لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
مقدمه
حضرت حسین بن علی( جهانیان را در پرتو مصباح هدایت وجود خود به علم و معرفت و در سایة سفینة نجات خود ، همه را به ساحل سعادت رهنمون است ؛ لیکن انسانهای ارزشمند در برابر این حقیقت والای هستی ، تنها کسانیند که هم در پرتو آن مصباح ، جهالت و نادانی را از صحنة وجود دور کرده و با برهان قاطع اندیشه و معرفت زنده اند و هم در ذِلّ سفینة حسینی از ذلالت و گمراهی رسته و با قوت انگیزه و عمل ، با رگه های عمیق حیات پیوند دارند . آنان شایستگانی هستند که دو بال علم و عمل از مکتب حسینی( تحصیل کرده و به پرواز درآمده اند . نهضت حسینی( سراسر قیام و حماسه است؛ لیکن قیامی در عرصة اندیشه و از مرداب تحجر و باتلاق عصبیت خارج شدن و به آسمان معرفت و سپهر معنویت دست یازیدن ؛ که قیام در عرصة عمل و انگیزه نیز خروج از استکبار و استبداد و برون رفت از انزوا و هجران است و این هر دو را تنها در سایة این نهضت میتوان تحصیل کرد . گر چه روزگار ، همیشه وصف واحدی ندارد و فراز و نشیب زمانه بسیار است لیکن وظیفة پروراندن و تمرین جناح علم و اندیشه و ریاضت و تقویت اجنحه عمل برای همیشه و همگان است . و کسانی که در روزگار یسر و آسانی ، صعوبت و دشواری را تجربه می کنند ، میتوانند در زمانة عثر و مشقت ، به راحتی و آسودگی گذران زندگی کنند . اندیشة بلند سالار شهیدان حضرت حسین بن علی( که در قیام باشکوهش متبلور گشت ، نمادها و ظهورات مختلفی دارد که هر یک از اندیشمندان به نوبة خود ، مطابق شخصیت علمی و فرهنگی خویش به دنبال چهرة نهضت حسینی( هستند و عمق باورها و حتی گرایشهای حضرت را استنباط می کنند . البته برخی از چهره های آن نهضت روشن و ظاهر است مانند جلوه های حماسی و عاطفی نهضت که عمدة اوساط مردم نیز تنها از این دو منظر مباحث نهضت را دنبال می کنند اما برخی دیگر از جنبه ها و ابعاد آن نهضت مخفی و باطن است ، همانند منظره های عرفانی و حکمی نهضت که تنها دیدگاه نافذ و بصیرت نافض انسانهای حکیم و فرزانه میتوانند با کاویدن و جستار نمودن آن پرده نشین را شاهد بازاری کنند .
از چهره های باطن نهضت حسینی( تفکر عقلی و عقلانیت نهفته در آن است . گر چه تمامی جلوه ها و مظاهر نهضت زیبا و میراث جاودان انسانی است ، لیکن لایه های درونی نقش اساسی و اصلی را ایفا می کنند که با شناخت آن چهره ، احیاناً شبهات و سوالات روزگذر نیز به محاق می رود و تمام صحنة نهضت همانند جلوه های برتر آفرینش روشن و متجلی است .چون یکی از مسائل اساسی روز ، مبحث عقلانیت است که پیرامون آن آرای افراطی و تفریطی ابراز شده ، استاد معظم ، حضرت آیت ا… جوادی آملی از این منظر نیز نهضت حسینی( را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند تا چهرة باطنی نهضت که عقل و عقلانیت اصیل و مستحکم و تثبیت شده با مصباح وحی است ، وضوح بیشتری یابد .
شکوفاگران عقل
رسالت رهبران الهی
انسان موجودی متفکر و مختار است و برای انجام کارها نخست باید در حق و باطل ، صدق و کذب ، و حسن و قبح آنها بیندیشد تا به صحت آن ، جزم علمی یابد ؛ آنگاه باید انجام آن را تصمیم بگیرد تا عزم عملی داشته باشد . نیز دستمایة اولی جزم علمی و عزم علمی در فطرت او نهاده شده است ؛ چنان که پیامبر گرامی (ص) فرمود : «الناس معادن کمعادن الذهب و الفضه» ؛ «مردم ، معادنی مانند معادن طلا و نقره هستند» . هیچ انسانی بدون این گنجینة درونی آفریده نشده است ؛ هر چند استعداد همة افراد بشر برای دریافت اندیشة صائب و انگیزة صالح یکسان نیست .
