انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

انواع فایل

دانلود فایل ، خرید جزوه، تحقیق،

مقاله ابو نصر محمد بن طرخان

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

ابو نصر محمد بن طرخان‌ بن اوزلغ‌ فارابی، در وسیج نزدیک فاراب در ماوراء‌النهر، به سال 259ق/872م ، بنابراین، حدود یک سال پیش از مرگ کندی در بغداد، به دنیا آمد. فارابی، از خانواده‌ای سرشناس بود و پدر او، دربار سامانیان، از فرماندهان لشکر بوده است، اما همچون سلف خود، کندی ـ که فارابی را از سرمشق او تبعیت کرده بود ـ شرح حال او چندان معلوم نیست. فارابی، در جوانی به بغداد رفت و نخستین معلم او، در این شهر، یوحنابن حیلان بود. آنگاه، او منطق، نحو، فلسفه، موسیقی، ریاضیات و علوم را فرا گرفت. از آثار او چنان بر می‌آید که زبانهای ترکی و فارسی را می‌فهمیده است( برابر افسانه‌ها، او، افزون بر عربی، با هفتاد زبان دیگر نیز آشنا بوده است). با گذشت زمان، فارابی، چنان استادی به دست آورد که (پس از ارسطو، معلم اول) معلم ثانی خوانده شد و نخستین فیلسوف بزرگ مسلمانان به شمار آمد. از شواهد چنان بر می‌آید که برابر نظریه رایج در ایران، این فیلسوف بزرگ شیعه بوده است. در واقع فارابی، در سال330ق/941م، بغداد را بسوی حلب ترک گفته و در کنف حمایت سلسله شیعی حمدانیان قرار گرفت و سیف الدوله حمدانی به او ارج بسیار نهاد. این حمایت شیعی ویژه را نباید تصادفی دانست. این حمایت، زمانی معنا پیدا می‌کند که در حکمت نبوی مبتنی بر تعلیمات امامان شیعی مشترک است. او پس از اقامت در حلب، مسافرت‌هایی کرد و تا قاهره رفت و آنگاه، در دمشق، به سال 339ق/ 950م در هشتاد سالگی روی در نقاب خاک کشید.

این فیلسوف بزرگ، اندیشمندی عمیقا دینی و اهل عرفان بود، او، در نهایت سادگی زندگی می‌کرد و لباس صوفیان بر تن داشت. فارابی که طبیعتی اساسا متامل داشت، از امور دنیوی اعراض می‌کرد، اما در عوض، سماع موسیقی را بسیار دوست می‌داشت و خود، نوازنده‌ای چیره دست بود. از او، کتاب الموسیقی الکبیر باقی مانده که شاهدی بر تضلع وی در ریاضیات است و نیز، بدون تردید، مهمترین شرح نظریه موسیقی، در سده‌های میانه به شمار می‌رود. این فیلسوفان موسیقیدان، به سبب خوش‌بینی سطحی، به جمع میان افلاطون و ارسطو (ی اثولوجیا) نمی‌پرداخت، همچنانکه او، به جمع میان فلسفه و دیانت نبوی نیز اعتقاد داشت. به نظر می‌رسد که احساس ژرف معلم ثانی از این اندیشه ناشی بود که حکمت نزد کلدانیان در بین‌النهرین ظاهر شد و از آنجا به مصر و آنگاه به یونان انتقال یافت و در یونان مکتوب شد و وظیفه او این است که این حکمت را به کانون اصلی خود بازگرداند.

آثار پر شمار او که شرحهایی بر اثر ارسطو ـ مانند منطبق، طبیعیات، آثار العلویة، مابعد الطبیعه و اخلاق نیکو ما‌خسی ـ را شامل می‌شده، اینک از میان رفته است. اینجا، می‌توان به ذکر برخی از آثار عمده او بسنده کرد (ر.ک. کتابشناسی): رساله الجمع بین رأیی‌ الحکیمین، کتاب فی اغراض ارسطو طالیس‌، تلحیض برخی محاورات افلاطون، رساله فیما‌ ینبغی‌ ان یقدم‌ قبل تعلم الفلسفة‌، مقدمه‌ای بر فلسفه‌ ارسطو، احصاء العلوم که تاثیری ژرف بر نظریه طبقه‌بندی علوم در فلسفه مدرسی در مغرب زمین داشته است. رساله فی‌العقل و المعقول که ذکر آن خواهد آمد و فصوص الحکم که در مشرق زمین، به تفصیل، مورد مطالعه قرار گرفته است. بالاخره، مجموعه رساله‌هایی که به رساله‌های مربوط به «فلسفه سیاسی» فارابی مشهور‌ند مانند آراء اهل المدنیة‌ الفاضلة‌، السیاسة‌ المدنیة‌، تحصیل السعادة و تلخیص نوامیس افلاطون.

