لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 30
نور در معماری
در معماری برای تاکید بیشتر بر روی برخی از بخشهای نما میتوان از نور طبیعی بهره جست بدین گونه که با ایجاد برآمدگیها و فرورفتگیهایی بر روی محل مورد نظر، سایههایی در بخشهایی از نما ایجاد نمود که تاکیدی بر روی بخش مذکور باشند
برای مثال به منظور کشیدهتر نمایش دادن ارتفاع یک حجم میتوان با ایجاد برآمدگیهایی باریک و بلند سایههای عمود و طویل ایجاد کرد تا نما کشیدهتر به نظر آید و یا اینکه برای نمایش بخشهای شاخص بنا همانند ورودیها میتوان با ایجاد حفرههایی عمیق بر روی حجم، بخشهای مورد نظر را با سایه مشخص نمود. از روشهای دیگری که کاربرد پوشاندن سطوح یکپارچه نما با عناصر همسان و برجسته میباشد که منجر به ایجاد بافتی مرکب از نور و سایه است که در این گونه بناها، سایه به عنوان عنصری مهم در طرح نماد دخیل میباشد
استفاده از مصالح متنوع در کنار یکدیگر که دارای خاصیت انعکاسی متفاوتی باشند نیز میتواند جلوههای خاصی در نما ایجاد کند
برای مثال به منظور تاکید بر روی بخشهایی از نما میتوان آنها را با پوششهای فلزی آراست و در سایر سطوح از مصالحی با خاصیت انعکاسی کمتر استفاده نمود.
بدین ترتیب در اثر انعکاس شدید حاصل از برخورد نور به سطوح فلزی، بخشهای مورد نظر مهمتر جلوه میکنند
نور و فضاهای داخلی
نور طبیعی یکی از عناصری است که در تغییر ماهیت فضای داخلی بنا تاثیر بسزایی دارد. ما میتوانیمنور را به گونهای بارز و مشخص داخل بنا هدایت کرده و بدین ترتیب با ایجاد عرصههایی از نور و تاریکی، فضای یکپارچه را بدون استفاده از عناصر و مصالح جداکننده به بخشهای مجزا تقسیم کنیم.
روش دیگر استفاده از نور، برای شدت بخشیدن به هدفی مانند مرتفع نشان دادن فضاست. برای مثال در معبد پانتئون نوری که از نورگیر موجود در مرکز گنبد معبد به درون میتابد فضای تاریکتر داخلی را از لحاظ عمودی کشیدهتر نشان میدهد
همانگونه که میدانیم نور در تاریکی حامل پیامها و اشاراتی برای انسان است. از این خاصیت میتوان در مشخص نمودن مسیرهای ورودی و خروجی مربوط به فضاهای تاریک و عاری از نور داخلی بهره گرفت. بدین ترتیب که فرد در یک محیط نیمه تاریک با مشاهده یک منبع نور در محل ورودی که در حکم راهنما است میتواند مسیر حرکت و موقعیت خود را در فضای داخلی شناسایی کند
از نور برای القای حسی خاص در انسان نیز میتوان استفاده کرد. برای مثال فضایی که با نور ضعیف مزین شده باشد میتواند نوعی حالت خلسه در انسان ایجاد کند. از این رو در بسیاری از آرامگاهها و یا بناهای مذهبی میتوانیم شاهد تابش شعاعهای خفیفتر به درون فضای تاریک داخلی باشیم
نور و فضاهای شهری
نور در ساعات متفاوت روز جلوههای گوناگونی به فضاهای شهری میدهد. در گذشته عنصر نور برای ایجاد تنوع در فضاهای شهری کاربرد فراوان داشت. برای مثال از آنجا که رنگ سفید، نور آسمان را در خود منعکس کرده و هالهای از رنگ آن را در برمیگیرد، برخی از بناهای بزرگ شهری و یا بافت کلی یک روستا را سفید رنگ میساختند تا بدین ترتیب با توجه به رنگ آسمان که از طلوع آفتاب تا غروب، رنگهای متنوعی از جمله زردملایم، آبی روشن، نارنجی و ... را به خود میگیرد بافت شهر یا روستان نیز دستخوش تغییر و تحول شده و جلوههای ملایم رنگی متنوعی را در برگیرد.
