در فایلی که آماده شده به معرفی و تحلیل مسجد وکیل الملک شیراز پرداخته شده است مطالبی که در این فایل قرار گرفته عبارتند از :
معرفی شهر شیراز
معرفی مسجد
تاریخچه مسجد
موقعیت قرار گیری مسجد و ابعاد سایت مسجد
کتیبه های مسجد
پلان مسجد
بررسی تمامی اجزا مسجد همرا تزیینات آن (شبستان ، حیاط مسجد ، رواق ، طاق نماها ،گلدسته و.... )
ورودی های مسجد
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
گوشهای از بازیهای محلی شیراز
یارگیری در شیراز
بازیکنان دو نفر را از میان خود به نام اوسا1 انتخاب میکنند. اوساها کناری ایستاده بازیکنان دوتادوتا با هم مشورت کرده هر یکی نامی برای خود برمیگزیند سپس نزد اوسا آمده و این گفتگو میان آنان و اوسائی که حق انتخاب با اوست صورت میگیرد.
بازیکن: علی علی
اوسا: گلاب به جمال علی
بازیکن: کی میخواد توپ طلا را – کی میخواد خونه خدا را
یکی از اوساها: من میخوام توپ طلا را. بدینترتیب بازیکنی که نام توپ طلا را برای خود برگزیده است جزء دسته او انتخاب میشود و به همین ترتیب سایر بازیکنان انتخاب میشوند.
1- عمو یادگار
از بازیهای رایج در شیراز یکی بازی « عمو یادگار » است. بازیکنان که تعدادشان باید حتماً زوج باشد به دو دسته تقسیم میشوند. اوساها شیر یا خط میکنند تا یکی از دو دسته باخته محسوب شود افراد دسته باخته کنار دو دیوار موازی « مثلا در یک کوچه » رو به هم خم میشوند تا افراد دسته برنده بر کول آنها سوار شوند. بعد یکی از اوساها کلاه یا چیز دیگری را به دست میگیرد و چنین میخواند:
آرد جو خراسونی
به مردما میرسونی
مرد ما سپر داره
شمشیر در بغل داره
عمو یادگار خوابی یا بیدار؟
دیگری جواب میدهد: بیدار بیدار
همان اولی کلاه را برای جوابدهنده پرتاب میکند اگر توانست بگیرد بازی به همین نحو ادامه مییابد در صورتی که نتوانست کلاه را بگیرد دسته سواره پیاده شده به دسته پیاده « کولی » میدهند و بازی از نو آغاز میشود.
2- آزنگه شیر2
بازیکنان از میان خود یکی را بر میگزینند وی دست به دیوار نهاده خم میشود سایر بازیکنان هر یک خود را یکی از اندامهای شیر نامیده و چنین میخوانند:
آزنگه شیر- بشین- بشین- بالابشین که سر شیر اومد رسید ، و بر دوش فرد خم شده میپرد و فرود میآید - بعد نوبت به نفر دوم که او هم خود را یکی از اندامهای شیر مینامد میرسد و میخواند:
آزنگه شیر- بشین - بشین - بالانشین که یال شیر اومد رسید.
و به همین ترتیب بازی ادامه مییابد و هر کس خود را به نام یکی از اعضای شیر معرفی میکند تا اینکه سرانجام یکی از افراد بازی زبانش بگیرد یا خود را به نام عضوی که قبلا گفته شده معرفی کند و نوبت خمشدن به او میرسد.
3- لی لی حوضک
این بازی برای سرگرم داشتن کودکان کوچک است یک دست کودک را گرفته با انگشت کف آن را قِل قِلی میکنند 3 و میخوانند:
لی لی حوضک
انگشت کوچکه دستش را به طرف تو خم میکنند.
ای 4 افتاد تو حوضک
انگشت دوم را خم میکنند
ای رفت درش آورد
انگشت سوم را خم میکنند
ای شستش
انگشت چهارم را خم میکنند
ای پختش
شست دست را خم میکنند
دادش به ای کله گنده ، خوردش و بازی از سر نو شروع میشود.
