انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

پروژه دامنه فعالیت های معماران در خلال سلطنت رضا شاه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 3

 

دامنه فعالیت های معماران در خلال سلطنت رضا شاه

جستجو برای یافتن قاموسی جدید و استفاده از مصالح غیر سنتی ، زمینه ایجاد محیطی را در خلال ده های1310 الی 1320 ه.ش. فراهم کرد که روح همکاری در آن بسیار غنی بود .

محسن فروغی معروفترین معمار نسل خود او این مهندس معمار ایرانی که در برنامه زندگی رضا شاه شرکت کرد او در آموزش معماری به چهره اصلی بدل شد و یکی از بانیان حرفه معماری در ایران بود . فروغی ، فرزند ذکاء الملک فروغی در سال 1313 سمسی از مدرسه عالی هنرهای زیبای پاریس فارغ التحصیل شد . او بلافاصله پس از بازگشت به ایران در سال 1315 شمسی به سمت مربی و مهندس معمار ، هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی به فعالیت پرداخت .

شیوه فروغی در طراحی بنا ای سی مدرن بود . اما در بنا ها با ظرافت به گذشته اسلامی کشور ادای دین شده است .

ساختمان بانک ملی شعبه بازار شاید در میان بنا های عمومی که او می ساخت به بهترین وجهی نشان دهنده سبک او باشد .

این ساختمان با 4110 متر مربع مساحت در دو طبقه و با دو طبقه زیر زمین با استفاده از بتن مسلح ، آجر و ملات سیمان ساخته شده است ، هر چند طرح بنا عقلانی و مدرن است .

محسن فروغی از دانش خویش از معماری سنتی ایران بخردانه استفاده کرده است .

این خردمندی در استفاده از عناصر....ساز و ایوانها ، به ویژه در ضلع جنوبی بنا که ایران با 24 ستون برپا شده آشکار است تزیین برخی سطوخ با کاشیکاری موجب تاکید بر نماهاو ورودی های اصلی بنا شده است .

تاثیری که ساختمانهای فروغی بر جای گذاشته قابل توجه می باشد . او اقدامات مهمی برای پیشبرد حرفه معماری کرد .

فروغی که در تشکیل اولین دانشکده معماری ایران نقش اساسی داشت و با اندره گدار و ماکسیم سیر و همکاری می کرد .

وی پس از گدار به عنوان نخستین رئیس ایرانی دانشکده برگزیده شد.

مشارکت وی در تشکیل انجمن آرشیتکتهای ایران و تاسیس نخستین مجله حرفه ای به نام کرشنیکت سبب شد تا وی به نیروی محرک اساسی جنبش معماری مدرن ایران بدل شود.

مطالعات تطبیقی اثر:

با توجه به بررسی هایی که پیرامون مسایل مربوط به معماری درسهای 133 به بعد مشاهده شده است و با توجه به عناصر کاملاً آشنایی که در معماری سنتی ایران وجود داشت هر معمار با توجه به خلاقیت و دانش و تجربه عملی خود از گنجینه لایزال امکانات معمارانه بهره می برده است. به طور خلاصه خلاقیت هنرمندان گذشته ما در این بود که از چه چیز، چه مقدار و در کجا استفاده کنند و بدین سان تداوم فرهنگ معماری حفظ می شده و زنجیره پیوسته فرهنگ ملی ادامه می یافته است.

در کل معماری اروپا نیز تا حدود قرن 19 میلادی به طور کلی روندی مشابه با روند فوق الذکر را پیمود.

به طور کلی ساختمانهایی که در دوره انتقال به جهت کاربرهای اداری ساخته می شوند واجد مشخصات زیر بودند.

مخور اصلی این محور شرقی ، غربی است که با این خصیصه قسمت بزرگی از تمامی ساختمان که رو به جنوب می باشد. از طور مناسب استفاده می کند.

ایجاد دو جسم متفاوت در دو طرف نمای اصلی و همچنین در وسط بنا یک اقتباس از معماری غرب می باشد.

