لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای بزرگ ایرانی در سال 329 یا 330 هجری قمری در قریۀ فاز یا پاز طابران طوس به دنیا آمد او از دهگانان طوس و از خاندان قدیمی و اصیل آنجا بود . در آن روزگار، دهگانان تلاش می کردند در برابر ارزش های جدیدی که دین اسلام مطرح می کرد ، سنتها و آداب اجدادی خود را حفظ کنند و شاید بخش اعظم انگیزۀ فردوسی برای نظم شاهنامه از همین تمایل درونی و نژادی سرچشمه می گرفت . فردوسی زندگی آسوده و مرفه ای داشت ، اما به مرور زمان سرمایه خویش را صرف تصنیف شاهنامه کرد و در اثر کهولت و همچنین مشکلات کلی زندگی دهگانان به تدریج تنگدست شد و در اواخر عمر، کار به جایی رسید که تهیدستی او را به دریغ خوردن از ایام کامکاری واداشت و این نکته از جای جای شاهنامه مشهود است .
کسی نمی داند که فردوسی چگونه تحصیل کرد ، اما کلام فاخر او گواهی است بر احاطه او بر زبان و ادب عرب و فلسفه و کلام روزگار خویش است . فردوسی به یقین از ادبیات و هنر یونان نیز آگاهی داشته چرا که شباهت های شاهنامه با اثر جاودانه غرب ، ایلیاد و ادیسه هومر ، تردید ناپذیر است . مخصوصا جایی که سخن از صحنه آرایی و مجالس بزم به میان می آید ، نشانه آشنایی و تسلط عجیب فردوسی با ادبیات نمایشی یونان است .
آنگونه که از قراین بر می آید فردوسی پیوسته در شهر خویش اقامت داشته و جز یکی دو بار به سفر نرفته است .بر این نکته که گفته اند که شاهنامه را پس از اتمام به غزنین نزد سلطان محمود برده است هر چند مدرکی قطعی وجود ندارد اما دلیلی هم برای رد آن در دست رس نیست . شخص فردوسی در شاهنامه اشاره ای به بردن شاهنامه به غزنین نکرده است .
فردوسی برای تنظیم شاهنامه ، غیر از روح وطن پرستی و عرق ملی متکی به افرادی چند نیز بوده است .این که می گوید شاهنامه را به دستور سلطان محمود نوشت قولی خلاف واقع است ، زیرا هنگامی که فردوسی شروع به سرودن شاهنامه کرد ، هنوز سلطان محمود به سلطنت نرسیده بود . از سوی دیگر خوی و منش فردوسی حمایت خواستن از چون اویی را بر نمی تابد اما در هنگام اتمام شاهنامه و زمانی که تهیدستی عرصه را بر حکیم طوسی تنگ می کند ، احتمال آن است که شاعر آوازه دربار غزنوی را شنیده و برای تامین آسایش خود تصمیم به اهدای شاهکار خود به پادشاه غزنوی گرفته باشد . تا در این راستا سروده هایش نیز حامی قدرتمندی بیابند . هر چند سلطان محمود را توان درک چنین اثر عظیمی نبود و با رفتار نابخردانه خویش ، روح پر غرور و با صلابت حماسه سزای بزرگ جهان را آزرد .
فردوسی نظم شاهنامه را در سال 365 ه . ق به سن سی و پنج سالگی آغاز کرد . پس از حدود سی سال به پایان رسانید. مآخذ اصل فردوسی در سرودن شاهنامه، شاهنامه منثور ابومنصوری که در اواسط قرن چهارم به فرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی تدوین شد و علاوه بر روایات کتبی و شفاهی به به دست فردوسی افتاد و او مجموعه آن را در شاهکار جاویدان خود را به نظم کشید.
وزن شاهنامه بحر متقارب یعنی وزن حماسه های ایرانی است . فردوسی معانی دقیق و مطالب عالی فلسفی، اجتماعی و اخلاقی بسیاری را در داستانهای شاهنامه آورده است ابیات شاهنامه حدود شصت هزار بیت بوده است.
