لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 22 صفحه
قسمتی از متن .doc :
اصول کلی
در جامعه سنتی ایران خانواده از واحدهای بنیادین ، و خانه محور اصلی یکپارچگی خانواده است . به همین دلیل خانه چنان طراحی می شد تا از دنیای بیرون جدا باشد و در ساخت آن بیش تر به ارزش های بنیادی خانواده توجه می شد . در جامعه ای که به شدت متکی به خانواده است ، مفهوم خانه بسیار گستره تر از مکان خصوصی محض است . در واقع ، خانه حریمی مقدس است و بنابراین ، ساکنان این حریم باید از نگاه نامحرم و از هر دخالت ناخواسته ای در امان باشند . درست به همین دلیل ، حیاط مرکزی همواره درون گراست و در حقیقت قلب خانه و کانون آن به شمار می آید . حیاط برای اتاق ها و فضاهای داخلی خانه نور و هوا فراهم می کند . برای برآوردن این نیازهای فیزیکی و همچنین نیازهای معنوی ، حیاط تنها یک فضای معمولی باز نیست ، بلکه مهمترین قسمت خانه به شمار می رود (عکس 5-1 ) .
سیمای کلی یک محلۀ سنتی شهری ، مجموعه ای متراکم از خانه هایی است که پشت به پشت هم قرار دارند و هر خانه در حیاط داخلی خود واقع می شود . از لحاظ شکل بیرونی ، خانۀ سنتی را دیوارهای بلندی فرا می گیرند که یادآور حصارهای قدیمی شهرند . این دیوارها خانه را کاملاً در بر می گیرند و خانه هیچ راه دیگری به جز ورودی ندارند . ورودی خانه بر خلاف سطح همواره سادۀ دیوارهای آجری دور تا دورش تزیین می شود ( شکل های 5-1 و 5-2 ) . تنها راه دسترسی به حیاط و دیگر قسمت های خانه در ورودی است و به هر روی ، ورود مستقیم به حیاط ناممکن است .
برای ورود به خانه باید از سه قسمت گذر کرد و هر یک از این سه فضا هم تجربه ای فیزیکی ، هم دلالتی معنوی در فرایند ورود به خانه به شمار می آیند . کسی که از بیرون وارد خانه می شود ، خود به خود این فضاها را تجربه می کند و سپس پا به قسمت های خصوصی خانه می گذارد . این قسمت ها به ترتیب عبارت اند از فضایی معمولاً هشت ضلعی که هشتی نامیده می شود ؛ دالانی باریک ؛ و محوطۀ داخلی که حیاط است . فلسفۀ وجودی این فرایندها حفظ کامل حریم خصوصی ، یعنی قسمت داخلی خانه است تا در معرض دید دنیای خارج قرار نگیرند ( شکل 5-3 ) .
__________________________________________________________
ورودی
ورودی خانه ، معماری خاص خود را برای تأمین اهداف و حفظ سنت های آن خانه به خدمت می گیرد . نیازهای اهل خانه ، سبک زندگی ، فرهنگ ، مصالح و مهارت های فنی ، همگی در شکل نهایی معماری مؤثرند . ماهیت جامعه نیز ، به ویژه آن چه در رفتار آن جامعه جلوه می یابد ، اغلب در چگونگی طراحی و به کارگیری فضاهای ساختمان های جامعه بازتاب می یابد .
انسان همواره با محیط پیرامونش نوعی ارتباط کارکردی و معنوی برقرار می کند . در میان آثار تاریخی ، مکان هایی یافت می شوند که با ترتیب نقشه های ماهرانه و تزیینات ، چنان کیفیت بدیعی از فضای موجود آفریده اند که مفهوم و اهمیتی فراتر از کارکرد محض آن فضا به دست می دهند .