ایارن بانک ملی با 24 ستون بپا شده است. در جبهه جنوبی بانک قرار گرفته است و پوشش ستون ها و کف از سنگ مرمریت صیقلی می باشد. این ایران در دو قسمت شرقی و غربی بنا قرار دارد و پنجره های همکف در طبقه اول به آن باز می شود.

تزئینات:

عمده تزئیناتی که در بنا به چشم می خورد، در نما عبارتست از کاشی کاریهایی که در نمای جنوبی و سقف ورودیهای غربی بانک دیوره های آن به جهت ایجاد پیوستگی کار شده است.

از دیگر موارد تزئینات می توان به



خرید و دانلود پروژه دامنه فعالیت های معماران در خلال سلطنت رضا شاه


تحقیق محمد ظاهر شاه در تبعید

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 79

 

محمد ظاهرشاه در تبعید

   در مورد وضع زندگی محمد ظاهر شاه در تبعید کمتر سخن گفته شده است خود او نیز کمتر به صحبت در مورد این دوره از زندگی اش تمایل داشت.ظاهرشاه در مصاحبه با بی بی سی در جواب سوالی از کمک های شاه ایران بخود و خانواده اش سرسری گذشت اما از دربار سعودی تشکر کرد. یکی از منابعی که درمورد وضع زندگی شاه افغانستان بخصوص در روزهای اول تبعید می توان به آن استناد کرد، کتاب خاطرات امیر اسد الله علم وزیر دربار شاه ایران است که وی از نزدیک در جریان این مسایل قرار داشت.

خاطرات اسدالله علم که شامل وقایع روزمرهء چندین سال کار و تماس نزدیک وی با شاه ایران است، سالها پس از مرگ شاه و علم به نشر رسید. او این خاطرات را محرمانه می نوشت و آنرا به بانکی در سویس می فرستاد و وصیت کرده بود که این خاطرات پس از مرگ او و شاه ایران به نشر برسد.

من موضوعاتی را که در آن خاطرات، به افغانستان و بخصوص به زندگی محمد ظاهرشاه در تبعید رابطه داشت در این نوشته اقتباس نموده و در مواردی که نیاز به تبصره و توضیح بود، آنرا در جایش آورده ام. امید است که برای خوانندگان محترم جالب باشد.

صبح شرفیاب شدم. روز بسیار بدی بود چون صبح در افغانستان کودتا شده است. سردار داود خان نخست وزیر اسبق افغانستان، پسرعمو و شوهر خواهر شاه برعلیه شاه (کودتا کرده است) تف بر این دنیا! بیچاره سردار عبدالولی خان شوهر دختر شاه، فرمانده پادگان کابل هم گویا کشته شده باشد. خیلی با من دوست بود. شاهنشاه خیلی ناراحت بودند بخصوص که این شخص (داود) طرفدار بسط نفوذ شوروی است گو اینکه نمی تواند کمونیست باشد چون خیلی مالک بزرگ و متوملی است. اغلب دهات آباد افغانستان مال اوست. مضحک اینست که این شخص دیکتاتور بود. پانزده سال نخست وزیر افغانستان بود بطور استبداد مطلق حالا می گوید برای آزادی دادن به مردم کودتا کرده ام حتی با تشکیل مجلس رسمی هم مخالفت میکرد با این تفصیل باز اگر کار به خودش ختم شود راضی هستیم. مطلب مهم اینست که تمام افسران ارتش افغانستان در شوروی درس خوانده اند و مسلما شستشوی مغزی شده اند ، بخصوص با فقر و مسکنت بزرگی که دامنگیر آن هستند و بلا تردید کلک داود را خواهند کند و افغانستان هم یک بلای دیگری مثل عراق برای ما می شود. آقای داود خان هم جمهوری اعلام کرده اند. مدتی دراین باره گفتگو شد. به شاهنشاه عرض کردم اگر پادشاه که حالا درایتالیا بسرمی برد، به خود بیاید و در غرب افغانستان پیاده بشود، می توانیم زیاد به او کمک کنیم و کلک داود را بکنیم بدون درگیری نظامی، با عشایر فقط.

فرمودند این جنم را ندارد، بعلاوه باید صبر کرد. وای که این صبر پدر ما را درمی آورد!

