لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ا بوریحان محمد بن احمد بیرونی تولد : 12 ذالحجهُ 362 هجری کاث ، خوارزم ( شهر کارا ـ کلپاکسکایا کنونی وا قع در ا زبکستان ) وفا ت : 4 رجب 440 هجری غزنه ( غزنه کنونی در ا فغا نستان )
ابو ریحان بیرونی در خوارزم ،منطقه ای که در مجاورت دریا ی آرال قرار دارد و امروزه همه آن را به نام کارا کلپاکسکایا می شناسند ، به دنیا آمد . کاث و جورجانیه دو شهر بزرگ این منطقه به شمار می رفتند . بیرونی در نزدیکی کاث به دنیا آمد و نام شهری که در آن متولد شد را به افتخار او ، بیرونی نام نهادند .او در هر دو شهر کاث و جورجانیه زندگی کرد و پرورش یافت ومطالعه و تحصیل علم را درحالی که خیلی جوان بود تحت نظر ریاضی دان و ستاره شناس مشهوری به نام ابو نصر منصور آغاز نمود .بی تردید بیرونی از سن 17 سالگی به انجام فعالیتهای علمی مهم و ویژه ای پرداخت .وی در سال 379 با مشاهده بیشترین ارتفاع خورشید ،عرض جغرافیایی شهر کاث را محاسبه کرد . فعالیتهای دیگری که بیرونی به عنوان یک مرد جوان و کم تجربه انجام داد ،بیشتر نظری بود .قبل از سال 384 ( وقتی که22ساله بود) چندین اثرکوتاه ازخود برجای گذاشت .یکی ازآثارموجوداوتحت عنوان" نقشه کشی"( Cartography ) اثری است که در آن به بررسی نقشه های جغرافیایی پرداخته است .در این اثر , او علاوه بر این که نقشه نیم کره را روی صفحه سطح ترسیم کرده است ،نشان داده که تا سن 22 سالگی بسیار مطالعه داشته ,چرا که او مجموعه کاملی از نقشه هایی که دیگران رسم کرده اند را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و موارد مربوط به آنها را دراین رساله مورد بحث قرار داده است . زندگی نسبتا ْ آرام بیرونی تا این مرحله ، پایان غیرمنتظره ای به همراه داشت . در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پنجم در عالم اسلام شورش عظیمی بر پا شد و در منطقه ای که بیرونی در آن زندگی می کرد ،جنگ های داخلی در حال وقوع بود .در این زمان خوارزم بخشی از فرمانروایی سامانیان و بخارا مرکز آن به شمار می رفت .حکومت زیار با پایتختش در گرگان در کنار دریای خزر از دیگر حکومت های این منطقه بود .از طرف غرب ،خاندان آل بویه بر سراسر ناحیه بین دریای خزر و خلیج فارس و همچنین بین ا لنهرین حکومت می کرد .سلسله پادشاهی دیگری که به سرعت طلوع کرد ، سلسله غزنویان بود که پایتختشان را شهر غزنه در افغانستان اختیار کردند .این حکومت نقش مهمی را در زندگی بیرونی ایفا کرد . بنو عراق از جمله فرمانروایان منطقه خوارزم بود و ابو نصر منصور ـ استاد بیرونی ـ یکی از امیران آن خاندان به شمار می رفت . در سال 384 حکومت بنو عراق با یک قیام سرنگون شد . بیرونی به هنگام شروع جنگ داخلی از آن منطقه گریخت اما اینکه برای ستاد بیرونی ـ ابو نصر منصور ـ چه اتفاقی افتاد ، معلوم نیست . بعد ها ، بیرونی در مورد این وقایع نوشت : بعد از اینکه چند سال در آن منطقه به سختی زندگی