فضای ورودی خود بخشی از توالی فضاهای به هم پیوسته و مرتبط کل خانه است . هنگام ورود به ساختمان ، در و جلوی خانه هم مانعی برای ورود به خانه دانسته می شوند ، هم محلی هستند برای خوش آمدگویی به میهمانان نیمه آشنا . این فضا برای تازه واردان به مثابۀ ورودی انتظار به کار می رود که ساکنان خانه ، برخی تعارفات معمول را در آن جا انجام می دهند و عابران نیز گه گاه برای خستگی و استفاده از سایۀ آن توقفی کوتاه دارند ( شکل 5-4 ) .
ورودی همچنین پلی است میان حریم خانه ، خیابان و محله . محلی است که ساکنان خانه با تزیین آن ، در واقع سلیقۀ شخصی و اهمیت و موقعیت خود را در جامعه نشان می دهند . این ویژگی به ساختمان یک هویت عمیق معماری می بخشد ( عکس های 5-2 و 5-3 ) .
از آنچه تاکنون گفته شد ، معلوم می شود حتی این فضای کوچک نیز مشخصه های خاص خود را دارد که نقشی فراتر از کارکرد آن در مجموعۀ خانه ایفا می کند . در زیر ، برخی اصولی که باید در طراحی ورودی ساختمان های سنتی رعایت می شد ، آورده می شود :
- حریم خانه حفظ شود ؛
- اجارۀ ورود طی فرایندی تدریجی انجام پذیرد ؛
- فرایند ورود بیانگر تواضع باشد ؛
- کنترل ورود ، غیر مستقیم باشد ؛
- نمای خانه در محله متمایز باشد ؛
شاردن اشاره دارد که در برخی ورودی ها ، « در » بسیار کوچک است و هیچ نشانی از خانۀ بزرگ پشت خود به دست نمی دهد . یا ورودی ها را این گونه توصیف می کند :
« ورودی خانه دارای حریمی بسیار زیبا ، سردری بسیار قشنگ و گنبدی مقرنس و یک در چوبی با کوبۀ برنجی به شکل سرشیر است و در برخی موارد ممکن است دارای هشتی با سقف گنبدی و کاشی کاری و چهار شمع در چهار گوشه و یک حوض با ماهی های قرمز در وسط آن هم باشد . »
ورود و خروج از خانه تابع مراسمی است که از جنبه های مذهبی و فرهنگی مهم است است . اغلب کتیبه ای حاوی آیه ای از قرآن به صورت قاب بر سردر خانه نصب است و مردم به صورت طبیعی دعاهای خاصی را هنگام ترک خانه می خواندند .
نکتۀ جالب دیگر این که فضای کوچک بین سکوی بیرونی خانه و قسمت عمومی عقب پیاده رو ، در سلسله مراتب ورود به خانه جایگاه مهمی دارد . حالت نیمه خصوصی آن به گونه ای بود که می توانست مورد استفادۀ ساکنان خانه باشد و در عین حال ، در دسترس عابران غریبه برای استراحت کوتاه و برخورداری از سایۀ آن قرار گیرد ( عکس 5-4 ) .
__________________________________________________________
عناصر ورودی
سکو – محلی در دو سوی در ورودی ، برای استراحت در هنگام انتظار ، برای ورود یا گفت و گو با همسایه ها ملاقات کنندگان ( عکس 5-4 ) .
سردر – هلال تزیینی روی در و تنها قسمت خارج از خانه که اغلب کاشی کاری دارد و کتیبه هایی از آیات قرآن بر آن نقش بسته است ( شکل های 5-5 و 5-6 و عکس 5-4 ) .
کوبه و حلقه – در بیش تر خانه های سنتی ، درهای ورودی دو لنگه و چوبی هستند و هر لنگه کوبه ای نیز دارد . زن ها حلقۀ لنگۀ چپی را که تن صدای زیری داشت ، به صدا در می آوردند و مردها کوبۀ لنگۀ راستی را که به شکل چکش بود و تن صدای بمی داشت ( عکس 5-5 ) .