ناهار مهمان سفیر امریکا بودم. با خانم جانسون مدتی در بارهء افغانستان صحبت کردیم. آیا واقعا خبر ندارند ویا واقف نیستند؟ فقط گفت که بیوگرافی داود را امروز خوانده است. در جیبش هم بود!)

آنچه علم در بارهء ثروت و تمول داود خان نوشته است با واقعیت سازگار نبود. از صحبت علم با شاهنشاه چنین برمی آید که شاه ایران بیشتر از علم به اوضاع وارد بود. در آن زمان که داود خان با کودتا کشور را جمهوری اعلام نمود، در غرب افغانستان امکان قیام علیه داود نمی رفت، برعکس مردم با توجه به شخصیت مستبد داود از یکطرف و رکود و بی سروسامانی اوضاع تحت سلطهء یک رژیم بی کفایت که امیدی به بهبودی وضع نیز نبود، از جانب دیگر، هرگز تمایلی به قیام برعلیه رژیم جدید نداشتند. برعکس این کودتا در آغاز امیدواری های زیادی در ملت بوجود آورد. کمک به قبایل غرب افغانستان توسط ایران برای باز گردانیدن شاه به اریکهء سلطنت و سرنگونی داود فقط می توانست یک خواب و خیال و یا لاف وگزاف علم برای مهم جلوه دادن خود به ولی نعمت خویش شاه ایران باشد.

البته شاه افغانستان پس از کودتا، خود به این ضعف خود بخوبی واقف بود و مشکل بزرگ او این بود که دامادش سردار عبدالولی که در عین حال رابطهء نزدیک با شاه ایران داشت و شاید می توانست دست به کاری بزند، در کابل زندانی داود و در حقیقت گروگانی بود که می توانست به آن وسیله پادشاه مخلوع را تحت فشار قرار دهد.

شاه ایران می دانست که پادشاه افغانستان دیگر توان واراده ای برای بازگشت ندارد. او امکان فرار دادن و نجات سردار عبدالولی از زندان داود را به بررسی گرفت اما بعدا که داود قادر به تحکیم پایه های قدرت خویش گردید، نخواست با اقدامی خصمانه او را بیشتر بدامن روسها بیاندازد.

صبح شرفیاب شدم. باز موضوع افغانستان مطرح بود. داود دارد مسلط می شود. با پادشاه هم تماس گرفته ایم. یعنی هیچ! گفته است حالا



خرید و دانلود تحقیق محمد ظاهر شاه در تبعید


علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 41

 

علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه

 

 

به روز بیست و چهارم در ماه اسفند، از سال یک هزار و دویست و پنجاه و شش خورشیدی(1256)، در روستای "آلاشت" از روستاهای بخش ( امروز شهرستان) سواد کوه که در استان مازندران واقع است، کودکی به دنیا آمد که او را "رضا" نامیدند و به سنّت  دیرینه ی ایلات و عشایر ایرانی، "رضاخان" خطابش کردند.

پدرش از سربازان آن روزگاران بود و سپاهیگری برای آن خاندان سنت دودمانی به حساب می آمد و بی گمان به همین جهت بود که رضاخان نیز از نوجوانی به "قزاقخانه" روی آورد و به شغل سپاهیگری اشتغال ورزید.

رضاخان، در نیروی نظامی ایران آن روز که با نام "قزاقخانه" شناخته می شود درجات و مقامات نظامی را، یکی پس از دیگری طی کرد تا به درجه ی "میرپنجی" نائل آمد.

از دوران جوانی و گذار تاریخی زندگی وی در قزاقخانه اطلاع دقیقی در دست نیست و اگر چه گفته اند در بسیاری از جنگهای محلی شرکت داشته و برای سرکوبی شورش های سرکشان، به اطراف و اکناف مملکت اعزام می شده، همچنین برای درهم فرو ریختن آشوب جنگلیان به گیلان و رشت، رهسپار گردیده است ولیکن در هیچ یک از این موارد، چگونگی قضایا، روشن نیست و در این میان آنچه در وقایع آن روزگاران ثبت شده اینست که رضا خان با فرمانده روسی قزاقخانه که "استارو سلسکی" نامیده می شده اختلاف عقیده داشته و او را در ادای وظیفه نظامی، نسبت به ایران خائن می دانسته است.