شاهنامه تاریخ و داستان ایران باستان از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ایران به دست اعراب و شامل سه دوره اساطیری (از عهد کیومرث تاظهور فریدون)، دوره پهلوانی (از قیام کاوه تا قتل رستم) و دوره تاریخی (از اواخر کیانیان تا انقراض ساسانیان) است، که البته همین دوره تاریخی نیز با افسانه ها و داستانهای حماسی درآمیخته است.
فردوسی در وصف مناظر طبیعی، میدان های جنگ خصایص پهلوانی نهایت استادی را به خرج داده و در داستان های عشقی – هر چند عناصر حماسی غالب هستند جذابیت و لطف بی نظیری را به رشته نظم کشیده است. فردوسی در اثر بی نظیر خود لطف معانی، سادگی کلام، روشنی فکرو سخن و بلاغت را به چنان اوج رفیعی رسانده که دست یابی به آن تا کنون کسی را میسر نبوده است.
تاریخ مرگ فردوسی را در سال 411 یا 416 هجری قمری ذکر کرده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
نام های تجارتی : prozoc
طبقه بندی درمانی : ضد افسردگی دو حلقه ای
طبقه بندی مصرف در حاملگی : گروه B
اشکال دارویی: cap : fluoxetine zomg
-عملکرد /کارکاکودینامیک
اثر ضد افسردگی تصور می شود مربوط به مهار پیش سیناپسی باز جذب نرونی سروتونین در CNS باشد .
-موارد مصرف
افسردگی، موارد مصرف عنوان نشده : چاقی ، گرسنگی عصبی، اختلالات افکار اجباری (وسواس)
-مقدار و روش مصرف
بالغین: روزانه 20mg از راه خوراکی که هر صبح تجویز می شود . در صورتی که بعد از دو هفته بهبودی ایجاد نشود این مقدار بتدریج تا حداکثرday / mg80 در دو روز مساوی در صبح و ظهر افزایش می یابد .
سالمندان: در شروع day / mg10 تجویز می شود و هر دو هفته به مقدار mg 20-10 افزایش می یابد. از تجویز هنگام شب پرهیز نمائید.
-موارد منع مصرف و احتیاط:
موارد منع مصرف : حساسیت مفرط ، موارد احتیاط: نقص عملکرد کلیوی و کبدی، بی اشتهایی، هیپوناترمی ، دیابت بیمارانی با سابقه تفکرات خودکشی ممکن است در سالمندان نیاز به تعدیل دوز باشد . مصرف بی ضرر در دوران حاملگی (گروه B ) ، شیردهی و در کودکان ثابت نشده است.
-عوارض جانبی/ناخواسته : CNS: سردرد، عصبی شدن ، اضطراب ، بی خوابی ، خواب آلودگی ، خستگی، ترمور، سرگیجه، هیپومانیا، مانیا. Cv : طپش قلب، گرفتگی ، درد سینه .
GI: تهوع، اسهال، بی اشتهایی، سوء هاضمه، افزایش اشتها، خشکی دهان Srin: راش، خارش، تعریق، واکنش های حساسیت مفرطother : تاری دید ، دردهای عضلانی، دردهای مفصلی، سندرم شبه آنفلوآنزا، هپیوناترمی ، اختلال فعالیت جنسی، بی نظمی قاعدگی.
-تداخلات دارویی:
مصرف همزمان تریپتوفان، ممکن است سبب پریشانی ، بی قراری و ناراحتی گوارشی شود. هیچ اطلاعی دربارة مصرف همزمان مهار کننده های مونوآمین اکسید از موجود نیست. با احتیاط مصرف کنید . نیمه عمر دیازپام افزایش می یابد، ممکن است سمیت ضد افسردگی سر حلقه ای افزایش یابد .
اقدامات پرستاری
-تجویز دارو
دوز واحد دارو را هنگام صبح تجویز کنید . هر دوز اضافی باید در هنگام ظهر تجویز شود .
تنها یک دوز داروی تجویز شده را در اختیار بیماری که خودکشی کرده یا احتمال خودکشی او می رود قرار دهید.
-بررسی بیمار و اثرات دارو
این بیمار سالمند و بمیاری با نقص عملکرد کلیوی یا کبدی با احتیاط مصرف شود ممکن است به دوز کمتری نیاز باشد.
در بیمار بی اشتها با احتیاط مصرف شود ، چرا که کاهش وزن عارضه جانبی ممکن می باشد.
