لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
بادگیر از مظاهر و سمبلهای تمدن ایرانی است دقیقا معلوم نیست اولین بادگیر در کدام شهر ایران ساخته شده ولی سفرنامه نویسان قرون وسطی بیشتر از بادگیرهای شهرهای کویری و گرم و خشک مانند یزدام بردهاند کاریز و بادگیر و خانههای گنبدی بدون تردید از نمادهای تمدن ایرانی است
اولین بادگیر ها در تاریخ جهان در منطقه یزد خودنمایی کردند.سیستم کاری بادگیرها بهاین نحو می باشد که هوای جاری بیرون از خانه را به داخل خود می کشند و با تشت های آبی که درون آنها تعویه شده ، هوا را خنک و سبک می کنندو به داخل خانه هدایت می کنند.بادگیر، یک روش ابداعی ایرانی برای ایجاد فضای خنک در داخل منازل گرم کویری است . این دستگاه تهویه مطبوع ، سالیان درازی از روزگاران دور ، فضای زندگی مردم ایران را قابل تحمل کرده است . بادگیرها معمولاً برجکهای کوچکی به صورت چهارضلعی یا چند ضلعیهای منتظمند که ساختار مثلث در آنها به هیچ وجه دیده نمیشود .
بادگیر وسیله تهویه مناسبی برای خانهها در قلب کویر محسوب میشود. به طوری که جریان هوای مطبوع را در اتاقها، تالار و زیرزمین ایجاد میکند.
در واقع شهرها و روستاهای کویری، با بادگیر نفس میکشند. به همین لحاظ است که در هر محل، جهت بادگیر را در سمتی میسازند که مناسبترین جریان هوای منطقه را جذب کند. به عنوام مثال در سراسر منطقه اردکان جهت بادگیر را رو به شمال است تا هوای شمال را به داخل خانه بکشاند. کار اصلی بادگیر در دو بخش خلاصه میشود؛ یکی آن که هوای دلپذیر و مطبوع را به قسمت زیر هدایت میکند به طوری که به محض این که به چشمههای بادگیر میوزد به دلیل وضعیت ویژه چشمههای بادگیر، باد با سرعت هر چه تمامتر به پایین کشیده میشود. کار دوم بادگیر این است که هوای گرم و آلوده را به بیرون میفرستد. یعنی در واقع کارمکش را انجام میدهد.
در مسیر بعضی بادگیرها که به سرداب راه پیدا میکند، طاقچه یا گنجهای در دل دیوار تعبیه میکنند و در چوبی بر آن میگذارند تا بتوانند باد را کنترل کنند. به این معنی در زمستان در گنجه را میبندند تا ارتباط فضای داخل و خارج اتاق بریده شود.
این گنجهها در اتاقها، کار یخچال امروزی را انجام میدهند. به طوری که گوشت و ماست و پنیر و غذای شب مانده را در گنجه میگذارند و در آن را میبندند تا آن مواد از هوای گرم فضای داخل و دسترسی حیوانات خانگی در امان باشد. در منطقهی «عقدا» به این گنجههای دیواری، «گمبیچه» میگویند.
از بادگیر علاوه بر تهویه هوا و موردی که گفته شد برای سرد نگهداشتن مواد غذایی به روش بهتری نیز استفاده میکنند. برای این منظور روی چوب میان قفسه بادگیر یک قرقره چوبیبند میکنند. سپس از میان قرقره ریسمانی میگذرانند که به پایین بادگیر میرسد. سر دیگر آن ریسمان را به شکل چهار رشته درمیآورند که به چهار گوشه تخته مشبکی به درازا و پهنای هفتاد سانتیمتر بسته میشود که این تخته را در اصطلاح «چوئوش» مینامند. سپس یک طناب را به میخ دیوار تالار میزنند و روی تخته مشبک، ماست، پنیر و غذاهایی که باقی میماند میگذارند. برای آن که تخته را به بالا و در معرض جریان هوا قرار بدهند، سر طناب را از میخ باز کرده و پایین میکشند تا سر دیگر آن با واسطه قرقرهای که به تخت مشبک متصل است بالا کشیده شود و تخت مشبک بالا رفته و در معرض هوای سرد قرار میگیرد.