و بر اثر ابراز رشادت و دلاوری های فراوان، مورد توجه فرماندهان و مورد احترام زیردستان خویش قرار داشته است و چون در تیراندازی با مسلسل زبردست بوده به "رضاخان شصت تیر" ملقّب گشته است ...

جای پای "رضاخان" از آنجا در تاریخ ایران به چشم می آید که وی با درجه ی "میرپنجی" به مقام فرماندهی آتریاد همدان رسید. و با عنوان "میرپنج رضاخان" در آن شهر تاریخی، به اداره اموری پرداخت که به فرماندهی وی واگذار شده بود.

چندی بعد میرپنج رضاخان، با افرادی که در اختیار داشت از همدان، به سوی تهران حرکت کرد و در روز سوم حوت(اسفند) 1299 خورشیدی وارد تهران شد و قدرت را به دست گرفت.

متعاقب این واقعه که از آن با عنوان کودتای 1299 یاد می آورند، نخست به لقب "سردار سپه" نائل آمد و پس از کوتاه مدتی به دنبال چندین مانور ماهرانه ی سیاسی به سلطنت ایران رسید و بر تخت پادشاهی تکیه زد.

پیرامون علل توفیق وی دراین مبارزه ی سیاسی گروهی از نویسندگان و سیاستمداران به گونه گون اظهار نظر و ابراز عقیده کرده اند.

یکی می نویسد: بر پیشانی رضا شاه پهلوی ،مارک MADE IN FNGLAND نقش بسته بود.

دیگری پیروزی رضا شاه را بر اثر "ضرورت تاریخ و نیاز اجتماع" تلقی می کند.

آورده اند که دکتر مصدق گفته است:

" رضا شاه گفت: مرا، انگلیس ها بر سر کار آوردند ولی نفهمیدند با چه کسی طرف هستند."

حاج میرزا یحیی دولت آبادی نوشته است که:

شاه گفت: "مرا انگلیس ها بر سر کار آوردند ولی چون به قدرت رسیدم، به وطنم خدمت کردم"

در سال 1914 میلادی آتش جنگی سهمگین بدانسان مشتعل شد که بسیاری از کشورهای جهان را به خاکستر کشید و به همین جهت (جنگ خانمانسوز بین الملل) عنوان گرفت.

در آتش افروزیهای این جنگ جهانسوز و ویرانگر که چهار سال، تا 1918میلادی به طول انجامید، بسیاری از حکومت ها- مانند حکومت عثمانی در خاورمیانه- از میان رفتند و بعضی از کشورها هم دستخوش انقلاب و دگرگونی شدند که بارزترین نمونه ی آن، روسیه ی تزاری بود.

در هنگامه ی سهمگین جنگ که شعله های سرکش آن، خانمانها را به خاکستر و ویرانه مبدّل می کرد، به سال 1917 میلادی کمونیست های روسیه، به پیروزی رسیدند و سلطنت خاندان رومانف و "تزاریسم" روسیه را به انقراض کشیدند و در آن دیار، از کشوری نو، سخن گفتند که "کشورشوراها" خوانده شد و چندی بعد با نام رسمی "اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی" صفحه ی تازه ای در جغرافیای سیاسی جهان پدید آورد و از انقلاب خود که به همت کارگران و کشاورزان، به ثمر رسیده بود جهان سرمایه داری را، نخست به وحشت و سپس به مخاطره افکند.

به ویژه که سران انقلاب روسیه و بیشتر از همه (تروتسکی) به صدور انقلاب در سراسر جهان پای می فشرد و عقیده داشت که آتش انقلاب باید پیوسته در اشتعال باشد و حتی لحظه ای خاموشی و درنگ نپذیرد.

پس کشورهای سرمایه داری آن روزگاران همانند انگلستان، فرانسه، امریکا، ایتالیا و ... که اقتدار و فرمانروائی خود را گرفتار خطر می دیدند و سیستم حکومتی خویش را در سراشیبی سقوط مشاهده می کردند، بر آن شدند که کمربندی از نیروی نظامی و در واقع قدرت آتش و خون، به گرد کشور تازه بنیاد گرفته ی "شوروی" بکشند.بدین امید که انقلاب کمونیستی در همان کشور محصور بماند و به دیگر کشورهای جهان سرایت نکند.

