لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 12
فرقه وهابیه
1 - پیدایش
این فرقه منسوب به «محمدبن عبدالوهاب » (بن سلیمان بن محمدبن احمدبن راشدبن برید بن محمدبن برید بن مشرف بن عمر بن بعضابن ریس بن زاحزبن محمدبن على بن وهیب التمیمى ) ازمردم «نجد» (هزارو دویست شش - هزار و صدو پانزده قمرى ) مى باشد. «محمدبن عبدالوهاب » به مکتب «ابن تیمیه » گرایش داشت . نام این فرقه از پدر «محمد» که «عبدالوهاب » بود، گرفته شده است . «عبدالوهاب » که از علماى عینیه از بلاد نجد بود. محمد فقه هنبلى رانزد پدرش «عبدالوهاب » که از علماى هنابله بود، فرا گرفت . آثار «ابن تیمیه » و «قیم جزى » «که شاگرد ابن تیمیه بود» را مطالعه کردو تحت تاثیر قرار گرفت .
ابن تیمیه : «ابوالعباس احمدبن عبدالحیلم حرانى » از علماء حنبلى قرن هفتم و هشتم هجرى است که عقاید وى مخالفت افکار مذهبى معاصر خود تکفیر شد و مدتى زندانى بود مورد آزار مغولان قرار گرفت و از شام به قاهره گریخت .
در سال 712 ق دوباره به «دمشق » بازگشت و در سال 728 ق در گذشت .
محمد بن عبدالوهاب در بصره از «شیخ محمد مجموعى » علم دین آموخت ، در شام و حجاز نیز کسب فیض کرد وکمال یافت و سفرهایى به ایران «اصفهان » نمود.
در رابطه با نهضت پاکدینى «محمدبن عبدالوهاب » چند نکته قابل تاءمل هست که خواننده تاریخ عقاید و آراء باید به آنها توجه کند: نکته نخست اینکه مقطع زمانى پیدایش این نهضت قابل توجه است . نکته دوم ، تحصیلات محد بن عبدالوهاب و مناطق و مراکزى که در آن تحصیل وتحقیق کرده است ، مى باشد.
در رابطه با نکته نخست ، مى دانیم که قرنهاى دهم تا سیزدهم هجرى فصل جدیدى در تاریخ عقید و آراء اسلامى بشمار مى رود: «امپراطورى عثمانى » خود را وارث خلافت اسلامى مى دانست و مدعى بود که آخرین خلیفه عباسى خالفت را به این خاندان وصیت کرده است . از دیگر طرف ت رقباى ترک عثمانى که پیشینه اى دراز در اختلافات قبیله اى و محلى و منطقه اى بایکدیگر داشتند، ائتلاف کرده و نهضت صفویه را بر پاى داشتند. اتحاد و ائبلاف هفت قبیله ترک ، رژیم صفوى درایران را پدید آورد. استخدام مذهب شیعه امامیه بخشى از استراتژى ستیزه جویانه رقباى ترک عثمانى در مبارزه باامپراطور عثمانیان بود. نهضت شیعیگرى صفویه که با قوت و قدرت قزلباشهان شمشیرهاى آخته و قتبل عام سنیان شهر نشین ایران اکثرا سنى ، رو به گسترش بود، تا آن سوى مرزهاى جغرافیایى ایران فرا رفت و در طى نزدیک به یک قرن ت سنى کشى و شیعه کشى در این دو امپراطور و صدور آن به شام وحجاز نزاع فرقهاى و کلاى شیعه و سنى را که در دوره آل بویه آغاز و بعد همراه با فراز و نشیبهائى ادامه داشت ، تجدید و تشدید کرد و به اوج بى سابقه اى رسانید.
اقدامات علماى سنى (که در جهت اهداف سیاسى سلاطن صفویه از یک سو و علما سنى در جهت اهداف سیاسى امپرااطورى عثمانى از دیگر سو) بر این کینه ودشمنى رنگ و رونق شگفتى مى داد. بر خواننده محقق در تاریخ ایران روشن است که دوره صفویه بیش از هر دوره دیگرى در تاریخ ایران و اسلام شیعه ت بخران سازبوده است :
بیشترین و تندترین ردیه ها علیه مذهب امامیهدر همین دوره از سوى سنیان نوشته شده است ، علماى بزرگ شیعه که اصولا در بلاد سنى نشین بى طرف بوده اند، ترور شده اند (نمونه اش شهید ثانى ) بى گناه بلاد عثمانى قتل عام شده اند ورعب و وحشت و ناامنى کلیه جوامع شهرى و روستایى شیعیان برون مرزى آن روزگار را فراگرفته بود. و از همه مهمتر سیمایى که صفویه از «تشیع امامیه » ارائه داده مى کرد، مسئله یازتر بود و دستاویز حمله و بهانه مناسبى در دست علمامتعصب سنى بود. اسناد تاریخ نشان میدهد که در بلاد سنیان ، «تشیع امامیه » مترادف بود با مذهب شرک و تمام بر چسب هایى که در ادوار گذشته تاریخ ت اسلاف سنى شان بر تارک «تشیع » چسبانده بودند، صحت و مشروعیت مى یافت .
