انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

شکست بنیان خانواده در غرب 4ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 4

 

شکست بنیان خانواده در غرب

بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

 

●شکست بنیان خانواده در غرب

بسیاری از پدران انگلیسی، فرزندان شخص دیگری را بزرگ می‌کنند این عنوان یکی از فصل نامه‌های انگلستان است.به دلیل روند افول اخلاق از هر ۵ پدر انگلیسی یک نفر بدون آنکه بداند فرزند فرد دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

به گزارش این فصلنامه که در زمینه‌های ژنتیکی و بیولوژیکی تحقیق می‌کند یافته‌های آزمایشات ژنتیکی در کشورهای غربی و اروپایی حاکی از آن است که درصد بالایی از مردان بدون آنکه بدانند در اثر خیانت همسرانشان، فرزند شخص دیگری را بزرگ می‌کنند.

یافته‌های این محققان حاکی از آن است که در کشورهایی که قواعد خانوادگی سالم‌تر هستند این میزان به یک درصد کاهش می‌یابد حال آنکه در جوامعی که گرفتار معضلات خانوادگی هستند این آمار به ۲۰ تا ۳۰ درصد افزایش می‌یابد.

محققان این مرکز در بررسی ژنتیکی ۳۱۰۴۹۰ مورد از پدران و فرزندان در کشورهای غربی دریافتند که از هر ۵ پدر انگلیسی یکی بدون آنکه بداند، فرزند شخص دیگری را به عنوان فرزند خود بزرگ می‌کند.

●نقش تقوا در خانواده

با بررسی این وضعیت اسف بار شاید بهتر بتوان به اهمیت دیدگاه اسلام درباره خانواده پی برد مجموعه ای که باید با محوریت تقوا کانونی سراسر مهر و صفا و یک رنگی بیافریند و به تربیت نسل هایی پاک و الهی بپردازد .

در نظام خانواده ایده آل اسلامی زن و مرد مکمل یکدیگرند که دست در دست هم این مجموعه مقدس را به سوی کمال هدایت می کنند .

اکسیر تقوا در این میان می تواند نقشی اساسی ایفا کند .گاهی عشق با تمام قدرت و عظمتش نمی تواند جلوی فروپاشی بنیان الهی خانواده را به تنهایی بگیرد مخصوصا عشقهایی که بی اساس و بنیان است و بر پایه ملاکات گذرا و ضد اخلاقی استوار است . لذا نقش تقوا در حفظ خانواده و پیشگیری از هرزگی ها و به خطر افتادن نسل ها امری انکار ناپذیر است

●زن و شوهر با تقوا

مرد باتقوا، برای تأمین مخارج خانه، جز به کسب حلال روی نمی آورد، و به غیر از مال حلال مالی قبول نمی کند، او با تحصیل حلال الهی مقیّد به رعایت حقوق تمام افرادی است که از طریق کسب و تجارت با او سروکار دارند، و به عبارت دیگر از وجود او در بیرون از خانه به بندگان خدا ضرر و زیان نمی رسد، او به خاطر تقوای الهی دور حرام نمی گردد، و گنج عفت نفس و قناعت را از دست نمی دهد.

مرد باتقوا چون از کسب و کار فارغ شود، و به خانه بازآید، تمام کوفتگی و خستگی خود را کنار درب خانه می ریزد، و با نشاط و شادی و خوشدلی و خوشحالی وارد خانه می شود، به همسرش لبخند محبت می زند، و زحمات روزانه او را نسبت به نظافت خانه، و پخت و پز، و نگهداری فرزندان خسته نباشید می گوید، و وی را ارج می نهد، و با او و بچه ها با مهربانی و محبت برخورد می کند، و هر یک را درخور شأنش احترام می نماید.

مرد باتقوا گاهی حلال و حرام، و معروف و منکر، و حسنات و سیئات را به اهل بیتش گوشزد می کند، و نمی گذارد آنان در مسئله دین و دینداری دچار غفلت شوند.

مرد باتقوا، همه عمر و وقت خود را صرف بیرون نمی کند، و خنده و نشاط خود را تنها برای دوستان نمی برد، و در مسجد رفتن و شرکت در جلسات مذهبی راه افراط نمی پیماید.

