لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 80
امام خمینى در پنجحوزه معرفتسیاسى
"و ضرب الله مثلا قریة کانت آمنة مطمئنة یاتیها رزقها رغدا من کل مکان فکفرت بانعم الله فاذاقها الله لباس الجوع و الخوف بماکانوا یصنعون" (1)
معرفتسیاسى مجموعهاى از باورهاى ذهنى است که پنجحوزه قابل تفکیک دارد. مىخواهیم ببینیم حضرت امام (ره) درکدامیک از این حوزهها تبلور بیشترى دارند.
این پنجحوزه عبارتند از:
1. حوزه علم سیاست
2. حوزه علم به حوادث سیاسى
3. حوزه تحلیل سیاسى
4. حوزه آراى سیاسى
5. حوزهاندیشه سیاسى
اگر سوال شود: فرضیهها و کشفیات علمى حضرت امام (ره) در موضوعات علم سیاست چیست؟ پاسخ روشن آن این است که درحال حاضر هیچ. چرا که معظم له به این معنا عالم علم سیاست نبودند. یعنى اگر از ایشان دعوت مىشد که تئوریهاى علم سیاسترا براى دورههاى دکترا و کارشناسى ارشد و کارشناسى تدریس کنند، حتى اگر فرصت داشتند نمىپذیرفتند و مىفرمودند که دراین رشته تخصصى ندارم، همچنان که اگر قرار بود فیزیک و شیمى یا اقتصاد تدریس کنند، باز هم همین را مىفرمودند. اگر بهکتابهایى که درباره تئوریهاى روابط بینالملل نگاشته شده توجه کنیم، در آنها نظریههایى ارائه شده که زبان تخصصى است و حتىاگر بسیارى از سیاستمداران موفق دنیا آنها را بخوانند، شاید بخوبى متوجه نشوند. البته این بدان معنا نیست که علم سیاست علمعجیب و غریبى است و استعداد فوقالعاده مىخواهد; بىگمان چنین نیست. برعکس علم سیاستبا وجود قدمتى بهاندازه عمرعلمى بشر، همچنان دانش لاغرى است و تعداد تئوریها و فرضیههاى اثبات شده آن، براحتى قابل شمارش است. آنچه کتابهاى ایندانش را حجیم و متنوع ساخته، تعدد و کثرت موضوعات مصداقى است و نه تعدد و کثرت تئوریها و نظریههاى آن.
در همین جا دو نکته قابل توجه است: اولین نکته اینکه حضرت امام (ره) به این معنا عالم علم سیاست نبودند، ولى نمىتوان گفتکه از تئوریهاى این علم هم آگاهى نداشتند. چرا کهاندیشمندان سیاسى به نحو کلى از شماى تئوریها مطلعاند. مثلا مورگانتا،نظریهپرداز روابط بینالملل، قدرت سیاسى را در ظرف سیاستخارجى به شش عامل تقسیم کرده و در دانشگاهها، این ششعامل به نام او تدریس مىشود. نظریهپردازان دقیقتر از او نیز عوامل متشکله قدرت را به سه، چهار و پنج عامل دیگر تقسیمبندىکردهاند که نظرات آنها نیز در نقد نظریه مورگانتا مورد توجه قرار مىگیرد و دانشجو باید اسامى این نظریهپردازان را به خاطربسپارد تا نمره دریافت دارد. ولى یک اندیشمند سیاسى لازم نیستبه طور دقیق اسامى نظریهپردازان و تاریخ دقیق ایننظریهپردازى را به خاطر داشته باشد. کافى است که بداند چنین نظریاتى نیز موجود است. بنابراین اگر از یکاندیشمند بپرسیمنظریات مورگانتا در باب عوامل متشکله قدرت چیست؟ ممکن استبگوید، اول بار است که نام او را مىشنوم، ولى اگر بگوییمعوامل متشکله قدرت چیست؟ یکاندیشمند سیاسى، کلیاتى را به خاطر دارد و بدون استناد به اسامى تئورىپردازان آنها،مىتواند جسته گریخته، عواملى را ذکر کند که همین مقدار آگاهى از تئوریهاى عرضه شده براىاندیشهسازى کفایت مىکند.شواهد نشان مىدهد که حضرت امام (ره) از سن نوزده سالگى، از وقتى به حوزه علمیه اراک رفتند و کودتاى سوم اسفند رخ داد تاقبل از انقلاب، به مقالات و کتابهایى که به دانش خالص سیاست مىپرداخت، عنایتخاصى داشتند و این توجه تا چندى قبل ازانقلاب ادامه داشته است. مثلا (مرحوم) حاج احمد آقا گفتند: "حضرت امام (ره) کتاب شهریار ماکیاول را خوانده بودند و فرمودهبودند مثل اینکه اروپاییها آن زمان وضعشان از وضع این زمان ما بدتر بوده که چنین آدمى قانون جنگل را به جامعه تعمیم دادهاست".
