لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 33
مقاله ای در مورد نگاهى به دیدگاههاى سیاسى امام خمینى(ره(
اشاره :
فلسفه سیاسى انقلاب اسلامى ایران, با فلسفه سیاسى امام(س) پیوندى ناگسستنى دارد; چرا که اصول و آئین سیاسى اش بر آرإ و اندیشه هاى امام مبتنى است . قوام این نظام سیاسى به دوام اندیشه هاى سیاسى امام بازمى گردد . اینکه گفته مى شود;این انقلاب, بى نام خمینى در هیچ کجاى جهان شناخته شده نمى باشد(1) ,به این دلیل است که محتواى این انقلاب, اندیشه هاى اصیل و محکم امام است. بدین جهت, هرگاه محصول بنیادین این انقلاب (که به رهبرى امام خمینى(س) به پیروزى رسیده است; یعنى جمهورى اسلامى, از خصوصیات و ویژگیهاى اصلى و ماهیتى اش جدا گردد, در آن صورت, انقلاب از محتواى ذاتى و اساسى اش تهى شده است. براى اینکه معیار درست و واقعى داشته باشیم و از طریق آن, به سنجش و تطبیق بپردازیم, صحیح ترین راه و منطقى ترین روش, بازخوانى و تدوین دقیق اندیشه هاى امام از بدو تا ختم است. در یک نگاه کلى, اصول و آئین زیر, (2) نماد اساسى فلسفه سیاسى امام است; که به نحوى محتواى بنیادین انقلاب اسلامى و چارچوب عملى سیستم سیاسى - جمهورى اسلامى نیز به شمار مى رود: 1- حاکمیت قوانین الهى; 2- حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش و نقش بنیادین آنان در تمام امور کشور(از رهبرى تا دهدارى);3- رهبرى فقیه عادل و عالم; 4- اصل خدمت نه ریاست و سلطه; 5- ابتنإ و اتکاى نظام سیاسى اسلامى به رإى مردم; 6- لغو هرگونه امتیاز, انحصار و اشراف; 7- نفى هرگونه استبداد, زور و دیکتاتورى; 8- آزادى به عالى ترین و طبیعى ترین شکل; 9- منع هر گونه شخصیت محورى و بت سازى; 10 - رعایت حقوق همه مردم; 11- نظارت مردم در تمام مراحل سیاسى و حضور واقعى مردم در تمام صحنه ها; 12- تإکید بر اصل انتخاب و میزان بودن رإى مردم; 13- عدالت اجتماعى; 14- نفى و مقابله هرگونه سلطه طلبى و سلطه پذیرى در بعد خارجى و داخلى; 15- مبارزه با ظلم و ستم و استکبار; 16- تإکید برشناختن و شناساندن اسلام ناب محمدى (ص) و رد هرگونه تحجر, مقدس مآبى و نفى اسلام آمریکایى; 17- وحدت میان همه نسلها و قشرها و فرق; خصوصا دو مرکز مهم دانشگاه و حوزه. بدین لحاظ, فراموش نکردن و زیر پانگذاشتن اندیشه هاى مترقى, نجات بخش و معزانه امام خمینى(س) یکى از شرایط مهم حفظ نظام سیاسى مستقر و پاسبانى از محتواى واقعى و حقیقى آن است. بازخوانى و قرائت همراه با تإنى اندیشه هاى سیاسى امام, که در طول اقامتشان در فرانسه مطرح شده است, از اولویت بیشترى برخوردار است. به دلایل مختلف, تبیین نظریات ایشان در این دوره, مهم است; اول اینکه, اصلى ترین آراى سیاسى و غایت اصلى فلسفه سیاسى اش در این دوره مطرح و در دوره هاى بعد تکمیل شده است. دوم آنکه, این دوره از اندیشه هاى امام دو خصوصیت منحصر به فرد دارد; یکى, ارائه دلایل سیاسى براى نفى رژیم سلطنتى و دیکتاتورى; دوم, بیان آرإ و نظریات سیاسى براى استقرار نظام سیاسى اسلامى و ترسیم سلوک و غایت آن. سوم اینکه, اندیشه هاى امام را قبل از استقرار حکومت جدید و کسب قدرت سیاسى مى نمایاند و لذا به خوبى نشان مى دهد که امام به عنوان رهبر مردم ایران, چه اهداف و غایاتى براى استقرار یک نظام سیاسى جدید و انحلال رژیم استبدادى شاه دارد. چهارم اینکه, امام در این دوره چهار ماهه (14 مهر 57 تا 11 بهمن 57) (3) برخلاف دوره هاى قبل و بعد از آن, مورد پرسش خبرنگاران مختلف جهان واقع شدند و به مهمترین سوالات سیاسى و حساس ترین مفاهیم سیاسى پاسخ دادند. (113 مصاحبه مطبوعاتى, به جز پیامهاى مکتوب و سخنرانیها)(4)نگارنده این مقاله, عزم آن دارد تا خلاصه و فشرده اندیشه هاى امام دراین دوره پرالتهاب و بحرانى را مورد بررسى قراردهد. براى رعایت دقت و تإمل لازم و تدوین صحیح و عملى, تمام آرإ و نظریات امام اعم از مصاحبه ها, اعلامیه ها, پیامها, سخنرانیها و نیز اغلب حوادث و تحلیلهاى این ایام را مطالعه و فیش بردارى نموده و در نهایت آن را در 10 فصل تدوین کرده است و اینک خلاصه آن را به صورت زیر ارائه مى نماید. (5)مهمترین مفاهیم و مسائلى که امام در پاریس مطرح نمودند, شامل موارد زیر است: (6)1- نقد و نفى نظام سلطنتى; 2- قرائت و تفسیر امام از اسلام به عنوان دین دنیا و آخرت; 3- ابعاد نهضت اسلامى ایران; 4- غایات و خواسته هاى انقلاب اسلامى; 5- ماهیت و خصوصیات حکومت اسلامى; 6- حق حاکمیت مردم;
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 17
بسم الله الرحمن الرحیمنگاهی به طرح جامع نوسازی ناوگان حمل و نقل جاده ای
استاد مربوطه : مهندس گل
درس مربوطه : روسازی راه
اعضای گروه :
مجید رستمی
نعمان خرمالی
نظام الدین سمندری
بهره وری در حمل و نقل عمومی کالا
بر اساس وابسته بودن خدمات حمل ونقل به سایر صنایع، بهره وری در این بخش همپوشانی زیادی با سایر بخش های خدماتی و صنعتی داشته و تأثیرات متقابلی نیز بر عملکرد یکدیگر می گذارند که در این رهگذر می توان بهره وری در حمل ونقل را از دو بعد سخت افزاری و نرم افزاری مورد بررسی قرارداد.از بعد نرم افزاری مواردی مانند: ترکیب بهینه ناوگان، افزایش کارکرد وسیله نقلیه، کاهش یک سربار و کاهش حمل ونقل مضاعف را میتوان مثال زد و از بعد سخت افزاری نیز گسترش شبکه راهها و تأسیسات زیربنایی حمل ونقل و نوسازی ناوگان، از اهم موارد است.ترکیب بهینه ناوگان:
برای جابه جایی یک بار از مبدأ تا مقصد گزینه های زیادی به لحاظ نوع و ظرفیت وسیله نقلیه وجود دارد؛ با در نظر گرفتن انواع باری که در کل کشور جابه جا میشود باید طیف گسترده ای از انواع بارگیرها در دسترس باشند. سؤال اصلی دراین میان این است که از هر نوع بارگیر چه تعداد مورد نیاز است تا در عین اینکه بار سریع و ایمن به مقصد برسد، ارزانترین گزینه نیز انتخاب شده باشد. در واقع با اصلاح این موضوع کالای مورد نیاز برای جابه جایی با کیلومتر طی شده کمتری منتقل میشود.به عبارت دیگر ضریب تن – کیلومتر در یک بازه زمانی مشخص پایین می آید. نتایج مستقیم این موضوع، تعدیل عرضه و تقاضا، کاهش مصرف سوخت، کاهش عوارض زیست محیطی و افزایش فعالان این بخش است.افزایش کارکرد وسیله نقلیه:
به رغم اینکه ایران از موقعیت ژئواستراتژیکی کم نظیری برخوردار است لیکن کارکرد (بهره وری) سالانه وسایل نقلیه عمومی به ویژه در بخش حمل ونقل کالا از رقم پایین در مقایسه با کشورهای اروپایی برخوردار است. اصلیترین دلیل این ادعا جدا بودن شخصیت حقوقی شرکت و مالک وسیله نقلیه است به عبارت دیگر وقتی یک شرکت حمل ونقل توان مدیریت بر وسایل نقلیه مشخص و مدت داری را در حوزه کاری آن شرکت نداشته باشد نمی توان رابطه مالک وسیله نقلیه با شرکت را به یک نوع رابطه همکاری دو شخصیت مستقل تعبیر کرد. برخی معتقدند اگر شرکت مالک وسایل نقلیه باشد مشکل فوق مرتفع میشود. عده ای نیز این راهکار را مانع ورود سرمایه های خرد به بخش دانسته و معتقدند روابط متصدیان حمل و نقل نیاز به بازنگری اساسی دارد. در هرحال نباید از نظر دور داشت که فارغ از عامل انسانی، وسیله نقلیه سرمایه و پیش نیاز اساسی بخش حمل و نقل محسوب میشود. درخصوص بهبود کارکرد وسیله نقلیه عوامل دیگری همچون ناوگان کارآمد و نیز تعاملات بین المللی کشورمان با دیگر کشورها به ویژه کشورهای همسایه مهم و تأثیرگذار است. کاهش یک سربار:
بخشی از پدیده یک سربار به ضعف برنامه ریزی از سوی شرکت های حمل و نقل بر می گردد که آن هم به نوعی به مشکل عدم مدیریت شرکت ها روی ناوگان باز می گردد. لیکن در شرایط حاضر ضعف اطلاع رسانی و سیستم که رانندگان توسط آن از وجود مراکز بار در سطح کشور آگاهی یابند موضوع برجسته ای به حساب می آید. یقینا بهره گیری از IT در این زمینه می تواند بسیار راه گشا باشد که در نهایت میتواند به یک شبکه واحد اطلاع رسانی منجر شود و رانندگان و شرکت ها می توانند با دسترسی به این شبکه از اطلاعات کالاهای آماده حمل آگاهی یابند. کاهش حمل ونقل مضاعف: حمل و نقل مضاعف یعنی این که باری بنا به شرایطی از یک مبدا به مقصدی حمل و دو باره به مبدا مورد نیاز بازگردانده می شود.این پدیده به دو علت حاصل می شود؛ اول این که تمرکزامکانات در برخی شهرها به ناچار باعث می شود کالا تا زمان مصرف، برای نگهداری به آن شهر منتقل و در زمان مصرف دوباره بازگردانده شود. به عنوان مثال انتقال گندم برای انبار کردن در سیلوهای مخصوص از این نوع است.در این زمینه کمبود امکانات زیربنایی جنبه سخت افزاری دارد اما عامل دوم به عنوان جنبه نرم افزاری،نارسایی سیستم توزیع است. بسیاری از کالاها بعد از تولید به شهرهای بزرگ، که مراکز تجاری به حساب می آیند، منتقل و از آنجا به شهرهای دیگر انتقال داده می شوند. هرچند که این پدیده ریشه در ساختار بازارهای سنتی دارد لیکن امروزه با فراگیرشدن گردش اطلاعات و ایجاد بازارهای مجازی تا حدود زیادی توانسته اند این نارسایی را برطرف کنند. نوسازی ناوگان:
فرسوده بودن ناوگان، عوارض زیادی را هم به بخش حمل ونقل و هم به سایر بخش های صنعتی و خدماتی تحمیل می کند. ناوگان فرسوده هزینه های سوخت و نگهداری و تعمیرات را افزایش داده و بهره وری کاری نامناسب را در پی دارد و به لحاظ نبود استانداردهای مطلوب ازجمله عدم وجود سیستم های ایمنی، ترمز،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 11
نگاهی به ارزش تغذیهای با نفوذ هر چه بیشتر تبعات صنعتی شدن به زندگی روزمره و افزایش مشغله های عمومی خانوار، دیگر تهیه و فرآوری مواد غذایی به وظیفهای تبدیل شده است که بر عهدهی صاحبان صنایع غذایی است. بدین ترتیب اکنون کشور ما و حتی دیگر کشورهای درحال توسعه در جایگاهی قرار گرفتهاند که عمدهی مواد غذایی موجود در سبد غذایی خانوارهای آن به صورت صنعتی فرآیند شدهاند و رفته رفته از درصدی از این مواد که به صورت خام مصرف می شوند کاسته می شود. در حال حاضر در حدود 65 تا 70 درصد مواد غذایی مورد
مصرف خانوارهای شهری به صورت فرآیند شده است. از این رو با نگرشی دقیق به این موضوع این واقعیت کاملاً مشخص است که صنایع غذایی به عنوان جزء لاینفک جوامع توسعه یافته و در حال توسعه هستند. از یک سو با گسترش هر چه بیشتر این صنایع و همچنین تغییرات فرهنگی که به واسطهی ورود تکنولوژی و صنعت از کشورهای صنعتی به کشور های در حال توسعه تحمیل شده است. و از سویی دیگر با توجه به ویژگیها و ملزمات زندگی مدرن، مواد غذایی فرآیند شده مورد استقبال عموم قرار گرفته اند. وجود مواد اولیه مناسب و سیاستهای راهبردی که افزایش تولیدات زراعی را در پی داشته است و همچنین لزوم توسعهی صنایع تبدیلی برای جلوگیری از تبدیل این مواد به ضایعات، هر چه بیشتر زمینه ساز گسترش صنایع غذایی در ایران است. اما نکته اینجاست که این سیاستها تنها تولید، را مورد حمایت قرار داده اند و کنترل دقیق بر روند تولید چندان مورد توجه نبوده است. به طوری که عموماً استانداردهای اعمال شده بیشتر بر روی فاکتورهای میکروبی و شیمیایی تمرکز داشته اند و غالباً معیاری برای سنجش باقیمانده ارزش مواد غذایی در محصول نهایی وجود نداشته است. با نگرشی همه جانبه به دقایق موضوع مؤیدات این مسئله کاملاً روشن است که در چند دهۀ اخیر از خاک زراعی تولید کننده محصولات زراعی گرفته تا نحوۀ عرضه محصولات غذایی به بازار مصرف آن طور که باید مسئله ارتقاء ارزش تغذیه ای محصول مد نظر قرار نگرفته است. استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی، سموم دفع آفات نباتی، بهبود دهنده های رشد محصول و ... در مرحله کشت، و عدم مدیریت دقیق فرآیندهای تولیدی که به حفظ هر چه بیشتر ارزش تغذیه ای محصول نهایی در مراحل تولید صنعتی بیانجامد، از جمله واقعیتهایی هستند که از دیدگاه تغذیهای منجر به سلب اطمینان از صنایع غذایی در خصوص ارتقاء سلامت جامعه میشود. در حقیقت صاحبان صنایع غذایی برای اختصاص سهم مناسبی از بازار مصرف به خود روز به روز شیوههای جدیدی را به کار می گیرند که ارضاء کننده ذائقه تنوع پذیر انسان قرن بیست و یک باشد. در این میان، به مانند وضعیتی که در دیگر حوزهها نیز مشاهده میشود، بهره گیری از متدهای صنعتی و شیمیایی برای رسیدن هر چه سریعتر به اهداف فوق الذکر بیش از هر روش دیگری مورد استقبال صاحبان صنایع گرفته است. نگهدارندهها، طعمدهندهها، رنگ دهنده ها و دیگر افزودنیهای شیمیایی روز به روز جایگاه ثابت و رو به رشدی را در زمینه تولید غذا به خود اختصاص داده اند. در ادامه خواهیم دید که چه نقاط بحرانی در روند تولید وجود دارند که می توانند در نهایت امر از ارزش غذایی محصول فرآوری شده بکاهند.به عنوان اولین فاکتور تأثیر گذار بر ارزش محصول تولیدی، غنی بودن خاک زراعی علاوه بر تأثیر گذاری بر سرعت رشد گیاه، بر مقادیر مواد مغذی موجود در محصول زراعی نیز تأثیر می گذارد. تخریب دانه بندی مناسب خاک که عمدتاً ناشی از استفاده بی رویه از کودهای شیمیایی است و به کار گیری کمتر روشهایی چون تناوب کشت، توقف موقت کشت در زمینهایی که از آنها بی رویه استفاده شده است و همچنین استفاده کمتر از روشهای سنتی غنی سازی خاک مانند، استفاده از کودهای طبیعی، از جمله عواملی هستند که در ابتدای امر بر ارزش غذایی محصول بهدست آمده تأثیر میگذارند. به عنوان مثال محصولاتی که با استفاده بیرویه از کودهای شیمیایی پرورش می یابند، عموماً از محتوای ویتامین C کمتری برخوردارند. زمان برداشت محصول نیز یکی دیگر از مسائلی است که باید به آن توجه شود. میزان رسیدگی، درصد رطوبت در محصول در هنگام برداشت و ... از مواردی هستند که بر انبارداری، تأثیر عوامل فساد بر محصول، ارزش تغذیهای و فرآیندپذیری آن تأثیر میگذارند. به عنوان مثال بهترین زمان برداشت محصول گندم زمانی است که میزان رطوبت موجود در آن در حدود 14 درصد باشد. تأخیر در زمان برداشت محصول باعث میشود به واسطهی کاهش رطوبت در محصول ترکهای ریز میکروسکوپی در دانه ایجاد شود و متعاقب آن فعل و انفعالات تنفسی شدت یابند و دانه به دلیل دفع CO2 پوک شود.به این ترتیب از میزان مواد مغذی حساس به اکسیداسیون در دانه کاسته میشود. از سویی دیگر برداشت زودتر از موعد نیز باعث می شود که به واسطه وجود رطوبت بیشتر در محصول فساد قارچی در محصول برداشت شده شدت یابد که این امر به نوبهی خود می تواند از ارزش غذایی محصول کاسته و افزایش ضایعات را در پی داشته باشد.در حین انتقال محصول به بازار مصرف یا مراکز صنعتی نیز تغییرات بسیاری در محصول ایجاد می شود. به دلیل اینکه عموماً نقل و انتقالات محصولات زراعی به طرق استاندارد انجام نمی شود، علاوه بر اینکه ضایعات فراوانی را بر جای می گذارد، محتوای مواد مغذی محصول را نیز تا حدود زیادی تحت تأثیر قرار می دهد. ویتامینهایی چون C و B2 که در برابر نور، دمای محیط و شرایط محیطی مختلف حساسند به راحتی در این مرحله تخریب می شوند. علاوه بر این دور بودن مراکز کشاورزی از محل انبار محصولات، مدت زمان انتقال محصولات را افزایش میدهد که این امر به نوبه خود هر چه بیشتر بر ارزش غذایی محصول لطمه می زند. کشور ما که یکی از بزرگترین تولید کنندگان محصولات باغی در منطقه به شمار می رود. ولی متأسفانه مقدار ضایعات این محصولات در ایران برابر کل تولیدات محصولات باغی در آلمان است. عمده این ضایعات که در حدود 30 درصد کل تولیدات است (یعنی چیزی معادل 3 تا 5 میلیارد دلار) در مراحل حمل و نگهداری رخ می دهد. یعنی سالانه مقادیر زیادی میوه که می توانند تضمین کننده سلامت جامعه باشند به دلیل روشهای نا صحیح انتقال و انبارداری به هدر رفته و آنچه که نیز مورد مصرف قرار می گیرد به دلایل مشابه
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 99 صفحه
قسمتی از متن .doc :
فصل اول
نگاهی به سیر تاریخی پیدایش پوشاک
لباس همان سطح هر چیزی است و در لایه های اولیه، هر فاعل شناسان با آن درگیر میشود در مفهوم عربی معنای ستر کردن، پوشاندن، مخفی کردن، و حتی بدل کردن را یادآوری می شود و پوشاننده شده را آن طور به نمایش می گذارد که اقتضای ظاهری اش باشد.
این امر که بشر، براینشان دادن خود را از قدیم الایام مانند حیوانات (که در زمان های خاص مثل جفت گیری یا نزاع تغییر ظاهر می دهند) مبدل شده، با هنر نقش اندازی اولین قدم د ر راه مفاهیم جدید پوشش را برداشته است، ما را به این گفته ویل دورانت که «هنر در میان قبایل وحشی از نقش تزئینی و لباس پوستی و خال کوبی برخاسته» راهنما میشود. بشر نخستین، در مراسم خاص، بدن خود را با رنگ ها یا نقوشی زینت می داده تا در «جلب نظر» یا «جعل نظر» خود را نوع خاصی نشان دهد. به مرور استفاده از رنگ به دلیل عدم ثبات از میان رفت و خال کوبی (Taboo) با هزار نیش سوزن جایگزین آن شد، سیر آرایش بدن پس از استفاده از پوست حیوانات کم کم به دوران جدیدتری رسید و بشر با دستیابی به تکنولوژی نساجی الیاف را به صورت پارچه تولید کرد و مفاهیم پوشش را تحت تاثیر قرار داد. در این سیر تکامل آن نقوش و رنگهایی که با خالکوبی و رنگ کردن بدن یا با استفاده از پوست حیوانات و قطعات بدن آنها یا شاخ و برگ گیاهان، انسان را به نحوی دیگر نشان می داد یا می پوشاند به منسوجات منتقل می شد و پیشرفت فن آوری، ظواهر و نقوش جادویی، دینی، خانوادگی، طبقه بندی حرف، سطوح اجتماعی و غیره ... را به سوی تولید شکل یافته تر منسوج و البسه سوق داد و رسوم و آداب اجتماعی و نیز تکنولوژی نساجی و پوشاک را به سمت اشاعه و حفاظت از معانی و ظواهر کشاند.
هزاره دهم ق.م دوره ای است که اصطلاحاً دوران نوسنگی نامگذاری شده است و معمولاً با نامهایی چون عصر استقرار، عصر دهکده نشینی، عصر کشاورزی و عصر دامداری نیز شهرت داشته و به عنوان یکی از ادوار مهم تاریخ تکامل بشر از بعد فنی و معنوی محسوب می شود. باید گفت، پیش از تاریخ اطلاع دقیقی از جوامع انسانی در دست نیست و آنچه گفته شد بیشتر بر اساس حدس و گمان بوده است. به نظر می رسد، پیش از این تاریخ انسان ها همانند گله های حیوانی در رفت و آمد بوده اند و از آنان آثار مادی ملموسی جز اشیای سنگی به دست نیامده است. و اما در مورد پوشاک، بافت و تاریخ آن، که محور اصلی موضوع است و شاید بتوان آنرا به دوران پیش از نوسنگی نسبت داد، دوره ای که با نامهای میان سنگی، پارینه سنگی و یا دوره پیش از تاریخ نامگذاری شده و از دو تا هفت میلیون سال پیش آغاز و تا ده هزار سال پیش (آغاز دوره نوسنگی) ادامه داشته است. برای شناخت دقیق تر از تاریخ بافت و پوشاک آنرا در سه مقوله:
1- پارچه و طرح 2- فرم و شکل 3- دوخت لباس
مورد بررسی قرار می دهیم.
پارچه و طرح لباس
احتمال داده می شود اولین لباس ها توسط گروه های انسانی که به ویژه در مناطق سردسیر زندگی می کردند تهیه شده است. آنها بعد از آن که حیواناتی مانند گوزن، ماموت، گاو و حتی اسب را شکار می کردند کم کم به این نتیجه رسیدند که می توان از پوست آنها برای پاپوش و یا تن پوش استفاده کرد و قطعاً فیزیک این حیوانات و تناسب آن با یک نیم تنه برای انسان تبلور این اندیشه را در ذهن آنها بیشتر کرد که مثلاً بعد از شکار یک حیوان بزرگ، با کندن پوست آن می شود از این پوست به عنوان تن پوش استفاده نمود. هنوز هم این عادت در بعضی از انسان ها (پاره ای قبایل در آفریقا و آمریکای لاتین) وجود دارد که علاقه مندند خود را به شکل حیوانات درآورده و نقشی را ایفا نمایند. حتی در نقش برجسته های باستانی نیز گاهی موجوداتی با پیکر انسان و سر حیوانی و یا بالعکس حیواناتی که سر انسان دارند، دیده می شود.
پس این احتمال وجود دارد که تفکرات این گونه، ریشه در دوران بسیار قدیم داشته باشند، یعنی زمانی که بشر از پوست حیوانات برای تهیه تن پوش استفاده می کرده است.
همانگونه که پیداست فرم پوست به صورتی است که گویا یک خط از زیر گردن تا انتهای بدن که به پاها و باسن ختم می شود ادامه دارد که می توان پس از جدا کردن سر، از همان خط روی پوست را برش داد، پس پوست، خود راهنمای بسیار مناسبی بود و طبیعت، خود به انسان کمک کرد تا چگونه از پوست حیوانات به عنوان البسه استفاده کند. این روش هنوز هم در بسیاری از مناطق سردسیر از جمله مناطق عشایر نشین شمال خراسان و یا اسکیموهای قطب شمال دیده می شود که از پوست حیوانات برای خود لباس تهیه می کنند.
آنچه مسلم است تاریخ استفاده از پوست برای تهیه پوشاک به دوران خیلی گذشته می رسد که مطمئناً بافت در آن هنوز جایگاهی نداشته و در آغاز دوران نوسنگی میتوان حدس زد که انسان کماکان از همان تجربه های گذشته استفاده می کرده است. ولی در نمونه هایی که از نقاط باستانی «علی کش» ، «گنج دره» و «تپه سیلک»، از سال های هفت، هشت و نه هزار قبل از میلاد به دست آمده آثاری از بافت دیده می شود که با توجه به قدرت آن می توان گفت این فن قبل از هنر سفال گری شکل گرفته است. برای نمونه در کف اتاق های
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 29
نگاهی به معماری جهان اسلام
واژه " بنا نهادن" به معنای بن بخشیدن ، پی نهادن و آفرینش دوباره بر اساس طرح واندیشه از قبل تعیین شده است. واژه آرشه تخنائومه یونانی که لاتینی شده آن آرشیتکت است خود ترکیب جالب توجهی از دو واژه " آرشه" ، به معنای بُن و منشا (وهمچنین پی افکندن بر اساس مبنا و اصلی مشخص و معلوم) و کلمه " تخنه " به معنی هنر می باشد.
تخنه ، ریشه ای هند و اروپایی دارد و از فعل " تیکتو" و" تخنائومه " به معنی آفرینش ِساختمند و ماهرانه است. هرچه بیشتر به وارسی واژه آرشی تکتونیکی یا آرشیتکت بپردازیم بیشتر به جامعیت معماری و پیوند های عمیق و نا گسستنی آن با هنر پی خواهیم برد: معماری با معنای آفریدن (وطبعا هنر) ، ساختن و پروردن خویشاونداست.
مارتین هیدگر[1]با تکیه بر همین معنای کهن هلنی ِ" پوئزی " poesy، واژه هنر را از جنس آفریدن ، فراآوردن ، فرآوردن ، فروردن و پروردن دانسته و گفته است که معماری از سنخ هنرهایی است که استعداد پروردن (نیروی آفرینشگری) انسان در آن به اوج جامعیت خود می رسد[2]. براین اساس می توان گفت که معماری ، بیشتر از هر هنری با فرهنگ انسانی مرتبط بوده و خواهدبود.
درتمدن اسلامی ما نیز واژه " بیت "علاوه بر اینکه به معنای شعراست به معنای برجهای فلکی نیز می باشد؛این همه مبین این حقیقت است که معماری از جامع ترین استعدادهای انسان در حسن ترکیب بخشی است.
/
مصالح مادی، ضرورتهای مرتبط با حیات انسانی وتدبیرهای هنری فنی، سه مولفه مهمی است که در کیفیت ایجاد ، آرایش و تشکل انداموار معماری سهم تعیین کننده دارد ؛ و " فضا "، "حجم " و"ایستایی " از عناصر بنیادین آن به شمار می رود.
معماری ؛ اجتماعیترین هنربشری است. به غیر از دوران گردآوری خوراک، حضور فضا، بنا و شهر از گذشته تا امروز و در آینده، لحظهای از زندگی روزمره آدمیان غایب نبوده و نخواهد بود. بشر، نیازمند فضایی است که او را در مقابل تأثیرات محیط محافظت نماید. این نیاز از ابتدای زندگی تا به امروز تغییر چندانی نداشته است. این فضای محافظ یا همان فضای معماری، مرکزی است که بر مبنای آن تمامی ارتباطات فضایی شکل می یابند و سنجیده میشوند. فضای معماری به بیانی ، مکان یا ظرفی است که در آن بخشی از فعالیتهای مربوط به زندگی بشر صورت میپذیرد. بنابراین فضای معماری با زندگی رابطهای ناگسستنی دارد. انسان ازهمان دمی که از رحم مادر جدا میشود، در فضایی جدید قرار می گیرد که همان فضای معماری است. انسان در فضای معماری زندگی میکند، به فضا فکر میکند و فضا را خلق مینماید. معماری هنر به نظم درآوردن فضاست وانسان تازمانی که افعال خود را منظم نکند و به زندگی خود نوعی سازمان نبخشد نمیتواند فضا را به نظم درآورد.
رابطه انسان با فضای معماری رابطهای روزمره است که بخش مهمی از زندگی او را در بر میگیرد. این رابطه پیچیدهتر از رابطه انسان با فضای هنری نقاشی و مجسمه سازی است، زیرا وی این فضا را از درون نیز تجربه میکند. از این رو بعد از قرنها، هنوز مسأله اصلی معماری، فضا ، زندگی و شیوه ارتباط بین این دو است. فضای معماری که اصلیترین وجه معماری است، از طریق اصلیترین جنبه زندگی یعنی " خلاقیت " ایجاد می شود. با اینکه فضای معماری به فضای زندگی انسانها مربوط است، ولی این ارتباط از قالب خاصی نتیجه نمیشود. فضای زندگی به صورت الگویی از پیش تعیین شده، در جهان ایدهآلها وجود ندارد، بلکه باید ایجاد شود و معمار مسؤول ایجاد آن است.
روح انسان تجربه هبوط و استقرار و سکونت را بیش از هر هنر دیگری در معماری احساس کرده است. این معماری است که در طول تاریخ همچون نمادی مادرانه انسان را در بر گرفته است و بنابراین با معنوی ترین عر صه های وجود بشر پیوند و قرابتی تمام عیار داشته است. همین جنبه های معنوی وشهودی معماری است که آن را با مدنیت انسان مرتبط و همداستان کرده است.
به نظر می رسد معماری در تعین بخشیدن جامع به روحیات مردم یک عصرو بیان نسبت انسان با عالم درون و بیرونش (هرچند نمادین و انتزاعی) تواناتر از هنرهای دیگر بوده و همچون آینه ای علاوه بر تجلی دادن نیازهای معنوی و مادی انسانها ، کیفیت و کمیت زیست آنها را با زبانی خاص نمایانده است.
شایدبارزترین جلوه معمارانه بشر، خانه وخانه سازی باشد: انسان پس از این که از غارها بیرون آمد و به زراعتگری پرداخت و از شکارچی سرگردان به کشاورزِمستقر تبدیل شد، به ایجاد خانه اندیشید. خانه برای آدمیان درطول عصرها و نسلهای متمادی، همیشه دربردارنده مفاهیمی بس والا و برین بوده است.
امامهمترازخانه متعارف ومعمول برای انسان، " خانه اعتقادات جمعی" وی بوده است که درقالب معابد ومساجد درطول تاریخ هنرخودنمایی می کند: همان خانه ای که بافطرت انسان تکلم می کند وخاطرات ازلی اش رابه اومتذکرمی شود. برای همین است که معماری درادیان همیشه جایگاه ارزشمندی داشته است. ازآنجاکه دین برآن است تامؤمنان وگروندگان خودرابه عبادتگری فراخواندوعبادت راازاساسی ترین ابعادوجودی هرانسانی تلقی می کند ساختن معابد به نحوی که متناسب بادرونمایه های آن دین باشد بسیاربااهمیت تلقی شده است. این مهم دردین اسلام بسیاربااهمیت ترشمارده شده است.
معماری اسلامی به حکم آن که ازهمه تجربه های معماری دینی پیش ازخودحداکثربهره ممکن رااندوخت وحقیقت دینی رادرکامل ترین گونه ممکن اعلام داشت شاخص ترین جلوه معماری دینی به شمارمی رود. ماهیت این معماری سازگارباماهیت دین اسلام وعناصرساختاری وتزیینی آن پیوسته ازارزشهای مستتردرنهاداسلام پیروی کرده است.
نکته در خوراهمیت اینکه معمار متدین مسلمان ، نه تنها فهم ِ والایی ازنیات توحیدی خود داشت بلکه درک ژرفی هم از سرشت مصالحی که با آن کار می کرد داشت.او با سنگ چون سنگ و با آجر چون آجر رفتار می کرد؛ واین ناشی ازادراک حِکمی اوازهستی و بی شک متاثرازمعرفت دینی اوست. او نه تنها با به کاربستن فنونی که سنگ را سبک ودر حال پرواز به سمت بالانشان دهد ، بلکه با استفاده از نقوش هندسی و اسلیمی ؛ نقوشی که سبب می شود تا اجسام مادی ، ضمن حفظ سرشت خود ،در برابر نمونه های مثالی شان جلا نیزیابند ، به ماده شرافت و شأن می بخشد.
نقشهای ِاسلیمی این مجال را بدست می دهند تا به قلب ماده سرایت و رسوخ کنند ، تیرگی را ازآن بزدایند وآن را در برابرانوار الهی چشم نواز سازند. اسلیمی ها به گونه های مختلف ، فضای خالی را در هنر اسلامی رقم می زنند و اشیای مادی را از آن سنگینی ِنفس گیرشان آزاد می سازند و به روح مخاطب فرصت و فراست و رخصت پرواز می بخشند. توسعه و تکرار موسیقیایی این نقوش است که از ثابت ماندن نگاه در یک نقطه جلوگیری می کنند و به نگاه و نظر ، مجال حرکت می دهند.
معماری اسلامی ، فراتراز صرف ِتجربه ای زیباشناختی یا فضایی است ؛ این معماری جلوه ای نمادین از حقیقتی والاتراست.
دین اسلام در همه وجوه انسان جاری و ساری است ؛ در این دین هیچ چیز نیست که متأثر از امر مقدس نباشد. فقط سلسله مراتبی از " وجود" درکاراست که ریشه در توحید الهی دارد.
این توحید ِنهفته در متن هستی ، بیش از همه در هنرهای جهان اسلام مشهود است ؛ هنرهایی که در آن هیچ تمایزی میان هنرهای ظریف و صنایع کاربردی وجود ندارد؛ تکنیک و زیبایی وجوه مکمل خلاقیت هنری است.
به طورکلی درادیان ، هنر، از صنعتگری و کار صنعتگر از بقیه وجوه زندگی ، مخصوصاً زندگی اعتقادی او جدانیست. اعتقادات ِهنرمنددرهمه اندام وجوارح حیات او جریان دارد ومایه نشاط واسباب شعف مدام اوست.هنرمنددراین ساحت به حضورهماره دربرابرذات باریتعالی اعتقادی راسخ داردواوراازرگ ِگردن به خویشتن نزدیکترمی بیندومی داند[3]. این جنبه خاص بیش از همه در رابطه میان برادرمآبی های اصناف صنعتی دیده می شود ؛ در اینجا روند ِرازآشنایی و مهارت و ظرافت ِ کاری که در هر مرحله از شاگردی صورت می گیرد با تهذیب تدریجی در سلوک روحانی مطابقت دارد.
مؤمنان ومتفکران مسیحی[4] هم آثار هنری را تجسم لاهوت درناسوت می دانستند وبراساس این باور ، هنر را ، ودیعه ای مقدس معرفی می کردند و برای آن منزلتی خاص قایل بودند؛ آنان تصویرهایی را که هنرمندان بر اساس روایات و قصص انجیل پدید می آوردند محق ِاحترام می دانستند.