بیشتر بادگیرها یک طبقه است. تنها چند بادگیر در سراسر یزد دیده شده که دو یا سه طبقه است. به عنوان مثال در منطقهی «عقدا» یک بادگیر دو طبقه در رباط معروف به «حاجی ابوالقاسم رشتی» مشاهده شد که معماران راجع به کیفیت بنای آن میگویند:
در گذشته بر اثر ناامنی در طبقه دوم آن آتش میافروختند تا رخنه ورود دشمن را به اطراف اطلاع دهند و از طرفی طبقه دوم به عنوان برج راهنما برای کاروانیان به حساب میآمده است.
عدهای دیگر میگویند: «ساختن بادگیر دوطبقه یک نوع هنر معماری است زیرا ساختن آن کار هر معماری نیست.
نظر دوم به حقیقت نزدیکتر است. زیرا به طبقه دوم امکان رفتن افراد یا آتشافروزی نیست.
از سوی دیگر، شکل بادگیر که هشت ضلعی است نشان میدهد که رعایت تناسب و زیبایی بادگیر برای معماری در درجه اول اهمیت بوده است. زیرا بادگیر طبقه دوم روی بادگیر طبقه اول ساخته شده است و منفذ زیر بادگیر آن درست در وسط منافذ دو طبقه بادگیر است. بادگیر طبقه دوم کار هواکش را انجام میدهد. یعنی در واقع این بادگیر وسیله بسیار مناسبی برای سهولت نفس کشیدن چشمههای بادگیر طبقه اول است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
بادگیر از مظاهر و سمبلهای تمدن ایرانی است دقیقا معلوم نیست اولین بادگیر در کدام شهر ایران ساخته شده ولی سفرنامه نویسان قرون وسطی بیشتر از بادگیرهای شهرهای کویری و گرم و خشک مانند یزدام بردهاند کاریز و بادگیر و خانههای گنبدی بدون تردید از نمادهای تمدن ایرانی است
اولین بادگیر ها در تاریخ جهان در منطقه یزد خودنمایی کردند.سیستم کاری بادگیرها بهاین نحو می باشد که هوای جاری بیرون از خانه را به داخل خود می کشند و با تشت های آبی که درون آنها تعویه شده ، هوا را خنک و سبک می کنندو به داخل خانه هدایت می کنند.بادگیر، یک روش ابداعی ایرانی برای ایجاد فضای خنک در داخل منازل گرم کویری است . این دستگاه تهویه مطبوع ، سالیان درازی از روزگاران دور ، فضای زندگی مردم ایران را قابل تحمل کرده است . بادگیرها معمولاً برجکهای کوچکی به صورت چهارضلعی یا چند ضلعیهای منتظمند که ساختار مثلث در آنها به هیچ وجه دیده نمیشود .
بادگیر وسیله تهویه مناسبی برای خانهها در قلب کویر محسوب میشود. به طوری که جریان هوای مطبوع را در اتاقها، تالار و زیرزمین ایجاد میکند.
در واقع شهرها و روستاهای کویری، با بادگیر نفس میکشند. به همین لحاظ است که در هر محل، جهت بادگیر را در سمتی میسازند که مناسبترین جریان هوای منطقه را جذب کند. به عنوام مثال در سراسر منطقه اردکان جهت بادگیر را رو به شمال است تا هوای شمال را به داخل خانه بکشاند. کار اصلی بادگیر در دو بخش خلاصه میشود؛ یکی آن که هوای دلپذیر و مطبوع را به قسمت زیر هدایت میکند به طوری که به محض این که به چشمههای بادگیر میوزد به دلیل وضعیت ویژه چشمههای بادگیر، باد با سرعت هر چه تمامتر به پایین کشیده میشود. کار دوم بادگیر این است که هوای گرم و آلوده را به بیرون میفرستد. یعنی در واقع کارمکش را انجام میدهد.
در مسیر بعضی بادگیرها که به سرداب راه پیدا میکند، طاقچه یا گنجهای در دل دیوار تعبیه میکنند و در چوبی بر آن میگذارند تا بتوانند باد را کنترل کنند. به این معنی در زمستان در گنجه را میبندند تا ارتباط فضای داخل و خارج اتاق بریده شود.
این گنجهها در اتاقها، کار یخچال امروزی را انجام میدهند. به طوری که گوشت و ماست و پنیر و غذای شب مانده را در گنجه میگذارند و در آن را میبندند تا آن مواد از هوای گرم فضای داخل و دسترسی حیوانات خانگی در امان باشد. در منطقهی «عقدا» به این گنجههای دیواری، «گمبیچه» میگویند.
