لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 25 صفحه
قسمتی از متن .doc :
میترائیزم
میترائیزم و زیبایی
مبحث بعدی تحت عنوان «دین و زیبایی» خواهد آمد. میترائیزم نیز یک دین است باید در آن مبحث و در کنار ادیان دیگر، مطرح میگشت و گشته. دلیل این مبحث ویژه برای میترائیزم، ویژگی آن است در ارتباط با موضوع بحث ما یعنی چیستی زیبایی.
در بینش علمی. هر فلسفه، دین نیست. اما هر دین یک فلسفه است. حتی یک آیین دینی ابتدایی در میان کلانهای اولیه. بلکه هر دین مدعی ارائه بهترین فلسفه است و هر دین دیگر و فلسفه دیگر را باطل میداند.
خواه به میترائیزم به عنوان یک دین نگریسته شود و خواه به عنوان یک فلسفه، نگاه مختصری به آن در بحث ما ضرورت دارد. میترائیزم به طور بیرحمانهای به «ثنویت» متهم شده است، حسن آن به قبح تبدیل گشته و واقعگرایی زیبای آن به صورت غیر منصفانهای به بدترین معنی تفسیر شده است. پایگاه واقعیت گرایی در میترائیزم حتی از فلسفههایی که در دو قرن اخیر پدید گشته و ارائه شدهاند اساسیتر و روشنتر است.
آیین میترایی درست به همان میزانی که «زیبایی» را یک واقعیت میداند، «نا زیبایی» را نیز به همان میزان یک واقعیت میداند. نور را یک واقعیت، ظلمت را نیز یک واقعیت دیگر، خیر را یک واقعیت، شرّ را نیز یک و اقعیت، یزدان یک واقعیت، اهریمن نیز یک واقعیت.
دلخوش بودن بیهوده، و خود فریفتن که: همه چیز خیر است، شرّی در عالم وجود ندارد، شرّها عدمیات هستند و... یا: همه چیز جلوهی خدا است، همه چیز مظهر خداست و... و نیز عشق به همه چیز و بالاخره زیبا دیدن همه چیز، راهی به میترائیزم ندارد.
«مهر» و «کین» دو واقعیت متضاد هستند؛ سمبل مهر، خورشید نورانی است. و سمبل کین، ظلمت است. سرود مدار مهر یزدان است. سرود مدار کین اهریمن است.
در عین حال؛ مهر که مهر است اگر نسبت به «کین» کین نداشته باشد، مهر نیست. انسان کامل، کامل و سالم نمیشود مگر خود مهری شود که نسبت به «کین» کین دارد. انسان کامل تیر و کمان هم دارد اما آن را به سوی اهریمن نشانه رفته است. جنگ نا زیباست اما جنگ با نا زیبایی، زیباست.
بدینسان فرق میان اصول میترائیزم با هر فلسفهی دیگر به خوبی روشن میشود. و اصلِ «برای درک زیبایی، درک نا زیبایی، ضرورت دارد و بالعکس»، اصل صریح، روشن، غیر پیچیده و بدون ابهام، در این آیین ایرانی است. که در این مساله، نزدیکترین دین به اسلام اصیل است.
اگر بنیانگذار میترائیزم امروز حاضر بود، پیروان فلسفههای دیگر (به ویژه آنان که فلسفهشان ریشه در اندیشهی کلاسیک یونان دارد) را به لقب «کبک» ملقب میکرد که سرشان را به برف فرو برده و ندیدن واقعیات را به مثابهی عدم آن واقعیت، تلقّی کرده «شرّ» را انکار میکنند. در حالی که در روزمرّهی زندگی واقعیشان هر لحظه با شرّها دست به گریبان هستند.
و از جانب دیگر: میترائیزم بینشهای طرف دیگر را نیز مردود میداند؛ بینش ابوالعلای معرّی که وجود و واقعیت «خیر» را انکار کرده و خیرها را «عدم الشرّ» مینامد. معرّی درست بر عکس ارسطوئیان و صوفیان، همه چیز را بد، نا زیبا میبیند و در عالم هستی به زیباییای که بتوان به آن دلخوش بود، باور ندارد.