از این رو ، مسئولیت الهی هر کسی نیز به اندازة توانایی و استعداد خدادادی اوست . خداوند استعداد لازم را که حد نصاب تکلیف است ، به همگان داده است ؛ ولی به برخی از افراد ، بر اساس «یفعل ما یشاء» استعدادی برتر بخشیده است . البته مشیت او حکیمانه است و هرگز بدون توسل یا با توسل دیگران تدبیر حکیمانة خدا تغییر نمی کند ، «یا من لاتبدل حکمته الوسائل» .
خداوند ، بشر را به منابع ادراکی و مجاری تحریکی مجهز کرده و در نهاد او گنجینه ای از گوهرهای فطرت و خرد نهاده است . بنابراین ، زمینة اندیشه و انگیزة خردمندانه در همة انسان ها وجود دارد ؛ ولی بسیاری از آنان ، این گوهرهای گرانبها را در میان اغراض و غرایز پلید مادی به خاک سپرده اند ؛ زیرا خواسته های مادی به جهان طبیعت وابسته و به زندگی روزمره وی گره خورده است و لازم زندگی در این جهان خاکی ، پیوستگی با چنین امیالی است .
پیامبران آمدند که جامعة بشری را آگاه نمایند تا آنان رهبری خویش را به دست آفریدگار خود بسپارند ؛ آفریدگاری که از گذشته و آینده و درون و بیرون انسان آگاه است و سود و زیان او را به خوبی می شناسد . انبیا در نخستین گام کوشیدند تا عقل را که نخستین سرمایة بشر است ، شکوفا کنند ، چه عقل نظری و اندیشة ناب و چه عقل عملی و انگیزة صحیح .
زیرا در پرتو جهان بینی و اندیشة برهانی است که بشر از گزند مغالطه های حس ، وهم و خیال مصون می ماند و موحدانه به جهان می نگرد و برای مجموع نظام کیهانی آغاز و انجامی قائل می شود . نیز در سایة اندیشه خردمندانه است که بشر انگیزة صحیح می یابد و دانسته هایش را به کار می بندد و شهوت و غضب را که ابزار کارگاه نازل است ، به بارگاه رفیع انگیزة صالح خویش راه نمی دهد و چنین انگیزه ای را از راهبری اراده و عزم الهی بهره مند می کند .
حضرت علی( دربارة هدف بعث رسول گرامی اسلام (ص) می فرماید :
«فهداهم به من الضلاله و انقذهم بمکانه من الجهاله» ؛ «خداوند با فرستادن پیامبر اکرم (ص) جهل مردمان را به دانش و گمراهی آنان را به هدایت مبدل کرد» . نیز در زیارت اربعین امام حسین( که وارث پیامبران الهی است ، آمده است : «و بذل مهجته فیک لیستنقذ عبادک من الجهاله و حیره الضلاله» ؛ یعنی هدف سالار شهیدان( از قیام و شهادت ، رهایی مردم از جهل و عالم شدن و به کارگیری علم از سوی آنان بود . قرآن کریم نیز هدف آفرینش بشر را تکامل سیرة نظری و عملی او می داند ؛ چنان که دربارة سیرة نظری انسان می فرماید : «الله الذی خلق سبع سموات و من الارض مثلهن یتنزل الامر بینهن لتعلموا ان الله علی کل شیء قدیر و ان الله قد احاط بکل
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
رابطه «علم» عقل و دین
بحث رابطه علم و دین یکی از مباحث است که در فلسفه دین مطرح می شود و از مباحث کلام جدید نیز می تواند با شد،زیرا یکی از مهم ترین وظائف علم کلام تبیین گزاره های دینی و دفاع از گزاره های دینی است. پس هر بحثی که دین و گزاره های دینی را زیر سوال برده و به چالش بکشد،در حوزه مباحث کلامی خواهد بود و متکلم وظیفه دارد ازآن دفاع کند.
سابقه بحث رابطه میان دین وعقل
در صدر اسلام در قرن اول ودوم این بحث مطرح بود، عده ای مثل معتزلی ها عقل گرا شدند،به عقل بهادادند. و عده ای مثل اخباری ها ظاهر گرا شده و عقل را به کلی تعطیل کردند. در این میان عده ای می خواستند در کنار دین داریشان،جانب عقل را نیز رعایت کنند، در موارد تعارض، ظواهر دین را بتاویل ببرند. این یکی ازمباحثی است که در گذشته مطرح بوده، ولی پس از رنسانس و پیشرفت سریع علم و دانش در مغرب زمین این بحث اهمیت زیادی پیدا کرد. در عصر حاکمیت کلیسا زمانی که علم و دانش به تدریج پیشرفت می کرد، تعارضاتی بین داده های علمی از یک طرف و گذاره های دینی از طرف دیگر، پیش می آمد، به تدریج جانب علم تقویت و جانب دین تضعیف می شد. این روند تا قرن بیستم ادامه یافت، اما از قرن بیستم به این طرف می توان گفت که معادله به نفع دین بهم خورد.