کردم ،با اجازه حاکم وقت به زادگاه خودبازگشتم اما مرا وادار به انجام امور مادی و دنیوی کردند که موجب حسادت ورزیدن ابلهان گردید اما خردمندان از این امر متاسف شدند . دقیقا معلوم نیست که بیرونی به هنگام گریختن از خوارزم به کجا رفت . او باید به شهر ری رفته باشد و بدون تردید مدتی را در شهر ری زندگی کرده است . بر اساس نوشته هایش ،او هیچ پشتیبانی نداشت و با فقر و تنگدستی در شهر ری زندگی می کرد . خجندی ستاره شناسی بود که با دستگاه بسیار بزرگی کار می کرد او خودش این دستگاه را ساخته و آن را روی کوهی بالا تر از شهر ری قرار داده بود تا بدینوسیله عبور نصف النهاری خورشید را نزدیک انقلابین مشاهده کند . او در روزهای4 و 5 جمادی الاول سال 384 انقلاب تابستانی را مشاهده کرد و در روزهای 8 و 9 ذیقعده سال 384 شاهد انقلاب زمستانی بود و بدین ترتیب او توانست مایل بودن دایرهْ البروج و همچنین عرض جغرافیایی شهر ری را محاسبه کند اما هیچ یک از این دو محاسبه دقیق نبود . خجندی در مورد مشاهداتش و همچنین دستگاه ذات السُدس ( sextantدستگاه سنجش ارتفاع خورشید و ستارگان ) با بیرونی به بحث و بررسی می پرداخته . پس از آن بیرونی در مورد مشاهدات خجندی در کتاب " تحدید النهایات الاماکن " Tahdid)) خود گزارشی نوشت و ادعا کرد که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
ا بوریحان محمد بن احمد بیرونی تولد : 12 ذالحجهُ 362 هجری کاث ، خوارزم ( شهر کارا ـ کلپاکسکایا کنونی وا قع در ا زبکستان ) وفا ت : 4 رجب 440 هجری غزنه ( غزنه کنونی در ا فغا نستان )
ابو ریحان بیرونی در خوارزم ،منطقه ای که در مجاورت دریا ی آرال قرار دارد و امروزه همه آن را به نام کارا کلپاکسکایا می شناسند ، به دنیا آمد . کاث و جورجانیه دو شهر بزرگ این منطقه به شمار می رفتند . بیرونی در نزدیکی کاث به دنیا آمد و نام شهری که در آن متولد شد را به افتخار او ، بیرونی نام نهادند .او در هر دو شهر کاث و جورجانیه زندگی کرد و پرورش یافت ومطالعه و تحصیل علم را درحالی که خیلی جوان بود تحت نظر ریاضی دان و ستاره شناس مشهوری به نام ابو نصر منصور آغاز نمود .بی تردید بیرونی از سن 17 سالگی به انجام فعالیتهای علمی مهم و ویژه ای پرداخت .وی در سال 379 با مشاهده بیشترین ارتفاع خورشید ،عرض جغرافیایی شهر کاث را محاسبه کرد . فعالیتهای دیگری که بیرونی به عنوان یک مرد جوان و کم تجربه انجام داد ،بیشتر نظری بود .قبل از سال 384 ( وقتی که22ساله بود) چندین اثرکوتاه ازخود برجای گذاشت .یکی ازآثارموجوداوتحت عنوان" نقشه کشی"( Cartography ) اثری است که در آن به بررسی نقشه های جغرافیایی پرداخته است .در این اثر , او علاوه بر این که نقشه نیم کره را روی صفحه سطح ترسیم کرده است ،نشان داده که تا سن 22 سالگی بسیار مطالعه داشته ,چرا که او مجموعه کاملی از نقشه هایی که دیگران رسم کرده اند را مورد مطالعه و بررسی قرار داده و موارد مربوط به آنها را دراین رساله مورد بحث قرار داده است . زندگی نسبتا ْ آرام بیرونی تا این مرحله ، پایان غیرمنتظره ای به همراه داشت . در اواخر قرن چهاردهم و اوایل قرن پنجم در عالم اسلام شورش عظیمی بر پا شد و در منطقه ای که بیرونی در آن زندگی می کرد ،جنگ های داخلی در حال وقوع بود .در این زمان خوارزم بخشی از فرمانروایی سامانیان و بخارا مرکز آن به شمار می رفت .حکومت زیار با پایتختش در گرگان در کنار دریای خزر از دیگر حکومت های این منطقه بود .از طرف غرب ،خاندان آل بویه بر سراسر ناحیه بین دریای خزر و خلیج فارس و همچنین بین ا لنهرین حکومت می کرد .سلسله پادشاهی دیگری که به سرعت طلوع کرد ، سلسله غزنویان بود که پایتختشان را شهر غزنه در افغانستان اختیار کردند .این حکومت نقش مهمی را در زندگی بیرونی ایفا کرد . بنو عراق از جمله فرمانروایان منطقه خوارزم بود و ابو نصر منصور ـ استاد بیرونی ـ یکی از امیران آن خاندان به شمار می رفت . در سال 384 حکومت بنو عراق با یک قیام سرنگون شد . بیرونی به هنگام شروع جنگ داخلی از آن منطقه گریخت اما اینکه برای ستاد بیرونی ـ ابو نصر منصور ـ چه اتفاقی افتاد ، معلوم نیست . بعد ها ، بیرونی در مورد این وقایع نوشت : بعد از اینکه چند سال در آن منطقه به سختی زندگی کردم ،با اجازه حاکم وقت به زادگاه خودبازگشتم اما مرا وادار به انجام امور مادی و دنیوی کردند که موجب حسادت ورزیدن ابلهان گردید اما خردمندان از این امر متاسف شدند . دقیقا معلوم نیست که بیرونی به هنگام گریختن از خوارزم به کجا رفت . او باید به شهر ری رفته باشد و بدون تردید مدتی را در شهر ری زندگی کرده است . بر اساس نوشته هایش ،او هیچ پشتیبانی نداشت و با فقر و تنگدستی در شهر ری زندگی می کرد . خجندی ستاره شناسی بود که با دستگاه بسیار بزرگی کار می کرد او خودش این دستگاه را ساخته و آن را روی کوهی بالا تر از شهر ری قرار داده بود تا بدینوسیله عبور نصف النهاری خورشید را نزدیک انقلابین مشاهده کند . او در روزهای4 و 5 جمادی الاول سال 384 انقلاب تابستانی را مشاهده کرد و در روزهای 8 و 9 ذیقعده سال 384 شاهد انقلاب زمستانی بود و بدین ترتیب او توانست مایل بودن دایرهْ البروج و همچنین عرض جغرافیایی شهر ری را محاسبه کند اما هیچ یک از این دو محاسبه دقیق نبود . خجندی در مورد مشاهداتش و همچنین دستگاه ذات السُدس ( sextantدستگاه سنجش ارتفاع خورشید و ستارگان ) با بیرونی به بحث و بررسی می پرداخته . پس از آن بیرونی در مورد مشاهدات خجندی در کتاب " تحدید النهایات الاماکن " Tahdid)) خود گزارشی نوشت و ادعا کرد که
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
آقا محمد خان قاجار
آقا محمد خان قاجار بسیار سنگدل و بیرحم و کینهتوز و انتقامجو بود و برای رسیدن به مقام سلطنت از هیچ عمل پست و شرم آ وری استنکاف نکرد از جمله رفتار ظالمانه و شنیع وی با لطفعلیخان زند و قتل و یا کور کردن برادرانش که به قساوت و سنگدلی این خواجه قاجاری صحّه میگذارد.