اقدامات صفویه تا آنجا شوم و ویرانگر بود که بسیارى از سنیان متعصب ، اقدامات خلفاء اموى و عباسى را علیه «ائمه شیعه » (علیه السلام ) توجیه میکردند، و مى دانیم که درگذشته قبل از صفویه «غزالى طوسى » براى خوشایند خلافت و سلطنت تسنن ، «یزید بن معاویه » را تبرئه کرد ولعن بر او را حرام دانست .اما اینبار قضیه شکل جدى تر بخود گرفت وکلیه خلفا سفاک اموى - عباسى تبرئه شدند. حقانیت ، مظلومیت و معنویت تشیع امامیه بایکوت شد و سناین بلاد همچو آتشى در زیر خاکستر منتظر فرصت بودند.
«محمدبن عبدالوهاب » درست در چنین مقطع بلند تاریخى زاد و زیست و دید ولمس کرد.
ونکته دوم ، تحصیلات «محمدبن عبدالوهاب » است . او در حوزهایى مطالعه مى کرد که در معرض تهاجم فرهنگى ، سیاسى و نظامى صفویه بودند. آمدن اوبه ایران و مخصوصا «اصفهان » و اقامت او در آن شهر قابل توجه است . او از نزدیک شاد اقدامات متولیان رسمى و دولتى و علمى مذهب امامیه بود. بدو شک محمدبن عبدالوهاب در مراسم محرم اصفحان دیده است که چگونه در روز «عاشورا» شاه شیعه !! سرهاى بریده سنیان را به عنوان سرهاى بریده امویان !! تحویل مى گیرد و به قاتلین سکه هاى طلا مى هد...
خلاصه اینکه محمد بن عبدالوهاب و نهضت افراطى او محصول چنین دوره اى است .
یعنى یک واکنش ! یک عکس العمل که مى تواند اشکال مختلفى در انعکاس خود بیابد.
آنگونه که وقتى محمودافغان ایران رادر نوردید، «ملا زعفران » سنى را آورد تا مال وجان و ناموس روافض !! را مباح کند و دراصفهان چنین شد..
علمامذهبى در نقد و نفى «وهابیت » تنها «معلول » را مى بیند واز علت غافل اند وفورا دست خارجى و... را در کار مى آورند.
تعالیم «محمدبن عبدلوهاب » در واقع تهاجمى است فرهنگى علیه محصولات فرهنگى صفویه و اقدامات نظامى مخرب و ویرانگر وظالمانه او و پیرونش ، عکس العملى است علیه اقدامات قزلباشان صفوى که در طول حداقل یک قرن تمام با قداره «تشیع » رادر دل و درون توده هاى عامى سنى ایران و اطراف آن فرو کردند وعقاید و اماکن سنیان را زیرو رو کردند.
و همان گونه که قتل عامهاى «شاه اسماعیل اول » درشیعه کردن سنیان ، عنوان «جهاد» داشت و فتواى فقها را در حمایت خودبهمراه داشتند، تخریب ها وقتل عامهاى وهابیان در بلاد شیعه و انهدام اماکن مذهبى امامیه ، عنوان جهاد و پاکسازى و تطهیر اسلام !! و توجیه مذهبى داشت . و در همین جا باید به این نکته واقعیت تاریخى اشاره کرد که تاریخ اسلام از آغاز تاکنون نشان مى دهد:
کلیه فرقه ها و نهضتهاى فکرى ، فرهنگى ، سیاسى ، اجتماعى و نظامى در سایه و فضاى فرهنگى ، سیاسى خلافت و سلطنت پدید آمده اند و هر کدامشان به نحوى دراعتراض به وضع موجود، ابراز وجود کرده اند، اگر در ستیز با عقاید رسمى بوده است و نفى تفکر موجودت بدعت نامیده شده و اگر در نبرد با ساختار سیاسى فرهنگى - اجتماعى - اقتصادى موجود ونفى سیادت متولیان رسمى بوده ، تکفیر گردیده و تحت پیگرد مذهب رسمى و سیاست حاکم قرار گرفته است و بعد در تاریخ عقاید و آرا به بدترین وجهى تحریف شده است وبه صاحبان آرا و عقایدت اقوال و اعمالى نسبت داده اند که روحشان از آنها خبر نداشته است و همین اقوال پشتوانه تاریخ نقلى و کتب فرق و ملل و نحل گردیدهاست . نکته دیگر این است که تاریخ عقاید و آراء بشرى نشان مى دهد که هر حرکت فکرى ( مثبت یامنفى ) اصولا دارى علل و انگیزه هائى است که مبادى عقیدتى آن مبتنى بر همین علل و انگیزهاست ، ایدئولوژى و پیام آن حرکت بر همین علل استوار است و بعد براى توجیه تاریخى خود به دنبال پیشینه و ریشه مى گردد. دراین شکى نیست که محمد بن عبدالوهاب ، عقاید کلامى خود رادر تاریخ عقاید و آراء اسلامى جستجو کرده و عقاید ابن تیمیه را مناسب دیده و هماهنگیهائى با آنهاداشته است .اما خود ابن تیمیه محصول چه عصرى است ؟ او نیز محصول عصر تنازع بقا مذاهب رسمى است است : عصر مغولان و بعد در دوره ایلخانان ) مذاهب اسلامى در چه رقاتبى براى بقا بودند حنفیان قظب غالب مذاهب تسنن بودند و شیعه امامیه مذهب رقیب نیزگاه غالب مى شد. در این میان حنبلیان و شافعیان در اقلیت و محدودیت بودند وزیدیان و اسماعیلیان در تعقیب و قتل عام ...