محور و قلمرو دانش بشری
الف- قلمرو عقل نظری ب- قلمرو عقل عملی « بحث اخلاق وبحث حقوق»
در قلمرو عقل نظری چهار نوع علم داریم1 – علم عقلی محض« ریاضیات،منطق و فلسفه» 2 – علم تجربی«اعم از علوم تجربی وانسانی» 3– علم تاریخ 4– علم عرفان
تقابل گزاره های دینی با علوم چهار گانه
داده های وحیانی وگزاره های دینی می توانند با هر یک از این علوم تقابل ایجاد کنند، بنابر این هر گاه از رابطه علم ودین، یا تعارض بین آنها سخن می گویم، منظورمان اعم از علوم عقلی، تجربی، تاریخی وشهودی است البته بین دین وعلوم عقلی محض مثل ریاضیات یا منطق تعارضی وجود ندارد ودانشمندان منطق وعلم ریاضی تا کنون مدعی چنین اختلاف نبوده ا ند.
تقابل بین دین و فلسفه
بعضی از فیلسوفان مدعی هستند که گاهی ما از طریق روش های عقلی به پاره ای از امور دست می یابیم که در تعارض مستقیم با مسائلی است که در گزاره های دینی و مذهبی یافت می شود، مثل اصل وجود خدا ،مسئله شر، مسئله اختیار و جهان پس از مرگ. در اینجا بخاطر رعایت اختصار یکی از این چهار موارد فوق را بیان می داریم، زندگی پس از مرگ یکی از گزاره های دینی است که با برداشت بعضی از فلاسفه در تعارض است، ممکن است عده ای از فیلسوفان استدلال کنند که انسان با مردن نیست و نابود می شود؛ یعنی این طور نیست که انسان آمیخته ای از بدن وروح باشد و با مردن از نشئه ای به نشئه دیگر انتقال یابد؛ زیرا انسان تنها یک ساختار دارد و آن ساختار مادی است که با مردن نیست ونابود می شود. بنابر این اگر کسی بتواند این مسئله را با دلیل عقلی ثابت کند، با گزاره های دینی و مذهبی سازگاری ندارد؛ زیرا در تمام ادیان الهی در غرب و شرق عالم، زندگی پس از مرگ را تصویر کرده اند و معتقید هستند که پس از این عالم، عالم دیگری نیز وجود دارد که آنجا انسانها به پاداش و کیفر اعمال شان می رسند.
تعارض بین دین و علوم تجربی
گفته شد که مراد از علوم تجربی اعم از علوم طبیعی و انسانی است. یکی از شاخه های علوم طبیعی کیهان شناسی است، ممکن است بین گزاره های دینی وکیهان شناسی تعارضی به وجود آید؛ مثلا یکی از گزاره های دینی ما این است که [هو الذی خلق السموات والارض فی ستته ایام] او کسی است که آسمانها وزمین را در شش روز آفرید. در دین یهودیت هم ، همین عقیده وجود دارد. کیهان شناسان در اینجا به مخالفت بر خاسته و این را امری غیر ممکن می داند.
در زیست شناسی، بر طبق بعضی از آیات قرآن و باورهای مسیحیان و یهودیان خلقت آدمی این گونه است که [ ولقد خلقنا الا نسان من صلصال] خداوند یک دفعه انسان را« از گل خشکیده ای» آفرید، یعنی سیر تکا ملی را طی نکرده است،در حالیکه داروین وپیروانش انسان را به خاطر قرائن و شواهد زیادی که بین او و میمون وجود دارد تکا مل یافته نسل میمون می داند. بنائا طبق گفته دین، قدمت انسان در روی زمین چیزی حدودی شش هزار سال وطبق نظریه داروین اگر درست با شد چیزی حدود سی میلیون سال باید برای موجودی بنام انسان قدمت قائل شد.