هشتی – بلافاصله پس از ورودی قرار دارد و اغلب به شکل هشت ضلعی یا نیمه هشت ضلعی یا بیش تر مواقع چهار گوش است . هشتی دارای سقفی کوتاه و یک منفذ کوچک نور در سقف گنبدی شکل آن است . این مکان ، دسترسی به راهروهای داخلی خانه را ممکن می سازد . اندازۀ هشتی بستگی به تمکن مالی مالک خانه داشت . در خانه های بزرگ ، اندرونی و اقامتگاه های خدمتکاران نیز به هشتی راه داشتند و اغلب برای جداسازی آقایان و خانم ها دو قسمتی ساخته می شد ( شکل های 5-7 تا 5-9 ) .
دالان – مسیر غیر مستقیم از هشتی به حیاط است ( عکس 5-6 ) .
حیاط – حیاط مرکزی همراه با ایوان در هر سمت ، ویژگی ای بود که از گذشته های دور در معماری ایرانی حضور درون بود .
ابعاد حیاط را تعداد و عملکرد فضاهای اطراف آن تعیین می کنند . هر حیاط معمولاً یک حوض و چند باغچه دارد که بسته به شرایط مختلف محلی نظیر آب و هوا و عوامل فرهنگی اشکال متفاوتی می یابد .
حیاط محلی برای برگزاری مراسم مختلف نظیر مراسم مذهبی ، عروسی و تجمع اقوام بود . معمولاً چهار گوش بود و حوض کوچکی در میان آن قرار داشت و در امتداد آن ، دو باغچۀ گل متقارن در برابر یکدیگر جلوه می کردند . سازمان دهی فضاهای محصور حیاط به گونه ای بود که با تغییرات فصلی و کارکردهای مختلف اتاق های مجاور متناسب باشد .
ترکیب بندی حیاط در خانه های سنتی اساساً همگون با تنوع ضرورت های فیزیکی و معنوی بود . این ضرورت ها ارتباط بین بخش های خصوصی و عمومی را نیز توضیح می دهد و بر اساس همین ضرورت ها بود که چند نوع حیاط پدید آمد :
الف – نارنجستانی – این نوع حیاط نسبتاً کوچک است و در زمستان برای جلوگیری از یخ زدگی درختان مرکبات پوشانده می شود . در میانۀ این حیاط حوض مربع یا هشت ضلعی ای قرار دارد . دو یا چهار وجه حوض با درختان مرکبات ( بیش تر پرتقال ) تزیین می شد .
ب- حیاط بیرونی ( حیاط مردانه ) – این حیاط متوسط و به شکل مربع یا مستطیل است و در وسط آن حوض دایره ای ، هشت ضلعی یا ستاره ای قرار دارد . این حوض ها نیز از چهار وجه با باغچه های گل و درختان کوچک تزیین می شدند . از ویژگی های این حیاط آن است که محلی نیمۀ خصوصی دانسته می شد و به میهمانان و غیر وابستگان اختصاص داشت . مهم ترین استفادۀ عمومی این نوع حیاط این بود که از ارتباط آن با حیاط های دیگر در مواقع خاص و به ویژه برای مراسم مذهبی به شکل حسینیه استفاده می شد .
ج – حیاط اندرونی – این حیاط اساساً بزرگ است و تناسبات آن هماهنگ با اتاق هایی است که پیرامونش قرار دارند . بزرگی این نوع حیاط گاهی قیاس پذیر با باغ است . این حیاط مستطیلی شکل حوض درازی با دو باغچه در مجاورت و به موازات دو وجه آن دارد اندرونی منحصر به خانواده بود و کسی حق ورود به آن را نداشت . این نوع حیاط از خصوصی ترین حیاط های سنتی به شمار می رود .
__________________________________________________________
سازمان دهی اتاق ها
در خانه های سنتی ، کف اتاق ها بالاتر از سطح حیاط بود و این موضوع نشان از اهمیت و احترام اتاق دارد ؛ همه باید پیش از ورود کفش های خود را از پا در می آوردند . در تابستان ،
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 10
موضوع تحقیق:
هنری فایول(henry fayol)
This paper is an overview of four important areas of management theory: Frederick Taylor's Scientific Management, Elton Mayo's Hawthorne Works experiments and the human relations movement, Max Weber's idealized bureaucracy, and Henri Fayol's views on administration. It will provide a general description of each of these management theories together with observations on the environment in which these theories were applied and the successes that they achieved.
Frederick Taylor - Scientific Management
Description
Frederick Taylor, with his theories of Scientific Management, started the era of modern management. In the late nineteenth and early twentieth centuries, Frederick Taylor was decrying the " awkward, inefficient, or ill-directed movements of men" as a national loss. He advocated a change from the old system of personal management to a new system of scientific management. Under personal management, a captain of industry was expected to be personally brilliant. Taylor claimed that a group of ordinary men, following a scientific method would out perform the older "personally brilliant" captains of industry.
Taylor consistently sought to overthrow management "by rule of thumb" and replace it with actual timed observations leading to "the one best" practice. Following this philosophy he also advocated the systematic training of workers in "the one best practice" rather than allowing them personal discretion in their tasks. He believed that " a spirit of hearty cooperation" would develop between workers and management and that cooperation would ensure that the workers would follow the "one best practice." Under these philosophies Taylor further believed that the workload would be evenly shared between the workers and management with management performing the science and instruction and the workers performing the labor, each group doing "the work for which it was best suited."
Taylor's strongest positive legacy was the concept of breaking a complex task down in to a number of small subtasks, and optimizing the performance of the subtasks. This positive legacy leads to the stop-watch measured time trials which in turn lead to Taylor's strongest negative legacy. Many critics, both historical and contemporary have pointed out that Taylor's theories tend to "dehumanize" the workers. To modern readers, he stands convicted by his own words:
" … in almost all of the mechanic arts, the science which underlies each act of each workman is so great and amounts to so much that the workman who is best suited to actually doing the work is incapable of fully understanding this science, without the guidance and help of those who are working with him or over him, either through lack of education or through insufficient mental capacity."
And:
"to work according to scientific laws, the management must takeover and perform much of the work which is now left to the men; almost every act of the workman should be preceded by one or more preparatory acts of the management which enable him to do his work better and quicker than he otherwise could."
The Principles of Scientific Management
Environment
Taylor's work was strongly influenced by his social/historical period. His lifetime (1856-1915) was during the Industrial Revolution. The overall industrial environment of this period is well documented by the Dicken's classic Hard Times or Sinclar's The Jungle. Autocratic management was the norm. The manufacturing community had the idea of interchangeable parts for almost a century. The sciences of physics and chemistry were bringing forth new miracles on a monthly basis.
One can see Taylor turning to "science" as a solution to the inefficiencies and injustices of the period. His idea of breaking a complex task into a sequence of simple subtasks closely mirrors the interchangeable parts ideas pioneered by Eli Whitney earlier in the century. Furthermore, the concepts of training the workers and developing "a hearty cooperation" represented a significant improvement over the feudal human relations of the time.
Successes
Scientific management met with significant success. Taylor's personal work included papers on the science of cutting metal, coal shovel design, worker incentive schemes and a piece rate system for shop management. Scientific management's organizational influences can be seen in the development of the fields of industrial engineering, personnel, and quality control.
From an economic standpoint, Taylorism was an extreme success. Application of his methods yielded significant improvements in productivity. Improvements such as Taylor's shovel work at Bethlehem Steel Works (reducing the workers needed to shovel from 500 to 140) were typical.
Human Relations Movement - Hawthorne Works Experiments
Description
If Taylor believed that science dictated that the highest productivity was found in "the one best way" and that way could be obtained by controlled experiment, Elton Mayo's experiences in the Hawthorne Works Experiments disproved those beliefs to the same extent that Michelson's experiments in 1926 disproved the existence of "ether." (And with results as startling as Rutherford's.)