از نظر راش یا کهیر و علائم و نشانه های تب، لکوستیوز، درد مفصل ، سندرم تونل کارپال ، ادم دسترسی تنفسی و پروتئینوری مشاهده کرد و فورا گزارش کنید ممکن است قطع دارو لازم باشد یا درمان کمکی با استروئیدها یا آنتی هیستامین ها برقرار شود .
بیمارانی با نقص عملکرد کلیوی یا کبدی را از نظر علائم مسمومیت به دقت کنترل کنید .
دیابتی ها از نظر فقدان کنترل ضد خون بررسی کنید ، هیپوگلسیمی در خلال شروع درمان و هپیرگلیسیمی در خلال قطع مصرف دارو ایجاد شده است .
-آموزش به بیمار و خانواده
به بیمار بیاموزید جهت پیشگیری از بی خوابی، دوز واحد دارو را هنگام صبح و دوزهای منقسم را صبح و ظهر مصرف کند .
به بیمار بیاموزید که ایجاد اثرات کامل درمانی ممکن است از چندین روز تا پنج هفته طول بکشد .
به بیمار توصیه کنید در صورتی که قصد باردار شدن یا در صورت تغذیه با شیر به پزشک اطلاع دهید .
به بیماران به ویژه سالمندان تذکر دهید ، در صورت بروز سر گیجه تدابیر ایمنی را رعایت و از کارهای خطرناک اجتناب کند .
در صورت ملاحظه راش به پزشک مراجعه کند .
ارائه دهنده: فاطمه حیدری رشته مامایی مربی مربوطه: خانم احمدزاده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 6
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه بر نگذرد
حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر حماسه سرای بزرگ ایرانی در سال 329 یا 330 هجری قمری در قریۀ فاز یا پاز طابران طوس به دنیا آمد او از دهگانان طوس و از خاندان قدیمی و اصیل آنجا بود . در آن روزگار، دهگانان تلاش می کردند در برابر ارزش های جدیدی که دین اسلام مطرح می کرد ، سنتها و آداب اجدادی خود را حفظ کنند و شاید بخش اعظم انگیزۀ فردوسی برای نظم شاهنامه از همین تمایل درونی و نژادی سرچشمه می گرفت . فردوسی زندگی آسوده و مرفه ای داشت ، اما به مرور زمان سرمایه خویش را صرف تصنیف شاهنامه کرد و در اثر کهولت و همچنین مشکلات کلی زندگی دهگانان به تدریج تنگدست شد و در اواخر عمر، کار به جایی رسید که تهیدستی او را به دریغ خوردن از ایام کامکاری واداشت و این نکته از جای جای شاهنامه مشهود است .
کسی نمی داند که فردوسی چگونه تحصیل کرد ، اما کلام فاخر او گواهی است بر احاطه او بر زبان و ادب عرب و فلسفه و کلام روزگار خویش است . فردوسی به یقین از ادبیات و هنر یونان نیز آگاهی داشته چرا که شباهت های شاهنامه با اثر جاودانه غرب ، ایلیاد و ادیسه هومر ، تردید ناپذیر است . مخصوصا جایی که سخن از صحنه آرایی و مجالس بزم به میان می آید ، نشانه آشنایی و تسلط عجیب فردوسی با ادبیات نمایشی یونان است .
آنگونه که از قراین بر می آید فردوسی پیوسته در شهر خویش اقامت داشته و جز یکی دو بار به سفر نرفته است .بر این نکته که گفته اند که شاهنامه را پس از اتمام به غزنین نزد سلطان محمود برده است هر چند مدرکی قطعی وجود ندارد اما دلیلی هم برای رد آن در دست رس نیست . شخص فردوسی در شاهنامه اشاره ای به بردن شاهنامه به غزنین نکرده است .