تقابل میان دین و علوم انسانی
علوم انسانی خود دارای بخش های مختلفی است که در هر کدام مسائلی قابل طرح و بر رسی است. یکی از این بخش ها، جامعه شناسی است که امروزه از جایگاه ویژه ای بر خوردار است. سئوالی که در این رابطه مطرح می شود این است که آیا دین می تواند در جامعه نقش ایفا کند یا نه؟ ممکن است عده ای قائل باشند که دین نمی تواند هیچ نقشی را در جا معه ایفا نماید، در حالیکه دین مدعی است که من توانایی اجرای چنین نقشی را دارم. اینجا سئوال دیگری مطرح می شود که آیا نقش دین در جامعه یک نقش مثبت است یا جز مزاحمت کاری ندارد؟ ممکن است که عده ای از جامعه شناسان بگویند: هر جا که پای دین در میان است، جز جنگ و خونریزی چیزی دیگری به دنبال ندارد؛ مثلاجنگ های مذهبی دراروپا، جنگ های صلیبی و یا جنگ های که مسلمانان کرده اند تماما عاملش تعصبات دینی است. پس دین در جامعه نقش مخربی دارد. در حالی که ما معتقیدیم که دین برای رشد و تعا لی انسان آمده وثمره ای جز پیشرفت و تکامل برای جامعه ندارد.
را ه حل های ارائه شده برای رفع تناقض میان علم و دین
سه دیدگاه مختلف برای حل تعارض بین علم ودین ارائه شده
الف- نظریه استقلال:گروهی قائل هستند که این دو مقوله در زمینه های مختلفی چون موضوع، روش و هدف دو حیطه کاملا مستقل دارند وبا هم متفاوت هستند.
ب- نظریه تعارض: این عده عقیده دارند که علم ودین مستقل از یکد یگر نیستند، وهمان طور که علم از واقع خبر می دهد، دین نیز از واقع خبر می دهد، ولی مثل یکدیگر نستند، یعنی علم در حیطه های وارد می شود که ممکن است دین هم درآن جا گزاره ای داشته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 19 صفحه
قسمتی از متن .doc :
رابطه «علم» عقل و دین
بحث رابطه علم و دین یکی از مباحث است که در فلسفه دین مطرح می شود و از مباحث کلام جدید نیز می تواند با شد،زیرا یکی از مهم ترین وظائف علم کلام تبیین گزاره های دینی و دفاع از گزاره های دینی است. پس هر بحثی که دین و گزاره های دینی را زیر سوال برده و به چالش بکشد،در حوزه مباحث کلامی خواهد بود و متکلم وظیفه دارد ازآن دفاع کند.
سابقه بحث رابطه میان دین وعقل
در صدر اسلام در قرن اول ودوم این بحث مطرح بود، عده ای مثل معتزلی ها عقل گرا شدند،به عقل بهادادند. و عده ای مثل اخباری ها ظاهر گرا شده و عقل را به کلی تعطیل کردند. در این میان عده ای می خواستند در کنار دین داریشان،جانب عقل را نیز رعایت کنند، در موارد تعارض، ظواهر دین را بتاویل ببرند. این یکی ازمباحثی است که در گذشته مطرح بوده، ولی پس از رنسانس و پیشرفت سریع علم و دانش در مغرب زمین این بحث اهمیت زیادی پیدا کرد. در عصر حاکمیت کلیسا زمانی که علم و دانش به تدریج پیشرفت می کرد، تعارضاتی بین داده های علمی از یک طرف و گذاره های دینی از طرف دیگر، پیش می آمد، به تدریج جانب علم تقویت و جانب دین تضعیف می شد. این روند تا قرن بیستم ادامه یافت، اما از قرن بیستم به این طرف می توان گفت که معادله به نفع دین بهم خورد.
محور و قلمرو دانش بشری
الف- قلمرو عقل نظری ب- قلمرو عقل عملی « بحث اخلاق وبحث حقوق»
در قلمرو عقل نظری چهار نوع علم داریم1 – علم عقلی محض« ریاضیات،منطق و فلسفه» 2 – علم تجربی«اعم از علوم تجربی وانسانی» 3– علم تاریخ 4– علم عرفان
تقابل گزاره های دینی با علوم چهار گانه
داده های وحیانی وگزاره های دینی می توانند با هر یک از این علوم تقابل ایجاد کنند، بنابر این هر گاه از رابطه علم ودین، یا تعارض بین آنها سخن می گویم، منظورمان اعم از علوم عقلی، تجربی، تاریخی وشهودی است البته بین دین وعلوم عقلی محض مثل ریاضیات یا منطق تعارضی وجود ندارد ودانشمندان منطق وعلم ریاضی تا کنون مدعی چنین اختلاف نبوده ا ند.
