناسی و علوم انسانی کاربرد خوبی در این تحقیقات دارد، از جمله روشهای مشاهده ، مصاحبه ، پرسشنامه نگرش سنجی و ... .
روانشناسی صنعتی سازمانی چرا؟
به طور کلی روانشناسان صنعتی سازمانی رفتار را در موقعیتهای کاری مورد مطالعه و بررسی قرار میدهند. روانشناسی صنعتی سازمانی دارای دو جهت است: علم و عمل.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 6 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سخنی در باب تعالی سازمانی:اما تعالی سازمانی چیست و چه معنایی دارد ؟آیا تعالی سازمانی یک کالاست که بتوان آنرا از بیرون سازمان تهیه نمود و سپس در سازمان جاری نمود؟آیا تعالی سازمانی یک بازی است ؟آیا تعالی سازمانی یک موج زودگذر است که می بایست چند صباحی صبر نمائیم تا گذر نماید ؟از این قبیل سوالات را می توان در مورد موضوع تعالی سازمانی مطرح نمود . اما براستی تعالی سازمانی چیست و به چه کار می آید ؟آنچه در پی می آید مبحثی است که به شفاف سازی بحث کمک می نماید .
تعبیر مفهومی تعالی سازمانی :
***فرآیند حرکت از وضع موجود بسمت وضع مطلوب .***
حال این سوال پیش می آید که وضع مطلوب چه وضعی است ؟وضع مطلوب دارای چه ویژگی هایی می باشد ؟ وضع مطلوب دارای چه معیارهایی آست ؟
جهت پاسخ به سوالات فوق است که پای مدل های تعالی به میان می آید . در واقع مدل های تعالی به سازمانها کمک می نمایند تا طریق حرکت بسمت تعالی سازمانی را بیابند، در واقع مدل های تعالی حاوی ویژگی ها و معیارهای وضع مطلوب می باشند .
معروفترین مدل های تعالی سازمانی :مدل تعالی سازمانی دمینگ مدل تعالی سازمانی بالدریج شماتیک مدل بالدریج را ببینیدمدل تعالی سازمانی EFQM شماتیک مدل EFQM را ببینید
مدل تعالی سازمانی EFQM:از آنجائیکه حوزه ارائه مطالب این وبلاگ مدل تعالی سازمانی بنیاد مدیریت کیفیت اروپا (EFQM)می باشد لذا در ذیل به تشریح این مدل می پردازیم :
سیر تاریخی مدل تعالی سازمانی EFQM :ماموریت بنیاد مدیریت کیفیت اروپا (EFQM) :حمایت و پشتیبانی از مدیریت شرکت های اروپایی ، و در صورت نیاز کمک به تمام بخش های اتحادیه اروپایی (EC) . 1988:در 15 سپتامر 1988 ، مدیران عامل 14 شرکت اروپایی دور هم گرد آمده و بنیاد کیفیت اروپا (EFQM) را بمنظور مدیریت کیفیت بنا نهادند . 1989:در 19 اکتبر1989 ماموریت ، چشم انداز و اهداف کلان EFQM بطور رسمی تدوین گردید . 1991:در این سال مدل تعالی EFQM متولد شد . از سال 1988 تا سال 1991 این بنیاد (EFQM) تازه تاسیس شده تمامی فعالیت های خود را حول توسعه مدل EFQM -بعنوان چارچوبی که بر اساس آن وضعیت داوطلبان جایزه کیفیت مورد قضاوت قرار میگرفت – معطوف نمود . یک تیم اصلی کوچک با پشتیبانی 300 متخصص ، کار بر روی مدل را انجام می دادند . 1992:در این سال اولین جایزه کیفیت اروپا توسط پادشاه اسپانیا در شهر مادرید به برنده آن اعطا گردید . 1995:در سالهای اولیه تاسیس ، EFQM قصد داشت تا فعالیت هایش را بر روی سازمانهای با اندازه بزرگ و زیرمجموعه هایشان معطوف نماید اما با گذشت اولین سال از اعطای اولین جایزه آشکار شد که این مدل می تواند برای بخش دولتی و شرکت های با اندازه کوچک و متوسط نیز کاربرد داشته باشد ، بنابراین در سال 1995 ، EFQM این دو طبقه جدید را نیز برای اعطای جایزه کیفیت پذیرفت . 2000:EFQM در ابتدا کار خود را با 14 عضو آغاز نمود . در طی 10 سال ، اعضاء به بیش از 700 سازمان از دو بخش خصوصی و عمومی رسید . 2005:در حال حاضر EFQM در حال توسعه چارچوب هایی جهت موضوعات خاص مدیریتی می باشد .
