لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 21
موضوع تحقیق :
آشنایی با نظریه های آلبرت بندورا
فهرست مطالب
عنوان
صفحه
مقدمه
2
نگاهی کوتاه به زندگی آلبرت بندورا
2
نظریه بندورا
4
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا
12
یادگیری مشاهدهای
18
منابع
19
مقدمه
روانشناسی یادگیری (Learning Psychology)
فرآیند یادگیری با توجه به اهمیتش همیشه مورد توجه بوده و در این مورد دانشمندان بسیاری اظهار نظر ، پژوهش و نظریه پردازی کرده و جواب بسیاری از سوالات را روشن کردهاند، بطوری که میتوان با صراحت و اطمینان در مورد اینکه "یادگیری چیست ؟ چگونه رخ میدهد و عوامل موثر کدام هستند ؟ " بحث کرد.
نگاهی کوتاه به زندگی آلبرت بندورا
. آلبرت بندورا ( ـ1925)
آلبرت بندورا در کانادا متولد شد، در شهری آنقدر کوچک که دبیرستانش تنها 20 دانشآموز و 2 معلم داشت. بعد از فارغالتحصیلی با کارگران ساختمانی در ناحیه یوکون به پر کردن چالهچولههای بزرگراه آلاسکا پرداخت. بندورا مجذوب مردمی شد که در این منطقه شمالی با آنها روبهرو شده بود. «او خود را در میان مجموعهای جالب از آدمها یافت که اکثراً از دست طلبکار، نفقه بگیر و مأموران ناظر بر آزادی مشروط فرار کرده بودند. ]بندورا[ به سرعت علاقهای شدید به آسیبشناسی روانی زندگی روزمره پیدا کرد که به نظر میرسید در این وادی دشوار به شکوفایی رسیده است» (عالم برجسته، 1981، ص. 28).
بندورا مدرک دکتری خود را در 1952 از دانشگاه آیوا دریافت کرد و به عضویت هیأت علمی دانشگاه استانفورد درآمد. در اوایل دهه 1960 او گونهای از رفتارگرایی را معرفی کرد که ابتدا آن را رویکرد رفتارگرایی اجتماعی و بعداً نظریه شناختی اجتماعی نامید (بندورا، 1986).
نظریه بندورا
آلبرت بندورا روان شناس و همکارانش نقش بسیار عمده ای در تثبیت مفهوم یادگیری مشاهده داشتهاند. آنان در یک مجموعه از آزمایشهای خود به نحو متقاعد کنندهای اثبات کردند که کودکان گاهی از رفتار پرخاشگرانه یک سرمشق بزرگسال تقلید میکنند. این مسیر تحقیق موجب شده است که نگرانی در مورد تاخیر تماشای رفتار پرخاشگرانه بزرگسالان سرمشق در تلویزیون بر اعمال کودکان مورد توجه قرار گیرد.
.درجه کارشناسی خود را از بریتیش کلمبیا و درجه کارشناسی ارشد ودکتری خود را از دانشگاه آیوا دریافت کرد.او دوره فوق دکتری را در مرکز راهنمایی ویچیتیا گذرانده و در حال حاضر استاد دانسگاه استنفورد می باشد.او افتخارات بسیاری در عرصه ی روانشناسی دارد که تنها یکی از آنها ریاست انجمن روانشناسی آمریکا(APA ) در سال 1974 می باشد. برای آشنایی و اطلاعات بیشتر می توانید به سایت دانشگاه استنفورد: (http://stanford.edu/) مراجعه کنید.همچنین برای تماس با این روانشناس بزرگ می توانید به این آدرس:(bandura@psych.stanford.edu) میل بفرستید.شاید اکثریت غریب به اتفاق ما این دانشمند بزرگ را با یادگیری مشاهده ای(Observational Learning ) بشناسیم. تبیین های بسیاری از یادگیری مشاهده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 65 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه سازمانهای یادگیرنده
Learning Organizations Theory
فهرست مطالب
مقدمهتعاریفانواع یادگیریزمینههای شکلگیری نظریه سازمان یادگیرندهنظریه سازمان یادگیرندهکشش خلاق: اصل تلفیقکنندهنقشهای جدیدرهبر به عنوان طراحرهبر به عنوان معلمرهبر به عنوان خدمتگزارمهارتهای جدیدساختن دورنمای مشترکنمایان ساختن و آزمون مدلهای ذهنیتفکر سیستمیابزارهای جدیدالگوهای سیستمی پایهترسیم شقوق متعارض استراتژیکروش ستون سمت چپ برای نمایانکردن مدلهای ذهنینقد نظریه پیتر سنجمعنای واقعی سازمان یادگیرندهمدیریت در سازمانهای یادگیرندهاندازهگیری یادگیرییادداشتها
فهرست منابع
مقدمه
برنامههای بهبود مداوم که امروزه نقل محافل مدیریتی است، به سرعت در تمام سازمانها گسترده میشوند. مدیران به این امید چنین برنامههایی را، کهبعضاً هزینههای گزافی را نیز به سازمان تحمیل میکنند، در دستور کار قرارمیدهند که بتوانند در سازمان توان رقابت در بازار جهانی و مقاومت در برابر پیچیدگیهای روزافزون را ایجاد کنند. برنامهها و تکنیکهای بهبود مداوم بسیارمتنوعاند، چنانکه تنها تهیه فهرستی از عناوین آنها نیز کار سختی است. متأسفانه در این وادی تعداد شکستها به مراتب بیش از پیروزیهای بدست آمده است. نظریه سازمانهای یادگیرنده، که ابتدا توسط تعدادی از مدیران هوشمند وبا تجربه در محیط کسبوکار به صورت عملی مورد استفاده قرار گرفته و سپس در محیطهای دانشگاهی توسط نظریهپردازان پرورش داده شده است، به دنبال یافتن جواب این مسئله است.بسیاری از مدیران از فهم این حقیقت اساسی که بهبود مداوم نیاز به تعهدسازمان به یادگیری مداوم دارد، عاجزند. اساساً چگونه میتوان انتظار داشت که سازمانی بتواند به پیشرفت نائل شود و افقهای جدیدی از فعالیت و کار رافراروی خود بگشاید، بدون اینکه بخواهد چیز جدیدی یاد بگیرد. حل یک مسئله چالش برانگیز، معرفی محصولی جدید و بازمهندسی یک فرایند تولید جملگی نیاز به مشاهده جهان به طریقی نو و تلاش عملی در جهت اجرای یافتههای جدیددارند. در فقدان عنصر حیاتی یادگیری، سازمانها و افراد آنها تنها شیوههایکهنه را - حداکثر با بیانهای جدید - تکرار میکنند.
تعاریف:
یک مرور مختصر و اولیه در میان نوشتههای صاحبنظران، محقق را باتعاریف متعدد و متفاوتی از سازمان یادگیرنده مواجه میسازد. در این میان، مقاله حاضر سعی دارد تا به عناصر و مفاهیم اساسی مشترکی که در تعاریف ارائه شده بپردازد و تعریفی از سازمان یادگیرنده ارائه کند که حداکثر وفاق اندیشمندان این عرصه پیرامون آن وجود داشته باشد. اما قبل از پرداختن بهتعریف سازمان یادگیرنده، لازم است تا مفهوم یادگیری سازمانی، که مفهومیاساسی و پایهای است، به دقت تعریف و تفاوت ظریف آن با سازمان یادگیرندهتشریح شود.مفهوم یادگیری سازمانی به لحاظ زمانی قبل از سازمان یادگیرندهتوسعه داده شده است. کار جدی محققین پیرامون یادگیری سازمانیزمینهساز شکلگیری نظریه سازمان یادگیرنده بوده است. یادگیری سازمانیبه طور فزایندهای در میان سازمانهایی که به افزایش مزیت رقابتی،نوآوری واثربخشی علاقمندند، مورد توجه ویژه قرار گرفته است. آرجریس(1) و شون(2)(1978: 2)، که دو تن از پژوهشگران اولیه در این زمینه هستند، یادگیریسازمانی را به عنوان «کشف و اصلاح خطا» تعریف میکنند. به نظر فایول(3) ولایلز (4) (1985:803)، یادگیری سازمانی فرایند بهبود اقدامات از طریق دانش وشناخت بهتر است. داجسون(5) یادگیری سازمانی را به عنوان ”روشی کهسازمانها ایجاد، تکمیل و سازماندهی میکنند تا دانش و جریانهای عادی کار دررابطه با فعالیتهایشان و در داخل فرهنگهایشان و همچنین کارایی سازمان را ازطریق بهبود بکارگیری مهارتهای گسترده
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 43 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه اعداد:
بعد از دوران یونان باستان، نظریه اعداد در سده شانزدهم و هفدهم با زحمات ویت Viete، باشه دو مزیریاک Bachet de Meziriac، و بخصوص فرما دوباره مورد توجه قرار گرفت. در قرن هجدهم اویلر و لاگرانژ به قضیه پرداختند و در همین مواقع لوژاندرLegendre (1798)و گاوسGauss (1801) به آن تعبیر علمی بخشیدند. در ۱۸۰۱ گاوس در مقاله Disquisitiones Arithmeticæ حساب نظریه اعداد مدرن را پایه گذاری کرد.
چبیشف Chebyshev (1850) کرانهایی برای تعداد اعداد اول بین یک بازه ارائه داد. ریمانRiemann (۱۸۵۹) اظهار کرد که حد تعداد اعداد اول از یک عدد داده شده تجاوز نمیکند. (قضیه عدد اول) و آنالیز مختلط را در تئوری تابع زتای ریمان Riemann zeta functionگنجاند. و فرمول صریح تئوری اعداد اولexplicit formulae of prime number theory را از صفرهای آن نتیجه گرفت. تئوری همنهشتی congruences از Disquisitiones گاوس شروع شد. او علامتگذاری زیر را پیشنهاد کرد: mod(c)
چبیشف در سال ۱۸۴۷ به زبان روسی کاری را در این زمینه منتشر کرد و سره Serret آن را در فرانسه عمومی کرد. بجای خلاصه کردن کارهای قبلی، لوژاندر قانون تقابل درجهٔ دوم را گذاشت. این قانون از استقراء کشف شد و قبلاً اویلر آن را مطرح کرده بود. لوژاندر در کتاب تئوری اعداد Théorie des Nombres (1798) برای حالتهای خاص آن را ثابت کرد. جدا از کارهای اویلر و لوژاندر، گاوس این قانون را در سال ۱۷۹۵ کشف کرد و اولین کسی بود که یک اثبات کلی ارائه داد. کوشی Cauchy؛ دیریشله Dirichlet (که مقاله Vorlesungen über Zahlentheorie) او یک مقاله کلاسیک است؛ جکوبی Jacobi که علامت جکوبی Jacobi symbol را معرفی کرد؛ لیوویل Liouville ؛ زلر Zeller ؛ آیزنشتین Eisenstein؛ کومرKummer و کرونکر Kronecker نیز در این زمینه کارهایی کردهاند. این تئوری تقابل درجه دوم و سوم cubic and biquadratic reciprocity را شامل میشود (گاوس؛ جکوبی که اولین بار قانون تقابل درجه سوم cubic reciprocity را ثابت کرد ؛ و کومر).
نمایش اعداد با صورت درجه دوم دوتایی binary quadratic forms مدیون گاوس است. کوشی، پوانسو Poinsot (1845)، لوبکLebesque (1859-1868) و بخصوص هرمیت Hermite به موضوع چیزهایی افزودهاند. آیزنشتاین در تئوری صورتهای سهگانه پیشتاز است، و تئوری فرمها theory of forms به طور کلی مدیون او و اچ. اسمیتH. J. S. Smith است. اسمیت دسته بندی کاملی از صورتهای سه گانه انجام داد و تحقیقات گاوس در مورد صورتهای درجه دوم حقیقی به فرمهای مختلط افزود. جستجوهایی در مورد نمایش اعداد به صورت جمع ۴، ۵، ۶، ۷، ۸ مربع توسط آیزنشتاین ادامه یافت و اسمیت آن را کامل کرد.
دیریشله اولین کسی بود که در یک دانشگاه آلمانی در این مورد سخنرانی کرد. او در مورد بسط قضیه اویلر که میگوید:
که اویلر و لوژاندر برای 04 3 = n آن را ثابت کردند و دیریشله نشان داد که: z5 y5 x5 +.
بین نویسندگان فرانسوی بورل Borel و پوانکاره Poincare ذهن قوی داشتند و تانریTannery و استیلجزStieltjes. کرونکر، کومر، شرینگ Schering، باخمن Bachmann و ددکیند Dedekind آلمانیهای پیشتاز هستند. در اتریش مقاله استلز Stolz’s vorlesungen uber allgemeine Arithmetik (1885-86) و در انگلستان تئوری اعداد ماتیو Mathew (قسمت اول، 1892) جزو کارهای عمومی دانشگاهی هستند. جنوچیGenocchi، سیلوستر Sylvester، و جی. گلیشرJ.W.L. Glaisher به این تئوری چیزهایی افزودهاند .
نظریه مقدماتی اعداد
در نظریه مقدماتی اعداد، اعداد صحیح را بی استفاده از روشهای بهکار رفته در سایر شاخههای ریاضی بررسی میکنند. مسائل تقسیمپذیری، الگوریتم اقلیدس برای محاسبه بزرگترین مقسومالیه مشترک، تجزیه اعداد به اعداد اول، جستجوی عدد تام perfect number و همنهشتیها در این رده هستند. برخی از یافتههای مهم این رشته قضیه کوچک فرما،قضیه اعداد اول و قضیه اویلر، قضیه باقیمانده چینی و قانون تقابل درجه دوم هستند. خواص توابع ضربی مانند تابع موبیوس و تابع φ اویلر و دنباله اعداد صحیح و
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 9 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه جی . رابرت . اوپنهایمر در کتاب علم و فرزانگی در رابطه با سرگذشت کوانتوم چنین می گوید : « شاید هرگز تمامی تاریخ این حادثه روایت نشود . برای عرضه کردن آن هنری به آن اندازه توانا لازم است که برای روایت کردن سرگذشت اودیپوس یا کرامول ضرورت داشته است ، ولی این حادثه در قلمروی چندان دور از تجربه های روزانه ی ما صورت پذیرفته است که کم تر احتمال آن می رود که شاعر یا مورخی از آن با خبر شود . » این داستان ، سرگذشت انقلابی پر تلاطم است ؛ سرگذشت فروپاشی و انقراض فیزیکی از خود راضی است که سالیان دراز بر حوزه ای محدود فرمان رانده بود و سرگذشت دوران فطرتی است که نابودی اش را از پیش تناقضات درونی اش رقم زده بودند ، و سرانجام سرگذشت ظهور توفان آسای نظامی از هفت آب گذشته یعنی مکانیک کوانتومی است .
درآمددر آزمایشگاهی کاملاً تاریک ، ماشینی الکتریکی قرار گرفته است و روی آن دو کره ی فلزی سوار شده است . این همان ماشین متعارف ایجاد جرقه های الکتریکی است که زائده ای کوچک هم بر آن اضافه شده است .دو صفحه ی فلزی با میله های رسانای باریکی به این کره ها متصل شده اند .در روی میز دیگر ، حلقه ی ساده ی تقریباً از سیمی سخت و محکم بر پایه ای عایق سوار شده است . از نظر آزمایشگر شکاف کوچکی که در این حلقه است چزء اصلی دستگاه به شمار می آید . اگر درست حدس زده باشد ، در همین جا ست که راز از پرده بیرون خواهد افتاد . همه چیز آماده است ، آزمایشگر کلیدی را وصل می کند تا جرقه ها با سر و صدا بین دو کره رد و بدل شوند . او از جرقه ها روی بر می گرداند و مدتی منتظر می ماند تا چشمش به تاریکی عادت کند . آیا این که او می بیند شکاف حلقه از فروغ ضعیفی پر شده است حقیقت دارد یا تصوری بیش نیست ؟ پاسخ دادن به این پرسش آسان نیست . ممکن است فقط بازتاب نوری باشد . به آرامی پیچی را که دو سر حلقه را به هم نزدیک می کند می چرخاند . با باریک تر شدن شکاف ، فروغ درخشان تر می شود . باز هم دوسر حلقه را به هم نزدیک تر می کند تا سرانجام تقریباً با هم تماس پیدا می کنند . حال دیگر تردیدی باقی نمانده است . به همین سادگی بود که آدمی برای نخستین بار زیرکانه به وجود سیگنال رادیویی پی برد . این واقعه در سال 1887 روی داد و آزمایشگر ، یک فیزیکدان برجسته ی آلمانی بود به نام هاینریش هرتز . ارزش اقتصادی این کشف بی اندازه بود . پس چرا انسان قابلی چون هرتز امتیاز های بهره برداری از آن را برای مارکونی واگذاشت ؟چیزی که هرتز را به انجام آزمایش های دوران سازش واداشت ، به هیچ روی فکر ابداع چیزی عملی چون تلگراف رادیویی ( تلگراف بی سیم ) نبود . شاید تلگراف رادیویی هم مهم ترین حاصل این آزمایش ها به شمار نمی رفت . هرتز سدی را می شکست که مدتی مدید دانشمندان را از پیشرفت بازداشته بود : آزمون درستی نظریه ای ریاضی که به نور ، الکتریسیته و مغناطیس مربوط می شد و سه سال پیش تر از سوی جیمز کلرک ماکسول ، فیزیکدان اسکاتلندی ، مطرح شده بود . و ستایش این آزمایش از سوی همگان به دلیل این بود که هرتز توانسته بود این واقعیت را به طریق تجربی اثبات کند . اما مقدر بود که این پدیده ی ظاهراً پیش پا افتاده و بی اهمیت ، در دست اینشتین نقش خطیری در انقلاب کوانتومی بازی کند . برای آن که ارزش کار ماکسول و هرتز و تمامی سرگذشت کوانتوم را بفهمیم ، باید نخست نگاهی کوتاه به بعضی از نظریه هایی بپردازیم که آدمی درباره ی نور پرداخته است . گرچه در دوران معاصر ، دانشمندان یهودی برجسته ای وجود داشته اند ، ولی حکمای عبرانی باستان مایه ی چندانی در پژوهش علمی از خود نشان ندادند . ایشان با ادای این گفته که " و خدا گفت نور باشد ؛ و نور شد " ، از کنار مسئله ی نور به سرعت گذشتند تا به مسائل مهم تری بپردازند . نور در نزد آن ها چیزی بیش از ضد تاریکی ، و شرطی برای توانایی دیدن نبود . اما یونانیان با شم علمی قوی تری ، ایده ی نوینی را با اهمیت بسیار مطرح کردند . آنان درک کردند که باید چیزی وجود داشته باشد که در فاصله ی میان چشمان ما ، چیز هایی که می بینیم ، و چراغ هایی که آن ها را می افروزند ، پلی ارتباطی برقرار کند . لذا به نور واقعیتی عینی بخشیدند و به مطالعه اش برخاستند ونظریه هایی پیرامون آن پرداختند . هنگامی که دانشمند امروزی از نور سخن می گوید یک چنین چیزی در ذهن خود دارد . تمایز میان صرف قدرت دیدن ، و نور عینی تمایزی مهم است ، درست مانند تمایزی احساسی که از اصابت سنگ به آدمی دست می دهد و خود سنگ که فضا را می پیماید تا به هدف اصابت کند . متأسفانه ، یونانیان پس از آغازی چنین درخشان ، درگیر نظریه های متضاد شدند . یکی از این نظریه ها می گفت نور چیزی است که مانند آبی که از مجرایی تنگ بیرون می آید ، از چشم ها جریان پیدا می کند . بر پایه ی این ایده ، وقتی یک شیء را می بینیم که این جریان نور را به سویش متوجه کنیم تا با آن برخورد کند ؛ همان طور که مثلاً یک نابینا با پیش بردن دست ها و لمس کردن چیزی ، آن چیز را « می بیند » . این نظریه این نکته را توضیح می دهد که هرچیز را تنها هنگامی می بینیم که روبه رویمان باشد ، و نیز این که با چشمان بسته نمی توانیم ببینیم ؛ اما نمی تواند توضیح دهد که مثلاً چرا در تاریکی نمی توانیم ببینیم . در گیرودار پاسخ گویی به این ایراد ها ، افلاطون فیلسوف نظریه ای پرداخت که بی گمان ، در فراوانی ساز و کارهای زائد ، بی همتاست . او برهم کنشی سه گانه میان سه جریان مختلف قائل بود ، یکی از چشمان ، یکی از آن چه دیده می شود ، و یکی از چراغی که آن را روشن می کند ! مشکل افلاطون در کج نهادن خشت اول بود . بر مبنای ایده های جدید ، هر شیء به این علت دیده می شود که نور از آن به چشم ما وارد می شود نه این که از چشمان خارج شود ، و جالب این جاست که این نکته ، یکصد سال پیش از افلاطون ، از جانب فیثاغورث بزرگ ، با قوت تمام مطرح شده بود . نظریه ی فیثاغورثی ساده است . بنابراین نظریه ، نور چیزی است که که از هر جسم درخشانی در تمام جهات جریان پیدا می کند و پخش می شود ، فقط در برابر موانع فوراً به عقب برمی گردد . اگر نور ، سرانجام به طور تصادفی وارد چشمان شود ، در ما احساس دیدن چیزی را به وجود می آورد که نور در واپسین مرحله از روی آن جهیده است ...
هرکسی از نظریه کوانتوم شوکه نشود آن را نفهمیده است. نیاز بوهر
حوزه های معدودی از پژوهش علمی وجود داشته اند که مانند نظریه کوانتوم تاثیر عمیقی بر فلسفه داشته باشند. دلیل امر به این حقیقت مربوط می شود که به قول نویسنده کتاب های علمی جان گریپین: «در دنیای مکانیک کوانتوم، قوانین فیزیک که برای هر کسی آشنا هستند دیگر عمل نمی کنند، در عوض احتمالات هستند که بر رویدادها حکم می رانند.»آلبرت اینشتین، برخلاف بور، نه تنها از برخی از استلزامات نظریه کوانتوم تکان خورده بود، بلکه از آنها هراسان بود. چنانچه مشهور است او با عدم قطعیت کوانتومی با همین اظهارنظر صریح مخالفت می کرد که: «خدا تاس نمی اندازد.» اروین شرودینگر یکی از معماران نظریه کوانتوم، که به همان اندازه از این وضع آشفته بود، تجربه خیالی ساده ای را طرح کرد تا بیهودگی یکی از این استلزامات را نشان دهد. او اتاقی دربسته یا جعبه ای را تصور کرد که گربه ای زنده درون آن قرار دارد و نیز حاوی «وسیله ای جهنمی» شامل یک شیشه سیانور و مقدار کمی ماده رادیواکتیو است. این مقدار ماده رادیواکتیو آن قدر کم است که در طول یک ساعت ممکن است یکی از اتم های ماده رادیواکتیو متلاشی شود، اما با احتمالی مشابه ممکن است هیچ کدام از اتم ها دچار تلاشی نشود. اگر اتم رادیواکتیو تجزیه شود پرتوهای حاصل یک شمارشگر گایگر را به کار می اندازد و از طریق یک رله چکش کوچکی را فعال می کند که شیشه سیانور را می شکند و باعث مرگ گربه می شود
در زندگی روزمره احتمال پنجاه- پنجاه وجود دارد که گربه کشته شود و بدون نگاه کردن به درون جعبه می توانیم با خوشحالی تمام بگوییم که گربه درون آن مرده یا زنده است. اما براساس نظریه کوانتوم هیچ کدام از این دو امکانی که برای ماده رادیواکتیو و در نتیجه گربه وجود دارد واقعیت ندارد، مگر آنکه مشاهده شوند
فروپاشی اتمی نه اتفاق می افتد و نه اتفاق نمی افتد، گربه نه کشته می شود و نه کشته نمی شود، مگر هنگامی که ما به درون جعبه نگاه کنیم و ببینیم که چه اتفاقی رخ داده است. نظریه پردازانی که تفسیر استاندارد از مکانیک کوانتومی را می پذیرند می گویند که گربه در حالتی غیرقطعی و نامعین نه مرده و نه زنده وجود دارد، تا زمانی که یک مشاهده گر واقعاً به درون جعبه بنگرد و ببیند که گربه زنده است یا مرده.متاسفانه برخلاف میل شرودینگر، این تجربه تخیلی نه تنها باعث نشد که فیزیکدانان پوچی بعضی از خصوصیات نظریه کوانتوم را درک کنند، جعبه شرودینگر برای اکثریت فیزیکدانان به مثال اعلای استلزام های غیرمعمول و فوق العاده این نظریه بدل شد. «ابرمرتبه حالت ها» به جای به هم ریختن نظریه کوانتوم به خصلت معرف آن بدل شد.آنهایی که تجربه خیالی شرودینگر را با معنایی که در نظر داشتند مطرح می کردند می توانستند با این حقیقت تسکین یابند که موقعیت یاوه ای که در آن گربه به طور همزمان هم زنده و هم مرده است به طور واقعی در آزمایشگاه قابل بازآفرینی نیست
دلیل این امر ناپیوستگی کوانتومی است.سرعت این ناپیوستگی در یک سیستم فیزیکی به اندازه آن بستگی دارد. در حالی که در موجودیت های فیزیکی در اندازه اتم ممکن است در یک «ابرمرتبه حالت ها» وجود داشته باشند، موجودیت های بزرگ تر، به خصوص در اندازه یک گربه، که متشکل از میلیاردها اتم هستند، در یک حالت منفرد و معین ثابت می شوند. در نتیجه افرادی که با موضع اینشتین همدلی دارند می توانند مدعی شوند که گرچه خصوصیات غریب کوانتومی ممکن است در جهان زیراتمی مصداق داشته باشند، در دنیای روزمره متشکل از اشیای معمول مثل گربه، کتاب و افراد و... خدا از هر لحاظ تاس نمی اندازد. اما اکنون حتی این دفاع (تاحدی نومیدانه) از شعور عام در خطر سرنگون شدن است. فیزیکدانان ویلیام مارشال، کریستوف سایمون و ویک بوویستر اخیراً آزمایشی را طراحی کرده اند که در آن می توان از «ناپیوستگی کوانتومی» اجتناب کرد تا به یک «ابرمرتبه حالت ها» در مورد جسمی در اندازه حدود یک گلبول قرمز (به طور مشخص آینه ای با قطر ?? میکرون یا یک صدم میلی متر) دست یافت، اندازه ای که شاید در مقایسه با یک گربه بزرگ نباشد ولی در مقیاس های اتمی بسیار بزرگ است. براساس گزارش مارشال و همکارانش: «این جسم تقریباً دامنه ای ? برابر بیشتر از هر ابرمرتبه مشاهده شده تا به حال دارد.»
این آزمایش فرضی در اصول بر تعامل یک فوتون منفرد نور با یک آینه کوچک که بر روی یک بازوی کوچک نصب شده است تکیه دارد. فشار تابش فوتون برای جابه جا کردن آینه کوچک کافی است. به وجود آمدن یک ابرمرتبه فوتون باعث می شود سیستم به صورت یک ابرمرتبه حالت های متناظر با دو جایگیری متمایز آینه تکوین پیدا کند.پیشنهاد این دانشمندان اولین پیشنهاد برای تعیین کردن چگونگی ایجاد و مشاهده یک ابرمرتبه ماکروسکوپیک نیست، اما اولین پیشنهادی محسوب می شود که امکان تحقق آن با تکنولوژی فعلی وجود دارد.
در واقع در حال حاضر ساختن اجزای لازم برای این آزمایش در جریان است و بنابراین تنها اندکی باید صبر کرد تا گونه ای از «وسیله جهنمی» شرودینگر به واقعیتی مشاهده پذیر بدل شود. معانی ضمنی این آزمایش بر آفرینندگان آن پوشیده نیست چرا که بدون اغراق اظهار می کنند: «اینکه انجام آزمایشی بر روی یک میز توانایی بالقوه به آزمون گذاشتن مکانیک کوانتوم را در نظامی کاملاً نوین در اختیار بگذارد، امری فوق العاده است
و غیرعادی تر این است که این آزمایش بر مبنای تجربه ای فرضی تکوین یافته است که در اصل برای افشا کردن پوچی نظریه کوانتوم طراحی شده بود. شرودینگر مسلماً از روبه رو شدن با این آزمایش شوکه می شد
از اوائل قرن بیستم دو نظریه ی بزرگ نسبیت و مکانیک کوانتوم، برای پاسخگویی به مشکلاتی که فیزیک کلاسیک با آنها دست بگریبان بود، پا به عرصه وجود نهادند. جالب این است که هر دو نظریه تقریباً همزمان مطرح شدند و سیر تکاملی خود را طی کردند. نخست نسبیت خاص در سال 1905 تنها در محدوده ی دستگاه های لخت بکار گرفته شد و در سال 1915 تحت عنوان نسبیت عام به دستگاه های شتابدار تسری یافت. مکانیک کوانتوم قدیم در سال 1900 با طرح کوانتومی بودن انرژی اظهار شد و در دهه ی 1920 سیر تکاملی خود را پیمود
همواره این سئوال مطرح بود که آیا این دو نظریه بزرگ را می توان با یکدیگر ترکیب کرد؟
دیراک توانست نسبیت خاص و مکانیک کوانتوم را بصورت مکانیک کوانتوم نسبیتی با هم ادغام کند. به دنبال آن سئوال این بود که چگونه می توان مکانیک کوانتوم و نسبیت عام را با هم ترکیب کرد؟
نظریه نسبیت عام اینشتین نظریهای در باره جرمهای آسمانی بزرگ مثل ستارگان، سیارات و کهکشانهاست که برای توضیح گرانش در این سطوح بسیار خوب استمکانیک کوانتومی نظریهای است که نیروهای طبیعت را مانند پیامهایی میداند که بین فرمیونها (ذرات ماده) رد و بدل میشوند. مکانیک کوانتومی در توضیح اشیاء، در سطوح بسیار ریز خیلی موفق بوده بوده است
هاوکینگ می گوید " یک راه برای ترکیب این دو نظریه بزرگ قرن بیستم در یک نظریه واحد آن است که گرانش را همانطور که در مورد نیروهای دیگر با موفقیت به آن عمل میکنیم، مانند پیام ذرات در نظر بگیریم. یک راه دیگر بازنگری نظریه نسبیت عام اینشتین در پرتو نظریه عدم قطعیت است
با آنکه نسبیت و مکانیک کوانوتم هر دو با در توجیه پدیده های حوزه ی خود، از توانایی خوبی برخوردارند، اما تسری برخی مفاهیم از مکانیک کلاسیک به فیزیک مدرن مانع از ترکیب این دو نظریه بزرگ هستند. بهمین دلیل نظریه سی. پی. اچ. تصریح می کند که مکانیک کلاسیک، مکانیک کوانتوم و نسبیت را بایستی تواما و همزمان مورد بررسی مجدد قرار داد. علاوه بر آن چنین بررسی مجددی تا زمانیکه نظریه هیگز نیز مورد توجه قرار نگیرد راه به جایی نخواهد برد. بهمین دلیل باید از مشکلات مکانیک کلاسیک شروع کنیم و ببینیم که آیا این مشکلات در نسبیت و مکانیک کوانتوم بر طرف شده یا نه؟
طبیعت و عدم قطعیت
در سال 1935 میلادی یوکاوا دانشمند ژاپنی برای توجیه پایداری هسته و به منظور نشان دادن بر هم کنش بین نوکلئون ها ی آن نیرویی پیشنهاد نمود که از بردی در حدود یک فمتومتر
10^-15m
برخوردار بود و جرم ذرات میدان که نقش انتقال این نیرو رابر عهده دارند را 200 مگا الکترون ولت تخمین زد ذرات پیشنهادی یوکاوا مزون (متوسط) نامیده شدند چرا که جرم ذره فرضی او حد واسط بین جرم ذرات شناخته شده سبک (الکترون ) و نوکلئون های سنگین بود در سال1947 میلادی یعنی دوازده سال بعد یک فیزیکدان انگلیسی به نام سسیل پاول با مطالعه پرتو های کیهانی این مزون را که به پیون معروف است کشف نمود. برد این ذره را می توان به طرز جالبی با استفاده از اصل عدم قطعیت در انرژی بدست آورد بر اساس اصل عدم قطعیت ، یک ذره مجازی تا زمانی که t بزرگتر از آنچه که این اصل مجاز می شمارد نباشد می تواند بوجود آید و برای مدت زمان t دوام داشته باشد انطباق جالب برد ذره مزون پی بدست آمده از محاسبات یوکاوا با نتایج حاصل از رابطه عدم قطیعت در انرژی گواهی بر تایید تجربی این اصل میباشد
پیامدهای فیزیک کوانتومی
هر نظریه جدید خواه ناخواه با خود یکسری نگرشهای جدید نسبت به عالم به ارمغان میاورد چنانچه نسبیت جهان کوچک ما ر ا وسعت بخشید وافق محدود عالم ما را تا میلیاردها سال نوری گسترش داد سکون را از عالم ما گرفت و برای خلقت آن، نقطه آغاز متصور گردید زمان مطلق را که ا ز ازل تایم شده بود و قرار بود تا ابد تیک تاک کند را درهم شکست و سرعتها را که فیزیک کلاسیک رها کرده بود سامان داد و درچارچوب سرعت نور مهار کرد فیزیک کوانتومی نیز با خود همانند نظریه نسبیت دیدگاههای جدیدی نسبت به عالم نه با مقیاس نسبیت بلکه در مقیاس بسیار کوچکتر (اتمی و زیر اتمی) ارائه نمود .ما که از دنیای کلان با فیزیک کلاسیک و نسبیت آگاهی رضایت بخشی کسب نمودیم تا قبل از پیدایش مکانیک کوانتومی تنها الکترون و هسته را میشناختیم آن هم در حد یک شناخت سطحی ویکسری روابط دست وپا شکسته که اوج آنها روابطی بود که بوهر فیزیکدان دانمارکی با زیرکی از تلفیق فیزیک کلاسیک با اصول موضوعه خود به آنها دست یافت
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 28 صفحه
قسمتی از متن .doc :
نظریه استراتژیک وتجزیه محیطی
1- تجزیه محیط شغلی . 2- رقابت وساختار ومقررات صنعت.
3-موقعیت استراتژیک وارزش افزوده. 4-تحلیل SWOT (قدرت- ضعف – فرصت و تهدید).
5- پیش بینی وضع محیط. 6- طراحی سناریو
اطلاعات موقعیت استراتژیک به ماکمک می کند که هماهنگی بین سازمان ومحیط بیرونی آن رادرک کنیم .
وضعیت اولیه صنعت داروسازی اروپایی نشان می دهد که چطور ساختارهای شرکت به وسیله نیروهای محیطی خارجی تحت تأثیرقرارمی گیرند. موقعیت ها وتوانایی سازمان را برای ایجاد واضافه کردن ارزش گزارش می کنند درنتیجه ارزش افزوده درارتباط با تجزیه وتحلیل های SWOT(قدرت –ضعف-فرصت –تهدید) شرح داده می شود. این فصل با ارزیابی ماهیت ازمحیط شغلی شروع می شود ودر ادامه به تأثیر مقررات براستراتژی های شرکت وصنعت توجه دارد .. علاوه براین همانطور که دربحث تطابق E-V-R دیده شدموقعیت ها باید تغییر کند. گاهی تغییر پیوسته وافزایشی است وگاهی اوقات برجسته تر یا منقطع تر است. برای فهمیدن ودرک تغییر دوم ذکرشده فصل بعدی بابحثی پیرامون ساخت سناریو وبرنامه ریزی شروع می شود.
تجزیه وتحلیل محیط شغلی
مدیریت دریک دنیای بسیار آشفته : موضوع سهامداران به عنوان چندین نیرو ازنیروهای محیطی درنظر گرفته می شود که سازمانی راتحت تأثیرقرارمی دهد که آشکارا درشرکت دارای نفع وسودی باشند . بطور ساده سهامداران باید ازلحاظ قدرت وسودشان طبقه بندی شوند همانطور که درشکل 1-7 نشان داده شد به راحتی می توان ازیک شبکه چهارضلعی برای این موضوع استفاده کرد. اینها باید با آنهایی که قدرت دارند باید رضایتشان جلب شود مخصوصاً اگر که مایل به انجام فعالیت های سازمان باشند . آنهایی که قدرت نسبتاً کمی دارند اماسودبیشتری دارند نیز باید موردتوجه قراربگیرند. رقباتأثیر زیادی براستراتژی های عملکردی ورقابتی شرکت دارند وموضوع موردبحث فصل 8 می باشند .
اگر یک شرکتی درصدکنترل رشد , تغییر وتوسعه می باشد باید درجستجوی نیروهایی باشد که فرصت هایی را برای رشد وتغییر ایجاد می کنند ونیزتهدید ها رابرای پاسخگویی رابه تقاضا ها بوجود بیاورند . مدیران باید ازنیروها وتغییرات محیطی مطلع باشند ومنابع سازمان را برای سود بردن ازفرصتهامقابله وبرخورد باتهدیدات اداره کنند. درعوض رهبراستراتژیک قطعیت انجام این مسأله رانشان دهد ونیزباید تناسب ارزشها وفرهنگ های سازمانی رابرای رسیدن به عوامل کلیدی موفقیت نشان دهد. بطور کاملاً ساده محیط شوک به سازمان می دهد وروشی ازطریق آن منابع بکارگرفته می شوندکه توانایی کنترل این شوک هامشخصص می کنند.
این مسأله به تطابق E-V-R (محیط – ارزش – منبع) مربوط می باشد.
چندین مرتبه نمودارهای مربوط به عواملی کارآمد که موفقیت رادرمحیط تجاری یاشغلی بوجود می آورند ساخته ونگاهداری شده اند . همانطور که نیروهای محیطی ورقابتی تغییر می کنند واقعیت اخیر مورد نیاز برای موفقیت رقابتی ازنمودار سازمان دور می شود. درنتیجه یک نمودار جدید ضروری است . ناپیوستگی نمودارها نیاز به تغییرات بیشتر وبرجسته تری دارد. تسریع این تغییرات یک کار کلیدی مدیریتی است.دریک محیط آشفته برای ایجادتطابق E-V-R سازمان باید استراتژی ه عقایدش را تغییردهد. مینی کیس 2- 7 تغییرمهم نمودارUK کشاورزی را نشان می دهد.
شکلی نیست که دنیا یک بازار بزرگ است . بازارهای سرمایه , تولیدات وخدمات , تکنیک های ساخت ومدیریت همگی ازلحاظ ماهیت جهانی می شوند. در نتیجه شرکت ها می فهمند که آنها باید درتمام دنیا ( دریک بازارهای جهانی) رقابت کنند.
Maurice saatchi: درتجربه من درشرکت های صنعتی بزرگ مشکلات تهدیدهای زندگی صنفی دربیش ازیک دوره طولانی پیشرفت می کند نباید به این مشکلات اجازه رشدداداماحل این مشکلات رابه عهده مدیرکل گذاشت اوفردی بی حال وازخودراضی است که به خودفریبی وتبریک خودشان بابیان عالی علاقمندند. به عبارت کوتاه خودمدیریت مشکل ساز است .
Eugene Anderson: چگونه می توانم زمانی که کریکت بازی می کنم انتظارموفقیت داشته باشم درحالیکه سایر مردم به تمرین کاراته مشغولند .
شکل 2-7 تأکید می کند همانطور که روزبه روز صنعت ها وبازارها جهانی می شوند کیفیت هم مهمتر ازمنبع ومحل ساخت می شود. مردم بریتانیا مثل مردم بقیه جهان ادعا می کنند که بریتانیا بهترین کشوراست اما این درصورتی درست است که محصولات این کشوردرسطح جهانی باشند. برای دستیابی به کیفیت وشهرت جهانی , شرکت هاباید ازدانش وعقاید جدید استفاده کنند دربهترین سطح جهانی عمل کنند وشبکه های بین المللی وشرکایی داشته باشند تا به بهترین منابع درسراسر جهان دسترسی داشته باشند.
دراین محیط پویا آمریکا مهمترین رقیب کشورهاست. چون صنایعش را بطور تکنیکی توسعه می دهد وخودش را به نوکر اقتصاد تبدیل کرده است. این کشور راه های تولید، بخش های خصوصی مالی مورد نیاز برای سرمایه گذاری دربخش های خیلی خطرناک وجدید را پیدا کرده است و قوانینی بوجود آورده که مانع انعطاف پذیری نیروی کار نمی شود. اروپا معمولاً محدودتر ازآمریکا ست گرچه عملیات بین کشورها حتی دراتحادیه اروپایی متنوع است .
اگرچه مثال های دنبال شده بریتانیایی هستند ویک موضوع مهم را بیان می کنند ولی داستانهای ساده ای ازبخش های دیگر می توانیم بگوییم . زمانی که نخست وزیر کشاورز بریتانیا
thatcher Margaret درسال 1979به قدرت رسید اوبه سرعت تشخیص داد که فاصله تولیدی عمیقی بین بسیاری ازشرکت های بریتانیا وجود داردوعقیده داشت که بهترین فرددرجهان است . اومبادرت به کاهش این فاصله بین شرکت های بزرگ وکوچک کرد گرچه دربسیاری صنعت ها این فاصله باقی ماند ولی او موفق بود. دربعضی صنعت ها بریتانیا بهترین شرکت ها را