لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 124
علی دشتی
همرزم شهید
شماره : 6177
ما در ماؤؤت عراق مستقر بودیم که از بهداری نیروی زمینی تماس گرفته بودند که جلسه ای گذاشته اند که باید علی دشتی بعنوان مسؤول بهداری شکر ویژة شهداء شرکت کند من به اتفاق ایشان به مقصد جلسه حرکت کردیم به پل امام حسین (ع) که رسیدیم که حد فاصل مرز عراق و ایران بد دیدم پل را زده اند و وسیله ی نقله از روی پل نمی توانست رد شود هوا بدلیل این که زمستان بود خیلی سرد بود منطقه هم کوهستانی بود گفتم حاجی آقا درست است که ابلاغ کرده اند جلسه ای است و کار دارند اما با توجه به این که پل را زده اند نمی شود عبور کرد و رفت جلسه را کنسلش کنید تماس می گیریم که ما وضعیتمان این است نمی توانیم بیائیم فقط یک پل زدهخ بودند که مخصوص نفر بود اما ایشان اصرار کردند که حتماً کار خاصی بوده که این جلسه را گذاشته اند و اگر به خاطر این مسأله ی کوچک از این جلسه بگذریم و انجام وظیفه نکنیم خدا از ما نخواهد گذشت ما همان طور که توقع داریم و انتظار داریم که گناهان بزرگ ما را خدا ببخشد این هم از همان مسائل است که نباید کوتاهی کنیم که مورد بازخواست قرار خواهیم گرفت با اصرار شدید ایشان حرکت کردیم آمدیم کنار رودخانه و ماشین را همانجا دادم به یکی از سربازها که برگرداند و من و ایشان از روی پل رد شدیم و این طرف هم وسیله نقله گیرمان نیامد شاید حدود نیم ساعت منتظر بودیم یک وانت نیسانی آمد شخصی هم بود جلویش سه نفر از کردها نشسته بودند و عقبش هم 5 الی 6 نفر زن و مرد نشسته بودند ما هم همان عقب نیسان سوار شدیم. آنها یکسری پتو و امکاناتی داشتند که برف رویشان نمی بارید ولی من و ایشان هیچی نداشتیم و با همان لباس عادی آمدیم طرف بانه راه هم طولانی بود و هوا سرد وقتی به بانه و مقر بهداری و جلسه رسیدیم قادر به صحبت کردن نبودیم که آنجا برادرها زحمت کشیدند ما را بردند زیر دوش آب گرمی و یک مقداری وسایل گرما زا کنارمان گذاشتند تا این که توانستیم یک مقداری به خودمان بیائیم قدرت صحبت کردن را پیدا کنیم.
___________________________________
علی دشتی
فرزند شهید
شماره : 719
خاطره ای را پدرم علی دشتی از جبهه این گونه نقل می کرد : در یکی از عملیاتها با گروهی از بچه های اطلاعات عملیات به شناسایی رفته بودیم از رودخانه ای عبور کردیم ردپای عراقی ها را دیدیم همانجایی که آنها مرتب رفت و آمد می کردند و هدفشان این بود که یک موقع از نیروهای سپاه آنجا برای شناسایی نرفته باشند وقتی در حال شناسائی بودیم یک دفعه صدای نیروهای بعثی به گوش رسید گفتیم الان بهترین جا برای مخفی شدن بالای درخت است رفتیم بالای درخت وقتی عراقی ها از زیر درخت رد شدند آیه ی و جعلنا ... را خوندیم و ضامن نارنجک را کشیدیم که اگر یک موقع متوجه ما شوند که بدانیم هم خودمان شهید شویم و هم عراقی ها از بین بروند که عملیات لو نرود و اگر اینها یک مقدار سرشان را بالا می گرفتند ما را بالای درخت می دیدند آنها رفتند و برگشتند و متوجه حضور ما بالای درخت نشدند.