ابن تیمیه محصول چنین عصرى است که عقاید وآراش را باید در قالبهاى منجمد و متحجر شاعره واصحاب الحدیث ومرجئه و جبریه دید. آنچه مهم است ، باید به علل ، عوامل و انگیزه هاى خیزش بک حرکت و به ریشه هاى توجیها تاریخى آن .
در منابع شیعه امامیه ابن تیمیه اینگونه معرفى شده است : احمدبن تیمیه (728 - 661 ق ) فقیه ، محدث ومتکلم حنبلى است وى متولد 661 ق . در حران (سوریه ) مى باشد و در ایام حمله مغولان مقیم دمشق شد. او داراى تاءلیفات بسیارى است بالغ بر سیصد جلد است . «ابن تیمیه » بر کلیه مذاهب اسلامى انتقاد داشت و کتبى علیه این مذاهب نوشت . در عین حال مورد احترام عامه بود. «ناصر» خلیفه فاطمى وى را به زندان انداخت با پا در میانى مادرش آزاد شد. او قائل به تجسم و تشبیه بود. «علماء عامه » علیه او اظهار نظر کرده اند و کتبى بر رد عقاید وى نوشته اند. برخى ابن تیمیه را «بدعت گذار» و برخى دیگر کافر دانسته اند.
گویند «بخارى » وى را «کافر» دانسته است .
آثار و عقاید او در شام و اطراف ممنوع اعلام گردید و خلیفه وقت دستور داد هر کس بر این عقاید باشد، مال و جانش مباح است .
از عقایدى که به وى نسبت داده اند این است که وى تمام عقاید مسلمانان را زیر سؤ ال برده و آنان را در پرستش متولیان رسمى مذاهب به یهود ونصارى تشبیه کرده که احبار و رهبان خود را مى پرستند گویند عقاید و آثار او در تجسم و تشبیه خداوند است به اصحاب سقیفه توهین روا داشته ، مردم را از زیارت قبر رسول الله باز داشتهو آن را نوعى شرک تلقى کرده است . عقاید و آراء او بر خلاف عقاید عامه مسلمانان است ، لذا کلیه فقهاء رسمى علیه او هماهنگ عمل کردند و به زندانش د انداختند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
وهابیت و اسلام
مقدمه
مسلک وهابى منسوب به شیخ محمد فرزند "عبدالوهاب" نجوى است و این نسبت از نام پدر او "عبدالوهاب" گرفته شده است.
به گفته برخى از دانشمندان، علت اینکه این مسلک را بنام خود شیخ محمد نسبت نداده اند یعنى "محمدیه" نگفته اند. این است که مبادا پیروان این مذهب نوعى شرکت با نام پیامبر (ص) پیدا کنند. و از این نسبت سوء استفاده نمائید.
شیخ محّمد در سال 1115 هجرى قمرى در شهر "عٌینبه" از شهرهاى "نجد" تولد یافت. پدرش در آن شهر قاضى بود. شیخ از کودکى به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقائد سخت علاقه داشت، و فقه حنبلى را نزد پدر خود که از علماء حنبلى بود، آموخت.