هیچ دلیل قانع کننده‌ای برای تردید در صحت انتساب رساله فصوص الحکم وجود ندارد. اشتباه مجموعه‌ای که سابق براین در قاهره چاپ شد و بخشی از این رساله را به عنوانی دیگر به نام ابن سینا منتشر کرد، مبتنی بر چاپی انتقادی نیست. پل کراوس، براین بود که فارابی،در واقع، موضعی ضد عرفانی داشت، سبک و مضمون فصوص با دیگر آثار هماهنگ نبود و نظریه نبوت او صرفا «سیاسی» بود. باری، می‌توان ملاحظه کرد که مجموعه‌ اصطلاحات تصوف، به تقریب، در همه‌جای آثار فارابی پراکنده است، که در نوشته‌ای غیر از فصوص، فقره‌ای وجود دارد که پژواکی از گزارش معروف خلسه افلوطین در کتاب اثلوجیا (اغلب به خود می‌آیم ....) در آن دیده می‌شود، که نظریه اشراقی فارابی، عنصر عرفانی مسلمی را شامل می‌شود، البته به شرطی که بپذیریم که عرفان، به ضرورت، مستلزم اتحاد عقل انسانی با عقل فعال نیست، زیرا اتصال نیز تجربه‌ای عرفانی است. ابن‌سینا و سهروردی، با فارابی، در رد اتحاد توافق دارند، زیرا اتحاد، نتایجی پر تضاد به دنبال دارد. همین طور، می‌توان ملاحظه کرد که درک پیوند میان «عرفان» فارابی و مجموعه نظریات وی مشکل نیست: میان آن دو، نه ناهمخوانی وجود دارد و نه فاصله. اگر در فصوص اصطلاحاتی نشات گرفته از مکتب اسماعیلی به چشم می‌خورد (اصطلاحاتی که مشترک میان همه عرفان‌هاست)، این مطلب، بی‌آنکه تردیدی در صحت انتساب آن ایجاد کند، مبین یکی سرچشمه‌های الهام اوست، سرچشمه‌ای که میان حکمت او، درباره نبوت و پیامبر‌شناسی شیعی هماهنگی ایجاد می‌کند. بالاخره، اغراق آمیز خواهد بود که نظریه مدینه فاضله او را به معنای جدید کلمه، «سیاسی» بدانیم. این نظریه، با آنچه ما «برنامه سیاسی» می‌نامیم نسبتی ندارد. در این باره، با مجموعه شرح حالی که آقای ابراهیم مد‌کور، سابقا از نظریه فلسفی فارابی به دست داده است، موافقت داریم.

اینجا، تنها می‌توان سه نکته از این نظریه فلسفی را برجسته کرد. نخست اینکه نظریه، تمایز منطقی و فلسفی میان ماهیت و وجود را در موجودات مخلوق به او مدیون هستیم. وجود، قوام دهنده ماهیت نیست. بلکه محمول و عارض بر آن است. گفته‌اند این نظر در تاریخ فلسفه، آغاز دوره جدیدی بوده است. ابن‌سینا، سهروردی و فیلسوفان دیگری، قائل به اصالت ماهیت بوده‌اند. با ملاصدرا شیرازی، در سده یازدهم ق/هفدهم م وضعیت به طور کلی دگرگون شد. ملاصدرا به اصالت وجود قائل شد و از حکمت اشراق، روایتی اصالت وجودی عرضه کرد. این موضع گیری، درباره وجود، از تمایز میان وجود واجب و وجود ممکن ناشی می‌شود که قائم به ذات نیست، زیرا وجود و عدم آن، مساوی نیست، بلکه به این دلیل، وجود آن، وجوب پیدا می‌کند که به توسط غیر، یعنی وجود واجب وضع شده است. این نظریه که نزد ابن‌سینا اهمیتی ویژه پیدا خواهد کرد، ابتدا، به صورتی مجمل توسط فارابی بیان شد.

4. اهمیت ملاحظه را درباره نظریه ویژه دیگری که نظریه عقل و صدور عقل است، می‌توان تکرار کرد، نظریه‌ای که نزد فارابی، قاعده الواحد لا یصدر عنه الا الواحد بر آن ناظر است ( خواجه نصیر الدین طوسی، درباره این قاعده، با الهام از فیضان انوار سهروردی، بی‌آنکه اشاره‌ای به آن کرده باشد، تردید خواهد کرد). صدور عقل اول، از سبب اول و تامل سه گانه آن عقل که در هر یک از مراتب عقول تکرار می‌شود، هر بار، عقل، نفس و فلک جدیدی را تا عقل دهم را ایجاد می‌کند. این تطور کیهانی را بعد‌ها ابن‌سینا، توضیح و بسط خواهد داد. نخستین ماهیات الهی یا افلاک الهی نزد ارسطو، در اندیشه فارابی به «عقول مفارق» تبدیل می‌شوند. آیا ابن‌سینا بود که نخستین بار، آنها را «فرشته» نام‌گذاری کرد و بدگمانی غزالی را بر انگیخت، زیرا تصور قرآنی فرشته را در آن نمی‌دید؟ آیا این صور ملکی خلاق، با توحید تعارض دارند. تردیدی نیست که اینجا، منظور، ظاهر توحید است که بر احکام شرعی مبتنی است. برعکس، اندیشمندان باطنی و عرفانی، به طور خستگی ناپذیری، نشان داده‌اند که توحید در صورت ظاهری آن، در بت پرستی فلسفی سقوط می‌کند که ادعای فرار از آن را دارد. فارابی، معاصر نخستین اندیشمندان اسماعیلی بود. نظریه عقول دهگانه او، اگر با نظریه باطنی اسماعیلی مقایسه شود، وجهی نو در آن مشاهده خواهد شد. با تحلیل اجمالی مراتب عالم [عقول] دهگانه، در سنت اسماعیلیان فاطمی، گفتیم که آن، از طرح فیلسوفان قائل به صدور از این حیث که مبدع را همچون فوق وجود، ورای وجود و لاوجود، وضع می‌کند و صدور با عقل اول آغاز می‌شود، تفاوت دارد. افزون بر این، تکوین عالم، در اندیشه اسماعیلی، دارای عنصری دراماتیکی است که در طرح فارابی و ابن سینا وجود ندارد.

