لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علم فرهنگقسمت نخست :: بررسی فرهنگ به عنوان یک علم و قیاس علم فرهنگ و جامعه شناسی
به عبارتی دیگر، مادام که علم فرهنگ در محاق تئوری های جامعه شناسی قرار گیرد، بسیاری از پدیده های اجتماعی که ریشه در بخش شناختی، هنجاری و یا مادی و محیطی فرهنگ دارند، به درستی مورد تحلیل قرار نمی گیرند. لذا شناختی کامل از آن پدیده و یا عنصر فرهنگی حاصل نخواهد شد که پی آمد آن نیز اخذ نتیجه گیری های به ظاهر علمی، اما نارسا و حتی گمراه کننده می باشد.
فصل اول، مقدمات : مقدمه ای بر علم فرهنگ :
در طول تاریخ، آدمیان یکایک می آیند و می روند و آن چه آنها را در تعامل با خود، دیگری، گروه و یا جوامع دیگر و نیز محیط پیرامون به تعادل می رساند، چیزی جز ترکیبی پیچیده و در هم تنیده از الگوهای فکری و عملی نیست که امروزه آن را فرهنگ می نامند.
اما متاسفانه تلقی عموم مردم و حتی عمده تعاریف آکادمیکی که از فرهنگ ارائه می شود فاقد پایائی و اعتبار لازم می باشد که این امر به نوبه خود مشکلاتی بی شمار را در پی دارد زیرا مفهوم فرهنگ بسیار پر دامنه تر از آن چیزی است که هم اکنون در اذهان متبادر می شود. پیچیدگی های جامعه معاصر بشری، هم گرائی بسیاری از رشته های علمی (ب خصوص در زمینه علوم انسانی) و نیاز به مسیری مطالعاتی که از طریق آن بتوان با بسیاری از مشکلات جوامع بشری به شکلی علمی روبرو شد، مرا واداشته تا دست به طرح پرسشی بزنم که مدتهاست در کنجاکنج ذهن و جانم رخنه کرده . پرسشی که شاید بتواند ما را در حل برخی مشکلات یاری نماید.آیا علم فرهنگ یا مطالعات فرهنگی را می توان به عنوان علم شناسائی کرد ؟
تا مدت ها بر این باور بودم که فرهنگ یکی از مباحثی است که در زیر مجموعه جامعه شناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، اما این باور به تدریج رنگ باخت. پیگیری تحولات اجتماعی در یکی دو دهه اخیر نه تنها اهمیت و استقلال علم فرهنگ را بیش از پیش مشخص می کند، بلکه نشان دهنده این نکته هم هست که فرهنگ نه زیر مجموعه جامعه شناسی که جامعه شناسی زیر مجموعه علم فرهنگ می باشد. تنش های موجود در منطقه خاور میانه، مشکلات نیروهای آمریکائی و دیگر متحدانشان در کنترل اوضاع عراق علیرغم کلیه پیش بینی های انجام شده، مناقشات بی پایان سرزمین های اشغالی و تنش هائی که به آرامی در عربستان شکل می گیرد، از جمله مواردی هستند که لزوم توجه جدی به علم فرهنگ را نشان می دهند.
از شما می پرسم، آیا در کشوری مثل ایالات متحده آمریکا یا انگلستان علم جامعه شناسی را نمی شناسند ؟ آیا رهبران آن کشورها در زمینه مسائل اجتماعی مشاور ندارند ؟ پس این اشتباهات فاحش از کجا ناشی می شود ؟؟ جز این که اینان از شناخت مقتضیات و ظرائف فرهنگ سایر کشور ها ناتوانند ؟
به عبارتی دیگر، مادام که علم فرهنگ در محاق تئوری های جامعه شناسی قرار گیرد، بسیاری از پدیده های اجتماعی که ریشه در بخش شناختی، هنجاری و یا مادی و محیطی فرهنگ دارند، به درستی مورد تحلیل قرار نمی گیرند. لذا شناختی کامل از آن پدیده و یا عنصر فرهنگی حاصل نخواهد شد که پی آمد آن نیز اخذ نتیجه گیری های به ظاهر علمی، اما نارسا و حتی گمراه کننده می باشد. برای توضیح بیشتر می توان به دو نتیجه گیری زیر اشاره نمود :
۱- انقلاب اسلامی ایران :
هنوز هم بروز انقلاب اسلامی ایران یکی از پرسش هائی است که غرب را سرگردان نموده و بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول نموده است. میشل فوکو در کتاب خود با نام «ایرانیان چه رؤیاهائی در سر دارند» (به سال ۱۹۷۹) حرکت و خیزش ایرانیان را یک حرکت پست مدرنیستی قلمداد می کند. اما آن چه که از دیده او پنهان مانده، نقش ارزش های دینی در تکوین انقلاب می باشد. زیرا ایشان تنها به آن دسته از ویژگی های انقلاب توجه کرده اند که در قالب تئوری های مربوط به پست مدرنیسم جای می گیرد و لذا عناصری چون رهبری انقلاب، تئوری یا تز حکومتی ارائه شده توسط امام خمینی (ره)، انسجام و خیزش مردمی و بهره بردن از الگوی عاشورائی در انقلاب اسلامی مورد غفلت قرار گرفته اند.