وى از آغاز جوانى بسیارى از اعمال مذهبى مردم "نجد" را زشت مى شمرد در سفرى که به زیارت خانه خدا رفت بعد از انجام مناسک به مدینه رهسپار شد در آنجا توسل مردم را به پیامبر در نزد قبر آن حضرت انکار کرد سپس به نجد مراجعت نمود و از آنجا به بصره رفت به این قصد که از بصره به شام رود، مدتى در بصره ماند و با بسیارى از اعمال مردم به مخالفت پرداخت، ولى مردم بصره وى را از شهر خود بیرون راندند. در راه میان "بصره و شام" (زبیر) نزدیک بود از شدت گرما و تشنگى و پیاده روى هلاک شود، اما مردى از اهل زبیر مى خواست از زبیر به شام سفر کند ولى چون توشه و خرج سفر به اندازه کافى نداشت مقصد را عوض کرد و رهسپار شهر احسا شد و از آنجا آهنگ شهر حریمله از شهرهاى نجد را نمود.
در این هنگام که سال 1139 بود، پدرش عبدالوهاب از عٌینبه به حریمله انتقال یافته بود.
شیخ محمد، ملازم پدر شد و کتابهائى نزد او فرا گرفت و به انکار عقائد مردم نجد پرداخت به این مناسبت میان او و پدرش نزاع و جدال در گرفت همچنین بین او و مردم نجد منازعات سختى رخ داد و این امر چند سال دوام یافت تا اینکه در سال 1153 پدرش شیخ عبدالوهاب از دنیا رفت.
شیخ محمد پس از مرگ پدر به اظهار عقاید خود و انکار قسمتى از اعمال مذهبى مردم ادامه داد و جمعى از مردم حریمله از او پیروى کردند و کار وى شهرت یافت وى از شهر حریمله به شهر عٌینبه رفت، رئیس وقت عٌینبه عثمان شیخ محمد نیز در مقابل اظهار امیدوارى کرد که همه اهل نجد از عثمان بن حمد اطاعت کند.
خبر دعوت شیخ محمد و کارهاى او به امیر احسا رسید، وى نامه هایى براى عثمان نوشت که نتیجه اش این شد که عثمان عذر شیخ محمد را خواست.
شیخ محمد به او پاسخ داد که اگر مرا یارى کنى تمام نجد را مالک مى شوى، اما عثمان از او اعراض کرد و او را از شهر عٌینبه بیرون راند.
شیخ محمد در سال 1160 پس از آنکه از عٌینبه بیرون رانده شد رهسپار درعیه از شهرهاى معروف نجد گردید. در آن وقت امیر درعیه محمد بن مسعود (جد آل مسعود) بود وى به دیدن شیخ رفت و عزت و نیکى را به او مژده داد. شیخ نیز قدرت و غلبه بر همه بلاد نجد را بوى بشارت داد و بدین ترتیب ارتباط میان شیخ محمد و آل مسعود آغاز گردید.
یکى از بزرگترین نقاط ضعف برنامه زندگى شیخ این است که با مسلمانانى که از عقائد کذائى او پیروى نمى کردند، معالمه کافر حربى مى کرد و براى جان و ناموس آنان ارزشى قائل نبود.
جنگهائى که وهابیان در نجد و خارج نجد از قبیل یمن و حجاز و اطراف سوریه و عراِ راه انداختند برهمین پایه بوده، هر شهرى که با جنگ و غلبه بر آن املاک خود قرار مى دادند و الّا به غنایمى که بدست مى آوردنداکتفاء مى کردند.
کسانى که با عقائد او موافقت مى کردند و دعوت او را مى پذیرفتند باید با او بیعت مى کردند و اگر کسانى به مقابله برخیزند باید کشته شوند و اموالشان تقسیم گردد، طبق این رویه از اهالى قریه مضول در شهر احسا سیصد مرد را به قتل رسانیدند و اموالشان را به غارت بردند.
شیخ محمد بن عبدالوهاب در سال 1206 درگذشت. و پس از شیخ محمد پیروان او به همین روش ادامه دادند مثلاً در سال 1216 امیر مسعود و هابى سپاهى مرکب از بیست هزار مرد جنگى تجهیز کرد و به شهر کربلا حمله ور شد. کربلا در این ایّام در نهایت عظمت و شرف بود. زائرین ایرانى و ترک و عرب بدان روى مى آوردند، مسعود پس از محاصره شهر سرانجام وارد آن گردید و کشتار سختى از ملاضمین و ساکنین آن نمود.
سپاه وهابى در شهر کربلا رسوائى به بار آورد و پنج هزار تن را به قتل رسانیدند پس از آن به طرف خزینه هاى مردم امام حسین (ع) حمله ور شده و اموال آنرا به غارت بردند.