با این همه، صورت دهمین فرشته (آدم سماوی) در اندیشه اسماعیلی، به طور کامل، با عقل دهم که اینجا، نزد فیلسوفان ما، عقل فعال نامیده می‌شود، مطابقت دارد. این مطابقت، سر انجام، نقش عقل و فعال را در پیامبری‌شناسی فارابی، به ما بهتر می‌فهماند، زیرا فارابی، در نظریه عقل و حکیم ـ پیامبر خود، از حد «فیلسوفان یونانی مآب» فراتر می‌رود. مقایسه‌ای را که در فارابی طرح کرده بود، بسیار مورد توجه قرار گرفت و همگان آن را بازگو کردند: «نسبت عقل فعال به عقل بالقوه، مانند نسبت خورشید به چشم است که در آن بینایی تا زمانی که در ظلمت قرار دارد، بالقوه وجود دارد، اما آنگاه که نور به چشم برسد، بینایی بالفعل می‌گردد». این عقل که در سلسله مراتب وجودات، نزدیکترین وجود معنوی ورای انسان و عالم انسانی است، همیشه، بالفعل است. این عقل، واهب الصور نامیده شده است، زیرا صور، مواد را به آنها و معرفت این صور را به عقل انسانی بالقوه اضافه می‌کند.

این عقل انسانی، به عقل علمی و نظری تقسیم می‌شود. عقل نظری، دارای سه مرتبه است: عقل بالقوه، عقل بالفعل و عقل مستفاد. اینجا نیز امری نو، در معرفت شناسی فارابی ظاهر می‌شود. عقل مستفاد را به رغم عنوان آن را نمی‌توان با Nous epiktetos اسکندر افرو‌دیسی خلط کرد، زیرا نزد اسکندر افرودیسی، حالتی میان عقل بالقوه و بالفعل است. در نظر فارابی، عقل مستفاد، عالیترین حالت عقل انسانی است، حالتی که در آن، عقل انسانی می‌تواند بدون وساطت حواس، صوری را که عقل فعال به آن اضافه می‌کند، به شهود و اشراق دریابد. باری، مفهوم عقل فعال و عقل مستفاد، نزد فارابی، مبین نظری متفاوت با نظر ارسطویی صرف است، یعنی تأثیر کتاب اثولوجیا که از طریق آن عناصر نوافلاطونی رسوخ کرد.

در مورد نکته سومی نیز این فیلسوف یونانی مآب، از مکتب ارسطویی صرف متفاوت به نظر می‌رسد: نظریه نبوت او که عالیترین بحث آثار اوست. نظریه مدینه فاضله فارابی، نظر به منشا افلاطونی آن، تاثیری یونانی در خود دارد، اما پاسخگوی الهامات فلسفی و عرفانی یک فیلسوف اسلامی است. از این نظریه، اغلب، به عنوان «سیاست» فارابی سخن گفته می‌شود. در واقع، فارابی به هیچ وجه فردی نبود که امروز ما «اهل عمل» می‌نامیم. او هرگز با مسائل سیاسی از نزدیک آشنایی نداشت. «سیاست» او، بر مجموعه روان شناسی و جهان‌شناسی او مبتنی است و از آن، قابل تفکیک نیست. به همین دلیل، مفهوم «مدینه فاضله» او، همه ارض مسکون را شامل می‌شود. مدینه فاضله، برنامه سیاسی «امروزی» نیست. فلسفه سیاسی او را نمی‌توان به عبارتی بهتر، فلسفه نبوت نامید.

اگر شخصیت اساسی فلسفه نبوت، یعنی رئیس مدینه فاضله، پیامبر یا امام و نیز سرانجام نظریه در عالم دیگر، مبین الهام عرفانی فارابی است، می‌توان گامی فراتر گذاشت. نظریه نبوت فارابی، مبین برخی رگه‌های اساسی مشترک با فلسفه نبوت بدر تشیع است متاسفانه، نمی‌توان این بحث و نتایج آن را اینجا بسط داد. دلایلی که او، در اثبات ضرورت وجود پیامبران می‌آورد، خطوطی که با آن وجود درونی پیامبر، [یعنی] امام را تعریف می‌کند، با دلایل و خطوطی مطابقت دارد که چنانچه دیدیم، پیامبر‌شناسی شیعی بر مبنای تعلیمات امامان معصوم بنا کرده است. پیامبر واضع شریعت، در زمان حیات خود، امام نیز هست. پس از پیامبر، دایره امامت (یا دایره ولایت، یعنی، در دوره اسلامی، نام نبوتی که شریعتی نمی‌آورد) آغاز می‌شود. باری اگر حکیم – نبی در اندیشه فارابی نوامیسی را برقرار می‌کند، این، به معنای شریعت، در اصطلاح کلامی دقیق آن نیست. در این صورت، پیوند این دو پیامبر‌شناسی،  این فکر را که حکیم افلاطونی، حکیم حاکم مدینة فاضله را به امام تبدیل می‌کند، به صورتی نو ظاهر می‌سازد.

از سوی دیگر، دیدم که پیامبر‌شناسی شیعی، در نوعی معرفت‌شناسی، به اوج خود رسید که میان علم پیامبر و امام قائل به تمیز بود. به همان‌سان، نزد فارابی، امام ـ پیامبر، رئیس مدینه فاضله، باید به مرتبه والایی از سعادت انسانی رسیده باشد که همان اتصال با عقل فعال است. در واقع، هرگونه الهام و وحی نبوی، از این اتصال ناشی می‌شود. چنانکه اشاره شد، منظور از وحدت با عقل فعال، اتحاد نیست، بلکه اتصال است. اینک، باید خاطرنشان کرد که بر خلاف حکیم افلاطونی که باید از نظاره معقولات، برای تدبیر امور سیاسی، به عالم محسوسات بازگردد، حکیم فارابی باید به وجودات معنوی دیگر بپیوندد و وظیفه اصلی او این است که اهل مدینه را بسوی این غایت هدایت کند، زیرا سعادت مطلق، از این پیوند ناشی می‌شود. مدینه فاضله فارابی، همان

