لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 40 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم پیشداوری و انواع آن
اصطلاحات پیشداوری ، تبعیض و حتی قالبی در محاورات روزانه و رسانه ها گاه به یک معنا به کار می روند ، ولی در واقع هر یک به مفهوم خاص اشاره دارد از این رو متون روان شناسی اجتماعی به طور متمایز بررسی می شوند. روان شناسی اجتماعی برای پیشداوری تعاریف متعددی ارائه داده اند که به چند نمونه اشاره می کنیم :
« پیشداوری، دوست داشتن یا بیزاری از افراد به دلیل عضویت آنان در یک گروه اجتماعی است که معمولاً بیشتر به سوگیری منفی اشاره دارد». (فورسیث ، 1995)
« پیشداوری نگرش ویژه نسبت به اعضای گروههای اجتماعی است که صرفاً به جهت عضویت آنها در آن گروهها شکل می گیرد و معمولاً منفی است » .(بارون،بایرن 1997)
پیشداوری قضاوت زود هنگام ، پندار یا احساس ویژه نسبت به یک موضوع است که معمولاً قبل از جمع آوری و بررسی اطلاعات لازم پدید می آید و بر شواهد ناکافی یا حتی خیالی مبتنی است. (کلاین برگ ، 1968) .
پیشداوری مفهومی عام است ولی در متون روان شناسی اجتماعی در اغلب موارد فقط پیشداوری منفی نسبت به اعضای گروههای اجتماعی بررسی گردیده و کمتر به موارد دیگر پیشداوری اشاره شده است. در حالی که ممکن است پیشداوری نسبت به اشخاص ، اشیا و حتی مکان ها باشد. افزون بر این پیشداوری ممکن است مثبت باشد که در بحث تصورات قالبی به آن اشاره خواهیم کرد.
پیشداوری نسبت به گروههای اجتماعی معمولاً به صورت نگرش در می اید و خصوصیات آن را به همراه دارد. نگرش ها به عنوان طرح ذهنی عمل می کنند. طرحهای ذهنی چارچوبهایی شناختی اند که تفسیر و یادآوری اطلاعات را سازماندهی می کنند. به همین جهت افرادی که نسبت به برخی گروهها پیشداوری دارند مایلند اطلاعات مربوط به این گروه ها را به نحو متفاوتی پردازش کنند . آنان اطلاعات هماهنگ با دیدگاههای خویش را بیشتر مورد توجه قرار می دهند و آنها را با دقت به خاطر می سپارند . یکی از خصوصیات دیگر نگرش ، احساسات و عواطف مربوط به موضوع نگرش است. معمولاً افراد دچار پیشداوری نسبت به اعضای گروه های اجتماعی احساسات و عواطف منفی دارند.
تصورات قالبی : این اصطلاح را نخستین بار لیپمن 1992 به کار برد وی آن را تصویری ذهنی در نظر گرفت که ماهیت و کارکرد گروههای اجتماعی را نشان می دهد بعد از وی تصور قالبی معنای فراتر به خود گرفت و بدین صورت تعریف شد : « تصورات قالبی مجموعه ای از چارچوب های شناختی است که مشتمل بر شناخت ها و باورهایی راجع به گروههای اجتماعی خاص است. (بارون ، بایرن ، 1997) .
تصورات قالب نقش میان برهای دهنی را ایفا می کند و به کارگیری آنها ما را در بسیاری از موارد از کوشش های شناختی بی نیاز می سازد. وقتی توانایی ما برای فعالیت شناختی محدود است بیشتر احتمال دارد که برای قضاوت درباره دیگران به تصورات قالبی میان برهای ذهنی رجوع کنیم. بنابراین تصورات قالبی را می توان نخستین عناصر شناختی پیشداوری در نظر گرفت.
تبعیض : پیشداوری معمولاً به صورت رفتار تبعیض آمیز آشکار می شود. البته نگرش ها همیشه در رفتار آشکار تجلی نمی نماید و پیشداوری نیز از این امر مستثنی نیست . در برخی موارد اشخاصی که نسبت به اعضای گروههای مختلف اجتماعی نگرش های منفی دارند نمی توانند نظر خویش را مستقیماً ابراز کنند. زیرا محدودیت های اجتماعی و ترس از انتقام آنان را از چنین امری باز می دارد و همچنین افرادی که اعتقاد دارند تبعیض تعدی به حقوق دیگران است ، هنگامی که خود به رفتار تبعیض آمیز دست می زنند دچار احساس گناه می شوند.
