انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

ابو علی سینا (تحقیق)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

ابو علی سینا

ابوعبید جوزجانی که یکی از شاگردان مقرب و یاران همیشگی ابن سینا بوده است از قول استادش زندگینامه او را چنین روایت می کند:« پدرم عبدالله پسر حسن پسر علی ابن سینا از اهالی بلخ بود. در زمامداری امیر نوح سامانی به سوی بخارا نقل مکان کرد و در دهکده ای از توابع بخارا سکنی گزید و به برزگری و کشاورزی پرداخت. در آن ایام با دختری ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال 259 خورشیدی (980 میلادی) به دنیا آمدم. بعد از مدت زمانی پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد (که گویا ابوبکر برقی بوده است) سپرد. درس قرآن و ادبیات را شروع کردم و در ده سالگی قرآن را حفظ نموده و در ادبیات مقامی کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جدیت نزد اسماعیل زاهد فقه روی آوردم و در این رشته رشته به حدی رسیدم که مفتی حنفیان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پیش یکی از سبزی فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و ریاضی را از استادی به نام محمد مساح کسب نمودم. دیری نگذشت که شخصی به نام عبدالله ناتلی به شهر ما آمد؛ او خود را فیلسوف معرفی کرد و پدرم وی را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعلیم دهد. کتاب ایساغوجی را پیش وی خواندم و هر مسئله ای را که استاد شرح می داد، من بهتر از او تفسیر می کردم. در مدت زمانی اندک توانستم در علم منطق، سرمایه زیادی کسب کنم. کتاب اقلیدس را نیز نزد ناتلی شروع کردم، پنج یا شش شکل آن را تشریح کرد، بقیه مشکل را خود حل کردم. این بار کتاب دیگری را مورد مطالعه قرار دادم و دیگر نیازی به ناتلی نمانده بود. ناتلی از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکیات، که از ناتلی و غیره فرا گرفته بودم؛ به فراگیری علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبیعه تألیف ارسطو را پیدا کردم، دیدم بسیار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چیزی از محتوای آن نفهمیدم. تا روزی در بازار صحافان بخارا به سمساری برخوردم، کتابی در دست داشت، گفت: ابوعلی این کتاب را بستان که بسیار ارزان است و صاحبش آن را از سر نیازی که به مال دارد میفروشد. کتاب را به سه درهم خریدم و به خانه آوردم. کتاب یکی از تألیفات فارابی و شرح ماوراءالطبیعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک این کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبیعه همگی بر من روشن شد. در زمینه علم طب بسیاری از کتاب های طبی را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم دیدم علم طب بسیار مشکل نیست.بسیار زود در این باره نیز پیشرفتهایی حاصل شد، که از سایر اطبای وقت پیشی گرفتم و شروع به مداوای بیماران کردم. در طب علمی تجاری بر من کشف شد که بسیاری از نظریات مندرج در کتاب ها را وارونه دیدم. در آن ایام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. این را نیز باید یادآوری کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرویده باطنی بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعیلیه تلقین گرفته بودند، به بحث و جدل می پرداختـند. من گوش می دادم، اما مرام و جدل آنان را نمی پسندیدم و وقتی که مرا دعوت به گرویدن به فرقه خود نمودند ابا ورزیدم.»ابوعبید جوزجانی به روایتش ادامه می دهد و می گوید:« هنگامی که ابن سینا در سن هفده سالگی بود، اتفاقاً امیر نوح بن منصور سامانی، که زمامدار بخارا بود، بیمار شد. طبیبان بزرگ بخارایی با به بالین امیر دعوت کردند. این سینا جوان هم خود را در میان آنان جا زد و به عیادت امیر رفت». خود او در این باره می گوید: « طبیبان همگی از تشخیص بیماری درماندند. خدا را شکر که تشخیص من درست از آب درآمد و مداوای من اثر رضایت بخش بخشید و امیر به زودی شفا یافت.»گویند بیماری امیر نوح سامانی چنان بود که جملگی عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلی از او سلب کرده و یارای هیچ حرکتی نداشت. طبیبانی که به بالینش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سینای جوان بعد از معاینه دقیق دستور داد که حوض حیاط امیر را مملو از ماهی رعاده (لرز ماهی) کنند. امیر را لخت کرده و در قفس چوبین قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نیروی الکتریسیته ای که از ماهی رعاده تولید می شود و با جسم امیر تماس می گرفت، امیر به کلی از بیماری سفتی عضلات نجات یافت. ناگفته نماند که در هر ماهی رعاده قدرت تولید الکتریسیته به سی ولت می رسد. از این رو پیداست که ابوعلی سینا یک هزار سال قبل از پیدایش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثیر آن پی برده است. امیر نوح در مقابل این معالجه شگف انگیز می خواست پاداش شایانی به ابن سینای جوان بدهد. در جواب امیر که گفت: « ابو علی هر چه بخواهی می دهم». ابن سینا گفت: « تنها پاداش من این باشد که اجازه بفرمایی در مطالعه کتاب های کتابخانه امیر آزاد باشم».برای هر حکمی در معالجه و هر بیانی در تشریح جسم آدمی، دلایل له و علیه را با هم آورده است. شیخ الرئیس ابن سینا اولین دانشمند اسلامی است که کتابهای جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفای او در واقع حکم یک دائرةالمعارف فلسفی را دارد. علاوه بر شفا کتاب های نجات، اشارات و تنبیهات، قراضه طبیعیات، مبداء و معاد و داستان حی بن یقطان را همگی در فلسفه نوشته است.ابن سینا در مدت اقامت در همدان به قصد ایجاد رصد خانه، دستگاهی که شباهت زیادی به ورنیه امروزی داشت، اختراع کرد و مفاهیم مهم فیزیکی از قبیل: حرکت، نیرو، فضای خالی، نور، و حرارت را به دقت بررسی کرده است. ابن سینا استاد تعلیم و تربیت، اولین دانشمند اسلامی است که در این باره اظهارات بسیار ارزنده ای داشته است. کتاب تدابیر المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعلیم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سینا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزیدن هنر و حرفه دست بشر را می گیرد و به سر منزل سعادت می رساند. ابن سینا هزار سال پیش مربیان اطفال را سفارش می دهد که از همان اوان کودکی علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پیشه ای که استعداد و علاقه دارد او را در آن پیشه و هنر تشویق کنند. ابن سینا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبرای پی ریزی کرده، برابر کرده و نتیجه گیری منطقی را ابراز می دارد که جای شک و گمانی نماند.ابن سینای روانشناس، در کتاب قانونش بحث هایی درباره روان شناسی و روان پزشکی دارد که واقعا مایه تعجب است. ابن سینا با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاری و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گریبانگیرش بوده است، توانسته 476 کتاب و رساله در هر علمی از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقدیم کند. که اکنون 246 کتاب و رساله او باقی و در کتابخانهای مختلف دنیا موجود است. ابن سینا، فیلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطونی نو بوده و کوشش کرده آن را با دین اسلام وفق دهد؛ که در این باره از ابن رشد بسیار پیشی گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعیت کرده است. با این همه چندی از کوته فکران او را کافر و زندیق خوانده اند. ابن سینای طبیب که قانون را نوشته، در حقیقت باید گفت که دایرةالمعارف طبی را به دنیا ارزانی داشته است. قانون در طب ابن سینا که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترین کتاب طبی بوده و در هر دانشگاهی آن را تدریس کرده اند، و حتی امروزه هم می توان از توجیهات و اشارات او بهره ها کسب کرد. شرح هایی که در دنیای اسلام بر کتاب قانون ابن سینا نوشته شده از علمای زیر است:علی رضوان، متوفی 460 هجری قمری، امام فخر رازی، نجم الدین احمد نخجوانی، محمد بن محمود آملی متوفی بسال 733 ه.ق.، سعدالدین محمد فارسی، فخرالدین محمد خجندی، جمال الدین حلی، رفیع الدین گیلی، یعقوب بن اسحق سلوی، ابوالفرج یعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله یهودی مصری، حکیم محمد بن عبدالله آق سرایی، حکیم علی گیلانی، ......حال که در دنیای اسلام راجع به ابن سینا نوشته ها را نوشتیم، بیایید که به خارج و به دنیای غرب سفری کنیم و ببنیم اروپائیان درباره ابن سینا چه عقایدی دارند و تا چه حد از او قدردانی کرده اند.دکتر نجیب عقبقی از مصر کتابی را در سه جلد به نام المستشرقون تألیف کرده که در سال 1946 در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار یافته است. در این کتاب هر چه آثار مستشرقین غربی است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلی سینا دارد.کتابهای قانون و شفا، اثر ابن سینا بارها و بارها به زبانهای مختلف از جمله عربی، لاتین، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه و در دانشگاه های مختلف جهان تدریس می شدند.