اگر منصفانه نگریسته شود، داوری میان این دو بینش سخت دشوار است. زیرا معرّی با همان سبک و روش و استدلال، خیر را انکار میکند که ارسطوئیان و صوفیان با همان سبک و روش و استدلال، شرّ را انکار میکنند. از دیدگاه میترائیزم هر دو باور به یک میزان نادرست و باطل هستند. زیرا زیبا دیدن نا زیبا، اهریمن را زیبا دیدن است. و نا زیبا دیدن زیبا، یزدان را نا زیبا دیدن، است همان طور که گروهی از صوفیان در اثر زیبا دیدنِ همه چیز، ابلیس را نیز مظهر خدا دانستند و ماجرا به پدیدهای بزرگ به نام «شیطان پرستان» منجر گشت که هنوز هم هستند و شیطان را میپرستند.
ثنویت:
هستی شناسی میترائیزم در دو بخش انجام مییابد: خدا شناسی و جهان شناسی. میترائیان در خدا شناسی موحد بوده و هستند. در جهان شناسی و تبیین عالم مخلوقات، ثنوی هستند هم به خیر باور دارند و هم به شرّ. اما نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که میترائیان مانند پیروان ادیان دیگر دچار انحراف شده بودند که زردشت به اصلاح آن مأمور میشود. و از نظر تاریخی نیز مشاهده میکنیم با گذشت زمان، خورشید سمبل مهر، در پیش از اصلاحات زردشت در حد یک الهه بزرگ نه فقط ستایش که پرستیده میشود.
وقتی که «سمبل» به «خدا» تبدیل میشود و همه خیرها از خورشید ناشی میشود، لازمهی ضروری آن تبدیل شدن اهریمن نیز به خدای دوم، است. زیرا هیچ شری از مهر ناشی نمیشود پس باید شرّها از اهریمن ناشی شوند.
زردشتیان امروزی جداً منکر «دو خدایی» هستند. فرهیختگان آنان یزدان را خدا نمیدانند به نظرشان «اَهور» فقط یک نام دارد، گاهی «مزدا» به عنوان پسوند میآید که نشان دهنده واحد بودن اوست. اینان مدعی هستند که جایگاه یزدان در آیینشان همان جایگاه جبرئیل یا آن فرشتهای که مسلمانان آن را «روح»[1] مینامند، است.
افراد اندیشمند زردشتی که امروز به جای خورشید به نور آتش، توجه دارند، ثنویت خودشان را دقیقاً به خیر و شرّ تطبیق میدهند که در ادیان سامی به ویژه در اسلام، هست. و اساس دو گانه پرستی را که به دو خدا باور داشته باشند، از اصل و ریشه، رد میکنند با این تلقی که در هیچ زمانی دچار آن نبودهاند نه قبل از اصلاحات زردشت و نه بعد از آن.
یک زردشتی میگوید: من انکار نمیکنم؛ پیش از اصلاحات زردشت با گذشت زمان، نقش خورشید از نقش یک سمبل محض، به نقش افراط آمیزی تبدیل شده بود که زردشت به اصلاح آن مأمور میشود. و حتی میپذیرم که پس از زردشت نیز دربارهی آتش یک بینش افراطی پیش آمده بود لیکن ما امروز چنین باوری نداریم و بر اصول اولیه آئینمان هستیم. اما میبینیم برخی از برادران ایرانی مسلمان ما اهریمن را مظهری از مظاهر خدا میدانند و این عقیدهشان از تلویزیون هم پخش میشود. ما از چند جانب دچار هجمههای غیر منصفانه شدهایم؛ از طرفی آن میترائیزم خارج از ایران که از ایران به مصر و بخشی از اروپا نفوذ کرده بود و در طی این مسیر با تغییراتی همراه بوده، به حساب ما گذاشته میشود. از جانب دیگر: متون تاریخی که یونانیان آنها را نوشتهاند: گاهی ندانسته و گاهی نیز به طور یک جانبهگرایی، داوری منصفانهای دربارهی ما نداشتهاند. از جانب سوم که مهمتر است ناخرسندی ارسطوئیان و صوفیان، از ما است که آنان جهان را تک بُعدی و بدون شرّ میدانند، ما را که جهان را مانند ادیان سامی و اسلام، دو بعدی میبینیم (هم به خیر باور داریم و هم به شرّ، هم به زیبایی عقیده داریم و هم به نا زیبایی)