انواع پیشداوری
هرگاه افرادی در یک صفت قابل ملاحظة اجتماعی مانند دین ، قومیت ، جنس ، سن ، گرایش سیاسی ، جایگاه اجتماعی و زمینه فرهنگی مشترک باشد یک گروه اجتماعی محسوب می شوند، هر چند دیگران آنان را یک گروه در نظر نگیرند و گاه خود نیز از این که یک گروه تشکیل داده اند بی خبرند. مثلاً مسافران یک کشتی که سفری نسبتاً طولانی در پیش دارند یک گروه محسوب می شوند ، هر چند روابط اعضای چنین گروهی اغلب با پایان سفر بیشتر ادامه نخواهد یافت . پیشداوری مبتنی بر ملاک های فوق شکل می گیرد و به همین جهت در جوامع بشری شاهد پیشداوری گروهی بر اساس علایق دینی ، نژادی ، قومیت و سایر ملاک ها هستیم. نتایج بررسی های بارن ، بایرن نشان می دهد که غیر از گروههای اجتماعی ، گاهی افراد دارای تیپ های جسمانی مختلف چاق ، لاغر و عضلانی در معرض پیشداوری قرار می گیرند. مثلاً افراد چاق در مصاحبه های شغلی بی کفایت تر از دیگران ارزیابی می شوند و پرستاران نیز از همدلی کمتر خویش با افراد چاق و بی میلی به مراقبت از آنان گزارش می دهند. این در حالی است که هیچ افراد چاق یک گروه اجتماعی محسوب نمی شوند.(بارون ، بایرن، 1997) .
روشن شده است که در جریان پیشداوری به هر دو دستة پیشداوران و کسانی که هدف پیشداوری قرار می گیرند آسیب های شدیدی وارد می شود. اگر چه مضرات پیشداوری در موارد مختلف یکسان نیست ولی تاثیر فراگیر آن در رفتار و روابط افراد و گروهها قابل مشاهده است. ما در این بخش اشاره ای به پیشداوری دینی و قومی می کنیم و سپس پیشداوری جنسی را بررسی خواهیم نمود.
الف) پیشداوری و تعصبات قومی و دینی
یکی از قدیمی ترین منابع اختلاف گروهها که پیشداوری ، تعصب ناروا به دنبال داشته است . عقاید دینی و گرایش های مذهبی بوده است بسیاری از جنگ های خونین ، قتل و پرخاشگری و تفتیش عقاید را می توان از پیامدهای ناگوار تعصبات دینی بر شمرد مخالفت های یهودیان با عیسی (ع) معارضة یهودیان مدینه با پیامبر اسلام جنگ های صلیبی ، اشغال سرزمین فلسطین و سرانجام جنگ نابرابر صربستان با مسلمانان بوسنی و تجاوز به کوزور از تعصبات دینی نشأت گرفته است. در آسیا به ویژه هند و پاکستان نیز شاهد اختلاف ادیان هستیم . در میان گروندگان به هر دین نیز اختلافات فرقه أی متداول است که اختلاف بین کاتولیک ها و پروتستان ها در مسیحیت و اختلاف شیعه و اهل سنت در اسلام از این نمونه اند . در همة این موارد آمیزه ای از علایق دینی و قومی موجب اختلافات شده است. بررسی ها نشان می دهد که طرفداران و معتقدان به ادیان و مذاهب در قبال دین یا مذهب مقابل، تصورات قالبی منفی شدیدی داراند که موجب پیشداوری نسبت به آنها می شود. و زمینة اختلاف و تعارض شدید را
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 75 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مفهوم سرمایه اجتماعی
وی ضمن توضیح و تبیین سرمایه های مالی وانسانی که هر کدام نقش قابل توجهی در رسیدن به توسعه دارند ولیکن ضمن اشاره به نمونه های فراوانی ازکشورها که با وجود داشتن منابع طبیعی فراوان و یا خیل عظیمی از متخصصین متاسفانه عقب افتاده هستند . لذا به نظر ایشان باید به دنبال یک حلقه مفقوده ای گشت که یک جامعه برای رسیدن به پیشرفت وتوسعه علاوه بر عناصر انسانی ومالی بدان نیاز دارد .وی ضمن اشاره به تحقیقات دانشگاه نیویورک به منظور کشف دلایل عقب ماندگی برخی ازمناطق شهری نسبت به دیگر مناطق ومحله ها در آمریکا که آن نبود خمیر مایه جامعه مدنی اعلام شده است .
تشریک مساعی در کارها را جهت افزایش رفاه عمومی خمیر مایه جامعه مدنی می داند واین خمیرمایه جامعه مدنی یک نوع سرمایه اجتماعی است که باعث توسعه جامعه می گردد هر چند که به تنهایی عامل توسعه نمی باشد .به نظر ایشان سرمایه اجتماعی ماده ای است که سرمایه
های انسانی و مالی را شکل وقالب می دهد و باتشکیل ساختاری منسجم منجر به کنش سیاسی ، فرهنگی واقتصادی می شود .
شاخص های سرمایه اجتماعی
دکتر جواد اطاعت از شاخص های سرمایه اجتماعی به چهار مورد ذیل اشاره می کند :
1. آگاهی عمومی مردم نسبت به سرنوشت شان و عدم استقبال از همایش حاضر را یک نمونه عینی از نزول سرمایه اجتماعی در ایران معرفی می کند و دانشمندان علوم اجتماعی عدم مشارکت سیاسی را یکی از دلایل مهم عقب ماندگی جوامع می دانند .