 



خرید و دانلود  ابو علی سینا (تحقیق)


دانلود تحقیق ابو علی سینا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

ابو علی سینا

ابوعبید جوزجانی که یکی از شاگردان مقرب و یاران همیشگی ابن سینا بوده است از قول استادش زندگینامه او را چنین روایت می کند:« پدرم عبدالله پسر حسن پسر علی ابن سینا از اهالی بلخ بود. در زمامداری امیر نوح سامانی به سوی بخارا نقل مکان کرد و در دهکده ای از توابع بخارا سکنی گزید و به برزگری و کشاورزی پرداخت. در آن ایام با دختری ستاره نام در دهکده افشنه که جز همان دهستان بود، ازدواج کرد. من در سال 259 خورشیدی (980 میلادی) به دنیا آمدم. بعد از مدت زمانی پدرم به شهر بخارا آمد، مرا به مکتب برد و به دست استاد (که گویا ابوبکر برقی بوده است) سپرد. درس قرآن و ادبیات را شروع کردم و در ده سالگی قرآن را حفظ نموده و در ادبیات مقامی کسب کردم که همدرسانم را تحت الشعاع قرار داده بودم. با کمال جدیت نزد اسماعیل زاهد فقه روی آوردم و در این رشته رشته به حدی رسیدم که مفتی حنفیان بخارا شدم. در همان زمان حساب را پیش یکی از سبزی فروشها که در علم حساب توانا بود فرا گرفته و ریاضی را از استادی به نام محمد مساح کسب نمودم. دیری نگذشت که شخصی به نام عبدالله ناتلی به شهر ما آمد؛ او خود را فیلسوف معرفی کرد و پدرم وی را در خانه خود جا داد و از او خواهش کرد که مرا تعلیم دهد. کتاب ایساغوجی را پیش وی خواندم و هر مسئله ای را که استاد شرح می داد، من بهتر از او تفسیر می کردم. در مدت زمانی اندک توانستم در علم منطق، سرمایه زیادی کسب کنم. کتاب اقلیدس را نیز نزد ناتلی شروع کردم، پنج یا شش شکل آن را تشریح کرد، بقیه مشکل را خود حل کردم. این بار کتاب دیگری را مورد مطالعه قرار دادم و دیگر نیازی به ناتلی نمانده بود. ناتلی از ما جدا شد، بعد از علم منطق و هندسه و فلکیات، که از ناتلی و غیره فرا گرفته بودم؛ به فراگیری علوم طبیعی و ماوراء الطبیعه و علوم طب پرداختم. کتاب ماوراء الطبیعه تألیف ارسطو را پیدا کردم، دیدم بسیار مشکل است. چهل بار از اول تا به آخر خواندم و تمام مندرجاتش را حفظ کردم، اما چیزی از محتوای آن نفهمیدم. تا روزی در بازار صحافان بخارا به سمساری برخوردم، کتابی در دست داشت، گفت: ابوعلی این کتاب را بستان که بسیار ارزان است و صاحبش آن را از سر نیازی که به مال دارد میفروشد. کتاب را به سه درهم خریدم و به خانه آوردم. کتاب یکی از تألیفات فارابی و شرح ماوراءالطبیعه ارسطو بود. آن وقت بود که به کمک این کتاب ارزشمند، مشکلات علم ماوراءالطبیعه همگی بر من روشن شد. در زمینه علم طب بسیاری از کتاب های طبی را که در آن روزگار متداول بود، مطالعه کردم دیدم علم طب بسیار مشکل نیست.بسیار زود در این باره نیز پیشرفتهایی حاصل شد، که از سایر اطبای وقت پیشی گرفتم و شروع به مداوای بیماران کردم. در طب علمی تجاری بر من کشف شد که بسیاری از نظریات مندرج در کتاب ها را وارونه دیدم. در آن ایام که با طب سر و کار داشتم شانزده سالم بود. این را نیز باید یادآوری کنم که پدرم عبدالله و برادرم، که از من بزرگتر بود، گرویده باطنی بودند. اکثر اوقات بر سر مباحث نفس و عقل، که از فرقه اسماعیلیه تلقین گرفته بودند، به بحث و جدل می پرداختـند. من گوش می دادم، اما مرام و جدل آنان را نمی پسندیدم و وقتی که مرا دعوت به گرویدن به فرقه خود نمودند ابا ورزیدم.»ابوعبید جوزجانی به روایتش ادامه می دهد و می گوید:« هنگامی که ابن سینا در سن هفده سالگی بود، اتفاقاً امیر نوح بن منصور سامانی، که زمامدار بخارا بود، بیمار شد. طبیبان بزرگ بخارایی با به بالین امیر دعوت کردند. این سینا جوان هم خود را در میان آنان جا زد و به عیادت امیر رفت». خود او در این باره می گوید: « طبیبان همگی از تشخیص بیماری درماندند. خدا را شکر که تشخیص من درست از آب درآمد و مداوای من اثر رضایت بخش بخشید و امیر به زودی شفا یافت.»