معیارهای تعالی سازمانی مدل EFQM:معیار های توانمند ساز که شامل موارد ذیل می باشد :
معیار رهبری
معیار خط مشی و استراتژی
معیار کارکنان
معیار شراکت ها و منابع
معیار فرآیند ها
معیار های نتایج که شامل موارد ذیل می باشد :
معیار نتایج مشتری
معیار نتایج کارکنان
معیار نتایج جامعه
معیار نتایج کلیدی عملکرد
در واقع از نظر بنیاد مدیریت کیفیت اروپا وضع مطلوب دارای معیار های فوق می باشد . وضعی که در آن سازمان از نظر معیار های فوق متعالی باشد .
شروع حرکت بسمت تعالی سازمانی :گام 1- انتخاب مدلی جهت حرکت بسمت تعالی سازمانی . گام 2-آموزش مدل انتخاب شده به همسفران مسیر حرکت بسمت تعالی سازمانی .گام 3-تعیین وضع موجود (انجام خودارزیابی بر اساس مدل انتخاب شده و آگاهی نسبت به فاصله با وضع مطلوب) . گام 4-کاهش شکاف وضع موجود با وضع مطلوب (از طریق تعریف پروزه های بهبود جهت تدوین و یا تصحیح رویکرد های سازمانی) .گام 5- ادامه سفر بسمت تعالی با تکرار گام های 3 و 4 .سفر بسمت تعالی سازمانی سفریست پایان ناپذیر
رهبران ماموریت ، چشم انداز ، ارزش ها و اخلاقیات را تدوین نموده و خود الگوی فرهنگ تعالی هستند .
ایجاد / توسعه ماموریت، چشم انداز و فرهنگ سازمانی .
ایجاد / توسعه و ایفای نقش الگو در زمینه ارزشها ، اخلاقیات و مسئولیت های عمومی که از فرهنگ سازمانی حمایت می نماید .
بازنگری و بهبود اثربخشی رفتارهای فردی رهبری .
مشارکت فعال در فعالیت های بهبود .
ترغیب و تشویق توانمند سازی ، خلاقیت و نوآوری ، بعنوان مثال از طریق تغییر ساختار سازمانی و سرمایه گذاری در فعالیت های یادگیری و بهبود .
تشویق ، پشتیبانی و عمل براساس یافته های فعالیت های یادگیری .
اولویت بندی فعالیت های بهبود .
ترغیب و تشویق در جهت همکاری های درون سازمانی .
رهبران بمنظور اطمینان از ایجاد ، اجا و بهبود مستمر سیستم های مدیریتی سازمان ، شخصاً مشارکت می نمایند .
همسوسازی ساختار سازمانی در جهت تحقق خط مشی و استراتژی سازمان .
اطمینان از توسعه و استقرار سیستمی بمنظور مدیریت فرآیندها .
تعیین مالکیت شفاف فرآیندها .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت تدوین ، جاری سازی و بروزآوری خط مشی و استراتژی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اداره موثر سازمان .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اندازه گیری ، بازنگری و بهبود نتایج کلیدی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیند یا فرآیندهایی جهت ترغیب ، شناسایی ، برنامه ریزی و اجرای برنامه های بهبود به منظور توانمند سازی رویکردها ، بعنوان مثال از طریق فعالیت های خلاقیت ، نوآوری و یادگیری .
رهبران با مشتریان ، شرکاء و نمایندگان جامعه تعامل دارند .
برآورده نمودن ، درک و پاسخگویی به نیازها و انتظارات .
ایجاد شراکت های تجاری و مشارکت در آن .
ایجاد فعالیت های بهبود مشترک و مشارکت در آن .
قدردانی از افراد و تیم های ذینفعان بخاطر همکاری در کسب و کار ، وفاداری و غیره .
مشارکت در مجامع حرفه ای ، کنفرانس ها و سمینارها ، بویژه مجامعی که در جهت ارتقاء و حمایت از تعالی فعالیت می نمایند .