تقابل بین دین و فلسفه
بعضی از فیلسوفان مدعی هستند که گاهی ما از طریق روش های عقلی به پاره ای از امور دست می یابیم که در تعارض مستقیم با مسائلی است که در گزاره های دینی و مذهبی یافت می شود، مثل اصل وجود خدا ،مسئله شر، مسئله اختیار و جهان پس از مرگ. در اینجا بخاطر رعایت اختصار یکی از این چهار موارد فوق را بیان می داریم، زندگی پس از مرگ یکی از گزاره های دینی است که با برداشت بعضی از فلاسفه در تعارض است، ممکن است عده ای از فیلسوفان استدلال کنند که انسان با مردن نیست و نابود می شود؛ یعنی این طور نیست که انسان آمیخته ای از بدن وروح باشد و با مردن از نشئه ای به نشئه دیگر انتقال یابد؛ زیرا انسان تنها یک ساختار دارد و آن ساختار مادی است که با مردن نیست ونابود می شود. بنابر این اگر کسی بتواند این مسئله را با دلیل عقلی ثابت کند، با گزاره های دینی و مذهبی سازگاری ندارد؛ زیرا در تمام ادیان الهی در غرب و شرق عالم، زندگی پس از مرگ را تصویر کرده اند و معتقید هستند که پس از این عالم، عالم دیگری نیز وجود دارد که آنجا انسانها به پاداش و کیفر اعمال شان می رسند.
تعارض بین دین و علوم تجربی
گفته شد که مراد از علوم تجربی اعم از علوم طبیعی و انسانی است. یکی از شاخه های علوم طبیعی کیهان شناسی است، ممکن است بین گزاره های دینی وکیهان شناسی تعارضی به وجود آید؛ مثلا یکی از گزاره های دینی ما این است که [هو الذی خلق السموات والارض فی ستته ایام] او کسی است که آسمانها وزمین را در شش روز آفرید. در دین یهودیت هم ، همین عقیده وجود دارد. کیهان شناسان در اینجا به مخالفت بر خاسته و این را امری غیر ممکن می داند.
در زیست شناسی، بر طبق بعضی از آیات قرآن و باورهای مسیحیان و یهودیان خلقت آدمی این گونه است که [ ولقد خلقنا الا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
رابطه عقل و دین :
سپاس خداى را که رداى عقل را بر قامت رساى انسان برافراشت و با عنصر عقل و نور وحى، او را بر سایر کاینات برترى داد. مسئله ى عقل و دین، عقل و وحى، نقل و عقل، عقل و ایمان و خرد و شریعت، از کهن ترین و پرسابقه ترین موضوعات کلامى است که تاریخ بر سابقه ى دیرین آن گواهى مى دهد. در چالش هاى بین فیلسوفان و متکلمان، حکیمان و عارفان و اهل حدیث و متکلمان و نزاع اشراقیان و مشائیان در تاریخ دین پژوهى مسیحیت و اسلام و نیز در دوران ترجمه ى آثار فلسفى یونان به زبان عربى شاهد بوده ایم که ریشه ى تمام مسائل کلامى به مسئله ى عقل و دین باز مى گردد. در دوران معاصر نیز با عقلانیت جدید از جمله عقلانیت روشن گرى، عقلانیت ابزارى، عقلانیت مدرنیته و عقلانیت انتقادى رو به رو هستیم و به ناچار باید رابطه ى دین با مدل هاى جدید عقلانیت را بازگو کنیم.
چیستى عقل :
تبیین موضوع مسئله ى عقل و دین و ایمان و وحى، تا حد زیادى محقق را از اشتباه و مغالطه باز مى دارد; به ویژه واژه اى مانند عقل که از معانى اصطلاحى گوناگونى برخوردار است.