«مدینه ابرار در آخر الزمان» است. این مدینه، در معاد‌شناسی شیعی، با وضعیتی مطابقت دارد که در زمان ظهور امام غایب تحقق پیدا خواهد کرد که مقدمه رستاخیز خواهد بود. آیا در این صورت، به «سیاست» فارابی، همان معنایی را می‌توان داد که امروزه به این کلمه می‌دهیم؟

در عوض، درست خواهد بود که بگوییم «شهریاری» که فارابی، همه فضایل انسانی و فلسفی را به او اعطا کرده، همان «افلاطونی که قبای محمد پیامبر را برتن کرده است». یا درستتر خواهد بود که به فارابی بگوییم اتصال به عقل فعال می‌تواند با عقل امکان پذیر باشد، این، همان مورد فیلسوف است، زیرا این اتصال، منشا همه معرفت‌های فلسفی است.این اتصال، با خیال خلاق نیز امکان‌پذیر است و در این صورت، اتصال منشا همه این وحی‌ها، الهامات و رویاهای نبوی خواهد بود. بالاتر اشاره کردیم که چگونه حکمت نبوی شیعی با اعتبار بخشیدن به معرفت خیالی و عالمی که بوسیله خیال درک می‌شود، نظریه کاملی، در باب خیال ایجاد کرد. جالب توجه است که نظریه خیال، نزد فارابی نیز دارای اهمیت است. اگر به آثار ملاصدرا شیرازی برگردیم که تعلیمات امامان را توضیح می‌دهد، دیگر نمی‌توان گفت که نظریه نبوت فارابی، تنها در فلسفه مدرسی یهودی (ابن میمون) به جد گرفته شد، زیرا این نظریه، به‌طور مبسوطی، در حکمت نبوی شیعی بارور شد.      

معرفت شناسی ناشی ارز حکمت نبوی شیعی  با توجه به مراتب مشاهده، یا استماع ملک در خواب، بیداری یا در حالتی میان این دو تاسیس شده است. در نظر فارابی، حکیم از طریق تامل نظری، به عقل فعال اتصال پیدا می‌کند و نبی از طریق خیال و همین خیال، منشأ نبوت و وحی نبوی است.این دریافت ممکن نیست، مگر اینکه  جبرائیل، فرشته محمدی یا روح القدس، با عقل فعال یکی شمرده شود. چنانکه پیش از این اشاره شد، این وحدت، به هیچ وجه، به معنای عقلانی کردن روح القدس نیست، بلکه عکس آن درست است. وحدت فرشته معرفت و ملک وحی از الزامات حکمت نبوی است و نظریه فارابی در این راستا قرار دارد. به همین دلیل، بیان اینکه فارابی، برای وحی شالوده‌ای فلسفی ایجاد کرده، رضایت بخش نخواهد بود، همچنانکه درست نخواهد بود که بگوییم او، فیلسوف را برتر از پیامبر می‌دانسته است. این شیوه بیان، حاکی از بی‌توجهی به واقعیت حکمت نبوی است. فیلسوف و پیامبر، با عقل فعال ـ روح القدس اتصال پیدا می‌کنند. مورد فارابی، به بهترین وجهی‌، مبین وضعیتی است که اینجا به آن اشاره شد. شاید میان اسلام تشریعی و فلسفه، تضادی غیر قابل حل وجود دارد. رابطه بنیادین، رابطه میان اسلام باطنی (به معنای وسیع واژه یونانی ta eso ) و اسلام ظاهری و قشری است. با توجه به قبول یا رد اسلام باطنی است که تقدیر و نقش فلسفه، در اسلام رقم زده می‌شود.



خرید و دانلود مقاله ابو نصر محمد بن طرخان


محمد رسول خدا

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 16

 

لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوالله والیوم الاخر وذکر اله کثیراً

براستی که پیامبر(ص) برای شما الگو و اسوه نیکویی است در تمامی کارها برای آنکس که به پاداش خدا و روز قیامت امید وار باشد و بسیار به به یاد خدا باشد. احزاب20

محمد رسول الله

مقدمه:

از روزگاریکه ابرهای تراکم جهل و نادانی سراسر عالم بشریت را تیره و تار ساخته بود زشتخویی و فساد همه جا رواج داشت. شرکت و بت پرستی جایگزین یکتا پرستی و توحید گشته بود. مزدک ها ومانی ها بنام مذهب و آئین بر عقول و افکار مردم حکومت می کردند. هرزگی و گناه در هر جای جهان افتخار شمرده می شد، خونریزی و ستم امری عادی بود. بشریت در پرتگاه نیستی قرار گرفته و آخرین دوران انحطاط خود را می پیمود، زنها از مزایای زندگی محروم و با آنها معامله برده وحیوان می شد و بهمراه شوهران مرده خود با آتش می سوختند .

در سرزمینی دور از مدنیت و در میان دره ای خشک و بی حاصل طفلی یتیم که از رعایت پدر و محبت مادر محروم و از تعلیم بی بهره بود پرورش یافت. دوران طفولیت وی به گوسفند چرانی گذشت.فقیر بود اما امین و درستکار و روح او از زشتی ها برکنار ماند.

در سن چهل سالگی بر ضد بت پرستی و بیداد گری قد برافراشت و مردم عرب را که دایم با یکدیگر در جدال و ستیز بودند به یگانگی فرا خواند و فرمود: از بتان چشم پوشیده و خدا را عبادت کنند. نابخردان همواره با او در ستیز بودند ولی او ایمانی تزلزل ناپذیر داشت.