در جهت اجرای چنین سیاستی بود که پس از به پایان رسیدن جنگ بین الملل اول، تحولی شگرف، در سیستم حکومت های بسیاری از کشورهای جهان پدیدار گشت که یکی هم حکومت ایران بود.

لازم می دانیم به کوتاهی یاد آور شویم که سلطنت رضا شاه تنها معلول سیاست انگلستان و فقط محصول برنامه ریزی های آنان نبود بلکه علل عمده تر و اساسی تر و موثر آن، همان اقتضای سیاست جهانی بود که تشکیل حکومت های نظامی را در بسیاری از کشورهای جهان ضرور گردانید و در ایران هم سبب توفیق رضا شاه در بنیاد گذاری یک سلسله ی سلطنتی نوبنیاد و انقراض سلسله ی سلطنتی قاجاریه گردید.

به اعتقاد ما علل و عوامل ده گانه ای که از این پس تشریح خواهد شد از مهمترین عوامل سقوط سلطنت رضا شاه شمرده می شود و سایر مسائل در درجه ی بعدی از اهمیت قرار می گیرد،که عبارتند از:

 

1- مذهب و رهبران مذهبی

2- رضا شاه و افکار عمومی

3- جواهرات و اندوخته های خوانین

4- کناره گیری رجال کار آزموده و نیکنام، از امور مملکتی

5- بی وفائی با وفاداران

6- حکومت پلیسی و اثرات آن

7- املاک اختصاصی

8- قانون در برابر رضا شاه

9- عشایر ایران و مساله ی تخته قاپو



خرید و دانلود  علل سقوط دولت دیکتاتوری رضا شاه


تحقیق محمدعلی شاه

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

محمدعلی شاه

 

محمدعلی شاه (1289 ه تبریز - فروردین 1304 خ بندر ساوونا / ایتالیا) ششمین پادشاه از دودمان قاجار در ایران بود و در 1285 هجری خورشیدی به حکومت رسید. او فرزند مظفرالدین شاه قاجار بود. مخالفت او با مشروطه بود که پدرش پیش از مرگ آن را پذیرفته بود. این رویداد که بدان خُرده خودکامگی یا استبداد صغیر می‌‌گویند به خونریزی بسیاری انجامید و سرانجام محمدعلی شاه هم تاج و تخت خود را بر سر این خودکامگی اش باخت.

او پس از به توپ بستن مجلس با فشارهای داخلی و خارجی مجبور به ترک ایران شد. پس از وی پسرش احمد شاه در سنین کودکی به عنوان شاه انتخاب شد.

محمد علی شاه پیش از شاهی

محمد علی شاه تا پیش از پادشاهی با لقب محمدعلی میرزا فرمانروای آذربایجان بود. در زمان او بود که میرزا آقاخان کرمانی و یارانش را به گناه کشتن ناصرالدین شاه قاجار از عثمانی به قاجارها سپردند و محمدعلی میرزا نیز ایشان را سربرید و پوست سر کاه اندودشان را برای پدر تاجدارش به تهران فرستاد.

محمدعلی شاه و مشروطه خواهان

وی از روز تاجگذاری سر مخالفت با مشروطه را گذاشت،در روز تاجگذاریش نمایندگان مجلس را دعوت نکرد. پس از آن به ستیز با مشروطه پرداخت و پس از چندی کش و قوس سرانجام شمشیر را از رو بسته و دستور به توپ بستن مجلس را داد. آنگاه تنی چند از مشروطه خواهان سرشناس چون میرزاجهانگیرخان صوراسرافیل و ملک المتکلمین و تنی دیگر را کشت و یا به بند کشید و دیگران را نیز به گریز واداشت.

ولی سرانجام مقاومت کسی به نام ستارخان در یکی از کویهای شهر تبریز و آنگاه پیوستن بختیاریها، داشناکها، مجاهدان قفقاز،محمدولی خان تنگابنی و مردم گیلان و...به گشوده شدن تهران و گریختن محمدعلی میرزا به سفارتخانه روسیه و پناه جستن به خاک این کشور انجامید.