روش دیگر این بود که با سرپوشیده کردن بخشهایی از کوچه و مسیرهای شهری نوعی بازی پیوسته نور و سایه در آنها به وجود میآوردند و بدین وسیله برای رهگذران به گونهای تنوع در مسیر ایجاد کرده و حس طولانی و کسلکننده بودن راه را در فرد از بین میبردند.
در برخی از بخشهای شهر نیز با ساختن رواق و ایجاد یک هارمونی تاریک و روشن توسط سایه و نور در فضای تحت پوشش آن نوعی تنوع در فضا پدید میآوردند. در بازارهای ایران نورگیرهای سقفی، مسیر حرکت را در فضای تنگو تاریک راسته بازار مشخص میکنند ضمن آنکه دالانهای مستقیم که از یک سمت به راسته بازار متصل بوده و ازسمت دیگر به فضای باز خارجی منتهی میشوند در تاریکی مسیر بازار توسط شعاعهای تابیده شده نور به درون دالان افراد را به سمت مسیر خروج از راسته بازار هدایت میکنند.
زیبائی که به چشم می آید از پرتو نور و روشنائی است و گرنه در تاریکی ،زیبائی مفهومی ندارد.زیبائی حقیقتی با نور معرفت درک می گردد و زیبائی ظاهری با عزیزترین حس ما که بینائی است دیده می شود. نور و روشنایی چه ظاهری و چه عرفانی باعث می شود که زیبائی به
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری
تاثیر یک مساله فلسفی بر معماری ایران
در بررسی تأثیر فلسفه بر معماری، نگرش های متفاوتی وجود دارد، بعضی از آنها به معماری به عنوان یک بخش خاص که الزماً با فلسفه ای خاص در هم تنیده است، نگاه می کنند، در این نگرش معماری به عنوان نمود و تجلی یک فلسفه خاص، ظهور پیدا می کند و بیشتر به عنوان " فلسفه معماری " شناخته می شود. اما این مقاله، چنین نگرشی را درست و به حق نمی داند، معماری هیچ گونه فلسفه خاص- تأکید می کنم فلسفه خاص - و جدا از خود فلسفه ندارد. به عبارت دیگر، " فلسفه معماری وجود ندارد". اما این بیان مانع از آن نمی شود که فلسفه با معماری هماهنگ نباشد. در اینجا، تأثیر این دو بر یکدیگر به صورت ساختاری است. تأثیر ساختاری به معنای هماهنگی کلی تمام معارف آدمی با یکدیگر است. به گونه ای که هر کدام از معارف آدمی، می تواند در معرفت دیگر او موثر باشد، هر چند که این تأثیر و چگونگی آن، به صورت نا خود آگاه باشد .معمول است که در نگاه ساختاری، محقق به دنبال یک بسته پیش فرض ها یا زیر ساختار است تا بتوانند بنای معرفت را بر خاک آن زیر ساختار بنا کند.حال این مقاله سعی دارد تا رابطه ی یکی از ارکان اصلی فلسفه را با معماری نشان دهد.این رکن اصلی، نوع نگاه به ابژه، به عنوان موضوع شناخت در هر فلسفه ای است.
یکی از مباحث اصلی فلسفه مسلمانان، چگونگی رابطه بین فاعل شناسا ( سوژه ) با شی مورد شناسایی- ابژه – می باشد. در فلسفه مسلمانان رابطه سوژه با ابژه، در ذیل بحث هستی شناسی قرار می گیرد نه معرفت شناسی، و همینجا است که پل ارتباط بین سوژه و ابژه، به پلی میان " دو هستی " تبدیل می شود، وجود ذهنی و وجود عینی. سوژه، در وجود ذهنی متبلور می شود و ابژه در وجود عینی، و همینجاست که فهم رابطه سوژه و ابژه ، در این مقال ، مهم نشخیص داده شده است زیرا که معماری چیزی نیست جز وجود عینی -خود اثر- یک موجود ذهنی- نقشه ذهنی بنا-
گفتیم که رابطه بین فاعل شناسا با شی مورد شناخت در فلسفه مسلمانان در ذیل بحث هستی شناسی قرار می گیرد بنا براین با ابژه و سوژه فلاسفه غرب تفاوت بنیادی دارد زیرا ابژه و سوژه در فلسفه غرب در دایره هستی شناسی قرار دارد.بنابراین تعبیر سوژه برای وجود ذهنی و ابژه برای وجود عینی با مسامحه است و فقط برای فهم بهتر مساله است.به نوعی تطبیق سهل وار این دو مساله است و الا مساله وجود ذهنی و وجود عینی خاص فلاسفه مسلمان است و مساله سوژه و ابژه خاص فلاسفه مدرن غرب است.
مسلمانان در ابتدا ، وجود ذهنی یک پدیده را، قرینه و یکسان با وجود عینی آن دانستند، اما پس از چندی اشکالی در این قاعده عنوان شده که باعث و بانی برکات فلسفی بسیار گشت. حکمای مسلمانان، به تبع ارسطو، متفق القول، علم را از مقولات " کیف نفسانی " می دانستند، اما همانطور که ذکر شد، وجود ذهنی یک پدیده، قرینه و یکسان با وجود عینی آن بود، یعنی اگر پدیده ای در وجود عینی اش " جوهر" باشد، آنگاه در وجود ذهنی اش هم " جوهر" می باشد و به خاطر اینکه از مقوله " علم " است باید " کیف نفسانی " باشد. به گونه ای یک پدیده هم باید " جوهر " باشد و هم " عرض ". حکمای مسلمان برای حل این معضل فلسفی به تکاپو افتادند. " فاضل قوشچی " رابطه بین عالم و معلوم را به گویی درخشان در وسط ظرفی بلورین تشبیه کرد. گوی درخشان " معلوم " است و انعکاس آن به دیواره بلورین، "علم" عالم را تشکیل می دهد. در اینجا گوی بلورین، از مقوله پدیده بیرونی است و انعکاس آن از مقوله کیف نفسانی [1]." سید سند" از حکمای اشراقی، از انقلاب در ماهیت پدیده ها، سخن گفت، پدیده در وجود عینی اش، می تواند جوهر یا عرض باشد اما هنگامی که به ذهن آمد، دیگر به عرض " کیفیت " تغییر مقوله می دهد. "محقق دوانی" انگشت انکار را بر روی کیف نفسانی بودن، علم قرار داد و آن را از همان مقوله پدیده بیرونی دانست. اما ملاصدرا پس از همه این نزاع های عقلی حرف دیگری را پیش کشید.البته ما الان می دانیم که این حرف ملاصدرا تازگی ندارد و قبل از آن بو علی اشاره جالبی به آن کرده است و حتی میرداماد تعبیر و تقریر دقیقی از آن داشته است و حتی عبارات و اصطلاحات او به عینه توسط ملاصدرا تکرار شده است ولی به هر حال شهرت حل این مساله با صدرا ست."آری بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد." طبق این نظر، معلوم به حمل اولی، همان مقوله پدیده بیرونی است و به حمل شایع، همان کیف نفسانی است. به زبان ساده، ذات معلوم و ماهیت آن، همان ماهیت پدیده بیرونی است ولی همان معلوم، به سبب وجود ذهنی اش جزئی از مصادیق کیف نفسانی است. این پاسخ فصل الخطاب فلسفه مسلمانان قرار گرفت. طبق این نظریه سوژه یا فاعل شناسا، می تواند به ابژه، بدون هیچ دخل و تصرفی، وجود ذهنی دهد و آنرا به تمامی بشناسد بدون آنکه ماهیت آن تغییر یابد. فاعل شناسای ما در اینجا توانایی دخل و تصرف یا قلب ماهیت ابژه را ندارد، ابژه وجود عینی است که تا مرز وجود ذهنی امتداد می یابد و در ذهن فاعل شناسا می نشیند.
حال با این مقدمات، به یک بنای معماری به عنوان ابژه، می پردازیم و توضیح می دهیم این تور از رابطه بین ابژه و سوژه چه نکاتی را در معماری پس از اسلام این دیار روشن می کند:
1:تعیین بهترین زاویه دید: از آنجا که ابژه، یک وجود ممتد سیال از عین تا ذهن است. بهترین زاویه نگرش به ابژه هم جایی است که ابژه، اجازه حداکثر امتداد و کشش را داراست. اگر بیرون از بنا هستیم، بهترین جا، روبرو آن است. جایی که بنا پس از گذشتن از حوض یا دیواره ای از درخت و سبزه به دیدگان ما می نشیند مانند حمام فین کاشان. اما بهترین مثال برای این مدعا، چهل ستون اصفهان است در اینجا بیست ستون در آب انعکاس یافته و پس از گذشتن از این فضای بی تعین به دیدگان ما می رسد، گویی وجود ممتدی از عینیت به ذهنیت ما پل زده است.و اگر درون بنا هستیم بهترین مکان برای رویت بنا همان مرکز بنا ست.جایی که تمامی نقاط بنا گویی با خطوط ممتدی به دیدگان ما می رسد.مسجد شیخ لطف ا... اصفهان بهترین مثال این امر است کافی است تا در مرکز این بنا بایستید تا حس کنید که تمامی این شاهکار معماری با تمام ابهتش به ذهن شما می آید و یا بر عکس با تمامی ابهتش از ذهن شما دور می شود و به عینیت می رسد.