بازسازىاندیشههاى فلسفى
نکته دیگر اینکه در تاریخ بشر گاه کسانى یافت مىشوند که به اصول کلى قوانین و سنتهاى خلقت دست مىیابند و چنین کسانىلازم نیست همه چیز را بخوانند و به طور دقیق نسبتبه ریزهکارى آن اصول آگاهى روشن و قابل بیان داشته باشند; چنانکهپیامبران چنین بودند; البته در بیان نیز توانمند بودند، حکماى بزرگ چنیناند. بوعلىسینا چنین بود. سقراط این چنین بود.شاید بتوان گفت، عارف کسى است که از طریق دیگر به چنین قواعدى نیز دست مىیابد. نقل شده که علامه طباطبایى (ره) بامختصر آگاهى به فلسفه دکارت و کانت، براساس اصولى که در دست داشت تماماندیشههاى فلسفى آنان را بازسازى مىکرد ومىگفت مثلا کسى که در فلان مسئله اینگونهاندیشیده است، نمىتواند نسبتبه فلان مسئله اینگونه نیندیشیده باشد. یکزیستشناس فرانسوى به نام "کوویه" - همعصر داروین - چنان به اصول کلى زیستشناسى دستیافته بود که یک تکه از استخوانحیوانى را به او نشان مىدادند و او مىتوانست از روى همان تکه استخوان شکل حیوان را به طور نسبتا دقیق رسم کند. بدشانسىداروین این بود که چنین حریفى را در مقابل نظریه تطور انواع داشت. البته عالمان هر رشته از معرفت تا حدود زیادى نسبتبهچنین افرادى هم مدیوناند و هم گلهمند; از این حیث مدیوناند که معمولا چنین افرادى که در دانشى غیر حرفهاىاند، بادستیابى به اصول و قواعد کلى آن، موجب تحول در دانش مىشوند. زیرا تخصص علمى، از سویى آگاهى مىدهد و دانش را فربه وچاق مىکند و از سوى دیگر حجاب تحول مىشود. و از این جهت گلهمندند که هرکس به کلیات یک دانش آگاهى مىیابد، دراظهارنظر شجاع مىشود ولى به این دلیل که از ریزهکاریهاى آن دانش آگاهى ندارد، گاه واقعا و گاه ظاهرا، به آن دانش لطمهجدى مىزند.
به هرحال این که آیا حضرت امام (ره) به اصول کلى دانش سیاست آگاهى داشتند یا نه؟ معتقدم آرى، و اگر کسى گفت نه،شواهدى قابل عرضه دارم، و اگر نپذیرفت مشاجره نمىکنم. زیرا ظاهرا حق با اوست; یعنى حضرت امام (ره) کتابى ندارند کهبتواند به عنوان نظریهپردازى علم سیاست در دانشگاه تدریس شود، مگر آنکه کسى پیدا شود و تئوریهاى علمى ایشان را شناسایىکند و در یک کتاب به جامعه دانشگاهى عرضه نماید و اگر چنین همتى صورت بگیرد، تازه اول کار و اول نقد و بررسى است. زیرامفهوم اصطلاحى علم چنین اقتضا مىکند که هر آنچه از سوى عالمى بیان شود، جداى از شخصیت و حیثیت و تقدس عالم،همواره قابل نقد و اثبات و ابطال باشد و در دایره علم، عالم هم بیرحم است و هم بىملاحظه; یا باید با حفظ ادب چنین باشد.
حوزه علم به حوادث سیاسى