انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

تحقیق در مورد شایسه سالاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 12 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مروری بر مفاهیم شایسه سالاری

مقدمه:

شایسه سالاری (meritocracy) از موضوعات مدیریت منابع انسانی است که در سطوح مختلف سازمان ها مطرح می شود.

شایسته سالاری برروی انتخاب افراد برای انجام وظایف خاص تأثیر می گذارد.

بر همین مبنا انتخاب افراد مذکور باید بر مبنای ویژگی های عینی نظیر هوش، دانش، تجربه مهارت، استعداد و توانایی و تلاش آنها انجام شود.

شتعیسته سالاری در همه جوامع و یا سازمانها می تواند مطرح شود. به عنوان مثال در یک دانشگاه، در انتخاب و استخدام اساتید این موضوع صدق می کند.

همچنین در همین مثال، شایسته یالاری در آموزش دانشجویان ارزیابی تحصیلی آنان نیز مصداق دارد. کمسئله اعطای وام و بورس تحصیلی به دانشجویان نیز از این قبیل می باشد.

پایه و اساس شایسته سالاری آن است که نخبه بودن یا شایستگی (MERIT) را می توان به صورت استاندارد و به وسیله پارامترهایی قابل سنجش و دقیق اندازه گیری نمود.

ضرورت های شایسته سالاری

نبود شایسته سالاری در جامعه، استعدادهای بالقوه و به تبع آن کاهش کارایی در بخش های مختلف را به دنبال دارد. شایسته سالاری به حذف ارفاد ماکارآمد در راستای رضایت مشتریان منجر شده و نبود شایسته سالاری میتواند به حذف یا فرار شایستگان و نارضایتی مشتریان منجر شود.

بدیهی است، که موضوع شایسته سالاری برای مشاغل حساس، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

تعریف شایسته سالاری:

تعاریف مختلفی برای شایسته سالاری وجود دارد که برخی از این تعاریف برای روشن شدن مفهوم شایسته سالاری، ذکر می شود.

- شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش (EFFORT) و توانایی داتی آنها در جای خود قرار گرفته و توسعه می یابند. بنابراین شایستگی را میتوان معادل بهره هوشی (IQ=INTELLIGENEE QUOTIENT) و تلاش یک فرد در نظر گرفت:

EFFORT+IQ=MERIT

- شایسته سالاری عبارتست از برطرف کردن موانع پیشرفت افراد زیرک و سخت کوش، زیرا لزوماً رقابت بین افراد از یک نقطه شروع نمی شود.

- شایسته سالاری از روش های تعدذیل و حذف بی عدالتی نیست و منشأ آن تأثیر منفی ذاحساس بی عدالتی و اجحاف بر انگیزه کارکنان است. زیرا یک سیستم کارامد باید فرصتهای مساوی برای همه ایجاد کند.

- شایسته سالاری به معنی اعطا مقام، ارتقا و پاداش بر مبنای معیارهای عینی و نه معیارهالی سلیقه یا و ذهنی است.

شایسته سالاری از روش هیا سیاسی برای جلوگیری از فرار مغزها (BRAIN DRAIN) است و انتخاب افراد بر اساس شایستگی تعریف می شود.

تشخیص شایسته سالاری

در یک بررسی مقدماتی با توجه به سه شاخص: کارایی، کیفیت، و رقابت می توان، بود یا نبود شایسته سالاری را در یک سازمان یا جامعه بررسی نمود. کارایی و کیفیت پایین می تواند نشان دهنده اداره یک سازمان به وسیله ارفاد ناشایست باشد.

نبود انگیزه رقابت می تواند نشان دهنده بی ارزش بودن پیروزی در رقابت باشد، چرا که عوامل دیگری برای اعطا امتیازات و ارزشمند تلقی می شوند.

از پارامترهایی مانند انتقاد بر سیستم ارتقا و انتقاد بر سیستم حقوق، دستمزد و پاداش و فرار مغزها، تا حدودی می توان به وجود افراد ناشایست در یک سازمان پی برد. بدین ترتیب افراد شایسته یا ناشایست نسبت به اعظا امتیاز به طرف مقابل معترض می باشند. نکنه قابل توجه آن است که معتذضین، لزوماً در زمره شایستگامن نمی باشند.