2. احساس وفاداری به یک کشور که به نظر ایشان متاسفانه در کشور ما این احساس وفاداری به عنوان یک باور علمی جهت اداره کشور وجود ندارد و جامعه ای که در ان یک باور علمی نسبت به اداره کشور وجود ندارد از سرمایه اجتماعی تهی است .در سال 1359 با
شعار هرآنکس که دندان دهد نان دهد رشد جمعیت سیرصعودی پیدا کرد و اکنون کشور ما با خیل عظیمی از جمعیت و مسائل مبتلا به آن مانند بهداشت، درمان ،آموزش، اشتغال، ازدواج و … مواجه است و این یک نمونه کوچک از نبود باور علمی نسبت به اداره کشور در ایران است
.باور علمی فی نفسه یک سرمایه اجتماعی است که نخبگان سیاسی ، اجرایی و فکری ما باید به این درجه از فهم وتعقل برسند که کشور داری هم یک تخصص است .
3. تفکر عقلانی ، ایشان اضافه می کند که کشور را با احساس و علاقه نمی شود اداره کرد .
4. نظم پذیری ، وی عملکرد ناصحیح ونبود پایبندی وتعهد شخصی نسبت به کار وشغل در جامعه و عدم روی آوری به نظم را باعث ناکارآمدی جامعه می داند .
وی با استناد به آمارمنتشره اعلام می دارد که با وجود 13% ماده خام در ایران و متخصصین فراوان در کشور ما به دلیل کمبود یا نبود سرمایه اجتماعی در ایران ، کشور با مشکلات بسیار جدی روبرو است .
ایشان در خاتمه اعلام می دارد که سرمایه مالی ، سرمایه انسانی، سرمایه اجتماعی در هر جامعه سه ضلع توسعه را تشکیل می دهند .
ضمن اینکه هر کدام از اینها شرط لازم هستند ولی شرط کافی جهت توسعه نمی باشند واین سه متغیر با کمک همدیگر توسعه و پیشرفت را برای یک جامعه به ارمغان می آورد .
سرمایه اجتماعی؛ ارزیابی پیامدهای مثبت و منفی آقای دکتر ایمانی سخنران دیگر این نشست بود که به ارزیابی پیامدهای مثبت ومنفی سرمایه اجتماعی پرداخته است .
ایشان با اشاره به نظرات « کلمن»، «پاتنا» ، «فوکویاما » اعلام می دارد که سرمایه اجتماعی از دیدگاه آمریکایی ها: 1ـ سودمند است. 2ـ باعث کاهش هزینه عمل می شود . 3ـ منبعی برای همکاری و روابط دو جانبه است .
پیامدهای مثبت سرمایه اجتماعی
ایشان درمقام پیامدهام مثبت سرمایه اجتماعی به موارد ذیل اشاره می کند:
1. کنترل اجتماعی؛ در واقع سرمایه اجتماعی با ایجاد همبستگی و افزایش اعتماد، نظم اجتماعی را ایجاد می کند .
2. حمایت خانوادگی ؛ رشد شخصیتی و علمی بچه ها درخانواده های سالم بیشتر از خانواده های ناسالم است ؛ یعنی خانواده به نوعی می تواند به جای سرمایه اجتماعی محیطی عمل کند .
3. منابع یا منافع حاصل از شبکه های فرا خانوادگی ؛ این نوع سرمایه اجتماعی در بحث قشر بندی اجتماعی مطرح است مثلا باعث موفقیت بسیار زیاد گروههای مهاجر قومی و یا اتحادیه ها شده و بعضاً موجبات توسعه را هم فراهم نموده است .
4. کارآمدی نهادهای دموکراتیک؛ وی ضمن مقایسه شمال ایتالیا با جنوب آن ، شمال ایتالیا را به دلیل وجود نهادهای دموکراتیک موفق تر ثبات موفقیت بیشتر وهمچنین توزیع و نظارت بودجه ای بهتر ، سرمایه اجتماعی بالاتر است . ولی در جنوب ایتالیا به دلیل بی اعتمادی عمومی نهادهای ناموفق قانونی و عدم مشارکت سیاسی واجتماعی مردم سرمایه اجتماعی پایین تر است .
پیامدهای منفی سرمایه اجتماعی
اما به موارد ذیل به عنوان پیامدها و اثرات منفی سرمایه اجتماعی اشاره کرده اند :
1. طرد بیرونی ها ؛ یعنی گروهی با در اختیار گرفتن سرمایه ، فرصتها و منابع ، افراد غیر خودی را جهت استفاده از این منابع به درون خود راه نمی دهند . مثلا یک وزارتخانه که در اختیار مجموعه یا گروه خاصی است جز بی عدالتی و توزیع نا عادلانه قدرت نتیجه مثبتی نخواهد داد .