آقا محمد خان پس از وفات وکیلالرعایا – که در دربار وی بین شاهزادگان و فرمانروایان زندی آشوب و اغتشاش ایجاد شده بود – فرصت را مغتنم شمرد واز شیراز فرار کرد و به استراباد رفت و به امید جمعآوری لشکر بین قاجارهای آشاق باش و متحدانش (ترکمنها) رفت. هدف خواجه قاجار متحد کردن دو ایل آشاق باش و یوقاری باش قاجار و نیز ترکمنهای یموت و گوگلان بود که در اختلاف دائمی به سر میبردند و با ایجاد اتحاد بین آنها زمینه قیام و شورش بر علیه زندیان ایجاد کرد تا در آینده با کمک لشکریان قاجاری و ترکمنهای گوگلان و یموت زمام امور ایران را در دست گرفت. ایران در آن زمان به علت اختلاف بین شاهزادگان زندی و دیگر حکام ولایات دستخوش آشوب و هرج و مرج شده بود و این آشوب تمامیت ارضی ایران را به خطر میانداخت زیرا باز هم مثل دوران اواخر صفوی ایران از طرف همسایگان شمالی و شرقی و غربی در امنیت کامل نبود و در معرض تهدید دشمنان قرار گرفته و در همین ایام بود که آقا محمد خان قاجار – که مردی مستعد و لایق جهت حفظ ایران از تعرضات همسایگان بود – با اقتدار کامل به کمک نیروی قاجار و ترکمنهای یموت و گوگلان ظهور کرد. و اگر بیرحمی و سنگدلی خواجه قاجار را در نظر نگیریم او را مردی خواهیم یافت که با اقتدار کامل و با درایت و تفکر شگفتانگیز توانست در مقابل تهدیدات همسایگان ایران. تمامیت ارضی کشور را حفظ نماید و شاید اگر آقا محمدخان و لشکریان ترکمنش نبودند امروز ایرانی باقی نمیماند و در بین عثمانی و روس و افغانها تقسیم میشد و در نهایت بدست روس و انگلیس میافتاد.در حفظ تمامیت ارضی ایران و پیروزیهای آقا محمد خان ترکمنها نقش عمدهای ایفا نمودند و خواجه قاجار توانست به کمک نیروهای ترکمن بر بسیاری از دشمنان فائق آید. اما بعد از رسیدن به سلطنت ازنیروهای ترکمن کاسته شد. زیرا آقا محمد خان در صدد قلع و قمع آنها برآمد و از اینرو قلمرو شمالی حکومت قاجار در نواحی گرگان (گنبد کاووس فعلی) به حالت تزلزل افتاد و بعد از وی جانشینان آقا محمد خان نیز سیاست خصمانهای با ترکمنها در پیش گرفتند و شاید این بزرگترین اشتباه قاجارها بود که لشکریان لایق ترکمن را از خود دور ساختند و بدینوسیله حکومت خود را ضعیف نمودند و حتی نتوانستند رد مقابل تعرضات روس و عثمانی دوام بیاورند و در آخرالامر بر اثر حملات پیدر پی روس و تهدیدات انگلیس قسمتهای مختلف ایران را تجزیه نمودند. آنها اگر مانند گذشته از لشکریان ترکمن استفاده مینمودند و در صدد جلب آنها برمیآمدند میتوانستند در بسیاری از مواقع بر دشمنان فائق آیند. چنانچه در دورة ناصرالدینشاه ترکمنها به تنهایی توانستند نیروهای روسی را در آشوراده تارو مار نمایند . در حالیکه حکومت قاجار از عهدة آن نمیتوانست برآید.
ولی براستی که آقا محمد خان بسیاری از پیروزیهای خود را با تکیه بر نیروهای ترکمن کسب نمود. چنانکه میدانیم اقا محمد خان بعد از فرار از شیراز یکراست به طرف استراباد و ترکمنها آمد و از آنها نیروی قدرتمندی را تشکیل داد. گلی مینویسد: «آقا محمد خان پسر محمد حسن خان که در دربار کریم خان به عنوان گروگان زندگی میکرد همین که کریم خان درگذشت به بهانه شکار از قلعه خارج شد و به استراباد آمد. اولین اقدام او متحد کردن دو قبیله «یوخاری باش» و «اشاق باش» و سپس متحد شدن با ایل ترکمن و آوردن آنها به قشون خود بود. در این ایام لطفعلی خان زند آخرین بازمانده زند آنچنان درگیر مسائل داخلی بود که بناگاه با قدرت محمد خان روبرو میشود» . در نبرد بین خواجه قاجار با لطفعلی خان زند نیز ترکمنهای بسیاری شرکت داشتند و نیروهای عمدة خان قاجار را تشکیل میدادند. گلی به نقل از وامبری مینویسد: «در محاصره بم و فرمانشیر که توسط قدرت آقا محمد خان انجام گرفت لطف علی خان زند مقاومت عجیبی کرد ولی مردم از ترس آقا محمد خان که کرمان را به شهر کوران بدل ساخته بو قلعه را گشودند و ترکمنها مانند مور و ملخ به داخل شهر ریختند و همین ترکمنها بودند که شاهزاده دلیر زند را دستگیر کرده تاج سلطنت به آقا محمدخان سپردند» .