___________________________________
علی دستی
همرزم شهید
شماره : 506
یادم است یکبار شهر کار شخصی داشتم و مقداری هم کار اداری از آقای دشتی درخواست کردم یک ماشین در اختیار من قرار دهد تا بروم و هر دو کار را انجام بدهم و برگردم آقای دشتی گفتند من حاضرم برای شما وسیله ای کرایه کنم شما بروید کارتان را انجام بدهید در کنارش کار تشکیلات را هم انجام بدهید ولی حاضر نیستم وسیله ی بیت المال را در اختیار شما قرار دهم از وسایل بیت المال باید در جهت اهداف بیت المال استفاده کرد.
___________________________________
علی دشتی
همرزم شهید
شماره : 638
30 اسفند ماه سال 79 بود که تیپ 3 انصار الرضا (ع) در شمال شرق کشور در محدودة سد شهید یعقوبی مستقر بود حاجی نظری فرماندة تیپ بودند و علی دشتی جانشین – قرار نبود آقای دشتی در محل مأموریت حضور داشته باشد بلکه قرار بود در ایام عید در منزل باشد وقتی ایشان به محل سد شهید یعقوبی آمدند آقای نظری گفتند بنا نبود شما بیائید سال تحویل را منزل می بودید من اینجا هستم شما بروید حاجی دشتی گفتند شب تحویل سال می خواهم در جمع رزمندگان تیپ باشم آمدم و برنمی گردم ایشان به همراه گردان مالک اشتر در مأموریت تعقیب اشرار در منطقه ی خواف بود که حاجی نظری با شهید دشتی تماس گرفت و گفتند با وجود شما من دیگر نیاز نیست اینجا بمانم و من می روم شهر بعد پیام دادند که گردان مالک اشتر با اشرار درگیر شده حاجی نظری از رفتن به شهرستان منصرف شد و گفتند آماده شوید برویم محل درگیری حاجی دشتی هم با سردار نظری می خواستند بروند برگشتند و سفارش کردند که امشب که تحویل سال است یک برنامه ی معنوی تهیه کنید که من هم سعی می کنم در این برنامه شرکت نمایم ایشان با حاجی نظری رفتند که به ما اطلاع دادند که با بیمارستان و سردخانه اطلاع دهید که تعدادی از نیروها زخمی شده اند از جمله شهداء شهید دشتی بود رفتیم که پیکر شهید دشتی را تزیین و انتقال بدهیم به مشهد وقتی به چهرة شهید دشتی نگاه می کردیم خنده بر لبانش بود مثل این که داشت می خندید.
___________________________________
کمال قره باغی
برادر شهید
شماره : 43
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
انواع سیمان استفاده شده در پروژه میدان شهدا
انواع سیمان های مورد استفاده در بتن پروژه از نوع تیپ 2 میباشد و اگر
این سیمان در بازار موجود نبود سعی می شود که از سیمان پازولان استفاده شود.
بیشترسیمان مورد نیاز این پروژه از کارخانه ی سیمان مشهد تهیه می شود و در مواقعی که این کارخانه مشکلاتی را برای تهیه سیمان مورد نیازداشته باشد از کارخانه های سیمان بجنورد و یا سبزوار استفاده می شود.
طرح اختلاط بتن در پروژه میدان شهدا
قبل از شروع به کار یک پروژه از آزمایشگاه مربوطه خواسته می شود
مصالح بتنی را که در آن پروژه قابل مصرف است به آزمایشگاه برده و بر اساس آن مصالح ، دانه بندی وعیار سیمانی را که می خواهند در این طرح به آنها می دهند.بر اساس این طرح اختلاط پیمان کار موظف است نسبت به انجام بتن سازی اقدام نماید.
طرح اختلاط بتن دارای روش های مختلفی می باشد .بتن های مورد استفاده در این پروژه عیارهای متفاوتی دارند که عبارتند از: بتن 150 برای مگ ، بتن 250 برای بتنهای موجود در جداول و بتن 300 یا 350 برای کارهای سازه ای .
روش تولید بتن در پروژه میدان شهدا
کلیه ی بتن های موجود در این پروژه از کارخانه های ساخت بتن تامین می شود .