The Hawthorne Studies started in the early 1920's as an attempt to determine the effects of lighting on worker productivity. When those experiments showed no clear correlation between light level and productivity the experiments then started looking at other factors. Working with a group of women, the experimenters made a number of changes, rest breaks, no rest breaks, free meals, no free meals, more hours in the work-day / work-week, fewer hours in the work-day / work-week. Their productivity went up at each change. Finally the women were put back to their original hours and conditions, and they set a productivity record.
This strongly disproved Taylor's beliefs in three ways. First, the experimenters determined that the women had become a team and that the social dynamics of the team were a stronger force on productivity than doing things "the one best way." Second, the women would vary their work methods to avoid boredom without
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
دسته بندی : وورد
نوع فایل : .doc ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحه : 10 صفحه
قسمتی از متن .doc :
دانشگاه آزاد اسلامی
واحد رود هن
عنوان :
تجزیه و تحلیل
استاد راهنما :
سرکار خانم مونا اسلامی
نام پژوهشگر :
زینب جوادی
ورودی : 84
رشته : گرافیک
سال : 1387
فهرست مطالب
فصل اول : توضیح شیوه فرسک
فصل دوم : شرح کوتاهی از نقاشی
فصل سوم : تجزیه و تحلیل اثر
فصل سوم : تجزیه و تحلیل اثر
نکته قابل توحهی که در این اثر به چشم میخورد قرینگی و هماهنگی توازن قسمتهای مختلف آن با هم است و نیز استفادة نقاش از پرسپکتیو است چشم انسان را به عمق اثر متمرکز میکند.
در نگاه اول چشم به عمق تصویر یعنی نیم دایره وسط و همچنین تصویر افلاطون و ارسطو که شخصیتهای اصلی این اثربه حساب میآیند و بعد این نیم دایرهها چشم را به طرف بالا میکشاند و سپس به نیم دایرة بزرگ جلوی تصویر میرسد که مثلثهای کنار آن دوباره چشم را به سمت پائین تصویر و بقیة شخصیتهای موجود در اثر حرکت میدهد و به این ترتیب چشم در حال گردش است. از نظر رنگ و تیرگی – روشنی هم تقریبا تمامی قسمتها با هم تعادل دارند. فقط نیمه بالای تصویر کمی روشن تر از پائین تصویر است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 19
بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه علائی
کلاس:3.3
سرکار خانم:آشنا
موضوع:آشنایی با رشته های هنری بومی
فهرست صفحه
تاریخچه ی هنر گلیم بافی .............................................1
قلم زنی در دوره ی ساسانی...........................................3
هنرسفال گری پیش از اسلام..........................................7
مینا کاری.................................................................10
هنر منبت کاری.........................................................15
تاریخچه ی هنر گلیم بافی
از آثار و نوشته های مورخان و جهانگردان پیداست که بافتن جزو اولین هنرها و صنایع قبیله های پراکنده انسانها بوده است .
می توان گفت بافتن پارچه و گلیم تقریبا از یک زمان رواج یافته است. حتی می توان گفت که انسان پیش از آنکه دست به ساختن خانه بزند، اقدام به بافتن کرده است . برای بافتن پارچه از الیاف ظریف تر و برای بافتن گلیم از الیاف ضخیم تر استفاده می کرده است.
در سال 1949 در سرزمین روسیه یک قطعه قالی به نام قالی (پازیریک) به حال انجماد ،پیدا شد که مربوط به 350 تا 500 سال قبل از میلاد مسیح بوده است و به این ترتیب وجود قالی و گلیم در تمدنهای باستانی فلات ایران ثابت گردید. فرش یاد شده دارای 3600 گره متقارن در هر دسیمتر مربع می باشد.