۲- بحران عراق پس از صدام:
بنا به نظریه هانتینگتون (برخورد تمدن ها) پس از حضور نظامی نیروهای متحد که از فرهنگی والاتر برخوردارند دیگر نمی بایستی شاهد این حجم مقاومت می بودیم. اما واقعیت به گونه ای دیگر است و ما امروزه شاهد وخامت اوضاع در عراق هستیم. از سوئی دیگر بنا به نظریات والرشتاین، نیروهای متحد برای ایجاد تغییرات لازم در زمینه فرهنگ عراق می توانستند از دو حربه نیروی نظامی و نیروی اقتصادی بهره ببرند که این دو عنصر نیز در برابر مقاومت های مردمی که بیشتر ریشه های مذهبی و فرهنگی دارد کارکرد خود را به تدریج از دست می دهند. بنابراین مشکلاتی که در برابر نیروهای متحد ایجاد شده به نظر من ریشه در فرهنگ دارد و نظریات جامعه شناسی از تحلیل این واقعیات ناتوانند. لذا باید نگاهی تازه به مسائل داشت.
فرهنگ علیرغم پیچیدگی، گستردگی و گاه ابهاماتی را که بر آن مترتب می دانند، دارای ساز و کاری مشخص و قابل ارزیابی است که در فصول بعدی به آن اشاره خواهد شد. علاوه بر اینکه علم فرهنگ می تواند از ابزارها و روش های علمی موجود استفاده نموده و با تعیین الگوها به پیش بینی آن دسته از فرآیند های فرهنگی که در آینده شکل خواهند گرفت، بپردازد، همچنین می تواند نگاهی تازه به تاریخ داشته باشد. بدین معنا که با مطالعات فرهنگی، بهتر می توان علل و فرآیند بروز تغییرات اجتماعی و تحولات تاریخی را مشخص و تفسیر نمود.
فرهنگ و جامعه شناسی:
جامعه شناسی چشم اندازی روشن و فوق العاده روشنگر را درباره رفتار انسانی ارائه می کند. یادگیری جامعه شناسی به معنای رها ساختن تبیین های شخصی درباره جهان و نگریستن به تاثیرات اجتماعی است که زندگی ما را شکل می دهد. جامعه شناسی واقعیت تجربه فردی را انکار نمی کند یا دست کم نمی گیرد اما با ایجاد حساسیت نسبت به جهان وسیع تر فعالیت اجتماعی، که همه ما در آن در گیریم، آگاهی ژرف تری از ویژگی های فردی خودمان و دیگران به دست می آوریم. (جامعه شناسی/ انتونی گیدنز ۱۹۸۹)
نکته : این نکته را می پذیرم که جامعه شناسی می تواند دیدگاهی تقریبا روشن از رفتار انسانی ارائه دهد، اما این کافی نیست. امروزه و در شرایطی که جوامع بشری لحظه به لحظه با بحران های متعدد روبرو می شوند، ما نیاز به دانشی داریم که بتواند دیدگاهی روشن از تعاملی متقابل بین فرد – جامعه و محیط ارائه دهد تا بتوانیم به نتیجه ای متقن و محکم دست یابیم و نتایج حاصل از پژوهش، مشاهدات، مطالعه و جمع بندی نتایج حاصل از تحقیقاتمان دقیق و منطقی باشد و این امر محقق نخواهد شد مگر آن که بر انسان، جامعه و محیط او اشراف کامل داشته باشیم که علم فرهنگ امکان ایجاد چنین وسعت دیدگاهی را برای ما فراهم خواهد آورد.
تعریف جامعه شناسی: بررسی علمی زندگی گروهی انسان ها (درآمد بر جامعه شناسی اثر بروس کوئن و ترجمه محسن ثلاثی)
مراحل تحقیق جامعه شناسی عبارتند از :
1-صورتبندی یک فرضیه۲- طرح پژوهش۳- گرد آوری داده ها٤- تحلیل داده ها٥- نتیجه گیری
روش ای پژوهش در جامعه شناسی عبارتند از مشاهده، آزمایش، نمونه گیری و بررسی موردی.