قبل از اینکه بتن مورد نیاز در کارخانه تولید شود بچینگ موجود در کارخانه مورد بازدید قرار می گیرد و پس از تایید سیستم بچینگ، سیستم طرح اختلاط و دانه بندی آنها اختلاط بتن انجام می گیرد.
روش تولید بتن بیشتر به صورت دستگاه بچینگ می باشد و پس از ساخت بتن در آن مدت زمان معینی که باید بتن حمل شود ، بتن توسط میکسل به پروژه حمل شده و از آنجا توسط پمپ و یا توسط باکت هایی که با جرثقیل جابجا می شوند بتن را داخل محل های مورد نیازمی ریزند.
آزمایشگاه پروژه و شرح وظایف آن
در مورد دانه بندی بتن آزمایشهای مختلفی وجود دارد که توسط آزمایشگاه موجود در پروژه انجام می گیرند .برای اینکه متوجه شوند که دانه بندی ها دچار تغییر شده اند یا نه این آزمایشات به صورت دوره ای نیزهر چند ماه یک بارانجام می شود که اگر آنها دچار تغییر شوند بر اساس آن دانه بندی مجددا بتن طرح اختلاط داده می شود .
یکی از آزمایشاتی که موقع هر بتن ریزی گرفته می شود، مربوط به ارزش ماسه ای دانه بندی است که باید استاندارد های لازم را داشته باشد و باید ارزش ماسه ای آن بررسی شود مخصوصا در مورد ماسه که مصرف زیادی دارد و امکان دارد از معدن های مختلف تهیه شود .
به علت وجود پروژه های متعدد (نزدیک به 48 پروژه) و حجم بالای بتن ریزی (تقریبا 1000 متر مکعب در روز) این پروژه دارای یک آزمایشگاه مقیم می باشد که در آنجا مستقر است.
با توجه به نیاز پروژه ها از آزمایشگاه مقیم دعوت می شود تا نمونه گیری های مورد نیاز با توجه به هر پروژه را انجام دهند
که در هر مرحله پنج سری قالب که به صورت مکعبی شکل هستند را نمونه گیری می کنند که به مدت 11 روز و یا 42 روز نمونه ها در شرایط آزمایشگاهی نگه داشته و پس از آن شکسته می شوند .در صورتی که در طی این مدت به آن نتیجه مطلوب نرسند ، با توجه به نظر دستگاه نظارت اقدام به شکستن نمونه ی 90 روزه می شود و در این نمونه مشخص می شود که بتن به مقاومت مورد نیاز رسیده یا خیر که اگر نرسیده باشد تمهیدات دیگری وجود دارد که طبق قوانین موجود در بتن ایران در نشریه آبا بتن بررسی شده و نتیجه گیری می شود که بتن مورد نظرقبول است یا باید تقویت ویا مورد تخریب قرار گیرد.
افزودنی های بتن در پروژه میدان شهدا
با توجه به اینکه هنوز رفتار برخی از افزودنی ها برروی بتن شناخته شده نیست سعی می شود دراین پروژه ازانواع افزودنیهای بتن استفاده نشود مانند مواد فوق روان کننده که باعث می شوند نتایج آزمایشات خیلی بالاتر از آن چیزی که هست جواب دهد نه نتایج دقیق آن که در مورد روان کننده ها این موارد در نتیجه آزمایشات انجام گرفته دیده شده است ولی با توجه به این موضوع ، چند افزودنی عمده در بتن ریزی این پروژه مورد استفاده قرار می گیرد: مانند استفاده از مواد حباب زا و چون بتن در بعضی از قسمت ها دچار سایش می شودازافزودنی ای برای افزایش مقاومتی سایش بتن استفاده می کنند .
یکی دیگر از افزودنی های مجود در این طرح پودر سیکا می باشد .