دو عامل توانایی و تلاش افراد به عنوان دو معیار شایستگی می تواند مطرح باشند ولی شرط لازم در بکارگیری توانایی و تلاش موثر، وجود هدفهای روشن، مفید، هماورد طلب و قابل قبول است. نبود چنین هدف هایی می تواند به کاهش سه عامل کارایی، کیفیت و رقابت منجر شود.

این موضوع نشان دهنده ناکارآمدی زیردستان نبوده بلکه بیانگر ناکارآمدی مدیران در استفاده از ارفاد در جهت تحقق هدفهای سازمانی است.

مدیریت بر مبنای هدف (MBO=Management By Objective) به عنوان ابزار برطرف کننده این معضل می تواند راهگشای مدیران باشد. در حقیقت، تعیین هدف ها و تحقق آنها، معیاری برای ارزیابی شایستگی روسا و مرئوسین، است.

مبانی و اصول شایسته سالاری

پایه و اساس شایسته سالاری رعایت اعتدال اجتماعی در راستای پرورش استعدادهاست. شایسته سالاری یک موقعیت اجتماعی است که به وسیله برتری های علمی و نه به وسیله اصل و نصب و نورچشمی بودن حاصل می شود.



خرید و دانلود تحقیق در مورد شایسه سالاری


تحقیق در مورد مردم سالاری 23 ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

دسته بندی : وورد

نوع فایل :  .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحه : 23 صفحه

 قسمتی از متن .doc : 

 

مردم سالاری ؛ بررسی یک نظریه در دو نظام حقوقی

دکتر محسن اسماعیلی*

 چکیده ""مردم سالاری"" از مفاهیم بحث برانگیز در حوزه فلسفه سیاست و حقوق است. با توجه به گرایشی که در کشورهای گوناگون به این نظریه وجود دارد، این پرسش مطرح شده است که آیا می توان مردم سالاری را منطبق با فرهنگ و ارزش های هر ملت بومی ساخت یا مردم سالاری نظریه ای یکپارچه است که نفی مطلق یا تسلیم کامل تنها چاره مواجهه با آن است؟

در کشور ما این پرسش تحت عنوان چگونگی جمع بین جمهوریت و اسلامیت آغاز شده و با طرح نظریه ""مردم سالاری دینی"" ادامه یافته است، این در حالی است که در برابر طرفداران، برخی نیز اساسا منکر چنین ماهیتی شده و حتی آن را بدعت آمیز خوانده اند.

مقاله حاضر در صدد آن است تا پس از بررسی مبانی ونتایج نظریه مردم سالاری در غرب، اثبات نماید که در حقوق اساسی جمهوری اسلامی ایران، این نظریه به مثابه روش اداره جامعه پذیرفته شده است اما به مثابه یک جهان بینی، نه !

واژه های کلیدی : مردم سالاری، جمهوریت، اعلامیه جهانی حقوق بشر، قانون اساسی، مردم سالاری دینی

مقدمه

  مردم سالاری نظریه ای است که ، به رغم پیشینه طولانی ، هنوز هم در کانون گفت وگوهای علمی ، به ویژه در حوزه فلسفه سیاست و حقوق قرار دارد.از جمله پرسشهایی که در سالهای اخیر در این زمینه مورد توجه جدی است موضع دین و نظام های سیاسی مبتنی بر آن ، و به طور خاص جمهوری اسلامی ایران ، در برابر این نظریه است.

    مسلمانان در مواجهه با این مفهوم و سایر مفاهیم جدید شیوه های متفاوتی داشته اند که در این نوشتار مورد بررسی قرار خواهد گرفت. به عقیده ما ، نه «انکار یا تسلیم محض» و نه « ترکیب و التقاط»  شیوه درستی برای مواجهه با مفاهیمی نیست که در دامن منظومه های فکری بیگانه زاییده شده و تکامل یافته اند. « نقد منطقی» و البته « اصول گرایانه» شیوه مورد قبولی است که تلاش می شود در این مقاله ارایه شود..

  بخش اول:شیوه های مواجهه مسلمانان با مفاهیم جدید

     پیشرفت دانش بشری زایش اندیشه ها و مفاهیم نوینی را در پی دارد که بر بستر اصول و مبانی فکری خاص خود استوار است .توسعه ارتباطات فرهنگی نیز به تبادل این اندیشه ها و راهیابی مفاهیم جدید به سایر منظومه های فکری و اجتماعی می انجامد . این دو واقعیت می تواند برای رشد و کمال بشری میمون و با برکت باشد؛ مشروط بر آنکه از یکجانبه گرایی و جریان یکسویه اطلاعات خودداری گردد و تهاجم فرهنگی، جایگزین تبادل داده ها نگردد.

متأسفانه در دنیای امروز ، افزون بر فرهنگ استکباری که موجب القای متکبرانه و یک طرفه باورها و خواسته های جهان غرب به جهان سوم گشته است، خود باختگی برخی ملت ها و دولت های اسلامی نیز زمینه ساز تجّری بیگانگان و پس رفت و سستی خودی ها شده است ؛ واقعیت تلخ و دردناکی که استاد فرزانه ، شهید آیـت الله مرتضی مطهری از آن به "استسباع"[1] تعبیر کرده اند. شیوه مواجهه،درک و پذیرش مفاهیم و اصطلاحاتی نظیر آزادی، حقوق بشر، مدیریت، مشارکت، جامعه مدنی، خشونت، تساهل و تسامح، تکثرگرایی و عقلانیت مصداق های بارز و قابل مطالعه در این زمینه هستند.

1- انکار یا تسلیم محض

   برخی متفکران و نویسندگان به "صراحت" تأکید می کنند که اینگونه مفاهیم ، "مفهوم های فلسفی یکپارچه ای هستند که یا پذیرفته می شوند یا رد می شوند. وابسته کردن این مفهوم ها به پسوندهای معینی چون غربی یا اسلامی تحریف فلسفه سیاسی و اشتباه و خطایی است که زندگی اجتماعی را دچار سردرگمی و گمراهی می کند. مردم ایران بر سر دو راهی هستند. یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را ردّ کنند و به عواقب خطرناک این رد کردن تن دهند. راه سوم وجود ندارد."(مجتهد شبستری، 1379، ص 78) اینان معتقدند" بخش قابل قبولی از آن موضوعات و مفاهیم جدید وارد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران شده و در آن قانون تلفیقی صورت گرفته است...فصل حقوق ملت، حق حاکمیت ملت و قوای ناشی از آن ، ماده ها و اصول متعددی هست به منظور تفکیک قوای سه گانه که فلسفه اش کنترل قدرتهای سیاسی با یکدیگر است؛ در قانون اساسی ایران تصریحاتی شده درباره آزادی مطبوعات ، آزادی تحزّب ، آزادی اجتماعات، آزادی بیان و... مهم این است که این قانون اساسی با این مفاهیم و موضوعات، مهر دینی خورده و مورد تأیید علمای دین قرار گرفته است . این نکته به لحاظ معرفت شناسی و از نظر چالش میان مدرنیته و دین مهم است...این تصور که ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود دارد نادرست است. ریشه های این مفاهیم در متون دینی اسلامی وجود ندارد زیرا اینها اصولاً مفاهیم و موضوعات جدیدی هستند که در زندگی بشر پدید آمده‌اند" . (مجتهد شبستری، 1379، ص 78)

     نتیجه طبیعی این باور آن است که گفته شود " در مسائل حکومت و سیاست، فعل و قول معصوم حجت نیست"(مجتهد شبستری، بهمن 77) و بالاتر اینکه مثلاً "در تعارض تکالیف دینی و حقوق بشر، حقوق بشر مقدم است"2  چنین دیدگاهی در میان ما ، نو پیدا نیست.از آن زمان که نخبگان و اعیان با غرب آشنا  شدند،برخی به این نظر متمایل گردیدند و برخی به نظرات دیگر.تقابل این دیدگاهها در حوادث پس از مشروطیت به آسانی قابل درک است.

2- ترکیب و التقاط

     نوع دیگر برخورد با مفاهیم مورد بحث، که آثار و خطرات آن کمتر از نوع اول نیست، برخورد التقاطی با  آنهاست.در مقابل گروه نخست،عده ای در تلاش هستند تا به خیال خود ضمن پذیرش قطعی و تام این مفاهیم ، از اصول و ارزشهای مورد احترام خود نیز دست بر ندارند و چاره کار را در این می بینند که به هر بهای ممکن رنگ دین را به آن مفاهیم زده و به خیال خود دین را "عصری" و هماهنگ با مقتضیات زمان سازند.

مقصود این گروه از "مردم سالاری دینی" ،نگاه دینی به مردم سالاری نیست تا احیاناً موجب قبول یا ردّ بخش هایی از آن نظریه گردد.مراد این دسته انضمام مردم سالاری به دینداری و برقراری سازش بین آن دو است ؛ به گونه ای که ممکن است در برخی اصول و احکام دینی نیز به سود مردم سالاری به مفهوم رایج آن در غرب تجدید نظر شود تا اسلام توان ماندگاری داشته باشد.

چنین برخوردی از آن جهت خطرناک تر است که ناخواسته گوهر دین را به بدعت ها می آلاید  و افزون بر تهی کردن آموزه های دینی از محتوی و روح اصلی خود ,تمیز حقیقت را برای دیگران نیز دشوارتر می سازد. باید توجه داشت که این شیوه , حتی ممکن است از سوی علاقمندان و با انگیزه دلسوزی نیز دنبال شود, امّا این امر نباید مرزبانان حریم دین را از پیامد های ویرانگر آن غافل کند.

"گاهی پیروانِ خود مکتب به علت ناآشنایی درست با مکتب مجذوب یک سلسله نظریات و اندیشه ها ی بیگانه می گردند و آگاهانه یا ناآگاهانه آن نظریات را رنگ مکتب میدهند و عرضه  می نمایند...امروز...گروهی را می بینیم که واقعاً وابسته به مکتب های دیگر بالخصوص مکتب های ماتریالیستی هستند و چون می دانند با شعارها ومارکهای ماتریالیستی کمتر می توان جوان ایرانی را شکار کرد,اندیشه های بیگانه را با مارک اسلامی عرضه می دارند... واین خطرناک تر است که افرادی مسلمان ,امّا ناآشنا به معارف اسلامی و شیفته مکتب های بیگانه ,به نام اسلام اخلاق می نویسند و تبلیغ می کنند اما اخلاق بیگانه. فلسفه تاریخ می نویسند همانطور.فلسفه دین ونبوت می نویسند همانطور. اقتصاد می نویسند همانطور . سیاست می نویسند همانطور . جهان بینی می نویسند همانطور.تفسیرقرآن می نویسند همانطور و..."(مطهری، بی‌تا ،ص92) استاد شهید مطهری ,این را یکی از آفات نهضت های اسلامی در صد ساله اخیر دانسته ونقص عمده نواندیشان ومصلحانی مانند اقبال را در این می داند که " با فرهنگ اسلامی عمیقاً آشنا نیست"( مطهری، بی‌تا، ص55) بر خلاف کسانی نظیر سید جمال که "متوجه خطرهای تجدد گرایی افراطی بود .  او می خواست مسلمانان علوم وصنایع غربی را فرا گیرند امّا با اینکه اصول تفکّر مسلمانان یعنی جهان بینی آنها جهان بینی غربی گردد وجهان را با همان عینک ببینند که غرب می بیند مخالف بود. او مسلمانان را دعوت می کرد که علوم غربی را بگیرند امّا از اینکه به مکتب های غربی بپیوندند آنها را بر حذر می داشت. سید جمال همانگونه که با استعمار سیاسی غرب پیکار می کرد با استعمار فرهنگی نیز در ستیزه بود"(همان،ص20), "نه مجذوب تمدن غرب بود  ونه مرعوب"(همان،ص33) و آرزو می کرد که مسلمانان "تمدن غربی را با روح اسلامی , نه با روح غربی اقتباس نمایند. اسلام حاکم همان اسلام نخستین باشد بدون پیرایه ها و ساز و برگ ها"(همان، ص36)

بر همین اساس است که استاد مطهری می گوید که "من به عنوان یک فرد مسئول به مسئولیت الهی به رهبران عظیم الشان نهضت اسلامی که برای همه شان احترام فراوان قائلم هشدار می دهم و بین خود و خدای متعال اتمام حجت می کنم که نفوذ ونشر اندیشه های بیگانه به نام اندیشه اسلامی وبا مارک اسلامی ,اعم از آنکه از روی سوءنیت ویا عدم سوءنیت صورت گیرد ,خطری است که کیان اسلام را تهدید می کند"(همان،ص92)

3_ نقد منطقی و اصول گرایانه

     از نظر نگارنده هر دو شیوه مواجهه با تمدن و فرهنگ غرب که ذکر شد نمونه بارز همان " استسباع"وغفلت از این نکته است که نهاد ها  و اصطلاحات نو پیدا ,از جمله در عرصه حقوق و فلسفه سیاست ,بر مبانی و در بسترهای خاص تولید می شوند و از این رو در تحلیل ,نقد وتصمیم گیری عالمانه درباره آنها نباید در خلأ اندیشید .این نکته اصل مهمی است که در تعامل فرهنگ ها ، بطور کلی،صادق است.برای مثال کسانی را در نظر بگیرید که اصولاً مادّی می اندیشند و معتقدند  "هر چه هست همین زندگی (و لذات) دنیوی است و حیاتی پس ازمرگ‌وجودندارد."3، آیا چنین کسانی می توانند مفاهیمی مانند "حیات طیبه" 4،و"سعادت" 5 را از فرهنگ اسلام،همانگونه که هست، درک کنند؟آیا می توانند این مفاهیم را کاملاً بپذیرند و یا رنگ و پسوند "دهری" به آن بیفزایند؟ مفاهیم متولد در فرهنگ غرب و هر تمدن دیگری نیز چنین هستند. این اصطلاحات  لباس هایی هستند که بر اندام های فکری خاص پوشانده شده اند و پوشاندن  بی چون وچرای آن بر اندام های دیگر نمی تواند نشانه روشنفکری و پویایی باشد . خردمندی اقتضاء می کند که نه خود و نه مردم را بر سر این دو راهی نبینیم که " یا باید این مفاهیم را بپذیرند یا آنها را رد کنند" و آنها در معرض این تهدید خود ساخته و موهوم قرار دهیم که در صورت عدم پذیرش باید" به عواقب این رد کردن تن دهند" و"راه سوم وجود ندارد. "



خرید و دانلود تحقیق در مورد مردم سالاری 23 ص


تحقیق در مورد شایسه سالاری

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 11

 

مروری بر مفاهیم شایسه سالاری

مقدمه:

شایسه سالاری (meritocracy) از موضوعات مدیریت منابع انسانی است که در سطوح مختلف سازمان ها مطرح می شود.

شایسته سالاری برروی انتخاب افراد برای انجام وظایف خاص تأثیر می گذارد.

بر همین مبنا انتخاب افراد مذکور باید بر مبنای ویژگی های عینی نظیر هوش، دانش، تجربه مهارت، استعداد و توانایی و تلاش آنها انجام شود.

شتعیسته سالاری در همه جوامع و یا سازمانها می تواند مطرح شود. به عنوان مثال در یک دانشگاه، در انتخاب و استخدام اساتید این موضوع صدق می کند.

همچنین در همین مثال، شایسته یالاری در آموزش دانشجویان ارزیابی تحصیلی آنان نیز مصداق دارد. کمسئله اعطای وام و بورس تحصیلی به دانشجویان نیز از این قبیل می باشد.

پایه و اساس شایسته سالاری آن است که نخبه بودن یا شایستگی (MERIT) را می توان به صورت استاندارد و به وسیله پارامترهایی قابل سنجش و دقیق اندازه گیری نمود.

ضرورت های شایسته سالاری

نبود شایسته سالاری در جامعه، استعدادهای بالقوه و به تبع آن کاهش کارایی در بخش های مختلف را به دنبال دارد. شایسته سالاری به حذف ارفاد ماکارآمد در راستای رضایت مشتریان منجر شده و نبود شایسته سالاری میتواند به حذف یا فرار شایستگان و نارضایتی مشتریان منجر شود.

بدیهی است، که موضوع شایسته سالاری برای مشاغل حساس، از اهمیت بیشتری برخوردار است.

تعریف شایسته سالاری:

تعاریف مختلفی برای شایسته سالاری وجود دارد که برخی از این تعاریف برای روشن شدن مفهوم شایسته سالاری، ذکر می شود.

- شایسته سالاری یک فلسفه و نگرش مدیریتی است که در آن منابع انسانی با توجه به تلاش (EFFORT) و توانایی داتی آنها در جای خود قرار گرفته و توسعه می یابند. بنابراین شایستگی را میتوان معادل بهره هوشی (IQ=INTELLIGENEE QUOTIENT) و تلاش یک فرد در نظر گرفت:

EFFORT+IQ=MERIT

- شایسته سالاری عبارتست از برطرف کردن موانع پیشرفت افراد زیرک و سخت کوش، زیرا لزوماً رقابت بین افراد از یک نقطه شروع نمی شود.

- شایسته سالاری از روش های تعدذیل و حذف بی عدالتی نیست و منشأ آن تأثیر منفی ذاحساس بی عدالتی و اجحاف بر انگیزه کارکنان است. زیرا یک سیستم کارامد باید فرصتهای مساوی برای همه ایجاد کند.

- شایسته سالاری به معنی اعطا مقام، ارتقا و پاداش بر مبنای معیارهای عینی و نه معیارهالی سلیقه یا و ذهنی است.

شایسته سالاری از روش هیا سیاسی برای جلوگیری از فرار مغزها (BRAIN DRAIN) است و انتخاب افراد بر اساس شایستگی تعریف می شود.

تشخیص شایسته سالاری

در یک بررسی مقدماتی با توجه به سه شاخص: کارایی، کیفیت، و رقابت می توان، بود یا نبود شایسته سالاری را در یک سازمان یا جامعه بررسی نمود. کارایی و کیفیت پایین می تواند نشان دهنده اداره یک سازمان به وسیله ارفاد ناشایست باشد.

نبود انگیزه رقابت می تواند نشان دهنده بی ارزش بودن پیروزی در رقابت باشد، چرا که عوامل دیگری برای اعطا امتیازات و ارزشمند تلقی می شوند.

از پارامترهایی مانند انتقاد بر سیستم ارتقا و انتقاد بر سیستم حقوق، دستمزد و پاداش و فرار مغزها، تا حدودی می توان به وجود افراد ناشایست در یک سازمان پی برد. بدین ترتیب افراد شایسته یا ناشایست نسبت به اعظا امتیاز به طرف مقابل معترض می باشند. نکنه قابل توجه آن است که معتذضین، لزوماً در زمره شایستگامن نمی باشند.

دو عامل توانایی و تلاش افراد به عنوان دو معیار شایستگی می تواند مطرح باشند ولی شرط لازم در بکارگیری توانایی و تلاش موثر، وجود هدفهای روشن، مفید، هماورد طلب و قابل قبول است. نبود چنین هدف هایی می تواند به کاهش سه عامل کارایی، کیفیت و رقابت منجر شود.

این موضوع نشان دهنده ناکارآمدی زیردستان نبوده بلکه بیانگر ناکارآمدی مدیران در استفاده از ارفاد در جهت تحقق هدفهای سازمانی است.

مدیریت بر مبنای هدف (MBO=Management By Objective) به عنوان ابزار برطرف کننده این معضل می تواند راهگشای مدیران باشد. در حقیقت، تعیین هدف ها و تحقق آنها، معیاری برای ارزیابی شایستگی روسا و مرئوسین، است.

مبانی و اصول شایسته سالاری

پایه و اساس شایسته سالاری رعایت اعتدال اجتماعی در راستای پرورش استعدادهاست. شایسته سالاری یک موقعیت اجتماعی است که به وسیله برتری های علمی و نه به وسیله اصل و نصب و نورچشمی بودن حاصل می شود. امروزه شایسته سالاری در اندیشه های اخلاقی و سیاسی مطرح شده و رعایت آن ارتفا کارایی را به دنبال دارد.

لذا شناسایی افراد شایسته باید بر اساس تلاش و توانایی آنها صورت گیرد.

یکی از اصول زیربنایی شایسته سالاری، اصل برابری در فرصت ها است.

بر مبنای اصل در یک و افراد مختلف باید از شانس مساوی در دستیابی به فرصت ها برخوردار باشند و استفاده یا عدم استفاده از فرصت ها باید به موفقیت یا عدم موفقیت آنها منجر شود.

اصل دومی که از اصول زیربنایی شایسته سالاری محسوب می شود و اصل برابری ارزش افراد است. بر مبنای این اصل، ارزش افراد به صورت فطری



خرید و دانلود تحقیق در مورد شایسه سالاری