لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 3
سیما مقتدربهمن 80
یهودیان سوئد و مصوبات جدید در این کشور
در حال حاضر در کشور سوئد، 18000 یهودی ساکن هستند که از این تعداد, 5000 نفر در استکهلم اقامت دارند در شهرهای گوتبورگ و مالمو به ترتیب 1800 و 1400 یهودی ساکن هستند.
اشاره: کشور پادشاهی سوئد با وسعت 449964 کیلومتر مربع و جمعیتی حدود 86/8 میلیون نفر در شمال اروپا قراردارد. پایتخت آن استکهلم و زبان رسمی در این کشور سوئدی است. با وجود این که سوئد کشوری پادشاهی است، پادشاه فقط جنبه تشریفاتی دارد و فرماندهی ارتش در اختیار او نمیباشد. نوع حکومت در سوئد پارلمانی است. نمایندگان مجلس که تعداد آنها 394 نفر است هر چهار سال یک بار انتخاب میشوند.
حدود 2/88 درصد مردم در این کشور پیرو مذهب پروتستان، 7/1 درصد آنها کاتولیک و حدود 1/10 در صد پیروان دیگر مذاهب هستند. سیستم آموزش اجباری در این کشور از هفت سالگی آغاز می شود و پس از خاتمه کلاس نهم می توان در مقطع دبیرستان یا هنرستان های فنی-حرفه ای ادامه تحصیل داد. امور حمل و نقل در کشور سوئد پیشرفته ترین نوع خود در جهان به شمار میآید و شبکه راه آهن حدود 13 هزار کیلومتر و شبکه راه آهن شهری 97500 کیلومتر است.
تاریخچه یهودیان در سوئد:
به نظر می رسد تاریخ حضور یهودیان و اولین مهاجرت آنها در سوئد به قرون وسطی بر می گردد. اما پس از گذشت حدود سه سده در سال 1775 میلادی در پی موافقت پادشاه وقت به نام گوستاو سوم با مهاجرت فردی به نام آ. اسحاق و چند نفر دیگر از اهالی یکی از ایالات آلمان شرقی آن موقع به استکهلم، تشکل جامعه یهود شکل دیگری به خود گرفت. زیرا در همان سال انجمن کلیمیان در این شهر تأسیس شد و یک سال بعد هم زمینی جهت دفن اموات یهودیان تخصیص داده شد. اما به همراه «اسحاق» خانواده «یوزفسون» نیز به استکهلم مهاجرت کردند. این خانواده بعدها در تحول فرهنگی کشور سوئد نقش به سزایی داشتند. چرا که از این نسل سه نفر طی سالهای مختلف مسئولیت تئاتر سلطنتی سوئد را عهده دار شدند: لودویگ (99-1851)، راگنار (1966-1891) و ارلند یوزفسون متولد 1923 و نیز نقاش معروف سوئدی به نام ارنست یوزفسون (1906-1851)
در سال 1779 در شهرهای دیگر سوئد به نام گوتبورگ (Goteborg)، نورکپینگ (Norrkoping) و پس از آن در سال 1874 در شهر مالمو (Malmo) سوئد انجمن کلیمیان تاسیس شد. اما مخالفت با اجازه مهاجرتی که در سال 1775 میلادی توسط گوستاو سوم صادر شده یود، باعث شد تادر سال 1782 قانونی تحت عنوان «تعدیل یهودیان» به تصویب برسد. بر اساس مصوبه جدید که تا سال 1838 کماکان معتبر بود، مهاجرین یهودی به عنوان گروهی خارجی با ملیتی بیگانه شمرده میشدند که فاقد حق رای و آزادی در انتخاب بودند. بدین جهت از سال 1815 سیر مهاجرت یهودیان به سوئد تقریبا به صفر رسید. در سال 1860 حق تملک زمین در خارج از محل سکونت یعنی در مستعمرات پادشاهی سوئد، در سال 1866 حق شرکت فعال در انتخابات و در سال 1870 تساوی حقوق کامل اعلام شد، با این استثناء که یهودیان اجازه انتصاب به مقام نخست وزیری را نداشتند.