4- گرگ و گله
از میان بازیکنان یکی را که از همه قویتر باشد « گرگ » انتخاب میکنند و یکی را « چوپان » – چوپان در نقطهای میایستد و باقی بازیکنان که گله محسوب میشوند پشت سر او قرار میگیرند گرگ نیز مقابل همه آنها روبهروی چوپان میایستد و در حالی که مدام از این سو و آن سوی چوپان خیال حمله به گله را دارد و چوپان راه را بر او میبندد – این سوال و جوابها میان گرگ و چوپان و گله ردوبدل میشود:
گرگ: گرگم و گله میبرم
گله: چوپون دارم نمیذارم
گرگ: بوام 5 گفته دنبه بیار
گله: دنبه ندارم چه کنم؟
گرگ: من میبرم خوب خوبشو
چوپان: من نمیدم پشکلشو
گرگ: کارد من تیزتره [69]
چوپان: من نمیدم پشکلشو
گرگ: کارد من تیزتره
گله: دنبه من چربتره
گرگ: هَپون هَپونت میکنم
چوپان: با سنگ قپونت میکنم
پس از اتمام این گفتگو - گرگ حمله میکند و هربار یکی از گوسفندان را میبرد تا بازی تمام شود.
5- آرامورا Aramura
در این بازی عدهای دایرهوار میایستند - یک نفر از میان آنها به عنوان اوسا انتخاب میشود. اوسا یکی از بازیکنان را به وسط دایره برده بر کول او سوار میشود و با یک دست چشم او را گرفته با دست دیگر با ضربات آهسته انگشت به سر او میزند و چنین میخواند:
آرامورا
شمس کورا
تو که دز ، دز دربغلی 6
جب بر بدعملی
راست بگو ، دروغ نگو
چن در زمین7
چن در هوا
و هر اندازه از انگشتان دستش را که بخواهد بلند میکند اگر بازیکن سواریدهنده توانست درست بگوید اوسا میشود اگر نتوانست بگوید اوسا به کول یکی دیگر سوار میشود و تا موقعی که یکی دیگر اوسا نشده بازی به همین ترتیب ادامه دارد.
6- شیر گََنْدِهْ Cir gande
نفرات بازی تقریباً باید زیاد باشند آنگاه به دو دسته تقسیم شده دسته اول دایرهوار میایستند و دسته دیگر بر کول آنها سوار میشوند. به ترتیب هر یک از سواران پیاده شده در حالی که یک دور تمام میدود کلمه شیر را تا هنگامی که باز به جفت خود برسد به یک نفس میگوید ، چون به جفت خود رسید میگوید « گنده » و میایستد و نفر بعدی همین عمل را تکرار میکند. بازنده کسی است که نفسش کلمه شیر را یارا نکند و یا قواعد بازی را بشکند.
7- چشم بگیرک
بچهها یک نفر را به نام اوسا انتخاب میکنند. اوسا خطاب به آنها میگوید:
چشم بگیرک چه باله؟
یکی از بازیکنان جواب میدهد:
وقت گل اناره
اوسا میگوید:
چشمت بگیر که باله
ممکن است هیچکدام از بازیکنان حرفی نزنند - آنگاه اوسا برای اینکه گرگ را معین کند از یک تا صد میشمارد یا ده - بیست - سی چهل میکند نمره صد به هر کس افتاد چشمش گرفته میشود. برای اینکه مبادا گرگ از زیر چشم ببیند بچه به او میگویند: بوات « بابات » چندبار نمک داره؟
گرگ میگوید: دوتا
بچهها: هر دو بار نمک تو چیشات « چشمهایت » اگر بازشون کنی.
آنگاه بازیکنان خود را در گوشه و کنار مخفی میکنند گرگ شروع میکند به پیدا کردن آنها - اولین نفری که گرفته شد به جای او گرگ میشود و بازی ادامه مییابد.