گویند بیماری امیر نوح سامانی چنان بود که جملگی عضلاتش چنان سخت و سفت شده بود که توان حرکت را به کلی از او سلب کرده و یارای هیچ حرکتی نداشت. طبیبانی که به بالینش رفتند از علاج درمانده و سپر انداختند. ابن سینای جوان بعد از معاینه دقیق دستور داد که حوض حیاط امیر را مملو از ماهی رعاده (لرز ماهی) کنند. امیر را لخت کرده و در قفس چوبین قرار داد و در وسط حوض جا داد. در اثر نیروی الکتریسیته ای که از ماهی رعاده تولید می شود و با جسم امیر تماس می گرفت، امیر به کلی از بیماری سفتی عضلات نجات یافت. ناگفته نماند که در هر ماهی رعاده قدرت تولید الکتریسیته به سی ولت می رسد. از این رو پیداست که ابوعلی سینا یک هزار سال قبل از پیدایش روش معالجه با برق و حتا قبل از اختراع برق به تأثیر آن پی برده است. امیر نوح در مقابل این معالجه شگف انگیز می خواست پاداش شایانی به ابن سینای جوان بدهد. در جواب امیر که گفت: « ابو علی هر چه بخواهی می دهم». ابن سینا گفت: « تنها پاداش من این باشد که اجازه بفرمایی در مطالعه کتاب های کتابخانه امیر آزاد باشم».برای هر حکمی در معالجه و هر بیانی در تشریح جسم آدمی، دلایل له و علیه را با هم آورده است. شیخ الرئیس ابن سینا اولین دانشمند اسلامی است که کتابهای جامع و منظم در فلسفه نوشته است. کتاب شفای او در واقع حکم یک دائرةالمعارف فلسفی را دارد. علاوه بر شفا کتاب های نجات، اشارات و تنبیهات، قراضه طبیعیات، مبداء و معاد و داستان حی بن یقطان را همگی در فلسفه نوشته است.ابن سینا در مدت اقامت در همدان به قصد ایجاد رصد خانه، دستگاهی که شباهت زیادی به ورنیه امروزی داشت، اختراع کرد و مفاهیم مهم فیزیکی از قبیل: حرکت، نیرو، فضای خالی، نور، و حرارت را به دقت بررسی کرده است. ابن سینا استاد تعلیم و تربیت، اولین دانشمند اسلامی است که در این باره اظهارات بسیار ارزنده ای داشته است. کتاب تدابیر المنازل و چهار فصل از فن سوم کتاب اول قانون و مقاله اول از فصل پنجم کتاب شفا را به تعلیم و بهداشت کودکان اختصاص داده است. ابن سینا راجع به ورزش و انواعش، درباره برگزیدن هنر و حرفه دست بشر را می گیرد و به سر منزل سعادت می رساند. ابن سینا هزار سال پیش مربیان اطفال را سفارش می دهد که از همان اوان کودکی علاقه و شوق بچه را بسنجند و در هر پیشه ای که استعداد و علاقه دارد او را در آن پیشه و هنر تشویق کنند. ابن سینا منطق دان، کتاب قانون در طب را سراسر بر اساس صغرا کبرای پی ریزی کرده، برابر کرده و نتیجه گیری منطقی را ابراز می دارد که جای شک و گمانی نماند.ابن سینای روانشناس، در کتاب قانونش بحث هایی درباره روان شناسی و روان پزشکی دارد که واقعا مایه تعجب است. ابن سینا با وجود عمر کوتاه و با آن همه گرفتاری و دغدغه و اختفا و فرار و زندان، که گریبانگیرش بوده است، توانسته 476 کتاب و رساله در هر علمی از علوم متداول زمان خود را به جامعه تقدیم کند. که اکنون 246 کتاب و رساله او باقی و در کتابخانهای مختلف دنیا موجود است. ابن سینا، فیلسوف در فلسفه اش متأثر از افلاطونی نو بوده و کوشش کرده آن را با دین اسلام وفق دهد؛ که در این باره از ابن رشد بسیار پیشی گرفته و کمتر از ابن رشد از ارسطو تبعیت کرده است. با این همه چندی از کوته فکران او را کافر و زندیق خوانده اند. ابن سینای طبیب که قانون را نوشته، در حقیقت باید گفت که دایرةالمعارف طبی را به دنیا ارزانی داشته است. قانون در طب ابن سینا که شامل پنج کتاب است، تا قرن هفدهم در سراسر اروپا معتبرترین کتاب طبی بوده و در هر دانشگاهی آن را تدریس کرده اند، و حتی امروزه هم می توان از توجیهات و اشارات او بهره ها کسب کرد. شرح هایی که در دنیای اسلام بر کتاب قانون ابن سینا نوشته شده از علمای زیر است:علی رضوان، متوفی 460 هجری قمری، امام فخر رازی، نجم الدین احمد نخجوانی، محمد بن محمود آملی متوفی بسال 733 ه.ق.، سعدالدین محمد فارسی، فخرالدین محمد خجندی، جمال الدین حلی، رفیع الدین گیلی، یعقوب بن اسحق سلوی، ابوالفرج یعقوب بن اسحق معروف به ابن القف، هبه الله یهودی مصری، حکیم محمد بن عبدالله آق سرایی، حکیم علی گیلانی، ......حال که در دنیای اسلام راجع به ابن سینا نوشته ها را نوشتیم، بیایید که به خارج و به دنیای غرب سفری کنیم و ببنیم اروپائیان درباره ابن سینا چه عقایدی دارند و تا چه حد از او قدردانی کرده اند.دکتر نجیب عقبقی از مصر کتابی را در سه جلد به نام المستشرقون تألیف کرده که در سال 1946 در دارالمعارف مصر چاپ و انتشار یافته است. در این کتاب هر چه آثار مستشرقین غربی است گرد آمده است؛ شصت و پنج صفحه کتاب مزبور اختصاص به ابوعلی سینا دارد.کتابهای قانون و شفا، اثر ابن سینا بارها و بارها به زبانهای مختلف از جمله عربی، لاتین، فرانسوی و ایتالیایی ترجمه و در دانشگاه های مختلف جهان تدریس می شدند.