مرد باتقوا به این نکته توجه دارد، که اسلام رعایت اعتدال و اقتصاد را در تمام امور حتی در عبادات سفارش فرموده، و از کم گذاشتن از حق زن و فرزند به بهانه رفت و آمد با دوستان، یا شرکت در مجالس نهی فرموده است.

در هر صورت مرد باتقوا، در همه شئون زندگی آداب لازم را رعایت می نماید، و از این راه به استحکام بنای خانواده، و جلب محبت زن و فرزند کمک می نماید.

زن باتقوا، عفت و عصمت و پاکدامنی خود را حفظ می کند، با شور و شوق به کارِ خانه می رسد، زمینه رفع خستگی شوهر را که محصول کار بیرون است فراهم می نماید، از فرزندان خود به نحو شایسته نگهداری می کند، با شوهر و فرزندان بر اساس اخلاق اسلامی رفتار می کند، از عبادتش غفلت نمیورزد، خانه را کانون عشق و صفا، مهر و محبت، و شور و شوق می نماید.

زن باتقوا از همسرش با تکیه بر اصول الهی اطاعت می کند، به خواسته های بحق او پاسخ مثبت می دهد، از عصبانیت و خشم و کبر می پرهیزد، با اقوام شوهرش با مهر و محبت و اخلاق اسلامی روبرو می شود، بوقت آمدن شوهر از عرصه کار و کسب تا درب خانه به استقبال می رود، و به وقت خروج شوهر وی را بدرقه می کند، و از وی می خواهد جز حلال خدا به خانه نیاور، که ما به حلال خداوند گرچه اندک باشد قناعت می کنیم، و زیر بار حرام نمی رویم، مبادا به بهانه داشتن زن و فرزند، و خرج و مخارج از محدوده مقررات الهی تجاوز کنی، و زندگی را به حرام آلوده نمائی.

زن باتقوا از چشم همچشمی پرهیز دارد، و شوهرش را به خاطر همرنگ شدن با زندگی اقوام خود، یا اقوام شوهرش در تنگنا قرار نمی دهد و او را خجالت زده نمی کند.

چنین زن و شوهری مقبول حق، و منبع خیر، و نمونه بارز انسان الهی هستند، و در سایه آن دو همان خانه ای بوجود می آید که خدا می خواهد، و در فضای آن خانه فرزندانی تربیت می شوند که حق، طلب می کند، در هر صورت زن و شوهر در تمام امور زنگی بر اساس معارف الهی و قواعد اسلامی و قوانین فقهی باید همچون اولیاء الهی هوای یکدیگر را داشته باشند.



خرید و دانلود  شکست بنیان خانواده در غرب 4ص


زن در فرهنگ غرب و اجتماع

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 48

 

زن در فرهنگ غرب

سرّ این که جهان غرب در خصوص این امر نیز فرهنگ منحط غلطى دارد و متأسفانه برخى افراد که از فرهنگى غنى و قوى اسلام بى‏اطلاعند، گوش به تبلیغات سوء آنان مى‏دهند، این است که انسان‏شناسى آن‏ها همانند جهان‏بینى آن‏ها است به عبارت دیگر،در انسان‏شناسى آن‏ها فرع بر جهان‏بینى آنان است و جهان‏بینى آن‏ها است در حد «مَا هِیَ إِلاَّ حَیَاتُنَا الدُّنْیَا نَمُوتُ وَنَحْیَا وَمَا یُهْلِکُنَا الاَّ الدَّهْرُ»(1) است، چون جهاد را در نشئه طبیعت خلاصه مى‏کنند، و از ماوراى طبیعت سهمى ندارند. انسان را نیز در قلمرو طبیعت خلاصه مى‏کنند و صرفا تن‏شناسند، نه انسان‏شناس.

کسى که به انسان‏شناسى از دیدگاه جهان‏شناسى مادى مى‏نگرد، هرگز در جهان سیر عمودى ندارد و نمى‏داند که مبدأ و متناهى سیر زندگى انسان چیست. او براى انسان مقامى برتر از آن چه که در نشئه طبیعت است قائل نیست و مسائلى از قبیل فرشته، ملک و وحى براى او مفهوم ندارد.»

آزادى زن و حقوق بشر

شکى نیست که اسلام در راه آزاد کردن زن از قید اسارت و استقلال دادن به او در اراده و عمل، پیش‏قدم است و غربى‏ها در این امر از اسلام تقلید نموده‏اند.

«قبل از گسترش نظام تابناک اسلام، زن در جهان، به خصوص در سرزمین اروپا، موجودى بى‏ارزش بود و در قاموس آمارگران بشریت، با هیچ طبقه‏اى سرشمارى و آمارگیرى نمى‏شد.

دانشمندان و فلاسفه آن روز مى‏گفتند: آیا در نهاد این اعجوبه هستى روح و روانى وجود دارد یا نه؟ و اگر داشته، روح انسانى است یا حیوانى؟ و به فرض آن که روح انسانى است، وضع اجتماعى آن در برابر مردان، آیا مانند بردگان است یا کمى بهتر از آن؟! و خلاصه، در مورد زنان مى‏گفتند: زن، گوىِ بازى بازى‏کنان شهوت، و کالاى کامرانى هوسبازان است؛ زن باید تسکین‏بخش درد مرد و سبب خالى کرن کیسه شهوت او باشد و در تمام مراحل زندگى، همچون سایه پیرو مرد قرار گیرد.»

در قرن بیستم میلادى ، براى اولین بار در غرب ، حقوق زن در برابر حقوق مرد عنوان شد.انگلستان که قدیمى‏ترین کشور دمکراسى به شمار مى‏رود، فقط در اوائل قرن بیستم میلادى ، براى زن و مرد حقوق مساوى قائل شد.

«در ایالات متحده آمریکا با آن که در قرن هیجده ضمن اعلام استقلال، به حقوق عمومى بشر اعتراف کرده بودند، در سال 1920 میلادى قانون تساوى زن و مرد را در حقوق سیاسى تصویب کردند. همچنین فرانسه در قرن بیست تسلیم این امر شد.از این رو، براى اولین بار در اعلامیه جهانى حقوق بشر، که پس از جنگ جهانى دوم از طرف سازمان ملل متحد منتشر شد، در مقدمه آن قید شد:

«از آن‏جا که مردم ملل متحد ایمان خود را به حقوق بشر و مقام و ارزش فرد انسانى و تساوى حقوق مرد و زن مجددا در منشور اعلام کرده‏اند.»

پیشگامان این نهضت، آزادى و تساوى حقوق او را با مرد مکمل و متمم نهضت حقوق بشر که از قرن هفدهم عنوان شده بود، دانستند و مدعى شدند که بدون تأمین و آزادى زن و تساوى حقوق او را با مرد سخن از آزادى زن و عدم تساوى حقوق او با مرد است و با تأمین این جهت، مشکلات خانوادگى یک‏جا حل مى‏شود.

حقوق بشر از دیدگاه غرب درباره خانواده، به طور کلى درباره حقوق زن بر مبناى آزادى‏هایى استوار شده است که به هیچ وجه نمى‏توان گفت آن آزادى‏ها بر مبناى امور طبیعى و منطقى بنا شده است؛ زیرا اولاً، اگر آن آزادى‏ها منطقى و طبیعى بود، نمى‏بایست نظام خانوادگى جوامع غرب و حتى جوامعى از مشرق زمین و مسلمانان که کورکورانه و از روى تقلید یا به وسیله جاه‏طلبى‏هاى حکومت‏هاى خودباخته‏شان به آن شکل درآمده‏اند به چنین وضع اسفبارى مبتلا گردند و انواع ناراحتى‏هاى جسمانى روانى و سقط جنین‏ها و بى‏هویتى‏ها ایجاد گردد.

ثانیا، حقوق بشر از دیدگاه غرب که نویسندگان مى‏بایست قدرى از علوم انسانى مطلع باشند، متأسفانه تفاوتى بین مساوات و عدالت را در نظام حقوقى خود رعایت نکرده‏اند. آنان به جاى این که عدالت را مطرح کنند و عدالت را مبناى حقوق قرار دهند مساوات را جایگزین کرده‏اند.

آن مساواتى که آنان منظور کرده‏اند بانظر به وضع بیولوژى و فیزیولوژى و روانى بین دو صنف زن و مرد وجود ندارد. اگر فرهنگ غرب که ریشه اساسى حقوق بشر غرب را تشکیل مى‏دهد، این حقیقت را باور داشت که قانون باید بر مبناى واقعیت باشد و نه شهوترانى‏ها و سودجویى‏ها و لجاجت‏ها و خودخواهى‏ها، عدالت را در این مورد مى‏پذیرفت نه مساوات بى اساس را و گرنه هیچ منطق قابل دفاعى نمى‏تواند او را از این خلاف محسوس برهاند»

این نهضت در عین این که یک سلسله بدبختى‏ها را از زن گرفته، بدبختى‏ها و بیچارگى‏هاى دیگرى براى او و براى جامعه بشریت به ارمغان آورد.

«زن غربى تا اوایل قرن بیستم از ساده‏ترین و پیش پا افتاده‏ترین حقوق محروم بوده است و تنها در اویل قرن بیست بود که مردم مغرب زمین به فکر جبران مافات افتادند و چون این نهضت دنباله نهضت‏هاى دیگر در زمینه «تساوى» و «آزادى» بود، همه معجزه‏ها را از معنى این دو کلمه خواستند، غافل از این که تساوى و آزادى مربوط است به رابطه بشرها



خرید و دانلود  زن در فرهنگ غرب و اجتماع


آینده خانواده در غرب 5ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

آینده خانواده در غرب

مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.

 

مک دانولد در مقاله خود به نقد تئوری همگرایی ساختار خانواده می پردازد. ویلیام گود، ارائه دهنده این تئوری در کتابش به نام انقلاب جهانی و الگوهای خانواده، پیش بینی کرده بود که همگرایی اجتناب ناپذیری در سیستم خانواده وجود دارد و تمام اشکال خانواده به شکل خانواده زن وشوهری غرب در خواهند آمد.

از نظر گود یک هماهنگی تئوریکی بین سیستم خانواده زن و شوهری و جهان مدرن وجود داشت. او از این نظر دنباله رو پارسونز بود و زمان این تغییر را نیز ده تا بیست سال آینده می دانست، (زمانی که اکنون دیگر سپری شده است). طبق این نظر فرایند مدرن شدن جوامع اصلی بدیهی در نظر گرفته می شود و برای تبیین رشد خانواده هسته ای نیز از همین اصل استفاده می شود.

خانواده هسته ای مدرن همان طور که پارسونز و میلز گفته اند، به وسیله جدایی (انزوای ساختاری ) و تفکیک خشک نقش های زن و شوهر توصیف می شود. این مشخصات، خانواده هسته ای را برای عمل در جهان مدرن بهتر تجهیز می کند.

در مقاله آمده، گود و پارسونز هر دو به مارکس و وبر مدیونند چرا که آنها می گویند جامعه و ساختارهای آن از طریق دوره انقلابی در مراحل پیشرفته سرمایه داری تغییر می کنند. شهری شدن، صنعتی شدن، فرد گرایی و... عوامل تسلط خانواده هسته ای هستند. در ادامه مک دانولد هر چهار نفر یعنی گود، پارسونز، مارکس و وبر را مرهون اطلاعات نادرست تاریخ خانواده در اروپای غربی می داند.

نویسنده بین خانواده زن و شوهری و خانواده هسته ای با وجود هم مرز بودنشان فرق می گذارد، ((واژه هسته ای توسط پارسونز استفاده می شده اما غیر قابل پذیرش است زیرا معنی ضمنی آن این است که واحد زن و شوهر و فرزندانشان، کوچکترین خانواده ممکن یا گروه خویشاوندی را به وجودمیآورد)).

او اصطلاح گود یعنی خانواده زن وشوهری را ترجیح داده و می نویسد: گود خانواده زن وشوهری چند زنی را نادیده گرفت و تئوری همگرایی را فراتر از بعد ساختاری، و به ابعاد کارکردی گسترش داد. گود و پارسونز به خانواده زناشویی غربی دهه ۱۹۵۰ مراجعه کردند و آن را مستقل از دیگر خانواده ها، متمرکز و دارای نقش های تفکیک شده خشک زن وشوهر دیدند. بنابراین اثبات تئوری همگرایی به پیدایش این شکل از خانواده بستگی دارد.

این تئوری متکی بر این نظر است که تغییر سیستم خانواده به عنوان نتیجه اجتناب ناپذیر تغییرات ساختاری و ایدئولوژیکی است، تغییرات ساختاری مانند صنعتی شدن، شهری شدن، پرولتاریزه شدن و تمرکز قدرت. تغییرات ایدئولوژیکی اجتناب ناپذیر نیز، پذیرش ارزشهای خانواده غربی دهه ۱۹۵۰ است. اصل موضوع تئوری این است که تغییرات کلان ساختاری غربی بوده بنابراین تغییرات خرد نیز لزوما غربی است.

نویسنده ۴ فرض در ارتباط با رد یا قبول این تئوری مطرح می کند:

۱) مدل درست است اما فرایند تغییرات کندتر از آن است که دیده شود.

۲) تغییرات کلان از فرایند تکامل پیش بینی شده توسط طرفداران این نظریه پیروی نمی کند.

۳) تغییر اجتماعی یک جهتی و از کلان به خرد نیست.

۴) سیستم خرد وکلان به طور انعطاف ناپذیری، آن طور که طرفداران این نظریه پافشاری می کنند، به هم متصل نمی شوند.

حال اگر نظر اول درست باشد، نظریه همگرایی درست است، اگر نظر دوم صحیح باشد قابل بخشش است و اگر نظرات سوم یا چهارم درست باشد تئوری همگرایی رد می شود.

نویسنده معتقد است رد این نظریه به سادگی صورت می گیرد زیرا تنها کافی است نمونه های خلاف آنچه انگاره تئوری است، یعنی جهان شمولی، ذکر شود.

تحقیقات جدید بر شبکه های حمایتی خانواده در کشورهای غربی مشارکت بالاو متفاوتی را بین خانوارهای وابسته نشان می دهد که هرگز منزوی نبوده اند. ارث بری و کمکهای پدربزرگ و مادر بزرگ در نگهداری از فرزندان، کمک والدین به فرزندان تازه ازدواج کرده، حمایت از سالخوردگان، حرفه های مشارکتی خویشاوندی، برگشت فرزندان به خانواده ها در صورت از هم پاشیده شدن ازدواج، کمک های خویشاوندان به یکدیگر در صورت بروز بحران و حمایت عاطفی اعضا از یکدیگر، همه نشان دهنده عدم انزوای خانواده ها در غرب است. علاوه بر این تکرار این مشارکت های خویشاوندی درشکل و شدت، در بین جوامع غیر غربی هم خود تایید دیگری بر این استدلال است. مثلا اپونگ برخی نمونه ها را نشان داد که اقتصاد خارج از چارچوب خانواده زن و شوهری داشتند و مراقبت از کودکان بوسیله افراد خارج از خانوار زن و شوهری صورت می گرفت. آرنولد هم در ۱۹۸۴ تفاوت های قابل توجهی در درجه مشارکت میان گروههای به رسمیت شناخته شده خانواده های وابسته در انجام وظایف میان خانوار گزارش داد. کمپبل نیز قدرت احساس وظیفه فرزندان ژاپنی در حمایت از والدین پیرشان را نشان داد.

نویسنده می نویسد شواهدی برای نظریه همگرایی ارائه می شود که از آنها می توان زادروگای یوگوسلاوی را مثال زد، کمرنگ شدن این شکل از خانواده را طرفداران نظریه همگرایی به عواملی چون عدم وجود زمین، پول محوری اقتصاد، شهر نشینی و پذیرش ایدئولوژی های مدرن نسبت دادند. به طور کلی پرولتاریزه شدن و نقش دولت در آن (لوین)، تجاری شدن کشاورزی، جنبه های جمعیتی پرولتاریزه شدن (تیلی) رشد تمرکز اقتصادی، نظم خشک و پلیسی به وسیله قدرت مرکزی، کمیابی منابع، عوامل از بین رفتن خانواده گسترده ذکر شدند.

اما در مقابل محققان، با نمونه هایی از کشورهای چین، نیجریه، هند، سنگال، مکزیک، فیلیپین، آفریقای شمالی، آمریکای لاتین،... نظریه همگرایی را رد کردند و وجود خانواده های گسترده را در این مناطق حتی با وجود تغییرات کلان ساختاری اثبات کردند.



خرید و دانلود  آینده خانواده در غرب 5ص


اندیشه دینی و سکولاریسم و غرب شناسی 21ص

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 19

 

عنوان:

اندیشه دینی و سکولاریسم و غرب شناسی

Religious Thought and secularism

(در جهان اسلام و ایران)

تهیه کننده:

استاد راهنما:

درس مربوطه:

سیر اندیشه سیاسی و اجتماعی امام خمینی

بهار85

فهرست

فصل اول غرب شناسی

_ اهمیت مطالعات غرب شناسی در عصر حاضر

_ هدف از مطالعات غرب‌شناسی (خلاصه از اهداف)

فصل دوم سکولاریسم

_ واژه‌شناسی سکولاریسم

_ بحران دینی، سکولاریسم فراگیرترین شاخص فرهنگی مدرنیسم

_ نارسایی‌ها و محدودیت‌های تناقض آفرین سکولاریسم

_ رابطه سکولاریسم و دین حق

سکولاریسم نوعی از تهاجم فرهنگی

درمان ضعف و عقب ماندگی

پاسخ سکولاریسم‌ها و هدفشان

لاف زنی سکولاریت‌ها

فصل سوم: سکولاریسم و زمینه ورود آن به ایران

_ ضرورت غرب‌شناسی و زمینه‌های ورود آن به ایران

_ شرایط تاریخی ایران و توجه به غرب

_ نگرش به غرب از تقلید تا نقد

_ تأثیر مواجهة تفکر دینی با سکولاریسم در حوزه معرف سیاسی

_ تأثیر تفکرات تاریخی در حیات فکری _ سیاسی عصر حاضر

_ اشتراکها و اختلافهای عصر مشروطیت و بازتاب آن در سدة اخیر

1_ اشتراک

2_ اختلاف

فصل چهارم: آینده‌ از آن کیست؟

فصل اول

اهمیت غرب شناسی در عصر حاضر

اهمیت و ضرورت مطالعات غرب‌شناسی به اهمیت و ضرورت آگاهی از جهان سیاسی و فرهنگی روز باز می‌گردد.

گسترش روز افزون حجم اطلاعات و سرعت شگفت‌انگیز ارسال و انتقال پیام‌های فرهنگی، سیاسی و بازرگانی، همچنین تأثیر شگرف شگردهای اطلاعاتی _ تبلیغاتی رسانه‌های عمومی غرب در عصر ارتباطات و اطلاعات، بر کسانی که با اوضاع سیاسی _ فرهنگی جهان آشنایی دارند پوشیده نیست. اینکه در جهانی بس پهناورتر از جهان سده‌های گذشته زندگی می‌کنیم. با وجود این، به هر اندازه که دنیای ما گسترده‌تر می‌گردد، ارتباط میان آحاد و جوامع بشری وسیع‌تر می‌شود. به موازات ارتباطی که روز به روز با عمق بیشتری صورت می‌پذیرد لازم است سطح آگاهی ما از خط‌مشی‌ها، شیوه‌ها و جهات ارتباطی با دیگران ارتقا یابد.

هدف از مطالعات غرب‌شناسی

در مباحث غرب‌شناسی بر آن هستیم تا دریابیم چه چیزی محور اندیشة سیاسی و فرهنگی غرب را تشکیل می‌دهد؛ به عبارت دیگر در صددیم بدانیم هویت سیاسی و فرهنگی غرب براساس چه اصول و مبانی ویژه‌ای صورت پذیرفته است. مباحث مزبور ما را با این واقعیت آشنا می‌سازد که حاکمیت غرب اصولاً بر مبنای ماتریالیسم و سکولاریسم شکل گرفته است. در این راستا، غرب همواره با ابراز تعصب شدید نسبت به حفظ اصول ماتریالیستی، در اندیشة جلب منافع خود بوده، هیچ‌گاه در مورد اصول و مواضع خود ذره‌ای کوتاه نیامده است. بدیهی است اندیشة سکولاریستی، تفکر ماکیاولیستی و جهان‌بینی ماتریالیستی غرب هرگز از جلب منافع و مصالح غرب فراتر نرفته است. غرب با این حساب تنها در مواردی نسبت به اصول خود تساهل ورزیده است که امید داشته منافع بیشتری را جذب و جلب کند.

خلاصه‌ای از آنچه می‌تواند هدف ما از شناسایی غرب را تبیین کند، به صورت زیر نشان داده شده است:

1_ عبرت آموزی از حوادث و رویدادهایی که به انحطاط غرب و جدایی آن از اصول و موازین اخلاقی غرب گردیده است.

2_ شناخت راه‌ها و ابزارهای مناسب و کارآمدی که به گونه‌ای منجر به پیشرفت علمی و صنعتی غرب گردیده است.

3_ ایجاد مصونیت در برابر پیامدهای نامطلوب و ناخوشایند تولیدات فرهنگی غرب.

4_ شناسایی راهکردها و خط‌مشی‌های استراتژیک، اصولی و عملی که غرب در راستای گرفتار ساختن ما در دام‌های سیاسی، فرهنگی و احیاناً اقتصادی خود و در نتیجه بی‌هویت ساختن ما، طرح‌ریزی و دنبال می‌کند.

5_ تعالی اندیشه‌ها و بالا بردن میزان و سطح آگاهی‌ها نسبت به غرب به نحوی که بتوان براساس آن دشمن را از دوست باز شناخت.

6_ از جنبة انسانی، عواطف و انفعالات انسانی اقتضا می‌کند که ما از اوضاع و احوال مجموعه‌های انسانی که در بخش‌های دیگری از کرة زمین از جمله در غرب زندگی می‌کنند با خبر باشیم.



خرید و دانلود  اندیشه دینی و سکولاریسم و غرب شناسی 21ص


دانلود پروژه جایگاه خانواده در غرب

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

جایگاه خانواده در غرب

چکیده در مقاله زیر روند سست شدن ارکان خانواده در غرب بخصوص آمریکا بازکاوی شده و عوامل منجر به تغییر در این نهاد اجتماعی مورد بررسی قرار گرفته است. مینتز و کلوگ در این مقاله، افول الگوهای سنّتی خانواده، کنار رفتن ارزش های خانوادگی، تغییر در وظایف اعضا و شاغل شدن مادران، آزادی در روابط جنسی و معمول شدن طلاق را ناشی از تغییر در ارزش ها و هنجارهای اجتماعی دانسته اند که سرمنشأ این تغییر عبارت است از: رشد اقتصادی و ظهور نحله های فلسفی که بر خود تأکید می کردند. این دو عامل ابتدا در ادبیات و رمان ها و مجلّات و سپس در سینما و فیلم ها تأثیر گذاشته و آنها نیز به نوبه خود ارزش های خانوادگی را مورد هدف قرار دادند. کلیدواژه ها: خانواده، خانواده سنّتی، تغییرات در خانواده، ارزش های خانوادگی، ارزش ها و هنجارهای اجتماعی، پیوندهای خانوادگی، روابط جنسی نامشروع، فلسفه های خودمحور. پی درآمد نهاد «خانواده» یکی از اصیل ترین و قدیمی ترین نهادهایی است که اجتماع بشری آن را تجربه کرده. اگر سرمنشأ و فلسفه وجودی تشکیل نهادها را نیازهای «ساخت یافته» بدانیم به یقین، خانواده نهادی است که یکی از طبیعی ترین و پایدارترین نیازهای انسان را به صورتی ساخت یافته و تعریف شده تأمین می کند. نیاز به آرامش و سکون و استراحت یکی از مهم ترین نیازهای انسان است که خداوند متعال با آفرینش زوج و جفتی در کنار انسان، این نیاز او را برآورده کرد و برای اینکه سازوکار ارضای این نیاز قاعده مند باشد یک راه را مجاز دانست و آن نهاد «خانواده» است; (وَ مِنْ آیَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجاً لِتَسْکُنُوا إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَرَحْمَةً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَات لِقَوْم یَتَفَکَّرُونَ) (روم: 21) خداوند همسری در کنارتان قرار داد تا بدان وسیله، آرامش یابید. آنچه گفته شد تنها یکی از کارکردهای خانواده است که می توان از متون دینی استنباط کرد. در این میان، به تولید نسل، کارکردهای پرورشی و تربیتی، مراقبت و کنترل و سایر کارکردهای خانواده نیز می توان اشاره کرد. در دنیای متغیّر امروز، که گویی کمتر چیزی را می توان یافت که بدون دگرگونی بماند، تغییرْ خانواده را هم دربرگرفته و تغییرات عمده ای در آن ایجاد شده است، تا جایی که اندیشمندان اجتماعی با توسّل به تقلیل گرایی،3ابتدا کارکردهای خانواده را به یکی دو مورد تقلیل دادند و به تعریف مجدد4 «خانه» و «خانواده» پرداختند. این وضعیت جامعه شناسی موجود است که ـ به اصطلاح ـ فارغ از ارزش5 بحث می کند. نگاه به نهاد خانواده از منظر جامعه شناسی تغییرات، ما را به حقایق زیادی رهنمون می کند که می توانیم هم اصالت های دینی خود رابیابیم و بدان ها پایبند باشیم و هم وضعیت موجود را بشناسیم. مقاله حاضر از منظر «جامعه شناسی تغییرات»، تغییر اجتماعی6 نهاد خانواده غربی را بررسی کرده و عوامل عمده تغییر در این نهاد را ذکر کرده است. اهمیت این مقاله از آن رو دو چندان می شود که از نگاه خود غربیان و بیان خود آنهاست و در نهایت، نتیجه می گیرد از «خانواده» چیزی جز اسم آن و از کارکردهایش جز رسم آن باقی نمانده است. به سوی جدایی; تغییرات شدید از سال 1960 در فاصله کوتاه سه دهه، خانواده سنّتی تقریباً ناپدید شد. امروزه خانواده هایی با پدر نان آور و مادر خانه دار با یک یا چند فرزند، فقط یک ششم خانواده ها را تشکیل می دهند. مینتز و کلوگ این تغییر شگرف را به تحوّل عظیم در ارزش های فرهنگی نسبت می دهند. آنها معتقدند: نظام اخلاقی جدید، انقلابی در ارزش ها و رفتارهای خانواده به پا کرده است. یک نسل قبل، اُزی، هاریت، دیوید، و ریکی نلسون مظهر خانواده آمریکایی بودند. بیش از 70 درصد تمام خانواده های آمریکایی در سال 1960 مانند خانواده نلسون بودند: یک پدر نان آور، مادر خانه دار و فرزندانشان; اما امروز تنها کمتر از سه دهه بعد، خانواده های سنّتی تشکیل شده از پدر نان آور مادر خانه دار و یک یا چند فرزند وابسته تنها کمتر از 15 درصد خانواده های کشور ]آمریکا[ را تشکیل می دهند. به موازات اینکه خانواده های آمریکایی تغییر کرده اند، تصویر به نمایش درآمده از آنها نیز در برنامه های تلویزیونی تغییر یافته است. نویسندگان نام چند اثر سینمایی و تلویزیونی را در اینجا به عنوان نمونه ذکر می کنند که شکل زندگی خانوادگی در آنها تغییر یافته، ولی به دلیل شناخته شده نبودن آنها در ایران از ذکر آنها خودداری می کنیم. از سال 1960 خانواده های آمریکایی دگرگونی تاریخی را متحمّل شده اند; به همان اندازه چشمگیر و دوررس که در ابتدای قرن نوزدهم اتفاق افتاد، به گونه ای که حتی یک آشنایی سطحی با آمارهای سرشماری، عمق تغییراتی را که در زندگی خانواده رخ داده است نشان می دهد. نرخ موالید کاهش پیدا کرده، امروزه تعداد متوسط فرزند در هر خانواده، از 8/3 در اوج رونق بچه داری به کمتر از 2 فرزند تنزل یافته است. در عین حال، نرخ طلاق به شدت افزایش پیدا کرده است. امروزه تعداد طلاق ها در هر سال، دو برابرِ بالاترین تعداد در سال 1966 و سه برابر بیش از سال 1950 شده است. جهش ناگهانی میزان طلاق در افزایش چشمگیر تعداد خانوارهای تک سرپرست یا آنچه به «خانواده های از هم پاشیده»7 شناخته می شد، دخیل بوده است. تعداد خانوارهای تشکیل شده از یک زن و بچه هایش از سال 1960 تاکنون دو برابر شده است. رشد ناگهانی خانوارهای زن سرپرست با افزایش سریع تعداد زوج هایی که با زندگی توافقی به سر می برند همراه شده، و تعداد آنها از سال 1960 تاکنون چهار برابر گردیده است.



خرید و دانلود دانلود پروژه جایگاه خانواده در غرب