8- اَتَلْ مَتَلْ توتوله
این بازی مخصوص بچههاست - بازیکنان دایرهوار مینشینند و پاهایشان را از هر طرف به مرکز دایره دراز میکنند یک نفر بزرگتر در حالی که انگشتش را هر بار روی یکی از پاها میگذارد میخواند:
اتل متل توتوله
گاب حسن چه جوره؟8
نه شیر داره نه ِپسون. 9
شیرش بردن گُُلِسون10
یه زن گرجی بسون11
اسمش بذار عمه قزی
دور قباش قرمزی
َارّه ْ، بَّرهْ
یه پات بزن دره
آخرین کلمه به هر یک از پاها بیفتد آن پا از بازی خارج میشود تا آنکه یک پا بیشتر باقی نماند صاحب این پا برنده است آنگاه همه با هم دست میزنند و میخوانند:
آقا کجان ؟ تو بالاخونه
کفشش کجان ؟ تو آسونه12
عصاش کجان ؟ تو طاقچه
بیبی کجان ؟ تو باغچه
چی چی میچینه؟ آلوچه
خانم کجان؟ حمومشا
چیچی زائیده ؟ زنگولهپا
در این موقع همه بازیکنان با هم دم میگیرند: [70]
هازنگله – هازنگله
9- اُسُخونْ مهتاب Ossoxun - mahtab
این بازی فقط در شبهای مهتابی قابل اجراست بازیکنان از میان خود یک نفر به نام اوسا انتخاب میکنند اوسا ، اسخونی Ossoxuuni »استخوان » را به دست گرفته در برابر چشم بازیکنان تا مسافت ممکن به جلو پرتاب میکند آن وقت نفرات برای یافتن آن میدوند هر که ُاسخون را جُست سکوت میکند و بروز نمیدهد زیرا در غیر این صورت بازیکنان دیگر از او خواهند گریخت – یابنده اسخون یکی از بازیکنان را میگیرد و تا جایی که اوسا ایستاده بر کولش سوار میشود و بازی از نو آغاز میگردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
تأثیر صورخیال ادبی برنگارگری مکتب شیراز
دکتر محمّد جعفر یاحقّی
فاطمه ماه وان
قطب علمی فردوسیشناسی و ادبیات خراسان
دانشگاه فردوسی مشهد
چکیده:
خیال از عناصراساسی شکل گیری یک اثرهنری است.صورت های خیالی که هنرمندان برای بیان مقاصد واندیشه های خود به کار می گیرندعموما ریشه در باورهای اساطیری وفرهنگی دارد.ازاین رو میان صورت های خیالی هنرهای مختلف نوعی قرابت وخویشاوندی برقراراست وغالبا هنرهای مختلف دربکارگیری صورت های خیالی تحت تاثیر یکدیگر هستند.
ادبیات ونگارگری از دیرباز در خدمت یکدیگر بوده اند.در حاشیه ی نسخ خطی برای بیان روشن تر متن ادبی از تصاویرنگارگری استفاده می شدودر حقیقیت نگارگری بیان تجسمی متن ادبی بوده ومفاهیم ادبی را با زبان خط ورنگ به تصویر می کشیده است.در مقابل ادبیات نیز بیان ذهنی وانتزاعی صورت نگاری بوده است.
در مکتب شیراز این نمود عینی تر می شود وهنرمندان شیراز به منظور ایجاد ارتباط بیشتر بین متن ادبی وتصویر،شعررادر چهارطرف یابالا وپاین تصاویر می نوشتند.
کلید واژهها: ادبیات ـ نگارگرـ صورخیال ـ نماد
پیوند کتابت و نگارگری از دیرباز:
مینیاتور (miniature ) را اروپائیان عموماً در مورد تک چهره های کوچکی که در سده ی 18 روی عاج با آبرنگ نقاشی می شد به کار می بردند که در این صورت از ریشه ی لاتین minor به معنای کاستن و کوچک کردن مشتق شده است. لیکن در اصل این واژه را به تصاویر کتب خطی اطلاق می کردند که در اینصورت، از کلمه ی لاتینی miniare یعنی رنگ کردن با سرنج ریشه گرفته است. (مقدم اشرفی،19:1367 ).
ارزش زینتی نسخ خطی با کیفیت نگاره های آن برآورد می شد.کتابت ونگارگری پیوندی دیرینه دارند به این معنی که بااتمام کتابت ،کار نقاش آغاز می شد. او در سلسله مراتب تهیه کنندگان نسخه خطی بعد از خوشنویس قرار داشت. نگارگری ایرانی در عرصه هنر کتاب آرایی رشدکرده، و از اینرو با نگارشگری پیوند بی واسطه داشته است. در آن روزگار به منظور انتشار آثار منظوم و منثور سخنوران بزرگ، متون را باخط خوش می نگاشتند، و سپس این وظیفه را برعهده نقاش می گذاشتند که او بنابر انتخاب خود و یا طبق سنت معمول بخش هایی از متن را به تصویر درآورد و برکتاب بیفزاید.