فردوسی برای تنظیم شاهنامه ، غیر از روح وطن پرستی و عرق ملی متکی به افرادی چند نیز بوده است .این که می گوید شاهنامه را به دستور سلطان محمود نوشت قولی خلاف واقع است ، زیرا هنگامی که فردوسی شروع به سرودن شاهنامه کرد ، هنوز سلطان محمود به سلطنت نرسیده بود . از سوی دیگر خوی و منش فردوسی حمایت خواستن از چون اویی را بر نمی تابد اما در هنگام اتمام شاهنامه و زمانی که تهیدستی عرصه را بر حکیم طوسی تنگ می کند ، احتمال آن است که شاعر آوازه دربار غزنوی را شنیده و برای تامین آسایش خود تصمیم به اهدای شاهکار خود به پادشاه غزنوی گرفته باشد . تا در این راستا سروده هایش نیز حامی قدرتمندی بیابند . هر چند سلطان محمود را توان درک چنین اثر عظیمی نبود و با رفتار نابخردانه خویش ، روح پر غرور و با صلابت حماسه سزای بزرگ جهان را آزرد .
فردوسی نظم شاهنامه را در سال 365 ه . ق به سن سی و پنج سالگی آغاز کرد . پس از حدود سی سال به پایان رسانید. مآخذ اصل فردوسی در سرودن شاهنامه، شاهنامه منثور ابومنصوری که در اواسط قرن چهارم به فرمان ابو منصور محمد بن عبدالرزاق طوسی تدوین شد و علاوه بر روایات کتبی و شفاهی به به دست فردوسی افتاد و او مجموعه آن را در شاهکار جاویدان خود را به نظم کشید.
وزن شاهنامه بحر متقارب یعنی وزن حماسه های ایرانی است . فردوسی معانی دقیق و مطالب عالی فلسفی، اجتماعی و اخلاقی بسیاری را در داستانهای شاهنامه آورده است ابیات شاهنامه حدود شصت هزار بیت بوده است.
شاهنامه تاریخ و داستان ایران باستان از آغاز تمدن نژاد ایرانی تا انقراض حکومت ایران به دست اعراب و شامل سه دوره اساطیری (از عهد کیومرث تاظهور فریدون)، دوره پهلوانی (از قیام کاوه تا قتل رستم) و دوره تاریخی (از اواخر کیانیان تا انقراض ساسانیان) است، که البته همین دوره تاریخی نیز با افسانه ها و داستانهای حماسی درآمیخته است.
فردوسی در وصف مناظر طبیعی، میدان های جنگ خصایص پهلوانی نهایت استادی را به خرج داده و در داستان های عشقی – هر چند عناصر حماسی غالب هستند جذابیت و لطف بی نظیری را به رشته نظم کشیده است. فردوسی در اثر بی نظیر خود لطف معانی، سادگی کلام، روشنی فکرو سخن و بلاغت را به چنان اوج رفیعی رسانده که دست یابی به آن تا کنون کسی را میسر نبوده است.
تاریخ مرگ فردوسی را در سال 411 یا 416 هجری قمری ذکر کرده اند.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 37
به نام خدا
مقدمه
بَختیاری نام یکی از قومهای بزرگ لر ایران معروف به لر بزرگ است که در زاگرس میانی سکونت دارند. لر کوچک نیز نقریباً ساکنین لرستان و ایلام امروزی هستند.
برای نخستین بار حمدلله مستوفی در شمارش طوایف لر بزرگ از بختیاری نام برده است طایفهای که ظاهراً بعدها قدرت و شوکت بیشتری یافته و سرانجام اکثر منطقه لر بزرگ با همان نام بختیاری شناخته شده است.
در روزگار صفوی نام بختیاری از واژهٔ بختیاروند که یکی از طایفههای مهم این منطقه بود بر روی لر بزرگ نهاده شد. با این حال منابع تاریخی در اوایل سدهی هشتم نام بختیاری را متذکر شدهاند.
در اوایل پادشاهی فتحعلیشاه قاجار، بختیاری جزء خاک فارس بود و رود کارون جداکنندهٔ فارس و عراق عجم بهشمار میآمد. از سال ۱۲۵۲ قمری بختیاری گاهی جزء فارس و گاهی جزء حکومت خوزستان بود.
بختیاریها در طول تاریخ منطقه همواره حضور سیاسی، نظامی و اقتصادی موثری داشتهاند، بهویژه حضور ایشان در انقلاب مشروطه بسیار برجستگی دارد. نخستین کسی که تلاش در مستند کردن تاریخ بختیاریها کرد و در مورد آنان کتاب نوشت سردار اسعد بختیاری است که در کتاب تاریخ بختیاری به شمهای از گذشته بختیاریها و سایر لرها اشاره کرده است . از نظریاتی که درباره نام بختیاری وجود دارد ایناست که بختیاریها همان باختری ها یا ساکنانِ زاگرسِ باختری هستند. بختیاریها دودمان اتابکان لر (هزار اسفیان) را تشکیل دادند که مرکز آن ایذه بود.