 



خرید و دانلود دانلود تحقیق ابو علی سینا


وصیتنامه دکتر علی شریعتی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 20

 

وصیتنامه دکتر علی شریعتی

امروز دوشنبه، سیزدهم بهمن ماه پس از یک هفته رنج بیهوده و دیدار چهره های بیهوده تر شخصیتهای مدرج، گذرنامه را گرفتم و برای چهارشنبه، جا رزرو کردم که گفتند چهار بعداز ظهر در فرودگاه حاضر شوید که هشت بعداز ظهر احتمال پرواز هست. (نشانه ای از تحمیل مدرنیسم قرن بیستم، بر گروهی که به قرن بوق تعلق دارند). گرچه هنوز از حال تا مرز، احتمالات ارضی و سماوی فراوان است اما به حکم ظاهر امور، عازم سفرم و به حکم شرع، در این سفر باید وصیت کنم. وصیت یک معلم که از هیجده سالگی تا امروز که در سی و پنج سالگی است، جز تعلیم کاری نکرده و جز رنج چیزی نیندوخته است، چه خواهد بود؟ جز اینکه همه قرضهایم را از اشخاص و از بانکها با نهایت سخاوت و بی دریغی، تماماً واگذار می کنم به همسرم که از حقوقم (اگر پس از فوتم قطع نکردند) و حقوقش و فروش کتابهایم و نوشته هایم و آنچه دارم وندارم، بپردازد که چون خود می داند، صورت ریزش ضرورتی ندارد. همه امیدم به احسان است در درجه اول و به دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آنها و امل بودن من است. به خاطر آن است که، در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است. که دو راه بیشتر در پیش ندارد و به تعبیر درست دو بیراهه:

یکی، همچون کلاغ شوم در خانه ماندن و به قاقار کردنهای زشت و نفرت بار احمقانه زیستن، که یعنی زن نجیب متدین، و یا تمام شخصیت انسانی و ایده آل و معنویش در ماتحتش جمع شدن، و تمام ارزشهای متعالیش در اسافل اعضایش خلاصه شدن، و عروسکی برای بازی ابله ها و یا کالایی برای بازار کیسه مدرن و خلاصه دستگاهی برای مصرف کالاهای سرمایه داری فرنگ شدن که یعنی زن روشنفکر متجدّد. و این هر دو یکی است، گرچه دو وجهه متناقض هم. اما وقتی کسی از انسان بودن خارج شود، دیگر چه فرقی دارد که یک جغد باشد یا یک چُغُوک. یک آفتابه شود یا یک کاغذ مستراح. مستراح شرقی گردد، یا مستراح فرنگی. و آن گاه در برابر این تنها دو بیراهه ای که پیش پای دختران است. سرنوشت دخترانی که از پدر محرومند، تا چه حد می تواند معجزه آسا و زمانه شکن باشد، و کودکی تنها، در این تند موج این سیل کثیفی که چنین پر قدرت به سراشیب باتلاق فرو می رود، تا کجا می تواند برخلاف جریان شنا کند و مسیری دیگر را برگزیند؟

گرچه امیدوار هستم که گاه در روحهای خارق العاده، چنین اعجازی سرزده است. پروین اعتصامی از همین دبیرستانهای دخترانه بیرون آمده، و مهندس بازرگان از همین دانشگاهها، و دکتر سحابی از میان همین فرنگ رفته ها، و مصدق از میان همین دوله ها و سلطنه های «صلصال کالفخار من حماءٍ مسنون»، و انشتین از همین نژاد پلید، و شوایتزر از همین اروپای قسی آدمخوار، و لومومبا از همین نژاد برده، و مهراوه پاک از همین نجسهای هند و پدرم از همین مدرسه های آخوندریز و .....به هر حال آدم از لجن و ابراهیم از آزر بت تراش و محمد از خاندان بتخانه دار، به دل من امید می دهند که حسابهای علمی مغز مرا نادیده انگارد و به سرنوشت کودکانم، در این لجنزار بت پرستی و بت تراشی که همه پرده دار بتخانه می پرورد، امیدوار باشم.

دوست می داشتم که احسان، متفکر، معنوی، پر احساس، متواضع، مغرور و مستقل بار آید.

خیلی می ترسم از پوکی و پوچی موج نویها و ارزان فروشی و حرص و نوکر مآبی این خواجه، تا شأن نسل جوان معاصر و عقده ها و حسدها و باد و بروت های بیخودی این روشنفکران سیاسی، که تا نیمه های شب منزل رفقا یا پشت میز آبجو فروشیها، از کسانی که به هر حال کاری می کنند بد می گویند، و آنها را با فیدل کاسترو مائوتسه تونگ و چه گوارا می سنجند و طبیعاً محکوم می کنند، و پس از هفت هشت ساعت در گوشیهای انقلابی و کار تند و عقده گشاییهای سیاسی، با دلی پر از رضایت از خوب تحلیل کردن قضایای اجتماعی که قرن حاضر با آن درگیر است، و طرح مسائل، آن چنان که به عقل هیچکس دیگر نمی رسد، به منزل بر می گردند و با حالتی شبیه به چه گوارا و در قالبی شبیه لنین زیرکرسی می خوابند.

و نیز می ترسم از این فضلای افواه الرجالی شود:

از روی مجلات ماهیانه، اگزیستانسیالیست و مارکسیست و غیره شود و از روی اخبار خارجی رادیو و روزنامه، مفسّر سیاسی، و از روی فیلمهای دوبله شده به فارسی، امروزی و اروپایی، و از روی مقالات و عکسهای خبری مجلات هفتگی و نیز دیدن توریستهای فرنگی که از خیابانهای شهر می گذرند، نیهلیست، و



خرید و دانلود  وصیتنامه دکتر علی شریعتی


على (ع) و ماجراى فدک(1)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 22

 

على (ع) و ماجراى فدک(1)

کتاب: فروغ ولایت، ص 195

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى

ارزش اقتصادى فدک

کشمکشهاى سقیفه در راه انتخاب خلیفه به پایان رسید وابوبکر زمام خلافت را به دست گرفت .حضرت على ـعلیه السلام با گروهى از یاران با وفاى او از صحنه حکومت بیرون رفت، ولى پس از تنویر افکار وآگاه ساختن اذهان عمومى، براى حفظ وحدت کلمه، از در مخالفت وارد نشد واز طریق تعلیم وتفسیر مفاهیم عالى قرآن وقضاوت صحیح واحتجاج واستدلال با دانشمندان اهل کتاب و... به خدمات فردى واجتماعى خود ادامه داد.