بدین ترتیب ترکمنها با دستگیری لطفعلی خان زند و پیروز کردن آقا محمد خان صفحهای جدید بر سرنوشت ایران باز نمودند که به نفع خاندان قاجار رقم میزد و اگر این نیروها نبود براستی که آقامحمدخان نمیتوانست به چنین پیروزیهایی دست یابد.
بر این اساس آقا محمد خان قاجار پس از پیروزی، اراضی حاصلخیز دشت گرگان را در اختیار ترکمنها گذاشت تا در آنجا به امر زراعت بپردازند واین بخشش به پاس زحمات آنها در جهت رسیدن خواجه قاجاری به حکومت ایران بود. «و ترکمنها در اوائل سلطنت وی نقش عمدهای در امور حکومتی از قبیل داروغهگی استراباد ]ایفا نمودند[ و حتی برای سران ایل ترکمن مستمری تعیین میشد. ولی در ادوار بعدی حکام محلی رابطه بین ترکمنها و جکومت مرکزی را بهم میزنند و از آنها مالیات زیاد طلب میکنند و ترکمنها به آنها باج نداده و بر فرمانهای آنها عمل نمیکنند» . و این دشمنی را حکام محلی با رساندن اخبار دروغ به حکومت قاجار - مبنی بر اغتشاش و ناامنی در منطقه و شورش ترکمنها - ایجاد مینمودند. و آقا محمد خان نیز بعد از تثبیت قدرت بوسیلة ترکمنها، آنها را تنها گذاشت و ناجوانمردانه به قلع و قمع ترکمنها پرداخت و سلاطین بعدی نیز با روش خصمانه با آنها رفتار کردند. بطوری که ترکمنها از قاجاریان بیزار شدند و تا آخر حکومت قاجار حتی اگر کوچکترین قیام برعلیه آن حکومت شکل میگرفت ترکمنها در آن شرکت میجستند و بطور کلی وضعیت ترکمنها باز هم در دوران حکومت آقا محمد خان و اوایل حکومت فتحعلیشاه نسبت به دورههای بعدی بهتر بوده است. وامبری مینویسد «اگر شمشیر ترکمنها نبود آغا محمد خان هرگز موفق نمیشد. ]حکومت[ خاندان خود را برقرار کند. چادرنشینان ]ترکمن[ این مطلب را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
مقدمه :
اندیشه درطبیعت پهناور و گشودن گنجینه های راز جهان هرگز پایان نمی پذیرد. همچنان تفکر در زندگانی و شخصیت بی نظیری چون محمد (ص) نیزبا همه ی تکرار وتعمق هرگز پایان نمی گیرد.
زیرا موجودی که خلاصه ی دسترنج چرخ و فلک و قله ی نورانی حیات بشری است با طبیعت زنده و جاوید همدوش و هماهنگ است ودست فرسودگی و ابتذال به دامانش راه نمی یابد.
هر چه تاریخ جهان ورق می خورد و بر آن قطره می افزاید, فصل طلوع اسلام دیباچه ی پیروزی های بشری برجسته تر و نورانی تر جلوه می کند.
وقتی شرح تحلیلی زندگی محمد (ص) مورد دقت قرار می گیرد گذشت ها , رافت ها , شجاعت ها و انصاف و ایثار و عدالت و... (8) دروجود این بزرگوار موج میزند.