به نیروی ایمان و پشتیبانی خدا توانست مردم را از بت پرستی نجات داده و به اسلام و خداپرستی فراخواند

و توانست به وضع نکبت بار دنیای آنروز خاتمه و به روزگار سیاه بشر پایان دهدو جهانیان را سروسامان بخشد و پرچم توحید با اشعار مقدس لا اله الا الله را در روی زمین به اهتراز در آورد.

در این جزوه به سجایای اخلاقی و صفات پسندیده آن بزرگ مرد خدا، که خداوند در وصفش فرمود« یا محمد لولاک لما خلقت الافلاک» ای محمد، اگر بخاطر تو نبود جهان را خلق نمی کردم. می پردازیم باشد که پیرو راه و روش مسلمانان وارسته قرارگیریم.

انشاء الله.

از آنجا که تمامی علماء و دانشمندان را اجماع بر آنست که اجداد پیامبر خدا پرست بوده اند و هیچگاه بت پرست نبوده اند و پیامبر بزرگ اسلام حضرت ختمی مرتبت محمدبن عبدالله(ص) نیز از این امر مستثنی نیست. جهت آشنایی خوانندگان محترم تعدادی از اجداد پیامبر و اسماء و القاب آنحضرت را بر می شماریم.

اجداد پیامبر:

اجداد پیامبر(ص) محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف بن قصی بن کلاب بن مره بن کعب من لوی بن غالب بن فهربن مالک بن المنضر بن کنانه بن خزیمه بن الیاس بن مضربن نزاربن سعدبن عدنان و...که بقیه را ذکر نکردیم

ولادت:

پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) در هفدهم ربیع الاول نزدیک طلوع آفتاب درسال عام الفیل در شهر مکه بدنیا آمد از اسماء و القاب آن حضرت می توان: محمد- مصطفی- احمد- قائم- ابوالقاسم-را نام برد.مادرش آمنه و پدرش عبدالله نام داشت در هنگام ولادت آنحضرت اتفاقات بسیار نادر و عجیب در جهان آنروز افتاد از جمله صبح روزی که حضرت محمد(ص) متولد شد تمامی بتها در هر جای دنیا که وجود داشت، به زمین افتاد. طاق کسری بلرزید و چهارده کنگره از کنگره های طاق کسری افتاد. دریاچه ساده که مورد پرستش مردم بود،خشک شد. و آتشکده فارس که هزاران سال بود خاموش نشده بود در آنشب خاموش شد.

وی را برای تربیت آنچنان که دربین عرب مرسوم بود به حلیمه سعدیه سپردند و حلیمه سعدیه مدت 5 سال آنحضرت را شیر داد و تربیت نمود..

دوران جوانی و ازدواج:

پیامبر(ص) در سن 25 سالگی با حضرت خدیجه که از بانوان بزرگ و ثروتمند مکه بود ازدواج کرد و حضرت خدیجه نیز تمامی ثروت خود را در اختیار حضرت محمد(ص) نهاد تا در راه اسلام و پیشبرد اهداف آن خرج کند.

بعثت:

حضرت محمد (ص) که از کودکی عبارت و خلوت با خدا را دو ست داشت برای عبادت به غار حرا می رفت در یکی از همین روزها که مصادف با 27 رجب سال 6203 میلادی، در غار حرا برای عبادت رفته بود فرشته وحی حضرت جبرئیل بر او ظاهر شد و فرمود اقراء یعنی بخوان. پیامبر (ص) نظر به جبرئیل کرد در حالی که می لرزید گفت چه بخوانم در حالی من خواندن بلد نیستم و جبرئیل فرمود اقراأ بسم ربک الذی خلق- خلق الانسان من علق- اقراء وربک الاکرم- الذی علم بالقلم علم الانسان ما لم یعلم و اولین آیات الهی و وحی الهی اینگونه بر پیامبر (ص) نازل شد. پیامبر(ص) در حالی که می لرزید به خانه برگشت. خدیجه از پیامبر(ص) پرسید یا محمد(ص) این چه نوری است که من با تو می بینم پیامبر(ص) فرمود نور نبوت است. و من به پیامبری برگزیده شدم . حضرت خدیجه گفت من سالهاست که می دانم تو پیامبر خدایی، و او اولین کسی بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد. و بدینگونه رسالت خطیر پیامبر(ص) آغاز شد. مدت سه سال دعوت پیامبر (ص) بصورت پنهانی و در بین نزدیکان خودش ( حضرت علی(ع)- حضرت خدیجه- زیدبن حارث) ارائه داشت تا اینکه فرشته وحی بر پیامبر(ص) نازل شد و آیه و أنذر عشیرتک الاقربین» نازل گشت. پیامبر (ص) مجلسی ترتیب داد و اقوام خویش را دعوت کرد و خواست که پس از صرف غذا سخن بگوید ولی ابی جهل مانع شد. پیامبر(ص) مجدداً مجلس دیگری ترتیب داد و پس از صرف غذا شروع به صحبت کرد و اقوام خویش را به اسلام دعوت کرد و پس از دعوت پیامبر(ص) ابوطالب عموی پیامبر(ص) شروع بصحبت کرد و ضمن تأیید سخنان پیامبر(ص) آمادگی خود را جهت پذیرش اسلام اعلام نمود ولی ابی لهب مخالفت نموده و دیگران را نیز تشویق به مخالفت کرد. چندی گذشت و پیامبر(ص) از طرف خدا مأموریت یافت که تمامی مردم را به دین اسلام دعوت کند لذا از کوه صفا بالا رفت و مردم و قبایل مختلف را نداداد وقتیهمه گردآمدند فرمود ای مردم اگر من بگویم سوارانی در این وادی خیال غارت اموال شما را دارند باور می کنید. همه به اتفاق گفتند بلی ای محمد زیرا تا کنون دروغی از تو نشنیده ایم. آنگاه فرمود( فانی نذیر لکم بین یدی عذاب شدید) براستیکه من شما را از کیفر زشتکاریهایتان بعذابی سخت بیم می دهیم دست از بت پرستی بردارید و خدای حقیقی را پرستش کنید ای فرزندان عبدالمطلب ای فرزندان عبدمناف ای فرزند مخزوم... و تمامی قبایل را نام برد و فرمود خدا به من فرمان داده تا خویشاوندان