الف. عقل در لغت
عقل در لغت عرب به معناى حبس و ضبط و منع و امساک است; وقتى در مورد انسان به کار مى رود به معناى کسى است که هواى نفس خویش را حبس کرده است.[1] به انسانى که زبان خود را محفوظ نگه دارد، گفته مى شود که زبان خود را عقال کرده است.[2]عقل به معناى تدّبر، حسن فهم، ادراک و انزجار نیز استعمال شده است.[3] نتیجه آن که عقل در معناى لغوى، همان عقال کردن و بستن هواى نفس است تا انسان به تمییز حق از باطل و فهم صحیح نایل آید. هم چنین عقل در لغت به معناى علمى است که توسط قوه ى عقل به دست مى آید; یعنى مدرکات قوه ى عاقله. معناى دیگر آن، کارى است که قوه ى نفس انجام مى دهد; یعنى ادراک. این واژه به معناى قوه ى نفس که وظیفه ى ادراک را به عهده دارد، نیز استعمال شده است. هم چنین در معناى عملى که مقدمه ى انجام خیرات و اجتناب از بدى ها است، به کار رفته است
ب. عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان
عقل در اصطلاح حکیمان و متکلمان نیز از معانى مختلفى برخوردار است :
ـ عقل غریزى: عقل به این معنا، فصل ممیّز انسان از حیوان و وسیله ى کسب علوم نظرى است و همه ى انسان ها نسبت به آن از سهم یک سانى برخوردار نیستند
ـ عقل نظرى: عقل در مقابل عقل عملى، قوه اى است از قواى ادراکى نفس که هست ها و حقایقى را که مربوط به افعال آدمى نیستند، درک مى کند.[6] عقل نظرى انسان از مراتب چهارگانه ى عقل هیولانى، عقل بالملکه، عقل بالفعل و عقل مستفاد تشکیل شده است.[7] کارکردهاى عقل نظرى عبارتند از: استدلال و استنباط، تعریف و تحدید شىء، ادراک کلیات اعم از تصورات و تصدیقات کلى، تطبیق مفاهیم بر مصادیق، تطبیق کبرى بر
صغرى و تقسیم و تحلیل
ـ عقل عملى: قوه اى از قواى نفس آدمى که بایدها و حقایقى را که مربوط به افعالى آدمى است، درک مى کند.
ـ عقل، بر ادراک معقولات و بر عاقل یعنى ذات موصوف به تعقل و معقولات و مدرکات نیز اطلاق مى شود
ـ عقل در اصطلاح متکلمان، به معناى مشهوراتى است که نزد جمیع یا اکثر انسان ها اشتراک دارد; یعنى قضایاى که واجب القبول اند
ـ عقل به معناى قضایاى یقینى که تشکیل دهنده ى مقدمات برهان اند; اعم از این که آن قضایا بدیهى باشند یا نظرى
ـ عقل جوهرى: موجودى مجرد که ذاتاً و فعلا تجرد دارد
ـ عقل به کلیه ى معلومات و معارفى اطلاق مى شود که از راه هاى عادىِ کسب معرفت و علم یعنى از راه حس و تجربه ـ اعم از حس ظاهرى و حس باطنى و تفکر و استدلال ـ حاصل آمده است; بدین معنا، عقل علاوه بر ادراکات کلى، ادراکات حسى و تجربى را شامل مى شود
ـ عقل هدف ساز: عقلى که هدف نهایى زیستن را مشخص مى کند.
ـ عقلانیت ابزارى: جایگاه یک عقل در شبکه اى از مقاصد و برنامه هایى که انسان را به هدف مى رساند. این مفهوم از عقلانیت کاملا نسبت به ارزش ها خنثى است و از خوب و بد سخن نمى گوید.
جامعه شناسانى چون ماکس وبر، در تبیین نظام سرمایه دارى، از عقلانیت ابزارى در مقابل عقلانیت ذاتى استفاده مى کنند.