از بادگیر علاوه بر تهویه هوا و موردی که گفته شد برای سرد نگهداشتن مواد غذایی به روش بهتری نیز استفاده میکنند. برای این منظور روی چوب میان قفسه بادگیر یک قرقره چوبیبند میکنند. سپس از میان قرقره ریسمانی میگذرانند که به پایین بادگیر میرسد. سر دیگر آن ریسمان را به شکل چهار رشته درمیآورند که به چهار گوشه تخته مشبکی به درازا و پهنای هفتاد سانتیمتر بسته میشود که این تخته را در اصطلاح «چوئوش» مینامند. سپس یک طناب را به میخ دیوار تالار میزنند و روی تخته مشبک، ماست، پنیر و غذاهایی که باقی میماند میگذارند. برای آن که تخته را به بالا و در معرض جریان هوا قرار بدهند، سر طناب را از میخ باز کرده و پایین میکشند تا سر دیگر آن با واسطه قرقرهای که به تخت مشبک متصل است بالا کشیده شود و تخت مشبک بالا رفته و در معرض هوای سرد قرار میگیرد.
بیشتر بادگیرها یک طبقه است. تنها چند بادگیر در سراسر یزد دیده شده که دو یا سه طبقه است. به عنوان مثال در منطقهی «عقدا» یک بادگیر دو طبقه در رباط معروف به «حاجی ابوالقاسم رشتی» مشاهده شد که معماران راجع به کیفیت بنای آن میگویند:
در گذشته بر اثر ناامنی در طبقه دوم آن آتش میافروختند تا رخنه ورود دشمن را به اطراف اطلاع دهند و از طرفی طبقه دوم به عنوان برج راهنما برای کاروانیان به حساب میآمده است.
عدهای دیگر میگویند: «ساختن بادگیر دوطبقه یک نوع هنر معماری است زیرا ساختن آن کار هر معماری نیست.
نظر دوم به حقیقت نزدیکتر است. زیرا به طبقه دوم امکان رفتن افراد یا آتشافروزی نیست.
از سوی دیگر، شکل بادگیر که هشت ضلعی است نشان میدهد که رعایت تناسب و زیبایی بادگیر برای معماری در درجه اول اهمیت بوده است. زیرا بادگیر طبقه دوم روی بادگیر طبقه اول ساخته شده است و منفذ زیر بادگیر آن درست در وسط منافذ دو طبقه بادگیر است. بادگیر طبقه دوم کار هواکش را انجام میدهد. یعنی در واقع این بادگیر وسیله بسیار مناسبی برای سهولت نفس کشیدن چشمههای بادگیر طبقه اول است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
مظاهر غفلت در انسان
قال الله تبارک و تعالى فى کتابه:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا اللهان الله خبیر بما تعملون و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون».
ملاک ارزش اعمال انسان ارزش انسان به آگاهى اوست، هر قدر کارهاى انسانآگاهانهتر باشد، و انسان نسبتبه کار خود توجه بیشتر و شناختبیشتر داشته باشدآن کار انسانىتر است و هر اندازه کار به انگیزه غرایز و امیال حیوانى کهطبعا در آنها شناخت و آگاهى هم کمتر است انجام گیرد آن کار حیوانىتر هست وانسان را به حیوانیت نزدیک مىکند. شاید همین باشد سر این که در آن آیه شریفهمىفرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون».
کسانى که از حیوانات پستترند اهل غفلتاند و آگاهى ندارند. پس غفلت و ناآگاهىانسان را آنقدر تنزل مىدهد و پست مىکند که از حد چهارپایان هم فروتر مىرود.
مظاهر غفلت (اشباع غرائز حیوانى) مظاهر غفلت و ناآگاهى در زندگى انسان فراواناست و هر اندازه انسان در فکر اشباع غرایز حیوانى باشد از آگاهى انسانى دورترمىشود، تا آن جا که خدا را فراموش مىکند، خدا هم به واسطه کفران این نعمت وعقوبت این گناه خودش را از یاد خودش مىبرد; یعنى انسان از خودش هم غافل مىشود.