پس از آن در دهه 80 قرن 19 به دنبال کشتار یهودیان در روسیه و لهستان، یهودیان زیادی به سوئد پناه بردند. تا سالهای بیست قرن بیستم، یهودیان و انجمنهای مربوطه در سوئد دوران شکوفائی خود را سپری نموده و گسترش یافتند. اما به دنبال اجرای قانون محدود نمودن مهاجرت به سوئد در سال های دهه 1930، تعداد قلیلی از یهودیان آلمانی و اتریشی موفق به مهاجرت به این کشور شدند. با این وجود کماکان جَو یهود ستیزی سیری صعودی داشت. اما با آغاز جنگ جهانی دوم سوئد از جمله کشورهای پناهنده پذیر شد که بیش از دویست هزار پناهنده از جمله بسیاری از یهودیان نروژ و دانمارک را در خود جای داد. پس از آن به دنبال انقلاب سال 1956، حدود 2500 یهودی از مجارستان به این کشور پناه بردند. اما به این جمع در سال 1968 حدود 1500 یهودی فراری از لهستان نیز افزوده شد.
در حال حاضر در کشور سوئد، 18000 یهودی ساکن هستند که از این تعداد، 5000 نفر در استکهلم اقامت دارند در شهرهای کوتبورگ و مالمو به ترتیب 1800 و 1400 یهودی ساکن هستند.
مصوبات جدید در سوئد
براساس مصوبات جدید در اواخر سال 2001 میلادی در سوئد، حضور پزشک هنگام بریت میلا (ختنه براساس اصول دین یهود) یا ختنه (برای مسلمانان) الزامی است. اعلام این قانون جدید بحث های زیادی به دنبال داشت. بر این اساس، بریت میلا یا ختنه کردن پسربچه های کمتر از دو ماه فقط باید توسط فردی انجام گیرد که صلاحیتش توسط مقامات وزارت بهداری این کشور تایید شده باشد. علاوه بر آن نوزاد باید توسط یک پزشک یا پرستار به کمک داروی بی حسی هیچگونه دردی احساس ننماید.
مصوبه جدید شامل کودکان یهودی و مسلمان برای «بریت میلا» و یا «ختنه» می باشد. بحث راجع به چگونگی انجام این کار در سوئد، در پی فوت یک پسربچه مسلمان بر اثر ختنه ای نامناسب آغاز شد. به دنبال این حادثه، مذاکرات طولانی از سرگرفته شد، از جمله این که آیا انجام بریت میلا یا ختنه در سنین کم برخلاف مصوبات سازمان ملل در رابطه با حقوق بشر و کودکان نمی باشد؟ در تابستان گذشته این قانون توسط مجلس استکهلم به تصویب رسید و از اول اکتبر 2001 باید اجرا شود.
خانم لنا روزنر-کروس، رئیس شورای مرکزی یهودیان سوئد این قانون را کاملا غیرقابل پذیرش می داند. علاوه بر آن اتحادیه بنیادهای خیریه یهودیان در سراسر اروپا نیز مخالفت شدید خود را اعلام نموده و آن را اقدامی برخلاف حقوق اساسی شریعت یهود شمرده اند. کنگره جهانی یهودیان در نیویورک (JWC) به این نکته اشاره نموده است که این قانون اولین مصوبه علیه قوانین شرع یهود پس از جنگ جهانی دوم شمرده می شود. علاوه بر آن «الیاهو بخشی دورون»، یکی از رهبران مذهبی یهودیان سفارادی (شرقی) ضمن ابراز نگرانی شدید از مصوبه جدید، از حکومت سوئد خواست تا اجازه دهد اجرای مراسم ختنه مانند آنچه که از ابتدا به حضرت ابراهیم دستور داده شده است, صورت بگیرد.
رهبر مذهبی انجمن کلیمان شهر «مالمو» در این ارتباط می گوید: «واقعا تاسف بار است که باید برای اجرای دستورات مذهبی خود قوانین کشوری را زیر پای بگذاریم. این امر اصلا ممکن نیست». یکی از پیش نمازهای کنیسایی در استکهلم، علیرغم آن که از طرف مقامات سوئیس به رسمیت شناخته شده و مجاز به میلا کردن است، باز هم از وضع قانون جدید نگرانی دارد.
از آنجا که مسلمانان در فاصله هشت روز اول تولد نوزاد ذکور خود، شرعا موظف به ختنه کردن آنها نمی باشند، با مشکل خاصی روبرو نیستند. اما برای یهودیان که (غیر از موارد عذر پزشکی) ملزم به اجرای بریت میلا هستند، امکان فراهم نمودن پزشک متخصص بی حسی یا پرستار جهت حضور در مراسم، کار آسانی نیست.