نقش آن قالی بیانگر این است که برای رسیدن به چنین مهارتی در قالبی بافی لازم است که بافنده از یک سنت حداقل هزار ساله برخوردار باشد. بدین ترتیب تاریخ پیدایش هنر گلیم بافی و قالی بافی در ایران حدودأ بین1500 تا 2000 سال قبل از میلاد تعیین شد. از آنجایی که گلیم زودتر از قالی بافته شده تاریخ گلیم بافی به 3000 سال پیش از میلاد عنوان شده، که تاریخ آغاز نساجی است و از وسایل بافتنی که از بهشهر به دست آمده و تاریخ آن متعلق به 600 سال قبل از میلاد است ، نشان می دهد که از موی بز و گوسفند استفاده می شده است. اما در مورد پارچه مشخص نیست که از همین الیاف استفاده می کردند یا نه. در تپه های سیلک کاشان نمونه بافت پارچه متعلق به 4700 سال پیش به دست آمده است.
در حال حاضر گلیم وسیله ای است که به عنوان زیر انداز و پرده در چادرها و محلهای عمومی نظیر قهوه خانه ها و نیز در تهیه لوازم زندگی و کار، مانند رختخواب بند (چادر شب)، سجاده، خورجین، جوال دیوارهای چادر، جل اسب، پشتی، سفره و ... استفاده می شود که در این مقوله توضیح داده شده است. لازم به ذکر است که بافت گلیم و استفاده از آن تقریبا در تمام نقاط ایران رایج است.
لینک دانلود و خرید پایین توضیحات
فرمت فایل word و قابل ویرایش و پرینت
تعداد صفحات: 67
عنوان : انواع مکتب ها و نظریه های هنری
نئوکلاسیسم :
این سبک در تقابل با ابتذال و انحطاط روکوکو و بهمراه کشف دو شهر پمپی و هرکولانیوم و بر اساس اصول زیبا شناختی پوسن و رافائل و به مرکزیت فرانسه ، با تأکید بر سادگی صور و پیراستگی معنوی و خردگرایی ، مطرح گردید.
هنرمندان برجسته: بنجامین وست ، ژاک لویی داوید، دومینیگ انگر، آنلویی ژیروده ، پرودن ، رینیو، آنتونیو کانووا.
ناتورالیسم (طبیعت گرایی) :
به معنای بازنمایی جهان عینی و مادی ، با احساس گرایی و خوشایند گری و با محوریت طبیعت است.
هنرمندان برجسته : ایوان شیشکین از مطرح ترین هنرمندان این سبک است.
پوریسم (ناب گرایی):
جنبشی منشعب شده از کوبیسم، با هدف بیان همه جانبه و کلی مضامین و تأکید بر وضوح و عینیت در بازنمایی ، با وفاداری به اصول جهان شناختی شکل و فرم.
هنرمندان برجسته: لوکوبوزیه ، اوزنفان.
کوبیسم (حجم گری) :
مکتبی است که در آن ، نمایش توام زوایای دید مختلف (فضا سازی همزمانی) برای بیان کلیت مضامین وجود دارد. در صورت چنین عملکردی ، ساختار واقعی شکل شکسته شده و اشکالی انتزاعی به وجود می آیند.پیروان این مکتب با استفاده از قوانین فیزیک کوانتومیک ، سعی در القای عامل زمان دارند. پابلوپیکاسو و ژرژ براک ، سردمداران این مکتب هستند.
هنرمندان برجسته : ژرژ براک ،پابلو پیکاسو ، فرنان لژه ،خوان گری ، روبرت دلونه ، ژاک لیپ شیتس ، کنستانتین برانکوزی ، زادکین ، آرکی پنکو ، دوش ویلون.
کوبیسم به سه مرحله سزانی ، تحلیلی و تر کیبی تقسیم می گردد.