خرید و دانلود  محمد رسول خدا


محمد (ص) 2

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 10

 

مقدمه :

اندیشه درطبیعت پهناور و گشودن گنجینه های راز جهان هرگز پایان نمی پذیرد. همچنان تفکر در زندگانی و شخصیت بی نظیری چون محمد (ص) نیزبا همه ی تکرار وتعمق هرگز پایان نمی گیرد.

زیرا موجودی که خلاصه ی دسترنج چرخ و فلک و قله ی نورانی حیات بشری است با طبیعت زنده و جاوید همدوش و هماهنگ است ودست فرسودگی و ابتذال به دامانش راه نمی یابد.

هر چه تاریخ جهان ورق می خورد و بر آن قطره می افزاید, فصل طلوع اسلام دیباچه ی پیروزی های بشری برجسته تر و نورانی تر جلوه می کند.

وقتی شرح تحلیلی زندگی محمد (ص) مورد دقت قرار می گیرد گذشت ها , رافت ها , شجاعت ها و انصاف و ایثار و عدالت و... (8) دروجود این بزرگوار موج میزند.

ایشان همان کسی هستند که امام باقر (ع) درموردشان می فرمایند :

در رسول اکرم (ص) سه چیز بود که در هیچکس جز او نبود ,

سایه نداشت (زیرا نور او را تحت الشعاع خورشید نمی گشت).

گواهی ده که عا لم را خدایی است نه برجا و نه حاجتمندی جایی است

خدایی که آدمی را سروری داد مرا برآدمی پیغمبری داد (نظامی)

رهبران و پیامبران اسلام درهمه ی زمینه های زندگی ,راهنمایی های لازم را بیان کردند تا

هر عضو جامعه ی اسلامی ازهر جهت فردی و اجتماعی کامل باشند .(9)

اما یکی از اهداف مقدس پیامبر درجهت تکامل انسان این بود که فاصله ها را کم کنند و افراد

بشر را تحت لوای انسانیت و پرهیزگاری گرد آورند وملاک فضیلت و شخصیت را فضایل

اخلا قی و سجا یای انسانی معرفی نمایند .

بنابراین می بایست هر چه زودتر رسوم زشت کهن عرب (دختران اشراف نباید با طبقه ی

تهیدست ازدواج کنند )رابکوبد .(6)

به همین دلیل هم پیامبر (ص)خود در طی عمر شریفشان دست به ازدواج هایی زدند تا به

دیگران بفهمانند که اعتقادات غلط و پوچ را باید کنار گذاشت..

البته هریک از ازدواج های پیامبر اهداف والایی داشت که بیان آنرا در این مقاله معذوریم

وتنها به ذکر همسران و شخصیت آنان می پردازیم .

در این مبحث نمایی کلی از اخلاق پیامر (ص) وهمسرانش را – که سرمش اعلا و با لا ترین

اسوه و نمونه ی برجسته ی اخلاق الهی است و برای تکمیل اخلاق مبعوث شد –(9) تصویر

می کنیم تا با الهام گیری از سیره ی والا ی او زندگی خدا پسندانه و محمدی داشته باشیم .و به

گونه ای سخن بگوییم که آن حضرت سخن میگفت ,آنجایی غضب کنیم که آن عزیز خشمگین

می شذ وجایی عفو کنیم که آن جنا ب بخشید .(11

همسران پیامبر:

محمد (ص) پیامبر اسلام نه زن داشتند و این نه زن را بعد از وفات خدیجه تزویج نمودند

زیرا تا روزی که خدیجه حیات داشت ,پیغمبر اسلام زن دیگری انتخاب ننمودند .

البته ازدواج پیامبر با همسرانش به خصوص با خدیجه یک امر خدایی بود زیرا پیامبر بی سر-

پرست بود وخداوند امر ازدواج او و خدیجه رافراهم کرد تا به او سرپناه دهد .

درحدیث قدسی می خوانیم:

(آیا خداوند تو را یتیم نیافت ولی به تو سرپناه داد.خداوند تو را بی سرپرست یافت و یک

سرپرست به تو عطا کرد و خداوند تو را فقیر دید ولی تو را غنی کرد).1

اما اسامی دیگرزنان پیامبربعد از همسری حضرت خدیجه از این قرار است :

ام سلمه دختر ابی امیه

سوده دختر زمعه

عایشه دختر ابوبکر

ام حبیبه دختر ابوسفیان

(حفصه دختر عمربن الخطاب)2

صفیه دختر حی بن اخطب خیبری

میمونه دختر حجش اسدی

جویریه دختر حدث مصطلق

که البته هر یک به دلایل خاصی به همسری پیامبر درآمدند .

نویسنده گان سیره می گویند پیامبر فردی به نام (ریحانه)3 را برای خویش برگزید واو در

نزد پیامبر بود وتا زمان وفات پیامبر در خانه ی آ ن حضرت خدمت می کرد برخی می گویند

پیامبر به وی پیشنهاد نمود که با وی ازدواج کند و اورا به زنان خویش بپیوندد ولی او



خرید و دانلود  محمد (ص) 2


امام محمد تقی

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 5

 

امام محمد تقی (ع)

گوشه‏اى از زندگانى امام محمد تقى (علیه السلام)

-- نهمین امام شیعیان، امام محمد تقى- علیه السلام- در تاریخ 19 ماه مبارک رمضان، و به روایتى، در 15 رمضان سال 195 هجرى در مدینه متولد شدند .

بعضى نیز ولادت آن حضرت را دهم ماه رجب دانسته‏اند .

این قول را دعاى شریفى که به حسب نقل از طرف امام زمان- علیه السلام- به ما رسیده است تأیید مى‏کند، چرا که در آن آمده است: اللهم إنى أسألک بالمولودین فى رجب محمد بن على الثانى و ابنه على بن محمد المنتجب: خداوندا! من به حق دو مولود ماه رجب، یعنى محمد بن على الباقر و فرزندش على بن محمد که برگزیده تو است از تو تقاضا مى‏کنم .

نام آن حضرت محمد، کنیه ایشان ابو جعفر و القابش تقى و جواد است .

مادر گرامى ایشان سبیکه نام داشت و امام رضا- علیه السلام- ایشان را خیزران مى‏نامید .

چون سه روز از میلاد آن حضرت گذشت، ایشان چشمهاى خود را گشودند و به راست و چپ نگاه کردند و سپس با گفتارى فصیح و شیوا فرمودند: أشهد أن لا إله إلا الله و أشهد أن محمدا رسول الله .

آن حضرت در سن 7 سالگى به مقام امامت رسیدند و این کوچکى سن سبب شد که حتى بعضى از شیعیان نیز در امامت ایشان شک کنند .

لذا در موسم حج، پس از شرفیابى به محضر ایشان و مشاهده معجزات، کمالات و علوم آن حضرت، به امامت ایشان اقرار نمودند .

زمانى که مأمون قصد داشت دخترش ام‏الفضل را به عقد امام نهم درآورد، اطرافیانش اظهار داشتند: او کودکى خردسال است و از جهت علم و کمال بى‏بهره، پس بهتر است کمى صبر کنى تا به کمال رسد، سپس دخترت را به عقد او درآورى .

مأمون که خود بهتر از هر کسى مقام و رتبه ایشان را مى‏دانست، مجلسى از بزرگان علماى عصر خود که در صدر آنان یحیى بن اکثم قرار داشت ترتیب داد تا با حضرت مناظره کنند .

یحیى بن اکثم پرسید: نظر شما در مورد کسى که در حال احرام، شکار کند چیست؟ امام جواد- علیه السلام- فرمود: آیا در حرم صید کرد یا در خارج از حرم؟ عالم بود یا جاهل؟ عمدا کشت یا سهوا؟ کشنده صید آزاد بود یا بنده؟ صغیر بود یا کبیر؟ اولین صید او بود یا چندمین‏بار؟ صید، پرنده بود یا غیر پرنده؟ کوچک بود یا بزرگ؟ آیا این فرد پشیمان است یا به عمل خود اصرار دارد؟ شب صید کرده است یا روز؟ احرام او احرام عمره بود یا احرام حج؟ یحیى بن اکثم که خود را در مقابل احتمالات متفاوتى دید که آمادگى آن را نداشت و حتى احتمال آن را نمى‏داد، درمانده شد و به لکنت زبان افتاد .

آنگاه مأمون، دختر خود را با امام تزویج کرد .

امام - علیه السلام- پس از مدتى اقامت در بغداد، براى انجام مراسم حج به مکه سفر کردند و تا زمان فوت مأمون، یعنى 17 رجب سال 218 هجرى قمرى در آنجا اقامت داشتند .

پس از مأمون، برادرش معتصم عباسى به خلافت رسید .

وى که از کثرت فضایل و شدت نفوذ امام جواد (ع) بیمناک بود، حضرت را به بغداد طلبید .

امام پیش از رفتن خود، فرزندشان حضرت على النقى، امام هادى- علیه السلام- را در حضور بزرگان شیعه و یاران مورد اطمینان خود به جانشینى برگزیده، پس از سپردن ودیعه‏هاى امامت به ایشان، به بغداد رفتند .

همسر آن حضرت که همواره مى‏دید امام جواد- علیه السلام- به مادر و سایر کنیزانشان بیش از او احترام مى‏گذارند از آن حضرت عصبانى بود و از این جهت، به تحریک عمویش معتصم، امام را با انگور مسموم کرد .

تاریخ شهادت آن حضرت را بعضى پنجم ذیحجه سال 219 ذکر نموده‏اند؛ ولى قول مشهور روز آخر ذى قعده سال 220 مى‏باشد و این در حالى بود که آن حضرت بیست پنچ ساله بود .

صلوات الله علیه و على آبائه الطاهرین .

قال امام محمد تقى علیه السلام

«تَوَسَّدِ الصَّبْرَ وَ أَعْتَنِقِ الْفَقْرَ وَ ارْفَضِ الشَّهَواتِ وَ خالِفِ الْهَوى وَ اعْلَمْ أَنَّکَ لَنْ تَخْلُوَ مِنْ عَیْنِ اللّهِ فَانْظُرْ کَیْفَ تَکُونُ »

(صبر را بالش کن، و فقر را در آغوش گیر، و شهوات را ترک کن، و با هواى نفس مخالفت کن و بدان که از دیده خدا پنهان نیستى، پس بنگر که چگونه اى)

امام جواد (ع) در حدیثى فرمودند:

« الثقة بالله ثمن لکل غال و سلم لکل عال: »

(اعتماد و وثوق بر خداوند تعالى بهاى هر شى‏ء گرانبها و نردبان رسیدن به هر بلندى است .)



خرید و دانلود  امام محمد تقی


امام محمد باقر علیه السلام

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 7

 

 

عنوان تحقیق :

عباسیان

معلم ارجمند :

گرد آورنده :

پاییز 1386

امام محمد باقر علیه السلام

حضرت باقر (علیه السلام)در سال ۵۷ هجری در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (علیه السلام)که در سال ۹۴ رخ داد، سی و نه سال داشت.

حضرت باقر (علیه السلام)در سال ۵۷ هجری در شهر «مدینه» چشم به جهان گشود. او هنگام وفات پدر خود امام زین العابدین (علیه السلام)که در سال ۹۴ رخ داد، سی و نه سال داشت. نام او «محمد» و کنیه‏اش «ابوجعفر» است و «باقر» و «باقر العلوم» لقب او می‏باشد.

مادر حضرت «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام)و از این جهت نخستین کسی بود که هم از نظر پدر و هم از نظر مادر فاطمی و علوی بوده است.

امام باقر در سال ۱۱۴ هجری در شهر مدینه درگذشت و در قبرستان معروف بقیع، کنار قبر پدر و جدش، به خاک سپده شد. دوران امامت آن حضرت هیجده سال بود.

● خلفای معاصر حضرت‏

▪ پیشوای پنجم در دوران امامت دوران خود با زمامداران و خلفای یاد شده در زیر معاصر بود:

۱) ولید بن عبدالملک (۸۶-۹۶)

۲) سلیمان بن عبدالملک (۹۶-۹۹)

۳) عمر بن عبدالعزیز (۹۹-۱۰۱)

۴) یزید بن عبدالملک (۱۰۱-۱۰۵)

۵) هشام بن عبدالملک (۱۰۵-۱۲۵)

این خلفا، به استثنای عمر بن عبدالعزیز- که شخصی نسبتا دادگر و نسبت به خاندان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)علاقه‏مند بود- همگی در ستمگری و استبداد و خودکامگی دست کمی از نیاکان خود نداشتند و مخصوصاً نسبت به پیشوای پنجم همواره سختگیری می‏کردند.

● پایه گذار نهضت بزرگ علمی

پیشوای پنجم طی مدت امامت خود، در همان شرائط نامساعد، به نشر و اشاعه حقایق و معارف الهی پرداخت و مشکلات علمی را تشریح نمود و جنبش علمی دامنه داری به وجود آورد که مقدمات تاسیس یک «دانشگاه بزرگ اسلامی» را که در دوران امامت فرزند گرامیش «امام صادق علیه السلام» به اوج عظمت رسید، پی ریزی کرد.

امام پنجم در علم، زهد، عظمت و فضیلت سرآمد همه بزرگان بنی هاشم بود و مقام بزرگ علمی و اخلاقی او مورد تصدیق دوست و دشمن بود. به قدری روایات و احادیث، در زمینه مسائل و احکام اسلامی، تفسیر، تاریخ اسلام، و انواع علوم، از ان حضرت به یادگار مانده است که تا آن روز از هیچ یک از فرزندان امام حسن و امام حسین (علیه السلام)به جا نمانده بود.(۱)

رجال و شخصیتهای بزرگ علمی آن روز، و نیز عده‏ای از یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)که هنوز درحال حیات بودند، از محضر آن حضرت استفاده می‏کردند.

«جابر بن یزید جعفی» و «کیسان سجستانی» (از تابعین) و فقهائی مانند: «ابن مبارک»، «زهری»، «اوزاعی»، «ابوحنیفه»، «مالک»، «شافعی»، «زیاد بن منذرنهدی» از آثار علمی او بهره‏مند شده سخنان آن حضرت را، بی واسطه و گاه با چند واسطه، نقل نموده‏اند.

کتب و مولفات دانشمندان و مورخان اهل تسنن مانند: طبری، بلاذری، سلامی، خطیب بغدادی، ابونعیم اصفهانی، و کتبی مانند: موطا مالک، سنن ابی داود، مسند ابی حنیفه، مسند مروزی، تفسیر نقاش، تفسیر زمخشری، و دهها نظیر اینها، که از مهمترین کتب جهان تسنن است، پر از سخنان پرمغز پیشوای پنجم است و همه جا جمله: «قال محمد بن علی» و یا «قال محمد الباقر» به چشم می‏خورد. (۲)

کتب شیعه نیز در زمینه‏های مختلف سرشار از سخنان و احادیث حضرت باقر (علیه السلام)است و هر کس کوچکترین آشنایی با این کتابها داشته باشد، این معنا را تصدیق می‏کند.

● امام باقر (علیه السلام)از نظر دانشمندان

آوازه علوم و دانشهای امام باقر ع چنان اقطار اسلامی را پر کرده بود که لقب «باقر العلوم» (گشاینده دریچه‏های دانش و شکافنده مشکلات علوم) به خود گرفته بود.

▪ «ابن حجر هیتمی» می‏نویسد:

محمد باقر به اندازه‏ای گنجهای پنهان معارف و دانشها را آشکار ساخته، حقایق احکام و حکمتها و لطایف دانشها را بیان نموده که جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست و از همینجاست که وی را شکافنده و جامع علوم، و برافرازنده پرچم دانش خوانده‏اند. (۳)

▪ «عبدالله بن عطأ» که یکی از شخصیتهای برجسته و دانشمندان بزرگ عصر امام بود، می‏گوید:

«من هرگز دانشمندان اسلام را در هیچ محفل و مجمعی به اندازه محفل محمد بن علی (علیه السلام)از نظر علمی حقیر و کوچک ندیدم. من «حکم بن عتیبه» را که در علم و فقه مشهور آفاق بود، دیدم که در



خرید و دانلود  امام محمد باقر علیه السلام