ج. عقل در کتاب و سنت
عقل در کتاب و سنت نیز به کار رفته و نسبت به آن سفارش شده است; بنا بر این، دانستن معناى آن نیز لازم است. بى شک، معناى لغوى عقل که حبس و ضبط نفس است، در اکثر موارد قرآنى و روایى مورد توجه قرار گرفته است. و اما در زمینه ى معانى اصطلاحى عقل، صاحب نظران به بحث و گفت و گو پرداخته اند; صدر المتألهین معانى عقل نظرى و عقل عملى و عقل جوهرى را در روایات به عقل نسبت مى دهد.[16] غزالى در «احیاء علوم الدین» عقل را به معناى عقل عاقبت اندیش مى داند;[17] ولى با توجه به این که راه شناخت مفاهیم الفاظ قرآن، تبادر و تفاهم عرفى است و معناى عرف زمان نزول ملاک است پس بى شک نمى توان از عقل قرآنى، عقول اربعه و عقل نظرى را استنباط کرد; زیرا عقل به این معنا در عرف آن زمان نبوده است. با دقت در معانى ده گانه، روشن مى شود که مراد از عقل در مسئله ى رابطه ى عقل و دین، عقل برهانى است که بر قضایاى یقینى مبتنى مى باشد; یعنى آیا معلومات یقینى و برهانى با دین تعارضى دارند؟ و در نتیجه، آیا معلومات غیر یقینى با آموزه هاى دینى یا ایمان دینى تعارض دارند؟ و در این جا عقل به معناى عقلانیت ابزارى و مطلق معلومات بشرى در نظر گرفته
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 13
ایمان و عقل
چهرهی تکیدهی "عبدالله نوری" نخستین چیزی بود که در بدو ورود به منزلش، توجهم را جلب کرد. چند سالی بود که او را از نزدیک ندیده بودم. غم سنگین جوانمرگی برادر، صورتش را فرو تراشیده بود. با خوشرویی تمام، پیش پای ما بلند شد و ورودمان را خوشآمد گفت. انصاریراد، رییس کمیسیون اصل نود مجلس ششم چند قدم آنسوتر نشسته بود. سالن، چندان شلوغ نبود. با فرا رسیدن ساعت 8 شامگاه، عبدالله نوری، خود، خواندن دعای کمیل را آغاز کرد. چنان سوز و گدازی در زمزمهاش نهفته بود که آه از نهاد هر پاکدلی برمیآورد. هنگامی که بدانجا رسید که «خدایا! و آنگاه که مرا به زندان انداختی ...»، بغضش ترکید و اشک از چشمانش جاری شد. بیاختیار به یاد امام چهارم شیعیان، امام سجاد، افتادم. چهرههای مختلف سیاسی، یکییکی از راه میرسیدند و در گوشهای از مجلس جا میگرفتند. یوسفی اشکوری، عطریانفر و قُبه، صفدر حسینی، مهندس توسلی، آقاجری، نعمت احمدی و برخی دیگر در جلسه حضور به هم رساندند. زیدآبادی هم تنها چند دقیقه ایستاد و جلسه را ترک کرد. کمکم فضای اندک سالن پر میشد تا اینکه علیزاده از دکتر آقاجری دعوت کرد خطابهی خود را آغاز کند.آقاجری قرار بود دنبالهی مبحث جلسهی یک ماه پیش را دنبال کند اما تحولات پشت پردهی چند هفتهی اخیر، مسیر سخنان او را دگرگون کرد. زمزمهای در گوشم بود که تعجبزده، از ارتباط مباحث این جلسه و جلسهی پیشین میپرسید. جلسه، بجای بررسیدن موضوعی علمی-فکری به یک سمفونی سیاسی تبدیل شده بود. گویی قرار بود که خطابهی سخنران و ترکیب شرکتکنندگان، پیامی را منتقل کند، هدفی که با موفقیت تمام به سرانجام رسید. عکسهای گرفته شده از این مراسم فردا در پیام ایرانیان منتشر خواهد شد.● احکام تأسیسی، احکام تأییدیدکتر آقاجری در تشریح موقعیت عقل و دین نسبت به یکدیگر، به تاریخی بودن برخی از احکام دینی اشاره کرد: احکامی که در اسلام وجود دارد به دو گروه تقسیم می شود، احکام "تأسیسی" و احکام "تأییدی" یا "امضایی". بدین معنا که در پارهای احکام شرعی، همان سنتِ جاری در میان جامعهی عرب جاهل بدوی، تأیید شده و به صورت حکمی دینی در آمده است، این احکام، تاییدی یا امضایی هستند اما در مورد پارهای دیگر از احکام، حکمی تازه و نوظهور عرضه شده است، چنین احکامی تأسیسی هستند. از سوی دیگر علت وضع احکام نیز یکسان نیست. پارهای احکام، "علتمحور" هستند و پارهی دیگر "مصلحتمحور". مثلاً اگر علت ممنوع ساختن نوشیدن شراب، مستی و سُکرآوری آن دانسته شود پس اگر کسی با نوشیدن شراب، دچار چنین حالتی نشود اجرای این حکم از دوش او برداشته میشود، این وضعیت "علتمحور" در وضع یک حکم است