ایشان همان کسی هستند که امام باقر (ع) درموردشان می فرمایند :
در رسول اکرم (ص) سه چیز بود که در هیچکس جز او نبود ,
سایه نداشت (زیرا نور او را تحت الشعاع خورشید نمی گشت).
گواهی ده که عا لم را خدایی است نه برجا و نه حاجتمندی جایی است
خدایی که آدمی را سروری داد مرا برآدمی پیغمبری داد (نظامی)
رهبران و پیامبران اسلام درهمه ی زمینه های زندگی ,راهنمایی های لازم را بیان کردند تا
هر عضو جامعه ی اسلامی ازهر جهت فردی و اجتماعی کامل باشند .(9)
اما یکی از اهداف مقدس پیامبر درجهت تکامل انسان این بود که فاصله ها را کم کنند و افراد
بشر را تحت لوای انسانیت و پرهیزگاری گرد آورند وملاک فضیلت و شخصیت را فضایل
اخلا قی و سجا یای انسانی معرفی نمایند .
بنابراین می بایست هر چه زودتر رسوم زشت کهن عرب (دختران اشراف نباید با طبقه ی
تهیدست ازدواج کنند )رابکوبد .(6)
به همین دلیل هم پیامبر (ص)خود در طی عمر شریفشان دست به ازدواج هایی زدند تا به
دیگران بفهمانند که اعتقادات غلط و پوچ را باید کنار گذاشت..
البته هریک از ازدواج های پیامبر اهداف والایی داشت که بیان آنرا در این مقاله معذوریم
وتنها به ذکر همسران و شخصیت آنان می پردازیم .
در این مبحث نمایی کلی از اخلاق پیامر (ص) وهمسرانش را – که سرمش اعلا و با لا ترین
اسوه و نمونه ی برجسته ی اخلاق الهی است و برای تکمیل اخلاق مبعوث شد –(9) تصویر
می کنیم تا با الهام گیری از سیره ی والا ی او زندگی خدا پسندانه و محمدی داشته باشیم .و به
گونه ای سخن بگوییم که آن حضرت سخن میگفت ,آنجایی غضب کنیم که آن عزیز خشمگین
می شذ وجایی عفو کنیم که آن جنا ب بخشید .(11
همسران پیامبر:
محمد (ص) پیامبر اسلام نه زن داشتند و این نه زن را بعد از وفات خدیجه تزویج نمودند
زیرا تا روزی که خدیجه حیات داشت ,پیغمبر اسلام زن دیگری انتخاب ننمودند .
البته ازدواج پیامبر با همسرانش به خصوص با خدیجه یک امر خدایی بود زیرا پیامبر بی سر-
پرست بود وخداوند امر ازدواج او و خدیجه رافراهم کرد تا به او سرپناه دهد .
درحدیث قدسی می خوانیم:
(آیا خداوند تو را یتیم نیافت ولی به تو سرپناه داد.خداوند تو را بی سرپرست یافت و یک
سرپرست به تو عطا کرد و خداوند تو را فقیر دید ولی تو را غنی کرد).1
اما اسامی دیگرزنان پیامبربعد از همسری حضرت خدیجه از این قرار است :
ام سلمه دختر ابی امیه
سوده دختر زمعه
عایشه دختر ابوبکر
ام حبیبه دختر ابوسفیان
(حفصه دختر عمربن الخطاب)2
صفیه دختر حی بن اخطب خیبری
میمونه دختر حجش اسدی
جویریه دختر حدث مصطلق
که البته هر یک به دلایل خاصی به همسری پیامبر درآمدند .