از آنجا که مدت اعتبار قانونی مصوبات در سوئد چهار سال است، راو (رهبر مذهبی) یکی از کنیساهای بزرگ استکهلم ضمن محالفت با مصوبه جدید، از زاویه دیگری به این قانون می نگرد. او معتقد است تضمینی برای عدم تشدید آن و یا حتی منع کامل بریت میلا وجود ندارد.
از زمان اعلام این قانون فقط یک مورد بریت میلا در استکهلم پیش آمده است. در این مورد هم مشکلی پیش نیامد، زیرا پدر نوزاد پزشک بود. در مورد دیگری هم خوشبختانه پدربزرگ نوزاد پزشک بود. اما این که یک رهبر مذهبی خبره در اجرای قوانین مذهبی که شناخت کامل از آنها دارد باید در انجام وظیفه اش در انتظار پزشک باشد، با اشکالاتی مواجه است
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
آرزوی استقلال یا شکاف نسلها
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
آرزوی استقلال
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی میشود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند، در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و میخواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسلها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.
هر کدام دریچهای خاص برای دیدن دارند و این باعث میشود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسلها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل میکند.
استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل میگیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسلها را میتوان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.
اصولاً میتوان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:
الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه میگذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکلگیری اضطراب نخستین میشود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد میکند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت میدهد و احساس ایمنی را القا میکند.
ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا میتوان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیهای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض میکند.
ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگیها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسلها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید میآید و این دوره در شکلگیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا میکند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است: همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.
نوجوان میخواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد میشود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار میگیرد.
«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره میکند. وی میگوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشنتر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکلگیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر میگذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش میرود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیسترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.
بلوئر مینویسد: «... نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصتهای وسیعی را در برابر خود میدید... نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصتها و موقعیتهای شغلی محدود میبیند با جامعهای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری میزنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت میشوند که مدتها درس میخوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و...» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشتسر میگذاشت، زودتر سرکار میرفت، ازدواج میکرد و خانواده تشکیل میداد.
اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بیعرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسلهاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 22
آرزوی استقلال یا شکاف نسلها
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
آرزوی استقلال
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی میشود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند، در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و میخواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسلها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.
هر کدام دریچهای خاص برای دیدن دارند و این باعث میشود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسلها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل میکند.
استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل میگیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسلها را میتوان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.
اصولاً میتوان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:
الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه میگذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکلگیری اضطراب نخستین میشود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد میکند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت میدهد و احساس ایمنی را القا میکند.
ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا میتوان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیهای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض میکند.
ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگیها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسلها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید میآید و این دوره در شکلگیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا میکند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است: همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.
نوجوان میخواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد میشود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار میگیرد.
«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره میکند. وی میگوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشنتر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکلگیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر میگذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش میرود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیسترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.
بلوئر مینویسد: «... نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصتهای وسیعی را در برابر خود میدید... نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصتها و موقعیتهای شغلی محدود میبیند با جامعهای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری میزنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت میشوند که مدتها درس میخوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و...» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشتسر میگذاشت، زودتر سرکار میرفت، ازدواج میکرد و خانواده تشکیل میداد.
اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بیعرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسلهاست.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
آرزوی استقلال یا شکاف نسلها
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
آرزوی استقلال
مفهوم شکاف نسلها، بین والدین و فرزندان، از تجربه پدر و مادر نوجوانها بودن پدید آمد. این شکاف نشاندهنده تفاوت در تجربه زندگی و درک رخدادهای زندگی است.
بسیاری از مسائل و مشکلات از آنجا ناشی میشود که نوجوانان نیاز به استقلال و گسستن از خانه را دارند، در صورتی که این موضوع برای والدینی که قادر به رهاسازی نیستند و میخواهند کنترل خود را روی نوجوانان ادامه دهند بسیار تهدیدکننده است. پس نکته اساسی در تفاوت بین نسلها دیدگاه متفاوت این دو نسل در برخورد با مسایل است.
هر کدام دریچهای خاص برای دیدن دارند و این باعث میشود که از یک پدیده دو برداشت متفاوت داشته باشند. شکاف بین نسلها ناشی از دو عامل عمده: اختلاف و تفاوت بین عصرها و رشد ناشی از تفاوت فناوری. این شکاف بازتاب تغییری است که جامعه بر یک نسل تحمیل میکند.