از زمانیکه شیخ محمد بن عبدالوهاب عقائد خود را ابراز و مردم را به پذیرفتن آنها دعوت کرد، گروه زیادى از علماى بزرگ به مخالفت با عقائد او پرداختند، نخستین کسى که به شدت با او مخالفت برخاست پدرش عبدالوهاب و سپس برادرش شیخ سلیمان بن عبدالوهاب بودند که هر دو از علماى حنبلى محسوب مى شوند.
در خاتمه این مقدمه باید دانست که شیخ محمد بن عبدالوهاب مبتکر و آورنده عقاید وهابیان نیست بلکه قرنها قبل از او این عقائد بصورتهاى گوناگون از افرادى مانند ابن تیمیه و شاگرد او ابن القیم اظهار شده است ولى بصورت مذهب تازه اى در نیامده و طرفداران زیادى پیدا نکرده بود.
پیدایش
این فرقه منسوب به «محمدبن عبدالوهاب » (بن سلیمان بن محمدبن احمدبن راشدبن برید بن محمدبن برید بن مشرف بن عمر بن بعضابن ریس بن زاحزبن محمدبن على بن وهیب التمیمى ) ازمردم «نجد»(1206-1115) مى باشد. «محمدبن عبدالوهاب » به مکتب «ابن تیمیه » گرایش داشت .
ابن تیمیه«ابوالعباس احمدبن عبدالحیلم حرانى»: در منابع شیعه امامیه ابن تیمیه اینگونه معرفى شده است : احمدبن تیمیه (728 - 661 ق ) فقیه ، محدث ومتکلم حنبلى است وى متولد 661 ق . در حران (سوریه ) مى باشد و در ایام حمله مغولان مقیم دمشق شد. او داراى تاءلیفات بسیارى است بالغ بر سیصد جلد است . «ابن تیمیه » از علماء حنبلى قرن هفتم و هشتم هجرى است که عقاید وى مخالفت افکار مذهبى معاصر خود تکفیر شد و مدتى زندانى بود مورد آزار مغولان قرار گرفت و از شام به قاهره گریخت .
وى عقائد و آرائى برخلاف معتقدات عموم فرقه هاى اسلامى اظهار مى داشت و پیوسته مورد مخالفت علماى دیگر قرار داشت و به عقیده محققین همین عقائد بعداً اساس معتقدات وهابیان را تشکیل داده است.
در مقابل عقائد ابن تیمیه از طرف علماء اسلام، بالاخص علماء اهل سنت دو کار صورت گرفت:
1) نقد عقائد و آراء او و تألیف کتب فراوان از جمله این کتب:
ـ شفاء السقام فى زیارة قبر خیر الا نام ـ نویسنده تقى الدین سبکى.
ـ دفع الشبهه ـ تقى الدین المصنى و...
2) مراجع فتوى اهل تسنن در عصر ابن تیمیه به تفسیق و تکفیر وى برخاسته و او را بدعت گذارى مى دانستند.
غائله ابن تیمیه با مرگ او در سال 728 در زندان شام فروکش کرد و شاگرد معروف او ابن القیم هر چند به ترویج افکار استاد خود پرداخت ولى آثارى از آن باقى نبود تا اینکه فرزند عبدالوهاب تحت تأثیر افکار این تیمیه قرار گرفت و آل مسعود براى تحکیم پایه هاى امارت خود در منطقه نجد به حمایت از او برخاستند و باعث زنده شدن و رشد این افکار گردید و متأسفانه باعث ایجاد فرقه اى جدید در جامعه مسلمین گردید.
«ابن تیمیه » بر کلیه مذاهب اسلامى انتقاد داشت و کتبى علیه این مذاهب نوشت . در عین حال مورد احترام عامه بود. «ناصر» خلیفه فاطمى وى را به زندان انداخت با پا در میانى مادرش آزاد شد. او قائل به تجسم و تشبیه بود. «علماء عامه » علیه او اظهار نظر کرده اند و کتبى بر رد عقاید وى نوشته اند. برخى ابن تیمیه را «بدعت گذار» و برخى دیگر کافر دانسته اند.
گویند «بخارى » وى را «کافر» دانسته است .
آثار و عقاید او در شام و اطراف ممنوع اعلام گردید و خلیفه وقت دستور داد هر کس بر این عقاید باشد، مال و جانش مباح است .
از عقایدى که به وى نسبت داده اند این است که وى تمام عقاید مسلمانان را زیر سؤ ال برده و آنان را در پرستش متولیان رسمى مذاهب به یهود ونصارى تشبیه کرده که احبار و رهبان خود را مى پرستند گویند عقاید و آثار او در تجسم و تشبیه خداوند است به اصحاب سقیفه توهین روا داشته ، مردم را از زیارت قبر رسول الله باز داشته و آن را نوعى شرک تلقى کرده است . عقاید و آراء او بر
محمد بن عبدالوهاب در بصره از «شیخ محمد مجموعى » علم دین آموخت ، در شام و حجاز نیز کسب فیض کرد وکمال یافت و سفرهایى به ایران «اصفهان » نمود.
عقاید و آراء
وهابیها معتقدند که هیچ انسانى نه موحد است و نه مسلمان مگر اینکه امورى را ترک کند، از جمله : 1 - به وسیله هیچ یک از رسولان و اولیاء پروردگار به خداوند توسل نجوید، و هرگاه اقدام به این کار کند و بگوید: اى خدا! توسط پیامبرت محمد (صلى الله علیه و آله ) به تو متوسل مى شوم که مرا مشمول رحمت خود قرار دهى ، اینگونه افراد در راه شرک گام نهاده و مشرک مى باشند.
2 - زائران به قصد زیارت به آرامگاه رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) نزدیک نشوند و بر قبر آن حضرت دست نگذارید و در آنجا دعا نخوانند و نماز نگذارید و ساختمان و مسجد بر روى قبر نسازند.
3 - از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) طلب نکنند اگر چه پروردگار، حق شفاعت را پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله ) داده است ولى از طلب آن نهى فرموده است . بر مسلمانان جایز است که بگوید: «یا الله ! شفع لى محمدا» :
«پروردگارا! محمد (صلى الله علیه و آله ) را شفیع من قرار ده » ولى روا نیست که بگوید: «یا محمد! (صلى الله علیه و آله ) اشفع لى عندالله ».
و کسى که از پیامبر طلب شفاعت کند، مانند این است که از بت ها شفاعت خواسته باشد
4- باید هرگز به رسول خدا «صلى الله علیه و آله » سوگند یاد نکندو او را ندا ننماید (: یا محمد) و آن حضرت را با عبارت «سیدنا» توصیف نکند و الفاظى از قبیل : بحق محمدو.. بر زبان جارى نسازد.
5 - نذر براى غیر خدا و پناه بردن و استغاثه به غیر خداوند شرک است .
6 - زیارت قبور و ساختن گنبد و بارگاه بر آنها وتزئین قبور و سنگ کتیبه ، چراغ روشن کردن و شمع گذاشتن بر آنها شرک است .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 62
فرقه اسماعیلیه
مقدمه
تقریبا همه جنبشهای اجتماعی مذهبی دوران اولیه تسلط اسلام برمناطق خاورمیانه وایران، دارای ویژگیهای مشترکی بودند. هدف مشترک همه، رهائی از زیر سلطه بیگانگان و مقاومت در برابر پذیرش دین اسلام بود. در واقع میتوان جنبش قرمطیان را شکل تکامل یافته جنبشهای قبلی دانست که خود از طرفی با مبارزه مسلحانه علیه حاکمیت خلفای اسلام و زیر سئوال بردن حقانیت آنان و از طرف دیگر با پرچمداری جنبش صوفی گری و دراویش، زمینه را برای رشد فلسفه یارسان و بنیانگزاری این دین، آماده نمود.
آنطور که برتلس مستشرق روسی در باره سابقه قرمطیان مینویسد: “از آغاز قرن چهارم هجری، پس از تأسیس دولتهای فاطمی مصر و قرمطیان بحرین بود که “باطنیان“ به “قرمطیان“ بمعنی اخص و “اسماعیلیان“ منشعب شدند“. ولی تاریخ نویسان نزدیک به آن دوره اعتقاد دارند که آئین قرمطی منسوب به نام قرمط پس ازآنکه میان حمدان قرمط درحدود سال ۲۸۰ هجری با مرکز دعوت اسماعیلی در اهواز اختلاف افتاد، ازلحاظ تشکیلاتی ازمذهب اسماعیلی جداشد و با روشی مستقل در راستای آرمانهای اجتماعی وهدفهای سیاسی خود شروع به فعالیت کرد. این نظریه بیشتر مورد تایید است، زیرا باطنیان خود شاخهای از اسماعیلیه بودند و یا هر کسی در آئین تناسخ روح راز دار بود اورا باطنی میخواندند. اما اسماعیلیه چه مذهبی است و دلایل صعود و سقوط آن چه بود ؟
اسماعـیـلیـه
654-473
فرقه " اسماعیلیه " از فرق منشعب مذهب شیعه است. ظهور این فرقه، نتیجه اختلاف در امامت اسماعیل با برادرش حضرت موسی بن جعفرالکاظم ( ع ) بوده است. اینان معتقد بودند که بعد از امام جعفر صادق ( ع ) چون پسرش اسماعیل پیش از پدر در گذشته امامت محمد بن اسماعیل منتقل شده که سابع تام بوده و دور هفت به او خاتمه یافته است .(نظر مقدس بودن عدد هفت نزد قدما)
در اعتقاد آنان، تاریخ بشر به چند دور تقسیم می گردد و هر دور با پیامبری «ناطق» و امامی «اساس» آغاز می شود. ناطقان، همان پیامبران اولوالعزم اند که تعداد آنان هفت نفر است و پس از هر ناطقی، هفت امام روی کار می آیند. دوره هر پیامبری هزار سال است و چون دور او به سر رسد، پیامبر دیگری با شریعتی نو ظهور می کند. این پیامیر شریعت پیشین را نسخ می نماید. امام ( یا اساس یا وصی ) عالم به علم تاویل شریعت است .
از دیدگاه اسماعیلیان، افراد بشر به دو گروه تقسیم می شوند: ویژگان یا نخبگانی که با طی مراحل مختلف به باطن شریعت دست می یابند و دیگر، عالم یا اکثریت غیر اسماعیلی که فقط قادر به درک مفاهیم ظاهری مذهب هستند. همچنین، سازمان مذهبی اسماعیلیان بر مراتب و درجات منظمی استوار بود که از پایین به بالا، عبارت بودند از: مستجیب (تازه وارد به گروه)، ماذون، داعی، حجت، باب و امام .
امامان در بعضی از دوره ها مستور و در بعضی دیگر آشکار هستند. به اعتقاد اسماعیلیان، در دورة ستر (یاغیبت امام) دعات موظف اند که ابلاغ امر کنند. در این دوره، فقط باب و نخبگان قادر به رویت امام هستند. آنان دوره ستر را از دوره محمد اسماعیل تا قیام عبیدالله المهدی در قیروان می دانند. معروفترین داعیان اسماعیلی در این دوره، ابو عبدالله حسن بن احمد زکرویه (معروف به ابوعبدالله شیعی) و قداح بودند که خود اصل ایرانی داشتند .
در سال 297 ه.ق. ابوعبدالله الشیعی بذر دعوت اسماعیلی را در میان قبایل کتامه (در شمال آفریقا) پراکند. وی عبید الله المهدی را که در سجلماسه محبوس بود، آزاد کرد و بر تخت دعوت اسماعیلیان نشاند. عبیدالله پس از استقرار در قیروان، مدعی خلافت و امامت اسلام شد. نام دعوت اسماعیلیان به دلیل انتساب به حضرت فاطمه ( س )، دخت گرامی پیامبر اسلام ( ص ) ،« فاطمی » خوانده شد. این دعوت، به سرعت در سراسر شمال آفریقا، یمن، بحرین، شام، فلسطین، و ایران انتشار یافت .
نسب فاطمیان
مؤسس فرقه فاطمیه، فردى است به نام عبید الله المهدى (متوفاى 322 ه) که حکومت فاطمیان را تأسیس کرد.اکنون این سؤال مطرح مىشود که چرا آنان را فاطمیان نامیدهاند؟ زیرا این اصطلاح بیانگر آن است که آنان منسوب به فاطمه زهرا علیها السلام هستند.در این باره دیدگاههاى مختلفى ابراز شده است:
برخى با قاطعیت نسبت به آنان را به فاطمه زهرا علیها السلام انکار کردهاند، از آن جمله دخویه است.وى در کتاب خود به نام «یادى از قرامطه بحرین و فاطمیان» دلایل بسیارى بر این نظریه آورده است، یکى از آن دلایل این است که خلفاى عباسى بغداد و اموى قرطبه در دو نوبت، یک بار در سال 402 و بار دیگر در سال 444، نسب این سلسله را به فاطمیان انکار کردند، و از طرف دیگر در کتابهاى مقدس در روز صریحا آمده که عبد الله بن میمون جد خلفاى فاطمى بوده است. (1)
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
موضوع:تشیع در نه فرقه ومبارزه با بیداری اسلامی
فهرست
مقدمه………………………………….....…………………….3
پیچیدگی های علمی- بساطت علمی……………..…………………4
پیچیدگی و سخت گیری مذهبی……………………...…………….6
فرقه ای نگاه کردن……………………………….....……………8
عدم تعادل………………………………………...……………10
عدم درک شرایط زمانی ومکانی………………………...………….11
اوصاف مومنین در کلام امیر المومنین………………….....………..13
مبارزه با بیداری اسلام....................................................................................30
تشیع آیین نه فرقه
امام جعفر صادق(ع)فرمود:
مقدمه
سابقه شیعه شناسی به معنای علمی و جدی آن در دوره اخیر، به تلاشهای علامه فقید مرحوم حاج آقا بزرگ تهرانی بر میگردد که آثار و احوال علمای شیعه را از لابه لای گرد و غبار کتابخانهها با جستجو و تتبع در کتابخانههای عمومی و شخصی بلاد مختلف بیشتر در بعد کتابشناسی معرفی کرد. الذریعه یک قدم عالمانه بسیار اساسی و مهم بود. یک بار مرور کردن الذریعه، انسان را با مجموعه تشیع و تنوع فکری آن در دوران مختلف تاریخی بسیار آشنا می کند. طبقات اعلام الشیعه او هم از زاویه دیگر چهره مخفی بسیاری از علمای شیعه را آشکار کرد .