2: انعطاف پذیری و هم عرضی وجود: وجود ممتد و سیال گونه ابژه ای که تغییر ماهیت نمی دهد، راه را برای نگرش های وحدت وجودی باز می کند. در اینجا خدا همان وجود متعالی است که رقیق می شود و به انسان و حیوان و نامی و جمادی می رسد. در اینجا دیگر موجودات با یکدیگر اختلاف ذاتی ندارند بلکه اختلافشان در میزان بهره مندی از نور وجود است یکی کمتر می شود و دیگری بیشتر، به نوعی در عین اختلاف مرتبت، هم عرض اند و در عین وحدت، متکثرند. پس لاجرم معماری هم باید این وجود ممتد و سیال را به عرصه ظهور برساند و انعطاف پذیری و هم عرضی را به دیدگان بنشاند. بهترین مثال این امر، استفاده بسیار از مَنْدَل و ترجیح دایره در کاشی کاریها و گنبدها و مدارس و مساجد دانست. جایی که دایره به واسطه مثلث به مربع تبدیل می شود و بر عکس. گویی وجود است که سیلان می کند و به هر پدیده ای، بهره ای می بخشد.دایره ها مثلث می شوند و مثلث ها شش ضلعی و شش ضلعی های کوچک شش ضلعی های بزرگتر.وحدت در کثرت موج می خورد و کثرت در وحدت آرام می گیرد.
3: حداقلی کردن تغییر: در فلسفه مسلمانان ذات و ماهیت ابژه تغییر نمی کند و انسان به عنوان سوژه باید سعی کند ابژه را تفسیر کند. حتی در نگاههای عرفانی، آدمی را ترغیب می کنند تا برای شناخت ابژه، در آن نفوذ کند و از خودش درآید و آن شود. قصه پروانه های طالب شناخت شمع عطار را یاد آورید که پروانه کامل آن بود که خود را بر آتش زد تا سر شمع برایش روشن شود. حال این نگاه در معماری هم تأثیر خود را می گذارد. کاخ ها و عمارت ها، در این دیار به دو قسمت تقسیم می شود عمارت تابستانی و عمارت زمستانی و معماران قصد تطبیق با شرایط محیطی می کنند نه تغییر آن. نوع ساخت و طراحی بنا و مصالح آن با توجه به شرایط اقلیمی تغییر می کند و کوششی در جهت یکسان سازی نوع معماری و مصالح نیست.- می توان خیلی راحت نوع نگاه فیلسوفان مدرن به طور مثال کانت را با فلسفه مسلمانان به ابژه مقایسه کرد و پی به تفاوت های دو معماری برد- باغ دولت یزد با دو عمارت تابستانی، و استفاده حداکثری از منابع طبیعی چون آب و باد، مثال خوبی برای این بحث است.