چکیده
زیستگاه
بختیاریها در استانهای چهارمحال و بختیاری شامل محلهای لار که از سورشجان (سروشگان) شروع و تا سودِجان ادامه دارد ومتعلق به طوایف بهداروند و مُنجِزی باب و طوایفِ راکی و همچنین دیگر عشایر بختیاری و منطقه میزدج(مکان ایزدجی ها)از منطقه جونقان کنونی شروع و تا کوهرنگ ادامه دارد و هم اکنون هم کوهرنگ جداشده است و منهای طایفه فروزنده و امانی ها که ترکِ بلوردی هستند دیگر طایفه های سکنه جونقان، بختیاری هستند و فارسانیها که بیشترِ مهاجرتهای صورت گرفته در آن از منطقه شیراز بوده است.
دیگر طوایف سهید و دینارونی باب و بابادی و... هستند و اما نام کیار را از کوه کلار از ایل دورَکی گرفته شده واز دستنا شروع و تا گهرو ادامه دارد تا منطقه سیبک که گویش و آداب آنها بختیاری است و همچنین منطقه گندمان از گلوگرد شروع و تا دوراهان پایان می یابد و منهای طوایف کمی از شهر بلداجی (که قشقائی هستند و اصالتاً بختیاری می باشند اما در حال حاضر به زبان ترکی صحبت می کنند).اما خارج از محلهای بختیاری شامل شهرکرد، فرخشهر تا منطقه سامان با اینکه اصالتاً بختیاری نیستند و بیشتر از مناطق باختری به آنجا کوچیده اند اما امروزه در قلمرو جغرافیایی بختیاری و بخشی از تاریخ و هویت بختیاری محسوب میگردند.
همچنین این پراکندگی در قسمت بزرگی از خوزستان شامل مسجد سلیمان، ایذه (شوشتر)،(دزفول)،(گتوند) و بخش هایی از اهواز تا هندیجان و ماهشهر و قسمتهایی از اصفهان (داران و فریدون شهر تا مرز گلپایگان و خوانسار و زرین شهر) و همچنین قسمتی از لرستان که بیشتر شامل شهرستانهای الیگودرز و ازنا میباشد هم انجام شده است. شهرکرد یا با گویش محلی دهکُرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری و به عبارتی مرکز بختیاری سردسیری است. مرکز بختیاری گرمسیری هم ایذه در خوزستان است. با این وجود ساکنین اصلی شهرکرد کرد نبوده واغلب از طایفههای گوناگون تشکیل شده است. مانند بنی طالبیها از گیلان غرب و واحد از حبشه و تمدنها و مختاریها که از دراویش یزد بودند و همچنین طوایف نَمدمالان از هندوستان که از عهد اتابکان مهاجرت نموده اند و طوایف نافیانها، عبدللهیها، استکیها، بلالیها از توف-اسپیدِ کوهرنگ، صَفرپورها و... که ریشه در تاریخ قدیم دهکرد دارند، بختیاریاند اما کمکم با لهجه لِنجانی خوگر شدهاند و این لهجه شباهت و اشتراکات زیادی با لهجه اصفهانی های امروزی دارد.
تبار بختیاریها
پارسی بودن بختیاریها
زبان بختیاریها پارسی میانه است و کمتر می توان واژهای بیگانه از قبیل زبانهای عربی و ... را در آن دید . اصیل ترین بختیاریها زبانی خالی از واژه های عربی دارند و یک پارسی اهل شیراز کاملاٌ زبان آنان را می فهمد. مثلاٌ پیر های این ایل که تمام و کمال لری (پارسی دری) را سخن می گویند برای تمجید و تعریف میگویند : گفت ندارد (حرف ندارد) و کمترین میزان مخلوطی با زبان عربی را دارد. بسیاری از این قبیل واژگان در آن دیده شده است. یا بی ساز ابازه یعنی بدون ساز می رقصد که واژه رقص عربی و بازیدن پارسی است.