و دیگر توجه ندارد که کى هست و کجا هست و از کجا آمده و کجا خواهد رفت. عینامثل حیوانى که فقط چشمش به علف و همش پر کردن شکم و توابع و لوازمش است. اینهم به همین نحوه مىشود که این نسیان نفس به دنبال نسیان خدا «نسوا اللهفانسیهم انفسهم» از مظاهر بزرگ این غفلت و ناآگاهى انسان است.
معناى آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله ولتنظر...» خداوند متعالدر آیه شریفهاى که در ابتدا آوردیم مىفرماید: از خدا بترسید و بیندیشید کهبراى فرداى خود چه پیش فرستادهاید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله» بعد مىفرماید: «ولتنظر نفس ما قدمتلغد» نمىفرماید: وانظروا ماذا قدمتم لغد شاید اشاره باشد به این که کم هستندکسانى که در این باره بیندیشند یک کسى هم بیندیشد، فکر کند، ببیند، که براىفرداى خود چه فرستاده است.
همان طور که غفلت انسان را از سرحد انسانیت تنزل مىدهد، توجه و آگاهى به خود،جهان و خدا، انسان را از یوانیتبالا مىبرد. هر قدر انسان از نعمتهایى که خدابه او داده بیشتر بهره بردارى کند و چشم و گوش و دل و قلب و وسائل ادراک و فکرخود را در راه حقیقتبه کار بیاندازد به مرز انسانیت نزدیکتر مىشود. این یکىاز مهمترین مسائلى است که انبیا و اولیاى خدا و مصلحانى که از طرف خدا براىاصلاح جامعهها مىآمدهاند بر آن تکیه داشتند.
عروض نسیان و غفلت از یاد خدا در حین انجام عمل:
البته ما معتقدیم که آخرتى هست و باید براى آخرت فکرى کرد و چه بسا کارى رابه خاطر هدف اخروى شروع کنیم، و انگیزه ما در شروع آن کار هم خدا و رسیدن بهپاداش الهى باشد ولى موقعى که به کار مشغول مىشویم و توجه ما به مقدمات آن کارمعطوف مىشود کم کم غفلت عارض ما مىشود; مثلا به فکر مىافتیم امروز از فامیلمریضى عیادت کنیم، در بین راه قدم به قدم عواملى انسان را از خدا غافل مىکند:
مناظرى که مىبیند چیزهایى که مىشنود و بالاخره اگر از همه اینها گذشتیم و سالمرسیدیم بدون این که شیطان ما را به طرف خودش بکشاند، در صحبتها مسائلى پیشمىآید که کم کم انسان را غافل مىکند. غافل مىکند از این که اصلا براى چى آمدهبود این جا، گاهى گله از این و آن، یا فرض کنید رفتار بد بعضى نسبتبه دیگرى وخلاصه غیبت و تهمت و کم کم افترا و چیزهاى دیگر. براى آن کار واجب یا مستحبى کهآمده بودیم کم کم خود ما هم کشیده مىشویم به اینها و به جاى این که در این راهتقربى به خدا پیدا کرده باشیم و بندهاى از بندگان خدا را به خدا نزدیک کردهباشیم نه تنها او را نجاتش نمىدهیم از آن غفلتى که دارد خود بلکه ما هم غافلمىشویم که اصلا آمده بودیم این جا چه کار داشتیم. آن کارى که به قصد خدا شروعکرده بودیم به کجا رسید تازه وقتى رسیدیم به موقع عمل هدف فراموش مىشود، مىافتیم توى امور دنیا و حتى گاهى به حرام هم کشیده مىشویم.
این است که در دعاى ابوحمزه عرض مىکند که خدایا پناه مىبرم از آن کارى کهبراى تو آن کار را شروع کردم و بعد عارض شد براى من چیزى که من را از آن راهحق و هدف صحیح منحرف و منصرف کرد.
لذا انسان باید توجه داشته باشد که صرف نیت اولیه براى یک کار کافى نیست کهآن کار سالم انجام بگیرد و به نفع انسان تمام شود، بلکه باید تا آخر کار، اخلاصداشته باشد و غافل نشود.
یکى از نمونههاى بزرگ این مساله، که سختىهاى بیشترى دارد، کارهاى اجتماعىاست. کارى که سالها باید فرد یا افرادى به کمک افراد دیگر انجام دهند.
بسیار پیچیدهتر و مشکلتر از کار یک ساعتى و زودگذر است، براى یک کار یک ساعتىآنقدر باید انسان خودش را مواظبت کند که شیطان گولش نزند، در بین راه از هدفخارج نشود، هدف را فراموش نکند، که بتواند کار خود را درست انجام دهد. اما یککارى که چند سال باید دنبالش را گرفت، روز و شب را باید وقت صرف کرد،بىخوابىها کشید، خطرها را تحمل کرد، پولها خرج کرد. هر لحظهاش با خطر غفلت وشیطان روبه رو است.
اگر مقدارى در کارهایى که کم و بیش کردهایم تامل کنیم، متوجه مىشویم که کمکارى هست که بتوانیم حسابش را درست پس بدهیم. تمام کارهایى را که در روز، ماه،سال و سالها کردهایم آیا براى خدا بوده است؟
در بین این راه از مسیر منحرف نشدهایم؟ هدف را فراموش نکردهایم، یا نه؟ خیلىوقتها به جایى رسیدیم که فراموش کردهایم که اصلا براى چه حرکت کرده بودیم گاهىکارى را شروع کردیم و بعد فهمیدیم که یک گروه دیگرى هم هستند که همین کار رامىخواهند انجام دهند; مثلا کلاس یا درس خاصى را شروع مىکنیم بعد متوجه مىشویم کهدوست و یا همکاران ما هم درس مشابهاى را دارند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 9
مظاهر غفلت در انسان
قال الله تبارک و تعالى فى کتابه:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله ولتنظر نفس ما قدمت لغدو اتقوا اللهان الله خبیر بما تعملون و لاتکونوا کالذین نسوا الله فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون».
ملاک ارزش اعمال انسان ارزش انسان به آگاهى اوست، هر قدر کارهاى انسانآگاهانهتر باشد، و انسان نسبتبه کار خود توجه بیشتر و شناختبیشتر داشته باشدآن کار انسانىتر است و هر اندازه کار به انگیزه غرایز و امیال حیوانى کهطبعا در آنها شناخت و آگاهى هم کمتر است انجام گیرد آن کار حیوانىتر هست وانسان را به حیوانیت نزدیک مىکند. شاید همین باشد سر این که در آن آیه شریفهمىفرماید: «اولئک کالانعام بل هم اضل اولئک هم الغافلون».
کسانى که از حیوانات پستترند اهل غفلتاند و آگاهى ندارند. پس غفلت و ناآگاهىانسان را آنقدر تنزل مىدهد و پست مىکند که از حد چهارپایان هم فروتر مىرود.
مظاهر غفلت (اشباع غرائز حیوانى) مظاهر غفلت و ناآگاهى در زندگى انسان فراواناست و هر اندازه انسان در فکر اشباع غرایز حیوانى باشد از آگاهى انسانى دورترمىشود، تا آن جا که خدا را فراموش مىکند، خدا هم به واسطه کفران این نعمت وعقوبت این گناه خودش را از یاد خودش مىبرد; یعنى انسان از خودش هم غافل مىشود.
و دیگر توجه ندارد که کى هست و کجا هست و از کجا آمده و کجا خواهد رفت. عینامثل حیوانى که فقط چشمش به علف و همش پر کردن شکم و توابع و لوازمش است. اینهم به همین نحوه مىشود که این نسیان نفس به دنبال نسیان خدا «نسوا اللهفانسیهم انفسهم» از مظاهر بزرگ این غفلت و ناآگاهى انسان است.
معناى آیه شریفه «یا ایها الذین امنوا اتقوا الله ولتنظر...» خداوند متعالدر آیه شریفهاى که در ابتدا آوردیم مىفرماید: از خدا بترسید و بیندیشید کهبراى فرداى خود چه پیش فرستادهاید:
«یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله» بعد مىفرماید: «ولتنظر نفس ما قدمتلغد» نمىفرماید: وانظروا ماذا قدمتم لغد شاید اشاره باشد به این که کم هستندکسانى که در این باره بیندیشند یک کسى هم بیندیشد، فکر کند، ببیند، که براىفرداى خود چه فرستاده است.
همان طور که غفلت انسان را از سرحد انسانیت تنزل مىدهد، توجه و آگاهى به خود،جهان و خدا، انسان را از یوانیتبالا مىبرد. هر قدر انسان از نعمتهایى که خدابه او داده بیشتر بهره بردارى کند و چشم و گوش و دل و قلب و وسائل ادراک و فکرخود را در راه حقیقتبه کار بیاندازد به مرز انسانیت نزدیکتر مىشود. این یکىاز مهمترین مسائلى است که انبیا و اولیاى خدا و مصلحانى که از طرف خدا براىاصلاح جامعهها مىآمدهاند بر آن تکیه داشتند.
عروض نسیان و غفلت از یاد خدا در حین انجام عمل:
البته ما معتقدیم که آخرتى هست و باید براى آخرت فکرى کرد و چه بسا کارى رابه خاطر هدف اخروى شروع کنیم، و انگیزه ما در شروع آن کار هم خدا و رسیدن بهپاداش الهى باشد ولى موقعى که به کار مشغول مىشویم و توجه ما به مقدمات آن کارمعطوف مىشود کم کم غفلت عارض ما مىشود; مثلا به فکر مىافتیم امروز از فامیلمریضى عیادت کنیم، در بین راه قدم به قدم عواملى انسان را از خدا غافل مىکند:
مناظرى که مىبیند چیزهایى که مىشنود و بالاخره اگر از همه اینها گذشتیم و سالمرسیدیم بدون این که شیطان ما را به طرف خودش بکشاند، در صحبتها مسائلى پیشمىآید که کم کم انسان را غافل مىکند. غافل مىکند از این که اصلا براى چى آمدهبود این جا، گاهى گله از این و آن، یا فرض کنید رفتار بد بعضى نسبتبه دیگرى وخلاصه غیبت و تهمت و کم کم افترا و چیزهاى دیگر. براى آن کار واجب یا مستحبى کهآمده بودیم کم کم خود ما هم کشیده مىشویم به اینها و به جاى این که در این راهتقربى به خدا پیدا کرده باشیم و بندهاى از بندگان خدا را به خدا نزدیک کردهباشیم نه تنها او را نجاتش نمىدهیم از آن غفلتى که دارد خود بلکه ما هم غافلمىشویم که اصلا آمده بودیم این جا چه کار داشتیم. آن کارى که به قصد خدا شروعکرده بودیم به کجا رسید تازه وقتى رسیدیم به موقع عمل هدف فراموش مىشود، مىافتیم توى امور دنیا و حتى گاهى به حرام هم کشیده مىشویم.
این است که در دعاى ابوحمزه عرض مىکند که خدایا پناه مىبرم از آن کارى کهبراى تو آن کار را شروع کردم و بعد عارض شد براى من چیزى که من را از آن راهحق و هدف صحیح منحرف و منصرف کرد.
لذا انسان باید توجه داشته باشد که صرف نیت اولیه براى یک کار کافى نیست کهآن کار سالم انجام بگیرد و به نفع انسان تمام شود، بلکه باید تا آخر کار، اخلاصداشته باشد و غافل نشود.
یکى از نمونههاى بزرگ این مساله، که سختىهاى بیشترى دارد، کارهاى اجتماعىاست. کارى که سالها باید فرد یا افرادى به کمک افراد دیگر انجام دهند.
بسیار پیچیدهتر و مشکلتر از کار یک ساعتى و زودگذر است، براى یک کار یک ساعتىآنقدر باید انسان خودش را مواظبت کند که شیطان گولش نزند، در بین راه از هدفخارج نشود، هدف را فراموش نکند، که بتواند کار خود را درست انجام دهد. اما یککارى که چند سال باید دنبالش را گرفت، روز و شب را باید وقت صرف کرد،بىخوابىها کشید، خطرها را تحمل کرد، پولها خرج کرد. هر لحظهاش با خطر غفلت وشیطان روبه رو است.
اگر مقدارى در کارهایى که کم و بیش کردهایم تامل کنیم، متوجه مىشویم که کمکارى هست که بتوانیم حسابش را درست پس بدهیم. تمام کارهایى را که در روز، ماه،سال و سالها کردهایم آیا براى خدا بوده است؟
در بین این راه از مسیر منحرف نشدهایم؟ هدف را فراموش نکردهایم، یا نه؟ خیلىوقتها به جایى رسیدیم که فراموش کردهایم که اصلا براى چه حرکت کرده بودیم گاهىکارى را شروع کردیم و بعد فهمیدیم که یک گروه دیگرى هم هستند که همین کار رامىخواهند انجام دهند; مثلا کلاس یا درس خاصى را شروع مىکنیم بعد متوجه مىشویم کهدوست و یا همکاران ما هم درس مشابهاى را دارند.