نویسنده گان سیره می گویند پیامبر فردی به نام (ریحانه)3 را برای خویش برگزید واو در
نزد پیامبر بود وتا زمان وفات پیامبر در خانه ی آ ن حضرت خدمت می کرد برخی می گویند
پیامبر به وی پیشنهاد نمود که با وی ازدواج کند و اورا به زنان خویش بپیوندد ولی او
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 16
لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله والیوم الاخر وذکر اله کثیراً
براستی که پیامبر(ص) برای شما الگو و اسوه نیکویی است در تمامی کارها برای آنکس که به پاداش خدا و روز قیامت امید وار باشد و بسیار به به یاد خدا باشد. احزاب20
محمد رسول الله
مقدمه:
از روزگاریکه ابرهای تراکم جهل و نادانی سراسر عالم بشریت را تیره و تار ساخته بود زشتخویی و فساد همه جا رواج داشت. شرکت و بت پرستی جایگزین یکتا پرستی و توحید گشته بود. مزدک ها ومانی ها بنام مذهب و آئین بر عقول و افکار مردم حکومت می کردند. هرزگی و گناه در هر جای جهان افتخار شمرده می شد، خونریزی و ستم امری عادی بود. بشریت در پرتگاه نیستی قرار گرفته و آخرین دوران انحطاط خود را می پیمود، زنها از مزایای زندگی محروم و با آنها معامله برده وحیوان می شد و بهمراه شوهران مرده خود با آتش می سوختند .
در سرزمینی دور از مدنیت و در میان دره ای خشک و بی حاصل طفلی یتیم که از رعایت پدر و محبت مادر محروم و از تعلیم بی بهره بود پرورش یافت. دوران طفولیت وی به گوسفند چرانی گذشت.فقیر بود اما امین و درستکار و روح او از زشتی ها برکنار ماند.
در سن چهل سالگی بر ضد بت پرستی و بیداد گری قد برافراشت و مردم عرب را که دایم با یکدیگر در جدال و ستیز بودند به یگانگی فرا خواند و فرمود: از بتان چشم پوشیده و خدا را عبادت کنند. نابخردان همواره با او در ستیز بودند ولی او ایمانی تزلزل ناپذیر داشت.
به نیروی ایمان و پشتیبانی خدا توانست مردم را از بت پرستی نجات داده و به اسلام و خداپرستی فراخواند
و توانست به وضع نکبت بار دنیای آنروز خاتمه و به روزگار سیاه بشر پایان دهدو جهانیان را سروسامان بخشد و پرچم توحید با اشعار مقدس لا اله الا الله را در روی زمین به اهتراز در آورد.
در این جزوه به سجایای اخلاقی و صفات پسندیده آن بزرگ مرد خدا، که خداوند در وصفش فرمود« یا محمد لولاک لما خلقت الافلاک» ای محمد، اگر بخاطر تو نبود جهان را خلق نمی کردم. می پردازیم باشد که پیرو راه و روش مسلمانان وارسته قرارگیریم.
انشاء الله.
از آنجا که تمامی علماء و دانشمندان را اجماع بر آنست که اجداد پیامبر خدا پرست بوده اند و هیچگاه بت پرست نبوده اند و پیامبر بزرگ اسلام حضرت ختمی مرتبت محمدبن عبدالله(ص) نیز از این امر مستثنی نیست. جهت آشنایی خوانندگان محترم تعدادی از اجداد پیامبر و اسماء و القاب آنحضرت را بر می شماریم.
اجداد پیامبر:
اجداد پیامبر(ص) محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب من لوی بن غالب بن فهربن مالک بن المنضر بن کنانه بن خزیمه بن الیاس بن مضربن نزاربن سعدبن عدنان و...که بقیه را ذکر نکردیم
ولادت:
پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) در هفدهم ربیع الاول نزدیک طلوع آفتاب درسال عام الفیل در شهر مکه بدنیا آمد از اسماء و القاب آن حضرت می توان: محمد- مصطفی- احمد- قائم- ابوالقاسم-را نام برد.مادرش آمنه و پدرش عبدالله نام داشت در هنگام ولادت آنحضرت اتفاقات بسیار نادر و عجیب در جهان آنروز افتاد از جمله صبح روزی که حضرت محمد(ص) متولد شد تمامی بتها در هر جای دنیا که وجود داشت، به زمین افتاد. طاق کسری بلرزید و چهارده کنگره از کنگره های طاق کسری افتاد. دریاچه ساده که مورد پرستش مردم بود،خشک شد. و آتشکده فارس که هزاران سال بود خاموش نشده بود در آنشب خاموش شد.