کوتاه سخن آنکه در یک بررسی ساختاری،نوع نگاه به ابژه و مسأله شناخت آن می تواند سرفصل قدرتمندی برای ارتباط فلسفه و معماری باشد و شاید به یقین بتوان گفت که تفاوت معماری در شرق و غرب یا دوران مدرن و ماقبل آن محصول تغییر نگرشی ژرف در مسأله شناخت ابژه بود.جایی که سوژه از تعبیر ابژه و جهان به تغییر آن سفر کرد و از تطبیق با جهان، قصد تطبیق جهان با خود کرد
توجه به مبحث روانشناسی محیط در طراحی بسیار ضروری می باشد که متاسفانه در هنگام طراحی (علیرغم اهمیتی که دارد ) توجه لازم لحاظ نمی شود . علاوه بر آن کتاب ها و منابع در این زمینه نیز بسیار محدود واطلاعات ناقص می باشد و هنگامی که درباره ی نقش روانشناسی محیط در فضای آموزشی صحبت می کنیم دسترسی به اطلاعات در این زمینه باز هم مشکل تر خواهد شد.از این رو نیاز به تحقیقی جامع در زمینه" بررسی دانشکده معماری از دیدگاه روانشناسی محیط " به شدت احساس می شود.در این تحقیق فرآیند" رفتار" را در یک دانشکده معماری و از دیدگاه روانشناسی محیط بررسی می کنیم . از این منظر ، یک دانشکده معماری نوعی قرارگاه فیزیکی- رفتاری محسوب می شود و مانند دیگر قرارگاه هایی از این نوع ، از عوامل روانشناختی فردی از یک سو و عوامل محیطی از سوی دیگر تاثیر میپذیرد. از این رو در تهیه طرح معماری این قرارگاه لازم است هدف ها و ضرورتهای رفتاری مرتبط با هدفها و نیازهای سازمانی در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 7
معماری یک رمان
رمان سنگ صبور آخرین کتاب و در واقع آخرین رمان صادق چوبک است. بعد از آن دیگر چیزی ننوشت.
این کتاب از چند جهت اهمیت دارد. اولاً که برای اولین بار در ادبیات داستانی و در رمان فارسی نویسنده از چند راوی استفاده کرده ـ شگردی که بارها در رمانهای فرنگی از آن استفاده شده که نمونة اعلایش « گوربهگور» اثر فاکنر است. درواقع چوبک روی گُردة رمان «گوربهگور» ساختار روایی سنگ صبور را بنا کرده است . «گوربهگور» داستان مادری است رو به مرگ که اعضای خانوادهاش یکبهیک موقعیت خود را نسبت به مادر روایت میکنند. منتها فاکنر هیچجا از زبان تشریحی استفاده نمیکند و از منظر راویان توضیح واضحات نمیدهد، اما در «سنگ صبور»، چوبک احتمالاً فکر کرده خواننده متوجه موضوع نمیشود و از همین رو بنا را بر تشریح گذاشته است و متأسفانه همین تأکید و اصرار بر تشریح باعث شده که آن خلوص مضمون و نوع روایتگری از مسیر طبیعی و ضروری خود خارج شود و حضور مزاحم نویسنده در ذهن راویهای متفاوت، جابهجا به چشم بخورد؛ بهطوری که خواننده میتواند سایه دست نویسنده را روی متن روایت ببیند.
ماجرای داستان در دهه اول و دوم قرن شمسی حاضر در شهر شیرازِ، یعنی در دوره زمامداری رضا شاه، میگذرد. چوبک در نوجوانی بین سالهای 1310 تا 1318، در شیراز زندگی میکرده و شاهد ماجرای که در حوالی سال 1316 در شیراز اتفاق افتاده، بوده است. در آن سال قاتلی در شیراز زنهای بهاصطلاح معروفه را میفریفته و با سم سیانور میکشته. این مرد که نامش «سیفالقلم» بوده گویا تبار هندی داشته و چوبک ماجراهای مربوط به قتلهای او را روایت میکند. یک فصل کامل از رمان به تکگویی سیفالقم و نحوة اجرای قتلهایش اختصاص دارد.
چند سر آدم، اعضای چند خانواده، در این رمان حضور دارند که در یک خانة دنگال زندگی میکنند؛ یعنی همگی در حقیقت مستأجر هستند. معماری خانه در واقع معماری متعارف خانههای مردم تهیدست و بیآینده است که شامل یک حیاط نسبتاً بزرگ است با حوضی در میان، یک مستراح مشترک، یک شیر آب مشترک و اتاقهایی کوچک که دورتادور حیاط با یک شمد از حیاط مجزا میشوند.
صناعت روایتپردازی رمان به این ترتیب است که تکتک آدمهای داستان روبهروی ما میآیند و روایت خود را از آنچه بر سر خود یا یکی از اعضای آن خانه آمده به زبان میآورند و ما فقط صدای آنها را میشنویم. درواقع آنها ما را نمیبینند، نباید هم ببینند، زیرا آنها دارند در خلوت خود حسبحالشان را برای خودشان واگو میکنند. اما گاهی رشتة این نحوة روایتپردازی از دست نویسنده درمیرود، و آدمها چیزهایی را به زبان میآورند، که خودشان میدانند، و طبعاً ضرورتی ندارد که آنها را برای خودشان تکرار کنند، و همین موارد است که از جنس توضیح واضخات است. شاید هم چوبک خوانندة خود را دستکم گرفته و خیال کرده است خواننده عمق معنای حرفهای آدمها را درنمییابد.