مرحوم سید محسن امین با تألیف اعیان الشیعه و پسرش مرحوم سید حسن با دایرة المعارف شیعه قدم های بسیار اساسی و خوبی برداشتند. در شکل محدودتر، تأسیس الشیعه اثر مرحوم سید حسن صدر کاری ارزشمند است.
الغدیر علامه امینی به عنوان یک تتبع گسترده برای شناساندن تاریخ تشیع، منهای بحثهایی که درباره امامت و سایر مباحث دارد بسیار مهم است. حقیقت این است که تاکنون مانند این آثار بزرگ دیگر تألیف نشد و مقدار زیادی کار معطل مانده هست. البته تب و تاب سالهای اول انقلاب هم مانع از این بود که کار به شکل علمی پیش برود. حوزه قم هم چنین طاقتی در این قبیل مباحث نداشت. آگاهیم که سنت علمی نجف در مقایسه با قم، به مراتب قویتر بود. حتی سنت علمی شیعه در لبنان، در آن شرایط به لحاظ سابقه از قم قوی تر بود.
بسیاری از شخصیت های نجف و لبنان با محافل فکری جدید مصر، کشورهای عربی و حوزه نجفیک نوع تقابل و داد و ستد علمی داشتند.
در سالهای اخیر کارهای کوچک و مقالات متعدد برای روشن کردن گوشه ها و زوایای تاریخ و عقاید شیعه و سوابق و پیشینه آن، تألیف شده است، اما در حدّ آن آثار بزرگ، متأسفانه کار قابل اعتنایی نداریم.
نکاتی که خواهد آمد، بیشتر مربوط به «موانع و دشواریهای موجود در سر راه گسترش تشیع آن هم بر اساس تجربه تاریخی و نیز برخی گشت و گذارها در بلاد اسلامی است. ما می توانیم یک بار گذشته خود را مرور کنیم و از لحاظ تاریخی ببینیم در چه شهرها و مناطق توفیق داشته ایم و عوامل آن چه بوده است. یک بار نیز می توانیم در زمان خودمان جوامع شیعی را در کشورهای مختلف عربی و غیر عربی بررسی کنیم و ببینیم که جوامع شیعی با چه مشکلاتی روبه رو هستند؛ فهم آنها از تشیع چه اندازه است؛ نسخه-ای از تشیع که در آن جا حکومت می کند و عالمان آن منطقه مروج آن نسخه هستند چه تفاوتی با نسخه تشیع در قم و نجف دارد و برای رسیدن به یک گفتمان مشترک و فراهم کردن زمینه های گسترش تشیع چه راهکارهایی وجود دارد. مهم بیان گوشه ای از دشواریهاست و این که چرا با آن هم نقطه قوت نمی توانیم به طور جدی از پوسته خود درآییم و گستره بیشتری را زیر نفوذ فکری معارف اهل بیت (ع) درآوریم.
الف: پیچیدگی علمی – بساطت علمی
این نکته را با این پرسش مطرح می کنیم که چرا اسلام در جامعه ایرانی به سرعت منتشر شد و آیین زرتشتی از میان رفت؟ اهمیت این پرسش با توجه به این نکته روشن میشود که معمولا در تاریخ ادیان و تاریخ تمدن، سختترین پیچهای تاریخ را تغییر آیین و مذهب می دانند؛ یعنی ممکن است مردم حکومت را از دست بدهند و بسیاری از چیزها را کنار بگذارند اما دین، آیینها و باورها وسنتهایشان را نگه میدارند.
چطور شد که اسلام در جامعه ایران به سرعت منتشر شد؟ نه فقط در ایران و بین زرتشتیها، حتی بسیاری از مسیحیها در غرب دنیای اسلام، در مناطق تحت سلطه روم شرقی و بسیاری از بت پرستها در نقاط مختلف، اسلام را راحت قبول کردند. یک بحث، مسأل حقانیت اسلام، خدایی بودن آن و تقدیرات الهی و چیزهایی نظیر آن است؛ ولی در قرآن، از پیغمبرانی سخن به میان میآید که تا آخر عمرشان، آیینشان از محدوده محل سکونت شان هم فراتر نرفت، درست به خاطر این که شرایط سیاسی و اجتماعی اهمیت خاص خود را در تبلیغ یک آیین دارد، همچنین نوع مبلغانی که اطراف