محمد علی میرزا پس از شاهی

پس از چیرگی مشروطه خواهان بر کشور و گریز شاه به سوی روسیه؛مجلس پسر او را به شاهی گماشت و حتی یک پول ماهیانه نیز برای محمدعلی میرزا پرداخت کرد.ولی با این همه محمد علی میرزا چندی پستر باز در اندیشه بازگشت به شاهی افتاد و با سپاهی که فراهم کرده بود به ایران تاخت ولی سخت شکست خورد و آن پول ماهیانه را نیز باخت.

باورهای شاه

او مردی خرافی بود و انجام بسیاری از کارهایش را به جای اندیشیدن و رایزنی به فال و استخاره می‌‌سپرد.مادرش بر او چیرگی و نفوذ داشت.با روحانیون مسلمان پیوندهای سختی داشت و چون بیشتر شاهان قاجار انسان باورمندی به دین و باورهای اسلامی بود.

 

محمدعلیشاه و جمعی از رجال و درباریان هنگام استقرار در باغشاه از راست به چپ : محمدولی آصف السلطنه،محمود علاالملک(دیبا)،مهدی قلی مجدالدوله،سید علی موثق الدوله،احمد خان مشیرالسلطنه،شاهزاده مشدی (پسر کامران میرزا)،حسین قلی میرزا نصرت السلطنه(برادر محمدعلیشاه )،محمدعلیشاه قاجار،حسنعلی میرزا،اعتضاد السلطنه (پسر محمدعلیشاه)،احمد میرزا قاجار (ولیعهد)،پالکونیک لیاخوف،حسین پاشاخان،امیر بهادر،محمدعلی خان علاالسلطنه،محمدعلی خان سردار افخم(آقا بالاخان سردار)،مصطفی حاجب الدوله دولو

ضیاء السلطنه

شاه بیگم خانم یکی از دختران فتحعلیشاه از زن یهودیش، به نام مریم خانم بود. مریم خانم از زنان آغا محمد خان قاجار بود که به دلیل زیبایی بسیار مورد توجه فتحعلیشاه و برادرش حسینقلی خان



خرید و دانلود تحقیق محمدعلی شاه


شاه بردیا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 15

 

بردیا

بَردیا (به پارسی باستان: ‎‎‎‎‎‎‎‎) (درگذشتهٔ ۵۲۱ (پیش از میلاد)) نام پسر کوچک‌تر کوروش بزرگ هخامنشی و برادر کمبوجیه دوم بود.

کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های شرقی شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید دستور کشتن بردیا را داد. هرچند برخی نیز معتقدند که کمبوجیه دستور کشتن بردیا را نداده است.

مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ (پیش از میلاد) شخصی به نام «گئوماته مغ» خود را به دروغ بردیا نامید و بر کوهی نزدیک شهر ایرانی پَیشیاوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاریخی از وی به عنوان «بردیای دروغین» یاد شده است.

نام او

نام بردیا را یونانیان اِسمِردیس نوشته‌اند. نام بردیا از ریشه -bard (بلند بودن) پارسی باستان مشتق شده و معنی این نام «والا» و «متعالی» است. واژه‌های برزو و همچنین بخش -برز در نام البرز با این واژه همریشه هستند.

داستان بردیا‌یکی از مبهم ترین رویدادهای زندگی ایرانیان است و چنین می آید که حقیقت رویدادها هیچگاه روشن نخواهد شد. گاهنویسان‌یونانی با نبشته‌ی بیستون همسخنند که آنکه برتخت نشسته بود نه خود بردیا، که مغی (به گفته‌ی داریوش، گئومات نام) بوده است. به نظر می آید داریوش کوشیده است تا روایت رسمی را که در بیستون آورده، به همگان بقبولاند و در اشاعه و رسمیت بخشیدن به آن کوشیده است و شاید از اینروست که همه‌ی گاهنویسان با وی همسخنند. هرودت می نویسد که کمبوجیه در بستر مرگ به بزرگان ایرانی می گوید که وی (به گفته‌ی بیستون پیش از حمله به مصر) دستور مرگ بردیا را به پرخشاسپ داده و وی نیز آن را انجام داده است، بزرگان سخن وی را باور نکردند و می پنداشتند آنکه در ایران برتخت نشسته بردیا پسر کورش است؛ به طبع پرخشاسپ نیز کشتن بردیا را انکارمی کرد.