کنستراکتیویسم (ساخت گرایی) :
این جنبش در روسیه توسط ولادیمیر تاتلین، بر مبنای هنر پیکاسو و کولاژهای کوبیسمی ایجاد گردید. هنرمندان این سبک با تأکید بر ساختار شکل و فرم ، بیان مکانیت و زمانیت فضا ، تداوم و استمرار فضای درونی با پیرامون ، درصدد ایجاد آثار هنری ، بر مبنای اصول و فنون مدرن مهندسی هستند.
هنرمندان برجسته: ولادیمیر تاتلین ، نائوم گابو ، آنتوان پوسنر ، الکساندر رودچنکو.
کنتراپستو (ایستایی تقابلی):
حالت ایستادن انسان به نحوی که بخش های مختلف بدن نسبت به هم ، کشش معکوس داشته باشند. در این وضع ، بالاتنه و پاها روی یک محور ، در خلاف جهت یکدیگرند می پیچند و در نتیجه بدن بر یک پا تکیه می کند و در کمر اندکی انحنا ایجاد می شود. اسلوب ایستایی تقابلی در سده پنجم ق.م ، در یونان ابداع شد.
امپرسیونیسم :
این جنبش، اولّین جنبش فراگیر در هنر نوین بشمار می آید و در فرانسه توسط ادواردمانه و کلودمونه ایجاد گردید ، نام این جنبش از تابلوی «امپرسیون ، طلوع آفتاب» کلود مونه اقتباس شده است. بررسی نور و رنگ وکیفیات طبیعی آن و ایجاد یک دیدگاه علمی در هنر، از مسایل مطرح در این مکتب هستند. هنرمندان امپرسیونیست از ارائه اشکال با خطوط واضح محیطی سرباز زدند، آنها به نور با نگاهی علمی می نگریسته به مثلاً بجای قراردادن رنگ سبز ، رنگ های زرد و آبی را در کنار یکدیگر قرار می دادند. استفاده از تضاد رنگ های مکمل و حذف رنگ های سیاه و خاکستری از پرده ، از اصولی است که دراین مکتب مورد توجه قرار می گیرند.
از هنرمندان برجسته : دوارد مانه ، کلودمونه ، آنود سیسیلی ، آگوست رنوار،کامی پیسارو ، ژرژ سورا ، ادگاردگا ، پل سینیاک و اگوست رودن.
پست امپرسیونیسم :
جنبشی منشعب شده از امپرسیونیسم توسط پل سزان. مضامین و موضوعات در این مکتب به صورت صور ناب هندسی و احجام افلاطونی نمایش داده می شوند. هنرمندان پست امپرسیونیست، در آثار خود از ذرات بنیادین شکل و فرم استفاده می کردند ، با چنین عملکردی آثار ایجاد شده فاقد عمق و ژرف نمایی بودند، به همین جهت سزان برای نمایش عمق ، از تضاد رنگ های سرد و گرم (مدولاسیون رنگی) استفاده می کرد. استحکام در ساختار ترکیب بندی، صراحت شکل و فرم ، تأکید بر بیان درونی به مدد رنگ و شکل از ویژگیهای این جنبش هنری است.
هنرمندان برجسته : پل سزان ، ونسان ونگوگ ، پل گوگن.
فوویسم :
فوویسم به معنی بهره گیری جسورانه و نا متعارف از رنگ است که در قرن بیستم در فرانسه ، توسط هنری ماتیس ، مانگن و مارکه ایجاد شد . هنرمندان این سبک با تلفیق اصول امپرسیونیسم و سمبولیسم و طراحی دقیق و با استفاده از رنگ های کریه ، پرشور ، غیر واقعی و نامتعارف و با هویتی کانستراکتیو ، آثار خود را می آفریدند.در صورتی که این رنگ های غیر منطقی از نقاشیهای این سبک حذف شود و رنگ های منطقی جایگزین آن گردد، نقاشی ناتورالیسم یا رئالیسم ایجاد می شود.
هنرمندان برجسته: هنری ماتیس ، آندره درن ، ولامینگ ، ژرژروئو ، مانگن ، مارکه .
نئو امپرسیونیسم :