جامعه شناسی به دو شاخه ی محض و کاربردی تقسیم می شود و دارای شاخه های فرعی بسیاری می باشد که وجه اشتراک تمامی آنها تعیین چگونگی تأثیر روابط متقابل اجتماعی بر جریان رخدادها و تأثیر نیروهای اجتماعی بر الگوهای رفتاری افراد می باشد. علم فرهنگ نیز از تمامی ویژگی های جامعه شناسی برخوردار می باشد، زیرا از نظر ماهیت، علم فرهنگ تفاوتی با جامعه شناسی ندارد و از نظر تبارشناسی می توان جامعه شناسی را شاخه ای پر اهمیت از علم فرهنگ دانست با این تفاوت که علم فرهنگ با دیدگاهی وسیع تر به مسائل نگاه می کند و به همین دلیل به نظر می رسد که بتوان جامعه شناسی را زیر مجموعه علم فرهنگ به شمار آورد.
ارتباط فرهنگ و جامعه شناسی
آیا علم فرهنگ زیر مجموعه ای از جامعه شناسی است؟
جامعه شناسی یک رشته از علوم اجتماعی است، که به بررسی علمی پدیده های مرتبط با زندگی اجتماعی می پردازد. در صورتی که علم فرهنگ نحوه تعامل و مکانیسم ارتباط فرد با محیط پیرامون و همچنین مکانیسم شناختی انسان و گروه و جوامع انسانی را مورد مطالعه قرار می دهد. تعاریف مختلفی از جامعه شناسی توسط کنت، اسپنسر، رازالسفر و ... شده که به طور کلی می توان گفت جامعه شناسی علم بررسی کنش های متقابل انسانی است. در صورتی که علم فرهنگ به کنش های متقابل انسان با سایر انسان ها، با محیط ،عناصرتکنولوژیک با توجه به بخش شناختی و هنجاری می پردازد. کنش های متقابل انسانی عبارتند از تحریک کنندگی و پاسخ گویی افراد به یکدیگر.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
علم فرهنگقسمت نخست :: بررسی فرهنگ به عنوان یک علم و قیاس علم فرهنگ و جامعه شناسی
به عبارتی دیگر، مادام که علم فرهنگ در محاق تئوری های جامعه شناسی قرار گیرد، بسیاری از پدیده های اجتماعی که ریشه در بخش شناختی، هنجاری و یا مادی و محیطی فرهنگ دارند، به درستی مورد تحلیل قرار نمی گیرند. لذا شناختی کامل از آن پدیده و یا عنصر فرهنگی حاصل نخواهد شد که پی آمد آن نیز اخذ نتیجه گیری های به ظاهر علمی، اما نارسا و حتی گمراه کننده می باشد.
فصل اول، مقدمات : مقدمه ای بر علم فرهنگ :
در طول تاریخ، آدمیان یکایک می آیند و می روند و آن چه آنها را در تعامل با خود، دیگری، گروه و یا جوامع دیگر و نیز محیط پیرامون به تعادل می رساند، چیزی جز ترکیبی پیچیده و در هم تنیده از الگوهای فکری و عملی نیست که امروزه آن را فرهنگ می نامند.
اما متاسفانه تلقی عموم مردم و حتی عمده تعاریف آکادمیکی که از فرهنگ ارائه می شود فاقد پایائی و اعتبار لازم می باشد که این امر به نوبه خود مشکلاتی بی شمار را در پی دارد زیرا مفهوم فرهنگ بسیار پر دامنه تر از آن چیزی است که هم اکنون در اذهان متبادر می شود. پیچیدگی های جامعه معاصر بشری، هم گرائی بسیاری از رشته های علمی (ب خصوص در زمینه علوم انسانی) و نیاز به مسیری مطالعاتی که از طریق آن بتوان با بسیاری از مشکلات جوامع بشری به شکلی علمی روبرو شد، مرا واداشته تا دست به طرح پرسشی بزنم که مدتهاست در کنجاکنج ذهن و جانم رخنه کرده . پرسشی که شاید بتواند ما را در حل برخی مشکلات یاری نماید.آیا علم فرهنگ یا مطالعات فرهنگی را می توان به عنوان علم شناسائی کرد ؟
تا مدت ها بر این باور بودم که فرهنگ یکی از مباحثی است که در زیر مجموعه جامعه شناسی مورد بحث و بررسی قرار می گیرد، اما این باور به تدریج رنگ باخت. پیگیری تحولات اجتماعی در یکی دو دهه اخیر نه تنها اهمیت و استقلال علم فرهنگ را بیش از پیش مشخص می کند، بلکه نشان دهنده این نکته هم هست که فرهنگ نه زیر مجموعه جامعه شناسی که جامعه شناسی زیر مجموعه علم فرهنگ می باشد. تنش های موجود در منطقه خاور میانه، مشکلات نیروهای آمریکائی و دیگر متحدانشان در کنترل اوضاع عراق علیرغم کلیه پیش بینی های انجام شده، مناقشات بی پایان سرزمین های اشغالی و تنش هائی که به آرامی در عربستان شکل می گیرد، از جمله مواردی هستند که لزوم توجه جدی به علم فرهنگ را نشان می دهند.