2. مطالبات زیاده اعضای گروه از افراد موفق گروه ؛ مثلاً افراد موفق با تحت فشار قرار گرفتن از طرف بقیه افراد مجبور و موظف هستند بخش عمده ای از درآمدها را در اختیار بقیه اعضا قرار دهند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 11 صفحه
قسمتی از متن .doc :
آشنایی با مفهوم خویشتن
“خود شناسی“
چکیده:
رفتار انسان پیچیده و اغلب علل گوناگون دارد. و از فردی به فرد دیگر تغییر می کند. حتی اگر رفتار مورد مشاهد یکی باشد. افراد با خودهای متفاوت از یک موقعیت می تواند درک متفاوتی داشته باشد. شاید رفتار یکسانی که از دوفرد در یک زمان بروز می کند با رفتار مشابهی که در زمانهای مختلف از همان افراد سر می زند ، دلایل مختلفی داشته باشد و از طرف دیگر ممکن است از رفتاری که نشان می دهیم یا حرفهایی که می زنیم آگاه نباشیم، تمام این رفتار و اعمال از خود ما سرچشمه می گیرد. مطالب فوق این نظر را که انسان دارای ابعاد و جنبه های متفاوتی از “خود“ است را به اثبات می رساند و نویسنده مقاله را بر آن داشت تا مفهوم خود یا خویشتن انسان را در رویکرد های روانکاوی ، روانی- اجتماعی ، صفات ، انسان گرایی ، شناختی ، شناختی- اجتماعی ، ارگانیسمی و سرشتی ، پردازش اطلاعات،تحلیل رفتار متقابل و دیدگاه گشتالت با توجه به نظریات روانشناسان شخصیت وبا عنایت به پارادایم مورد مطالعه آنها از نظر بگذرانیم.
مقد مه:
برای انسان هیچ حکم ارزشی مهمتر از داوری او در مورد نفس خویش نیست،و ارزشیابی شخص از خویشتن قطعیترین عامل در روند رشد روانی اوست تصویری که یک فرد از خویشتن دارد به طور ضمنی در همه واکنشهای ارزشی او تجلی میکند. ارزشیابی شخص از خویشتن اثرات بر جسته ای در جریان فکری،احساسات، تمایلات،ارزشها و هدفهای وی دارد وکلید فهم رفتار اوست. هیچ کس نمی تواند نسبت به داوری خود درباره خویشتن بی تفاوت باشد زیرا طبیعت وی چنین اجازه ای را نمی دهد.
دائک فیک و لا تبصر و دوئک فیک و لاتشعر
اتزعم انک جرم صغیرو فیک انطوی العام الا کبر
درد تودر درون تواست و تو می بینی و دوای تو در درون تو است و تو آگاه نیستی. می پنداری که همین جثه کوچک هستی و حال آنکه درونت عالم بزرگی در بر دارد. حتما خوانندگان عزیز به این مطلب پی برده اند که هدف شناخت “خود “ است تا از این طریق بتوانیم در آرامش و سلامتی به زندگی خود ادامه داده و از پس مصائب و مشکلات درونی خود برآئیم.
رویکرد روانکاوی:
فروید (Freud) در تشریح شخصیت با توجه به تجد ید نظری که در سالهای آخر داشت سه ساختار بنیادی نهاد ، IdخودEgo و فراخود Superegoرا مطرح کرد.نهاد مخزن غرایز است و بطور مستقیم با ارضاء نیازهای بدنی ارتباط دارد. نهاد مطابق اصل لذت pleasure principleعمل میکند و هیچ وقت از واقعیت آگاه نیست “خود“ نسبت به واقعیت آگاهی دارد و قادر است محیط فرد را دستکاری کند و مطابق با اصل واقعیت Reality- pincipleعمل کند. خود از دیدگاه فروید ارباب خردمند شخصیت آدمی است و قصد خود ، خنثی کردن تکانه های نهاد نیست بلکه کمک به نهاد جهت کاهش تنش است. خود با توجه به اینکه تابع اصل واقعیت است تصمیم می گیرد که چه زمانی و به چه شیوه ای غرایز می توانند به بهترین نحوه ممکن ارضاء شوند. فروید رابطه خود یا نهاد را مانند سوار کار با اسب در نظر گرفته است که نیروی خام حیوانی اسب باید از سوی سوار کار مورد هدایت و رسیدگی قرار گیرد. جنبه سوم شخصیت از نظر فروید “ فراخود “ است. این جنبه اخلاقی شخصیت معمولا در سنین 5 یا 6 سالگی قرار گرفته است و پیش از هر چیزی در بر گیرنده قاعده های رفتاری وضع شده از سوی والدین است.
کودک از یک طرف رفتارهایی را که در نظر والدین نادرست یا بد هستند،در اثر تنبیه و تحسین یاد می گیردو از سوی کودک از والدین یاد می گیرد که دارای خود آرمانی Ego-Ideal است و شامل رفتارهای خوب یا درستی است که کودک به خاطر آن تحسین شده است. فراخود در نقش دارواخلاقی و به منظور دست یابی به کمال اخلاقی،مصمم و حتی بی رحم است. فراخود از نظر شدت، نامعقولی و پافشاری نسنجیده و پی گیرانه بر فرمانبرداری، تفاوتی با نهاد ندارد. و قصد آن، نه به تعویق انداختن خواستهای لذت جویانه نهاد،بلکه بازداری همه آنها ست. فراخود،نه برای لذت تلاش می کند و نه برای دستیابی به هدفهای واقع گرایانه بلکه تلاش آن صرفا در جهت کمال اخلاقی است.
بنابراین خود در این میان به شدت گرفتار شده و زیر فشار نیروهای مصر و تضاد است. به تعبیر فروید خود بینوا، روزگار سختی را در پیش رو دارد و از سه ناحیه نهاد، واقعیت و فراخود در فشار است. و زمانی که خود به شدت تحت فشار باشد، نتیجه اجتناب ناپذیر این اصطکاک پدید آمدن اضطراب است. (شولتز ، ترجمه کریمی ، 1378).
منبع اضطراب ممکن است در نهاد، فراخود یا در واقعیت نهفته باشد. وقتی نهاد منبع اضطراب است فرد احساس می کند که با خطر غرق شدن توسط تکانه ها روبرواست ، وقتی فراخود منبع اضطراب است، فرد احساس گناه و خود محکومی می کند.
رویکرد روانکاوی جدید:
کارل یونگ (carlyung) خود را ذهن هشیار دانست یعنی آن بخش از روان که به ادراک،تفکر،احساس و یادآوری مربوط می شود. این بخش شامل آگاهی ما از خویشتن و مسئول انجام فعالیتهای طبیعی زندگی در زمان بیداری است خود ، دارای کارکردی انتخابی است و تنها محرکهایی را به ذهن هشیار و آگاه راه می دهد که پیوسته در معرض آنها قرار داریم. قسمت اعظم ادراک هشیار و واکنش نسبت به جهان پیرامون مان به وسیله نگرشهای برون گرایی Extraversion و درون گرایی Introversionتعیین می شود. وی اعتقاد داشت که زیست مایه ما می تواند به صورت بیرونی به سوی جهان خارج و یا به صورت درونی و به سوی خویشتن جریان یابد. جنبه دیگر نظریه یونگ تاکید بر این نکته دارد که چگونه افراد با نیروهای مخالف درون خود منازعه می کنند. یونگ در این خصوص واژه پرسونا personaرا بکار برد و در اصل پرسونا به نقابی گفته می شود که بازیگران یا افراد بر چهره می زنند تا در پس آن پنهان شوند و خود را چیزی جز آن چه هستند بنمایند.
ما در زندگی نقشهای بسیاری بازی می کنیم و صورتکهای بسیاری بر چهره می گذاریم چون همه ما چنین نقشهایی را بازی می کنیم به اعتقاد یونگ استفاده از نقاب های مختلف چندان زیان آور به نظر نمی رسد، حتی می تواند مفید وبرای مقابله با رویدادهای گوناگون زندگی جدید، ضروری باشد.
اگر شخص معتقد شود که صورتک و یا نقاب به راستی می تواند بر طبیعتش تاثیر نهد، آنگاه نقاب می تواند بسیار زیان آور باشد، چرا که دیگر شخص نقش بازی نمی کند بلکه به نقش تبد یل می شود، در نتیجه “من “ شخص همان نقاب می شود و سایر جنبه های شخصیت مجال رشد و پرورش کامل نمی یابند که محصول آن اضطراب است (شولتز، ترجمه خوشدل 1369).
جنبه دیگر شخصیت از نظر یونگ آنیما وانیموس Anima & Animusاهمیت این دو در این است که هر دو باید بیان شوند، یعنی مرد باید ویژگیهای زنانه خود و زن باید خصایص مردانه خود را همراه با خصوصیات جنس خود بروز دهد. تا شخص هر دو وجه خود را بیان نکند، نمی تواند به شخصیت سالم دست یابد. یونگ خود را هدف نهایی زندگی می داند. خود نمایانگر تلاش به سوی یگانگی، تمامیت و یکپارچگی همه جنبه های شخصیت است. زمانی که خود پرورش یافت، شخص با خویشتن و جهان احساس هماهنگی و یکپارچگی میکندو در غیر این صورت از سلامت کامل باز می ماند.
یونگ در نهایت به تحقق خود اشاره می کند و عنوان می نماید که برای رسیدن به خود شدن باید از آن جنبه های نفس که مورد غفلت قرار گرفته آگاهی پیداکردو هیچ یک از وجوه شخصیت نباید بر دیگری مسلط شود. و همه آنها به توازنی هماهنگ و به یک شخصیت مشترک رسیده باشند.
آلفرد ادلر (Alfred Adler) بر شیوه زندگی Life styleتکیه داشت که شخص بر اساس شیوه زندگی خاص خود ایفای نقش میکند و آن کلی است که به اجزا فرمان میدهد. شیوه زندگی مهمترین عاملی است که انسان زندگیش را بر اساس آن تنظیم می کند.
آدلر معتقد است شیوه زندگی دارای چهار صورت است :1) مفهوم خود یا خویشتن پنداری، یعنی اعتقاد فرد به اینکه “من“ که هستم 2)خود آرمانی، یعنی اعتقاد فرد به اینکه “من چه باید باشم“ یا مجبورم چه باشم تا جایی در میان دیگران داشته باشم 3)تصویری از جهان 4) اعتقادات اخلاقی، پس هر گاه میان اعتقادات مربوط به “خود“ و “ خودآرمانی “ تعارض به وجود آید، احساس حقارت Inferority Sensationبروز می کند.
شیوه زندگی ، ادلر را ارضاء نکرد، زیرا به نظر او مفهومی ساده و مکانیکی بود و سر انجام در راه جستجوی اصلی پویاتر به مفهوم “خود خلاق “ دست یافت. وی عقیده داشت که شخصیت آدمی فقط از استعدادهای غریزی ، ارثی ، تاثیرات محیط خارجی ، فعل و انفعالات حاصله از آنها تشکیل نمی شود ، بلکه در این میان خلاقیت و ابتکاری نیز در کار است به این معنی که آدمی برای ارضاء تمایل برتری جویی خود عوامل زیستی و اجتماعی را تجارب تازه و فعالیت های ابتکاری مورد استفاده قرار می دهد که این ابتکار و خلاقیت مظاهر “خود خلاق “ S elf - creativeهستند.
“ خود خلاق “ میان محرکهای خارجی و پاسخهایی که باید به آنها داده شود قرار دارد و در چگونگی و صدور پاسخ ها دخالت می کند یعنی ابتکار بخرج میدهد. بنابراین، طبق این نظر هر کسی معمار و سازنده بنای شخصیت خویش است و این بنا را با مواد خام وراثت و تجارب زندگی به وجود می آورد. و به عبارت دیگر آدمی می تواند حاکم بر سر نوشت خود باشد نه محکوم آن. “ خودخلاق “ به دنبال کارهای تازه و ابتکاری می رود و شیوه زندگی اختصاصی هر کس را معین میکند و این بر خلاف من فروید است که اسیر و بنده و اجرا کننده هدفهای غرایزفطری پنداشته شده است (سیاسی،1371).
کارن هورنای(Karen Horney) خودشناسی و کوشش در بالفعل ساختن استعدادهای فطری را وظیفه اخلاقی و امتیازی معنوی انسان می داند و آنرا نتیجه تحول اخلاقی می خواند و تحول آدمی را ناشی از خود او نه از اجتماع میداند. (همان منبع)
هورنای سه مفهوم برای “خود“ قائل است. 1)خود فعلی ،Actual self که از مجموع تجربیات شخص ترکیب یافته است 2)خود حقیقی Real selfشخص سالم و هماهنگ 3)خود آرمانی Idealized self(سادوک ، ترجمه پورافکاری1371).
هر اندازه آدمی بیشتر هدف خیالی و آرمانی خود را دنبال کند بیشتر از خود واقعی دور می شود و نتیجه این امر ابتدا افزایش شدت کشمکش درونی او بعد کوشش بیهوده او برای دفع آن کشمکش و رفتار نا بهنجار خواهد بود. فرد همه شکست ها و ناکامیهای خود را برون پنداریProjectionبه نیروهای خارجی نسبت می دهد که اگر فرد بتواند خود شناسی کند و به خود واقعی خویش پی ببرد از این حالت نجات خواهد یافت.
اریک فروم (Erick Fromm) در ارتباط مفهوم “ خود “ جهت گیری بارور را عنوان کرد ، بارور بودن را به کار بستن همه قدرتها و استعدادهای با لقوه خویش میداندو شخصیت سالم بارور به یک معنا چیزی را به بار می آورد که مهمترین دستاورد انسان، یعنی “ خود “ است انسانهای سالم با رایاندن همه استعدادهای بالقوه خود، با تبدیل شدن به آنچه در توانشان است با تحقق بخشیدن به همه قابلیتها و توانائیهایشان “ خود “ را می آفریند،فروم دو نوع وجدان اخلاقی قدرتگرا و وجدان اخلاقی انسانگر را مطرح کرد و بین این دو فرق گذاشت.وجدان اخلاقی قدرتگرا ، نمایا نگر قدرت خارجی درونی شده ای است که رفتار و اندیشه، بیرون از خود شخص است و او را از رشد کامل باز می دارد. وجدان اخلاقی انسانگرا، ندای “ خود “ است و از تاثیر عامل خارجی آزاد است. بنابراین شخصیت سالم بارور از توانایی هدایت و تنظیم خود بر خوردار است (شولتز ، ترجمه خوشدل 1369).
هنری موری (Henry Murray) همانند فروید نهاد، فرا خود و خود را بکار برد اما مفاهیم وی با آنچه فروید عنوان کرد اندکی تفاوت داشت. موری معتقد بود که نهاد مخزن تمامی امیال فطری تکانشی است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
منابع :
Google search (1
رهبری در عصر فرانوگرایی (2عبدالصمد خدامی تدبیر - شماره 178 - 1385
3) ارتباط سازمانی (رویکردها و فرایندها) ،کاترین میلر، ترجمه آذر قبادی، انتشارات سازمان مدیریت صنعتی تهران 1377.
4) تئوریهای سازمان و مدیریت-ازنوگرایی تا پسانوگرائی. حسین رحمان سرشت. جلد اول. انتشارات فن و هنر، تهران 1377.
5) مبانی مدیریت،استفن رابینز- دیودای دی سنزو، ترجمه سیدمحمد اعرابی- محمدعلی حمید رفیعی- بهروز اسراری ارشاد،انتشارات دفتر پژوهشهای فرهنگی، چاپ دوم، تهران 1382.
6) مدیریت عمومی، سیدمهدی الوانی، نشر نی .
_ عبدالصمد خدامی: کارشناس ارشد مدیریت دولتی از دانشگاه تهران
درآمدی بر مفهموم سیاست
به طور کل ، هیچ چیزی بجز ذات اقدس الهی مطلق نیست ، این عدم مطلقیت و نسبیت نشان دهنده آن است که انسان همواره در زندگی دنیوی و اخروی اش مداوم در حال تکامل و پیشرفت از طریق آزمون و خطاست ، این اصل در مورد کلیه دانشها و روابط بشری نیز حاکم است و ازجمله میتوان سیاست را نیز مشمول آن دانست .
در جهان سیاست از عهد عتیق گرفته تا قرن جاری ، نظریات سیاسی گوناگونی مطرح شده و میشود که هرکدام به نوبه خود در دوره ای از تاریخ جهان مطرح و تاثیر گذار بوده اند ، ازجمله نظام های پادشاهی ، لیبرال ، اسلامگرا ، سکولار ، سوسیال ، ناسیونال ، انترناسیونال ، توتالیتر و ........
سیاست را چه علم و دانش تلقی کنیم و چه به مجموعه روابط اجتماعی اطلاقش دهیم در هر دو صورت چیزی نیست جز نوعی تفکرذهنی که برای بهبود زیست خود یا نوع یا هرچیز دیگری به کارگرفته میشود ، پس همان طورکه میبینید منشاء سیاست چیزی نیست جز ذهن ، ذهنی که هم میتواند متعالی و صلح جویانه بیاندیشد و هم انحصارطلبانه و جنگ افروز ! که خود این نیز بر اساس شرایط محیطی که در مراحل تکاملی این بشر دوپا رخ میدهد قابل تغییر است ، برفرض مثال فردی که از خردسالی با تفکرات شدید مذهبی عجین شده است ، تعجبی ندارد که یک اسلامگرای افراطی باشد و یا اینکه فردیکه دچار بی عدالتی اجتماعی شده و از قشر کم درامد جامعه است ، به سمت جنبشهای چپ و پوپولیستی و کمونیستی تمایل پیدا کند !
به طور کل سیاست و یا هرچیزی که از دانش بشری نشات میگیرید ناقص است ، این را به وضوح میتوان با نگاه به گذشته و مشاهده سیر تحولی علوم مختلف به وضوح مشاهده کرد ، لذا نمیتوان هیچ مدل سیاسی را یافت که کامل کامل باشد و بتواند دربرگیرینده تمامی ایده آل های بشری در علوم سیاسی بشود .
به طور قطع میتوان گفت ما هیچ زمان مدل ایده آلی را برای سیاست نخواهیم داشت چون رسیدن به چنین مدلی نیازمند اجهاف کامل بر همه وجوهات و ابعاد روابط انسانی ، سیاسی و ....... میباشد و هیچ کس به جز خداوند متعال چنین اجهافی ندارد ، لذا از این منظر میتوان نتیجه گرفت که تمامی علوم سیاسی حال و گذشته ما جز حدس و گمان و برداشت شخصی ذهنهایمان از اوضاع پیرامونمان و مسائل سیاسی نیست که خود این نیز نشات گرفته از موقعیت اجتماعی ، سواد ، دارمد و ...... ماست .
تحلیلی بر دین سیاسی
دین سیاسی به معنی تفسیری از دین است که برای حکومت کردن و مشروع ساختن آن با امضای الهای بکار برده میشود .
مبتکرین دین سیاسی به یک نوع مکاشفه عرفانی معتقدند که از طریق آن به نوعی با کمک عقل و منطقشان دست به ابتکار و ساختن بخشهای جدیدی برای دین در امر حکمرانی می زنند تا بتوانند با این بخشهای اظافی یک حکومت دینی مقتدر را تشکیل بدهند ، این بخش ها اضافی که میتواند اصلا هیچ ربطی هم به دین هم نداشته باشند و حتی با ذات آن تعارض داشته باشند از طریق عبور از کانال های مالیخولیایی مانند اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه شرعی میشوند و جزئی از دین میشوند !
به طور کل دو مش فکری در حال حاضر در حیطه دین سیاسی فعالند ؛ بنیادگرا و نوگرا
مش اول که مشی محافظه کارانه و بنیادگرایانه است ، معتقد است که باید با رجعت به گذشته این عمل را انجام داد و برای این کار حاضر است که بسیاری از آزادی ها را نقض کند ، سختیگریهایی را افزایش بدهد و سطح جامعه را ببندند و به نوعی یک نظام توتالیتر را ایجاد کند ، این مدل فکری که از جمله برجسته ترین طرفدارانش حامیان ولایت مطلقه فقیه اند ، حاصل ترکیب تفکرات اولترا سوسیالیستی و ضد امپریالیستی اند که از نحله های مارکسیستی چپ گرا به ارث گرفته شده اند و همچنین واجد یک نوع تفکر دیگر ستیزانه و ضد تجددخواهانه اند که هرگونه چیزی را که منشاء بیگانه و خارجی دارد را منفی و مضر قلمداد میکند ، لذا برای ساختن مدینه فاضله اش از رجعت به گذشته استفاده میکند ، قابل ذکر است که این نحله فکری به مانند لننیست های کمونیست معتقدند که در ابتدا باید دیکتاتوری حاکم کرد و مواضع و اهداف را به پیشبرد تا به مدینه فاضله که همان حکومت اسلامی است رسید ، به همین دلیل است که جمهوریت در نظر این افراد معنایی جزکسب مشروعیت عام ندارد چون اصلا برای رای مردم مشروعیت والایی قائل نیستند . ( از معروف ترین طرفداران این مش فکری در درون نظام ، اصولگرایان اند که در دولت نهم بر مسند قدرت قرار دارند )
مش فکری دوم ، که مشی نوگراست ، معتقد است که باید در دین به گونه ای اجتهاد کرد که با واقعیات روز که در کشورهای غربی رواج دارد تطابق داشته باشد ، این نوع مش فکری درست در نقطه مقابل مش فکری اول قرار دارد و اتفاقا با برداشت های مختلف از تفکرات سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات متفکرین غربی به دنبال نوشتن یک نسخه بروز از اسلام در مقابل نسخه بنیادگرایانه گروه اول است ، اینان معتقد به نوعی رنسانس اسلامی اند و کلا در عمل کارهایی میکنند که مانند گروه اول هیچ ربطی به اسلام ندارد ، این گروه که بیشتر با نام روشنفکران دینی شناخته میشوند خواستار تشکیل یک حکومت اسلامی مدرن اند ، حکومتی که برخلاف بنیادگرایان مبتنی بر رای مردم و مردم سالاری باشد . ( از جمله معروف
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 13 صفحه
قسمتی از متن .doc :
سمینار شماره 2
عنوان:
مفهوم فضای شهری
درس:
تاریخ شهر ایرانی
استاد:
سرکار خانم دکتر اهری
ارائه:
نسیم دریائی
جلسه پانزدهم (بهار 86)
تعریف فضا
فضا یک مقوله بسیار عام است. فضا تمام جهان هستی را پر می کند و ما را در تمام طول زندگی احاطه کرده است. فضا می تواند چنان نازک و وسیع به نظر آید که احساس وجود بعد از بین برود و یا چنان مملو از وجود سه بعدی باشد که به هر چیزی در حیطه خود مفهومی خاص بخشد. فضای سه بعدی قابلیت جالب توجهی در بالا بردن کیفیت زندگی ما دارد. فضا به محیط زیست اطراف ما احساس راحتی و امنیت می بخشد.
از میان تعاریف مورد بحث طراحی شهری توافقی کلی وجود دارد بر اینکه موضوع طراحی شهری مربوط به فضاهای بین ساختمانها است. با یک دید دقیق تر می توان بیان داشت که موضوع طراحی شهری کار بر روی پیاده روها، خیابانها، منظرسازی، یا دیگر نواحی است که در میان ساختمانها قرار گرفته اند.
طراح بایستی به کیفیات معمارانه نمای ساختمانها و چگونگی ایجاد احساس فضای سه بعدی توجه کند. این مسئله موضوع را از معماری منظرسازی به طراحی شهری متوجه می سازد.
انسان و فضای معماری
مفهوم فضای ساخته شده یا فضای کالبدی به معنای کلیه شکلهای کالبدی قابل لمسی که انسان ها به وجود می آورند و یا تغییر شکلهایی که در همین زمینه اعمال می کنند، یک مفصل بین فضای کالبدی – طبیعی و فضای زیستی انسانها تعریف شود. این فضا نقطه شروع انسان برای شناخت محیط است.
فضا: عنصر اصلی معماری
معماری در همه اعصار با روشنایی فضا، چند زمانی فضا، خلوص فضا، سبکی و سنگینی فضا، تنوع فضا، چند ارزشی بودن فضا، غنای فضا و این قبیل مفاهیم درگیر بوده است.
در یونان و بطور کلی در عهد باستان دو نوع تعریف برای فضا مبتنی بر دو گرایش فکری قابل بررسی است:
1. تعریف افلاطونی که فضا را همانند یک هستی ثابت و از بین نرفتنی می بیند که هر چه بوجود آید، داخل این فضا جای دارد.
2. تعریف ارسطویی که فضا را به عنوان Topos یا مکان بیان میکند و آن را جزئی از فضای کلی تر می داند که با محدوده حجمی که آن را در خود جای داده است، تطابق دارد.
تعریف افلاطون موفقیت بیشتری از تعریف ارسطو در طول تاریخ پیدا کرد و در دوره رنسانس با تعاریف نیوتن تکمیل شد و به مفهوم فضای سه بعدی ومطلق و متشکل از زمان و کالبدهایی که آن را پر میکنند، درآمد.
مفهوم فضا در تئوری معماری
سه نوع مفهوم متفاوت از فضای معماری به طور متمادی شکل گرفته است:
1- اولین مفهوم فضای معماری، توجه به فضای خارجی ساختمانها، ترکیب احجام ساختمان های مختلف با یکدیگر، جلوه گر ساختن قدرت احجام و تأثیر و تأثر آنها بر یکدیگر بوده است. معماری مصر و یونان که ظاهراً هر دو از حجم سرچشمه می گرفتند، نمود این مفهوم از فضا بودند. در معماری تندیس و از این تمدنها، فضاهای داخلی نقشی ثانوی داشته و به آنها چندان توجهی نمی شده است.
2- دومین مفهوم فضای معماری که در گنبد پانتئون رم در آغاز قرن دوم میلادی، به منصه ظهور رسید، توجه به فضای داخلی ساختمانهاست. در معماری رومی، معماری به فضاسازی تبدیل گردید و برای اولین بار برای کاربری های گوناگون، فضاهای متفاوت در نظر