از آنجاییکه نقّاشان غالباً خطّاط هم بودند با جوهر و روح کار خوشنویس آشنایی کامل داشتند.نقاش وخوشنویس هر دودر جهت انتقال اندیشه سخنور می کوشیدند ودر این راستا نقش وخط مکمّل یکدیگر بودنداز این رو همبستگی وارتباطی ریشه ای بین نقش وخط برقرار گردید. ارتباط بنیادی بین عمل نوشتن و عمل نقش کردن آنچنان بود که در زبان فارسی، فعل نگاریدن یا نگاشتن – و لغات و کلمات مشتق از آن ها – هر دو معنا را می رساند . وظیفه ی نگارگر ترسیم وتجسم نگاشته های کاتب بود.اما از آنجایی که کلام ادیبان عموما آمیخته به انواع استعارات وصورت های خیالی وانتزاعی بود،ترسیم این عقایددر قالبی تجسمی دشوار می نمود با اینهمه نگارگران توانستند بازبان خط ورنگ صور ذهنی را به صور عینی تبدیل کنند.از آنجایی که شاعران ونگارگران دیدگاه های زیبایی شناسی،اعتقادی وفکری مشترک داشتندزبان خط ورنگ توانست ترجمان خوبی برای ترسیم افکار واندیشه های شاعران باشد.
تصویری از یک نسخه خطی همراه با نگارگری
(استفاده از نگاره ها به منظور تجسّم اشعار)
لزوم به کارگیری نماد در ادبیّات و نگارگری:
هدف از آفرینش ادبی وهنری عینیّت بخشیدن به زیبایی است.درنگاه شاعروهنرمند قلمروزیبایی باجهان معنی قرین است .
درادبیات عرفانی زیبایی صفتی وابسته به جهان مادی نیست و به تن آدمی بستگی ندارد بلکه جمال خاصیّتی است روحانی و مربوط به روح و جز باسلاح روشنایی درونی آن را نمی توان دریافت. نگارگران نیززیبایی راامری روحانی می دانستند.برحسب نظر عموم نگارگری ایران از مانیگری سرچشمه می گیرد.زیرا مانی از تصاویری برای مصوّر ساختن کتب دینی سود می جست که این تصاویر شباهتی تام با صور نگارگری دارد از این روعموما منشا این هنر را نزد مانی می جویند. مانویان آسیای مرکزی هرچه را زیبا و جمیل بودمورد پرستش قرار می دادند. درمیان مانویان هنر نقاشی جنبه ی تربیتی قوی داشته است: «وظیفه ی این هنر آن بوده است که توجه را به عوالم بالا جلب نماید: عشق و ستایش را به سوی «فرزندان نور» متوجه سازد و نسبت به «زاده های تاریکی»ایجاد نفرت نماید. تذهیب کاری کتاب های مذهبی که نزد مانویان رواج بسیار داشته در حقیقت صحنه ای از نمایش «آزادکردن نور و روشنایی» به شمار می رفته است. در این راه مانویان برای نمایش روشنایی درآثارخوداز فلزات گرانبها بهره جویی می کردند».موضوع به کاربردن فلزاتی چون طلا و نقره که به فراوانی در مینیاتور ایرانی متداول گردید دنباله ی مستقیم همان سنت هنر مانوی به شمارمی رود. استعمال این فلزات همانطور که اشاره شد برای منعکس کردن نور و ایجاد پرتوهایی است که با روح بیننده وارد تبادل معنوی خاص می گردند. بنابراین اگر وضع سایه و روشن در نقّاشی های ایرانی از آغاز کنار گذاشته شده است در مقابل هنرمند ایرانی هرگز از نمایش روشنایی و نور محض که در بیان هنرمندان نقّاش بدان از رنگ تعبیر شده است غافل نبوده است.(تجویدی، 41:1352).
باتوجه به آموزه های دین مانوی ،نگارگری زیبایی رادرامورقدسی می جوید.آن هنگام که هنردر پی بیان مفاهیم عمیق درونی و قدسی است نمی تواند به زبانی واقع گرایانه متوسّل گردد دراین هنگام گویاترین زبان برای بیان امور معنوی،زبان نماد ونشانه است. درهنراسلامی تقلید یا توصیف طبیعت هدف هنرمندنیست بلکه هنرمند برآن است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 8
گوشهای از بازیهای محلی شیراز
یارگیری در شیراز
بازیکنان دو نفر را از میان خود به نام اوسا1 انتخاب میکنند. اوساها کناری ایستاده بازیکنان دوتادوتا با هم مشورت کرده هر یکی نامی برای خود برمیگزیند سپس نزد اوسا آمده و این گفتگو میان آنان و اوسائی که حق انتخاب با اوست صورت میگیرد.
بازیکن: علی علی
اوسا: گلاب به جمال علی
بازیکن: کی میخواد توپ طلا را – کی میخواد خونه خدا را
یکی از اوساها: من میخوام توپ طلا را. بدینترتیب بازیکنی که نام توپ طلا را برای خود برگزیده است جزء دسته او انتخاب میشود و به همین ترتیب سایر بازیکنان انتخاب میشوند.
1- عمو یادگار
از بازیهای رایج در شیراز یکی بازی « عمو یادگار » است. بازیکنان که تعدادشان باید حتماً زوج باشد به دو دسته تقسیم میشوند. اوساها شیر یا خط میکنند تا یکی از دو دسته باخته محسوب شود افراد دسته باخته کنار دو دیوار موازی « مثلا در یک کوچه » رو به هم خم میشوند تا افراد دسته برنده بر کول آنها سوار شوند. بعد یکی از اوساها کلاه یا چیز دیگری را به دست میگیرد و چنین میخواند:
آرد جو خراسونی
به مردما میرسونی
مرد ما سپر داره
شمشیر در بغل داره
عمو یادگار خوابی یا بیدار؟
دیگری جواب میدهد: بیدار بیدار
همان اولی کلاه را برای جوابدهنده پرتاب میکند اگر توانست بگیرد بازی به همین نحو ادامه مییابد در صورتی که نتوانست کلاه را بگیرد دسته سواره پیاده شده به دسته پیاده « کولی » میدهند و بازی از نو آغاز میشود.
2- آزنگه شیر2
بازیکنان از میان خود یکی را بر میگزینند وی دست به دیوار نهاده خم میشود سایر بازیکنان هر یک خود را یکی از اندامهای شیر نامیده و چنین میخوانند:
آزنگه شیر- بشین- بشین- بالابشین که سر شیر اومد رسید ، و بر دوش فرد خم شده میپرد و فرود میآید - بعد نوبت به نفر دوم که او هم خود را یکی از اندامهای شیر مینامد میرسد و میخواند:
آزنگه شیر- بشین - بشین - بالانشین که یال شیر اومد رسید.
و به همین ترتیب بازی ادامه مییابد و هر کس خود را به نام یکی از اعضای شیر معرفی میکند تا اینکه سرانجام یکی از افراد بازی زبانش بگیرد یا خود را به نام عضوی که قبلا گفته شده معرفی کند و نوبت خمشدن به او میرسد.
3- لی لی حوضک
این بازی برای سرگرم داشتن کودکان کوچک است یک دست کودک را گرفته با انگشت کف آن را قِل قِلی میکنند 3 و میخوانند:
لی لی حوضک
انگشت کوچکه دستش را به طرف تو خم میکنند.
ای 4 افتاد تو حوضک
انگشت دوم را خم میکنند
ای رفت درش آورد
انگشت سوم را خم میکنند
ای شستش
انگشت چهارم را خم میکنند
ای پختش
شست دست را خم میکنند
دادش به ای کله گنده ، خوردش و بازی از سر نو شروع میشود.
4- گرگ و گله
از میان بازیکنان یکی را که از همه قویتر باشد « گرگ » انتخاب میکنند و یکی را « چوپان » – چوپان در نقطهای میایستد و باقی بازیکنان که گله محسوب میشوند پشت سر او قرار میگیرند گرگ نیز مقابل همه آنها روبهروی چوپان میایستد و در حالی که مدام از این سو و آن سوی چوپان خیال حمله به گله را دارد و چوپان راه را بر او میبندد – این سوال و جوابها میان گرگ و چوپان و گله ردوبدل میشود:
گرگ: گرگم و گله میبرم
گله: چوپون دارم نمیذارم
گرگ: بوام 5 گفته دنبه بیار
گله: دنبه ندارم چه کنم؟
گرگ: من میبرم خوب خوبشو
چوپان: من نمیدم پشکلشو
گرگ: کارد من تیزتره [69]
چوپان: من نمیدم پشکلشو
گرگ: کارد من تیزتره
گله: دنبه من چربتره
گرگ: هَپون هَپونت میکنم
چوپان: با سنگ قپونت میکنم
پس از اتمام این گفتگو - گرگ حمله میکند و هربار یکی از گوسفندان را میبرد تا بازی تمام شود.