وی را برای تربیت آنچنان که دربین عرب مرسوم بود به حلیمه سعدیه سپردند و حلیمه سعدیه مدت 5 سال آنحضرت را شیر داد و تربیت نمود..
دوران جوانی و ازدواج:
پیامبر(ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که از بانوان بزرگ و ثروتمند مکه بود ازدواج کرد و حضرت خدیجه نیز تمامی ثروت خود را در اختیار حضرت محمد(ص) نهاد تا در راه اسلام و پیشبرد اهداف آن خرج کند.
بعثت:
حضرت محمد (ص) که از کودکی عبارت و خلوت با خدا را دو ست داشت برای عبادت به غار حرا می رفت در یکی از همین روزها که مصادف با 27 رجب سال 6203 میلادی، در غار حرا برای عبادت رفته بود فرشته وحی حضرت جبرئیل بر او ظاهر شد و فرمود اقراء یعنی بخوان. پیامبر (ص) نظر به جبرئیل کرد در حالی که می لرزید گفت چه بخوانم در حالی من خواندن بلد نیستم و جبرئیل فرمود اقراأ بسم ربک الذی خلق- خلق الانسان من علق- اقراء وربک الاکرم- الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم و اولین آیات الهی و وحی الهی اینگونه بر پیامبر (ص) نازل شد. پیامبر(ص) در حالی که می لرزید به خانه برگشت. خدیجه از پیامبر(ص) پرسید یا محمد(ص) این چه نوری است که من با تو می بینم پیامبر(ص) فرمود نور نبوت است. و من به پیامبری برگزیده شدم . حضرت خدیجه گفت من سالهاست که می دانم تو پیامبر خدایی، و او اولین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد. و بدینگونه رسالت خطیر پیامبر(ص) آغاز شد. مدت سه سال دعوت پیامبر (ص) بصورت پنهانی و در بین نزدیکان خودش ( حضرت علی(ع)- حضرت خدیجه- زیدبن حارث) ارائه داشت تا اینکه فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل شد و آیه و أنذر عشیرتک الاقربین» نازل گشت. پیامبر (ص) مجلسی ترتیب داد و اقوام خویش را دعوت کرد و خواست که پس از صرف غذا سخن بگوید ولی ابی جهل مانع شد. پیامبر(ص) مجدداً مجلس دیگری ترتیب داد و پس از صرف غذا شروع به صحبت کرد و اقوام خویش را به اسلام دعوت کرد و پس از دعوت پیامبر(ص) ابوطالب عموی پیامبر(ص) شروع بصحبت کرد و ضمن تأیید سخنان پیامبر(ص) آمادگی خود را جهت پذیرش اسلام اعلام نمود ولی ابی لهب مخالفت نموده و دیگران را نیز تشویق به مخالفت کرد. چندی گذشت و پیامبر(ص) از طرف خدا مأموریت یافت که تمامی مردم را به دین اسلام دعوت کند لذا از کوه صفا بالا رفت و مردم و قبایل مختلف را نداداد وقتیهمه گردآمدند فرمود ای مردم اگر من بگویم سوارانی در این وادی خیال غارت اموال شما را دارند باور می کنید. همه به اتفاق گفتند بلی ای محمد زیرا تا کنون دروغی از تو نشنیده ایم. آنگاه فرمود( فانی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید) براستیکه من شما را از کیفر زشتکاریهایتان بعذابی سخت بیم می دهیم دست از بت پرستی بردارید و خدای حقیقی را پرستش کنید ای فرزندان عبدالمطلب ای فرزندان عبدمناف ای فرزند مخزوم... و تمامی قبایل را نام برد و فرمود خدا به من فرمان داده تا خویشاوندان