ارتقاء ، حمایت و مشارکت در فعالیتهایی که هدفشان بهبود محیط جهانی و همکاری سازمان با جامعه می باشد ، با در نظر گرفتن احترام به حقوق و منافع نسل های آینده .
خط مشی و استراتژی مبتنی بر نیازها و انتظارات حال و آینده ذینفعان هستند .
جمع آوری و درک اطلاعات جهت تعریف بازار و بخش هایی از بازار که سازمان در حال و آینده فعالیت می نماید .
شناسایی ، درک و پیش بینی نیازها و انتظارات حال و آینده ذینفعان ، شامل مشتریان ، کارکنان ، شرکاء ، جامعه و سهامداران .
شناسایی ، درک و پیش بینی توسعه های بازار ، شامل فعالیتهای رقبا .
رهبران بمنظور اطمینان از ایجاد ، اجا و بهبود مستمر سیستم های مدیریتی سازمان ، شخصاً مشارکت می نمایند .
همسوسازی ساختار سازمانی در جهت تحقق خط مشی و استراتژی سازمان .
اطمینان از توسعه و استقرار سیستمی بمنظور مدیریت فرآیندها .
تعیین مالکیت شفاف فرآیندها .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت تدوین ، جاری سازی و بروزآوری خط مشی و استراتژی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اداره موثر سازمان .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیندی جهت اندازه گیری ، بازنگری و بهبود نتایج کلیدی .
اطمینان از ایجاد و اجرای فرآیند یا فرآیندهایی جهت ترغیب ، شناسایی ، برنامه ریزی و اجرای برنامه های بهبود به منظور توانمند سازی رویکردها ، بعنوان مثال از طریق فعالیت های خلاقیت ، نوآوری و یادگیری .
رهبران با مشتریان ، شرکاء و نمایندگان جامعه تعامل دارند .
برآورده نمودن ، درک و پاسخگویی به نیازها و انتظارات .
ایجاد شراکت های تجاری و مشارکت در آن .
ایجاد فعالیت های بهبود مشترک و مشارکت در آن .
قدردانی از افراد و تیم های ذینفعان بخاطر همکاری در کسب و کار ، وفاداری و غیره .
مشارکت در مجامع حرفه ای ، کنفرانس ها و سمینارها ، بویژه مجامعی که در جهت ارتقاء و حمایت از تعالی فعالیت می نمایند .
ارتقاء ، حمایت و مشارکت در فعالیتهایی که هدفشان بهبود محیط جهانی و همکاری سازمان با جامعه می باشد ، با در نظر گرفتن احترام به حقوق و منافع نسل های آینده .
خط مشی و استراتژی مبتنی بر اطلاعات حاصل از اندازه گیری عملکرد ، تحقیق ، یادگیری و فعالیت های مرتبط بیرونی هستند .
تجزیه و تحلیل خروجی حاصل از شاخص های عملکرد داخلی .
تجزیه و تحلیل خروجی حاصل ازفعالیت های یادگیری .
تجزیه و تحلیل داده های مرتبط با تصویر خارجی و آگاهی از نام تجاری .
تجزیه و تحلیل عملکرد رقبا و سازمانهای دارای بهترین وضعیت در همان رده .
تجزیه و تحلیل داده های مرتبط با شایستگی های محوری شرکای موجود و بالقوه .
تجزیه و تحلیل داده های کوتاه مدت و بلند مدت مرتبط با موضوعات اجتماعی ، محیطی ، ایمنی و حقوقی .
تجزیه و تحلیل داده های اثرات محصولات و خدمات در سرتاسر چرخه عمرشان .
شناسایی و درک شاخص های اقتصادی و مردم شناسی .
تجزیه و تحلیل داده ها جهت تعیین تاثیر تکنولوژی ها و مدل های کسب و کار جدید بر روی عملکرد سازمان .
خط مشی و استراتژی تدوین ، بازنگری و بروز می شوند .
تدوین ، بازنگری و بروزآوری خط مشی و استراتژی سازگار با ماموریت ، چشم انداز و مفاهیم تعالی .
متعادل سازی نیازهای و انتظارات کوتاه مدت و بلند مدت ذینفعان .
ارزیابی ریسک و شناسایی راه های پیگیری این ریسک ها .
شناسایی مزیت رقابتی حال و آینده .
