لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
فهرست:
تاثیر ادبیات فارسی بر شاعران غربی
ادبیات کهن فارسی و مطالعات غربی ها
تاثیر ادبیات اسلامی بر شاعران غربی
غرب در تقابل با مولوی و گونه ادبی صوفی
نمایشنامة «آنتونی و کلئوپاترا» اثر ویلیام شکسپیر
تاثیر ادبیات فارسی بر شاعران غربی
ادبیات فارسی بر نویسندگان و فرهنگ های بسیاری فراتر از مرزهای خود تأثیرگذار بوده است. غنای ادبیات این مرز و بوم تا به حدی است که بسیاری از مراکز بزرگ دانشگاهی جهان، از برلین تا ژاپن، برنامه های ثابتی با عنوان «مطالعات فارسی» با هدف بهره مندی از میراث ادبی ایران در نظر گرفته اند تا به قول ای.جی. براون «قضاوتی نامناسب در مورد فعالیت های اندیشمندانه و ذهنی این ملت باهوش و با استعداد» نداشته باشند. ال.پی.الول ساتن، پروفسور برجسته و سرشناس مطالعات فارسی در دانشگاه ادینبرو معتقد است: «شعر فارسی یکی از غنی ترین ادبیات های شعری جهان است.» پروفسور دیک دیویس، استاد دانشگاه ایالتی اوهایو نیز در این مورد می گوید: «ادبیات فارسی به تناسب گستره خود، بیش از آثار ادبی هر زبان دیگری در ساختار و کلیشه های ضرب المثل های انگلیسی نفوذ کرده است.»
ادبیات کهن فارسی و مطالعات غربی ها
مطالعات تخصصی غربی ها بر روی ادبیات اوستایی و ادبیات کهن فارسی در قرن هیجدهم آغاز شد و محققین به بررسی آثار زرتشتی آمده از شرق پرداختند. آنکتیل دوپرون فرانسوی برای اولین بار وندیداد را در سال 1975 ترجمه کرد و آثاری از سر ویلیام جونز و سیلوستر دوساسی در خصوص متون پهلوی به چاپ رسید. در قرن نوزدهم نیز برخی محققان از جمله گروتفند، عضو انجمن سلطنتی گوتینگن، به ترجمه و رمزگشایی متون کهن میخی پرداختند.شدت و عمق نفوذ ادبیات فارسی در فرهنگ و ادب غرب زمانی آشکار می شود که بدانیم به گفته کریستوفر دکر، استاد دانشگاه کمبریج، «محبوب ترین اشعار در دوره ویکتوریا و یکی از محبوب ترین اشعار در زبان انگلیسی رباعیات خیام بوده است. گواه این ادعا آن است که در ویرایش سال 1953 از کتاب جملات قصار آکسفورد، 188 قطعه از رباعیات ذکر شده که از این تعداد 59 مورد رباعیات کامل هستند که در حدود دوسوم از کل آثار خیام را تشکیل می دهند.» جالب تر آن که آثار شکسپیر و یا نسخه رسمی انجیل نیز تا این حد مورد استناد قرار نگرفته اند.
تاثیر ادبیات اسلامی بر شاعران غربی
ادبیات و فلسفه ایران با ظهور اسلام به چنان غنایی دست یافت که ادبیات و فلسفه غرب را تا حد زیادی تحت الشعاع قرار داده و متأثر از خود کرد.به گفته دیک دیویس،فیتز جرالد و امثال او «جفت روح» خود را که سال ها به دنبالش بوده اند، در خیام و امثال او یافته اند، به عنوان نمونه، برخورد گوته با غزلیات حافظ آن چنان برای او شورانگیز و الهام بخش بود که به سرودن «دیوان شرقی» و «گام نهادن در راه شناخت شعر فارسی» در دوره رمانتیک منجر شد. رالف والدو امرسون، از دیگر تحسین کنندگان ادبیات فارسی، در مقالات خود با عنوان های «شعر فارسی» (اهداف اجتماعی و نامه ها، 1876)، «از فارسی حافظ» و «غزل» به تمجید از شعر فارسی پرداخته و نقشی ارزنده در افزایش بیش از پیش هواداران نظم بی بدیل فارسی ایفا کرده است.علاقه و توجه امرسون به شعر و شعرای فارسی وجه دیونسی شخصیت او را آشکار می سازد که نیچه به همین وجه علاقمند شده بود.نیچه از مخالفین سرسخت تفکر متافیزیکی یونان بود. او علاقه و احترام زیادی برای ایرانیان قائل بوده و در بحث اعتقاد ایرانی به تاریخ می گوید:«ایرانیان برای نخستین بار به تاریخ به صورت کامل اندیشیدند. ای کاش در عوض رومی ها، ایرانیان اربابان یونان می شدند...»در یادداشت های نیچه حکایاتی از گلستان سعدی به چشم می خورد که حکایت از آن دارد که این فیلسوف بزرگ متأثر از شعرای اسلامی ایران زمین بوده است. جاذبه سعدی دیگران را نیز تحت تاثیر قرار داده است. لافونتن «شعر خانه مغول» را با کمک بخش هایی از گلستان سعدی می سراید و دیدرو، ولتر، هوگو و بالزاک نیز در آثار خود به نوشته های سعدی اشاره می کنند.حافظ در نگاه نیچه سمبل همان خرد شوریده دیونسی است که نیچه در فلسفه خود می ستاید. تحسین گوته از حافظ و خرد شرقی او که در دیوان شرقی گوته مشهود است، نخستین سوق دهنده نیچه به سوی ادبیات فارسی و شگفتی های آن به شمار می رود. در مجموعه آثار نیچه شعری کوتاه به نام «به حافظ؛ پرسش های یک تشنه آب» نیز به چشم می خورد.