از شما می پرسم، آیا در کشوری مثل ایالات متحده آمریکا یا انگلستان علم جامعه شناسی را نمی شناسند ؟ آیا رهبران آن کشورها در زمینه مسائل اجتماعی مشاور ندارند ؟ پس این اشتباهات فاحش از کجا ناشی می شود ؟؟ جز این که اینان از شناخت مقتضیات و ظرائف فرهنگ سایر کشور ها ناتوانند ؟
به عبارتی دیگر، مادام که علم فرهنگ در محاق تئوری های جامعه شناسی قرار گیرد، بسیاری از پدیده های اجتماعی که ریشه در بخش شناختی، هنجاری و یا مادی و محیطی فرهنگ دارند، به درستی مورد تحلیل قرار نمی گیرند. لذا شناختی کامل از آن پدیده و یا عنصر فرهنگی حاصل نخواهد شد که پی آمد آن نیز اخذ نتیجه گیری های به ظاهر علمی، اما نارسا و حتی گمراه کننده می باشد. برای توضیح بیشتر می توان به دو نتیجه گیری زیر اشاره نمود :
۱- انقلاب اسلامی ایران :
هنوز هم بروز انقلاب اسلامی ایران یکی از پرسش هائی است که غرب را سرگردان نموده و بسیاری از اندیشمندان را به خود مشغول نموده است. میشل فوکو در کتاب خود با نام «ایرانیان چه رؤیاهائی در سر دارند» (به سال ۱۹۷۹) حرکت و خیزش ایرانیان را یک حرکت پست مدرنیستی قلمداد می کند. اما آن چه که از دیده او پنهان مانده، نقش ارزش های دینی در تکوین انقلاب می باشد. زیرا ایشان تنها به آن دسته از ویژگی های انقلاب توجه کرده اند که در قالب تئوری های مربوط به پست مدرنیسم جای می گیرد و لذا عناصری چون رهبری انقلاب، تئوری یا تز حکومتی ارائه شده توسط امام خمینی (ره)، انسجام و خیزش مردمی و بهره بردن از الگوی عاشورائی در انقلاب اسلامی مورد غفلت قرار گرفته اند.
۲- بحران عراق پس از صدام:
بنا به نظریه هانتینگتون (برخورد تمدن ها) پس از حضور نظامی نیروهای متحد که از فرهنگی والاتر برخوردارند دیگر نمی بایستی شاهد این حجم مقاومت می بودیم. اما واقعیت به گونه ای دیگر است و ما امروزه شاهد وخامت اوضاع در عراق هستیم. از سوئی دیگر بنا به نظریات والرشتاین، نیروهای متحد برای ایجاد تغییرات لازم در زمینه فرهنگ عراق می توانستند از دو حربه نیروی نظامی و نیروی اقتصادی بهره ببرند که این دو عنصر نیز در برابر مقاومت های مردمی که بیشتر ریشه های مذهبی و فرهنگی دارد کارکرد خود را به تدریج از دست می دهند. بنابراین مشکلاتی که در برابر نیروهای متحد ایجاد شده به نظر من ریشه در فرهنگ دارد و نظریات جامعه شناسی از تحلیل این واقعیات ناتوانند. لذا باید نگاهی تازه به مسائل داشت.
فرهنگ علیرغم پیچیدگی، گستردگی و گاه ابهاماتی را که بر آن مترتب می دانند، دارای ساز و کاری مشخص و قابل ارزیابی است که در فصول بعدی به آن اشاره خواهد شد. علاوه بر اینکه علم فرهنگ می تواند از ابزارها و روش های علمی موجود استفاده نموده و با تعیین الگوها به پیش بینی آن دسته از فرآیند های فرهنگی که در آینده شکل خواهند گرفت، بپردازد، همچنین می تواند نگاهی تازه به تاریخ داشته باشد. بدین معنا که با مطالعات فرهنگی، بهتر می توان علل و فرآیند بروز تغییرات اجتماعی و تحولات تاریخی را مشخص و تفسیر نمود.