شناسایی نیازها و قابلیت های محوری جهت شراکت ها / اتحادها بمنظور تحقق خط مشی و استراتژی .
تاکید مجدد به حضور در بازار های ایجاد شده فعلی یا نیاز به تغییر رویکرد بازار .
همسو سازی استراتژی با استراتژی شرکاء و متحدین .
شناسایی عوامل حیاتی موفقیت .
همسو سازی و توسعه مستمر استانداردهای اجتماعی و محیطی با شرکاء .
ارزیابی مرتبط بودن و اثربخشی خط مشی و استراتژی .
خط مشی و استراتژی از طریق چارچوبی از فعالیت های کلیدی تفهیم و پیاده سازی می شوند .
شناسایی ، طراحی و تفهیم چارچوب فرآیندهای مورد نیاز برای تحقق خط مشی و استراتژی .
تفهیم خط مشی و استراتژی به ذینفعان و ارزیابی آگاهی آنان از خط مشی و استراتژی ها .
همسو سازی ، اولویت بندی ، تصویب ، اشاعه و تفهیم برنامه ها ، اهداف ، مقاصد و پیگیری دستاوردها .
برقراری سازوکارهای گزارش دهی در تمامی گستره سازمان بمنظور ردگیری پیشرفت .
منابع انسانی برنامه ریزی ، مدیریت می شوند و بهبود می یابند .
تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
درگیر نمودن کارکنان و نمایندگانشان در تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
همسو سازی برنامه های منابع انسانی با خط مشی و استراتزی ، ساختار سازمانی و چارچوب فرآیندهای کلیدی .
مدیریت استخدام ، توسعه کارراهه شغلی و برنامه ریزی جانشین پروری .
ارتقاء و اطمینان دهی از وجود عدالت در تمامی شرایط استخدام ، شامل خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های ایجاد کننده فرصتهای برابر .
استفاده از پیمایش های کارکنان و سایر روش های اخذ بازخورد از کارکنان جهت بهبود خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه های منابع انسانی .
استفاده از متدولوژی های نوآورانه سازمانی جهت بهبود طریق انجام کار ، بعنوان مثال ساختاردهی مجدد زنجیره تامین ، کار تیمی انعطاف پذیر .
دانش و شایستگی کارکنان شناسایی ، مدیریت و حفظ می شوند .
شناسایی ، دسته بندی و منطبق نمودن دانش و صلاحیت های کارکنان با نیازهای سازمانی .
ایجاد / توسعه و استفاده از برنامه های آموزش و توسعه جهت اطمینان از انطباق کارکنان با قابلیت های موردنیاز حال و آینده سازمان .
توسعه ، هدایت و آموزش تمامی افراد سازمان بمنظور کمک به آنها جهت فهم و دستیابی به تمامی استعدادهایشان .
طراحی و ارتقاء فرصت های یادگیری فردی ، تیمی و سازمانی .
توسعه تمامی افراد سازمان از طریق تجربه کاری .
ایجاد/ توسعه مهارت های تیمی .
همسوسازی اهداف فردی و تیمی با مقاصد سازمانی .
بازنگری و بروزآوری اهداف فردی و تیمی .
ارزیابی و کمک به تمامی افراد سازمانی جهت بهبود عملکردشان .
کارکنان در امور مشارکت داده و توانمند می شوند .
تشویق و حمایت از مشارکت فردی و تیمی در فعالیت های بهبود .
تشویق و حمایت از مشارکت تمامی افراد سازمانی ، بعنوان مثال از طریق کنفرانس های داخل سازمانی ، مراسم و پروژه های اجتماعی .
تدارک فرصت های که مشارکت را ترغیب و رفتار خلاق و نوآور را حمایت می نماید .
آموزش کارکنان جهت تدوین / توسعه و اجرای خطوط راهنمایی که کارکنان را جهت انجام کار توانمند می سازد .
تشویق تمامی افراد سازمان به کار بایکدیگر در تیم ها .
کارکنان و سازمان گفتگو دارند .
شناسایی نیازهای ارتباطی .
تدوین / توسعه خط مشی ها ، استراتژی ها و برنامه ها بر اساس نیازهای ارتباطی .
ایجاد / توسعه و استفاده از کانال های ارتباطی بالا به پایین ، پایین به بالا و افقی .
شناسایی و اطمینان از وجود فرصت های تسهیم بهترین عمل و دانش .