از جنبههای مهم دیگر رمان این است که چوبک میخواهد آزمایش کند که چهطور میتوان در متن رمانی صداهای آدمهای متفاوت را ضبط کرد. البته حدود چهل سال پیش از این رمان، جمالزاده در نخستین مجموعهداستان خود «یکی بود یکی نبود» ضبط صداهای متفاوت را تجربه کرده بود اما نه به کیفیتی که در اثر چوبک میبینیم، چون در این رمان درواقع لهجههای گوناگون هم ثبت شدهاند. درواقع تا پیش از «سنگ صبور» ما در ادبیات فارسی گفتوگوی لهجهدار نداریم، یا اگر داریم به صورت نوعی عنصر حاشیهای یا چاشنی متن است؛ حال آن که در این رمان لهجههای بوشهری، شیرازی و حتی لهجه «سیفالقلم» که تبار هندی دارد در تمام متن کتاب شنیده میشود.
این رمان را چوبک به زادگاهش بوشهر تقدیم کرده است، و مثل رمان فاکنر ـ «گوربهگور» ـ عنوان هریک از راویها را در صدر هر روایت ثبت شده است، و ساختار نوشتار هم به هیچوجه رسمی و ادبی نیست.
در میان آدمهای رمان احمدآقا با سوادترین آنها است. او آدمی فرهنگی و ظاهراً اهل قلم است، و از همین رو گاهی لفظقلم حرف میزند، گاهی از ادبیات میگوید و گاهی خودش را شماتت میکند که چرا در مورد خودش و آدمهای آن خانه چیزی نمینویسد. اما در بین این آدمها ناپرودهترین و نچسبترین حرفها از آنِ احمدآقا است؛ به این دلیل که احمدآقا یکجور وجدان یا نماینده فکری نویسنده است و طرز استدلالش بیانکنندة وضع نویسندهای است که به روایت خودش اعتماد ندارد. نویسنده فکر کرده اگر آدمهای بیسواد،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 55
سبک شناسی معماری ایران :
دیباچه :
هنر و معماری در جهان پهناور اسلام دارای 4 شیوه بنیادی است این 4 شیوه چنین هستند :
1 ) شیوه مصری : این شیوه از معماری کهن مصر ریشه گرفته در کشور اسلامی شرق آفریقا، مصر، سودان و کشور پیرامون را دربر می گیرد.
2 ) شیوه شامی : این شیوه از هنر و معماری بیزانس ریشه گرفته و کشور سوریه، فلسطین، لبنان و اردن و بخشی از ترکیه را دربر می گیرد و دارای ویژگی مشترکی با شیوه مصری است.
3 ) شیوه ی مغربی : شیوه ای بسیار پیشرفته و دربر گیرنده کشور مراکش امروز، الجزایر و جنوب اسپانیا می باشد.
4 ) شیوه ایرانی : این شیوه از همه ارزشمندتر و گسترده تر بوده و کشورهای میانرودان (عراق)، ایران، افغانستان، پاکستان، جمهوری های فراروی (ماوراءالنهر) ازبکستان، تاجیکستان و .... تا هند و اندونزی می باشد.
سبک شناسی معماری ایرانی در طی 6 شیوه بررسی می شود که این شش سبک بر پایه خاستگاهشان نام گذاری کرده وآنها را چنین می نامند : پارسی و پارتی از پیش از اسلام، خراسانی، رازی، آذری و اصفهانی از پس از اسلام.
بخش اول :
اصول معماری ایرانی :
هنر و معماری ایران دارای چند اصل بوده که چنین هستند : مردم واری، پرهیز از بیهودگی، نیارش، خودبسندگی و درون گرایی.
مردم واری : مردم واری به معنای رعایت تناسب میان اندام های ساختمان و با اندام های انسان و توجه به نیازهای او در کار ساختمان سازی است.
پرهیز از بیهودگی : در معماری ایران تلاش می شده کار بیهوده در ساختمان سازی نکنند و از اسراف پرهیز می کردند این اصل هم پیش از اسلام و هم پس از آن مراعات می شده است. در قرآن کریم آمده مومنان، آنانکه از بیهودگی روی گردانند.