5- آرامورا Aramura
در این بازی عدهای دایرهوار میایستند - یک نفر از میان آنها به عنوان اوسا انتخاب میشود. اوسا یکی از بازیکنان را به وسط دایره برده بر کول او سوار میشود و با یک دست چشم او را گرفته با دست دیگر با ضربات آهسته انگشت به سر او میزند و چنین میخواند:
آرامورا
شمس کورا
تو که دز ، دز دربغلی 6
جب بر بدعملی
راست بگو ، دروغ نگو
چن در زمین7
چن در هوا
و هر اندازه از انگشتان دستش را که بخواهد بلند میکند اگر بازیکن سواریدهنده توانست درست بگوید اوسا میشود اگر نتوانست بگوید اوسا به کول یکی دیگر سوار میشود و تا موقعی که یکی دیگر اوسا نشده بازی به همین ترتیب ادامه دارد.
6- شیر گََنْدِهْ Cir gande
نفرات بازی تقریباً باید زیاد باشند آنگاه به دو دسته تقسیم شده دسته اول دایرهوار میایستند و دسته دیگر بر کول آنها سوار میشوند. به ترتیب هر یک از سواران پیاده شده در حالی که یک دور تمام میدود کلمه شیر را تا هنگامی که باز به جفت خود برسد به یک نفس میگوید ، چون به جفت خود رسید میگوید « گنده » و میایستد و نفر بعدی همین عمل را تکرار میکند. بازنده کسی است که نفسش کلمه شیر را یارا نکند و یا قواعد بازی را بشکند.
7- چشم بگیرک
بچهها یک نفر را به نام اوسا انتخاب میکنند. اوسا خطاب به آنها میگوید:
چشم بگیرک چه باله؟
یکی از بازیکنان جواب میدهد:
وقت گل اناره
اوسا میگوید:
چشمت بگیر که باله
ممکن است هیچکدام از بازیکنان حرفی نزنند - آنگاه اوسا برای اینکه گرگ را معین کند از یک تا صد میشمارد یا ده - بیست - سی چهل میکند نمره صد به هر کس افتاد چشمش گرفته میشود. برای اینکه مبادا گرگ از زیر چشم ببیند بچه به او میگویند: بوات « بابات » چندبار نمک داره؟
گرگ میگوید: دوتا
بچهها: هر دو بار نمک تو چیشات « چشمهایت » اگر بازشون کنی.
آنگاه بازیکنان خود را در گوشه و کنار مخفی میکنند گرگ شروع میکند به پیدا کردن آنها - اولین نفری که گرفته شد به جای او گرگ میشود و بازی ادامه مییابد.