اگر بتن رنگی مورد نیاز باشد از سیمان سفید استفاده می کنند و هم چنین برای اینکه بتن نمایان تر و روشن تر گردد از سیمان سفید و سیاه به طور هم زمان استفاده می کنند
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 7 صفحه
قسمتی از متن .doc :
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد الله رب العالمین . اشهد ان لااله الا الله واشهد اَنّ محمداً رسول الله واشهد اَنّ علیاً ولیّ الله
با سلام و درود به پیشگاه با عظمت حضرت ختمی مرتبت محمد ابن عبدا... (ص) و جانشین به حق او،مظلوم تاریخ، حضرت علی(ع) و دُخت گرانمایه آن مقام باعظمت، کوثر اهل بیت، حضرت فاطمه زهرا(س) و یازده ذریه پاک آن حضرت، بخصوص امام غائب، امید صالحان و مصلحان، حضرت مهدی(عج) و نایب برحقش حضرت امام خمینی.
+ امروز که به سرزمین عمر خود که غبار بیست و پنج بهار بر آن نشسته است نظر می کنم، متاعی جز خار حسرت برای چیدن آماده نمی بینم.
حسرت از دست دادن فرصت ها، کفران نعمت ها و غفلت ها.
حسرت پی نبردن به رمزو راز هستی، حسرت نشناختن خود و خدای خود.
حسرت پند نگرفتن از تاریخ انسانها .
خداوند در این مدّت نعمت های بیشماری را به من عنایت نمود ولی من به نحو صحیح از آنها استفاده نمودم.
- یکی از این نعمت ها، زندگی در جامعه ای است که خانه اهل بیت است، و در کنار رهبری که وارث تمامی پیامبران و فریاد همه مظلومان است و زندگی در فضائی که از بوی خون شهیدان ،عطر آگین است.
این نعمت شایسته را شکری عظیم می بایست نمود، که ننموده ام.
- نعمت دیگر خداوند به من، داشتن پدر و مادری دلسوز و دوستدار اهل بیت است که در دامن پر مهرشان همیشه آوای عشق حسین(ع) و انتظار مهدی(عج) را در گوشم زمزمه می کردند.
پدر و مادری که هیچگاه نتوانستم و نخواهم توانست پاداش زحمات بی دریغشان را بدهم ، جز آنکه از خداوند برایشان طلب علوّ مقام و ازدیاد عزت نمایم.
- نعمت دیگر الهی، توفیق تحصیل علوم اسلامی است که او را بهتر بشناسم و از «دُعاه اِلی طاعبه » نکردم و دریغ از عدم استفاده صحیح از اوقات گرانبها و اساتید گرانقدر و کتب گرانمایه اسلامی .
* خداوند به من نعمت های بی شمار دیگری نیز عنایت کرده است و اکنون در آتش حسرت عدم شکر این نعمت ها می سوزم. شاید با آب خون، آتش افروخته در جانم خاموش گردد.
* ای برادران و ای خواهران ؛
شما را به اخلاص در عمل و صبر و استقامت در طاعت و شکر نعمت سفارش می کنم. خدا را دوست بدارید. با عشق به لقاء او زندگی کنید. به رحمتش امیدوار باشید . از رشته پیوند با درگاه الهی یعنی ائمه معصومین علیهم السلام یک لحظه غافل نباشید، که هر چه داریم بواسطه فیض وجود آنان است.
خود را وقف انقلاب اسلامی کنید و آماده سربازی در هر یک از سنگرهای خالی این انقلاب باشید.
جنگ را در سرلوحة برنامه های زندگیتان قرار دهید.
کینة دشمنان اسلام را در کنار حب الهی در دل خود بپرورانید.
یک لحظه از امام عزیزمان که عزت بخش مسلمین است ، غافل نباشید. او را چون گوهری در میان صدف های میلیونی خود بگیرید و در اجرای اوامرش یک لحظه درنگ ننمائید. وجود او در بین شما امتحان بزرگی است که خداوند از شما بعمل آورده است،سعی کنید از این امتحان سربلند بیرون آئید.