با آنکه گاهنوسیان‌یونانی در مهم ترین نکته ها با نبشته‌ی بیستون همسخنند، باز گاهشناسان امروزی در واقعیت کشتن بردیا از سوی برادرش تردید دارند و این نگره را مطرح می کنند که شاید، آنکه به دست داریوش و همپیمانانش کشته شده است، خود بردیا پسر کورش بزرگ بوده است. داریوش در بیستون، برخلاف دیگر شورشیان، درباره‌ی گئومات توضیح مشروحی نمی دهد که کی بوده و از کجا برآمده است؛ ازین گذشته چگونه می شود کشته شدن مهم ترین شهربان شاهنشاهی،‌یعنی بردیا برای پنج سالی که کمبوجیه در بیرون از ایران به سر می برد، پنهان مانده باشد؟ همچنین بنا به گفته‌ی بیستون و هرودت،[۴] ایرانیان تردید نداشتند که پسر کوروش برآنان فرمان می راند؛ هرچند که گفته شده بردیا خود را از انظار پنهان می نمود. به نظر می آید که ایرانیان گفته های داریوش مبنی بر دروغین بودن بردیا را باور نداشتند؛ چه پس از مرگ بردیا، کس دیگری به نام وهیزداد در پارس به پاخاست و نقاط مهمی از ایران را گرفت؛ در ماد نیز شورش های بزرگی پدید آمد که مورد پشتیبانی توده های مردم بود، چه خود داریوش می گوید مردمی که در خانه های خود بودند، شوریدند. حتی در داده ای‌یونانی‌یعنی اسخیلوس بردیا پادشاهی قانونی است که با نیرنگ از سوی ویندافر،‌یکی از "هفت تن" کشته شده است، از گفته های وی بر می آید که بردیا از آنرو کشته شد که سیاستی را برخلاف وی و‌یاران دیگر اعمال می نمود. در نبشته‌ی بیستون نیز داریوش هنگامی که می خواهد آنانی را که در کشتن مغ، او را‌یاری رساندند نام برد، نخست نام ویندافر را می آورد.

در داده های‌یونانی آمده است که غاصبان شاهنشاهی، دو برادر بوده اند که به نیرنگ دست زدند؛ شاید این دو تن، آنکه بر تخت نشسته، خود بردیا پسر کورش بوده است و دیگری مغی است که رایزن او بوده است و کارهایی که بردیا با نشستن بر تخت انجام داده است، با پیشنهاد او بوده است. از دوران کمبوجیه در برخی کشورها، ناخشنودی هایی پدید آمده بود و دروغ در کشورها بسیار شده بود؛ که شاید دلیل آن، باج سنگین دریافت شده برای تامین هزینه‌ی جنگ مصر بوده باشد. در چنین شرایطی بردیا بر تخت نشست و دست به اصلاح هایی زد و این، سبب آرامش در شاهنشاهی شد. در گام نخست، باج سه سال را بخشود تا آنکه سازمان دارایی را اصلاح کند؛ هرچند که وی فرصت این کار را نیافت و آنرا داریوش به انجام رسانید. برخی برآنند که کارهای بردیا، در برابر سود بزرگان پارسی بوده است و او عایدی بزرگان را قطع کرد، در حالی که نبشته‌ی بیستون او را دشمن همه‌ی مردم می داند؛ از اینروست که بزرگان پارسی با‌یکدیگر همپیمان می شوند که وی را از میان بردارند.

با گسترش قلمروی ایران، پایه و اساس اجتماعی می بایست استوار می گردید و برای تحکیم مبانی قدرت، علیه امتیازهای بزرگان اقدام هایی انجام می شد و گروه های گسترده تری از اجتماع



خرید و دانلود  شاه بردیا