لباس مردان (چوغا) یا(چوخا) دارای خط های سپید و سیاهی است که خطهای سپید به بالا و خطهای سیاه به پایین میآیند و این نشانه برتری سپنتا مینو (دشمن اهریمن) بر انگره مینو (اهریمن) است . که این پوشاک در عهد هخامنشی رایج بوده است . لباس زنان هم که شامل شلوار قری ؛ مینا یا مینایی و لچک است که با بسیاری از ایل های اصیل ایرانی مشترک است (چیزی مانند لباس خانم شقایق دهقان در شب های برره) این لباس اصلی ترین لباس زنان دوران هخامنشی - سلوکیان - اشکانیان و ساسانیان بوده است.
موسیقی آنان به دوران ساسانیان بر می گردد و شامل سرنا و کرنا و کوس (طبل) و سازهای بادی کوچکتر از سرنا و کرنا است. ( طایفه) توشمال که سرپرستی موسیقی را در ایل بر عهده دارند اکنون هم در مجالس عروسی هنرمندی خود را به نمایش می گذارند .
نام تشها (طوایف) نامهایی پارسی و تا حدودی درباری است. برای مثال نام تش :: شهنی :: از واژه :: شیه :: به معنای آوا و صدای اسب گرفته شده که گفتهاند روزگاری این اقوام پرورش دهنده اسب بوده و یا بی ارتباط با اسب نبوده اند. اصیل ترین آنان موهایی قهوهای و چشمانی رنگی دارد. قد بلند هم یکی از صفات ظاهری آنان است. مردان آنان بدنی ورزیده و کاری دارند. نام های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
بحرانی به نام شلحجابی
بیش از ربع قرن از پیروزی انقلاب و استقرار نظام اسلامی میگذرد؛ انقلابی که به تعبیر بزرگان، بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی بود. در این مدت، تمامی رسانههای ارتباط جمعی مروج اسلام و مبلغ ارزشهای اسلامی بوده و هستند. افزون بر آن نیز چندین نهاد، سازمان و ارگان رسمی و غیررسمی، متولی آموزش، تربیت و ترویج سنن و آداب مذهبی بوده و هستند. سازمان عریض و طویل تبلیغات اسلامی، با بودجهای هنگفت و تشکیلاتی بسیار گسترده و سراسری، دستاندرکار نگاهبانی و پرورش فرهنگ اسلامی در سراسر کشور و حتی خارج از کشور است. بخش وسیع و سازمانی تبلیغات حوزه علمیه قم با تشکیلات، امکانات، بودجه، پرسنل، ابزار و رسانههای سمعی و بصری، مسؤولیت حفظ و حراست ارزشهای دینی و گسترش آموزههای فرهنگ مذهبی را بر عهده دارد. هیأتهای بیشمار دینی در تکیهها و حسینیهها و مساجد، پاسدار سنن و آداب شرعی و برگزارکننده مراسم مذهبی در مناسبتهای تاریخی و مذهبی بوده و هستند. هزاران واعظ، روحانی و عالم دینی در طول سال و ماه و در شهر و روستا بر روی منابر به ارشاد خلایق مشغولند و نظام آموزشی کشور، در تمامی مقاطع تحصیلی توسط کارشناسان و متولیان مذهب، سامان یافته و همه کتابهای درسی به وسیله خبرگان تعلیم و تربیت اسلامی تدوین شده و میشود و قوانین و مقررات اجتماعی حافظ ارزشهای دینی، نه تنها حوزههای عمومی که حتی حریم خصوصی افراد حتی اقلیتهای غیراسلامی را نیز شامل شده است.پنج کانال رسمی تلویزیونی و دهها کانال رسمی سراسری و منطقهای رادیویی به موازات شماری فراوان همایشهای موسمی و سنواتی و سمینارهای پر خرج و اردوهای پرورشی و... مروج مسائل عقیدتی و ناهی منکرات دینی و پاسدار حرمتهای فردی و اجتماعی بوده و هستند.