-عزیزان دانش آموز را به بلند همتی و تلاش بی وقفه در جهت خودسازی علمی، اخلاقی و اجتماعی سفارش می کنم. شما باید پیام رسان آرمان شهیدان برای تمامی تشنگان روی زمین باشید. باید بار غم همه مستضعفان را بر دوش خود احساس کنید. بازوی اسلام و انقلاب اسلامی و رهبر عزیزمان باشید.
- از مسئولین عزیز نظام جمهوری اسلامی عاجزانه خواستارم که در کنار همه مشکلات به مسائل نسل جوان اهمیت بیشتری بدهند، اینها سرمایه های آینده کشور و نهضت جهانی اسلام هستند. سعی کنید امانتدار خوبی برای سربازان امام زمان(عج) باشید.
* ای امت حزب ا... با وحدت خود مشت محکمی بر دهان توطئه گران چپ و راست بزنید و در مقابله با دسیسه های دنیا گرانه شیاطین، به سیرة «هیهات منّاالذلّه » امامانمان عمل نمائید. (که می نمائید.)
در صحنه حضور داشته و همواره یا ور صدیق اماممان باشید.
و سخن آخر اینکه :
ای انسانها، دنیا زیباست، آری زیباست و لکن زیباترین نیست.
دنیا را به بازی بگیرید و نگذارید شما را به بازی بگیرد. از روی این پل با سرافرازی بگذرید و ذلت پایبندی به آن را بر خود حرام نمائید.
سعی کنید همیشه دنبال زیباترین باشید که جز با «عشق» بدست نمی آید و جز در «جان» در جای دیگری نمی نشیند، و آن عشق به خداست که رضوان الهی را بدنبال دارد.
-در پایان یکبار دیگر شما را به تبعیت از مقام ولایت فقیه که ثمرة خون تمامی شهیدان تاریخ است، سفارش می کنم.
از همه کسانیکه به نحوی حقی بر من داشته اند حلالیت طلبیده و انتظار عفو دارم . امیدوارم که از زندگی پر غفلت من عبرت بگیرید و در دنیا، با استفاده صحیح از نعمت های الهی، شکرگزار خداوند یکتا باشید.
« والسلام علی عباد ا... الصالحین
هرچه داریم از شهدا داریم و انقلاب حاصل خون شهیدان است.
به تاریخ ۱۳۵۹/۱۰/۱۹ شمسی ساعت ۱۰/۱۰ شب چند سطری وصیتنامه می نویسم .
هرشب ستاره ای را به زمین می کشند و باز این آسمان غمزده غرق ستاره است.
مادر جان ! می دانی تور را بسیار دوست دارم و می دانی که فرزندت چقدر عاشق شهادت و عشق به شهیدان داشت .
مادر ! جهل حاکم بر یک جامعه انسان ها را به تباهی می کشد و حکومت های طاغوت مکمل این جهلند و شاید قرن ها طول بکشد که انسانی از سلاله ی پاکان زاییده شوند و بتوانند رهبری یک جامعه ی سر در گم و سر در لاک خود فرو برده را دردست گیرد و امام تبلور سلاله ی ادامه دهندگان راه امامت و شهامت وشهادت است.
مادر جان ! به خاطر داری که من برای یک اطلاعیه ی امام حاضر بودم بمیرم؟
کلام او الهام بخش روح پر فتوح اسلام در سینه و وجود گندیده ی من بوده وهست .
اگر من افتخار شهادت داشتم از امام بخواهید برایم دعا کنندتا شاید خدا من روسیاه را در درگاه با عظمتش به عنوان یک شهید بپذیرد .
مادر جان ! من متنفر بودم وهستم از انسان های سازشکار و بی تفاوت و متاسفانه جوانان که شناخته کافی از اسلام ندارند و نمی دانند برای چه زندگی می کنند و چه هدفی دارند و اصلا چه می گویند بسیارند .
ای کاش به خود می آمدند .
از طرف من به جوانان بگویید چشم شهیدان و تبلور خونشان به شما دوخته است به پا خیزید و اسلام را و خود را دریابید .