8- اَتَلْ مَتَلْ توتوله
این بازی مخصوص بچههاست - بازیکنان دایرهوار مینشینند و پاهایشان را از هر طرف به مرکز دایره دراز میکنند یک نفر بزرگتر در حالی که انگشتش را هر بار روی یکی از پاها میگذارد میخواند:
اتل متل توتوله
گاب حسن چه جوره؟8
نه شیر داره نه ِپسون. 9
شیرش بردن گُُلِسون10
یه زن گرجی بسون11
اسمش بذار عمه قزی
دور قباش قرمزی
َارّه ْ، بَّرهْ
یه پات بزن دره
آخرین کلمه به هر یک از پاها بیفتد آن پا از بازی خارج میشود تا آنکه یک پا بیشتر باقی نماند صاحب این پا برنده است آنگاه همه با هم دست میزنند و میخوانند:
آقا کجان ؟ تو بالاخونه
کفشش کجان ؟ تو آسونه12
عصاش کجان ؟ تو طاقچه
بیبی کجان ؟ تو باغچه
چی چی میچینه؟ آلوچه
خانم کجان؟ حمومشا
چیچی زائیده ؟ زنگولهپا
در این موقع همه بازیکنان با هم دم میگیرند: [70]
هازنگله – هازنگله
9- اُسُخونْ مهتاب Ossoxun - mahtab
این بازی فقط در شبهای مهتابی قابل اجراست بازیکنان از میان خود یک نفر به نام اوسا انتخاب میکنند اوسا ، اسخونی Ossoxuuni »استخوان » را به دست گرفته در برابر چشم بازیکنان تا مسافت ممکن به جلو پرتاب میکند آن وقت نفرات برای یافتن آن میدوند هر که ُاسخون را جُست سکوت میکند و بروز نمیدهد زیرا در غیر این صورت بازیکنان دیگر از او خواهند گریخت – یابنده اسخون یکی از بازیکنان را میگیرد و تا جایی که اوسا ایستاده بر کولش سوار میشود و بازی از نو آغاز میگردد.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 153
شیراز
شیراز، شهری با سابقه هزاران ساله که گوشه گوشه آن نمایشگه این ادعاست. شیراز، شهری با طبیعتی هماره با طراوت که دلربایی اش را کسی منکر نمی تواند شد. شیراز، شهری با مردمانی گرم و مهمان نواز که دمی فرصت را برای شادمانه زیستن از کف نمی نهند.
تاریخ و فرهنگ شیراز
تاریخچه شیراز
شیراز تختگاه سلیمان
شیراز از دیدگاه جهانگردان
شیراز از نگاه خوبان پارسی گو
ویژگی ها و جایگاه اقلیمی شیراز
سندی در مورد بست نشینی در شیراز
کاخ سلطنتی شاه شیخ ابو اسحاق اینجو
قاجاریه در شیراز (شعاع السلطنه)
فرهنگ مردم و دیوان شیخ اطعمه
سرگذشت آب در شیراز
غذاهای سنتی شیرازی
گویـش شیرازی
صنایع دستی
آداب و رسوم
شیراز، نامی خیال انگیز
در افسانه ها آمده است که شیراز فرزند تهمورس (از پادشاهان سلسله پیشدادیان) شهر شیراز را تأسیس کرد و نام خود را بدان بخشید. به روایتی دیگر، نام این دیار، "شهرراز" بوده که به اختصار شهر از و شیراز خوانده شده است.
در حالی که بر اساس تحقیقات "تدسکو" شیراز به معنای مرکز انگور خوب است، "ابن حوقل"، جغرافی دان مسلمان قرن چهارم هجری، علت نامگذاری شیراز شباهت این سرزمین به اندرون شیر می داند، چرا که به قول او عموما" خواربار نواحی دیگر بدانجا حمل می شد و از آنجا چیزی به جایی نمی بردند. و بالاخره بنا به نوشته کتاب "صورالاقالیم"، از جهت وجود دام های بسیار در دشت شیراز، آنجا را "شیرساز" نامیده اند.
باری، بیش از هر چیز نام زیبا و سحرانگیز شیراز که واژه ای فارسی است، بهترین گواه بر این باور است که برخلاف پندار پاره ای از جغرافی دانان مسلمان، تأسیس این شهر به قرن ها قبل از ورود اسلام به ایران باز می گردد، شیراز، هم اکنون نیز در محل تقاطع مهمترین راه های ارتباطی شمال به جنوب و شرق به غرب کشور است و این موقعیت در ادوار قبل از اسلام شاخص تر بوده، چرا که در عهد هخامنشیان، شیراز بر سر راه شوش (پایتخت هخامنشی) به تخت جمشید و پاسارگاد بوده و در عهد ساسانیان راه ارتباطی شهرهای بسیار مهمی چون بیشابور و گور با استخر، از جلگه شیراز می گذشت. در نتیجه مسلم است که چنین محل حاصلخیز و خوش آب و هوایی که در تقاطع مسیرهای مهمی که برشمرده شد، قرار داشته، هرگز خالی از آبادی و سکنه نبوده است. وجود آثار قدیمی مانند قصر ابونصر در حوالی شیراز که قدمت آن به دوره اشکانیان می رسد و نقوش برجسته برم دلک، (در چندکیلومتری شرق قصر ابونصر) که از آثار دوره ساسانی است و قلعه بزرگ بندر (فهندر، پهندر، قهندز، کهندژ) در سمت شرق تنگ سعدی و چند نقش برجسته در دهکده گویم در چهار فرسنگی شمال غرب شیراز و همچنین پیدا شدن سکه هایی در ضمن حفاری های قصر ابونصر، که بر آنها با خط پهلوی نام شیراز نقش بسته است، جملگی بر وجود شهر یا بلوکی به نام شیراز، در همین محل در دوران قبل از اسلام دلالت دارد.
