لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 26
معنی لغوی فرهنگ :
فرهنگ، مرکب از 2 کلمه فر به عنوان پیشوند و هنگ به معنی کشید.ن است در زبان لاتین این کلمه با کلمات ادوکا () و ادور () که به معنی کشیدن و تعلیم و تربیت است مطابقت میکند. در زبان فارسی، فرهنگ دارای معانی مختلفی همچون ادب، تربیت، دانش، مجموعه آداب و رسوم، مجموعه علوم و معارف و هنرهای یک قوم است. چنانچه پیش از این بیان شد، اجماعی بر سر ارائه تعریفی واحد در مورد فرهنگ صورت نگرفته است و ارائه بیش از 400 تعریف درباره این واژه خود گواهی بر این مدعاست. با وجود این ما در اینجا به برخی از این تعاریف که نسبت به تعاریف دیگر دقیقتر به نظر میرسند، اشاره میکنیم.1- برخی فرهنگ را به عنوان مجموعه ارزشهای مادی و معنوی جامعه بشری تعریف کردهاند که در جریان فعالیت اجتماعی تاریخی به وجود آمده است. از سوی دیگر گستره فرهنگ شامل فعالیت خلاق آدمیان در خلق و انتقال این است.2- برخی فرهنگ را دارای 2 جنبه عینی و ذهنی دانستهاند. به عبارت دیگر از نگاه آنان، مجموعه عناصر عینی و ذهنی که در نهادهای اجتماعی جریان یافته و از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد، میراث فرهنگی ( ) یا همان فرهنگ () نامیده میشود.3- در نگاه برخی متفکران، دایره تعریف فرهنگ بسیار گسترده است و شامل هنرها، صنایع و حتی تکنیکها نیز میشود. چنان که تایلر فرهنگ را چنین تعریف میکند: «مجموعه پیچیدهای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، تکنیکها، اخلاق، قوانین، سنن و بالاخره تمام عادات، رفتار و ضوابطی است که انسان به عنوان عضو یک جامعه آن را از جامعه خود فرا میگیرد.» این تعریف تشابه بسیاری با تعریف کلاین برگ، روانشناس اجتماعی معروف دارد که فرهنگ را مجموعهای از تواناییها و عادتها میداند که آدمی به عنوان یک عضو جامعه آن را کسب میکند. 4- در کنفرانس جهانی سیاستهای فرهنگی (مکزیکوسیتی 1982) فرهنگ اینگونه تعریف شده است: «مجموعه ویژگیهای مادی و معنوی و فکری و احساسی متمایزی که مختص یک جامعه یا گروه اجتماعی باشد.» (www.jamejamonline.ir)
طبقه بندی تعاریف فرهنگ
بطور کلی میتوان دیدگاهای مختلف درباره فرهنگ را به 5 دیدگاه تقسیم کرد .
1_ دیدگاه مارکسیستی یا دیدگاه تضادگرایان :
این دیدگاه ، فرهنگ را روبنای میداند که بر اساس اقتصاد بنا شده و روابط اقتصادی، تعیین کننده نوع فرهنگ میباشد. پس برای برنامهریزی فرهنگی بایستی رویکردی به برنامهریزی اقتصادی داشت و کاری به روبنا یعنی خود فرهنگ نداشته باشیم. این دیدگاه از رنگ و بوی انسانی تهی میباشد و سبب میشود که برای فرهنگ برنامهریزی مکانکی انجام گیرد. تجسم وجودی این چنین برنامهریزی در شوروی سابق تحقق یافت و سبب شد که انحطاط فرهنگی و عدم تراکم فکری و فرهنگی درسطح خود فرهنگ بوجود آید .
ازطرف دیگر مارکسیستها و تضادگرایان به فرهنگ موجود در سطح یک جامعه رجوع و سعی میکنند همان فرهنگ عامه را مورد ستایش قرار دهند و این عامگرایی فرهنگی سبب رکود فرهنگی در سطح جامعه خواهد شد .
این امر در آثار ادبی مارکسیتهایی که در جهان سوم وجود داشتند کاملاٌ واضح بود . این نوع تعریف نهایتاٌ به سقوط و رکود فرهنگی منجر خواهد شد. از این رو نمیتوان فرهنگ را براساس اقتصاد تعریف و یا برنامهریزی فرهنگی را بر اساس اقتصاد بنا کرد و روح اقتصاد نبایستی بر فرهنگ مسلط شود. چرا که خود فرهنگ یک واقعیت مستقل میباشد که بایست همانطور در نظر گرفته شود و آنگاه تأثیر و تأثر آن را با دیگر عوامل دید.
2_ دیدگاه تکاملگرایان :
این دیدگاه که از قرن نوزدهم بوجود آمد، هنوز قوت خویش را در تحلیل مسائل علوم اجتماعی چه جامعهشناسی و چه مردم شناسی داراست. این دیدگاه همه چیز را در حال حرکت و تحول میبیند و گاهی این تحول را در جهت کامل شدن میداند که این کامل شدن بر حسب ارزشها معنا میشود و از این جاست که برچسب ارزشگرایی به این تئوری خورده میشود. این دیدگاه از تاریخ نیز درتحلیل مسائل اجتماعی بهرهمند میشود و سعی میکند واقعیتهای اجتماعی را در طی یک فرآیند تاریخی مطالعه کند و آنگاه به یک حکم کلی و قوانین اجتماعی برسد .
این دیدگاه نیز درباره فرهنگ به تعاریفی پرداخته است که اساس را بر میراث تاریخی فرهنگ گذاشته و به تحلیل میپردازد .
ساپیر یکی از اندیشمندان این دیدگاه است که در تعریفی آورده :
فرهنگ یعنی مجموعه مرتبطی از کردارها و باورها که از راه جامعه به ارث رسیده و بافت زندگی مارا تعیین میکند .