نظیر انقلاب اسلامی ما در هیچ کجا پیدا نمی شود نه شرقی نه غربی.
اسلامی که : اسلامی ... ای کاش ملت های تحت فشار مثلث ( زور و زر و تزویر ) به خود می آمدند و آنها نیز پوزه استکبار را بر خاک می مالیدند.
مادر جان ! جامعه ی ما انقلاب کرده و چندین سال طول می کشد تا بتواند کم کم صفات و اخلاق طاغوت را از مغز انسان ها بیرون برد ولی روشنفکران ما به این انقلاب بسیار لطمه زدند زیرا نه آن را می شناختند و نه برایش زحمت و رنجی متحمل شده بودند. از هر طرف به این نونهال آزاده ضربه زدند ولی خداوند مقتدر است .اگر هدایت نشدند مسلما مجازات خواهند شد .
پدر و مادر من ! من زندگی را دوست دارم ولی نه آنقدر که آلوده اش شوم و خویشتن را گم و فراموش کنم .
علی وار زیستن و علی وار شهید شدن حسین وار زیستن و حسین وار شهید شدن را دوست دارم .
الگوی جاوید یک مومن از بند هوی و هوس رستن است و من این الگو را نیز دوست داشتم .
شهدات در قاموس اسلام کاری ترین ضربات را بر پیکر ظلم و جور و شرک و الحاد می زند و خواهد زد و تاریخ اسلام این را ثابت کرده است .
پدر ! ما فردا می رویم به جنگ با انسانها یی که چون کفار در صدر اسلام نمیدانند چرا و برای چه می جنگند جنگ با دموکرات یا در حقیقت آلت دست بعث بغدادعراق .
ببین ما به چه روزی افتاده ایم و استعمار چقدر جامعه ی ما را به لجن زار کشیده است ولی چاره ای نیست . اینها سد راه انقلاب اسلامی اند پس سد راه اسلام . باید برداشته شوند تا راه تکامل طی شود .
مادر جان ! به خدا قسم اگر گریه کنی و به خاط من گریه کنی اصلا از تو راضی نخواهم بود . زینب وار زندگی کن و مرا نیز به خدا بسپار .
) اللهم ارزقنا توفیق الشهاده فی سبیلک (
اسلام دین مبارزه و جهاد است و در این راه احتیاج به ایمان و ایثار و استقامت است .
خواهران و برادرانم و همچنین پدرم ! مرا ببخشید و از آنها می خواهم که راهم را ادامه دهند .
نامی که هرگز از وجودم دور نیست و پیوسته با یادش آرزوی وصالش را در سر داشتم.
سلام بر حسین(ع) سالار شهیدان اسوه و اسطوره بشریت.
مادر گرامی و همسر مهربانم پدر و برادران عزیزم!
درود خدا بر شما باد که هرگز مانع حرکتم در راه خدا نشدید.چقدر شماها صبورید.خودتان می دانید که من چقدر به شهیدان عشق می ورزیدم غنچه هایی که(کبوترانی که)همیشه در حال پرواز به سوی ملکوت اعلایند.الگو و اسوه هایی که معتقد به دادن جان برای گرفتن بقا (بقا و حیات ابدی)و نزدیکی با خدای چرا که ان الله اشتری من المومنین.
من نیز در پوست خود نمی گنجم.گمشده ای دارم و خویشتن را د قفس محبوس می بینم و می خواهم از قفس به در آیم.سیمهای خاردار مانعند.من از دنیای ظاهر فریب مادیات و همه آنچه که از خدا بازم می دارد متنفرم(هوای نفس شیطان درون و خالص نشدن(
در طول جنگ برادرانی که در عملیات شهید می شدند از قبل سیمایشان روحانی و نورانی می شد و هر بی طرفی احساس می کرد که نوبت شهادت آن برادر فرا رسیده است.
عزیزانم!این بار دوم است که وصیت نامه می نویسم ولی لیاقت ندارم و معلوم است که هنوز در بند اسارتم هنوز خالص نشده ام