نیارش : نیارش به دانش ایستایی، فن ساختمان و ساختمایه (مصالح) شناسی گفته می شده است. معماران گذشته به نیارش ساختمان بسیار توجه می کردند و آنرا از زیبایی جدا نمی دانستند پیمون، اندازه های خرد و یکسانی بود که در هرجا در خورنیازی که بدان بکار گرفته می شود. پیروی از پیمون هرگونه نگرانی معمار را درباره ی نااستواری یا نازیبایی ساختمان از میان می برده است.
خودبسندگی : معمارانی ایرانی تلاش می کردند ساختمایه موردنیاز خود را از نزدیک ترین جاها به دست آوردند و چنان ساختمان درست می کردند که نیازمند به ساختمایه جاهای دیگر نباشد وخودبسنده باشد. معماران ایرانی بر این باور بودند که ساختمایه باید بوم آورد یا ایدری باشد به گفته دیگر فرآورده همان جایی باشد که ساختمان ساخته می شود و از امکانات محلی بهره گیر می شود. یکی از نکات مهم در معماری ایران این است که یکی از انگیزه های بنیادی در ساخت آسمانه خمیده تاتی و گنبدی و بهره گیری گسترده از آنها این بوده که چوب برای ساختمان سازی در همه جا یافت نمی شد ولی فرآوردن خشت و آجر ساده بود. و با استفاده از خشت و آجر دهانه های بزرگ را با چمد مازه دار و تیزه دار به کار گرفتند.
درونگرایی : یکی از باورهای مردم ایران ارزش نهادن به زندگی شخصی و حرمت آن و نیز عزت نفس ایرانیان بوده که معماری ایران را درونگرا ساخته است.
بخش دوم :
شیوه ی پارسی نخستین شیوه معماری ایران است. که روزگار هخامنشیان تا حمله ی اسکندر به ایران از سده 6 پیش از میلاد تا سده 4 را دربر می گیرد.
بزرگترین نمونه ی معماری ایلامی، زیگورات چغازنبیل است. آنها گونه ای ساختمان داشتند بنام کلاوه که ساختمانهایی دو طبقه بودند و بدلیل امنیت تنها در طبقه بالا زندگی می کردند و با نردبان به آن دسترسی داشتند طبقه پایین انبار بوده است. از نمونه ساختمانهای ارارتویی می توان تپه حسنلو و دژهای پیرامون دریاچه وان را نام برد.
ویژگی های شیوه پارسی : معماری : - بهره گیری از شیوه ارارتو در طرح فضاهای راستگوشه، تالارهای ستوندار و کلاوه ها ساخت ساختمان روی سکو و تختگاه، - درون گرایی (بویژه در تخت جمشید و شوش) - ارتباط دادن بخشهای مزعی با راههای پنهانی به ساختمان اصلی – ساخت سایبان و آفتابگیر در جاهای ضروری – زیبا سازی پیرامون ساختمان ها، تچرا، هدش، آپادانا با استخر، آبنما و پردیس.
نیارش : روش آسمانه (سقف) تخت چوبی و شیبدار با تیرریزی عمود بر هم و دهانه های بزرگ با تیرچه چوبی سخت بریده و درودگری شده – دیوارهای جدا کننده باخشت. – بهره گیری از آسمانه خمیده و تاق در زیر زمین ها. – سنگ بریده و منظم و پاکتراش و گاه صیقلی از بهترین و مرغوبیترین ساختمایه ها استفاده می شده.
آرایه : - بهره گیری از پایه ستون و سرستون. آرایش سرستون ها با جزئییاتی که برای بارگذاری فرسب (تیرچه های) چوبی کاملاً متناسب و منطقی می باشد. – آرایش درگاهها و سردرها با بهره گیری از زغره ها و تکانه ها. – آرایش فضاهای درونی با کاشی لعاب دار. – آرایش تارمی پلکان های کوتاه و مالرو با نقش برجسته و کنگره های زیبا.
بخش سوم
معماری پیشرفته ترین هنر یونانی است برای مقایسه تنوع در معماری یونانی و ایرانی به سختی از پروفسور امید خاورشناس بزرگ فرانسوی بسنده می کنیم که گفته است : به کسانی که دوستدار هنر هستند توصیه می کنیم اول به یونان بروند بعد به ایران. چون در ایران گوناگونی در ساختمانها حتی در یک دوره تاریخی بخوبی یافت می شود بر عکس آنچه که در یونان به صورت تکرار دیده می شود. در هر حال با وجود جاذبه تمدن یونانی، پارتها دنبال آن نرفته و حتی بدنبال معماری دوره هخامنشی نیز نرفته اند از طرف دیگر برای رسیدن به خود بسندگی و استفاده از ساختمایه ایدری و بوم آورد نمی توانسته اند آن را مانند دوره هخامنشی از راههای دور دست بیاورند و سعی کرده اند همانند ابلامیان از ساختمایه بوم آورد بهره گیری کنند و به همین دلیل به نوآوری بزرگ دست یافتند که همان پوششهای تاقی دردهانه های بزرگ و گنبدها در زمینه چهار گوش می باشد.
آتشکده فیروز آباد یا بارین از دیگر بناهای مهم این دوره است. ایوان مداین یا تاق کسری از بناهای مهم شیوه پارتی است که در ویژگی معماری ایران در ان آشکار است. یکی بهره گیری انتساب طلایی ایرانی در ایوان بزرگ میانی آن است که طرح مستطیلی به اندازه 24 در 40 گز است. ویژگی دوم بهره گیری از ساختمایه معمولی یا خشتی است و نه سنگ تراش.
ویژگیهای معماری پارتی : معماری : - گوناگونی در طرحها و بهره گیری از اندامهای گوناگون. – جفت سازی در نیایشگاهها و کاخ های پذیرایی. – پادجفت سازی در
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 32
مقاله:
آشنایی با معماری دانیل لیبسکیند
پس از جنگ جهانی دوم در سال 1946 در لهستان متولد شد. در سال 1965 شهروند آمریکایی شد.
وی در اسرائیل موسیقی خواند و در نیویورک مجری هنری شد.
موسیقی را به جهت مطالعه معماری رهاکرده و درجه لیسانس معماری در کوپریونیون نیویورک در سال 1970 دریافت کرد. فوق لیسانس تاریخ و تئوری معماری در مدرسه تطبیقی دانشگاه اسکس در انگلستان در سال 1972 خواند.
لیبسکیند در چندی دانشگاه جهانی و بین الملی درس داده و سخنرانی کرده و دریافت کننده چندین جایزه مهم معماری بوده است. در حال حاضر کرسی فرانک گهری را در دانشگاه تورنتو دارد و در دانشگاه کالسروهه آلمان و دانشگاه پنسیلوانیا تدریس میکند.
دانیل لیبسکیند معمار،معلم و تئورسین معماری میباشد.
درسال 1989 برای اولین ماموریت ساختمانیش انتخاب شد، موزه جدید یهود در برلین.
وی اعتقاد دارد که ساختمانها باید در مورد مکان، تاریخ و زمانشان باید اطلاعات بدهند که این اظهارات در موزه یهود که در سال 1999 تکمیل گردیده، نمایش داده شده است. این طراحی سمبلیک بازتاب سرنوشت شوم یهودیان زیر سلطه نازی میباشد. فرمهای زیگزاگ روی سطح موزه یادآور تکه های ستاره داود است.
گپی با دانیل لیبسکیند ( DANIEL LIBESKIND )
24 سپتامبر 2003 – لندن ، انگلستان
بهترین لحظه روز چه زمانی است؟
زمانیکه به طور ناگهانی توسط چیزی شگفت زده میشوید.
که این دائما و درتمام زمان میباشد.
اکنون به چه نوع موسیقی گوش میدهید؟
صفحه دره طلایی.
بر طبق دستورالعمل ابتکاری که اعلام کرده بودند.
آیا شما به رادیو گوش میدهید؟
به ندرت، گاهی اوقات.
چه کتابهایی روی میز کنار بسترتان دیده میشود؟
خیلی زیاد! برای مثال کاتبی از رابلایس، یک کتاب از شعرهای امیلی دیکسون، کتاب اخیر سگهای پوشالی نام دارد. یک کتاب شعر از پتراچ ... .
آیا مجلات طراحی را مطالعه میکنید؟
گاه و بیگاه.
اخبار را از چه طریقی دریافت میکنید؟ از روزنامه ها؟
از شایعات.
شما توجه میکنید زنها چطور لباس میپوشند؟ شما چه سلیقه ای دارید؟