امام ـعلیه السلام در میان مسلمانان واجد کمالات بسیارى بود که هرگز ممکن نبود رقباى وى این کمالات را از او بگیرند.او پسر عم وداماد پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم، وصى بلافصل او، مجاهد نامدار وجانباز بزرگ اسلام وباب علم نبیصلى الله علیه و آله و سلم بود. هیچ کس نمى‏توانست سبقت او را در اسلام وعلم وسیع واحاطه بى نظیر وى را بر قرآن وحدیث وبر اصول وفروع دین وبر کتابهاى آسمانى انکار کند یا این فضایل را از او سلب نماید.

در این میان، امام ـعلیه السلام امتیاز خاصى داشت که ممکن بود در آینده براى دستگاه خلافت ایجاد اشکال کند وآن قدرت اقتصادى ودر آمدى بود که از طریق فدک به او مى‏رسید .

از این جهت، دستگاه خلافت مصلحت دید که این قدرت را از دست امام ـعلیه السلام خارج کند، زیرا این امتیاز همچون امتیازات دیگر نبود که نتوان آن را از امام ـعلیه السلام گرفت . (1)

مشخصات فدک

سرزمین آباد وحاصلخیزى را که در نزدیکى خیبر قرار داشت وفاصله آن با مدینه حدود 140 کیلومتر بود وپس از دژهاى خیبر محل اتکاى یهودیان حجاز به شمار مى‏رفت قریه «فدک» مى‏نامیدند . (2) پیامبر اکرمصلى الله علیه و آله و سلم پس از آنکه نیروهاى یهود را در «خیبر» و«وادى القرى» و«تیما» در هم شکست وخلأ بزرگى را که در شمال مدینه احساس مى‏شد با نیروى نظامى اسلام پر کرد، براى پایان دادن به قدرت یهود در این سرزمین، که براى اسلام ومسلمانان کانون خطر وتحریک بر ضد اسلام به شمار مى‏رفت، سفیرى به نام محیط را نزد سران فدک فرستاد .یوشع بن نون که ریاست دهکده را به عهده داشت صلح وتسلیم را بر نبرد ترجیح داد وساکنان آنجا متعهد شدند که نیمى از محصول هر سال را در اختیار پیامبر اسلام بگذارند واز آن پس زیر لواى اسلام زندگى کنند وبر ضد مسلمانان دست به توطئه نزنند. حکومت اسلام نیز، متقابلا، تأمین امنیت منطقه آنان را متعهد شد. در اسلام سرزمینهایى که از طریق جنگ ونبرد نظامى گرفته شود متعلق به عموم مسلمانان است واداره آن به دست حکام شرع خواهد بود. ولى سرزمینى که بدون هجوم نظامى ونبرد در اختیار مسلمانان قرار مى‏گیرد مربوط به شخص پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وامام پس از اوست وباید به طورى که در قوانین اسلام معین شده است، در موارد خاصى بکار رود، ویکى از آن موارد این است که پیامبر وامام نیازمندیهاى مشروع نزدیکان خود را به وجه آبرومندى برطرف سازند. (3)

فدک هدیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه ـ علیها السلام ـ

محدثان ومفسران شیعه وگروهى از دانشمندان سنى مى‏نویسند:

وقتى آیه وآت ذا القربى حقه و المسکین و ابن السبیل (4) نازل شد پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دختر خود حضرت فاطمه را خواست وفدک را به وى واگذار کرد. (5) ناقل این مطلب ابوسعید خدرى یکى از صحابه بزرگ رسول اکرم صلى الله علیه و آله و سلم است .

کلیه مفسران شیعه وسنى قبول دارند که آیه در حق‏نزدیکان وخویشاوندان پیامبر نازل شده است ودختر آن حضرت بهترین مصداق براى ذا القربى است.حتى هنگامى که مردى شامى به على بن الحسین زین العابدین ـعلیه السلام گفت:خود را معرفى کن، آن حضرت براى شناساندن خود به شامیان آیه فوق را تلاوت کرد واین مطلب چنان در میان مسلمانان روشن بود که آن مرد شامى، در حالى که سر خود را به عنوان تصدیق حرکت مى‏داد، به آن حضرت چنین عرض کرد:

به سبب نزدیکى وخویشاوندى خاصى که با حضرت رسول دارید خدا به پیامبر خود دستور داده که حق شما را بدهد. (6) خلاصه گفتار آنکه آیه در حق حضرت زهرا ـ علیها السلام ـ و فرزندان وى نازل شده ومورد اتفاق مسلمانان است، ولى این مطلب که هنگام نزول این آیه پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر گرامى خود بخشید مورد اتفاق دانشمندان شیعه وبرخى از دانشمندان سنى است.