غرب در تقابل با مولوی و گونه ادبی صوفی
ادبیات و تفکرات صوفی در غرب پس از جنگ جهانی اول رواج یافت و متفکرانی همچون موریس نیکول و کنت واکر و فلاسفه ای مانند گوردیف و اوسپنسکی شیفته آن شدند. آثار بزرگانی همچون عطار، جامی، حافظ، شبستری و مولوی الهام بخش چندین نسل از نویسندگان و متفکران غربی بوده است.از اوایل قرن بیست و یکم میلادی مولانا جلال الدین بلخی، شاعر و فیلسوف ایرانی به عنوان یکی از محبو ترین شاعران جهان مطرح شد و آثار او که تا
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 5
آینده خانواده در غرب
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
از نظر گود یک هماهنگی تئوریکی بین سیستم خانواده زن و شوهری و جهان مدرن وجود داشت. او از این نظر دنباله رو پارسونز بود و زمان این تغییر را نیز ده تا بیست سال آینده می دانست، (زمانی که اکنون دیگر سپری شده است). طبق این نظر فرایند مدرن شدن جوامع اصلی بدیهی در نظر گرفته می شود و برای تبیین رشد خانواده هسته ای نیز از همین اصل استفاده می شود.
خانواده هسته ای مدرن همان طور که پارسونز و میلز گفته اند، به وسیله جدایی (انزوای ساختاری ) و تفکیک خشک نقش های زن و شوهر توصیف می شود. این مشخصات، خانواده هسته ای را برای عمل در جهان مدرن بهتر تجهیز می کند.
در مقاله آمده، گود و پارسونز هر دو به مارکس و وبر مدیونند چرا که آنها می گویند جامعه و ساختارهای آن از طریق دوره انقلابی در مراحل پیشرفته سرمایه داری تغییر می کنند. شهری شدن، صنعتی شدن، فرد گرایی و... عوامل تسلط خانواده هسته ای هستند. در ادامه مک دانولد هر چهار نفر یعنی گود، پارسونز، مارکس و وبر را مرهون اطلاعات نادرست تاریخ خانواده در اروپای غربی می داند.
نویسنده بین خانواده زن و شوهری و خانواده هسته ای با وجود هم مرز بودنشان فرق می گذارد، ((واژه هسته ای توسط پارسونز استفاده می شده اما غیر قابل پذیرش است زیرا معنی ضمنی آن این است که واحد زن و شوهر و فرزندانشان، کوچکترین خانواده ممکن یا گروه خویشاوندی را به وجودمیآورد)).
او اصطلاح گود یعنی خانواده زن وشوهری را ترجیح داده و می نویسد: گود خانواده زن وشوهری چند زنی را نادیده گرفت و تئوری همگرایی را فراتر از بعد ساختاری، و به ابعاد کارکردی گسترش داد. گود و پارسونز به خانواده زناشویی غربی دهه ۱۹۵۰ مراجعه کردند و آن را مستقل از دیگر خانواده ها، متمرکز و دارای نقش های تفکیک شده خشک زن وشوهر دیدند. بنابراین اثبات تئوری همگرایی به پیدایش این شکل از خانواده بستگی دارد.
این تئوری متکی بر این نظر است که تغییر سیستم خانواده به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر تغییرات ساختاری و ایدئولوژیکی است، تغییرات ساختاری مانند صنعتی شدن، شهری شدن، پرولتاریزه شدن و تمرکز قدرت. تغییرات ایدئولوژیکی اجتناب ناپذیر نیز، پذیرش ارزشهای خانواده غربی دهه ۱۹۵۰ است. اصل موضوع تئوری این است که تغییرات کلان ساختاری غربی بوده بنابراین تغییرات خرد نیز لزوما غربی است.
نویسنده ۴ فرض در ارتباط با رد یا قبول این تئوری مطرح می کند:
۱) مدل درست است اما فرایند تغییرات کندتر از آن است که دیده شود.
۲) تغییرات کلان از فرایند تکامل پیش بینی شده توسط طرفداران این نظریه پیروی نمی کند.
۳) تغییر اجتماعی یک جهتی و از کلان به خرد نیست.
۴) سیستم خرد وکلان به طور انعطاف ناپذیری، آن طور که طرفداران این نظریه پافشاری می کنند، به هم متصل نمی شوند.
حال اگر نظر اول درست باشد، نظریه همگرایی درست است، اگر نظر دوم صحیح باشد قابل بخشش است و اگر نظرات سوم یا چهارم درست باشد تئوری همگرایی رد می شود.
نویسنده معتقد است رد این نظریه به سادگی صورت می گیرد زیرا تنها کافی است نمونه های خلاف آنچه انگاره تئوری است، یعنی جهان شمولی، ذکر شود.
تحقیقات جدید بر شبکه های حمایتی خانواده در کشورهای غربی مشارکت بالاو متفاوتی را بین خانوارهای وابسته نشان می دهد که هرگز منزوی نبوده اند. ارث بری و کمکهای پدربزرگ و مادر بزرگ در نگهداری از فرزندان، کمک والدین به فرزندان تازه ازدواج کرده، حمایت از سالخوردگان، حرفه های مشارکتی خویشاوندی، برگشت فرزندان به خانواده ها در صورت از هم پاشیده شدن ازدواج، کمک های خویشاوندان به یکدیگر در صورت بروز بحران و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر، همه نشان دهنده عدم انزوای خانواده ها در غرب است. علاوه بر این تکرار این مشارکت های خویشاوندی درشکل و شدت، در بین جوامع غیر غربی هم خود تایید دیگری بر این استدلال است. مثلا اپونگ برخی نمونه ها را نشان داد که اقتصاد خارج از چارچوب خانواده زن و شوهری داشتند و مراقبت از کودکان بوسیله افراد خارج از خانوار زن و شوهری صورت می گرفت. آرنولد هم در ۱۹۸۴ تفاوت های قابل توجهی در درجه مشارکت میان گروههای به رسمیت شناخته شده خانواده های وابسته در انجام وظایف میان خانوار گزارش داد. کمپبل نیز قدرت احساس وظیفه فرزندان ژاپنی در حمایت از والدین پیرشان را نشان داد.
نویسنده می نویسد شواهدی برای نظریه همگرایی ارائه می شود که از آنها می توان زادروگای یوگوسلاوی را مثال زد، کمرنگ شدن این شکل از خانواده را طرفداران نظریه همگرایی به عواملی چون عدم وجود زمین، پول محوری اقتصاد، شهر نشینی و پذیرش ایدئولوژی های مدرن نسبت دادند. به طور کلی پرولتاریزه شدن و نقش دولت در آن (لوین)، تجاری شدن کشاورزی، جنبه های جمعیتی پرولتاریزه شدن (تیلی) رشد تمرکز اقتصادی، نظم خشک و پلیسی به وسیله قدرت مرکزی، کمیابی منابع، عوامل از بین رفتن خانواده گسترده ذکر شدند.
اما در مقابل محققان، با نمونه هایی از کشورهای چین، نیجریه، هند، سنگال، مکزیک، فیلیپین، آفریقای شمالی، آمریکای لاتین،... نظریه همگرایی را رد کردند و وجود خانواده های گسترده را در این مناطق حتی با وجود تغییرات کلان ساختاری اثبات کردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 5 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آینده خانواده در غرب
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.
از نظر گود یک هماهنگی تئوریکی بین سیستم خانواده زن و شوهری و جهان مدرن وجود داشت. او از این نظر دنباله رو پارسونز بود و زمان این تغییر را نیز ده تا بیست سال آینده می دانست، (زمانی که اکنون دیگر سپری شده است). طبق این نظر فرایند مدرن شدن جوامع اصلی بدیهی در نظر گرفته می شود و برای تبیین رشد خانواده هسته ای نیز از همین اصل استفاده می شود.
خانواده هسته ای مدرن همان طور که پارسونز و میلز گفته اند، به وسیله جدایی (انزوای ساختاری ) و تفکیک خشک نقش های زن و شوهر توصیف می شود. این مشخصات، خانواده هسته ای را برای عمل در جهان مدرن بهتر تجهیز می کند.
در مقاله آمده، گود و پارسونز هر دو به مارکس و وبر مدیونند چرا که آنها می گویند جامعه و ساختارهای آن از طریق دوره انقلابی در مراحل پیشرفته سرمایه داری تغییر می کنند. شهری شدن، صنعتی شدن، فرد گرایی و... عوامل تسلط خانواده هسته ای هستند. در ادامه مک دانولد هر چهار نفر یعنی گود، پارسونز، مارکس و وبر را مرهون اطلاعات نادرست تاریخ خانواده در اروپای غربی می داند.
نویسنده بین خانواده زن و شوهری و خانواده هسته ای با وجود هم مرز بودنشان فرق می گذارد، ((واژه هسته ای توسط پارسونز استفاده می شده اما غیر قابل پذیرش است زیرا معنی ضمنی آن این است که واحد زن و شوهر و فرزندانشان، کوچکترین خانواده ممکن یا گروه خویشاوندی را به وجودمیآورد)).
او اصطلاح گود یعنی خانواده زن وشوهری را ترجیح داده و می نویسد: گود خانواده زن وشوهری چند زنی را نادیده گرفت و تئوری همگرایی را فراتر از بعد ساختاری، و به ابعاد کارکردی گسترش داد. گود و پارسونز به خانواده زناشویی غربی دهه ۱۹۵۰ مراجعه کردند و آن را مستقل از دیگر خانواده ها، متمرکز و دارای نقش های تفکیک شده خشک زن وشوهر دیدند. بنابراین اثبات تئوری همگرایی به پیدایش این شکل از خانواده بستگی دارد.
این تئوری متکی بر این نظر است که تغییر سیستم خانواده به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر تغییرات ساختاری و ایدئولوژیکی است، تغییرات ساختاری مانند صنعتی شدن، شهری شدن، پرولتاریزه شدن و تمرکز قدرت. تغییرات ایدئولوژیکی اجتناب ناپذیر نیز، پذیرش ارزشهای خانواده غربی دهه ۱۹۵۰ است. اصل موضوع تئوری این است که تغییرات کلان ساختاری غربی بوده بنابراین تغییرات خرد نیز لزوما غربی است.
نویسنده ۴ فرض در ارتباط با رد یا قبول این تئوری مطرح می کند:
۱) مدل درست است اما فرایند تغییرات کندتر از آن است که دیده شود.
۲) تغییرات کلان از فرایند تکامل پیش بینی شده توسط طرفداران این نظریه پیروی نمی کند.
۳) تغییر اجتماعی یک جهتی و از کلان به خرد نیست.
۴) سیستم خرد وکلان به طور انعطاف ناپذیری، آن طور که طرفداران این نظریه پافشاری می کنند، به هم متصل نمی شوند.
حال اگر نظر اول درست باشد، نظریه همگرایی درست است، اگر نظر دوم صحیح باشد قابل بخشش است و اگر نظرات سوم یا چهارم درست باشد تئوری همگرایی رد می شود.
نویسنده معتقد است رد این نظریه به سادگی صورت می گیرد زیرا تنها کافی است نمونه های خلاف آنچه انگاره تئوری است، یعنی جهان شمولی، ذکر شود.
تحقیقات جدید بر شبکه های حمایتی خانواده در کشورهای غربی مشارکت بالاو متفاوتی را بین خانوارهای وابسته نشان می دهد که هرگز منزوی نبوده اند. ارث بری و کمکهای پدربزرگ و مادر بزرگ در نگهداری از فرزندان، کمک والدین به فرزندان تازه ازدواج کرده، حمایت از سالخوردگان، حرفه های مشارکتی خویشاوندی، برگشت فرزندان به خانواده ها در صورت از هم پاشیده شدن ازدواج، کمک های خویشاوندان به یکدیگر در صورت بروز بحران و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر، همه نشان دهنده عدم انزوای خانواده ها در غرب است. علاوه بر این تکرار این مشارکت های خویشاوندی درشکل و شدت، در بین جوامع غیر غربی هم خود تایید دیگری بر این استدلال است. مثلا اپونگ برخی نمونه ها را نشان داد که اقتصاد خارج از چارچوب خانواده زن و شوهری داشتند و مراقبت از کودکان بوسیله افراد خارج از خانوار زن و شوهری صورت می گرفت. آرنولد هم در ۱۹۸۴ تفاوت های قابل توجهی در درجه مشارکت میان گروههای به رسمیت شناخته شده خانواده های وابسته در انجام وظایف میان خانوار گزارش داد. کمپبل نیز قدرت احساس وظیفه فرزندان ژاپنی در حمایت از والدین پیرشان را نشان داد.
نویسنده می نویسد شواهدی برای نظریه همگرایی ارائه می شود که از آنها می توان زادروگای یوگوسلاوی را مثال زد، کمرنگ شدن این شکل از خانواده را طرفداران نظریه همگرایی به عواملی چون عدم وجود زمین، پول محوری اقتصاد، شهر نشینی و پذیرش ایدئولوژی های مدرن نسبت دادند. به طور کلی پرولتاریزه شدن و نقش دولت در آن (لوین)، تجاری شدن کشاورزی، جنبه های جمعیتی پرولتاریزه شدن (تیلی) رشد تمرکز اقتصادی، نظم خشک و پلیسی به وسیله قدرت مرکزی، کمیابی منابع، عوامل از بین رفتن خانواده گسترده ذکر شدند.
اما در مقابل محققان، با نمونه هایی از کشورهای چین، نیجریه، هند، سنگال، مکزیک، فیلیپین، آفریقای شمالی، آمریکای لاتین،... نظریه همگرایی را رد کردند و وجود خانواده های گسترده را در این مناطق حتی با وجود تغییرات کلان ساختاری اثبات کردند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 18
اخلاق پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه اندیشمندان غرب
مقدمه
اینکه اسلام ادعای جاوید و جهانی بودن می کند بدلیل آنست که عمده ترین و کلی ترین یا مهمترین مسائل انسانی را همراه با جزئی ترین مسائل زندگی که بشریت همواره و همیشه در جستجوی حل آن و در برخورد با آن بوده مطرح نموده و دخالت و رهنمود عملی و ارزش همه جانبه ای در زندگی انسان دارد پیامبر اعظم (ص) این مسئله را در اهمیت حیاتی آن گوشزد اندیشمندان متعهدی می کند که به مسائل انسانی و اسلامی جدی می اندیشند و با بهترین وجه و کیفیت انسان ها را هدایت می کنند تا نه زور بگوید و نه زور بپذیرد نه بدی کند و نه بدی بپذیرد و نه بچاپد و نه چاپیدن را رخصت دهد نه تعدی کند و نه تعدی را بپذیرد و در جهت آگاهی و تعالی و برابری و عدالت و آزادی تلاش و کوشش بنماید و حق خود را برتر از حق دیگران نداند و حق دیگران را ضایع نکند خلاصه آرمانهای ذهنی و اخلاقی مثبت و انسانی را در عینیت و استقرار عینی متحقق سازد اما می خواهم اذهان را متوجه این قضیه و حادثه بزرگ بنمایم تا ابعاد و ادامه نهضت پیامبر اعظم (ص) را عمیقا و متعهدانه پی بگیرند گرچه عده ای از کشورها چشم و گوش خود را می بندند و کور و کر سعی می کنند تا نبینند و نشنوند و احساس نکنند ، که کارمان با آنها نیست . ولی حادثه بقدری بزرگ است که گوش و ذهن کاخ سفید نشینان و مراکز توطئه مشرکین را طنین دهشتناک و ضربه ای خواب پران افکنده که وای در جهان سوم و کشورهای اسلامی چه خبر شده است چه کسی است که اینچنین این نسل را گستاخ و نیرومند در مقابل نیرومندترین و مدرن ترین اندیشگران و اندیشه های ما بر شورانده است و دست آخر حمله به لبنان و فلسطین و عراق و افغانستان و حمله به پیامبر اعظم (ص) و مسلمانان جهان و حمله به قرآن کریم و فحش و تهمت به پیامبر (ص) و به زنان رسول اکرم ، ولی اینها سودی نداشت فقط مسلمین را از خواب بیدار و اتحاد مسلمین را دو چندان کرد . از خداوند دانا وتوانا که پشتیبان حقایق و امید حق جویان عالم است در خواست می کنم که نیرنگها ی باطل گرایان را همواره بدست مدافعان حق بی اثر سازد و بر جمعیت پاکان و قدرت نیکان بیفزاید .
میرویم سر اصل مطلب که اخلاق پیامبر اعظم (ص) از دیدگاه اندیشمندان غرب می باشد پس از جنگهای صلیبی مسیحیان افسانه های دروغین و زننده ای درباره پیامبر پاک اسلام (ص) ساختند و پرداختند به امید آنکه از این را ه چهره اسلام و فرهنگ مسلمانان را زشت و تنفر انگیز جلوه دهند در صورتیکه قرآن کریم بر خلاف این روش به مسلمین سفارش کرده است که مبادا دشمنی با دسته ای آنها را به بی عدالتی در حق آن گروه بکشاند و را ه بی انصافی را درباره مخالفان خود بپیمایند چنانچه می فرماید :
یا ایها الذین امنوا کونوا قوامین لله شهداء بالقسط ولا یجرمنکم شنانو قوم علی ان تعدلوا اعدلو هو اقرب للتقوی و اتقوالله ان الله خبیر بما تعلمون .
یعنی ای کسانی که ایمان آورده اید ، برای خدا بپا خیزید و به عدالت گواهی دهید و دشمنی با گروهی شما را به بی عدالتی در باره آنان وادار نکند عدالت ورزید که به تقوی نزدیکتر است و از نافرمانی خدا بپرهیزید که خداوند از کارهائی که می کنید آگاه است .
این آموزش چنان در روحیه مسلمانان مؤثر افتاد که در همان جنگهای صلیبی ، مکرر آثار نیک وثمرات پسندیده خود را نشان داد ، مثلا صلیبی ها چون اورشلیم را به تصرف در آوردند در سراسر شهر ، سیل خون به راه انداختند ولی مسلمین هنگامی که اورشلیم را از صلیبیون باز پس گرفتند ، سفارش کتاب آسمانی و پیامبر گرامی خود را از یاد نبردند و دست بخون مردم شهر نیالودند چنانکه مورخان غربی باین فضیلت گواهی داده اند و به عنوان نمونه استیون رانسیمان در کتاب " تاریخ جنگهای صلیبی" می نویسد مردان پیروز افرادی شریف و با مروت بودند . درست در همانجا که در هشتاد و هشت سال قبل فرنگیان از دریای خون گذشتند حتی یک خانه به یغما نرفت و به یک جاندار آسیب نرسید به امر صلاح الدین ، سربازان ، خیابانها و دروازه ها را زیر نظر گرفتند و از هر گونه دست اندازی احتمالی به جان و مال مردم جلوگیری به عمل آوردند این رفتار جوانمردانه نتیجه تعالیم پیامبر اسلام بود که به پیروان خود سفارش می کرد حتی در نبرد با دشمن جانب عدل و کرامت را از یاد نبرند و تسلیم قساوت محض نشوند و بدشمنان خویش افترا و تهمت نبندند و قرارداد ها و امان نامه های خود را با آنان محترم شمرند چنانکه آثار فراوانی در این باره از پیامبر اسلام ( ص) به یادگار مانده است ولی متاسفانه مسیحیان متعصب از دروغ پردازی درباره مسلمانان و توهین و تهمت به پیامبر ارجمند ایشان در طول تاریخ دریغ نداشته اند .
1- ولتر و پیامبر اسلام (ص)
ولتر فیلسوف ونویسنده مشهور فرانسوی بود که از ابراز مخالفت و اهانت نسبت به مقام قدسی پیامبر بزرگوار اسلام (ص) خودداری نورزید تا آنجا که نمایشنامه ای با عنوان : " محمد یا تعصب " ترتیب داد و آنرا به سال 1742 میلادی در پاریس به معرض نمایش گذاشت و در خلال آن پیغمبر پاک خدا را آماج انواع تهمتها و اهانت ها قرار داد در عین حال نمی توان انکار کرد که ولتر با نوشتن نمایشنامه مذبور قصد توهین به پیامبر اسلام (ص) را داشته است به همین جهت می بینیم که وی در آثار بعدی خود از این اهانت ابراز ندامت می کند ولتر در سالهای بعد می نویسد من در حق محمد بسیار بد کردم"پشیمانی از دشمنی با اسلام" ولتر مینویسد دروغپردازی درباره شخصیت های نامدار تاریخ برای همه مردم جالب نیست
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 20 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دین در غرب جدید
علی رغم تماسهای گسترده ای که مسلمانان از قرن گذشته تاکنون با جهان غرب داشته اند و هنوز هم دارند، بسیار کم درباره دین در غرب مطالعه کرده اند. عده محققان و علمای مسلمانی که زبانهای کهن غرب را به اندازه ای که برای مطالعه تاریخ دین عمده غرب، یعنی مسیحیت کافی باشد، بدانند و نیز عده مسلمانانی که عمیقاً به مطالعه در کلام و اندیشه دینی مسیحیت پرداخته باشند، بسیار اندک است. این واقعیت باتوجه به اینکه می بینیم در غرب شمار آنچنان فراوانی از علمای مسیحی و یهودی و نیز علمای ناسوتی اندیش که نظرهای دینی را قبول ندارند، برای آموختن استادانه زبان عربی و فارسی و سایر زبانهای اسلامی به قصد مطالعه خود اسلام، تن به همه گونه سختی و مشکل داده اند، تاسف انگیز است. این علمای غربی هرکدام از دیدگاه خاص خود درباره همه جهات و جوانب اسلام چیزهایی نوشته اند و حتی کوشیده اند به مسلمانان نیز به زور بقبولانند که چطور باید دربارهٌ دین خودشان تحقیق و مطالعه کنند.
به هرحال بین فهم غرب از اسلام، ولو آنکه دیدگاههای آن از نظر مسلمانان متعصبانه و تحریف شده باشد، و فهم اسلام از دین در غرب از دیدگاه اسلامی هیچ موازنه ای برقرار نیست. تلاش مسلمانان برای فهمیدن دین در غرب بسیار نادر بوده و غالباً آنچه توسط محققان جدید مسلمان درباره دین و تفکر در غرب نوشته شده یا عمدتا بر دیدگاههای غربی مبتنی است و یا بردانش بی اساس و محدودی که خود مانع از ژرفکاوی در معنای دین و تاریخ آن در جهان غرب بوده است.در میان مسلمانان می توان دو دیدگاه کاملاً متضاد درباره دین در غرب دید. برخی همه غربیان را، به استثنای اقلیت کوچکی که یهودی اند، مسیحی می دانند و لذا غالبا از کل غربیان با تعبیر مسیحیان یاد می کنند، گویی که غرب همچنان غرب قرون وسطاست که بانی جنگهای صلیبی بود و تمدن غربی هنوز در عصری زندگی می کند که به عصر ایمان معروف است. و برخی دیگر از مسلمانان به عکس، گمان می کنند که همه غربیان مادی گرا و دهری مشرب و یا لاادری و شکاک اند و در میان غربیان عملاً هیچ دینی حاکم نیست.به قطع و یقین باید گفت که هر دو این نظریات یا گمانها خطاست. از یک سو غرب از قرن هفدهم و حتی پیش از آن، از رنسانس به این سو در جهت غیردینی کردن نگاه و نگرش مردمش و سست کردن علایق دینی در زندگی روزمره ایشان سیر کرده است. و در نتیجه امروزه در غرب کسان زیادی هستند که گرچه میراث داران مسیحیت و یهودیت اند، دیگر به معنای دقیق مسیحی یا یهودی نیستند. و با این حال هنوز عده بسیار زیادی در غرب زندگی می کنند که در بطن تمدنی که دیگر نمی توان آن را تمدنی مسیحی دانست، مسیحیان یا یهودیان متشرعی هستند. درک دقیق این اوضاع برای فهم درست نقشی که دین در غرب دارد، و پرهیز از نظریات افراطی که امروزه برخی در جهان اسلام دارند، برای مسلمانان بسیار اهمیت دارد. جوان مسلمان بدون درک نقش دین و نیز به محاق افتادن آن در غرب در همه مراحل تکوین و تولد و رشد و گسترش دنیای متجدد در اروپا و آمریکا و سپس در سرزمینهای دیگر، هرگز قادر نخواهد بود که دنیای متجدد را بفهمد.روشن است که غرب از زمان ظهور تمدن قرون وسطایی اش اساسا و عمدتا مسیحی بوده است. تمدن قرون وسطایی مزبور صرفا ادامه و امتداد تمدن یونان و روم نبود. این تمدن اساسا آنگاه پدید آمد که مسیحیت، به دنبال ضعف و انحطاط تدریجی امپراتوری روم، در این امپراتوری و نیز در میان اقوام ژرمن و سلت یا سلتی اروپای شمالی اشاعه یافت. نتیجه این جریان تولد تمدن جدیدی بود که گرچه عناصر مهمی را از روم و نیز یونان به ارث برده بود، کاملاً مسیحی بود. بنابراین تاریخ دین در غرب آنچنان که امروزه برای ما دانسته است، بیش از هر عنصر و عامل دیگری با مسیحیت مربوط است. مسیحیت در غرب، برخلاف وضعیتی که در شرق داشت و به سبب تقسیم شدگی اش به کلیساها یا مذاهب کوچک با ظهور و توسعه اسلام براحتی مغلوب شد، تا قرنها تقریبا یکپارچه بود، به این معنا که نهاد و سازمان یگانه ای داشت که همانا تشکیلات مذهب کاتولیک بود. پاپ همچنان رهبری و ریاست عالی کلیسای غرب را برعهده داشت. کلیسای ارتدکس که یکی دیگر از شاخه ها و شعب عمده مسیحیت سنتی است، بر مرجعیت پاپ گردن ننهاده و لذا از مذهب کاتولیک جدا بود. در نتیجه، مذهب و تشکیلات کاتولیک در سراسر دوران تولد و شکل گیری تمدن غرب به صورت یگانه نهاد مسیحی غرب باقی ماند.