با وجود همه اینها، اسلام را در خطر یافته و تلویحا اعلام میداریم، همه کارهای صورت گرفته مذکور در بالا و تمامی انرژیهای بیکران صرف شده و نیروی بیشمار انسانی و بودجههای کلان به کار گرفته شده، بیحاصل بوده است. از وضع فرهنگی جوانان مینالیم و از «بدحجابی»، «شلحجابی» و «کمحجابی» شکوه سر میدهیم و هر از چند گاهی با بسیجی مقطعی و اعتراضات خیابانی و بگیر و ببند عاری از ملاحظاتی روانشناختی و احیانا مجازاتهای جسمی، روحی و مالی، در پی اصلاح دختران و پسران و حتی بزرگسالانی هستیم که به زعم ما پایبند ارزشهای دینی و فرهنگ ملی اسلامی نیستند.پس از مدتی با انذارها، اشارات و تذکرات فرهیختگان و برخی بزرگان دین و سیاست متوجه میشویم که «این ره که میرویم، به ... است».چند صباحی میگذرد و دوباره پیشخطبهای در نماز جمعه، نطق پیش از دستوری در مجلس و سرمقالهای در روزنامهای، از وضع بد و غیرقابلتحمل اخلاق جوانان مینالد و در پی آن با اعلام راهپیمایی و مراسم ارشاد خیابانی، مواجه میشویم و دنیا را متوجه عواقب شبیخون فرهنگی «غرب» کرده و راههای نجات نسل جوان را از منجلابی که در آن غوطهور است، به عالمیان نشان داده و آن را چاشنی وعده جامعهای پاک و نمونه و الگویی ارزشمدار برای جهانیان میسازیم.مدتی میگذرد و دوباره «روز از نو و روزی از نو»؛ «بدحجابی» بدتر، «شلحجابی» شلتر، رنگها و مدلهای لباسهای زننده، زنندهتر و مفاسد اجتماعی گستردهتر شده و برخوردها وسیعتر میشود.و سر انجام در کنار همه این تدابیر، با برگزاری وسیع و تبلیغات رسانهای دعاهای دستهجمعی، تعجیل در ظهور منجی موعود و مهدی منتظر(عج)، کار صلاح، اصلاح و فلاح را به مصلح و عدلگستر نهایی وا میگذاریم.
راستی اشکال کار در کجاست؟نگاهی به سالهای پیش از انقلاب میافکنیم.در دهههای منجر به پیروزی انقلاب اسلامی، از هیچکدام از سازمانها، نهادها، رسانهها، اردوها، سمینارها، منابر، مجلات، کتابها، روزنامههای ارزشی و حوزههای ترویج و تبلیغ که در بالا به آنها اشاره شد، خبری نبود. در عوض فیلمها، نمایشنامهها، سریالهای تلویزیونی، شبنشینیها، جشنها و برنامههای پرزرقوبرق ضددینی، آشکار و نهان و به وفور به کار فرهنگزدایی و ترویج بیبندوباری، برهنگی و گسترش بساط عیش و طرب و سکس وقیحانه و حتی همجنسبازی مشغول بودند. مراسم پرسروصدای ازدواج دو همجنسباز مرد در تالار یکی از هتلهای بزرگ تهران، هنوز در خاطره انسانها و در آرشیو مجلات و روزنامههای آن دوران وجود دارد. برنامههای به اصطلاح هنری و جشنهای فرهنگی پر از مفسدههای گوناگون به موازات تشکیلات گسترده کاخ جوانان و تشویق دختران و پسران به عضویت در آن و شرکت در اردوهای مختلط تابستانی در سواحل دریای شمال و جشنوارههای موسمی، امری رایج بود. ورود بانوان با حجاب اسلامی (حتی بدون چادر) به برخی هتلها نظیر «متل قو» در شمال و به بعضی کلوبهای حتی دانشگاهی ممنوع بود.از تشکیلات تبلیغاتی حوزه علمیه قم نه تنها خبری نبود، بلکه وعاظ و روحانیان در منابر و مجالس وعظ، غالبا زبان بریده بودند. کم نبود تعداد علما و روحانیانی که به دلیل احساس وظیفه شرعی، به ارشاد پرداخته و سر از زندان و تبعیدگاه درآورده بودند. قلمهای دردمندان، شکسته و نفسهای آنان در سینه حبس بود.دانشگاه، کانون مروجان فرهنگ ضددینی بود و مبارزان