علاوه بر آنچه گفته شد، کاوش های باستان شناسی در تخت جمشید، به سرپرستی کامرون در سال 1314 ه.ش، به پیدایش خشت نبشته هایی انجامید که بر روی چند فقره از آنها نام شیراز مشخص بود. بدین ترتیب می توان احتمال داد، این وادی که در عهد رونق تخت جمشید، آبادی کوچکی بیش نبوده است، بعد از انهدام پایتخت هخامنشیان، سمندروار از دل خاکستر آن دیار برپا خاسته است.
آخرین کلام این که در اشعاری از شاهنامه فردوسی، استاد حماسه سرای طوسی، به مناسبت هایی از شیراز یاد شده، مثلاً راجع به شیراز در عهد کیانیان آمده است:
دوهفته در این نیز بخشید مرد
سوم هفته آهنگ شیراز کرد
هیونان فرستاد چندی ز ری
سوی پارس، نزدیک کاوس کی
و در مورد شیراز، در روزگار اشکانیان، چنین مطالبی ذکر شده است:
چو بنشست بهرام زاشکانیان
ببخشید گنجی به ارزانیان
... ورا بود شیراز تا اصفهان
که داننده ای خواندش مرزمهان
و بالاخره اینکه در عهد پیروز و قباد ساسانی، سپهبد ایران، "سوفرای" از اهالی شهر شیراز بود
... بدان کار شایسته شه "سوفرای"
یکی پایه ور بود و پاکیزه رای
جهان دیده از شهر شیراز بود
سپهبد دل و گردن افراز بود
استخری در کتاب مسالک و ممالک که در نیمه اول قرن چهارم هجری تألیف شده است، راجع به آثار و بقایای فرهنگی قبل از اسلام، در شیراز می گوید:
شیراز قلعه ای به نام شاه موبد دارد. وی همچنین از دو آتشکده به نام های کارستان و هرمز در آن سرزمین یاد می کند.
باری در مجموع گفتار استخری که شیراز سیزده ناحیه (طسوج) دارد که در هر کدام از آنها قراء و کشتزارهایی موجود است که متصل به هم قرار گرفته اند. و نیز نظر ابن بلخی که در روزگار ملوک فرس، شیراز ناحیتی بود و حصاری چند بر زمین، می تواند روشنگر قدمت شیراز، به عنوان یک سرزمین مسکون آباد (و نه یک شهر بزرگ) باشد... .
شیراز این شهر باستانی در طی گذشت ایام به القاب گوناگونی شهرت داشته و از آن جمله دارالملک، دارالعلم، ملک سلیمان و ... اما شاید مشهورترین و قدیمی ترین لقب شیراز همان ملک سلیمان است و بدین خاطر بر بسیاری از بناهای قدیمی شهر همچون عمارات باغ نظر، سردربازار مشیر، نارنجستان قوام و .... تصویرهایی از حضرت سلیمان نقش شده است که معمولاً وی را بر تختی نشسته و در وسط مجلس نشان می دهد و عده ای از وزرا و تعدادی از دیوها گوش به فرمان او در اطرفش ایستاده اند و تعدادی از حیوانات وحشی و اهلی نیز در بین گلها و درختان و بدور حضرت سلیمان ترسیم شده اند.
اما چرا شیراز به تختگاه سلیمان مشهور شده است ؟
حضرت سلیمان پسر داوود از پیامبران بنی اسرائیل بوده و بر طبق روایات مذهبی 700 سال عمر کرده است. سلیمان بواسطه انگشتری که در دست داشته و اسم اعظم بر آن نقش شده بود و بر جن و انس فرمان می رانده، باد به فرمانش بوده و تخت سلطنتش را جابجا می کرده و جن و پری