فرهنگ و جامعه شناسی:
جامعه شناسی چشم اندازی روشن و فوق العاده روشنگر را درباره رفتار انسانی ارائه می کند. یادگیری جامعه شناسی به معنای رها ساختن تبیین های شخصی درباره جهان و نگریستن به تاثیرات اجتماعی است که زندگی ما را شکل می دهد. جامعه شناسی واقعیت تجربه فردی را انکار نمی کند یا دست کم نمی گیرد اما با ایجاد حساسیت نسبت به جهان وسیع تر فعالیت اجتماعی، که همه ما در آن در گیریم، آگاهی ژرف تری از ویژگی های فردی خودمان و دیگران به دست می آوریم. (جامعه شناسی/ انتونی گیدنز ۱۹۸۹)
نکته : این نکته را می پذیرم که جامعه شناسی می تواند دیدگاهی تقریبا روشن از رفتار انسانی ارائه دهد، اما این کافی نیست. امروزه و در شرایطی که جوامع بشری لحظه به لحظه با بحران های متعدد روبرو می شوند، ما نیاز به دانشی داریم که بتواند دیدگاهی روشن از تعاملی متقابل بین فرد – جامعه و محیط ارائه دهد تا بتوانیم به نتیجه ای متقن و محکم دست یابیم و نتایج حاصل از پژوهش، مشاهدات، مطالعه و جمع بندی نتایج حاصل از تحقیقاتمان دقیق و منطقی باشد و این امر محقق نخواهد شد مگر آن که بر انسان، جامعه و محیط او اشراف کامل داشته باشیم که علم فرهنگ امکان ایجاد چنین وسعت دیدگاهی را برای ما فراهم خواهد آورد.
تعریف جامعه شناسی: بررسی علمی زندگی گروهی انسان ها (درآمد بر جامعه شناسی اثر بروس کوئن و ترجمه محسن ثلاثی)
مراحل تحقیق جامعه شناسی عبارتند از :
1-صورتبندی یک فرضیه۲- طرح پژوهش۳- گرد آوری داده ها٤- تحلیل داده ها٥- نتیجه گیری
روش ای پژوهش در جامعه شناسی عبارتند از مشاهده، آزمایش، نمونه گیری و بررسی موردی.
جامعه شناسی به دو شاخه ی محض و کاربردی تقسیم می شود و دارای شاخه های فرعی بسیاری می باشد که وجه اشتراک تمامی آنها تعیین چگونگی تأثیر روابط متقابل اجتماعی بر جریان رخدادها و تأثیر نیروهای اجتماعی بر الگوهای رفتاری افراد می باشد. علم فرهنگ نیز از تمامی ویژگی های جامعه شناسی برخوردار می باشد، زیرا از نظر ماهیت، علم فرهنگ تفاوتی با جامعه شناسی ندارد و از نظر تبارشناسی می توان جامعه شناسی را شاخه ای پر اهمیت از علم فرهنگ دانست با این تفاوت که علم فرهنگ با دیدگاهی وسیع تر به مسائل نگاه می کند و به همین دلیل به نظر می رسد که بتوان جامعه شناسی را زیر مجموعه علم فرهنگ به شمار آورد.
ارتباط فرهنگ و جامعه شناسی
آیا علم فرهنگ زیر مجموعه ای از جامعه شناسی است؟
جامعه شناسی یک رشته از علوم اجتماعی است، که به بررسی علمی پدیده های مرتبط با زندگی اجتماعی می پردازد. در صورتی که علم فرهنگ نحوه تعامل و مکانیسم ارتباط فرد با محیط پیرامون و همچنین مکانیسم شناختی انسان و گروه و جوامع انسانی را مورد مطالعه قرار می دهد. تعاریف مختلفی از جامعه شناسی توسط کنت، اسپنسر، رازالسفر و ... شده که به طور کلی می توان گفت جامعه شناسی علم بررسی کنش های متقابل انسانی است. در صورتی که علم فرهنگ به کنش های متقابل انسان با سایر انسان ها، با محیط ،عناصرتکنولوژیک با توجه به بخش شناختی و هنجاری می پردازد. کنش های متقابل انسانی عبارتند از تحریک کنندگی و پاسخ گویی افراد به یکدیگر.