شکل گیری دورانی از تاریخ غرب که امروزه از آن به قرون وسطی تعبیر می شود و طی آن برخی از مهمترین نهادها و نیز الگوهای فکری غرب صورتبندی و متبلور گردیده، و هنر مقدس مسیحی نیز به اوج کمال خود دست یافته بود، همانا وامدار مسیحیت در شکل کاتولیکی آن است. در طول قرون وسطی مسیحیان غرب با اخلاص دینی شدید و پایبندی اکید به مسیحیت بدان گونه که مذهب کاتولیک برای ایشان تفسیر می کرد، زندگی می کردند و لذا علی رغم دشمنی عظیمی که با مسلمانان نشان می دادند، احساس شباهت و قرابت زیادی نیز با ایشان می کردند؛ زیرا جامعه ای از مؤمنان را در جهان اسلام می دیدند که اکیداً و خالصانه به کلام خداوند و دستورات و احکام او پایبندند. با این حال در غرب برخلاف اسلام، در نتیجه یک عده عوامل بسیار پیچیده داخلی، به تدریج مخالفتهایی با مرجعیت و اقتدار دین و به ویژه با مذهب کاتولیک پدید آمد. عوامل مزبور از جمله شامل مغفول ماندن تدریجی جهات و جنبه های معینی از تعالیم عرفانی مسیحیت، توجه زیاده و افراطی به عزاداری و مردگان، عقلانی کردن تدریجی اندیشه دینی مسیحی، و بالاخره شکاکیت ذاتی مندرج در کلام اصالت تسمیه »nominalist« اواخر قرون وسطی می شد.این مخالفتها در طی دوره ای که بعدها به رنسانس معروف شد، صورتهای گوناگونی یافت. در این دوره می توان از یک سو ظهور اومانیسم و فردگرایی را دید که به مخالفت با استیلای دین به طور کلی و علی الخصوص سلطه تمدن دینی قرون وسطی برآمد و بعدها به انگ و نشانهای اصلی تمدن جدید تبدیل شد، و از سوی دیگر شکل گیری یک عکس العمل مذهبی را که به ظهور پروتستانیسم و نهضت اصلاح دین انجامید که خواستار بازگشت به مسیحیت نخستین به همان صورتی بود که ریشه در کتاب مقدس و بویژه اناجیل داشته است؛ مشهور شدن این حرکت اخیر به نهضت انجیلی »Evangclicalism« به سبب همین تاکید بربازگشت به انجیل بود.برخلاف تمایلی که برخی از محققان داشته اند، مذاهب پروتستان و کاتولیک را نمی توان با تشیع و تسنن در متن اسلام مقایسه کرد. سابقهٌ هر دو مذهب تشیع و تسنن به همان دوران صدراسلام و اوان کار اسلام باز می گردد. در حالی که مذهب پروتستان مولود اعتراض »Protest« کاملا متأخری به کلیسا یا مذهب مستقر کاتولیک بود و حدود هزار و پانصد سال پس از ظهور و استقرار مسیحیت به وجود آمد.برخلاف مذهب کاتولیک که ساختار یکپارچه و متحد خود را با تمکین در مقابل اقتدار و مرجعیت دستگاه پاپی و سلسله مراتبی که کلیسای کاتولیک بر آن مبتنی بود حفظ کرد، مذهب پروتستانی سریعاً به فرق و مکاتب و دسته بندیهای دینی متعددی علاوه بر مذاهب یا کلیساهای مرتبط با کالون »Calvin« و لوتر »Luther« که برجسته ترین طلایه داران نهضت اصلاح دین بودند، تقسیم شد. دامنه گسترده این مذاهب یا کلیساها از کلیسای انگلستان که از جهاتی همچنان کاتولیک مانده بود اما بر اقتدار و مرجعیت پاپ گردن نگذاشته و لذا شاخه ای از پروتستانیسم به حساب می آمد، تا کلیساهای پروتستان همچون کلیسای متدیست»Methodist«، کلیسای پرسبیتری»Presbyterian« و کلیسای باپتیست »Baptist« یا تعمیدی را که تکیه و تاکید بسیار بیشتری بر جهد و تلاش فردی مبتنی بر