اما اگر علت وضع این حکم، وجود "مصلحت" باشد، اجرا یا توقف اجرای یک حکم به وجود آن مصلحت باز میگردد. فزون بر این، میتوان اجرای پارهای احکام را به حاکمیت پیامبر یا امام معصوم، موکول کرد چنان که برخی از فرقههای مذهبی و شیعی چنین اعتقادی دارند. چنین رویکردی البته راه را برای نوعی سکولاریزم باز میکند. ● سیالیت رابطهی عقلتاریخی و دینتاریخیدکتر آقاجری، وجود احکام امضایی را نشانهای از تأثیر زمان و مکان ظهور اسلام در تعریف احکام دینی بر شمرد و افزود: در همان زمان که اسلام در میان جامعهی بدوی اعراب ظهور کرد، این جامعه قرنها از تمدنهای ایران و هند و چین عقب بود. پس طبیعیست که اگر اسلام در سرزمینهای چون ایران و هند ظهور میکرد ما با احکامی متفاوت روبرو بودیم. مثلاً اینکه زنده-به-گور کردن دختران در اسلام نکوهش شده، حکایت از رواج چنین رفتاری در جامعهی آن روزگار عرب دارد در حالیکه اگر اسلام در ایران پدید آمده بود اصولاً چنین مسألهای موضوعیت نداشت که حکمی در مورد آن شکل بگیرد. مسألهی بردهداری نیز درست اینگونه است. او به مسأله اجتهاد اشاره کرد و گفت: اجتهاد درست به همین دلیل شکل گرفته که بتواند متن مقدس را با عقلتاریخی و رشدیافته بازخوانی کند و تکلیف خود را با دین و احکام آن روشن کند. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما به عقلتاریخی گذشتگان خود باور داشته باشیم و دستاوردهای فکری آنها را معیار و مبنا بگیریم؛ این عین جمود و ایستاییست. مگر میتوان ادعا کرد اکنون که جامعهای، از لحاظ فهم و عقل و تمدن، قرنها از مردمان پیشین، جلوتر است کل این مسیر را به اشتباه پیموده و ناگزیر باید به باورهای گذشتگان و فرآوردههای عقلی و فکری آنان بازگردد؟ این موضوع هم در مورد فهم و درک احکام دینی با توجه به گسترهی جغرافیایی محل ظهور و تفاوتهای سرزمینی و تمدنی صادق است و هم در مورد دگرگونی نگرشهایی که در گذر زمان با رشد عقل و فهم بشری پدید میآید.● سه گونه مواجهه با نسبت دین و سیاستآقاجری در جلسهی پیشین، مواجهان با نسبت دین و سیاست را به سه گروه مشخص تقسیم کرده بود. نخست تطبیقمحوران که دین را بر فراز هر جایگاهی مینشانند و در پی انطباق قوانین جاری و سیاسی با احکام فقهی و شرعی هستند. دوم تلفیقمحوران که به جایگاه مصلحت در ادارهی امور کشور باور دارند و بنا به ضرورت دین یا سیاست را در جایگاه بالادست مینشانند، از این دیدگاه جمهوری اسلامی نظامی تلفیقیست. سوم توفیقمحوران که اگرچه به جمهوری دینی معتقد نیستند اما جمهوری دینداران را باور دارند و در پی برپایی چنین اسلوبی هستند. حکومت آمریکا نمونهای از برپایی جمهوری دینداران است. [1]● هستهی دینآقاجری هستهی سخت دین را ایمان دانست: ایمان و عقل دو جنس هستند. دستکم در این ساحتهایی که ما گفتگو میکنیم ایمان و عقل از یک جنس نیستند. ایمان از جنس عشق و ارادت است و نسبتی با عقل ندارد. بنابراین بهناچار باید نسبت میان وحی و متن مقدس به عنوان آموزههایی که شاکلهی دین را میسازد با عقل به عنوان ابراز بشر برای فهم فضای پیرامون روشن شود. او در پاسخ به این پرسش که آیا خاتمیت پیامبر به معنای بلوغ فکری و عقلی انسان و بینیازی او به وحی است پاسخ گفت: عقل هیچگاه بینیاز از وحی نیست. (صدای احسنت یکی از علمای حاضر در مجلس در این لحظه برخاست). عقل از معناآفرینی برای جهان عاجز است. وحی، ساحتی ورای عقل دارد. نه ساحتی تاریخی بلکه ساحتی فراعقلی. وحی، عقل را در رازگشایی از جهان هستی و مسائلی نیز ایمان و مرگ و تفسیر هستی یاری میدهد. بنابراین، خاتمیت پیامبر به معنای نقطهی پایان نیاز عقل انسانی به وحی خدایی نیست. بلکه اکنون شیوهی بازخوانی و فهم و درک پیام وحی است که همچنان مسأله است. اصولاً دین از جایی آغاز میشود که پای عقلی قدرت رفتن ندارد و حقیقت دین در جایی است که فراعقلی است و بشر، اگر وحی را فرو بگذارد و تنها به عقل تکیه کند تا قیامت بدان نخواهد رسید.