استقلال روانی انسان در یک فرایند از تولد تا جوانی شکل میگیرد. در این مسیر تکوینی شکاف نسلها را میتوان از دریچه بلوغ نگریست. این مقاله تمرکز خود را روی تحول روانی نگه خواهد داشت تا شاید بتواند زوایای بیشتری از موضوع را روشن کند.
اصولاً میتوان سه مرحله انتقالی در راه استقلال یک فرد برشمرد:
الف) تولد: در رحم، نوزاد صددرصد به مادر وابسته است. با تولد نوزاد و بریدن بند ناف، وی پا به جهانی تازه میگذارد. به نظر اتو رنک، در کتاب «ضربه تولد»، جدایی از رحم باعث شکلگیری اضطراب نخستین میشود. در این مرحله تغذیه درست احساس امنیت ایجاد میکند، به بیان دیگر شیر دادن توسط مادر به کودک لذت میدهد و احساس ایمنی را القا میکند.
ب) از شیر گرفتن: طول این دوره به عوامل فرهنگی نیز بستگی دارد. لذا میتوان بعداز دو سالگی را ذکر کرد. کودک مجبور است استقلال تغذیهای از مادر را تجربه کند. غذای راحت و آبکی مادر جایش را با غذای سفت که نیاز به جویدن دارد عوض میکند.
ج) نوجوانی: دوره رها شدن از وابستگیها و ورود به صحنه اجتماعی است. اصولاً مفهوم شکاف نسلها بین والدین و فرزندان در این دوره پدید میآید و این دوره در شکلگیری شخصیت آینده فرد نقش حیاتی ایفا میکند. نوجوان برای ورود به اجتماع نیازمند به سه صفت است: همپایگی با بزرگسالان، اندیشیدن به آینده و داشتن برنامه.
نوجوان میخواهد خود را همپایه بزرگسالان بداند و بر این اساس قضاوت کند. او برای آینده خود نگران است و مهمترین صفت داشتن برنامه است. چون در این دوره دچار تضاد میشود و برای حل این کشمکش احتیاج به نقشه برای اصلاحات اجتماعی دارد. گاهی نیازهای نوجوان با هنجارهای اجتماعی در تضاد و تقابل مستقیم قرار میگیرد.
«کارزون» در تحقیقی با نام «خشونت و عقاید پسامدرن» به نوعی استحاله در رویکرد جوانان نسبت به روابط بین فردی اشاره میکند. وی میگوید: «خشونت در رفتار اجتماعی یک جنبه ویژه استحاله است». پس نسل جدید خشنتر از نسل قبلی است. صنعتی شدن جوامع شکلگیری هویت را در نوجوانان طولانی کرده و عقاید آنان در برخورد با فناوری دگرگون شده است.
نوجوانی یک دوره از شیر گرفتن روانی است که شخص پشت سر میگذارد و به سمت استقلال و ثبات و استحکام روانی پیش میرود. این دوره نیازمند آموزش و پرورش یعنی نفیسترین هدیه جامعه است. آموزش و پرورش امکانات و ابزار مناسبی برای حرکت به سوی استقلال است.
بلوئر مینویسد: «... نسل قبلی رشد اقتصادی سریع و فرصتهای وسیعی را در برابر خود میدید... نسل جدید خود را در برابر کسادی و تنزل آن و فرصتها و موقعیتهای شغلی محدود میبیند با جامعهای آشفته، جوانان به دنبال شغل به هر دری میزنند تا آینده شغلی خود را تامین کنند. در نظام جدید نوجوانانی تربیت میشوند که مدتها درس میخوانند تا وارد بازار کار شوند، ازدواج کنند و...» نسل قبلی زودتر بحران نوجوانی را پشتسر میگذاشت، زودتر سرکار میرفت، ازدواج میکرد و خانواده تشکیل میداد.
اگر نسل قبل بخواهد با همان دید قبلی به مسائل بنگرد مثلاً بیکاری جوانان را بیانگر بیعرضه بودن آنها بداند تا شرایط خاص اجتماعی، آنگاه این تضاد و عدم درک متقابل، انعکاسی از شکاف بین نسلهاست.
با شکاف نسلها چگونه برخورد کنیم؟
برخورد با این پدیده در سه حیطه میسر است: