لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 24
عنوان پروژه:
کار آفرینی
کارآفرین و کارآفرینی در یک نگاه
زندگی کارآفرین برای بسیاری یک رویای دور و دراز است . کارآفرین خود رئیس و مرئوس خود است. نیازی نیست به کسی جواب پس دهد یا هر روز سرکار حاضر شود، زیرا از خانهاش هم میتواند کنترل امور را در دست گیرد. او خودش قابلیت سودآفرینی و درآمدزایی کارش را تعیین میکند و تمام تصمیمگیریها را برعهده دارد. اما در کنار تمام این مزایا، سختی ها و مشکلاتی هم فرا راه کار آفرین قرار دارد که البته به نظر من بیشتر چالش هستند. نیاز به سخت کوشی بسیار، داشتن اراده مصمم، مورد انتقاد قرار گرفتن ایدههای کارآفرین از سوی دیگران و عدم اطمینان از بازدهی مطلوب همه عواملی هستند که کارآفرین را به چالش میطلبند. ازسوی دیگر به مخاطره انداختن سرمایهگذاری خود و دیگران و نیاز به صرف انرژی و وقت بسیار عوامل دیگری هستندکه نباید از آنها غفلت کرد.
کارآفرین خصوصیات روحی جالبی دارد. او به خودش اطمینان دارد و در قابلیتها و شایستگی هایش شک ندارد . گامهایش مصمم و خلاقیتش بسیار بالاست . کارآفرین ایدههای بیشماری در ذهن دارد و رمز موفقیت او در غینیت بخشیدن به این ایدهها و بارور ساختن آنهاست. او از خطر کردن نمیهراسد و آن را چالش میداند نه مانع یا معضل . کارآفرین نیروی محرکه و موتور توسعه اقتصادی جامعه است. در عصر دیجیتال و زمانی که فناوری جایگزین نیروی انسانی شده است، کارآفرین پا به عرصه اقتصاد میگذرد و برای اولین بار مردم را با مفهوم کارآفرین و کارآفرینی آشنا میکند. به طور قطع، کارآفرین در این راه سختیهای بسیاری را پشت سرمیگذارد ومتحمل رنجهای بسیار میشود. اما میکوشد تا با حل بخشی از معضل بیکاری به پویایی اقتصاد کمک کند . چاره چیست؟ محصول عصر فناوری این است که نیروی انسانی موقعیتهای کاری کمتری دارد. در این شرایط شرکتها و سازمانها کسی را به خدمت نمیگیرند. پس کارآفرین خودش وارد کار میشود و دست به کار آفرینی میزند . زندگی کارآفرینان موفق به طور کامل بازگوکننده فراز و نشیبها، دستاوردها و نقاط روشن زندگی این افراد است. بیل گیتس، مرد افسانهای امروز و جامباجویس از کارآفرینان موفقی هستند که به آمال و آرزوهای خویش جامه عمل پوشاندهاند. کارآفرینان موفق معتقدند تلاشهای کارآفرین در زمینههای بسیاری با شکست مواجه میشود تا عاقبت در یک زمینه به ثمر مینشیند. بیل گیتس، جامباجویس و موسسان تولیدی پوشاک FUBU کارآفرینان موفق و خوشاقبالی هستند که با اولین تلاش خود به موفقیت دست یافتهاند. موفقیت در این راه مستلزم داشتن مهارت، دانش، اشتیاق، آرزو و پشتکار است، زیرا در این تنازع فقط قویترها باقی میمانند . کارآفرین، خالق تحول و دگرگونی است، او بر آنچه ما «قاعده» یا «اصل ثابت» مینامیم تاثیر میگذارد و طرح دوبارهای به آن میزند . کارآفرین راه بسیاری پیموده است تا به خواستههایش دست یابد. کارآفرینان حقیقی «کارآفرینان زنجیرهای» هستند. این افراد عشق راستینی به کار خود دارند و کسب و کارهای متعددی ایجاد میکنند. کارآفرینان به آنچه برای بسیاری رویای دور و درازی بیش نیست تحقق میبخشند. آنها با به حرکت در آوردن چرخهای اقتصاد آن را پویاتر میکنند و جهان را با ایدهها و کارهای خود دستخوش تغییر میسازند. سرمایهگذاران، هنرمندان، متفکران و صاحبان مشاغل همگی مصادیقی از کارآفرینان هستند. کارآفرینان همواره مورد تحسین دیگران قرار دارند. قدرت متفاوت اندیشیدن، بهرهمندی از خلاقیت بالا، داشتن اشتیاق و آرزو ویژگیهایی هستند که کارآفرینان را از دیگران متمایز میسازند .
کار آفرین کیست ؟
کارآفرینی فرآیند یا مفهومی است که در طی آن فرد کارآفرین با ایدههای نو و خلاق و شناسایی فرصتهای جدید، با بسیج منابع به ایجاد کسب و شرکتهای نو، سازمانهای جدید و نوآور رشد یابنده مبادرت میورزد . این امر توام با پذیرش خطرات است ولی اغلب منجر به معرفی محصول یا ارائه خدمت به جامعه میشود. بنابراین «کارآفرینان» عوامل تغییر هستند که گاهی موجب پیشرفتهای حیرتانگیز نیز شدهاند .
انگیزههای مختلفی در کارآفرین شدن مؤثر میباشند که از جمله آنها: نیاز به موفقیت، نیاز به کسب درآمد و ثروت، نیاز به داشتن شهرت، و مهمتر از همه نیازمندی به احساس مفید بودن و استقلال طلبی را میتوان نام برد .افراد از ویژگیهای شخصیتی خاص و گوناگونی برخوردار میباشند طبیعی است که برخی از ویژگیهای کارآفرینان متمایز و برجسته از سایر افراد است به طور مثال داشتن خلاقیت و نوآوری، دارا بودن قدرت تحمل ابهام، داشتن اعتماد بنفس و عزت نفس، آینده نگر و عمل گرا بودن، و فرصت شناس بودن. شیوه های پرورش این ویژگیها متفاوت است.مطالعه و بررسی در زمینه اقدامات بعمل آمده در مورد موضوع کارآفرینی در کشورهای مختلف بیانگر آن است که دانشگاهها در زمینه های آموزشی و پژوهشی پیشقدم بوده اند ولی فارغ التحصیلان بدون توجه و قصد بکارگیری آموخته ها و قدرت ابتکار خود در راستای شروع کار و ارائه محصول و خدمت در بازار کار، چندان موفق نبوده اند .برای ترویج روحیه کارآفرینی از طریق ایجاد و حمایت از خلاقیتها توسط اساتید محترم، چند راهکار می تواند مفید واقع گردد :* طرح سوالات و گاهی ایجاد محیط معما گونه در تدریس .* آموزش نحوه تفکر علمی و چگونگی آزمون فرضیه ها .
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 14 صفحه
قسمتی از متن .doc :
مقدمه:
نگاه اسلام به ورزش و تربیت بدنی:
اسلام به عنوان دین کامل به ورزش جسم در جهت تمام و تکمیل کردن ابعاد وجودی انسان، اهمیت لازم را داده و بر جنبههای مختلف آن از جمله شخصیتسازی کودکان، اهمیت جسم، مسابقه و نام بردن و تاکید کردن بر برخی از ورزشها، سنگ تمام را گذاشته است.
شخصیت سازی کودکان:
اگر چه در علم روانشناسیِ شخصیت در زمان ما به نکات جالبی در ساختار انسان از جمله بازیهای کودکانه مطالبی گفته شده و با دقت به بررسی این قسمت مهم از زندگی آدمی پرداختهاند لیکن به لحاظ ساختار انسان مدار دین اسلام، از همان آغاز این موضوع مورد توجه قرار گرفته است.
در قرآن کریم میخوانیم: «ارسله معنا غدا یرتع ویلعب و انا له لحافظون»
« ای پدر[ فردا او را با ما به ]صحرا بفرست که در چمن و مراتع بگردد و بازی کند و البته ما از هر خطری او را محافظت میکنیم».
این گذر قرآن کریم بر امری طبیعی است که برادران یوسف از آن استفاده کردند و به پدر اصرار کردند که او را با خود به صحرا ببرند، در ضمن روایتی در آیین تربیت فرزندان، امام صادق علیه السلام نیز بر این امر تصریح میفرمایند: «طفل هفت سال بازی کند، هفت سال خواندن و نوشتن بیاموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد بگیرد». در امر تربیت توصیهی ائمهی معصومین (علیهم صلواه الله)، همراهی با کودکان در بازی با اوست:
امام المتقین حضرت علی علیه السلام میفرماید:
«رحمت خدا بر پدری که در راه نیکی و نیکوکاری به فرزند خود کمک کند، به او احسان نماید و چون کودکی، رفیق دوران کودکی وی باشد و او را عالِم و مؤدب بار آورد».
نگرش اسلام به مسابقات ورزشی:
مسابقه همواره از حس برتری جویی انسانها نشأت گرفته و این خود، نوعی پیشی گرفتن و جلو افتادن تلقی میشود اسلام که دینی است انسان ساز، به این امر توجه کامل دارد و از این حس طبیعی در جهت ارتقاء روحیهی الهی و معنوی، بهره برده است و آنان را به سوی انجام کارهای خیر دعوت و تشویق کرده است:
«ولکل وجهه هو مولیها فاستبقواالخیرات» «و هر کسی را راهی است به سوی حق پس در کارهای نیک از یکدیگر پیشی بگیرید».
یا در جای دیگر در اوصاف بندگان راستین خداوند میفرماید:
«اولئک یسارعون فی الخیرات و هم لها سابقون» «چنین بندگانی درسعادت و خیرات تعجیل میکنند و اینان هستند که در کارهای نیک سبقت میجویند».
مسابقات ورزشی و سیرهی پیامبر (ص)
با نگرش به زندگانی پیامبر (ص) به این نکته میرسیم که ایشان مسابقات را تأیید میفرمودند، امام صادق علیه السلام میفرمایند شخصی اعرابی به مدینه آمد و به پیامبر خدا (ص) پیشنهاد مسابقهی شترسواری کرد، پیامبر (ص) قبول فرمود، در این مسابقه، شتر پیامبر (ص)، از شتر اعرابی عقب ماند، پیامبر (ص) به اصحاب فرمود: شما این شتررابالا بردید و خداوند دوست داشت که او را پایین بیاورد. کوهها برای کشتی نوح، گردن فرازی کردند و کوه جودی، تواضعش بیشتر از همه بود، به همین جهت، خداوند کشتی نوح را بر کوه جودی فرود آورد.
ائمهی ما نیز در این امر از پیامبر اسلام (ص) تبعیت داشتهاند، در تاریخ آمده است هشام بن عبدالملک از امام باقر علیه السلام خواست تا در مسابقهی تیراندازی شرکت کند (و قصد او تخفیف مقام امامت بود) امام علی علیه السلام نیز پذیرفتند:
امام (ع) کمان را برداشت و هدف را نشانه گرفت و دقیقا تیر را بر هدف زد، سپس تیر دیگری خواست و طوری نشانه روی کرد که دقیقا تیر دوم بر تیر اول سوار شد و به همین ترتیب تیر سوم را بر تیر دوم و تیر چهارم را بر تیر سوم.... در امر مسابقه در فقه ما نیز جواز بعضی ورزشها (برای مسابقه) اعلام شده است.
ورزش های مورد تأکید در اسلام:
با بررسی متون اسلامی روشن می شود که ورزشهایی چون تیراندازی، سوارکاری، شنا، شمشیرزنی، کشتی، مبارزه با نیزه و وزنه برداری، مورد تأکید اسلام قرار گرفتهاند و به لحاظ اهمیت آنها به طور گذرا به این متون میپردازیم:
تیراندازی: ورزش تیراندازی با کمان یکی از پربهاترین ورزشها در نظر اسلام و متون دینی ماست؛ تا جائیکه در قرآن کریم نیز از آن نام برده شده است: «و ما رمیت إذا رمیت ولکن الله رمی» ([ای پیامبر] تو تیر نیانداختی بلکه خداوند تیر انداخت) پیامبر اسلام (ص) نیز در مورد این ورزش مهم می فرمایند:
«احب اللهو إلی الله تعالی إجراء الخیل والرمی» «بهترین بازیها در پیشگاه خداوند تعالی اسب دوانی و تیراندازی است».
و یا در حدیث دیگری فرمودهاند:
«همانا زمین بر شما گشوده میشود و دنیا شما را کفایت خواهد کرد پس هیچ یک از شما هنگامی که سرگرم تیراندازی است احساس عجز و سستی نکند.»
اسب سواری: ورزش سوارکاری از جمله ورزشهایی است که در متون دینی ما اعم از قرآن و روایات در بارهی آن سخن به میان آمده است از نمونههای آن موارد زیر است:
«و شما [ای مؤمنان] در مقام مبارزه با آنها خود را مهیا کنید و تا آن حد که میتوانید از آذوقه و آلات جنگی و اسبان سواری برای تهدید دشمنان خدا و دشمنان خود فراهم سازید».
و در حدیثی پیامبر اسلام (ص) می فرمایند:
«مسابقه به جز در اسب سواری، شتر سواری و تیراندازی جایز نمیباشد».
شنا: شنا نیز در زمرهی ورزشهایی است که بر یادگیری آن تاکید شده است تا جاییکه پیامبر اکرم (ص) آنرا جزء حقوق فرزندان نسبت به پدر قرار داده است و فرموده:
«حقِ فرزند بر پدرش آن است که نوشتن، شنا کردن، تیرانداختن را به او بیاموزد و او را جز با غذایِ خوب و حلال تغذیه نکند».
کشتی: دیگر از ورزشهایی که در روایات در مورد آن سخن رفته ورزش کشتی است، در بحارالانوار، مرحوم مجلسی (ره) داستانی را در مورد کشتی گرفتن امام مجتبی و امام حسین (علیهماالسلام) آورده که عینا نقل مینمایم:
امام صادق علیه السلام فرمود:
«یکی ازشبها پیامبر اکرم (ص) همراه امام حسن و امام حسین (علیهماالسلام) وارد خانهی حضرت فاطمه (س) گردید، پیامبر اکرم (ص) به فرزندانش فرمود؛ برخیزید و با یکدیگر کشتی بگیرید، دو کودک برخاستند و به کشتی گرفتن مشغول شدند، حضرت فاطمه (س) که برای انجام کاری به خارج از منزل رفته بود، به خانه بازگشت و و صحنهی کشتی فرزندان را مشاهده نمود و شنید که پیامبر (ص) امام حسن (ع) را برای پیروزی در مسابقه تشویق می فرماید، پس حضرت زهرا (س) با تعجب گفت: آیا برای پیروزی، یکی از ایندو را تشویق میکنید؟! آن هم تشویق فرزند بزرگتر برای مغلوب کردن فرزند کوچکتر!
پیامبر (ص) فرمود: دخترم آیا رضایت نداری به اینکه من فرزندم حسن (ع) را برای پیروزی بر فرزندم حسین (ع) تشویق کنم در حالی که دوستم جبرئیل امین نیز فرزندم حسین (ع) را برای پیروزی بر فرزندم حسن (ع) تشویق می نماید».
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 16 صفحه
قسمتی از متن .doc :
زمین و نگاه تکنولوژیک
نویسنده: احمد رهدار
بحران محیط زیست که حاصل تسلط و تصرف علم و تکنولوژی غربی بر سرزمین و زندگی انسانهاست، از نگران کنندهترین محصولات توسعه اقتصادی و اجتماعی غربی است. نویسنده معتقد است مشکلات و بحرانهایی که در طبیعت امروزی بوجود آمده است، معلول بهم خوردن همان رابطه انسان با خدا باشد، او همچنین در ادامه به عوارض و پیامدهای این بحرانها اشاره نموده است.
برخی غرب و الگوی توسعه اقتصادی و اجتماعی غربی را فقط از جنبه آموزههای اخلاقی به نقد میکشند که البته نقدی بسزا و در خور است؛ زیرا مفاسد اخلاقی، امروزه بیش از هر زمان دیگر، غرب پیشرفته در زمینه مسائل اقتصادی را به سمت نابودی مطلق میبرد. اما آیا غرب و الگوی توسعه غربی فقط از این یک رهگذر با کاستی روبروست؟!
بحران محیط زیست که حاصل تسلط و تصرف علم و تکنولوژی غربی بر سرزمین و زندگی انسانهاست، از نگران کنندهترین محصولات توسعه اقتصادی و اجتماعی غربی است.
در این مقاله به نظریاتی پرداخته شده است که میتوان درسهایی از آن برای خروج از این وضعیت آموخت.
غم نامه طبیعت؛
«امروز روز گرم، دم کرده و تیره است. البته با روزهای دیگر فرق چندانی ندارد. یک بار مادرم به من گفت آسمان آبی است، اما آدم فقط باید به چشمهای خودش اطمینان کند. من که همیشه آسمان را زرد یا سیاه دیدهام! من اصلا همین رنگها را دوست دارم. این دو رنگ بیش از سایر رنگها مناسب آسمان است. موزهها مملو از پرندههای خشک شده است. مردم میگویند روزی روزگاری این پرندهها پرواز میکردهاند اما من که باورم نمیشود، به نظرم آنها مفلوکتر از آنند که بتوانند در هوا پرواز کنند. شاید خیلی آهسته پر و بالی میزدهاند اینها که هواپیما نیستند. راستی خاصیت این موجودات چیست؟ هواپیما هدف معینی را بر میآورد، اما چه کسی به این موجودات احتیاج دارد؟ مادر بزرگم عاشق پرندهها بود، به من میگفت تو نمیدانی چه چهچهای میزدند! او گلها را هم دوست داشت، اما من از بوی بنزینخوشم می آید ،بوی خوش و تر و تازه بنزین. از اینها گذشته، بنزین فایده دارد حرکت زندگی با بنزین است». آنچه گذشت، انشایی بود که یک دختر مدرسهای از اهالی «ساوت همتون» انگلیس. انشاء وی اگر چه با زبانی ساده و کودکانه نوشته شده است، اما به نظر میآید به راحتی میتواند همه آنچه را که «بحرانهای زیست محیطی مدرینته» مینامیم، به تصویر کشد.
به راستی انسان قرن بیست و یکم، انسان حیرتزدهای است. و او طبیعت را - که خانه و ماوای اوست - در آستانه تحولات و تغییرات شگرف و عجیبی میبیند. پیش گوییهایی مراکز تحقیقاتی در مورد آینده مجهول و تاریک بشر مدرن زده امروز، بر این حیرانی میافزاید. نه میتواند نسبت به آینده خود و نسلهای پس از خود بیتفاوت باشد و نه میتواند که به وعدههای کهنه صاحبان صنعت مدرن اعتماد کند. این حیرانی فزاینده و بیدرمان، آرامش بشر مدرن زده امروز را از بین بین برده است. او دنیای خود را با اضطرابی بیسابقه میگذارند. او خود و از مخلوقات مصنوعیاش، سخت آزرده و ناراحت است. و متاسفانه با علم به اینکه آنچه رخ میدهد به ضرر اوست، ناچار است اعتراف کند که ما دیگر قادر نیستیم رویدادها را تحت کنترل درآوریم. این انسان، محیط زیست خود را به کلی از بین برده است و میداند که اهمیت محیط زیست به خاطر اهمیت انسان است، زیرا بقای انسان به وسیلهای بقای سایر گونههایی که محیط زیست دامن رشد آنها است، میباشد. انسان قرن بیست و یکم، گاه با خود میاندیشد که برای فراگیر به آسمانها و یا قعر دریاها فرار کند. اما لحظهای نگذشته که درمییابد، فضولات دنیای صنعتی آنجا را نیز غیر قابل اسکان کرده است. و بدتر اینکه ظاهرا این تنها کره زمین است که پیوند بین اجزای حیاتی و غیر حیاتی آن ممکن است. بیچاره! وقتی درمییابد که تمام راهها به رویش بسته شده است، با خشمی که سراسر وجودش را گرفته است، فریاد میزند، نفرین میکند و ... دیوانه میشود و بانگ برمیآورد که این تکنولوژی معاصر، با مکانیسم طبیعت ناسازگار است، چرا به خاطر حیات همه گونههای حیاتی روی زمین از آن دست نمیکشد؟ اما ظاهرا هیچ کاری نمیتوان کرد. زیرا برای بشریتی که به خاطر جریان تجدد و مدرن شدن، تمام توجه خود را به بیرون و خارج از وجود خویش معطوف داشته، چندان آسان نیست که ببیند خرابکاریای که بر روی طبیعت و محیط زیست انجام داده در واقع نوعی برون هشتگی بینوایی حالت درونی نفس انسانهایی است که اعمال خود آنها موجب چنین بحران زیست محیطی شده است. او، علت را در همه چیز بجز خودش میجوید! به همین علت، از همه چیز فرار میکند؛ حتی از طبیعت. در روزگار گذشته، انسان باید از چنگ طبیعت نجات داده میشد. امروزه این طبیعت است که در هر دو زمان جنگ و صلح باید از دست انسان نجات داده شود. در حقیقت، این طبیعت است که امروز از دست بشر مدرن زده فرار میکند.
انسان جدید هبوط کرده است و در این هبوط جدید، به قیمت کشف و به دست آوردن سرزمین خیالی جدیدی پر از غنایم آشکار، بهشت را از دست داده است. بشر برای کشف این زمین مملو از واقعیات که میتواند آنها را بنابر میل خویش مشاهده و دستکاری کند، بهشت جهانی نمادین و راز آلود و پر از معنا را از دست داده است. اما در این نقش جدید به مثابه «خدای روی زمین» که بشر دیگر جلوهای از نمونه اعلای آسمانی خویش نیست، انسان اگر نتواند چشم اندازی از آن بهشت گمشده را از نو کسب کند، در خطر شوم نابود شدن توسط همین زمینی که ظاهرا بر آن سلطه و حاکمیت کامل دارد میباشد.
وعدهها؛
وقتی عدهای اندک همه منابع زمین را در راستای منافع خود مورد تاراج قرار دهند، با زمینی روبرو خواهیم شد که دیگر نمیتواند اکثریت را از خود راضی کند. اما اگر اکثریت نباشد، اقلیت بر چه کسانی حکومت کنند؟ اینجاست که باید با هر ترفندی که شده مردم را امیدوار نگه داشت؛ با رفاه کاذب، با وعدههای کاذب، و با امید کاذب. برخی از وعدههایی که چپاولگران طبیعت برای اسکات بشر بغض زده قرن بیستم به بعد دادهاند، چنین است:
1- به برکت تکنولوژی برتر آینده، شادمانیهای عصر طلایی افسانهای بازخواهند گشت؛
به رغم شکست تکنولوژی جدید، برخی از وعدهها هنوز هم متکی به تکنولوژی برتر آینده هستند. صاحبان این دیدگاهها تلاش میکنند تا معضلات تکنولوژی را به تکنولوژی بر طرف کنند. اینها معتقدند تکنولوژی تصفیه مواد سمی به درجهای از پیشرفت رسیده که میتواند گازهای غیر قابل رؤیت در هوا و آبهای مصرف شده صنایع را از هوای شفاف قله کوهستانها و از آب و رودخانه و دریاچه شفافتر و زلالتر کند. م. بر تلو(1) - شیمی دان فرانسوی - یک قرن پیش، چنین پیشبینی کرد: در سال 2000 نه چوپانی خواهد بود و نه کشاورزی، بلکه شیمیدانان به جای آنها غذا تولید میکنند. پس از اینکه انرژی ارزانی فراهم بیاید غذاهای ترکیبی مثلا فراهم شده از کربن، از هیدروژن (استخراج شده از آب)، از ازت و اکسیژن (استخراج شده از هوا) در دسترس همگان خواهد بود. آنگاه که زمین برای کشت محصولات کشاورزی استفاده نشود، یک بار دیگر پوشیده از گیاهان، گل و جنگلها خواهد شد و همچون باغ پهناوری خواهد بود که با آبهای زیرزمینی آبیاری میشود. مردم در نعمت و فراوانی خواهند زیست و شادمانیهای عصرهای طلایی افسانهای را بار دیگر تجربه خواهند کرد.
اما حقیقت این است که بشر قرن مدرن، سال 2000 را در حالی سپری کرد که از جنگلهای انبوه کره زمین هیچ اثری نبود و آنچه هم باقی مانده بود، یا در حال سوختن بود و یا در حال قطع شدن! بشر قرن بیستم و یکم نه تنها «شادمانی ها عصرهای طلایی افسانهای» را تجربه نکرده، بلکه تحقق نیافتن وعدههای پیشین، کولهبار غمش را سنگینتر کرد و او را به آینده راه، مشکوکتر.
2- طبیعت خود پالا خواهد شد؛
عدهای دیگر، نه به تکنولوژی، که به خود طبیعت امیدوارند. آنان معتقدند که پس ماندههای صنعتی آن طور که شایع است وحشتآور نیست؛ زیرا طبیعت زنده به ابزارهای تدافعی مجهز است. برای نمونه از قدرت خود پالایی (2) طبیعت نام میبرند. مواد آلی موجود در رودخانه ناشی از گیاهانی است که در اطراف رودخانه میرویند. مازادها و فاضلابهای محلی که به رودخانه میریزد خوراک مناسبی برای تغذیه انواع باکتریهاست. از اکسایش مواد آلی، نمک بیزیان و محلول در آب به جای میماند. باکتریها خود خوراک نمرویان میشوند و ماهیها از نمرویان تغذیه میکنند و انسان ماهیها را صید میکند. آب رودخانهها سرشار از نمکهای معدنی است. گیاهان تک یاخته آبی بزرگترین مصرفکنندگان نمکهای محلول در آبها هستند.
صاحبان این دیدگاه نیز از این نکته غفلت کردهاند که طبیعت محدود است و حدود و ثغور آن را نمیشود به طور نامحدود به عقب راند. انسان نمیتواند به سادگی و به طور بیوقفه به فتح و سلطه خویش برطبیعت ادامه دهد، بیآنکه متوقع باشد که طبیعت نیز برای برقراری مجدد تعادل و توازنی که توسط بشر به هم زده شده، عکسالعمل نشان دهد. اشکال کار؛ حکمای الهی، کمال انسان را در تنظیم صحیح چهار رابطه ذیل بیان کردهاند: رابطه انسان با خدا، رابطه انسان با خودش، رابطه انسان با انسان و رابطه انسان با طبیعت. آنان معتقدند که به هر میزان که این روابط چهارگانه تنظیم شود، انسان به کمال خود بیشتر نزدیک میشود. آنها همچنین معتقدند که در میان این روابط چهارگانه آنچه مهمتر از بقیه میباشد، همان رابطه نخست، یعنی رابطه انسان با خداست که اگر تنظیم شود، تا حد زیادی روابط سه گانه دیگر نیز تنظیم خواهد شد و اگر بهم بخورد، تا حد زیادی روابط سه گانه را بهم خواهد زد. به نظر میرسد مشکلات و بحرانهایی که در طبیعت امروزی به وجود آمده است، معلول بهم خوردن همان رابطه انسان با خدا باشد. این علت مهم، از زوایایی مختلف توسط برخی از مدافعان محیط زیست به همراه برخی عوارض و پیامدهای آن مطرح شده است. که ذیلا به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) تغییر نسبت انسان در نظام هستی؛
به خاطر کلیت و محوریت انسان حقیقی، وی تقریبا دارای نقش الهی نگهبانی بر جهان طبیعت است. هنگامی که این نقش مورد فراموشی و یا سوء استفاده قرار گیرد که طبیعت بالمال به وی نشان دهد که در واقع چه کسی فاتح و چه کسی مغلوب است. در هنگام طغیان علیه معنویت الهی، انسان حتی وقتی به سوی طبیعت رو میکند، محدودیتهای خویش را با خود حمل مینماید. این محدودیتهای خویش را به خود حمل مینماید. این محدودیتها پیام معنوی طبیعت را برای وی پوشیده میدارند و در نتیجه انسان هیچ سودی از آن به دست نمیآورد. درست با استفاده از همین طریقه است که شهروند شهرنشین شده و مدرن امروزی در جستجو طبیعت بکر، همان اجزا و عناصری را با خود همراه میبرد که موجب تخریب طبیعت میشود. یکی از دلایل اینکه چرا انسان متجددی که به پیشرفت و تکامل اعتقاد دارد در مواجه خویش با طبیعت دچار بحرانی جدی شده است،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
انگیزه ازدواج پیامبر با خدیجه از نگاه چند روایت
عموما نوشتهاند ماجراى این ازدواج میمون و مبارک از اینجاشروع شد که بنا به پیشنهاد جناب ابو طالب،یا رخواستخدیجه،رسول خدا«ص»بصورت اجیر یا بعنوان مضاربه براى خدیجه بهسفرى تجارتى اقدام کرد،و بخاطر سود فراوانى که در اثر تدبیر ودرایت آنحضرت از این سفر نصیب خدیجه شد آن بانوى مکرمهعلاقمند به این وصلت گردید و مقدمات این ازدواج فراهم شد...
که البته اصل داستان و پارهاى از خصوصیاتى که در آن ذکر شدهمورد نقد و بررسى است که بعدا خواهیم گفت.
و از پارهاى روایات دیگر نیز استفاده مىشود که این علاقهو اشتیاق پیش از آن سفر تجارتى در دل خدیجه پیدا شده بودو جریان سفر مزبور،بر فرض صحت،به این عشق و علاقه کمککرد.
ابن شهر آشوب«ره»در کتاب مناقب خود روایت کرده کهدر روز عیدى زنان قریش در مسجد گرد هم جمع شده بودند کهمردى یهودى در برابر آنها آمده و گفت:«لیوشک ان یبعث فیکن نبى فایکن استطاعت ان تکون له ارضایطاها فلتفعل».
-نزدیک است در میان شما پیامبرى برانگیخته شود پسهر یک از شما زنان که بتواند زمین خوبى براى گام زدن او باشدحتما اینکار را بکند...
زنان قریش در برابر این گستاخى و جسارتى که به آنها کردهبود او را با مشتهاى سنگریزه از نزد خود راندند ولى این گفتار مردیهودى بارقهاى در دل خدیجه که در جمع آن زنان حضور داشتایجاد کرد و محبتى از پیامبر گرامى اسلام در قلب او جایگیرساخت... (1)
البته باید براى توضیح بیشتر این مطلب را به این حدیث اضافهکرد که طبق روایات پسر عموى خدیجه یعنى ورقة بن نوفل نیزکه از ادیان آسمانى و انبیاء الهى اطلاعاتى داشت و کتابهائى رادر این زمینه خوانده بود خبرهائى از ظهور آنحضرت داده بود،و درپارهاى از اوقات آن روایات را بر آنحضرت منطبق مىدانست...
بشرحى که در داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»خواهد آمدو همچنین روایات و خبرها و پیشگوئیهاى دیگرى که در اثر آن خبرها خدیجه در حد زیادى امیدوار شده بود که آن پیامبر مبعوثمحمد«ص»خواهد بود،و البته جریان آن مسافرت نیز که نقلشده ممکن استبه این علاقه و امید کمک کرده باشد...
و اما داستان سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه بهاجمال و تفصیل نقل شده و در کتابهاى شیعه و اهل سنت روایتشده،و ما تفصیل آنرا در کتاب زندگانى رسولخدا«ص»ذکرکردهایم که ذیلا از نظر شما مىگذرد،و سپس به تجزیه و تحلیلو نقد و بررسى آن مىپردازیم:
سفر تجارتى رسول خدا«ص»براى خدیجه:
اینان نوشتهاند روزى که رسولخدا«ص»عازم سفر شامو تجارت براى خدیجه گردید،و هنگامى که مىخواستند حرکتکنند خدیجه غلام خود«میسرة»را نیز همراه آنحضرت روانه کردو بدو دستور داد همه جا از محمد«ص»فرمانبردارى کندو خلاف دستور او رفتارى نکند.
عموهاى رسولخدا«ص»و بخصوص ابوطالب نیز در وقتحرکتبنزد کاروانیان آمده و سفارش آنحضرت را به اهل کاروانکردند و بدین ترتیب کاروان بقصد شام حرکت کرد و مردمى کهبراى بدرقه رفته بودند بخانههاى خود بازگشتند.
وجود میمون و با برکت رسولخدا«ص»که بهر کجا قدم میگذارد برکت و فراخى نعمت را با خود بدانجا ارمغان مىبردموجب شد که اینبار نیز کاروان مکه مانند چند سال قبل،ازآسایش و سود بیشترى برخوردار گردد و آن تعب و رنج و مشقتهاىسفرهاى پیش را نبیند،و از اینرو زودتر از معمول بحدود شامرسیدند.
مورخین عموما نوشتهاند:هنگامى که رسولخدا«ص»بنزدیکى شام-یا همان شهر بصرى-رسید از کنار صومعهاى عبورکرد و در زیر درختى که در آن نزدیکى بود فرود آمده و نشست.
صومعه مزبور از راهبى بود که«نسطورا»نام داشت،و با«میسرة»که در سفرهاى قبل از آنجا عبور میکرد آشنائى پیدا کردهبود.
«نسطورا»از بالاى صومعه خود قطعه ابرى را مشاهده کردهبود که بالاى سر کاروانیان سایه افکنده و هم چنان پیش رفتتا بالاى سر آندرختى که محمد«ص»پاى آن منزل کرد ایستاد.
میسرة که بدستور بانوى خود همه جا همراه رسولخدا«ص»بود،و از آنحضرت جدا نمىشد ناگهان صداى نسطورا را شنید کهاو را بنام صدا میزند!
میسرة برگشت و پاسخ داده گفت:«بله»!
نسطورا-این مردى که پاى درخت فرود آمده کیست؟
میسرة-مردى از قریش و از اهل مکه است! نسطورا بمیسرة گفت:بخدا سوگند زیر این درخت جز پیغمبرفرود نیاید،و سپس سفارش آنحضرت را به میسرة و کاروانیانکرد و از نبوت آنحضرت در آینده خبرهائى داد.
کار خرید و فروش و مبادله اجناس کاروانیان بپایان رسیدو آماده مراجعتبمکه شدند،میسرة در راه که بسوى مکهمىآمدند حساب کرد و دید سود بسیارى در این سفر عائد خدیجهشده از اینرو بنزد رسولخدا«ص»آمده گفت:ما سالها استبراىخدیجه تجارت مىکنیم و در هیچ سفرى این اندازه سود نبردهایم،و از اینرو بسیار خوشحال بود و انتظار میکشید هر چه زودتر بمکهبرسند و خود را بخدیجه رسانده و این مژده را به او بدهد.
و چون به پشت مکه و وادى«مر الظهران»رسیدند بنزدرسولخدا آمده گفت:خوب استشما جلوتر از کاروان بمکهبروید و جریان مسافرت و سود بسیار این تجارت را به اطلاعخدیجه برسانید!
نزدیک ظهر بود و خدیجه در آنساعت در غرفهاى که مشرفبر کوچههاى مکه بود نشسته بود ناگاه سوارى را دید که از دوربسمتخانه او مىآید و لکه ابرى بالاى سر او است و چنان استکه پیوسته بدنبال او حرکت مىکند و او را سایبانى مىنماید.
سوار نزدیک شد و چون بدر خانه خدیجه رسید و پیاده شد دید محمد«ص»است که از سفر تجارت باز مىگردد.
خدیجه مشتاقانه او را بخانه درآورد و حضرت با بیان شیرینو سخنان دلنشین خود جریان مسافرت و سود بسیارى را که عائدخدیجه شده بود شرح داد و خدیجه محو گفتار آنحضرت شده بودو پیوسته در فکر آن لکه ابر بود و چون سخنان رسولخدا«ص»تمام شد پرسید:
-میسرة کجاست؟
-فرمود:بدنبال ما او هم خواهد آمد.
خدیجه:که مىخواستبه بیند آیا آن ابر براى سایبانى اودوباره میآید یا نه.گفت:خوبستبنزد او بروى و با هم بازگردید!
و چون حضرت از خانه بیرون رفتخدیجه بهمان غرفه رفتو بتماشا ایستاد و با کمال تعجب مشاهده کرد که همان ابر آمدو بالاى سر آنحضرت سایه افکند تا از نظر پنهان گردید.
بدنبال این ماجرا میسرة هم از راه رسید و جریان مسافرتو آنچه را دیده و از نسطوراى
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 66
پیامبر خاتم از نگاه ادیان
مقـدمه
پیامبر اعظم (ص) درجامعه ای به رسالت برانگیخته شد که مردم به لحاظ فرهنگی و تمدنی ، بسیار ابتدایی ، بسیط ، غریزه محور ، خودبنیاد ، مردسالار ، متعصب و خرافه پرست و به لحاظ اجتماعی دارای ساختاری از هم گسیخته بودند که هیچ گونه همگرایی اجتماعی میانشان به چشم نمی خورد . اداره جامعه به صورت عشیره ای و قبیله ای بود ، و هر قبیله متناسب با خلق و خو و آداب رئیس عشیره ، دارای فهم ، رفتار و منش خاصی می توانست باشد . در جامعه ای که خصلتهای غریزه محور و خرافه پرستی وجه غالب آن بود ، و مردمی که اگر گاو ماده آب نمی خورد ، گاو نر را می زدند ؛ و شتر سالم را داغ می زدند تا شتر بیمار معالجه شود و اگر بزرگی فوت می کرد ، شتری در کنار قبرش در میان گودالی حبس می کردند و آب و علف به آن نمی دادند تا بمیرد و متوفا در روز رستاخیز بر آن سوار شود و پیاده محشور نگردد ! و در طبابت و معالجه بیمار از روشهای خاصی بهره می جستند ... در این شرایط فرهنگی ـ اجتماعی و اعتقادی ، پیامبری برگزیده شد که هدف او پیریزی جامعه ای متمدن ، و تکامل بینش ، دانش و اخلاق مردم بود : « انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق » .
برای این جامعه شب زده و عقب مانده ، پیامبری برانگیخته شده بود که آموزههایش بسیار عمیق تر از بینش و رفتار آن عصر بود ؛ جامعه ای که آستانه تحمل و ظرفیت پذیرش آن بسیار اندک و حقیر بود و این مبانی ، هاضمه فرهنگیاش را به شدت به هم می ریخت . در این شرایط سخت و نفسگیر ، پیامبر (ص) مبعوث شد و به ابلاغ رسالت خویش پرداخت و گرانبارترین معانی را با ظریف ترین شکل طرح نمود .
در این فرآیند که با فراز و فرودهای پرشماری همراه بود و رنجها ، دردها و مصیبتهای بی شماری را بر پیامبر (ص) و همراهان آن بزرگوار تحمیل کرد ، جامعه ای تولید و تولد یافت که پایهگذار تمدنی جهانگستر شد .
جامعه سازی پیامبر (ص) شکل گرفت و ساختار اجتماعی مورد نظر به سرعت فراگیر شد و فضای عشیره ای و قومی و تعارضها ، تضادها و خشونتها ، جای خود را به رهبری واحد داد و همگرایی ، مهرورزی ، عزت مداری و کرامت مندی ، فضای جامعه را در بر گرفت .
جامعه به سمت عقلانی شدن حرکت کرد و رفتارها و مناسبات مبتنی بر اصول عقلی قابل دفاع و منطقی ، پیریزی شد .
عدالت در شؤون و ساحتهای مختلف آن ـ اعم از عدالت سیاسی ، عدالت اقتصادی ، عدالت توزیعی ، عدالت اجتماعی و ... نضج گرفت و جامعهی قائم بالقسط پایهگذاری شد .
در مهندسی اجتماعی پیامبر (ص) احقاق حق ، حقوق شهروندی ، حقوق اقلیتها و ... به شایستگی نهادینه شد .
و در این مسیر ، « خانواده » به عنوان مهمترین نهاد اجتماعی ، مکانت ویژه ای یافت و شخصیت و شأنیت « زن » به عنوان مؤثرترین عضو خانواده احیا شد .
نسبت حاکمیت و مدیریت جامعه با مردم بر پایهای بسیار پیشرو بنیان نهاده شد . در این ساختار آنچه بسیار حایز اهمیت است و تبیین شایسته ای از آن صورت نگرفته ، این است که پیامبر (ص) بر ارتقای ذهنی و بینشی جامعه بسیار تأکید داشتند .
نگاه و اهتمام پیامبر (ص) در تربیت عقلانی جامعه و انسان رشید ، کمال یافته که نگاه او به مسایل و هستی دارای عمق و ژرفای بیشتری باشد ، از مسایلی است که باید از سوی اندیشمندان مورد بازکاوی قرار گیرد.
آنچه مهم می نماید آن است که ما نیاز داریم تا به بازخوانی جامعه مطلوب پیامبر (ص) بپردازیم ؛ جامعه ای که زیرساختهای فکری و معرفتی آن بر محوریت اندیشه و رفتار پیامبر (ص) باشد و در این میان نخبگان دینی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی ، سازمان روحانیت ، نهادهای فرهنگی ، مطبوعات ، صدا و سیما ، هنرمندان ، نهاد سیاست و حکومت ، و گروههای مرجع که می توانند بر بخش و یا بخشهایی از جامعه اثرگذار باشند ، نقش ویژه ای را بر عهده خواهند داشت .
ضروری است در سالی که از سوی رهبر فرزانه انقلاب به نام « پیامبر اعظم (ص) » نامگذاری شده است ، تلاش ویژه ای در بازخوانی و ارایه شایسته سیره و رفتار رسول اکرم (ص) در عرصه ها و قلمروهای مختلف زندگی آن بزرگوار به عمل آید .
بازخوانی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) می تواند ما را در وضعیتی شایسته و ممتاز قرار دهد و جامعه را از بسیاری آسیبها ، ناراستیها و کژیها برهاند ؛ آسیبهایی همچون : به هم خوردن تعادل اخلاقی و روانی جامعه ، از میان رفتن حریمهای اخلاقی و انسانی ، عبور از هنجارها ، نیازآفرینی های کاذب ، تزلزل در حوزه اعتماد عمومی جامعه ، آسیب پذیری نهاد خانواده ، حذف پیامهای انسانی از فضای عمومی جامعه و بسیاری از آسیبهایی که جامعه ما و جهان امروز را به شدت دچار بحران کرده است .
با رهایی از این آسیبها از طریق بازفهمی جامعه مطلوب و مورد نظر پیامبر (ص) ، جامعه ای پویا ، اخلاق مدار ، انسانی و سرشار از امید و پویش ، فرارویمان قرار خواهد گرفت و جامعه به سمت سلامت نفس و روان ، اعتمادسازی ، عدالت گرایی ، پاکدامنی ، رعایت حدود و تکالیف الهی ، همبستگی و امنیت ، هدایت خواهد شد .
خوانش اندیشمندانه سیره و سنت پیامبر (ص) و رجوع اندیشه ورزانه به قرآن و عترت، می تواند راهبردی کامل و جامع در تنظیم مناسبات و تعاملات ، ساخت و مهندسی اجتماعی مطلوب باشد و ما را به حیات طیبه نبوی و جامعه ای اعتلایافته ، رشید و برومند ، بانشاط و سالم ، پویا و تمدن ساز رهنمون شود .
پیامبـر (ص) در آیینـه ادیان الهی
اشاره
در منابع کلامی و فلسفی و اعتقادی دلایل فراوانی برای نبوت رسول اکرم (ص) ذکر شده است . یکی از مهمترین استدلالهای دانشمندان مسلمان ، گواهی پیامبران پیشین و نخبگان امتهای گذشته و علمای اهل کتاب به رسالت و نبوت آن حضرت می باشد . در این نوشتار سعی شده به گفتار برخی از انبیاء و علمای امتهای پیشین در مورد پیامبر اعظم (ص) نگاهی کوتاه داشته باشیم .
پیمان ازلی
قرآن در این رابطه می فرماید : « همانها که از فرستاده خدا پیامبر امی پیروی می کنند ، پیامبری که صفاتش را ، در تورات و انجیلی که نزدشان است می یابند . » 1
از منظر قرآن کریم تمام اقوام پیشین و پیامبران گذشته موظف بوده اند به رسالت خاتم الانبیاء (ص) ایمان بیاورند، زیرا خداوند از همه آنان در این رابطه پیمان گرفته و آنها اعتراف کرده بودند که اگر بعد از تولد و ظهور حضرت محمد (ص) زنده بودند، به آیین اسلام ایمان بیاورند .2 قرآن در مورد پیمان پیامبران می فرماید : « هنگامی که خداوند از پیامبران پیشین پیمان گرفت که هرگاه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه به شما کتاب و حکمتی دادم ، سپس شما را فرستاده ای آمد که آنچه را با شماست، تصدیق کرد ، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریاش کنید . آنگاه فرمود : آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟ گفتند : آری ، اقرار کردیم . فرمود : پس گواه باشیدو من هم با شما از گواهانم .» 3
بر اساس این آیات ، تمام انبیای الهی ، حضرت محمد (ص) را می شناختند و موظف بودند از آن حضرت پیروی کرده و به آیین پاکش ایمان بیاورند ، رسول خدا (ص) در حقیقت خاتم پیامبران و برترین و افضل آنان است و در آخرت هم همه امتهای گذشته به همراه پیامبرانشان زیر پرچم اسلام و تابع پیامبر خاتم (ص) خواهند بود .
امام علی (ع) می فرماید : « خداوند هیچ پیامبری را از حضرت آدم تا پیامبران بعدی مبعوثنکرد ، مگر اینکه از آنان عهد و پیمان گرفت که خود و پیروانشان در صورت درک عصر حضرت خاتم الانبیاء (ص) به او ایمان آورده و یاریش کنند .» 4
پیامبر در صحف ابراهیم (ص)
حضرت ابراهیم (ع) پیامبر بزرگ الهی وقتی خانه کعبه را در مکه بنا کرد، دست به دعا برداشته و در مورد حضرت محمد (ص) چنین گفت : پروردگارا ! در این منطقه پیامبری مبعوث فرما که اهل اینجا باشد و آیات تو را بر آنان بخواند و کتاب و حکمت به آنان بیاموزد و آنان را از آلودگی ها و گناهان پاکیزه گرداند . 5
« کعب بن غالب » از دانشمندان برجسته اهل کتاب و از اندیشمندان آیین توحیدی حضرت ابراهیم (ع) قبل از پیامبر اعظم (ص) بود . او ویژگیهای حضرت محمد (ص) را در صحف حضرت ابراهیم خوانده و به او ایمان آورده بود .6
پیامبر خاتم از منظر یهـود
روزی پیامبر اعظم (ص) به همراه عده ای از یارانش در مدینه به عبادتگاه یهودیان رفت و مشاهده کرد که آنان به قرائت تورات حضرت موسی (ع) مشغولند . وقتی پیامبر اعظم (ص) را دیدند سکوت کرده و از ادامه قرائت تورات خودداری نمودند. پیامبر (ص) از آنان پرسید : چرا تلاوت تورات را قطع کردید !؟ همه سکوت کردند و پاسخی به پیامبر (ص) ندادند .
در گوشه ای از کنیسه یهودیان مرد بیماری دراز کشیده بود . وقتی سکوت همکیشان خود را مشاهده کرد از بستر بیماری برخاسته وگفت : ای محمد ! آنان به اوصاف و ویژگیهای تو در تورات رسیده بودند . وقتی تو را دیدند نخواستند در حضور تو و یارانت فضایل و امتیازات تو را بازگو کنند که نوعی تأیید آیین تو هم بود . سپس از بستر بیماری برخاست و با تلاش زیاد تورات را در د ست گرفته و تمام مطالب مربوط به فضایل و مناقب حضرت محمد (ص) را در آنجا قرائت کرد و گفت : ای محمد ! این اوصاف توست و ویژگیهای آیین و امت تو ، من همین جا گواهی می دهم که خدا یکی است و تو فرستاده خدای یگانه هستی ! آنگاه لحظاتی سکوت کردو نفسهایش به شماره افتاد و از دنیا رفت . حضرت دستور داد تا آن یهودی روشن ضمیر و خوش عاقبت را به روش اسلامی غسل داده و پس از نماز دفن کنند .
عبدا... بن عمر گفته است ، به خدا سوگند ویژگیهای حضرت رسول (ص) در تورات حضرت موسی (ع) همان گونه است که خداوند در قرآن توصیف کرده و فرمود : « ای پیامبر ! ما ترا فرستادیم تا گواه نوید بخش و هشداردهنده باشی ! » 7
در تورات موسی (ع) افزون بر صفات والای نبوی (ص) آمده است : تو استوانه استواری برای مکه بوده و بنده و فرستاده منی ، تو را متوکل نامیدم ، تو تندخو و سخت دل نیستی و در مجامع عمومی فریاد نمی کشی . تو بدی را با بدی پاداش نمی دهی ، عفو و گذشت عادت توست .
در ادامه آیات تورات ، رسول خدا (ص) این گونه ستوده می شود : خداوند متعال او را قبض روح نخواهد کرد تا این که ملت عقب مانده و کح فهم را به راه راست هدایت نموده و آنان را با ندای توحیدی « لااله الاا... » آشنا سازد ، او چشمان نابینا را روشن ساخته دلهای زنگ زده و بیمار را جلا می بخشد و گوشهای ناشنوای از حق را برای شنیدن سخن حق آماده می سازد . 8
پیامبر (ص) در صحف ادریس
سیدبن طاووس در کتاب « سعدالسعود » می نویسد : در صحف ادریس اوصاف پیامبر خاتم (ص) به شایسته ترین وجهی بیان شده و در بخشی از آن آمده است : من برای بندگان صالح ، مخلص و باتقوایم مصطفی (ص) را پیامبر و مرتضی (ع) را امین گردانیدم . محمد (ص) پیامبر و رسول امت و مؤمنان باتقوا یاران او از میان امتش هستند . خداوند متعال به حضرت آدم (ع) خطاب کرد : ای آدم به ذریهات بنگر و حضرت آدم در میان ذریهاش گروهی را دید که نور آنان همه جای آفاق را فرا گرفته و درخشش ویژه ای دارند ، حضرت آدم پرسید : پروردگارا ! اینان کیانند ؟ خداوند فرمود : اینها پیامبران از نسل تو هستند ... حضرت آدم گفت : خدایا چرا نور آخرین نفر از سلسله انبیا از همه درخشنده تر و تابناکتر است ؟ خداوند فرمود: به خاطر برتری او بر همه انبیا و اولیا . پرسید : این پیامبر کیست و نامش چیست ؟ خداوند فرمود : این محمد ، پیامبر فرستاده مورد اعتماد ، نجیب ، محرم اسرار ، برگزیده ، پاک ، خالص ، حبیب ، دوست ، گرامی ترین مخلوق در پیشگاه من است و محبوبترین ، نزدیکترین ، شناخته ترین مخلوقاتم می باشد. او از نظر علم ، حلم ، ایمان ، یقین ، صداقت ، نیکوکاری ، پاکدامنی ، تواضع و فروتنی ، پارسایی ، فرمانبری بر همه آنان برتری دارد .
عرشم و سایر آفریده ها در آسمانها و زمین پیمان گرفته ام که به او ایمان آورده و به نبوتش اقرار کنند . ای آدم ، به او ایمان بیاور که در نزد من مقام و منزلت ، فضل و وقارت فزونی یابد . حضرت آدم (ع) گفت : به خدا و پیامبرش محمد (ص) ایمان آوردم .