چرا پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید؟

مى دانیم وتاریخ زندگى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وخاندان او به خوبى گواهى مى‏دهد که آنان هرگز دلبستگى به دنیا نداشته‏اند وچیزى که در نظر آنان ارزشى نداشت همان ثروت دنیا بود. مع الوصف مى‏بینیم که پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید وآن را به خاندان حضرت على ـعلیه السلام اختصاص داد.در اینجا این سؤال پیش مى‏آید که چرا پیامبر فدک را به دختر خود بخشید. در پاسخ به این سؤال وجوه زیر را مى‏توان ذکر کرد:

1ـ زمامدارى مسلمانان پس از فوت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم،طبق تصریحات مکرر آن حضرت، با امیر مؤمنان ـعلیه السلام بود واین مقام ومنصب به هزینه سنگین نیاز داشت. حضرت على ـعلیه السلام براى اداره امور وابسته به منصب خلافت مى‏توانست از در آمد فدک به نحو احسن استفاده کند. گویا دستگاه خلافت از این پیش بینى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم مطلع شده بود که در همان روزهاى نخست فدک را از دست خاندان پیامبرخارج کرد.

2ـ دودمان پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، که مظهر کامل آن یگانه دختر وى ونور دیدگانش حضرت حسن ـعلیه السلام وحضرت حسین ـعلیه السلام بود، باید پس از فوت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم به صورت آبرومندى زندگى کنند وحیثیت وشرف رسول اکرم وخاندانش محفوظ بماند. براى تأمین این منظور پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فدک را به دختر خود بخشید .

3ـ پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله و سلم مى‏دانست که گروهى کینه حضرت على ـعلیه السلام را در دل دارند، زیرا بسیارى از بستگان ایشان به شمشیر وى در میدانهاى جهاد کشته شده‏اند . یکى از راههاى زدودن این کینه این بود که امام ـعلیه السلام از طریق کمکهاى مالى از آنان دلجویى کند وعواطف آنان را به خود جلب نماید. همچنین به کلیه بینوایان ودرماندگان کمک کند وازاین طریق موانع عاطفى که بر سر راه خلافت او بود از میان برداشته شود.

پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم، هرچند ظاهرا فدک را به زهرا ـ علیها السلام ـبخشید، ولى در آمد آن در اختیار صاحب ولایت بود تا از آن، علاوه بر تأمین ضروریات زندگى خود، به نفع اسلام ومسلمانان استفاده کند.



خرید و دانلود  على (ع) و ماجراى فدک(1)


على (ع) و ما جراى فدک(3)

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

على (ع) و ما جراى فدک(3)

کتاب: فروغ ولایت، ص 241

نویسنده: آیت الله جعفر سبحانى

آیا پیامبران از خود ارث نمى‏گذارند؟

نظر قرآن در این باره

ابوبکر براى بازداشتن دخت گرامى پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم از ترکه پدر به حدیثى تکیه مى‏کرد که مفاد آن در نظر خلیفه این بود:پیامبران چیزى از خود به ارث نمى‏گذارند وترکه آنان پس از درگذشتشان صدقه است.

پیش از آنکه متن حدیثى را که خلیفه به آن استناد مى‏جست نقل کنیم لازم است این مسئله را از دیدگاه قرآن مورد بررسى قرار دهیم، زیرا قرآن عالیترین محک براى شناسایى حدیث صحیح ازحدیث باطل است.واگر قرآن این موضوع را تصدیق نکرد نمى‏توانیم چنین حدیثى را ـ هرچند ابوبکر ناقل آن باشد ـ حدیث صحیح تلقى کنیم، بلکه باید آن را زاییده پندار ناقلان وجاعلان بدانیم.

از نظر قرآن کریم واحکام ارث در اسلام، مستثنا کردن فرزندان یا وارثان پیامبران از قانون ارث کاملا غیر موجه است وتا دلیل قاطعى که بتوان با آن آیات ارث را تخصیص زد در کار نباشد، قوانین کلى ارث در باره همه افراد واز جمله فرزندان ووارثان پیامبر حاکم ونافذ است.

اساسا باید پرسید:چرا فرزندان پیامبران نباید ارث ببرند؟چرا با درگذشت آنان، خانه ولوازم زندگى ایشان باید از آنان گرفته شود؟ مگر وارثان پیامبر مرتکب چه گناهى شده‏اند که پس از درگذشت او باید همه فورا از خانه خود بیرون رانده شوند؟ گرچه محرومیت وارثان پیامبران از ارث، عقلا بعید به نظر مى‏رسد، ولى اگر از ناحیه وحى دلیل قاطع وصحیحى به ما برسد که پیامبران چیزى از خود به ارث نمى‏گذارند وترکه آنان ملى اعلام مى‏شود(!) در این صورت باید با کمال تواضع حدیث را پذیرفته، استبعاد عقل را نادیده بگیریم وآیات ارث را به وسیله حدیث صحیح تخصیص بزنیم.ولى جان سخن همین جاست که آیا چنین حدیثى از پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم وارد شده است؟ براى شناسایى صحت حدیثى که خلیفه نقل مى‏کرد بهترین راه این است که مضمون حدیث را بر آیات قرآن عرضه بداریم ودر صورت تصدیق آن را پذیرفته، در صورت تکذیب آن را به دور اندازیم.

وقتى به آیات قرآن مراجعه مى‏کنیم مى‏بینیم که در دو مورد از وراثت فرزندان پیامبران سخن گفته، میراث بردن آنان را یک مطلب مسلم گرفته است.اینک آیاتى که بر این مطلب گواهى مى‏دهند:

الف) ارث بردن یحیى از زکریا

وإنی خفت الموالی من ورائی و کانت امرأتی عاقرا فهب لی من لدنک ولیا یرثنی و یرث من آل یعقوب واجعله رب رضیا .(مریم:5و6)من از (پسر عموهایم) پس از درگذشت خویش مى‏ترسم وزن من نازاست. پس مرا از نزد خویش فرزندى عطا کن که از من واز خاندان یعقوب ارث ببرد وپروردگارا او را پسندیده قرار ده.

این آیه را به هر فردى که از مشاجره‏ها دور باشد عرضه کنید خواهد گفت که حضرت زکریان از خداوند براى خود فرزندى خواسته است که وارث او باشد، زیرا از دیگر وارثان خود ترس داشته ونمى‏خواسته که ثروتش به آنان برسد. اینکه او چرا ترس داشت بعدا توضیح داده خواهد شد.

مراد واضح واصلى از یرثنی همان ارث بردن از مال است.البته این مطلب به معنى این نیست که این لفظ در غیر وراثت مالى، مانند وراثت علوم ونبوت، به کار نمى‏رود، بلکه مقصود این است که تا قرینه قطعى بر معنى دوم نباشد، مقصود از آن، ارث مال خواهد بود نه علم ونبوت. (1) اکنون قرائنى را که تأیید مى‏کنند که مقصود از یرثنی و یرث من آل یعقوب وراثت در مال است نه وراثت در نبوت وعلم، یاد آور مى‏شویم:

1ـ لفظ «یرثنی» و«یرث» ظهور در این دارند که مقصود همان وراثت در مال است نه غیر آن، وتا دلیل قطعى بر خلاف آن در دست نباشد نمى‏توان از ظهور آن دست برداشت. شما اگر مجموع مشتقات این لفظ را در قرآن مورد دقت قرار دهید خواهید دید که این لفظ در تمام قرآن (جز در آیه 32 سوره فاطر) در باره وراثت در اموال به کار رفته است وبس. این خود بهترین دلیل است که این دو لفظ را باید برهمان معنى معروف حمل کرد.

2ـ نبوت ورسالت فیض الهى است که در پى یک رشته ملکات ومجاهدتها وفداکاریها نصیب انسانهاى برتر مى‏شود. این فیض، بى ملاک به کسى داده نمى‏شود؛ بنابر این قابل توریث نیست، بلکه در گروه ملکاتى است که در صورت فقدان ملاک هرگز به کسى داده نمى‏شود، هرچند فرزند خود پیامبر باشد.

بنابراین، زکریا نمى‏توانست از خداوند درخواست فرزندى کند که وارث نبوت ورسالت او باشد .مؤید این مطلب، قرآن کریم است، آنجا که مى‏فرماید:

الله أعلم حیث یجعل رسالته .(انعام:124) خداوند داناتر است به اینکه رسالت خود را در کجا قرار دهد.

3ـ حضرت زکریا نه تنها از خدا درخواست فرزند کرد، بلکه خواست که وارث او را پاک وپسندیده قرار دهد. اگر مقصود، وراثت در مال باشد صحیح است که حضرت زکریا در حق او دعا کند که : واجعله رب رضیا «او را پسندیده قرار ده»؛ زیرا چه بسا وارث مال فردى غیر سالم باشد .ولى اگر مقصود، وراثت در نبوت ورسالت باشد چنین دعایى صحیح نخواهد بود وهمانند این است که ما از خدا بخواهیم براى منطقه اى پیامبر بفرستد واو را پاک وپسندیده قرار دهد! بدیهى است که چنین دعایى در باره‏پیامبرى که از جانب خدا به مقام رسالت ونبوت خواهد رسید لغو خواهد بود.

4ـ حضرت زکریا در مقام دعا یاد آور مى‏شود که «من از موالى وپسر عموهاى خویش ترس دارم» . اما مبدأ ترس زکریا چه بوده است؟ آیا او مى‏ترسید که پس از او مقام نبوت ورسالت به آن افراد نااهل برسد واز آن رو از خدا براى خود فرزندى شایسته درخواست کرد؟ناگفته پیداست که این احتمال منتفى است؛زیرا خداوند مقام رسالت ونبوت را هرگز به افراد ناصالح عطا نمى‏کند تا او از این نظر واهمه اى داشته باشد.

یا اینکه ترس او به سبب آن بود که پس از درگذشتش، دین وآیین او متروک شود وقوم او گرایشهاى نامطلوب پیدا کنند؟یک چنین ترسى هم موضوع نداشته است؛زیرا خداوند هیچ گاه بندگان خود را از فیض هدایت محروم نمى‏سازد وپیوسته حجتهایى براى آنان برمى انگیزد وآنان را به خود رها نمى‏کند.

علاوه بر این، اگر مقصود همین بود، در آن صورت زکریا نباید در خواست فرزند مى‏کرد، بلکه کافى بود که از خداوند بخواهد براى آنان پیامبرانى برانگیزد ـ خواه از نسل او ووارث او باشند وخواه از دیگران ـ تا آنان را از بازگشت به عهد جاهلیت نجاب بخشند؛ حال آنکه زکریا بر داشتن وارث تکیه مى‏کند.

پاسخ دو پرسش



خرید و دانلود  على (ع) و ما جراى فدک(3)